مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
علم دینی
حوزه های تخصصی:
را میتوان از مهمترین مبانی معرفت شناسانه در راستای قبول و یا رد مسأله « جهتداری علم » مسأله
دانست و از همین رو موضوعی پر اهمیت به شمار میرود. « علم دینی »
در نوشتار پیش رو، مسأله مذکور از نگاه سه اندیشمند معاصر؛ یعنی آیت الله جوادی آملی، دکتر سروش و
حجت الاسلام و المسلمین میرباقری مورد بررسی قرار گرفته است و سعی شده تا با تکیه بر مبانی و
تصریحات هر یک، نظر ایشان در مسأله جهتداری تبیین شود.
برخی از اندیشمندان مذکور، مبانیای دارند که در نگاه اول با موضوع جهتداری علم سازگار نیست؛ از
جمله استاد جوادی آملی و دکتر سروش قائل به واقع نمایی علم هستند و فهم نسبی را رد میکنند، بر
خلاف آقای میرباقری که تعریف مشهور از علم را نقد و سخن از حضور فاعلی در فرایند فهم به میان
آوردهاند و به نوعی قائل به نسبیت فهم هستند. در ترابط فهم و اختیار نیز استاد جوادی و دکتر سروش
فهم را غیر اختیاری میدانند و در مقابل، حجت الاسلام میرباقری معتقد است فهم بدون اختیار شکل
نمیگیرد.
از این گذشته ظاهرا سایر مبانی این سه شخصیت، بر موضوع جهتداری علوم تجربی موجود صحّه
گذاشته و آن را تایید میکند. از جمله همگی قائل به تاثیر فلسفه در این علوم هستند. همچنین هر سه،
فرضیهها و نظریهها را در علم مؤثر دانسته و از نقش شخصیت عالم و محیط پیرامون او در علم سخن
گفتهاند.
نقش عقل متعارف در پارادایم اسلامی علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل متعارف یا فهم عرفی اشاره به معنایی دارد که مردم در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنندد در مکاتب فلسفی برخی از پارادایم های علوم اجتماعی، مانند تفسیرگرایی و در علوم اسلامی مانند علم فقه و اصول به کار گرفته شده است اکنون مسئله این است که تولید دانش نظام مند از معرفت عامیانه یا عقل متعارف در پارادایم اسلامی علوم اجتماعی چگونه ممکن است؟
برای رسیدن به پاسخ، به بررسی مفاهیم مورد استفاده در علم اصول و فقه مانند عرف، عادت، سیره عقلا، سیره متشرعه پرداختیم و با غالب دانستن اشتراک معنایی این اصطلاحات بر افتراقشان، آنها را به واژه عقل متعارف فرو کاستیم تا امکان مقایسه فراهم آید.
با بررسی سه نوع جهت گیری تبیینی، تفهمی و نقدی، تحقیق به این نتیجه نائل آمد که عقل متعارف در پارادایم اسلامی علوم اجتماعی دارای اعتبار درجه دوم است و پس ازعقل، نقل و تجربه قرار می گیرد در پارادایم اسلامی علوم اجتماعی، فهم عرفی شیوه ای جایگزین برای تفسیر و فهم معنای روایات و تفسیر جهان اجتماعی است پارادایم اسلامی علوم اجتماعی فهم عرفی را منبعی جایگزین و گاهی شاهدی برای صحت فهم مفسر از روایات تلقی می کند در پارادایم اسلامی فهم عرفی منبعی برای شناخت پس از منبع نقل، عقل و تجربه است.
علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آیت الله جوادی آملی، متفکری است که با تکیه به مباحث مختلف سنت تفکر اسلامی (همچون فلسفه اسلامی و اصول فقه) تبیین خاصی از موضوع علم دینی ارائه می دهد. ایشان معتقدند که علم بما هو علم کشف واقع می کند و بدین رو آنچه واقعا علم است، اسلامی است، اما با بررسی وضعیت علم در دورهٴ جدید معلوم می شود که علوم جدید، واقعا و خالصا علم نیست؛ چرا که از فلسفه های الحادی تأثیر پذیرفته اند. به باور ایشان، اگر بخواهیم در علوم کنونی تحولی بیفکنیم و علم اسلامی داشته باشیم، باید نگرش خاصی را به علم تقویت کنیم، جایگاه دستاوردهای معرفتی بشر (از علوم تجربی گرفته تا علوم فلسفی و شهودی) را در هندسهٴ معرفت دینی معلوم سازیم و تعامل خاصی بین دستاوردهای تجربی و عقلی و شهودی با منابع نقلی برقرار سازیم. لُبّ دیدگاه ایشان را شاید بتوان توجه به مراتب طولی عقل در درک حقایق عالم و تلازم همه جانبهٴ عقل و نقل دانست. مقالهٴ حاضر می کوشد مبانی دین شناختی و علم شناختی ایشان را در زمینهٴ علوم بشری و علم دینی تبیین کند.
چرا علم دینی؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی تحولات علم و تعامل آن با عرصه های انسانی در دوره پس از رنسانس به خوبی نشان می دهد که در کنار ویژگی ها و فرصت های مثبتی که برای بشر ایجاد کرده، آثار منفی و آسیب های فراوانی نیز به همراه داشته است. این مسائل که گاهی به صورت بحران انسانی نیز بروز کرده است، موجب شد که متفکران به دنبال راه حلی برای این موضوع باشند که از جمله این راه حل ها تغییر نگرش نسبت به علم بوده است. در پاسخ به این نیاز، متفکران مسلمان در دهه های اخیر، علم دینی را پیشنهاد کرده اند. مقالهٴ حاضر، شماری از آثار منفی و آسیب های علم را بررسی کرده و نیز چارچوبی دینی را برای تغییر نگرش در علم پیش می نهد.
چیستی و گستره علم دینی از نظرگاه آیت الله جوادی آملی؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مبحث علم دینی، یکی از مباحث چالشی است که با دو رویکرد مخالف و موافق همراه است. یکی از موافقان نظریهٴ علم دینی، آیت الله جوادی آملی دام ظلّه است. ایشان «علم» را در این مباحث، به معنای اعم و شامل تمام علوم می داند و سایهٴ دین را بر سر همهٴ علوم می گستراند. استاد، امکان علم دینی را پذیرفته و با دو روش تفسیری و روش فلسفی آن را اثبات می کند. در مسئلهٴ چگونگی تحقق علم دینی، رویکرد حداکثری را به دین می پذیرند و معتقدند که دین، شامل تمام علوم می شود و علم غیردینی وجود ندارد. دیدگاه حداکثری علم دینی، دارای سه مرحله است: 1. قرار دادن عقل در هندسهٴ معرفت دینی؛ 2. تنفیذ شرع بنای عقلا را؛ 3. تبیین کلیات علوم با دلیل نقلی. این مراحل به صورت تکاملی، همه علوم را در بر می گیرد.
مدل طولی در علم دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دوگانگی علوم طبیعی و انسانی یکی از جاافتاده ترین دوگانگی ها در تفکر و فرهنگ غربی است. این دوگانگی، آن گونه که در فلسفهٴ غرب به چشم می خورد، نتایج و پیامدهای بسیاری داشته است. نگارنده با اشاره به این مبنا و پیامدهای آن، به بیان ناهمخوانی آن با تفکر دینی می پردازد. در ادامه با استفاده از فلسفهٴ نفس صدرایی مدل طولی در علم دینی مطرح می شود. سه پیامد مهم این مدل، یعنی ردّ تحویل گرایی و ردّ تقابل تبیین و تفسیر و ردّ طبیعت گرایی نیز بررسی می گردد. تحویل گرایی اقسام گوناگونی دارد. این اقسام تا آنجا پذیرفتنی اند که به تحویل و تقلیل بُعد اساسی آدمی به جنبهٴ مادّی او نینجامند. تبیین و تفسیر هم یک پیوستار طولی را تشکیل می دهند. طبیعت گرایی به وحدت روش علوم انسانی و تجربی یا وحدت موضوع آنها تأکید دارد. در مقابل، ضد طبیعت گرایی بر عدم وحدت روش این علوم و عدم وحدت موضوع آنها اعتقاد دارد. در غرب، نزاع طبیعت گرایی با ضد طبیعت گرایی تاریخچه ای طولانی پشت سر گذاشته است. بر اساس مدل طولی، علوم طبیعی و انسانی تفاوت های بنیادی دارند.
بررسی روش شناسی دانش تربیت اسلامی بر اساس رویکرد اسلامی سازی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی رویکرد اسلامی سازی معرفت به عنوان قدیمی ترین رویکرد در زمینه ی نظریه پردازی در دانش تربیت اسلامی می پردازد. بدین منظور در نخستین گام، مقصود از اصطلاحات «اسلامی سازی معرفت»، «تربیت اسلامی» و «روش شناسی» بیان گشته و سپس در ادامه، مهم ترین آرای اندیشمندان این رویکرد -با تمرکز بر آرای عبدالرحمان نقیب، تربیت پژوه مسلمان مصری- در دو سطح مبانی و روش شناسی ارائه می شود. در پایان نیز به مهم ترین نقاط قوت و ضعف این رویکرد و میزان توفیق پیروان آن در دست یابی به اهداف خود اشاره خواهد شد. به نظر می رسد هرچند این رویکرد نقش به سزایی در شکل گیری یک جریان فرهنگی اجتماعی نسبت به ضرورت بازتولید دانش تربیت اسلامی و تدارک ادبیات علمی در این زمینه داشته است، اما ضعف در مبانی و عمق نظری این رویکرد، از مهم ترین نقاط کور آن به شمار آمده و امکان نقش آفرینی جدّی در فضای علوم تربیتی معاصر را از آن سلب می نماید.
مبانی حِکمی علم دینی از دیدگاه محمدنقیب العطاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة علم دینی، یکی از پدیده های مهم جهان اسلام است که موافقان و منکرانی را پیدا کرده است. ""محمدنقیب العطاس"" یکی از موافقان و نظریه پردازان اسلامی سازی معرفت است. وی، نخست فلسفه و جهان بینی با محوریت قرآن و اعتقاد به مراتب و درجات وجود و وابستگی مطلق هستی به خداوند را سامان داد؛ سپس، ارتباط ناگسستنی انسان و جهان را بیان کرد و توضیح داد که انسان مهم ترین جزء هستی و موجودی جاودان است که بهترین هویت شناسی او در قرآن آمده است و بعد، معنا و مفهوم و غایت نظام آموزش و پرورش را تبیین کرد. درنظر العطاس، مقصود حقیقی از آموزش و پرورش، تحقق حقایق قرآن در وجود انسان است؛ ازاین رو فراگیری معارف و زبان قرآن، نخستین و مهم ترین بخش از الگوی آموزش و پرورش درنظر العطاس است. وی با تبیین حقیقت علم و ایمان و انسان و جایگاه انسان در هستی به پیوند علم با انسان و دین پرداخت و علم دینی را تفسیر کرد. عطاس با معرفی فرایند غربی سازی علوم به تبیین فرایند اسلامی سازی علوم پرداخت. فرایند غربی سازی علوم در تفکر عطاس عبارت است از:1. فرهنگ و تمدن غربی؛ 2. عناصر کلیدی علوم طبیعی؛ 3. انسانی و کاربردی غربی و فرایند اسلامی سازی علوم در این دیدگاه عبارت است از: 1. شناسایی عناصر کلیدی از علوم اسلامی؛ 2. جایگزینی عناصر کلیدی اسلامی با غربی؛ 3. ابتنای علوم طبیعی و کاربردی بر عناصرِاسلامی 4. اصلاح تنة علوم همسان با عناصر کلیدی اسلامی. این مقاله در پایان به آسیب شناسی نظریة «تهذیبی- تأسیسی» پرداخته است.
عالَم مندی معرفت و برخی فروع مبتنی بر آن در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
منطق حاکم بر معرفت را می توان یکی از مباحث بنیادی در فلسفه دانست. رویکرد نحله های مختلف فلسفی به این موضوع، دلالت های متفاوتی را در مسائل دیگر که در طول آن قرار دارند، به همراه می آورد. مطابق با مدعای مقاله حاضر، عالم مندی معرفت، نتیجه ای است که از مبانی حکمت صدرایی درباره معرفت، نشأت گرفته است. نگارنده بر آن است که با تأکید بر مفهوم عالم در این حکمت و برخی از مبانی خاص آن، همچون حرکت جوهری و اتحاد وجودی علم، عالم و معلوم توضیح دهد که چگونه انسان با ربط وجودی و ذخیره معرفتی خاص خود، استعداد پذیرش معارف بعدی را می یابد. عالم اجتماعی که به مسأله امکان فهم مشترک بر اساس این باور پرداخته و امکان علم دینی که با نگاهی متفاوت به مسأله علم دینی با رویکرد آیت الله جوادی آملی از این منظر پرداخته است، از جمله مسائلی هستند که در طول این امر قرار می گیرند و در انتهای مقاله به چگونگی این ابتنا اشاره خواهد شد.
مبانی دین شناختی دیدگاه علّامه مصباح پیرامون علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با پژوهش در آثار گفتاری و نوشتاری علّامه مصباح، اموری نظیر رابطه دنیا و آخرت، نیاز همیشگی به دین، جهانشمولی دین اسلام، و هدف و قلمرو دین را به عنوان مبانی دین شناختی دیدگاه بدیع ایشان پیرامون علم دینی معرفی کرده و به توصیف و تحلیل آنها پرداخته است. به اعتقاد علامه مصباح، انسان ضرورتا و به صورت همیشگی به دین نیاز دارد و دین اسلام که آخرین دین الهی به شمار میرود جاودانه است. با پژوهشی درون دینی، روشن می شود که دین نسبت به بیان حقایق خارجی تعهدی ندارد و مسائلِ توصیفی علوم طبیعی و انسانی، بالذات جزء دین نیست؛ چراکه رسالتِ اصلی دین، نشان دادن راه کمال قرب به خدا از طریق بیان حکم افعال اختیاری انسان است. در عین حال، توجه به هدف و قلمرو دین نشان می دهد که دین به لحاظ احکام ارزشی در همه عرصه های زندگی انسان ازجمله در علوم طبیعی و رشته های مختلف علوم انسانی مانند مدیریت، فلسفه، سیاست و... حضور دارد و به راستی این گونه، می توان علوم را شایسته نام دینی دانست.
کوششی نظری در جهت ساخت مدل اسلامی ثبات خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف معرفی الگویی برای ساخت مدل های نظری دینی در حوزه علوم اجتماعی به منظور خارج کردن اندیشه علم دینی از حیطه مباحث صرفاً فلسفی و کشاندن آن به حوزه مباحث روشی، متضمن کوششی است در جهت ساختن مدلی نظری در باب ثبات خانواده که از ویژگی های اتقان، انسجام منطقی، بومی بودن و انطباق با آموزه های اسلامی بهره مند باشد. برحسب این مدل، تأمین نیازهای فطری همسران، عامل اصلی ثبات خانواده است و مجموعه ای از عوامل باواسطه نیز در سطح خُرد یا سطح کلان بر آن تأثیر می گذارند که در چهار محور ویژگی های فردی همسران (ویژگی های اعتقادی، اخلاقی، دانشی، رفتاری و جسمی)، ویژگی های ساختاری خانواده (تمایز جنسیّتی نقش ها، حضور زن و شوهر در کنار هم و داشتن فرزند)، پیش زمینه های تشکیل خانواده (در مراحل رشد همسران و در مرحله همسرگزینی) و عوامل اجتماعی(آموزش، تربیت دینی و اخلاقی جامعه، بسترسازی اجتماعی، بسترسازی قانونی، حمایت اجتماعی و نظارت اجتماعی) بررسی شده اند.
عوامل و ارکان علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل درباب ماهیت علم دینی، تبیین عوامل، عناصر و مؤلفه های مؤثر در دینی سازی آن است. مراد از علم دینی در مقام چیستی شناسی، علم دینیِ مطلوب (مقام تعریف و تولید) است، نه علوم موجود (مقام تحقق). علم دینی مطلوب دارای عناصر، مؤلفه ها و متغیرهای رکنی و غیررکنی است که هر کدام، نقش هویت بخشی در علم را به عهده دارند. این عوامل و عناصر عبارتند از: موضوع، محمول، عالِم، معلوم، روش، ابزار، منبع، فایده و کاربرد، هدف و غایت، مبانی، پیش فرض ها، پیش انگاره ها، زمان، مکان، جغرافیا، فرهنگ، تمدن و ...، که بر این اساس، دیدگاه های مختلفی درباره ماهیت و چیستی علم دینی سامان یافته است. در برخی دیدگاه ها، تنها به یک عامل به عنوان عنصر هویت بخش در علم دینی اکتفا شده است و در برخی آرا، ترکیب چند عنصر اساسی، معیار دینی بودن علم دانسته شده است. بر این اساس، اختلاف دیدگاه ها در این زمینه به گونه ای است که یک سرِ آن به انکار علم دینی ختم می شود و از ناحیه دیگر، افزون بر پذیرش اصل امکان علم دینی، اثبات کننده تحقق خارجی آن در طول تاریخ تمدن اسلامی است. به اعتقاد ما، دینی بودن علم صرفاً به عناصر و مؤلفه های خاصی وابسته نیست؛ بلکه عوامل مختلفی، اعم از عناصر رکنی و غیررکنی، در ماهیت و هویت دینی علم سهم دارند که با توجه به میزان نقش این عوامل در دینی بودن دانش، علم دینی نیز امری ذومراتب و تشکیکی خواهد بود.
تبیین علم الأسماء تاریخی در شکل گیری معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
«علم الاسماء تاریخی» نقطه تلاقی دو اندیشه متفاوت در دو دوران مختلف است؛ علم الاسما دیدگاه کانونی ابن عربی در تدبیر عالم و تاریخیت برگرفته از نگاه هایدگر به هستی است؛ هرچند ابن عربی در فصوص الحکم درباره سیر تطور تاریخی اسماء الهی در بستر انبیا سخن می گوید و به نوعی، علم الاسماء را در بستر تاریخ انسان کامل بازگو می کند؛ این نقطه تلاقی خود را در فردید بروز می دهد که دلبسته عرفان اسلامی است، هرچند رسالت هایدگری دارد. در این پژوهش، می خواهیم با منظم کردن افکار فردید، به ویژه باتوجه به نوشته های سیدعباس معارف، و فربه تر کردن آن با میراث عرفانی ابن عربی، نقش این آموزه را در شکل گیری علم دینی بررسی کنیم. در آخر، با تبیین علم دینی به مثابه بنیاد علوم انسانی امیدواریم گامی در هموار کردن مسیر علوم انسانی-اسلامی برداریم.
تحلیل رویکردهای علم دینی با تأکید بر علوم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای علم دینی بر مبنای موضعی که در تعیین نسبت میان علم و دین در پیش می گیرند، نخست به تهذیبی و تأسیسی تقسیم می شوند. تأسیسی ها نیز به مبناگرا و فرامبنا قابل قسمت هستند. مبناگرایی شامل نظریات استنباطی، فلسفة روش و فلسفة مضاف می شود. تصور ابتدایی هرچند حاکی از تعارض جدی این دیدگاه هاست، تعمق بیشتر آشکار می سازد که آنها نه تنها دارای خاستگاه های انگیزشی مشترک اند، که در چارچوب منطق نسبتاً مشترک، محورهای اصلی علم دینی را تعقیب می کنند. سخن جدی در این پژوهش، ابهام زدایی از تعارض ها و امکان ترمیم ضعف ها و اشکالات هر کدام با قوت های تمهیدشده در دیگری است. برای تحقق این هدف، تلاش کردیم که مباحث، بر تحلیل ماهیت، زیرساخت ها و روش شناسی علم، در هر رویکرد متمرکز شود. در نهایت روشن شد که رویکرد فلسفة روش با اشکال نسبیت روبه روست و نظریة فلسفة مضاف ظرفیت تأمین دغدغة رویکردهای دیگر را دارد.
رابطه ی علم و دین: نسبت علم دینی با علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اصلی نوشتار حاضر، بررسی رابطه ی علم دینی با علوم اجتماعی رایج و تبیین مساعدت هایی است که علم دینی می تواند برای حل پاره ای از مشکلات علوم اجتماعی داشته باشد. نویسنده پس از مرور مجموعه ی رویکردها یا گفتمان های موجود درباره ی رابطه ی علم و دین، رویکرد تأییدی یا تکمیلی میان علوم دینی و علوم اجتماعی را پذیرفته است و تصریح دارد که علی رغم تفاوت های جدی در موضوع قلمرو و روش دین و علم مبانی و رویکردهای مطرح در اندیشه ی دینی می تواند در رفع مشکلات و خلأهای علوم اجتماعی یاری رساند. تأکید اصلی در این جا بر آن است که اساساً آنچه در حوزه ی علم مهم است، شناخت واقعیت هاست؛ لذا این شناخت از هر نوع منبعی می تواند بهره ببرد. نگارنده بر آن است که دین می تواند به مثابه ی یک منبع مهم معرفتی به حل مشکلات موجود علوم اجتماعی کمک کند که این امر هم منوط به رسمیت شناختن نظریه ها و روش های رایج در علوم اجتماعی و نقد و ارزیابی آن ها با مفاهیم دینی است. علم دینی با در نظر گرفتن واقعیت علوم اجتماعی و دستاوردهای آن می تواند روش ها و مفاهیم جدیدی را مطرح کند که البته منوط به عدم تعجیل در این زمینه و واسپاری فرایند تولید علم اجتماعی دینی به نهادهای دانشگاهی و حوزوی خارج از مراجع رسمی است.
کاوشی نظری در مبانی و دلایل دو اندیشمند مسلمان معاصر به علم مدرن در اسلام با توجه به نگرش کارکردگرایانه و نمادگرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرون وسطا که جهان غرب در تاریکی جهل و خرافه فرو رفته بود، جهان اسلام در عصر شکوفایی و ترقی (قرون ۱۳ ۸ میلادی) به سر می برد؛ اما از قرن سیزدهم میلادی به بعد، علم در بین مسلمانان دچار انحطاط و زوال گردید. در قرن شانزدهم میلادی و همزمان با پیشرفت علم در جهان غرب، جهان شرق نیز مشتاق مجهز نمودن خود به علم گردید؛ ازاین رو غرب بدون توجه و در نظر گرفتن فرهنگ و جوامع سنتی شرق، درصدد گسیل نمودن دستاوردهای خود به آن سرزمین برآمد؛ اما دیری نپایید که شرقیان دریافتند که علم دارای بستری خنثی نیست و باعث تأثیرات منفی بر پیکره جوامع غربی نیز گردیده که از جمله آنها الیناسیون افراد آن جوامع است. از طرفی، بستر شکل گیری فرهنگ غربی بسیار متفاوت از فرهنگ شرقیان بود. این فهم جدید از علم غربی، اندیشمندان و روشنفکران جوامع مسلمان را به تأمل درباره ماهیت این مسئله واداشت که از میان ایشان، برخی علم مدرن را ناسازگار با اسلام تلقی کردند، عده ای با علم مدرن موافق بودند، گروه دیگر در پی تعبیری جدید از اسلام برآمدند و برخی دیگر درصدد بودند علم مدرن را در متن جهان بینی اسلامی قرار دهند. پژوهش حاضر، کاوشی نظری در مبانی و دلایل دو نگرش «کارکردگرایانه» (Functional) و «نمادگرایانه» (Symbolic) به ترتیب در اندیشه های شفاهی سید حسین نصر و ضیاءالدین سردار است که مروری گذرا بر مبانی فکری و فلسفی مدل های «کارکردگرا» و «نمادگرا» درباره علم مدرن خواهد داشت.
برنامه اصلاح سبک زندگی، راهکار دستیابی به علوم تربیتی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق معاشرت[اجتماعی]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق زیستی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
یکی از روش های دستیابی به علوم انسانی اسلامی (علم دینی)، اجرای نظام های اجتماعی اسلامی در متن زندگی عینی است. تحقّق یافتنِ نظام های اجتماعی موضوع مطالعه پژوهشگران را دگرگون می کند و امکان مطالعات جدید و در نتیجه، شناسایی عناصر جدیدی در زندگی اجتماعی را فراهم می کند. برای تحقق عینی و تدریجی نظام های اجتماعی اسلامی می توان از برنامه ریزی برای اصلاح سبک زندگی متناسب با جهان بینی اسلامی استفاده کرد. سبک زندگی از سویی مسیر اصلاحات در نظام های اجتماعی است و از دیگر سو، روشی برای ممکن ساختن مطالعه کنشگران اجتماعی است. در عرصه تربیت رسمی، مدرسه محیط قابل کنترلی است که با برنامه ریزی برای اصلاح سبک زندگی مرتبط با آن، اهداف آموزش و پرورش پیگیری و مطالعات تربیتی تسهیل می شود. در این مقاله با معرفی ویژگی های سبک زندگی نشان داده می شود که اصلاح برنامه ریزی شده سبک زندگی راهکار مناسبی برای تحقق نظام تربیتی اسلام و در نتیجه، بسترسازی برای دستیابی به علوم تربیتی اسلامی است.
ماهیت روان شناسی اسلامی، پیشینی یا پسینی؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره روان شناسی اسلامی، چالش بر سر ماهیت و مفهومی مناقشه برانگیز مرتبط با معانی متفاوتی است که از این مفهوم ارائه شده است. این مقاله از پیشینی و پسینیی بودن روان شناسی اسلامی سخن می گوید. پرسش اساسی این است که روان شناسی اسلامی ماهیتی بالفعل و تحقق یافته دارد یا مفهومی بالقوه و امکانی است که می توان آن را محقق ساخت؟ در پاسخ، کوشش شد که استدلال شود روان شناسی اسلامی ماهیتی پسینی دارد. در این باره سه فرض اساسی با محور قراردادن نظریه رایشنباخ (تفکیک گردآوری از داوری) وجود دارد: نخست آنکه روان شناسی اسلامی نوعی علم دینی است، بنابراین مفهومی است امکانی؛ دوم اینکه نقصان فلسفی معادل با بطلان تجربی نیست؛ از این رو، تحقق روان شناسی اسلامی به معنای نفی نظریه های روان شناسی معاصر نخواهد بود و سوم، اهمیت پیش فرض های نظریه های علمی است که پیامدش توجه به زیربنای نظریه های موجود روان شناسی و کوشش برای تدوین نظریه های نو براساس پیش فرض های اسلامی خواهد بود.
تأملاتی فلسفی در تجدد متعالیه و سیاست دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است که تلقی استلزام ذاتی تجدد، علم و سکولاریسم، ملازمه ای ایدئولوژیک وغیر جهان شمول اما گفتمانی هژمونیک است. این طرز تلقی و تبیین، ابتنا یافته بر منظومه ای از منابع هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، روش شناختی و ارزش شناختی است. بر مبنای دو قاعده «مساوقت وجود و علم» از یک سو و «سنخیت نظام علت و معلول در چارچوب علیت» از دیگر سو می توان درباره سنخ جدیدی از علم و تجدد متعالیه تفکر و تأمل نمود.
علم سیاست دینی و تجدد متعالیه با استقلال در مبانی هستی شناسانه و منابع و ابزارهای جامع و چندساحتی در شناخت، بر آن است که علاوه بر دو قاعده مهم «مساوقت» و «سنخیت» اما به دلیل مشکک بودن «وجود» و «علم» و نیز برخورداری هستی و انسان از تأله، نوع و سنخ متمایزی از دانش تصرف و تجدد در حکمت و فلسفه اسلامی به صورت عام و حکمت سیاسی اسلام به طور خاص قابل تأسیس است که ضمن اذعان به استلزام ذاتی اش با قاعده امکان فقری، از آن روی که هستی را اعم از مادی و مجرد و مثال و ... و انسان را مشتمل بر ساحات مُلکی و ملکوتی و برخوردار از من و هویت های عِلْوی و سِفْلی، معرفت شناسی و منابع شناخت را مرکب از حس، تجربه، عقل، شهود و وحی تبیین می نماید لاجرم به تجدد و تصرفی متعالیه و استخلافی رهنمون می گردد.
ارائه مدلی برای انجام پژوهشهای بنیادی در حوزه مطالعات مدیریت اسلامی (مورد مطالعه: عدالت توزیعی در سازمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واقعیت آن است که در حال حاضر، نظریه های موجود علوم انسانی در حوزه هایی همچون مدیریت، اگرچه مفید اما راهگشا نیستند و مبانی فلسفی آنها با فرهنگ جامعه اسلامی همخوانی و انطباق ندارد. از سوی دیگر، روش تحقیق کارآمدی نیز برای اکتشاف و استخراج نظریه های مدیریت از متون دینی، موجود نیست. بر این اساس، هدف اصلی در مقاله حاضر، ارائه مدلی برای انجام پژوهشهای بنیادی در حوزه مطالعات مدیریت اسلامی بوده است؛ ازاین رو ضمن نقد روشهای تحقیق موجود و تبیین مفهوم علم دینی و آشنایی با روش شناسی علوم قرآنی، مدلی برای اجرای پژوهشهای بنیادی به منظور استخراج و احصای نظریه های علوم انسانی اسلامی ارائه شد. مدل ارائه شده مشتمل بر یازده گام بدین شرح بوده است: 1- مرور و تدبر در قرآن و شناسایی آیات مرتبط با موضوع پژوهش؛ 2- استخراج مضامین و پیامهای مرتبط از تفسیر قرآن؛ 3- استفاده از دو کدگذار برای اعتبارسنجی مضامین و پیامهای استخراج شده؛ 4- اعتبارسنجی مفاهیم استخراج شده بر اساس تفسیر المیزان؛ 5- تبیین نهایی مفاهیم شناسایی شده؛ 6- کدگذاری مفاهیم (پیامها) استخراج شده؛ 7- استخراج مقوله ها؛ 8- استخراج مقوله های اصلی؛ 9- تعیین روابط بین مقولات و ارائه مدل مفهومی اولیه؛ 10- اعتبارسنجی مدل بر اساس نظرات خبرگان و 11- آزمون مدل مفهومی نهایی پژوهش در محیط واقعی. همچنین برای ارائه مثالی از کاربرد مدل تبیین شده، مدل در حوزه عدالت توزیعی در سازمان به کار گرفته شد و شاخصهای موردنظر از قرآن شناسایی و استخراج شد.