مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
علم دینی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی انتقادی کتاب نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی[1] پرداخته است. در این نقد، دو مشکل اساسی و محوری که به کلیت این کتاب برمی گردد، مبنای مقاله حاضر قرار گرفته است. این دو مشکل یا نارسایی جدی در دو بخش متفاوت و ذیل عناوین «اخذ و تطبیق نابجا» و «خلط مدل تبیینی با نظریه» به تفصیل تشریح شده اند. در بخش اول، با اقامه استدلال هایی درخصوص تز عرفی شدن در ادبیات جامعه شناسی نشان داده شده که تطبیق مباحث درون دینی درخصوص نقصان ایمان، که مقوله ای عام و فراتاریخی است، با مباحث جامعه شناختی مربوط به تز عرفی شدن، که امری غیرعام و تاریخی است، را باید مصداق اخذ و تطبیق نابجا محسوب نمود. در بخش دوم، نکات استدلالی متعددی ارائه شد تا نشان داده شود حداکثر کاری که آقای دکتر بستان در کتاب شان انجام داده اند، تبدیل یک مدل تبیینی اشباع شده به یک مدل تبیینی امساکی بوده است که نباید آن را با نظریه خلط نمود.
[1]. اثر دکتر حسین بستان، سال 1396
مبانی هستی شناختی نگرش الهی و نقش آن در نظریه پردازی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش آفرینی نگرش الهی در فرایندِ نظریه پردازی، یکی از موضوعات مناقشه برانگیز است و البته قبول یا رد این نقش آفرینی، می تواند نتایج مهمی به همراه داشته باشد. از همین رو ضروری است تا این نقش آفرینی از زوایای مختلفی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. سؤال اصلی این نوشتار این است که مبانی هستی شناختی نگرش الهی و نقش آنها در نظریه پردازی علمی چیست؟ در این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و بر پایه بررسی منابع کتابخانه ای به برخی از مهمترین مبانی مختلف هستی شناختیِ نگرش الهی اشاره و بیان شده است که نظریه پردازی در مراحل مختلف خود می تواند متأثر از نگرش الهی نظریه پرداز بوده و به تناسب از این نگرش اثر پذیرد. مبانی هستی شناختی در کنار دیگر مبانی اثرگذار نظیر مبانی ارزش شناختی، مبانی معرفت شناختی و ... نگرشی را ایجاد می کنند که فضای کلی حاکم بر نظریه پردازی علمی را اعم از ایجاد دغدغه و مسئله برای نظریه پرداز تا حتی مقام داوری را متأثر می کند.
مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران: امکان یا امتناع مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکاتب امنیتی مختلف هر یک با توجه به مبانی و مبادی نظری و فرانظری و زمینه جغرافیایی
خود به نظری هپردازی در باب امنیت پرداخته و تجویزاتی درباره بهبود وضعیت امنیت در
کشورها و جهان داشت هاند. با توجه به این مهم، مقاله پیش رو ضمن تأکید بر ضرورت نگاه
بومی به امنیت در ایران، سعی دارد با استمداد از مباحث فلسفه علم به بررسی امکان یا امتناع
مفهومی «مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران » بپردازد. از دید نگارنده، پاسخگویی به این
مسئله، به نوع جوابی بستگی دارد که به امکان «علم بومی به مثابه موضوع » و «علم دینی »
داده می شود. نتیجه این بحث، استخراج دو الگو است: یکی، «مکتب ایرانی امنیت » که از
انکار علم دینی و پذیرش علم بومی به مثابه موضوع حاصل م یشود و دیگری، «مکتب ایرانی
اسلامی » که از اثبات امکان علم دینی و علم بومی به دست می آید. از دید نگارنده، الگوی
دوم می تواند با «مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران » ه مپوشانی و انطباق داشته باشد؛
با این حال، تحقق این الگو الزاماتی دارد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره شده است.
ماهیت پیوستاری علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
51 - 75
حوزه های تخصصی:
در سطوح مختلف آموزش علم به درهم تنیدگی و پیوستاری بودن معنا و ماهیت علم، به وسعت دامنه علم در فلسفه و تاریخ علم، و به شرایط اجتماعی و فرهنگی شکل گیری آن توجه نشده است. همچنین در موضوع ماهیت علم منطقا می توان از ماهیت یا ویژگیهای علوم غیرتجربی نیز پرسش کرد. این جستار با روش تحلیلی به بررسی رویکردهای ماهیت علم پرداخته و از آنجا به رویکرد پیوستاری علم منتج می-شود. با باور داشتن به ماهیت پیوستاری علم سه مسأله حل خواهد شد: نخست این که بحث ماهیت علم منحصر به علوم تجربی نیست، دوم این که نشان می دهد که منظور از این که گفته می شود به طور مثال تاریخ یا روان شناسی علم نیستند، به کدامین معنا بر روی پیوستار، علم نیستند، اگر چه ممکن است به معنایی دیگر روی پیوستار، علم باشند؛ سوم معنای علم در نزاع امکان و عدم امکان علم دینی را نشان می دهد، بدین معنا که علم دینی به چه معنایی ممکن و به چه معنا یا معناهایی غیرممکن است. سرانجام این که برای آموزش ماهیت علم باید سیاستگذاریهای درستی انجام شود. در آموزش ماهیت علم باید برای تقدس زدایی از علم به فراگیران راستی آزمایی علم آموزش داده شود. راستی آزمایی علم از راه توسعه تفکر انتقادی در فراگیران به دست می آید.
چگونگی پیوند معارف وحیانی، عقلانی و تجربی در نظریه پردازی بر اساس روش تحقیق تکاملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فرهنگستان علوم اسلامی قم به دنبال ارائه الگویی برای علم دینی است که از هر سه منشأ معرفتی وحی (نقل)، عقل و تجربه به محوریت وحی استفاده کند. طبق این دیدگاه، هر نظریه علمی، مدلی ساده شده از واقعیتی پیچیده بوده و دارای سه سطح توسعه، کلان و خرد است.«سطح توسعه» نظریه علمی، وضعیت مطلوب و آرمانی پدیده را بیان می کند. در نظریه علم دینی، این وضعیت مطلوب، از آموزه های اسلام به مثابه یک کل −نه تک تک معارف وحیانی− اخذ می شود. «سطح کلان» نظریه علمی، با تولید وصف تکاملی شروع می شود. برای به دست آوردن اوصاف تکاملی نیازمند اطلاعات سطح توسعه (به عنوان مفاهیم دینی حاکم بر تحقیق) و اطلاعات تجربی (براساس مطالعات کتابخانه ای و تاریخی) هستیم؛ زیرا بستر گمانه زنی پژوهشگر را برای تولید اوصاف فراهم می کند. با اعتبارسنجی تجربی، دینی و نظری گمانه ها (و تأیید یا اصلاح آنها)، مدل وصفی پدیده به دست می آید. این اوصاف نظام مند وظیفه توصیف پدیده به عنوان یک کل متغیر را برعهده دارند. سرانجام، در سطح خُرد با توجه به سطوح توسعه و کلان نظریه علمی و با کمک اطلاعات میدانی، درضمن تحفظ بر خطوط قرمز شارع، معادله تصرف و تغییر موضوع به گونه ای ارائه می شود که بر نظریات رقیب تمدنی تفوق یابد.
دفاع از نظریه اجتهادی-تجربی عرفی شدن: پاسخ به نقد دکتر طالبان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
29 - 48
حوزه های تخصصی:
این مقاله حاوی گفتگویی علمی و انتقادی با دکتر محمدرضا طالبان درخصوص نقد ایشان بر کتاب اینجانب با عنوان نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی است. ایشان در ضمن مقاله «اخذ نظریه از جامعه شناسی و تطبیق نابه جای آن با متون دینی: نقدی بر کتاب نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی» دو نقد اصلی را بر کوشش نظریه پردازانه این کتاب وارد دانسته است: نخست، اخذ و تطبیق نابه جای مباحث درون دینی با مباحث جامعه شناسی عرفی شدن و دوم، خلط مدل تبیینی با نظریه. در این مقاله پس از اشاره به کلیات و رئوس اصلی نظریه ارائه شده در این کتاب، با روش تحلیل منطقی کوشش شده است به این دو نقد به طور مستدل پاسخ داده شود. بدینمنظور با توضیح کافی نشان داده شد که هیچ یک از دو ادعای یادشده یعنی اخذ و تطبیق نابه جا و خلط مدل تبیینی با نظریه در مورد پژوهش یادشده مصداق ندارد.
بررسی تاریخ مفهوم علم دینی؛ روشی برای ارزیابی بی معنایی ایده علم دینی در اندیشه عبدالکریمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
128 - 143
حوزه های تخصصی:
بیژن عبدالکریمی یکی از اندیشمندان مسلمان ایرانی است که نقدهای بسیاری به ایده علم دینی وارد کرده است. این نقدها را به دودسته می توان تقسیم کرد: نقدهایی که بیشتر مبتنی بر فلسفه قاره ای است، که عبدالکریمی به لحاظ فکری بیشتر به این حوزه تعلق دارد و نقدهایی که بیشتر با فلسفه تحلیلی تناسب دارد. در این مقاله یکی از نقدهای مرتبط به دسته دوم، در ارتباط با معنای ایده علم دینی بررسی می شود. عبدالکریمی معتقد است: 1. تکثر آرا درباره مفهوم علم دینی نشان می دهد این ایده نه بر پایه نظام معرفتی واضح و روشن، بلکه بر اساس ظن و گمان پدید آمده است. 2. تحلیل دقیق معانی علم و دین نشان می دهد که ایده علم دینی مفهومی پارادوکسیکال و ناشی از خلط مراتب گوناگون آگاهی است. در این مقاله ابتدا نشان داده می شود که برخی از تعاریف علم دینی ارائه شده به وسیله عبدالکریمی اصولاً ناظر به جریان علم دینی مورد بحث نیست. همچنین با اشاره به تعاریف سلبی علم دینی، برخی دیگر از تعاریف گردآور ی شده به وسیله عبدالکریمی از بحث خارج می شود. در ادامه با بررسی سیر تاریخی پیدایش و تحول مفهوم علم دینی در عصر حاضر وجوه مختلف معنایی ایده علم دینی برجسته می شود. در پایان نیز تحلیل مفهومی عبدالکریمی در ارتباط دو مفهوم علم و دین و ترکیب آن ها بررسی شده و ضعف استدلال وی در ارتباط با بی معنایی ایده علم دینی نشان داده می شود.
بررسی حکمت بیان طبیعیات در قرآن براساس دیدگاه حداکثری قلمرو دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مهر ۱۴۰۲ شماره ۳۱۰
63 - 74
حوزه های تخصصی:
بسیاری از آیات قرآن به امور طبیعی اشاره می کنند. پرسشی که مطرح می شود این است که آیا قرآن از بیان این حجم از آیات، فقط درصدد بیان اهداف خاصی، مانند توجه به مبدأ و معاد است؛ یا اهداف دیگری، همچون تولید علم دینی در امور طبیعی، سرپرستی دین در همه حوزه های بشری و... را نیز در نظر دارد؟ این مسئله را می توان در نسبت با دیدگاه ها در باب قلمرو دین مورد بررسی قرار داد. یکی از دیدگاه ها در باب قلمرو دین، دیدگاه حداکثری است؛ که در این پژوهش با تفکیک رویکردهای مختلف آن، با روش تحلیلی و مقایسه ای سعی شده است پاسخ مسئله مذکور داده شود. ازاین رو هر رویکرد 1) دینی دانستن همه ابزارها و منابع معرفتی بشر منتسب به آیت الله جوادی آملی، براساس برداشت رایج از بیانات ایشان؛ 2) شمول حداکثری متون دینی؛ 3) مدیریت و سرپرستی دین در تمام شئون انسان، متعلق به فرهنگستان علوم دینی؛ به طور جداگانه بیان و مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تبیین رویکرد های پیش رو، روشن شد که هدف و حکمت آیات طبیعی در قرآن، علاوه بر معارف اصیل دین، ترغیب، تشویق و تولید دانش تجربی است. لکن در ارزیابی صورت گرفته این رویکردها در بیان حکمت های مزبور ناتمام هستند.
بررسی چالش های دین شناختی درباره امکان تولید علوم انسانی اسلامی براساس دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی نرم افزار هر تمدنی است. علوم انسانی موجود متناسب با بافت فرهنگی و ایدئولوژی جهان غرب است. با وجود نیاز منطقی تمدن نوین اسلامی به اسلامی سازی علوم انسانی، برخی همچنان در امکان علوم انسانی اسلامی تشکیک می کنند. بدین روی، لازم است چالش های نظری اسلامی سازی علوم انسانی شناسایی، تحلیل و ارزیابی گردد. پژوهش حاضر با محوریت دیدگاه های فیلسوف برجسته جهان اسلام، علامه مصباح یزدی درصدد است با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، چالش های دین شناختی امکان علوم انسانی اسلامی را بررسی کند. گرایش به دین حداقلی یا به تعبیر دیگر سکولاریسم و ادعای عدم کفایت داده های متون دینی برای تولید علم از مهم ترین چالش های دین شناختی امکان علوم انسانی اسلامی است. آیت الله مصباح یزدی با تبیین مبانی لازم برای اسلامی سازی علوم انسانی، از جمله مبانی دین شناختی، هم به این چالش های یادشده پاسخ گفته و هم با تأکید بر ضرورت علم دینی، راه را برای ارائه نمونه های عینی علوم انسانی اسلامی نشان داده است.
امکان تولید علم دینی از منظر علامه مصباح یزدی و دکتر علی پایا
حوزه های تخصصی:
بنیادی ترین پرسشی که پیش از استخراج علوم انسانی (مانند علوم تربیتی و روان شناسی) از منابع اسلامی مطرح می شود، امکان یا عدم امکان تولید علم دینی است. مقاله حاضر با هدف بازخوانی نظریه علم دینی علامه مصباح یزدی به عنوان قائل به امکان و دکتر علی پایا به عنوان قائل به عدم امکان و مقایسه آراء ایشان با رویکرد تربیتی نگاشته شده است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و با شیوه کتابخانه ای انجام شده است. منابع استفاده شده فلسفی و تربیتی هستند. این نوشتار در پنج محور مفهوم شناسی واژه علم و دین، تعریف علم دینی، بررسی امکان و عدم امکان علم دینی از نگاه آیت الله مصباح یزدی و دکتر پایا، تکنولوژی دینی، و در محور آخر به بررسی آراء پرداخته است. مطابق یافته ها و پس از مقایسه آراء، تولید علوم انسانی ازجمله علوم تربیتی بر پایه دین امکان پذیر است؛ زیرا ازیک سو گزاره های ارزشی مانند گزاره های واقع نما و مطابق با شأنیت علم، کاشف حقیقت هستند و از سوی دیگر، دین منبعی برای آموزه های ارزشی و تربیتی است.
مبانی دین شناختی علم دینی و نظریه تجربه دینی؛ سازگاری یا تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم دینی، دانشی متأثر از دین است. دیدگاه های مطرح در علم دینی معیارهایی برای تولید علم دینی مطرح کرده اند که به وجود ویژگی هایی در دین همچون منبع معتبر دینی، محتوای معرفتی قابل شناخت و جامعیت و کمال دین، وابسته است. این ویژگی ها را مبانی دین شناختی علم دینی نامیده اند. خدشه در این مبانی به خدشه در امکان علم دینی خواهد انجامید. هرچند نظریه تجربه دینی با انگیزه دفاع از اعتقاد دینی و به نفع وجود خدا مطرح شد، تعارض با برخی مبانی دینی را در خود داشت. تجربه گرایان دینی با تمرکز بر بُعد گرایشی انسان نسبت به دین، گوهر دین را نوعی احساس و تجربه دینی می دانند. ایشان وحی را تجربه دینی پیامبر انگاشته، و ابلاغ پیامبر را تفسیری شخصی از آن تجربه و متأثر از ویژگی های انسانی به شمار می آورند. این مواضع با مبانی دین شناختی علم دینی ناسازگار می نماید و پیامد آن بسنده کردن به نوعی حداقلی از علم دینی است. تبیین نسبت نظریه تجربه دینی با مبانی دین شناختی علم دینی و به تبع آن با امکان علم دینی، مسئله این پژوهش است که با روش تحلیلی و مقایسه ای صورت پذیرفته است.
تبیین ماهیت، ابعاد و مؤلفه های علم تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، تبیین ماهیت، ابعاد و مؤلفه های علم تربیت دینی است تا بتواند سهمی در افزایش دانشهای بنیادین در این حوزه معرفتی داشته باشد. روش: این پژوهش از نوع بنیادی- کاربردی و روش مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع (اسنادی) است. یافته ها: در این پژوهش مراد از علم تربیت دینی؛ علم تجربی یا انسانی است که از جهت گیری الهی برخوردار باشد و در راستای اهداف و انگیزه های دینی قرار گیرد. با این تعریف از تربیت دینی، لازم است که در رأس تمامی مسائلی که پیش روی نظام تعلیم و تربیت قرار گرفته است بر هماهنگی تربیت با فطرت انسان، تقدّم تزکیه بر تعلیم، کرامت انسانی، معرفت و بصیرت، عقلانیت و پیوند علم و عمل تأکید شود. نتیجه گیری: تکیه انحصاری بر عقل و پیشرفتهای علمی، راهگشا نیست. علم، نیاز به هدف متعالی دارد. به همین جهت، حضور دین به خوبی احساس می شود. در این راستا، علم تربیت دینی به واسطه اندیشه توحیدی به انسان، برای موجودات ماهیت از اویی و به سوی اویی قائل است و با توجه به تعریف از انسان و تبیین خاص از نیازهای او، در راستای کمال انسان و قرب الهی است. پس جای تردید نیست که عالم تربیتی اگر منابع نقلی دین را در کنار کاوشهای تجربی، دستمایه پژوهش علمی و نظریه پردازی قرار دهد، به نتایجی می رسد که با رهاورد عالم غیر ملتفت به منابع دینی، متفاوت خواهد بود.
تحلیل و بررسی دیدگاه نقیب العطاس درباره اسلامی سازی علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: «محمدنقیب العطاس» یکی از موافقان و نظریه پردازان ایده اسلامی سازی دانش در نیمه دوم قرن بیستم است. هدف این پژوهش، گزارش و ارزیابی فرایند تحقق علوم اجتماعی اسلامی از دیدگاه عطاس است. روش: در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در بررسی آن از روش تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافته ها: 1. دیدگاه عطاس تنها شامل تهذیب و تکمیل علوم موجود نیست، بلکه در بر دارنده دو مرحله تهذیب و تکمیل علوم موجود و تولید علوم جدید بر اساس مبانی و روش شناسی اسلامی است. 2. روش شناسی تحقق علوم اجتماعی اسلامی در اندیشه وی، شامل استفاده از روش ترکیبی(اجتهادی، شهودی، عقلی و تجربی)، اسلامی سازی زبان و به کارگیری روشهای تفسیر و تأویل در مطالعه پدیده های طبیعی و انسانی است. نتیجه گیری: الگوی علم دینی عطاس، هر چند درصدد اسلامی سازی در سطح مبانی و روش شناسی علوم است و از این رو، بسیاری از اشکالات منتقدان بر وی وارد نیست؛ اما دارای نقاط ابهام فراوانی است. آسیبهای روش شناسی وی نیز عبارتند از: مبهم و غیر شفاف بودن استفاده از روش ترکیبی آسیب؛ تکیه بیش از اندازه بر نقش اسلامی سازی زبان برای تحقق علوم اسلامی؛ مناسب مباحث فلسفی و عرفانی بودن روش تأویلی و کارایی نداشتن برای تولید معرفت علمی.
سه تفاوت مبنایی در علم دینی و علم سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر تبیین سه سؤال مبنایی در خصوص 1) رابطه معرفت نفس با علم دینی، 2) نسبت بین علم انسان، علم خدا و جهان، و 3) مزیت نسبی علوم انسانی- اسلامی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی است که با نگرشی تحلیلی- تطبیقی به منابع دینی و علوم انسانی رایج صورت گرفته است. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که: 1) توجه به معرفت نفس یکی از زمینه های لازم برای تحول در علوم انسانی است. 2) در تدوین نظریه علوم انسانی- اسلامی باید آموزه های وحیانی به عنوان دانش درجه اول قلمداد شود. 3) مزیت نسبی علم دینی، توانایی عبور از ظاهر به باطن امور است که از طریق درک جوهر اشیا حاصل می شود. نتیجه گیری: به دلیل تفاوتهای مبنایی در علم دینی و سکولار، رویکردهای تذهیبی و ترکیبی نمی توانند منتهی به تحول اساسی در علم رایج شوند و تنها یک فلسفه علم جدید می تواند کارساز واقع شود
بررسی امکان پذیری علم دینی از طریق تحلیل ماهیت علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، روشن شدن این مسئله است که آیا علم به لحاظ ذات و ماهیت خود، اقتضای دینی یا غیر دینی بودن را دارد یا خیر؟ روش: روش انجام تحقیق از نوع مروری- تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. یافته ها: در نگرش امتناع علم دینی، علم به معنای کسب شناخت آیینه وار از پدیده ها تلقی می شود و بر این اساس، هیچ عامل زمینه ای یا انسانی در شکل گیری ماهیت آن تأثیرگذار نیست. اما در نگرش امکان علم دینی، ادعا می شودکه علم در خلأ ایجاد نمی شود، بلکه ذات علم همواره مبتنی بر مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی است که برآیند این عوامل، جهت کلی علم را مشخص می سازد. نتیجه گیری: ماهیت علم به نحو اجتناب ناپذیری متأثر از مبانی و پیش فرض های متافیزیکی آن و اهداف و انگیزه های فاعل شناسا است و به این اعتبار، می توان هر علم را ذاتاً دینی یا غیر دینی برشمرد
مبانی و معیارهای دینی بودن علم از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باب معیار و مؤلفه های دینی بودن علم، دیدگاهها و تلقی های مختلفی مطرح است که یکی از آنها، نظریه آیت الله جوادی آملی است. هدف: هدف مقاله حاضر، طرح مبانی و معیارهای دینی بودن علم از منظر آیت الله جوادی آملی و نقد و بررسی آن است. روش : منطق مقاله، بر دو رویکرد روش شناختی استوار است: به لحاظ جمع آوری اطلاعات، از روش اسناد و مدارکی(کتابخانه ای) و به لحاظ تجزیه و تحلیل داده ها، از روش عقلی- تحلیلی بهره گرفته شده است. یافته ها: در تلقی و رویکرد آیت الله جوادی آملی، دو معیار کلی در باب دینی بودن علم وجود دارد: معیار نخست اینکه، هر گونه ادراکات و علومی که مطابق با واقع باشد، دینی خواهد بود؛ زیرا هر علمی که به بررسی فعل و قول خداوند و همچنین بررسی قول و فعل معصوم بپردازد، علم دینی است. بر این اساس، تمامی علوم حتی علوم انسانی و طبیعی را می توان در زمره علم دینی برشمرد. اما بر اساس معیار دیگر، علم فی نفسه، نه دینی است و نه سکولار؛ بلکه دینی بودن یا سکولاربودن علوم به فلسفه مطلق برمی گردد. نتیجه گیری: دو معیار یادشده، مبتنی بر مبانی خاصی است؛ اعم از مبانی دین شناختی و علم شناختی. این مبانی و معیارها، دارای برایند و نتایج مختلفی در باب علم دینی است که برخی از آنها، از ابهامات و ایرادات این نظریه به حساب می آید؛ اما در عین حال، نظریه یادشده از قوی ترین و جامع ترین نظریه ها در این باب است
معرفی و ارزیابی طبقه بندی های رویکردهای علم دینی؛ گامی به سوی طبقه بندی جامع رویکردهای علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کثرت روزافزون رویکردهای ارائه شده در زمینه علم دینی، فرایند آموزش، سیاستگذاری و برنامه ریزی در زمینه علم دینی را مشکل ساخته است. صاحب نظران علم دینی در ایران، با برجسته کردن مشابهت های مبنایی، دیدگاههای ارائه شده در زمینه علم دینی را طبقه بندی کرده اند. هدف مقاله، معرفی و نقد طبقه بندی های موجود نظریه های علم دینی بود. روش: در مرحله توصیف رویکردهای موجود علم دینی از روش کتابخانه ای و در مرحله ارزیابی رویکردها از روش تحلیلی استفاده شد. یافته ها: طبقه بندی های موجود همه رویکردهای علم دینی را پوشش نداده اند و بیشتر به رویکردهای معرفتی در زمینه علم دینی توجه کرده اند. همچنین به تنوع دیدگاه نظریه پردازان این عرصه توجه نداشته اند. نتیجه گیری: با معرفی و نقد طبقه بندی های موجود رویکردهای علم دینی، زمینه برای ارائه طبقه بندی دقیق تر، منسجم تر و جامع تر در زمینه علم دینی فراهم شد.
طبقه بندی جامع رویکردهای علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: طبقه بندی هایی که درباره رویکردهای علم دینی ارائه شده، با چندین مشکل روبه روست. این مقاله می کوشد طبقه بندی جامعی از رویکردهای علم دینی ارائه دهد که فارغ از اشکالات موجود باشد. روش: در ارائه طبقه بندی جدید، از روش تحلیلی و ایده «نمونه ایدئال» ماکس وبر استفاده شده است. یافته ها: در این طبقه بندی در کنار کسانی که به صراحت از ایده علم دینی حمایت می کنند، جایی هم برای آن دسته از اندیشمندانی که به عنوان مخالف علم دینی از آنها یاد می شود، در نظر گرفته شده است؛ کسانی که یا به صراحت با معنایی از علم دینی موافق اند؛ یا بر مبنای آرای مختار آنها می توان نشان داد که آنها نمی توانند به طور کامل با علم دینی مخالف باشند. در کنار رویکردهایی که جریان تحول علم و تولید علم دینی را مدیریت پذیر می دانند، به رویکردهایی که تحول علم و دستیابی به علم دینی را ممکن اما مدیریت ناپذیر می دانند، توجه کرده است. در کنار رویکردهایی که مستقیم به سراغ تحول علم و تولید علم دینی می روند، رویکردهایی هم که تحول علم و دستیابی به علم دینی را از دریچه تحول کنشگر معرفتی و ساختارهای اجتماعی و نهادهای علمی دنبال می کنند، دیده است. هم به رویکردهایی که از علم موجود آغاز می کنند و می کوشند با بهره گیری از علوم اسلامی به سوی علم دینی حرکت کنند، توجه کرده است؛ هم به رویکردهایی که از علوم و معارف اسلامی آغاز می کنند و می کوشند علم دینی تأسیس کنند. نتیجه گیری: این مقاله نشان داد که دیدگاه اکثر نظریه پردازان علم دینی، ترکیبی از رویکردهای ایدئال در زمینه علم دینی است.
ارزیابی ادلّه انکار علم دینی (بر اساس دیدگاه عبدالکریم سروش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مخالفان علم دینی از منظرهای گوناگونی تولید علم دینی را انکار کرده اند. از مشهورترین مخالفان علم دینی در جامعه ما، عبدالکریم سروش است. هدف از نگارش این مقاله، تبیین و ارزیابی دیدگاه وی در انکار علم دینی بود. روش: روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و در استنتاج، توصیف و تحلیل و نقد است. یافته ها: سروش برای انکار علم دینی از ادلّه مختلفی استفاده کرده که عمده آنها عبارتند از: نفی علم دینی از طریق تحریف محل نزاع؛ امتناع علم دینی؛ نفی علم دینی از طریق موضوع، روش، غایت و فرایند تولید علم؛ تلقی تجربی از علم؛ جدایی دانش از ارزش و رویکرد حداقلی به دین. نتیجه گیری: ادلّه سروش در انکار علم دینی دارای اشکالات و چالشهای اساسی است.
ماهیت مدل و مؤلفه های مدل شناختی در تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مقاله طراحی مدل و مدلسازی به عنوان گامی مهم در پیشبرد ادبیات بحث علم دینی و تحقق عملی پروژه علوم انسانی اسلامی بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است که مطالب آن به روش کتابخانه ای جمع آوری شده است. یافته ها: مدل به لحاظ مفهومی، مجموعه ای منسجم و هماهنگ از مبانی، پیش فرضهای متافیزیکی و فلسفی علم و به لحاظ منطقی و روش شناختی، مشخص کننده و در بردارنده عناصر و مؤلفه های روش شناختی تولید علم است. مؤلفه های مدل شناختی به دو دسته عام و خاص قابل تقسیم اند. مؤلفه های عام با توجه به عناصر مقوّم تعریف مدل، سه مؤلفه تبیین مبانی و بنیاد های نظری، تبیین صحیح روش شناسی و نظامندی و انسجام مراحل و عناصر دخیل در تکون معرفت اند. مؤلفه های عام فرعی، مجموعه مؤلفه های مدل شناختی مستخرج و قابل ارجاع به مؤلفه های اصلی اند؛ از جمله: تبیین جایگاه عقل و تجربه در تولید علم دینی، نقش محقق و کنشهای انسانی، تنوع منابع معرفتی و تکثّر روش شناختی، ارزش پذیری نظام علم. مؤلفه های خاص مدل شناختی نیز تأمین کننده وجه اسلامیت مدل می باشند. نتیجه گیری: مطالعه تطبیقی و دقیق الگوها و نظریات داخلی و خارجی و بررسی مهم ترین چالشها و محلهای نزاع در علم دینی، به طراحان مدل در استکشاف مؤلفه های تکون علم دینی و اجماع نظری برای اتخاذ طرحی بایسته در فرایند مدلسازی یاری می رساند.