مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
کره شمالی
حوزه های تخصصی:
در روابط بین الملل معاصر، تحریم ها ابزارهایی برای حل و فصل اختلافات و دستیابی به اهداف سیاسی خاص تلقی می شوند که غالباً انعکاسی از نارضایتی اعضای قدرتمند شورای امنیت از رفتار بین المللی و داخلی سایر اعضا می باشد. طی سال های اخیر، تحریم هایی علیه کره شمالی و ایران اعمال شده تا این کشورها را وادار به کنار گذاشتن برنامه های هسته ای خود کنند. اعمال و تشدید تحریم ها علیه کره شمالی و ایران با توجه به منافع اقتصادی و استراتژیک متفاوت اعضای دائم شورای امنیت در مناطق مختلف جهان به گونه ای تبعیض آمیز شکل گرفته است. همین امر موجب شده تا موضوع و هدف تحریم ها علیه کره شمالی و ایران هماهنگی و همخوانی نداشته و اعمال نفوذ و چانه زنی گسترده کشورهایی چون چین و روسیه، نقش مهمی در میزان شدت تحریم های اعمال شده علیه این دو کشور داشته باشد. در این پژوهش سعی بر آن است تا با مطالعه مقایسه ای تحریم های اعمال شده علیه کره شمالی و ایران، میزان تاثیرگذاری کشورهایی همچون چین و روسیه بر نوع مقابله با ایران و کره شمالی در عرصه نظام بین الملل مورد ارزیابی قرار گیرد.
تأثیرات احتمالی وحدت دوکره بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران از جمله معدود کشورهایی است که توانسته روابط دوستانه و مستحکمی با دو کشور کره ی شمالی و جنوبی برقرار نموده و طی سالهای متمادی، با وجود تمامی مشکلات موجود، به حفظ این روابط بپردازد. از سوی دیگر، بالا گرفتن بحران در شبه جزیره ی کره و مطرح بودن همیشگی بحث وحدت در شبه جزیره ی کره می تواند به سبب عدم اطمینان در مورد آینده ی آن سرزمین و مناسبات قدرت در آن، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با این دو کشور را شدیدا تحت تاثیر قرار دهد. نگارندگان معتقدند، اتحاد دو کره همچون قدرت های جهانی و منطقه ای، برای جمهوری اسلامی ایران نیز دربردارنده ی فرصت ها و چالش هایی توامان است، اما احتمال زیادی وجود دارد که تحقق این اتحاد، بیش از آنکه منجر به تقویت منافع ملی کشورمان در شبه جزیره شود، منافع ایران را محدودتر می نماید. بر این اساس، مقاله ی حاضر ضمن بررسی پیشینه ی روابط جمهوری اسلامی ایران با دو کره، مهم ترین و محتمل ترین سناریوهای مطرح شده در باب وحدت مجدد شبه جزیره ی کره را مورد ارزیابی قرار داده و سپس تاثیرات احتمالی این رخداد بر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را بررسی خواهد نمود.
نگاه جامعه شناسانه ی سیاسی به نگرش قدرتهای بزرگ به برنامه هسته ای ایران و کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
137 - 162
حوزه های تخصصی:
برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی یکی از چالش برانگیزترین موضوعاتی است که جامعه جهانی تاکنون با آن مواجه شده است. دو کشور جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی که در دو منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه و خاور دور واقع شده اند از کشورهایی هستند که فرآیند هسته ای شدنشان از همان ابتدا با واکنش شدید مجامع بین المللی همراه بوده است. بنابراین برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی با حساسیت ویژه ای از سوی قدرت های بزرگ و رقیب نظیر امریکا،روسیه و چین،سازمانها،رسانه ها و خبرگزاری ها تحت تعقیب و نظر است. این امر را می توان به متعارض بودن منافع و سیاست های جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی با کشورهای غربی دانست. با عنایت به مطالب مطروحه فوق نویسندگان این مقاله سعی کرده اند اینگونه توصیف و تبیین نمایند که بررسی مقایسه ای این روند نشان دهنده اعمال برخوردهای تبعیض آمیز و بکار گیری معیارهای دوگانه از سوی قدرتهای بزرگ نظیر امریکا،روسیه و چین وهمچنین شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت است. این مسئله بیان کننده این است که این برخورد متأثر از منافع اقتصادی و استراتژیک قدرتهای بزرگ جهانی است.
تحلیل مؤلفه های توتالیتاریسم در کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
47 - 65
حوزه های تخصصی:
در کره شمالی خاندان کیم ایل سونگ با رهبری بلامنازع موروثی و غرق در کیش شخصیت، چهره جدیدی از رژیم توتالیتر را در بالاترین سطح ممکن ایجاد و این کشور را به بزرگترین زندان جهان تبدیل نموده اند و مردم چاره ای جز بردگی یا انتخاب مرگ تدریجی ندارند، چرا که راهی برای رسیدن به آزادی و حتی خودکشی هم وجود ندارد. در این راستا، هدف پژوهش، سنجش شیوه زمامداری خاندان کیم در پرتو شاخصه های رژیم توتالیتر با روش توصیفی-تحلیلی است و در پی پاسخ به این پرسش است که ماهیت و ساختار زمامداری در کره شمالی تا چه حدی مولفه های توتالیتاریسم را منعکس می نماید؟ نتایج پژوهش حکایت از این دارد که در این کشور، رهبر عالی و حزب کارگر با نفوذ در تمام ارکان قدرت و با سوء استفاده از آرمان های مکتب جوچه و رهایی از استعمار ژاپن، بر پایه سه عنصر: رهبر واحد، ایدئولوژی واحد، حزب واحد و بهره مندی از سیاست سانگون (اولویت-نظامی)، نظام وحدت و تمرکز قدرت، شیوه سرکوب و مجازات، ایجاد رعب و وحشت، زمامداری غیر دموکراتیک و تبعیت گریز ناپذیر مردم، نظام سیاسی مبتنی بر کلیه شاخصه های رژیم توتالیتاریسم را ایجاد نموده اند.
تبیین سیاست خارجی دونالد ترامپ در رویارویی با بحران هستهای کره شمالی: واکاوی متغیرهای سطح تحلیل خُرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعالیت هستهای کره شمالی به عنوان بحرانی مستمر از دوران جنگ سرد تاکنون ادامه داشته است. به ویژه که با دستیابی کره شمالی به موشکهای بالستیک و قارهپیما بحران از منطقه شرق آسیا فراتر رفته، و موجب تنش و ناامنی در نظام بینالملل نیز شده است. ایالات متحده آمریکا که از ابتدا تاکنون برنامه هستهایزدایی این کشور را در دستور کار سیاست خارجی خود در منطقه شرق آسیا قرار داده است، با روی کار آوردن دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سیاستهای مصرانهتری را جهت خلع سلاح هستهای این کشور به نمایش گذاشت، که جملگی از تهدید و تحریم تا مذاکره و توافق در نوسان بوده است. بنابراین با نگاهی به سیر تقابل و تعامل ترامپ با کره شمالی این سوال اساسی مطرح شد: که سیاست خارجی دونالد ترامپ در رویارویی با بحران هستهای کره شمالی چگونه قابل تبیین است؟ جهت پاسخ به این سوال با کاربست نظریه پیوستگی جیمز روزنا به واکاوی موضوع در سطح تحلیل خرد پرداختیم. یافتههای پژوهش روشن کرد که منافع سیاسی، امنیتی و استراتژیک هریک از دو کشور موجب میشود که این بحران توسط دونالد ترامپ نیز لاینحل باقی بماند. در این پژوهش شیوه پرداخت به مسئله تبیینی_توصیفی بوده و گردآوردی اطلاعات به شیوه اسنادی است.
تحلیل آثار دکترین جوچه بر ماهیت و ساختار سیاسی دولت کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام سیاسی کره شمالی متاثر از آموزهای سوسیالیسم، مکتب جوچه و دستاوردهای انقلابی کیم ایل سونگ (رهبر اول) سازماندهی شده است. جوچه به معنای خوداتکایی است و تاکیده ویژه ای بر انسان و خودآیینی در تعیین سرنوشت دارد. هدف اساسی پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی، بررسی تاثیرات این دکترین بر قانون اساسی، ماهیت و ساختار سیاسی این کشور است. بنابراین پرسش اصلی مقاله آن است که دکترین جوچه چیست؟ چه مؤلفه هایی دارد و چه اثر بر ساختار سیاسی کرده شمالی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که دکترین جوچه با الهام از اندیشه های رهبر اول کره شمالی و با تکیه بر این مفهوم، از سه مولفه: استقلال در سیاست، خودکفایی در اقتصاد و خوداتکایی در دفاع ملی، تشکیل و مبنای زمامداری در این کشور شده است. علی رغم آثار مثبت این دکترین در رهایی ملت از استعمار ژاپن و عدم نفوذ بیگانگان در کشور، حفظ امنیت و ثبات جامعه، نتوانسته است در مسیر غایات و آرمان های خود قرار گیرد و به ابزاری در ید خاندان کیم قرار گرفته تا با سوء استفاده از مولفه های این دکترین، به اقتدارگری و سطله گری خود بر ملت و جامعه بپردازند و عملا نظام سیاسی کشور را به نظامی موروثی، غیردموکراتیک و ضدحقوق بشر تبدیل نمایند. در واقع، با سوء استفاده از مولفه های این مکتب، دستاوردی جز عقب ماندگی، نقض حقوق بینادین بشر، عدم توسعه، رویکرد نظامی گری و انزوای بین المللی برای ملت به بار نیاورده است.
تحلیل و آسیب شناسی گزارشات نهادهای سازمان ملل متحد در خصوص نقض حقوق بشر در کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس آمار رسمی سازمان ملل متحد، بیشترین قطعنامه ها و گزارش های نقض حقوق بشر، در خصوص کره شمالی تنظیم و منتشر شده است. محتوای اکثر گزارش ها به صراحت از نقض فاحش و گسترده حقوق بشر در کلیه ابعاد در این کشور حکایت دارند. هدف اساسی پژوهش، بررسی و سنجش میزان اثربخشی گزارش های حقوق بشری در تعدیل رفتار خاندان کیم در رعایت موازین جهانی حقوق بشر می باشد. با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن بررسی عمده گزارش های منتشر شده و پاسخ دهی به این پرسش که گزارش های نهادهای سازمان ملل متحد، چه تاثیری در کاهش نقض حقوق بشر در کره شمالی داشته است؟ به تحلیل و آسیب شناسی رویه مقامات کره شمالی در برخورد با گزارش ها و میزان کارآمدی آن ها در جهت احیای حقوق بشر پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که علی رغم صدور قطعنامه ها و گزارش های متعدد توسط نهادهای حقوقی بشری ملل متحد، این کشور همچنان به نقض فاحش حقوق بشر ادامه می دهد. مهمترین عوامل چنین رویه ای توسط سران این کشور، به نوع زمامداری توتالیتری در داخل کشور، حمایت بین المللی توسط دولت چین و روسیه و مسلح بودن به سلاح های هسته ای و کشتار جمعی می باشد، لذا چنین عواملی باعث ناکارآمدی و کم اثر شدن سازوکارهای گزارش دهی حقوق بشری برای توقف نقض حقوق بشر در این کشور شده است.
متغیرهای منطقه ای اثرگذار بر تحولات امنیتی ژاپن: 2019-2012(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
57 - 83
حوزه های تخصصی:
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و از دست دادن قوای نظامی و ممنوعیت کنشگری مستقلانه نظامی پس از این دوران این کشور را از نظر امنیتی به یک دولت وابسته و منفعل تبدیل کرد. اگر چه در سال های پس از جنگ جهانی دوم چتر امنیتی آمریکا توانست ژاپن را از بحران های جنگ سرد و پس ازآن حفظ کند اما احساس عدم امنیت وجودی در سال های اخیر باعث ایجاد پویایی های قابل توجهی در راهبردهای کلان این کشور شده است و ما شاهد آن هستیم که ژاپن به عنوان یک قدرت متوسط[1] به سمت از میان برداشتن موانع کنشگری فعالانه در سیاست بین الملل و افزایش توانمندی های نظامی حرکت کرده است. این احساس عدم امنیت ناشی از دگرگونی در محیط امنیتی شرق آسیا بوده که باعث تغییر در ادراکات سیاست گذاران امنیتی ژاپن شده و این کشور را در مسیر پاسخ گویی به این تهدیدها و چالش ها قرار داده است. سؤالی که در این زمینه مطرح می شود این است که چه متغیرهای محیطی باعث درک ژاپن از تهدید وجودی شده و پاسخ ژاپن به این تهدیدها چه بوده است؟ فرضیه پژوهش حاضر بر این مبنا استوار است که چین و کره شمالی بر اساس چهار مؤلفه تعریف کننده تهدید(قابلیت کلی، مجاورت جغرافیایی، توانمندی تهاجمی، نیات خصمانه) که در نظریه موازنه تهدید استفن والت مطرح شده است به عنوان یک تهدید علیه امنیت وجودی ژاپن تعریف شده و این کشور را به سمت موازنه سازی تهدید به دو صورت داخلی و خارجی سوق داده است. روش پژوهش در این مقاله در قالب رویکردهای تبیینی-تحلیلی و با بکارگیری روش تلفیقی(تلفیق روش های کمی و کیفی) خواهد بود. شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و مبتنی بر آمار و اسناد بین المللی است.
بحران تصمیم گیری در بحران اتمی کره شمالی (بحران اتمی کره به مثابه یک بازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره هشتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۶
139 - 170
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی راهبرد ها و تصمیمات گرفته شده توسط کشورهای ایالات متحده امریکا و کره شمالی و نتایج (برآیندهای) آن طی بحران اتمی کره شمالی است. در این مسیر، پژوهش از تئوری حرکت جان برامز بهره گرفته است. از سال 1993 که موضوع فعالیت های اتمی کره شمالی به عنوان یک بحران مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت، استراتژی ها و ضد استراتژی هایی از سوی آمریکا و کره شمالی اتخاذ شد که در نهایت، به تولید سلاح اتمی توسط کره شمالی و آزمایش آن در سال های 2006 و 2009 منجر شد و متعاقباً ایالات متحده نیز به قطع کمک های اقتصادی به کره شمالی و برقراری تحریم های گسترده در چارچوب شورای امنیت علیه آن کشور اقدام نمود. از نظر پژوهش، هر تصمیمی (حرکتی) که یکی از طرفین بازی اتخاذ می کرد، با هدف بیشینه سازی منافع و کمینه سازی تهدیدها بوده است؛ البته، ارتباط تنگاتنگی نیز با حرکت های طرف مقابل داشته است. به همین دلیل، استراتژی های آنها در قوالب مصالحه یا موضع سخت در نوسان بوده است. پژوهش دریافته است که در ابتدا هدف اصلی کره شمالی از تولید سلاح اتمی نه بازدارندگی؛ بلکه کسب امتیاز (تضمین های امنیتی، سوخت و غذا) بوده است؛ اما با توجه به آنچه کارشکنی آمریکا خوانده شده، بدین سو کشیده شده است.
رقابت استراتژیک ابرقدرت ها؛ نقش و جایگاه چین و آمریکا در پرونده هسته ای کره شمالی
منبع:
پژوهش ملل آذر ۱۴۰۰ شماره ۷۰
69-90
بحران هسته ای کره شمالی باتوجه به اهمیت و پیچیدگی های آن، یکی از مهم ترین زمینه های بروز و ظهور رقابت استراتژیک میان ایالات متحده آمریکا و چین می باشد. ایالات متحده در پوشش شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ها و تحریم های گوناگون تلاش هایی را برای کنترل فعالیت های هسته ای کره شمالی انجام داده است. چین نیز اگرچه مهم ترین هوادار و حامی کره شمالی به شمار می رود، اما با گسترش فعالیت های هسته ای و موشکی کره شمالی موافق نیست. در این مقاله میزان تهدیدآمیز بودن بحران هسته ای کره شمالی برای دو کشور مورد ارزیابی قرارگرفته است. مقاله حاضر در پی پاسخ به این سوال است: بحران هسته ای کره شمالی چگونه از طریق موازنه تهدید میان آمریکا و چین به رقابت و منازعه استراتژیک میان این دو کشور دامن می زند؟ در پاسخ این فرضیه مطرح است: آمریکا می کوشد از یکسو با حل بحران هسته ای کره شمالی جایگاه هژمونیک خود در عرصه نظام بین الملل را حفظ کند و از سوی دیگر با رفع این بحران به نوعی به تضعیف رقیب نوظهور خود، چین بپردازد. از سوی دیگر، چین با در نظر گرفتن تبعات منفی گسترش بحران هسته ای در شبه جزیره کره برای کشورش، تمام تلاش خود را مصروف بهره گیری بیشتر از این بحران در رقابت استراتژیک با ایالات متحده نموده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای گردآوری و در چارچوب نظریه موازنه تهدید استفان والت، بررسی و تحلیل شده اند.
چالش های مذاکره امریکا و کره شمالی و الزامات تداوم آن در پرتو اعمال قدرت نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
85-102
حوزه های تخصصی:
این مقاله از چشم انداز قدرت نرم به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که چرا مذاکره و دیپلماسی به عنوان ارکان اصلی قدرت نرم در حل و فصل مسئله هسته ای کره شمالی با ایالات متحده شکست خورده است؟ و چه الزاماتی برای تداوم بکارگیری این اهرم های قدرت نرم در مسئله هسته ای کره شمالی وجود دارد؟ فرضیه موقتی مقاله این است که پیگیری اهداف متعارض از سوی امریکا و کره شمالی چون بازدارندگی هسته ای و بهبود اقتصادی از سوی کره شمالی و خلع سلاح کامل هسته ای از سوی امریکا، مهمترین دلیل شکست مذاکره و دیپلماسی است. اما الزم اصلی تداوم فرایند مذاکره و گفتگو به عنوان ایزار اصلی قدرت نرم، عدم کاربرد قدرت سخت(تحریم ها و ابزار نظامی) از سوی ایالات متحده و بستر سازی فرهنگ گفتگو در روابط بین الملل است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که هر نوع پیشرفتی در مورد کاهش آزمایشات کلاهک های هسته ای و یا خلع سلاح هسته ای کره شمالی به دست آید، صرفا از طریق تداوم مذاکره و گفتگو خواهد بود. از این رو، نزدیک شدن مواضع دو کشور به یکدیگر، با میانجیگری بازیگرانی مانند کره جنوبی، چین و روسیه، کاهش تأکید براهرم های قدرت سخت بر علیه کره شمالی و افزایش همکاری بین المللی به ویژه میان اعضای دائم شورای امنیت از یک سو ضرورت و الزام تداوم بکارگیری قدرت نرم را نشان می دهد. روش گردآوری داده ها مبتنی بر روش کتابخانه ای و روش تحقیق پژوهش مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است.
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در محاق سیاست ملی دولت ها: مطالعه موردی کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۰
147 - 173
حوزه های تخصصی:
حقوق بین الملل معاصر همچنان در نوسان میان نقش غالب و مؤثر حاکمیت و چالش هایی است که از رهگذر حقوق بین الملل مدرن در قالب لزوم رعایت هنجارهای حقوق بین الملل بشر بر این حوزه تحمیل می شود. همزمان که انسانی تر شدن حقوق بین الملل، محدودیت های بیشتری را بر حاکمیت مطلق دولت ها در صحنه بین المللی تحمیل می کند، ساز و کارهای نسبتاً ضعیفی که به عنوان ضمانت اجرای حقوق بین الملل بشر در نظر گرفته شده، مانع از این است که بتوان حقوق بین الملل مدرن را از حیث اجرای این قواعد منحصر به فرد تلقی نمود. با این حال، تحولاتی اخیر، مبین توجه روزافزون به مفهوم حقوق بین الملل بشر به ویژه از حیث ساز و کارهای اجرایی و تشویقی در رعایت تعهدات در این حوزه است. در زمینه اجرای تعهدات ذی ربط، متعاقب جایگزینی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد با کمیسیون حقوق بشر، انتظارات جامعه بین المللی از تحکیم و تقویت ساز و کارهای حمایتی در مقابل نقض های فاحش حقوق بشر نیز افزایش یافت. یکی از مهم ترین آزمون های پیش روی شورا نیز وضعیت حقوق بشری جمهوری دموکراتیک خلق کره معروف به کره شمالی است. فراز و فرودهای پرونده هسته ای کره شمالی و مباحث متعدد مطرح در زمینه نقض فاحش حقوق بشر، همواره وضعیت این کشور در صحنه بین المللی را تحت الشعاع قرار داده است و پرسش های جدی در زمینه تقابل میان حاکمیت و مقوله حقوق بین الملل بشر را به رخ کشانده است. در این مقاله ضمن بررسی تعهدات حقوق بشری دولت کره در صحنه بین المللی، و با تمرکز بر آخرین قطعنامه شورای حقوق بشر در خصوص وضعیت حقوق بشری این دولت، به جایگاه تصمیمات شورای حقوق بین الملل در حصار ملاحظات سیاسی دولت کره شمالی پرداخته ایم.
بحران هسته ای کره شمالی و پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
بحران هسته ای کره شمالی از آنجا آغاز شد که در اوایل دهه 90 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، نظام کمونیستی- استالینیستی کره شمالی یکی از مقتدرترین حامیان خود را از دست می دهد. این کشور به عنوان آخرین مرز جنگ سرد در کانون استراتژی های خصمانه آمریکا قرار می گیرد. لذا کره شمالی برای مقابله با تهدیدات آمریکا و افزایش امنیت خود به سمت دستیابی به سلاح هسته ای حرکت می کند و در نهم اکتبر 2006 اولین آزمایش هسته ای خود را انجام می دهد. این آزمایش هسته ای مسلما بر معادلات منطقه و بین الملل تاثیرگذار بوده و سیاست قدرتهای بزرگ را تحت تاثیر قرار داده است. مقاله حاضر در پی پاسخ به این سوالات است که رویکرد کشورهای آمریکا، چین و روسیه نسبت به این بحران چه بوده است؟ و دیگر اینکه بحران هسته ای کره شمالی چه پیامدهایی برای منطقه و بین الملل داشته است؟ مقاله پیش رو درصدد است براساس واقع گرایی ساختاری فرایند حرکت کره شمالی به سمت هسته ای شدن و همچنین رویکرد هریک از کشورهای آمریکا، چین و روسیه را نسبت به این بحران بررسی کرده، و تاثیری که این بحران بر امنیت منطقه و بین الملل داشته و خواهد داشت، را مورد توجه قرار دهد و در ادامه نیز به آینده بحران و نقش قدرتهای بزرگ در حل و فصل آن پرداخته شود. لازم به ذکر است که روش پژوهش براساس روش تحلیلی- مقایسه ای می باشد
مطالعه تطبیقی پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی از نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی تا سال 2015(مقاله علمی وزارت علوم)
مساله استفاده از انرژی هسته ای ، امروزه توجه جهانیان را به خود معطوف ساخته است. آژانس بین المللی انرژی اتمی در سال ۱۹۵۷ با هدف منع دولت ها از انحراف مواد و تجهیزات هسته ای به مصارف نظامی و غیرصلح آمیز تاسیس شد و وظیفه بازرسی و نظارت بر فعالیت های هسته ای دولت ها را بر عهده گرفت. اسناد گوناگونی به صورت عهدنامه های بین المللی وجود دارند که تعهداتی برای دولت های عضو ایجاد می کنند و با برقراری چارچوبی برای نظارت بین المللی، به کشورها حق برخورداری از انرژی صلح آمیز اتمی را می دهد. دوکشور ایران و کره شمالی از کشورهایی است که فرایند هسته ای شدن شان با واکنش مجامع بین المللی همراه بوده است. آن چه این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ برای آن بوده، بررسی عملکرد آژانس بین المللی انرژی اتمی در قبال برنامه اتمی این کشورها است. سوال اصلی پژوهش آن بوده است که عملکرد آژانس بین المللی انرژی اتمی در قبال برنامه اتمی دو کشور ج.ا.ایران و کره شمالی چگونه بوده است؟ فرضیه پژوهش نیز آن بوده است که عملکرد آژانس بین المللی انرژی اتمی در رابطه با برنامه اتمی ایران و کره شمالی مطابق اساسنامه آژانس و معاهده NPT نبوده و عملکرد دوگانه ای را داشته است . لذا برای تبیین بهتر این پژوهش از روش تطبیقی و کاربست مفهوم رژیم های بین المللی امنیتی، با استفاده از ابزار کتابخانه ای استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داده است که به رغم همکاری ج.ا.ایران و متابعت ازNPT و عدم همکاری کره شمالی و خروج از NPT آژانس به گونه کاملا تبعیض آمیز و متاثر از نفوذ قدرت های بزرگ عمل کرده است.
باورهای بنیادین رهبران، برداشت ها از تهدید و تخاصم آمریکا و کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
باورهای رهبران و برداشت آنها از تهدید، بخش مهمی از دلایل تداومِ خصومت ها میان دولت ها در نظام بین الملل است. صرف نظر از میزان تهدید واقعی از سوی دشمن و پیامدهای آن و همچنین با نادیده گرفتن این واقعیت که بسیاری از اقدامات دولت ها نه برای تهدید، بلکه تنها برای رفع نگران های امنیتی است و اینکه رهبران دو کشور چه برداشتی از ماهیت تهدید داشته باشند، می تواند به نتایج متفاوتی منتهی شود. این مقاله با در نظر گرفتن نقش باورهای رهبران دو کشور ایالات متحده آمریکا و کره شمالی در طول دهه های گذشته و برداشت آنها از تهدید به ارزیابی دلیل تداوم خصومت ها میان دو کشور، می پردازد. فرضیه این مقاله بر این بنیان استوار شده است که برداشت خصمانه از نیات طرف مقابل و هرگونه اقدام به عنوان تلاشی برای تهدید امنیتی و ارزیابی های متفاوت از میزان تهدید سبب تداوم ناکامی اقدمات برای رسیدن به یک راه حل نهایی صلح شده است. روش تحقیق در این پژوهش، تبیین علّی و نوع پژوهش کاربردی است .
جنبش جوچه، یک بستر و دو برسازگی(مقاله علمی وزارت علوم)
جنبش های اجتماعی همواره دامنه تغییرات را در ساختار دولت- ملت سرعت می بخشند. در شرایطی که جنبش های اجتماعی توسط رهبران ایدئولوژیک تدبیر شوند چگونه هویتی را ساختاربندی می نمایند. این دغدغه در فرایند جنبش جوچه در کره شمالی همواره مطرح بوده است. پس از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون (2021. م) اقدامات انقلابی خانواده کیم ایل سونگ و دولت کره شمالی جهت پیشرفت کشور و متمایز شدن درصحنه بین المللی در چارچوب جنبش جوچه طراحی شده است. پرسش اساسی این است جنبش جوچه به منزله عنصر هویت ساز دولت- مردم کره شمالی چگونه دستاورد و ماهیتی را رقم زده است؟ روش پژوهش این مقاله از نوع بنیادی نظری و در شیوه نگرش توصیفی- تحلیلی است. در جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای، اسنادی، اینترنتی استفاده شده است. فرضیه پژوهشِ حاضر این جواب را با رهیافت نظری سازه انگاری آزمون نموده است که تدابیر رهبران ایدئولوژیک جنبش جوچه در طی بیش از چهار دهه فعالیت دو برسازگی را بر قامت کره شمالی هویت سازی نموده است. یافته های پژوهش نشان می دهد جنبش جوچه که در ابتدا بر خوداتکایی و خودبسندگی ملی هویت سازی می نمود براثر اقتدارگرایی داخلی و ناکارآمدی کارگزاران، همکاری دوفاکتو و موقت و شکننده با جامعه جهانی و با دولت های پسامدرن و قدرت های جهانی در عرصه بین المللی نهایتاً تغییر ماهیت داده و بافتارِ جنبش جوچه دچار تغییر ماهوی گشته است. درنتیجه با اتخاذ سیاست سانگون دچار تجدیدنظر غیرارادی و پُرفشار خارجی و بین المللی شده است. این فرایند موجب شده است تا در عرصه های: اقتصاد، سیاست، روابط بین الملل، فرهنگ در حالتی از جمود وانزوا فرو رفته و در بن بست امنیتی قرار گیرد.
چشم انداز اتحاد دو کره در سایه شکاف های اقتصادی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
155 - 187
شبه جزیره کره به عنوان سرزمینی کهن و استراتژیک جایگاه یکی از پیچیده ترین و دشوارترین معماهای صحنه بین الملل است. به شکلی که بحران هسته ای کره شمالی و دوپارگی شبه جزیره نه تنها مردمان آن سرزمین، بلکه معادلات قدرت در منطقه را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است. هرچه زمان بیشتری از این جدایی می گذرد، تفاوت ها در دوسوی شبه جزیره هم بیشتر می شود و به تبع آن وحدت مجدد دو کره که آرزوی دیرین مردم آن سرزمین است نیز پیچیده تر و سخت تر می گردد. در مباحث مرتبط با اتحاد مجدد دو کره، ابعاد اقتصادی و فرهنگی شدیداً حیاتی و چالش برانگیز خواهند بود، به طوری که انتظار می رود با وقوع چنین رخدادی، کره متحد بیش از پیش در معادلات اقتصادی و فرهنگی منطقه و جهان تأثیر گذار باشد. از یک سو، کره جنوبی به رغم برخورداری از قدرت اقتصادی، به تنهایی توان مدیریت و پرداخت هزینه های وحدت را نخواهد داشت و همچون توسعه اقتصادی در بخش جنوبی شبه جزیره، کره متحد نیز برای توسعه به کمک های بین المللی نیاز مبرم خواهد داشت. در بعد فرهنگی نیز، اتحاد موفقیت آمیز دو کشور پیش از هرچیز، مستلزم درک مردمان دو سوی شبه جزیره از تفاوت های ناشی از هفت دهه جدایی است. دولت کره متحد با چالش های فرهنگی بسیاری دست و پنجه نرم خواهد کرد و یکی از مهم ترین کارکردهای فرهنگی آن، اصلاح ذهنیت مردمان بخش شمالی از باورهایی است که بر مبنای محوریت شخصیت کیم ایل سونگ و سپس فرزند و نوه اش شکل گرفته اند.
سیاست دونالد ترامپ و مساله هسته ای کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هفتم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
143 - 172
برنامه هسته ای کره شمالی در دو دهه اخیر به یکی از تهدیدات جدی صلح جهانی تبدیل شده است؛ به گونه ای که نه شورای امنیت سازمان ملل و نه هیچ یک از روسای جمهور آمریکا نتوانسته اند راه حل جامعی برای آن بیابند. توافق ژوئن 2018 بین آمریکا و کره شمالی درخصوص آغاز مذاکرات بر سر برنامه هسته ای این کشور، یک بار دیگر جهانیان را امیدوار، و همه نگاه ها را معطوف به شرق آسیا ساخته است. سوال اصلی پژوهش این است که رویکرد ترامپ در قبال بحران هسته ای کره شمالی چیست؟ و چه اهداف و برنامه هایی را پیگیری می کند؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که آمریکا خلع سلاح کامل هسته ای و تبدیل کره شمالی به بازیگری مورد پذیرش جامعه جهانی را دنبال می کند. برای این منظور سیاست افزایش فشار منطقه ای و جهانی بر کره شمالی و ناکارآمد نشان دادن کسب سلاح هسته ای برای تامین امنیت، در دستور کار ترامپ قرار داد. یافته های پژوهش نشان می دهد خلع سلاح هسته ای کره شمالی مقدمه افزایش فشارها بر این کشور در سایر حوزه های سیاسی و حقوقی برای تغییر رفتار آن در آینده است. پیونگ یانگ در صورت ادامه دادن به مذاکرات با دو وضعیت روبرو خواهد شد یا تغییر رفتار کامل و تبدیل شدن به رژیمی مشابه کره جنوبی و ژاپن و یا انتظار تغییر رژیم در آینده همانند عراق و لیبی.
ایران و شبه جزیره کره: تداوم پراگماتیسم کلاسیک در سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
41 - 68
بطور کلی، رهیافت ایران در قبال شبه جزیره کره رفتار نسبتا غیرمتعارفی در مقایسه با الگوی کلی سیاست سازی خارجی آن بوده است. چه در دوره پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی، ایران دارای جهت گیری نسبتا کمرنگ ولی اغلب فعالی در قبال هم کره جنوبی و هم کره شمالی بوده است تا بتواند در آن منطقه خاص جغرافیایی تا حد ممکن به تمام اهداف مدنظر خود در حوزه های سیاسی، نظامی، اقتصادی، مالی، فناورانه، و فرهنگی برسد. پژوهش حاضر ضمن تمرکز بر چارچوب تحلیلی پراگماتیسم، استدلال می کند که در چندین دهه گذشته سیاست ایران نسبت به هر دو کره از نوعی پیوستگی و کارآمدی نسبی برخوردار بوده است، چرا که هدف اصلی تهران آن بوده است تا اهداف متعدد خود در شبه جزیره را بی سروصدا و تا حدودی با پرداخت هزینه ای کم تامین نماید. مهم تر آنکه، سیاست ایران در قبال شبه جزیره کره، بویژه در دوره جمهوری اسلامی، و درس هایی که دیپلماسی کشور از تعاملات نسبتا چندبعدی خود با هر دو کره بدست آورد، می توانست بعنوان الگوی الهام بخشی برای سیاست سازی خارجی نسبت به برخی دیگر از مناطق مهم دنیا که دارای منافع حیاتی زیادی برای ایران هستند مورد استفاده قرار گیرد.
تاثیر تحریم های اقتصادی بر حقوق سیاسی-اقتصادی و وضعیت سلامت شهروندان کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
221 - 254
امروزه تحریم ها به یکی از ابزارهای پرکاربرد سیاست خارجی دولت ها علیه همدیگر تبدیل شده است. این درحالی است که تحریم ها همیشه نتیجه دلخواه را به همراه نیاورده است. کره شمالی ازجمله کشورهایی است که طولانی ترین تحریم های دوجانبه و چندجانبه را تجربه کرده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که تحریم ها چه تاثیری بر وضع حقوق بشر در کره شمالی گذاشته است؟ فرضیه پژوهش اشاره می کند که تحریم های بین المللی منجر به نقض حقوق بنیادین شهروندان کره شمالی شده است. برای آزمون فرضیه از نظریه پکسون و کوپر و دو روش توصیفی-تحلیلی و اسنادی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که با شروع آزمایشات هسته ای کره شمالی در سال 2006 و وضع شدیدترین تحریم ها علیه این کشور، تحریم ها به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم بر وضع حقوق بشر کره شمالی تاثیر منفی گذاشته است. در حوزه سیاسی، تحریم ها به جای این که موجب تغییر رفتار کره شمالی گردد، باعث خودکامگی دولت حاکم، کاهش انواع آزادی ها، سرکوب و خشونت شده است. در حوزه بهداشت و سلامت، تحریم ها کاهش سطح بهداشت عمومی، افزایش مرگ و میر نوزادان، شیوع بیماری ها، سوء تغذیه و دسترسی سخت به دارو و درمان را به همراه داشته است. در حوزه اقتصاد، تحریم ها (به شکل مستقیم) موجب کاهش ارزش پول ملی، کاهش درآمد مردم، کاهش مواد غذایی، تورم و فساد گردیده که به فقر بیشتر مردم کمک کرده است.