مقالات
حوزه های تخصصی:
خزر، دریای بستهای است که تاکنون رژیم حقوقی آن تعیین نشده است. مشکل اصلی عدم استقرار رژیم حقوقی خزر، ریشه در شرایط جغرافیایی آن دارد. کنوانسیون 1982، استقرار رژیم حقوقی دریاهای بسته را در اختیار کشورهای ساحلی گذاشت. عدم اتفاق آراء در چگونگی تحدید حدود، خزر را به یکی از مناطق بحرانی تبدیل کرد. شرایط خاص ژئوپلیتیکی بعد از فروپاشی شوروی، زمینه ساز قلمروسازی، حوزه نفوذ، رقابت بین قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای گردید. هرگونه توافقات و همکاریهای منطقهای از جمله تعیین رژیم حقوقی را به چالش کشید و توانست آن را به تأخیر بیاندارد. تحقیق حاضر نیز بر آن است تا نقش شرایط ژئوپلیتیکی را بهعنوان یکی از عوامل جغرافیایی تأثیرگذار در استقرار رژیم حقوقی دریای خزر مورد بررسی قرار دهد. مؤلفه های ژئوپلیتیکی می توانند در تعیین مرز دریایی و دستیابی بیشتر به مناطق دریایی تأثیرگذار باشند. این مؤلفهها شامل الگوی روابط درون منطقه ای، قلمروسازی، حوزه نفوذ، رقابت، حضور و تهدیدات قدرت های منطقهای و فرامنطقه ای باشند که مطابق با کنوانسیون 1982 مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که بهره برداری از منابع هیدروکربن و انتقال آن موجب حضور کشورهای فرامنطقه ای با علایق اقتصادی و استراتژیک متفاوت، در منطقه خزر شد. کشورهای قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان به جهت عدم اعتماد به قدرتهای منطقهای و ترس از آنها خواهان حضور قدرتهای فرامنطقهای، در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی میباشند و قدرتهای منطقهای (ایران و روسیه) حضور قدرتهای فرامنطقهای بویژه آمریکا را موجب تهدید حوزه نفوذ خود قلمداد میکنند و در پی رقابت با آنها بر آمدهاند.
واکاوی مفهوم امنیّت آب از منظر جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آب، بنیاد پیدایش، ماندگاری و کارایی واحدهای سیاسی- فضایی است. امنیّت آب گواه بر توانایی قلمروداران در تأمین آب کافی و مطمئن برای برآوَردن نیازهای اجتماعی، اقتصادی و پایداری زیست محیطی است. طی چند دهه اخیر مؤلفه های طبیعی و انسانی همچون تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی، رشد و توسعه اقتصادی و.. امنیت آب را به یکی از جستارهای جغرافیای سیاسی بدل ساخته است. پژوهش حاضر که ماهیت بنیادی دارد مفهوم امنیت آب از منظر جغرافیای سیاسی را با بهره گیری از روش-شناسی توصیفی- تحلیلی کانون واکاوی خود قرار داده است. نتایج تحقیق نشان داد که امنیت آب در مقیاس های محلی، ملی، منطقه ای و جهانی می تواند همبستگی ملی، پیوستگی سرزمینی و کنش متقابل فضایی واحدهای سیاسی- فضایی را تحت تأثیر قرار دهد. در مقیاس محلی و ملی نا امنی برخاسته از عدم دسترسی پایدار به منابع آب برای شهروندان می تواند ثبات و امنیت واحدهای سیاسی- فضایی را برآشوبد و به چالش مشروعیت نظام سیاسی بیانجامد. در مقیاس فرا ملی (منطقه ای و جهانی) ناامنی آب در مناسبات هیدروپلیتیک بیشتر در قالب هماوردی و کشمکش کشورها نمود می یابد بدین معنا که کشورهای بالادست از عنصر آب به عنوان یکی از ابزارها و اهرم-های قدرت برای مهار و فشار بر کشورهای همسایه و پایین دست استفاده می کنند.
بررسی همخوانی دیپلماسی شهری با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطالعه موردی: خواهر شهرهای کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی گواه بر یک رشته اعمال از پیش طرح ریزی شده توسط تصمیم گیران حکومتی است که معطوف به اهدافی معین در چهارچوب منافع ملی در محیط بین المللی است. دیپلماسی شهری یکی از ابزارهای تقویت سیاست خارجی در عرصه بین الملل بهشمار می رود که می تواند بهعنوان مکمل سیاست خارجی مورد استفاده قرار گیرد. این شکل از دیپلماسی، نشان دهنده بازیگری شهرها در مناسبات فراملی است. در این وضعیت قابلیت کلان شهرهای جهان برای توسعه سیاست بیناشهری بین المللی بهعنوان جایگزینی برای سیاست های بینادولتی در قالب سیاست شهری با توجه به پتانسیل شهروندی مورد توجه قرار می گیرد. یکی از راه های تقویت دیپلماسی شهری، پیوندهای خواهر شهری است. این روابط بر پایه رابطه ای دوستانه و هدفمند بر تبادل اطلاعات، تجربیات و توسعه مناسبات فرهنگی، اقتصادی، فنی و شهری میان یک شهر با شهری دیگر در خارج از مرزهای یک کشور استوار است. کلان شهر تهران نیز همچون سایر شهرها در عرصه دیپلماسی شهری باید مکمل دیپلماسی رسمی حرکت کند. مقاله حاضر بر این فرضیه استوار است که افزایش شمار خواهرشهرهای تهران در پیوند با سیاست خارجی دولت های مستقر در ج.ا. ایران همخوانی دارد یا خیر؟ داده ها و اطلاعات مورد نیاز تحقیق به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و روششناسی حاکم بر متن ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد. نتایج تحقیق نشان داد که تعداد خواهر شهرهای تهران از نظر کمی و کیفی به رویکرد سیاست خارجی دولت های مستقر در دوره های مختلف بستگی داشته است. درضمن دیپلماسی شهری مکمل دیپلماسی رسمی نبوده و بدون راهبرد مشخص در ارتباط با سیاست خارجی رسمی ملی دنبال شده است.
تبیین نقش آفرینی سیاسی - ژئوپلیتیکی آب در موجودیت اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه این مکانیسم سیاسی - ژئوپلیتیکی نشان می دهد، پس از تأسیس کشور اسرائیل، رهبران اسرائیل به روش های مختلفی چون آرمانی سازی موضوع آب، نگرش ایدئولوژیکی به آب، نگرش روانشناختی به آب، تعریف شخصیت توسعه بر محور آب، تعریف روند اجتماعی سازی بر محور آب، ایجاد بحران آب و تعمیق وابستگی روانشناختی - ناسیونالیستی به آب، ترویج روح مقاومت و ایستادگی در میان یهودیان، خلق حس تعلق مکانی - سرزمینی ازطریق ناسیونالیسم آبی، نژادپرستی و آپارتاید آبی، امنیتی سازی آب، استفاده از زور، تهدید، جنگ افروزی، اشغالگری، توسعه نواحی یهودی نشین، حق کشی، استثمار آبی، سرقت آب، نقش آفرینی هدفمند در مذاکرات صلح و ... تلاش کرده اند منابع آبی (شریان های حیات اسرائیل) موجود در قلمرو فلسطین و اطراف آن را زیر کنترل بگیرند و این انحصارطلبی و استثمار آبی - هیدروپلیتیکی در چرخه سیاسی - ژئوپلیتیکی مناسبات اسرائیل - اعراب (جغرافیای قدرت) جزو ویژگی های بارز سیاست داخلی و خارجی اسرائیل قلمداد می-شود. بنابراین، به جرأت می توان گفت موجودیت و هویت کشور اسرائیل در وجود منابع آبی و کنترل بر آن خلاصه می شود. ازلحاظ روانشناختی - سیاسی، شاید هیچ عاملی نمی توانست مثل منابع آبی در میان یهودیان در خلق حس تعلق مکانی نقش آفرینی تأثیرگذاری ایفا کند. به عبارتی، می توان گفت آب به عنوان منبع حیات بشر، در موجودیت کشور اسرائیل و در مکانیسم خلق پیوندهای روانشناختی، نقش خون در موجودیت انسان را ایفا می کند.
بررسی جایگاه ژئوپلیتیک آب در توسعه و امنیت پایدار مناطق مرزی براساس رویکرد سیستم های پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه نوین، افزایش امنیت صرفاً با افزایش قدرت نظامی تحقق نمی یابد بلکه افزایش امنیت ملی هر کشور در گرو افزایش قدرت ملی در تمامی حوزه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی است. ژئوپلیتیک انرژی و بویژه ژئوپلیتیک آب می تواند از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر امنیت ملی ایران در این خصوص باشد. با توجه به موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی ایران بهعنوان یکی از بزرگترین کشورها به لحاظ طولانی بودن مرزهای آبی و خاکی و تعداد همسایگان و همچنین وجود رودخانه و دریا در بیش از 50 درصد از نوار مرزی، قابلیت های زیادی را برای توسعه همه جانبه و پایدار مناطق مرزی آن بهوجود آورده است که توجه به آن باعث ارتقاء شاخص های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی در این مناطق خواهد شد. در این تحقیق سعی شده است ضمن تقسیم بندی مناطق مرزی بر مبنای ویژگی های جغرافیایی و هیدروپلتیکی، به ظرفیت های توسعه ای مناطق مرزی غرب کشور بویژه در ارتباط با موضوع مهار و بهره برداری از آب های مرزی پرداخته شود. در این راستا با استفاده از منابع اسنادی-کتابخانه ای و گزارش های رودخانه های مرزی و منابع آب مشترک وزارت نیرو و نیز فرا تحلیل نمونه های بین المللی و تجارب شخصی و بهکار گیری علم پویایی سیستم ها، رفتارهای عملکردی ذینفعان در نواحی مرزی غرب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. رویکرد «توسعه پایدار مرز با محوریت آب» بهعنوان مهمترین عامل در ارتقاء شاخص های انسانی و اجتماعی و متعاقب آن ایجاد امنیت در مرزهای غربی کشور، همچنین شرایط تحقق آن حاصل این بررسی میباشد. با منظور نمودن تمامی تعاملات و بازخوردهای درون و برون سیستم حوضه آبریز غرب کشور و در نظر گرفتن فعالیت حلقه های علت و معلولی، استخراج سه الگوی تیپ «جابجا کردن مشکل و به تأخیر انداختن آن»، «موفقیت برای گروه موفق» و «محدودیت رشد» حاصل این بررسی می باشد. با استفاده از این الگوها می توان پایه های فکری و رفتارهای ذینفعان را در مواجهه با ناامنی، به طور سیستمی تبیین و تحلیل نمود و به برنامه ریزی در بخش آب با رویکرد توسعه پایدار پرداخت. نتایج تحقیق نشان می دهد، بر اساس الگوی رفتاری «جابجا کردن مشکل و به تأخیر انداختن آن» اجرای طرحهای فیزیکی انسداد مرزها بدون توجه به تأمین اشتغال، امنیت غذایی، ارتقاء شاخصهای رفاه مردم مرز نشین و جلب مشارکت آنها، در بلند مدت نمیتواند پاسخگوی امنیت باشد. بلکه مشکل امنیت را جابجا و به تأخیر میاندازد. علاوه بر آن طبق الگوی «موفقیت برای گروه موفق»، بدون محرکهای برونزا مانند سرمایهگذاری دولت و بخش خصوصی در توسعه نواحی مرزی نمیتوان حقابههای عرفی و قانونی را برای بهرهبرداری از آبهای مرزی و مشترک ایجاد کرد. همچنین با توجه به الگوی «محدودیت رشد»، فعال کردن دیپلماسی آب برای تفاهم و تأمین حقابه کشور پایین دست یک الزام برای بهرهبرداری پایدار از آبهای مرزی و مشترک می باشد.
نئوجکسونیسم؛ الگوی سیاست خارجی امریکا در دوران دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شرایط کنونی، تحلیل سیاست خارجی ایالات متحده ی امریکا در قیاس با گذشته، با پیچیدگی ها و عدم قطعیت های بیشتری همراه است. دولت این کشور به رهبری دونالد ترامپ با شعارهای ضدنظام و تغییر وضعیت موجود، قدرت را در دست گرفته است و تلاش می کند تا با برهم زدن رویه های سنتی دولتهای گذشته در امریکا، رویکرد تازه ای را در ارتباط با موضوعات داخلی و خارجی اتخاذ نماید. آنچه در این میان مشخص است اینکه، دولت کنونی امریکا تاکنون فاقد یک الگوی سیاست خارجی مشخص و منسجم بوده است، که همین امر تحلیل رفتارهای خارجی این کشور را با پیچیدگی بیشتری همراه می سازد. اما با این وجود، این گفته بدان معنا نیست که نمی توان منطق رفتاری رهبران جدید امریکا را شناسایی و تحلیل نمود؛ بلکه فهم رفتارهای جدید نیازمند دقت و مطالعه ی بیشتر می باشد. از این رو، مقاله ی حاضر تلاش کرده است تا از طریق بررسی بسترهای داخلی و بین المللی که موجبات پیروزی دونالد ترامپ را در انتخابات ریاست جمهوری 2016 امریکا فراهم آوردند، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که سیاست خارجی امریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ بر مبنای چه الگویی قابل ادراک بوده و نوعِ نگرش و رویکرد آن در حوزه سیاست خارجی چگونه خواهد بود؟ پرسش های فرعی مقاله عبارتند از اینکه؛ در میان مدت، سیاست خارجی امریکا در رابطه با جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟ و ج.ا.ایران چه راهکارهای احتمالی را در مواجهه با آن می تواند در پیش گیرد؟
منطقه گرایی اقتصادی در شرق آسیا: آسه آن + 3 یا آسه آن+6؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران اقتصادی شرق آسیا یکی از وقایع مهمی بود که موجب شد کشورهای آن منطقه به واسطه وابستگی به کشورهای غربی متحمل خسارات فراوان شوند. بعد از بحران سال 1997 شرق آسیا، چین و ژاپن رقابت نزدیکی را در راستای شکل دهی به ساختار منطقه شروع کردند و برای دستیابی به رهبری شرق آسیا، فعالیت های فشرده ای را بهصورت مستمر انجام می دهند. سؤال اصلی مقاله این است که اقدامات چین و ژاپن برای تسلط بر منطقه شرق آسیا در قالب آسه آن+3 و آسه آن+6 چگونه ارزیابی می شود؟ در پاسخ به این سؤال، فرضیه مقاله این است که چین و ژاپن با رژیم سازی و ایجاد موازنه از طریق گسترش عضویت، در صدد توسعه و تثبیت جایگاه خود در منطقه شرق آسیا در قالب آسه آن+3 و آسه آن+6 هستند. در این پژوهش سعی می شود با روش پژوهش پژوهش مقایسه ای و به شیوه کتابخانه ای، واقعیت های موجود بیان شود و چرایی و چگونگی آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مطالعه ی برهمکنش قلمرو حکومت و اندیشه سیاسی در اوایل دوره ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جغرافیای سیاسی در هر دوره ی زمانی از عوامل مؤثر بر نوع حکمرانی بوده است. امپراطوری ساسانی منطبق با وضعیت جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتک ، نوعی از اندیشه ی سیاسی را ارائه داده است که از رهگذر آن منافع امپراطوری عظیم ساسانی تأمین می شده است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سئوال است که؛ ساسانیان چگونه و بر پایه چه مولفه هایی فضای جغرافیایی فلات ایران را سازماندهی کرده اند؟ و نوع سازمان دهی فضای جغرافیایی آنها چه تأثیری بر اندیشه سیاسی آن ها داشته است؟ به لحاظ روش شناسی داده های این پژوهش، با روش کتابخانه ای گردآوری شده و اطلاعات با روش تحلیلی تفسیر شده است. نتایج تحلیل ها نشان می دهد، در دوره اردشیر اوّل، جغرافیای فلات ایران به یکپارچگی دست نیافته و بسیار آشفته بوده است، بنابراین نمی توان از تمرکز گرایی در این دوره سخن گفت. با توسعه قلمرو در دوره شاپور اوّل، حوزه جغرافیایی براساس سه لایه جغرافیایی، شامل: مناطق همگرا و واگرا (ایران-شهر) و مناطق خارج سه لایه جغرافیایی ایران یعنی انیران تقسیم بندی شده و اندیشه سیاسی تسامح گرایانه بوده است. از سال273میلادی با از دست رفتن مناطقی از حوزه ی جغرافیایی ایران، نهاد سیاسی بر اساس اندیشه ملّی گرایانه بر پایه دین زرتشتی شکل یافته و هژمونی بدست آمده در دوره اردشیر اول و شاپور اول با سرکوبی سایر ادیان که نقش برجسته ایی در مسائل ژئوپلیتیک منطقه بازی می کردند، با افول سیاسی مواجه شده است.