مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
علم دینی
حوزه های تخصصی:
«نظریه زمینه ای»، از روش های کیفی است. این روش در پژوهش های اجتماعی تفسیری برای تحلیل متون و استخراج نظریه از داده های پژوهشی، در راستای ارائه نظریه درباره «موضوعات» اجتماعی و انسانی کاربرد دارد. محققان علوم انسانی دینی کاربست این روش را توسعه داده، برای تحلیل موضوعی متن قرآن و استخراج نظریه از آن به خدمت گرفته اند. از سویی، از دیدگاه شهیدصدر، روش اجتهادی معتبر برای اکتشاف نظریه های علمی قرآن، « تفسیر موضوعی» است، که هدف آن ارائه نظریه قرآن درباره «موضوعات» واقع زندگی بشری است. در واقع، از دیدگاه محققان دینی ای که روش نظریه زمینه ای را در رجوع به قرآن برگزیده اند، این روش همچون تفسیر موضوعی عمل می کند؛ چراکه با ارائه یک موضوع به قرآن، به هدف کشف نظریه قرآنی، می خواهد یک تحقیق قرآنی را به انجام برساند. بنابراین، کاربست نظریه زمینه ای در نظریه پردازی قرآنی، به مثابه تلقی این روش، به عنوان تفسیر موضوعی قرآن است. در مقاله حاضر، اعتبار این کاربست، با تکیه بر آرای شهیدصدر بررسی می شود. مسائل این تحقیق، در دو ساحت نظریه سازی بر اساس روش نظریه زمینه ای، و نظریه سازی بر اساس تفسیر موضوعی اجتهادی، مطرح میشود. بنابراین، در اعتبارسنجی و حلّ مسئله تحقیق، به فراخور، از مبانی و قواعد روش شناسی کیفی و روش شناسی اجتهادی بهره برده می شود. یافته اصلی این تحقیق را می توان از سنخ روش شناختی دانست. در این تحقیق نشان داده می شود که در هر پژوهش نظریه پردازانه، از جمله در پژوهش های علوم انسانی دینی و پژوهش های نظریه پردازانه قرآنی، روش تحقیق باید با رویکرد علمی معتبر و منبع معرفتی معتبر، متناسب باشد. بر این اساس، بهره مندی از روش های تحقیق علوم انسانی رایج، همچون روش نظریه زمینه ای، برای نظریه پردازی قرآنی از توجیه روش شناختی لازم برخوردار نیست.
متدلوژی پژوهش های بین رشته ای دین پژوهی و قرآن کاوی در پارادایم تفکر قرآنی
حوزه های تخصصی:
تولید علم و علم دینی در عصر حاضر چنان گذشته، بلکه پیچیده تر و تخصصی تر از گذشته به عوامل متعددی بستگی دارد که پژوهش و تحقیق از مؤلفه های اصلی و غیر قابل انکار آن محسوب می شود. پژوهش های بین رشته ای متد و روش نوینی از انواع روش های پژوهشی هستند که در حال حاضر در جریان دین پژوهی و قرآن کاوی و تولید علم و علم دینی به عنوان یکی از تخصصی ترین روش های پژوهشی کسب معرفت مطرح هستند. به کارگیری این نوع از پژوهش ها در عرصه دین پژوهی و قرآن کاوی در عصر حاضر، و الزامات چرایی و چگونگی آن در این عرصه، موضوعی است که ما را بر آن داشت تا نسبت به مؤلفه های ثبوتی و اثباتی آن در پارادایم های مختلف و پارادایم تفکر قرانی حساس شده، به تبیین آن بپردازیم. نوشته حاضر پژوهشی است بین رشته ای در چرایی و چگونگی و بیان مؤلفه های پژوهش های بین رشته ای در حوزه های دین پژوهی و قرآن کاوی که با کنکاشی در پارادایم های متفاوت انجام شده، تقدیم خوانندگان عزیز می گردد.
علم جامعه شناسی در ایران از منظر جامعه شناسان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در چارچوب «جامعه شناسی جامعه شناسی»، به بررسی خودانتقادی های جامعه شناسان ایرانی در مورد وضعیت علم جامعه شناسی در ایران اختصاص دارد. برای این کار، با بهره گیری از ایده مرتون، جامعه شناسی در ایران به مثابه یک «اجتماع علمی» شناسایی شده، همچنین داده های این پژوهش با مراجعه به آراء و نظرات خودِ جامعه شناسان ایرانی گردآوری شده است. در این پژوهش از روش تحلیل کیفی تلخیصی برای تحلیل خودانتقادی های درونی متون استفاده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فقدان مساله محوری، پوزیتیویسم محوری، فقدان چارچوب نظری، عدم زیست اندیشمندان در جامع ایرانی و بی ارتباطی با جامعه مدنی و قصور عاملان علوم اجتماعی از سوی جامعه شناسان ایرانی به عنوان مشکلات اصلی این علم در ایران معرفی شده است. همچنین برخی نبود استقلال و آزادی و غیربومی بودن را از دیگر مشکلات این علم در ایران می دانند. این مقاله با رجوع به الگوی تحلیلی ترنر در مورد وضع جامعه شناسی در آمریکا نشان می دهد که این ویژگی ها به بعد هنجاری هرگونه فعالیت در اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران بدل شد و عبور از این شرایط هنجارین، نیازمند پیوند مجدد اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران با نوع زیست خاصِ جامعه ایران و مشارکت در برنامه های اصلاح اجتماعی است.
نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی (بررسی امکان، ضرورت و چگونگی علم دینی در منظومۀ فکری شهید سیدمحمدباقر صدر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
5 - 28
حوزه های تخصصی:
شهید صدر به عنوان یکی از پیشگامان عرصۀ تولید علم دینی، نظریه ای متقن در این باب در نظر داشته که مطابق آن سعی کرده است اقتصاد اسلامی را پایه گذاری کند؛ نظریه ای که قابلیت تعمیم به سایر علوم انسانی دارد و در این پژوهش از آن به «نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی» تعبیر می شود. بر اساس این نظریه صدر معتقد است علوم انسانی همواره وابسته و در چهارچوب مکتبی هستند که جامعۀ مورد مطالعۀ دانشمندان، آن را پذیرفته است. این وابستگی و ارتباط میان علم و مکتب، محور نظریۀ صدر در باب علم دینی قرار گرفته و بر اساس آن امکان تولید چنین علمی و همچنین ضرورت آن تبیین می شود. فرایند تولید علم دینی از نگاه صدر نیز چنین تقریر می شود که ابتدا فقیه به کمک بینش ها و احکام دینی با روش اجتهادی و استفاده از رویکرد انسجام گرایی، از روبنای شریعت به نظریه های زیربنایی و اصولی مکتب دست می یابد. سپس در صورت اجراشدن این مکتب در جامعه و قرارگرفتن رویدادهای جامعۀ اسلامی به عنوان داده های روش تجربی، علوم دینی توسط دانشمندان علوم مختلف انسانی از دل جامعۀ دینی متولد می شوند.
معرفت شناسی واقع گرای دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۷
5 - 18
حوزه های تخصصی:
«نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی» که مؤلف مقاله آن را ارائه کرده است، بر مقدمات و مقوِّمات چندی استوار است. این مقدمات و مقومات را در قالب اصول و انگاره های هشت گانه در این مقاله تبیین شده است. خلاصه نظریه عبارت است از: 1. «معرفت» برایند فرایندهایی است که با عناصر شش گانه زیر در پیوند است: یک) فاعل معرفت (شناخت بخش) که حق تعالی است؛ دو) وسایط و وسایل معرفت (شناخت افزارها)؛ سه) معِدّات معرفت (شناخت یارها)؛ چهار) موانع معرفت (شناخت شکن ها)؛ پنج) قابل معرفت (شناختگر/ شناسنده) که انسان است؛ شش) متعلق معرفت (شناخته) که موجودات اند. 2. تکون معرفت برایند دو فرایند «طولی- عمودی» و «عرضی- افقی» ای است که در ترابط با اطراف شش گانه پیش گفته صورت می بندد. 3. فرایند «طولی- عمودی» تکوّن معرفت، از «سپهر ربوبی» آغاز و با طی فرایند خاص و مناسب با هر یک از وسایط و وسایل معرفت، به «ساحت انسانی» تنزل می کند. 4. فرایند «عرضی- افقی» نیز- که با چهار ضلع/ عنصر مرتبط است- در ساحت بشری و متناسب با مقتضیات نشئه ناسوت و در تعامل میان عناصر چهارگانه این فرایند (عناصر دوم، سوم، چهارم، و ششم) صورت می بندد. 5. برای دستیابی به آگاهی قدسی که معرفت صائب است، باید عوامل دخیل در تکون معرفت به درستی مدیریت شوند. 6. تولید علم دینی نیز از فرایند و سازکارهای مذکور در تبیین نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی تبعیت می کند.
الزامات یک نظریه علم دینی مؤثر و موفق و راه کاری برای تحقق آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باره نظریه علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ در این مقاله در نظر است با بررسی عوامل عدم توفیق بسیاری از آنها، الزامات یک نظریه علم دینی موثر و موفق را مطرح کنیم. این الزامات در این عناوین یازده گانه تحلیل می شود: ارائه نمونه های محقَّق از یک نظریه علم دینی، ارائه راهکار عملیاتی برای محقق شدن آن، فراهم آوردن مقبولیت لازم، داشتن پاسخ مناسب برای تعارض های مفروض بین علم و دین در آن علم، معین ساختن سطح دینی آن علم دینی، تمایز یافتن علم دینی در ادیان و مذاهب مختلف، داشتن انسجام درونی و کفایت تجربی، عدم ابطال یک علم دینی با نسخ برخی مطالب علمی، همخوانی با مجموعه باورهای منسجم دین، مزیت یافتن علم با دینی بودن، تحول پذیر بودن. با توجه به الزامات فوق نظریه مختار نویسنده درباره علم دینی که بتواند موفق و موثر باشد ارائه خواهد شد و ارزیابی خواهد شد که چگونه الزامات مذکور در آن لحاظ شده است.
آموزش علم دینی یا آموزش دینی علم: از آرمان تا تناقض نمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عمده نظریه های علم دینی در ایران نه تنها در تلاش برای تحقق عملی سازگاری علم و دین، بلکه فراتر از آن در پی بکارگیری آموزه های دینی در علم و آموزش علوم(طبیعی و انسانی) و برقراری نسبتی میان آنها هستند. هدف از این مقاله تحلیلی بر مساله کاربست علم دینی در آموزش علوم(طبیعی) است که در ذیل مسئله گسترده تر "تحقق پذیری علم دینی" قرار دارد و در راستای تحلیل و بررسی دقیق تر مسئله، در آغاز سه تز(پیشنهاد) طرح می شوند: نخست، آموزش علم دینی یک آرمان بی معنی و امکان ناپذیر است؛ دوم، به جای آموزش علم دینی باید از آموزش دینی علم سخن راند؛ و سوم، آموزش دینی علم هم خود یک متناقض نما(پارادوکس)است. این پیشنهاد ها با روشی تحلیلی و با اتکا به نظریه های علم دینی و نیز شناختی که درباره ماهیت، ساختار و اهداف آموزش علوم وجود دارد بررسی می شوند. این پژوهش نشان می دهد که آموزش علم دینی در وضعیت کنونی و با توجه به فقدان مدل دینی برای علوم، اگرچه علی الاصول بی معنا و امکان ناپذیر نیست، اما یک آرمان(نه به مفهوم دست نیافتنی) است.در عوض، آموزش دینی علم در وضعیت کنونی ممکن و تحقق پذیر است؛ با این وصف، باتوجه به اهداف کنونی آموزش علوم در صورت جانبداری جزم گرایانه از دین، آموزش دینی علم می تواند واقعیتی متناقض نما(پاردوکسیکال) باشد. با توجه به این شرایط، مسئله کاربست علم دینی در آموزش علوم نه تنها با چندین مسئله دیگر گره خورده است، بلکه می تواند به آنها هم تقلیل پذیر باشد و پاسخ دقیق تر مسئله هم مبتنی بر پاسخ آن مسائل وابسته است.
غایت شناسی و علم طبیعی دینی معنا، امکان، تحقق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر برخی اندیشمندان از علم دینی سخن گفتند.و هر چند در امکان آن اتفاق نظر بود اما در معنا، مصداق و نقطه تمایز آن با علم سکولار نظری واحد نداشتند. همگان پذیرفتند که علم متأثر از پیش فرض ها است اما در چگونگی و محدوده تأثیر آنها اختلاف نظر جدی وجود داشت. این سخن در علم طبیعی بیش از علوم انسانی محل بحث و نطر شد. اگر علم طبیعی قوانین طبیعت را کشف می کند چگونه پیش فرض و جهان بینی در کشف قانون تأثیر می گذارد؟ و اگر کارکرد دین تفسیر و تبیین طبیعت نیست، چگونه می تواند در تفسیر و شناخت طبیعت دخالت کند و در نتیجه علم متصف به دینی شود؟ مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی تلاش می کند تا معنای علم طبیعی دینی را بیان کرده، و تحقق آنرا اثبات نماید. از نظر این مقاله یکی از مهمترین ویژگی های دین "غایت شناسی طبیعت" است است و همین ویژگی علوم طبیعی را وابسته به دین می کند.
تحلیلی از علم دینی از منظر آیت الله علامه مصباح یزدی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیلی، به بررسی و تحلیل علم دینی از منظر علامه مصباح یزدی می پردازد و اینکه در منظر ایشان، علم دینی، به شیوه استنباطی است یا تأسیسی؟ رویکرد تأسیسی، اصالت را به معارف و آموزه های نقلی و پشتوانه های متافیزیکی می دهد که توجه جدی به مبانی و جهان بینی اسلامی در آن ضروری است. یافته های پژوهش حکایت از این دارد که از منظر آیت الله مصباح، علم دینی علمی است که داده های آن مخالف نص قرآن و روایات قطعی نباشد؛ علمی که در آنها نظریاتی مبنا قرار داده شود که مورد تأیید دین بوده، یا دست کم دین آنها را نفی نکرده باشد. ازاین رو علم در مقام توصیف صرف، دینی و غیردینی ندارد و در مقام توصیه و دستورالعمل نیز می تواند دینی و غیردینی باشد، اما از دایره علم خارج است. در دیدگاه ایشان، علمی دینی است که مبانی آن دینی باشد. مبانی لزوماً از طریق استنباط از منابع دینی به دست نمی آید، بلکه ممکن است با برهان فلسفی به اثبات برسد. در اسلامی سازی علم در همه رویکردها، برای استخراج دیدگاه اسلامی، به ناچار باید از استنباط بهره برد. برای تأسیس علم دینی، باید مبانی، اصول، مسائل، مفاهیم، فرضیات، نظریات، روش و... را از گزاره های دینی استنباط کرد.
حذف غایت اندیشی از شناخت طبیعت در فرایند تاریخی علم طبیعی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
69 - 94
حوزه های تخصصی:
در مغرب زمین علم که در زمان پیشامدرن غایت اندیش بود و شناخت غایت از مهم ترین ارکان آن تلقی می گردید در یک تحول معرفتی، نه تنها ضرورت غایت اندیشی از شناخت طبیعت انکار شد، بلکه مانع رشد علم و شکوفایی تجربه بشری دانسته شد و درنتیجه شناخت غایت از دستور کار عالمان علم طبیعی کنار گذاشته شد. درباره علم مدرن سه مسئله قابل طرح است: 1- تفاوت مبنایی علم پیشامدرن و پسامدرن و اینکه علم مدرن ادامه علم گذشته نیست، بلکه تفاوت ریشه ای با آن دارد. علم مدرن بر خلاف علم پیش از ظهور مدرنیته غایت گریز است. 2- نتایج تخریبی و فسادآور علم مدرن (غایت گریز). 3- نیاز علوم طبیعی به دین و وحی در شناخت غایات موجودات. این مقاله عهده دار بررسی مسئله اول است و با روش تحلیلی- توصیفی به تحلیل و بررسی فرایند تحول علم در حذف غایت اندیشی می پردازد. از نظر این مقاله علم طبیعی که در آغاز هدفش شناخت حقیقت و موضوعش با اندیشه غایی همراه بود، با ورود اندیشه مدرن و در یک فرایند تاریخی هدف و موضوعش تغییر کرد. بانیان علم مدرن هدف علم را بسط تسلط انسان بر طبیعت و موضوع آن را طبیعت بدون غایت دانستند. اندیشه تسلط بر طبیعت و غایت گریز با نوشته های راجر بیکن در قرن سیزدهم آغاز شد و با نظریات گالیله، فرانسیس بیکن، دکارت و نیوتن در قرن شانزده و هفده تکمیل گردید.
تلازم معنا و روش در مدیریت اسلامی با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
روش شناسی تحقیق در مدیریت اسلامی، یکی از مسائل مهم و بحث انگیز در تدوین مدیریت اسلامی است. این مقاله در پی آن است تا نشان دهد یکی از عوامل تأثیرگذار بر روش شناسی تحقیق در مدیریت اسلامی، معنا و تعریفی است که برای آن در نظر گرفته می شود. در این پژوهش، برای گردآوری اطلاعات، از روش کتابخانه ای، و در بررسی آن از روش تحلیل عقلانی و استنتاجی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که متناسب با معنا و تعریفی که برای مدیریت اسلامی در نظر گرفته می شود، روش مطالعه و تحقیق در آن نیز گاهی اجتهادی، گاه تاریخی تحلیلی، گاه تجربی و گاه نیز ترکیبی از روش های مختلف معتبر خواهد بود. بر این اساس، پیش از آغاز مطالعه و تحقیق برای تدوین دانش مدیریت اسلامی، باید معلوم بداریم که معنا و تعریف مورد نظر ما از مدیریت اسلامی چیست؛ چرا که نمی توان با هر معنا و مفهومی از مدیریت اسلامی، از هر روشی برای مطالعه و تحقیق در آن بهره جست.
واکاوی دیدگاه استاد جوادی آملی در نسبت عقل و دین و تأثیر آن بر علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
93 - 112
حوزه های تخصصی:
استاد جوادی آملی درباره رابطه عقل و دین دیدگاه بدیعی ارائه کرده است. ایشان با بازخوانی محل نزاع و ارائه تعریفی متفاوت از عقل در این مباحث، دو حوزه نسبتاً منحاز انگاشته عقل و دین و علم و دین را به هم پیوند می زند. در نتیجه با بازشناسی نسبت عقل و دین، به پرسش امکان یا عدم امکان تحقق علمی دینی نیز پاسخ داده می شود. وی عقل را در این مباحث به معنای وسیعی که معادل تمامی دریافت های متعارف انسانی است به کار برده است. عقل به این معنا هر دریافت بشری را پوشش می دهد و از سوی دیگر مراد از دین نیز صرفاً معارف منقول نیست، بلکه اگر مؤدای قول خداوند دینی است، محتوای فعل او به طریق اولی چنین است. این گونه است که عقل در کنار نقل معتبر به منبعی از منابع معرفتی دین تبدیل و امکان تعارض آنها از اساس منتفی می شود. با تبیین رابطه عقل و دین، چگونگی رابطه علم و دین نیز روشن می شود. اگر علوم تجربی درهندسه معرفت دینی جایگاه خود را درست دریابند و در سایه فلسفه و دین به مطالعه جهان بپردازند به طبیعت به عنوان خلقت نگریسته و پرده از کتاب تکوین الهی بر خواهند داشت و به این اعتبار دینی خواهند بود. دیدگاه استاد جوادی در رابطه با علم دینی، دیدگاهی معتدل و واقع نگر است.
علوم انسانی اسلامی: روایتی از کوشش های نهادی در ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
787 - 821
حوزه های تخصصی:
«اسلامی سازی معرفت»، «اسلامی سازی علوم»، «دانشگاه اسلامی» یا «علوم انسانی اسلامی»، در کنار مفهومی چون «علم دینی»، از مفاهیمی هستند که عمدتاً ذیل یک دیدگاه کلان، و آن هم خواستِ فراروی از ساختار تنگ تفسیر تجربه گرا و پوزیتیویستی از علم در پیوند با دین و امر قدسی شکل گرفته است. این خواست نه تنها در ایران که پیش از آن در برخی کشورهای دیگر هم مدافعانی داشته و کماکان دارد. تجربه خاص انقلاب اسلامی در ایران و همچنین تجربه انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ این امکان را فراهم کرد که بتوان از نوعی تجربه خواست علوم انسانی اسلامی سخن گفت. این مقاله در پی بیان شرحی فشرده و تاریخی از سرنوشت روندها و رویکردهای نهادی طلب علم انسانی دینی و دانشگاه اسلامی در ایران است. در این مقاله مبتنی بر روش کیفی اسنادی نشان داده شده که نه تنها خواست دانشگاه اسلامی یا علوم انسانی اسلامی، یک خواست جدید در دوره ی اخیر انقلاب اسلامی نیست، بلکه اساس چنین ایده ای از مدت ها قبل در عالم اسلام مطرح بوده و حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز توسط برخی اهالی علم مطرح و دنبال شده است.
علوم انسانی اسلامی از منظر علامه مصباح یزدی و عطاس (مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امکان و چگونگی علوم انسانی اسلامی، از جمله مسائل و موضوعاتی است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از محققان و متفکران مسلمان قرار گرفته است. یکی از راه هایی که می تواند به پیشرقت این حوزه مطالعاتی و حل مسائل آن کمک کند مطالعه تطبیقی آرا و نظریات شخصیت های برجسته و تأثیرگذار این عرصه است. به همین منظور مقاله حاضر تلاش دارد با روش توصیفی تحلیلی، برخی از مهم ترین مشابهت ها و تمایزات دیدگاه های علامه مصباح یزدی و سید محمد نقیب العطاس در این زمینه را به اجمال بررسی نماید. از جمله مشابهت ها می توان به مواردی هم چون: امکان و لزوم تدوین علوم انسانی اسلامی، ابتنای علوم انسانی اسلامی بر مبانی خاص خود، نفی حصر روش شناختی تجربی، نقد سکولاریزم به عنوان یکی از مبانی مهم و اساسی علوم انسانی غربی و ... اشاره کرد. در مورد تقاوت ها نیز مواردی هم چون: تعریف علم، دین و علم دینی، معیار صدق و کذب گزاره ها، جایگاه شهود در ابزارها و منابع شناخت، هستی شناسی و تأثیر آن در علوم انسانی اسلامی و ... قابل ذکر و اشاره است.
مقایسه روش دستیابی به «علم دینی» از نگاه علامه جوادی آملی و دکتر سید حسین نصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
143 - 173
حوزه های تخصصی:
پیدایش منازعه ای بی پایان بین طرفداران علم و دین پس از دوران رنسانس ، سبب شکل گیری نحله های مختلف در موافقت یا مخالفت با امکان علم دینی گردید. پدیده ای که هر چند جرقه های اولیه ی آن در مسیحیت زده شد اما متفکران مسلمان پرچمدار توسعه ی آن شدند. استاد جوادی آملی و دکتر سید حسین نصر را باید از طرفداران امکان علم دینی دانست که علی رغم اشتراکات فراوان، هر کدام طریقی متفاوت را برای دستیابی به آن برگزیده اند. علامه جوادی با تمسک به مبانی فلسفه ی الهی و برجسته سازی نقش عقل در معرفت دینی، علوم جدید را در تعارض با دین تلقی نمی نماید و رویکرد وحدت علم و دین از طریق شمولیت بخشی و توسیع دائره حقیقت دین را راهکار دستیابی به علم دینی می داند. اما در دیدگاه دکتر نصر علوم مدرن در تعارض با مبانی جهان بینی دینی است و احیای سنت و عناصر اساسی آن چون حکمت خالده که میراث تمدن کهن دینی است تنها راه احیای علم دینی است. بنابراین دکتر نصر مسیر احیاء علم دینی را در مقابل طریق انحلال استاد جوادی آملی بر می گزیند. شیوه پژوهش در این نوشتار اسنادی- تحلیلی و بهره وری از منابع کتابخانه ای بوده و بر اساس یافته های پژوهشی به نظر می رسد عناصر بکار گرفته شده در مبانی حکمت متعالیه توسط استاد جوادی آملی نویدی بر یافتن راهکاری قابل بررسی در بازنگری درمبانی شاخه های مختلف علوم انسانی و بومی و اسلامی سازی آنها است.
متافیزیک علم و شرایط امکان علوم نامتعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
با آشکارشدن نارسایی های علوم متعارف در حل مسائل جهان و پیامدهای ناپسند آن مانند فقر و شکاف درآمدی، سلطه فناوری، آلودگی محیط زیست و تغییرات جوی و اقلیمی برای زندگی بشری، این پرسش مطرح می شود که آیا سنخ دیگری از علوم امکان پذیر است که ضمن برخورداری از توانمندی های علوم متعارف از نارسایی های آن دور باشد. افزون بر گرایش های رهایی بخش علم، انگیزه های دینی برای سازگارکردن علم با آموزه های الهی نیز به این پرسش دامن می زند. پاسخ به این مسئله نیازمند پژوهش درباره شرایط امکان علوم نامتعارف است. در این مقاله ضمن بررسی گذرای تاریخچه تلاش های صورت گرفته در زمینه علم دینی (اسلامی) در ایران و جهان، شرایط امکان علوم نامتعارف از دیدگاه متافیزیک علم به روش تحلیلی تبیین شده است. سرآغاز این پژوهش اشاره به رساله کمتر شناخته شده کانت با عنوان «بنیادهای متافیزیکی علم طبیعی» است. سپس نسبت متافیزیک با علم، امکان متافیزیک علم، نیاز علم به متافیزیک، امکان پذیری متافیزیک های متفاوت و مهم ترین اصول متافیزیکی علوم اجتماعی تحلیل شده اند. درنهایت شرایط امکان علوم نامتعارف و برخی مزیت های رویکرد متافیزیکی به این علوم تبیین شده است.
آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش: راه حلی برای مسئله تحقق پذیری نظریه های علم دینی در حوزه علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از پژوهش حاضر بررسی مسئله تحقق پذیری علم دینی در حوزه علوم طبیعی است. در این راستا نخست ضمن تحلیلی بر مسئله تحقق پذیری علم دینی به طورکلی، به بررسی تحقق پذیری آن در یکی از زمینه های خاص، یعنی آموزش علوم طبیعی (شامل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی) پرداخته شده است. سپس به مثابه یکی از راه حل های مسئله در حوزه آموزش علوم طبیعی، پیشنهاد (فرضیه) نگارنده با عنوان «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» بررسی شده است. این راه حل پیشنهادی به روشی تحلیلی از یک منظر، سازگاری و هم خوانی آن با نظریه های علم دینی انتخابی (نظریه گلشنی و جوادی آملی) بررسی شده و از منظری دیگر، به مثابه یک برساخته آموزشی، بررسی سازگاری و انسجام درونی آن را صورت داده است. براساس یافته های این پژوهش، در مقام تحقق پذیری نظریه های علم دینی در آموزش علوم طبیعی، باید بر «تعلیم و تربیت دینی با محوریت پرورش نگرش خداباورانه» تأکید کرد. این امر از استلزامات نظریه های علم دینی در آموزش علوم طبیعی است. از سوی دیگر معیار سازگاری و انسجام درونی برساخته، با «پرورش نگرش خداباورانه در آموزش علوم» نامتعارض نیست که اجتماع سازگار این دو، در «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» خود را نشان می دهد. درنهایت اینکه «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» به مثابه راه حلی سازگار و منسجم، موضوع تحقق پذیری نظریه های علم دینی در حوزه علوم طبیعی را به سطحی بسیار اجرایی تر و عملی تر می آورد که با نظریه های علم دینی انتخابی سازگار است و معیارهای حداقلی و مشترک این نظریه ها را برآورده می کند. همچنین هم با آموزش علوم تعارضی ندارد و متخصصان این حوزه آن را درک می کنند.
جستاری در دیدگاه های آیت الله جوادی آملی درباره علم اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ شماره ۲۹۶
83-92
حوزه های تخصصی:
بحث علم دینی یا اسلامی سازی علوم در جهان اسلام، یکی از مسائل مهم در عرصه علوم انسانی است که در چند دهه اخیر ذهن بسیاری از متفکران و فیلسوفان را در حوزه علم و دین به خود مشغول کرده است. بحران های ناشی از علم گرایی و افراط در نظریات تعارض علم و دین در دو قرن اخیر، پرسش از همکاری علم و دین و به تبع آن امکان علم دینی و خدا باور را مورد تأمل قرار داده است. در این زمینه سابقه قبلی ملل اسلامی و واقعیت عقب ماندگی کنونی آنها پرسش از اسلامی سازی علوم را برای متفکرین اسلامی به طور جدی مطرح کرده است. آیت الله جوادی آملی با نگاه دائرهالمعارفی به دین معتقد است علم یکسره دینی است و تقسیم کردن علم به دینی و غیردینی ناصواب است. وی با تغییر جهان بینی و مبانی علوم موجود در دانشگاه ها، درصدد اسلامی کردن علوم است. آیت الله جوادی آملی از منظر دینی و وحی الهی و با اعتقاد به کامل بودن آموزه های دین اسلام در کلیت امور دنیایی و اخروی و همچنین با تقسیم و در طول هم قرار دادن انواع عقل تجربی، عقل نیمه تجریدی، عقل تجریدی و عقل ناب با دو روش فلسفی و تفسیری به ارائه دیدگاه خویش در زمینه علم اسلامی پرداخته است. دیدگاه آیت الله جوادی آملی از اینکه توانسته است تعارض عقل و دین را با دلیل متقن رفع نماید حائز اهمیت است.
نقش منابع معرفتی در تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنیادی ترین مسأله در دست یابی به تمدن نوین اسلامی، نقش عقل، تجربه و وحی است. نظریه پردازان مسلمان، در راستای نقد تمدن غرب و دست یابی به تمدن اسلامی، به نظریه های گوناگونی از علم دینی دست یافته اند؛ این نظریه ها علی رغم نقد مبانی تمدن غربی، به خاطر ضعف در روش شناسی معرفتی خود، نتوانسته اند علم دینی مورد نیاز تمدن اسلامی را ارائه دهند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، نخست جایگاه عقل و تجربه در هندسه معرفتی تمدن نوین اسلامی را تحلیل کرده و سپس روش به کارگیری این منابع معرفتی در ساخت این تمدن را تحلیل نموده است. یافته های پژوهش چنین است که همه ی علوم (توصیفات و تجویزات) در قرآن موجود است و فقط معصومان به تمام حقایق علوم دسترسی دارند و غیرمعصومان با مراجعه به کتاب و سنت و با به کارگیری ابزارهای معرفتی عقل و تجربه، توانایی کشف برخی از حقایق علوم را دارند. در وهله ی نخست باید توسط عقل و تجربه با رویکرد ابزاری به سراغ کتاب و سنت رفته و با تکیه به فرآیند شش مرحله ای ابزاری، به علم دینی مورد نیاز تمدن اسلامی دست یافت و در وهله ی دوم، چنانچه عقل و تجربه با رویکرد منبعی و در عرض کتاب و سنت، به دستاورد قطعی و یا یقین عقلایی دست یابند، این دستاورد نیز از حجیت برخوردار است و دینی خواهد بود و از این دستاورد می توان در ساخت تمدن نوین اسلامی بهره برد.
تحلیل نظریه علم دینی دکتر مهدی گلشنی با تکیه بر مباحثه گلشنی و استنمارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی گلشنی در تلاش برای تبیین «علم دینی» می گوید که علم نه تنها از نظر جهت-گیری و کاربرد، بلکه از نظر چارچوب متافیزیکی حاکم بر نظریه ها، به دینی و سکولار تقسیم می شود. وی چنین استدلال می کند که چون علم بی طرف در مرحله داوری غیرواقع گرایانه و دشوار است، پس علم باید غیربی طرف (و در طرف دین) باشد. «مایکل استنمارک» معتقد است که علم دینی به معنای «دارای تعلق دینی» (Religiously Partisan) در مرحله تعیین مسأله و کاربرد کاملا ممکن و حتی اجتناب ناپذیر است، اما استدلال گلشنی بر غیرواقع گرایانه بودن علم بی طرف (Impartial) در مرحله داوری نظریه را ناکافی می داند. گلشنی در پاسخ به استنمارک، تأکید می کند که سخن وی اختصاص به نظریه های بنیادین مثل منشأ عالم و منشأ حیات داشته است. وی همچنین می گوید بعضی از این مثال های نقض ناشی از تفسیر متفاوت دانشمندان مسلمان از اعتقادات دینی است. استنمارک با ذکر مثال های نقض دیگری شواهد گلشنی درباره ی غیرواقع گرایانه بودن بی طرفی در نظریه های بنیادین را نیز به چالش می کشد. در این مقاله، با روش تحلیلی توصیفی این مباحثه را بررسی می کنیم. سپس استدلال جدیدی علیه نظریه علم دینی گلشنی اقامه می کنیم تا نشان دهیم پیشفرض های متافیزیکی مورد نظر گلشنی به دلیل «معقولیت شان» دخالت داده می شوند، نه «دینی بودنشان».