مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
علم دینی
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۳
117 - 130
حوزه های تخصصی:
غزالی پیش و بیش از هر اندیشمند دیگری در تاریخ تفکر اسلامی، به مقوله ی علوم دینی و تعیین حدود و ثغور آن همت گماشته است؛ تلاش های پیگیر او در این زمینه، برخاسته از خطری بود که پیشِ روی علوم ناب اسلامی احساس می کرد؛ این وضعیت مهم ترین انگیزه ی آغاز پروژه ی عام «احیاء علوم دین» بود که طیف وسیعی از تلاش های غزالی، از مبارزه ی فکری با جریان های ضددین و بدعت گذار تا تعریف علم دینی و بیان اقسام آن را شامل می شد؛ این تلاش ها هم زمان به معنای تغییر در پارادایم و گفتمان اندیشه ی اسلامیان پیرامون علم دینی نیز بود؛ به نحوی که می توان ظهور غزالی را مبدئی برای دوره ای نوآیین از علم شناسی اسلامی قلمداد کرد؛ این دوره که به طور مشخص در برابر جریان عقل گرایانه و فلسفی قرار می گرفت، با رویکردی شریعتمدارانه – صوفیانه، نگاهی مینیمالیستی را تبلیغ می کرد که برای توسعه ی علوم مشخصی که در عداد علوم دینی قرار نمی گرفتند، حد مشخصی می گذاشت. به این ترتیب، در این بافتار فقط علمی مجوز و امکان ترویج و توسعه را می یافت که در دنباله ی مسیر «سلف صالح» قرار می گرفت و فرد و جامعه را در مسیر آبادانی آخرت قرار می داد.
فرامطالعه ای از پژوهش های حوزه ی مدیریت اسلامی؛ مورد مطالعه پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق (علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مراکز دانشگاهی کشور که با مأموریت مرجعیت علمی در تدوین و تولید علوم انسانی اسلامی اهتمام دارد، دانشگاه امام صادقA است. یکی از دانشکده های فعال در این دانشگاه، دانشکده معارف اسلامی و مدیریت است که با مرور پایان نامه های انجام شده در آن، می توان دریافت که بر اساس انتظارات برخاسته از نیازهای جامعه اسلامی، گستره متنوعی از پژوهش های مدیریت اسلامی در قالب پایان نامه های کارشناسی ارشد در این سال ها انجام شده و متناسب با مشرب و رویکردهای مختلف این حوزه، روش شناسی های گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته است. با مطالعه و بررسی این پایان نامه ها، می توان از روندهای موجود تصویری شفاف داشت و با استفاده از تجربیات و مسیرهای طی شده، از دوباره کاری ها در این حوزه اجتناب کرد؛ بر این اساس هدف پژوهش حاضر، مطالعه و شناسایی روندهای موجود در پایان نامه های حوزه مدیریت اسلامی در دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادقA است؛ بدین منظور در غربال اولیه فهرست پایان نامه هایی که از بدو تأسیس دانشکده تا شهریور۱۳۹۴ دفاع شده بودند، بر اساس پنج شاخص اسلامی بودن مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت ۱۴7 پایان نامه بررسی شدند. با استفاده از مرور ادبیات و نظرات خبرگان، محورهای روش شناسی، منبع شناسی مأخذ مورد استفاده در پژوهش، رویکردشناسی و موضوع شناسی پژوهشی به عنوان محورهای اصلی در بررسی روندها و مقایسه پژوهش ها انتخاب شد و پایان نامه های انتخاب شده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که در روش شناسی های اسلامی بیشترین رویکرد مورد استفاده در تحقیقات، رویکرد فقهی و کمترین رویکرد، سیره پژوهی است؛ همچنین از میان سه رویکرد اصلی در تولید علم، رویکرد تهذیب و تکمیل، بیشترین تحقیقات را به خود تخصیص داده است.
از دین سازی هایِ عقل تا دینی سازیِ علم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
7 - 40
حوزه های تخصصی:
بررسی نسبت عقل و دین و دین و عقل یکی از بحث های مقدماتی و لازم برای جامعه شناسی دین است. نتایج حاصل از آن علاوه بر منظر، بر موضوع شناسیِ این شاخه از جامعه شناسی نیز تأثیر شایانی خواهد داشت و به دین پژوهان و صاحب نظران آن کمک خواهد کرد تا موضع صائبی در قبالِ دو مسئله اخیراً مطرح شده، یعنی «دین سازی های عقل» و «دینی سازیِ علم» اتخاذ نمایند و مشی مناسبی را در قبال آنها در پیش گیرند.<br />مقاله پس از مرور نسبت های ممکن و متصوَّر میان عقل و دین، مرز میان دین سازی های روا و ناروا را آشکار می سازد و پس از وارسیِ مختصری در نگاه اسلام به عقل، نشان می دهد که این دین مجال و فرجه فراخی برای تأملات مستقل عقلی که علم هم یکی از موالید آن است گشوده و هیچ الزام دینی و عقلی بر جدا کردنِ راه و باز نمودنِ باب ویژه ای به نام علم دینی وجود ندارد.
تحلیل و نقد تمایز گردآوری/ داوری در روش شناسی علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
135 - 164
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه ها در باب علم دینی، کاربست تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری در این مسئله است. در این دیدگاه، مقام گردآوری فرایندی است که محقق از طریق آن به فرضیه های جدید می رسد و در مقام داوری، درستی آن فرضیه مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد. این تمایز در جهت ارائه راه حلی درخصوص استفاده از پیش زمینه ها ی نظری در فرایندهای علمی از سوی برخی فیلسوفان علم تجربی مطرح شد. تحت تأثیر آرای فیلسوفان موافق این تمایز در فلسفه علم، این تمایز در روش شناسی دین پژوهی نیز اخذ گردید. بر مبنای چنین مرزبندی دوگانه ، دخالت مؤلفه های دینی در مقام داوری منتفی بوده و دینی بودن علم مربوط به مقام گردآوری است. این نظریه، از آن جهت که از متقن بودن علم دفاع می کند، دیدگاه سودمندی است؛ اما از جهتی که مؤلفه های غیرمعرفتی را در مقام داوری و توجیه نقش آفرین نمی داند، دارای اشکالاتی است. به این دیدگاه، سه نقد عمده وارد است: 1. نقد وجود این تمایز در علم، به ویژه مطالعات دینی؛ 2. درهم تنیدگی مقام گردآوری و داوری در جریان تولید علم دینی؛ 3. دخالت مؤلفه های غیرمعرفتی در هر دو مقام گردآوری/ داوری علم دینی و نه صرفاً در مقام گردآوری. هدف این پژوهش، تبیین و ارزیابی قوت ها و ضعف ها کاربست این تمایز در علم دینی است.
تحلیل و ارزیابی روش شناختی مدل اجتهادی /تجربی در تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۰۰
23 - 41
تولید علم دینی یکی از مهم ترین مؤلفه های نرم افزاری تمدن نوین اسلامی در گام نخست در گرو ارائه نظریه و مدلی منطقی و نظامند بر پایه روش شناسی اسلامی در تبیین علم اسلامی است. مدل اجتهادی-تجربی یکی از مدل های ممکن در مسیر تولید علم دینی است، که مبتنی بر یک چارچوب نظری و بر اساس روش شناسی اجتهادی و با التزام به داوری تجربی گزاره ها، با بهره گیری از متون دینی به تولید علوم دینی اقدام می کند. این پژوهش با اذعان به ضرورت معرفتی- فرهنگی و اخلاقی تولید علم دینی کوشیده است به روش توصیفی تحلیلی به بررسی مدل اجتهادی- تجربی بپردازد تا در سایه ارزیابی روش شناختی این مدل زمینه را برای رسیدن به مدلی کارآمد برپایه روش شناسی اسلامی فراهم نماید. تبیین مراحل نظریه پردازی، حل مشکل گزاره پردازی، تلاش برای تفاهم و رقابت با پارادایم های رقیب، توجه به ابعاد مختلف تولید علم از مهم ترین وجوه امتیاز این دیدگاه و ابهام در تلفیق پارادایم ها، اشکال در تفکیک و سطح بندی علم، ابهام در علم بودن بخش فراتجربی و ابهام در استفاده از گزاره های انشایی و...از مهم ترین وجوه محدویت های این مدل است
بنیاد های معرفت شناختی آرمان متخصص مسلمان؛ تفکیک ربط ارزشی از حکم ارزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال تدوین بنیان های معرفت شناختی آرمان «متخصص مسلمان» است. این آرمان در ایران در یک فرایند تاریخیِ درازمدت به ویژه بعد از انقلاب اسلامی به عنوان آرمان آموزش عالی تکوین یافته و پاسخی است به شکاف بین نظام قدمایی حوزه علمیه و نظام جدید دانشگاه. اما پیگیری این آرمان بیشتر از طریق تصمیم های دولتی و اداری و ابلاغ دستورعمل های اجرایی و تأکید بر «نهادسازی، ایجاد سازمان و معاونت، تشکیل شورا، تولید سند، تهیه آیین نامه و برگزاری برنامه های مذهبی» بروز یافته است. این مقاله که با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای به تحلیل نظریه دانش و ارزش ماکس وبر پرداخته، مدعی است با درنظرگرفتن تفکیک وبریِ «ربط ارزشی» از «حکم ارزشی» به عنوان اصل بنیادین آرمان متخصص مسلمان، حضور ارزش های دینی در فعالیت های علمی و غیرعلمی متخصص مسلمان بلامانع و مشروع است.
نقد و بررسی کتاب رابطه منطقی دین و علوم کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
با اینکه از زمان انتشار نخسیتن چاپ کتاب «رابطه منطقی دین و علوم کاربردی» بیش از دو دهه می گذرد، اما با توجه به اینکه این کتاب یکی از منسجم ترین آثاری است که موضع این جریان فکری را نمایندگی می کند، کتاب را شایسته معرفی و نقد دانستیم.در این کتاب نویسنده کوشیده است تا با توجه به ادبیات آکادمیک در موضوعاتی همچون علم، تکنولوژی و توسعه و از سوی دیگر با عنایت به مبانی فکری فرهنگستان علوم اسلامی، به تاملات قابل اعتنایی دست یابد . در این مقاله نشان داده ایم که مولف کتاب نسبت به مناقشات عمده معاصر در حوزه علم پژوهی و دین پژوهی اشراف چندانی ندارند؛ مناقشاتی که از قضا با به چالش کشیدن هژمونی اروپا- مسیحیت محور مطالعات علم و مطالعات دینی معاصر می توانند فضایی برای طرحی متفاوت از مناسبات دین و فرهنگ تکنیکی معاصر بگشایند.از این روی پیشنهاد می گردد نویسنده با بهره گیری از آخرین دستاوردهای علم پژوهشی و دین پژوهشی معاصر نسبت به ویرایش دوم این کتاب یا نگارش کتابی جدید در این زمینه اقدام نماید.
امکان سنجی مهندسی تمدن نوین اسلامی ازمنظر مدل ارتباطی دین و علم مدرن در اندیشه علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله مسئله های کلیدی که درحوزه تمدن سازی، بر پایه آموزه های اسلامی، نیازمند تحلیل و بررسی است، امکان و مطلوبیت تحقق آن می باشد، در حقیقت پرسش از امکان و مطلوبیت مهندسی تمدن، مستلزم تحلیل ارکان و مقومات تأسیس یک تمدن می باشد. در این میان دو متغیر اساسی که در ارکان مهندسی تمدن اسلامی، نیازمند بررسی و تحلیل است، یکی متغیر دین، به عنوان اساس و پایگاه اسلامی کردن تمدن و متغیر دیگر، علم به عنوان ابزار جریان دین در حوزه مهندسی تمدن می باشد؛ اما مسئله ای که نیازمند دقت مضاعف می باشد، مدل یا الگوی ارتباط میان این دو متغیر می باشد،یعنی بسیاری از اندیشمندان تأسیس هر تمدنی را از یک سو نیازمند مکتب، دین، معرفت دینی و از سوی دیگر مستلزم علم و معرفت علمی می دانند، اما در اینکه مکتب و دین با چه الگو و مدل ارتباطی با علوم مدرن و نظریه های کارشناسی جدید، به دنبال تحقق اهداف تمدن خود می باشند، دچار اختلاف اساسی می گردند. درواقع در مهندسی تمدن، این مدل ارتباطی میان دین و علوم و به تبع مدل ارتباطی «معرفت دینی» و «معرفت علمی» است که تعیین می کند که اساساً ما نیازمند به تأسیس یک تمدن جدیدی هستیم؟ یا تمدن های بشری موجود و ابزارهای تمدنی آن می تواند اهداف و مطلوبیت های ما را محقق کند و نیازی به تأسیس تمدن نمی باشد؟ در حقیقت نظریه پردازان حوزه تمدن، در مواجه کلان با ظرفیت موجود تمدنی خود و غیریت های تمدنی دیگر والگویی که در مواجهه با ابزارها و متغیرهای درون تمدنی خود و برون تمدنی دیگری اخذ می کنند، تعیین کننده است که آیا ایجاد تمدن نوین اسلامی امری ضروری و ممکن و مطلوب است یا نه؟ یا تحصیل حاصل است؟ به همین روی در این مقاله یکی نظریه هایی که با دغدغه حداکثری دین و تولید علم دینی، رویکرد تمدن سازی را دنبال می کند، می پردازیم، درواقع این نظریه بر این باور است که الگو و مدل ارتباطی که میان دین در معنای حداکثری و علم جدید اخذ کرده، تولید علم دینی را امری ممکن و مطلوب تلقی کرده و درنتیجه از این رهگذر امکان تأسیس تمدن اسلامی ممکن و مطلوب می داند. بر همین اساس این مقاله به دنبال تحلیل و بررسی نظریه استاد علامه جوادی آملی در تبیین الگوی ارتباطی علم و دین می باشد، در ادامه با تبیین آسیب های نظری و نقادی الگوی ارتباطی نظریه فوق، امکان تحقق تمدن نوین اسلامی مطلوب را از این رهگذر مورد خدشه قرارمی دهد.
رابطه علم و فرهنگ، زیرساخت نظری تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعاریف پوزیتیویستی از علم، رابطه فرهنگ و علم را یک رابطه بیرونی تعریف کرده و علم را مبرا از تأثرات فرهنگی می دانستند، اما تحقیقات و تأملات متعددی که درزمینهٔ جامعه شناسی و فلسفه علم انجام شده نشان دهنده حضور مؤثر فرهنگ در محتوای علوم حتی در علوم فنی و دقیقه است. پارادایم های پست مدرن با پذیرش چنین تأثیری، علم را اساساً مقوله ای فرهنگی دانسته و به گونه ای رابطه علم و فرهنگ را تشریح می کنند که منجر به نسبیت مطلق معرفتی و تولید جبری علم تحت فرهنگ می شود. مقاله پیش رو نشان داده است که بر اساس هر دو پارادایم، تلاش برای نیل به علم دینی به عنوان ابزار ساخت تمدن اسلامی بی معناست. از سوی دیگر برخی نحله های فکری نیل به علم دینی را منوط به تحقق عالم و جامعه اسلامی دانسته و دست یابی به علم دینی به عنوان ابزار تحقق تمدن اسلامی را به دلیل دوران غلبه مدرنیته غیرممکن می دانند. اما بر اساس فلسفه نظام ولایت، اولاً تأثیر فرهنگ بر علم برخلاف نگاه اثباتی، پذیرفته می شود و برخلاف پارادایم پست مدرن، دارای معیار تشخیص فرهنگ حق از باطل است؛ بر این اساس، تولید علم، فرایندی تاریخی و امری اجتماعی است که تحت نظام های ولایت تاریخی اجتماعی، محتوایی متفاوت می یابد. در چنین زمینه ای می توان علوم دینی(اسلامی) را علومی دانست که تحت تأثیر فرهنگ اسلامی شکل گرفته اند و جامعه را از وضع موجود به سمت وضع مطلوب (که اسلامی تر است) منتقل نموده و منجر به تحقق تمدن اسلامی می شوند. با چنین تعریفی زمینه طرح این سؤال مطرح می شود که علمی که خود به میزانی تحت تأثیر فرهنگ اجتماعی التقاطی شکل گرفته چگونه می تواند محیط حاکم بر خود را اسلامی تر کند؟ و مکانیزم تأثیر علم بر روی فرهنگ اجتماعی چیست؟ مقاله حاضر با روش اسنادی و استدلال منطقی و در چهارچوب فلسفه نظام ولایت به بررسی تطبیقی پارادایم های رایج درزمینهٔ رابطه علم و فرهنگ پرداخته و در نهایت توضیحی فرایندی از نحوه تأثیر و تأثر این دو ارائه داده است.
تحلیلی انتقادی بر نظریه «امتناع علم دینی و تمدن سازی» با غلبه تفکرتئولوژیک و حوالت تاریخی مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله رویکردهای قابل توجه در مخالفت با تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، نگاهی است که با اتکا بر فلسفه پدیدار شناختی و رویکرد انتولوژیکی، تلاش می کند الزامات تمدنی مدرنیته را امر اجتناب ناپذیر و حوالت تاریخی دانسته و هرگونه تلاش در اسلامی سازی و بومی کردن علوم جهت مهندسی تمدن اسلامی را محکوم به شکست بداند و در حقیقت این رویکرد بر این باور است که اساساً دغدغه و تلاش برای تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، ریشه در جریان بومی گرایی وهویتگرائی غرب ستیز دارد، ازاین روی دلایل مخالفت خود را با این مسئله به موانع درونی و بیرونی بازمی گرداند. به همین روی مانعیت درونی در امکان و امتناع تمدن سازی و تولید علم دینی را به حاکمیت دستگاه تئولوژیکی یعنی الهیات در جامعه اسلامی برمی گرداند. به این معنا که هر دستگاه معرفتی بشر که واسطه در فهم بشر از متن و حقیقت دین باشد، به دلیل ماهیت بشری اش، منجر به اعوجاج در فهم دینی و درنتیجه ایدئولوژیک شدن دین می گردد، درحالی که حقیقت دین به دلیل ویژگی همچون قدسی بودن، مطلق بودن، فرا تاریخی، عینی نبودن، امری است که مانع از مقایسه آن با علم و درنتیجه مانع طرح تمدن اسلامی بر محور تولید علوم دینی می گردد. چراکه مواجه ما با دین امری وجودی وانکشافی است. مانعیت بیرونی در امتناع، به حوالت تاریخی، اقتضائات ذاتی مدرنیته، یعنی علم مدرن و تکنولوژی برمی گرداند، که چنین حوالتی اجازه نمی دهد انسان باقدرت و اختیار خود در برابر آن مقابله کند. با توجه به دو دال اساسی نظریه فوق در امتناع مهندسی تمدن اسلامی و تولید علم دینی، باید گفت اساساً، بدون تفقه جامع در دین و ترسیم هندسه معرفت دینی و تبیین جایگاه الهیات مطلوب، نمی توان مواجهه صحیح و مطلوب با متن دین و جریان دینداری در مقیاس تمدنی و اجماعی داشت، درواقع رابطه وجودی با دین، یک رابطه درونی و فردی است و موجب انزوای دین در متن حیات اجتماعی گشته و به سکولاریسم منجر می گردد. از سوی دیگر چنین خوانشی از الزامات مدرنیته با اصل تکلیف و اختیار انسان در جهت تکامل اجتماعی و تمدن سازی سازگاری ندارد، ازاین رو با فرض امکان پذیری توسعه و تکامل قدرت و اختیار برمحورحق، مسئولیت و تکلیف اجتماعی و تمدنی جامعه دینی، این اقتضاء و حوالت تاریخی الزام آور و جبرانگارانه را بایستی بشکند و درنتیجه طرح تمدن سازی اسلامی و علم دینی، مطلوب و امکان پذیر می گردد.
نقش سازمان دهی اطلاعات در تحقق تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازمان دهی اطلاعات و ارائه خدمات علمی بر اساس آن، از ابزارهای مهم در نهاد تولید علم جهان است. پندار عمومی این است که سازمان دهی اطلاعات صرفاً سرعت و دقت دسترسی به اطلاعات مورد نیاز جامعه را افزایش می دهد. اما بدون توجه به هستی شناسی و غایات خاص، نظام دادن به هیچ چیزی امکان پذیر نیست و درنتیجه استفاده از سازماندهی اطلاعات در انجام تحقیق، باعث جهت داری تولیدات نهاد علم می شود. جامعه ایران برای دست یابی به تمدن اسلامی و برآورده ساختن اهداف انقلاب اسلامی خود نیازمند نظام مندی اطلاعات متناسب با این غایت است تا اطلاعات دینی را محور جریان تولید علم قرار دهد. این نوشتار با استفاده از روش اسنادی به بررسی سیر تحولات سازمان دهی های نوین اطلاعات پرداخته و شاکله استدلالی آنها را بررسی می کند. سپس به کمک استدلال منطقی نیازمندی های تحقق تمدن اسلامی در فضای مفهومی را بررسی کرده و پیشنهاداتی برای ایجاد سازمان دهی اطلاعات متناسب با تحقق تمدن اسلامی ارائه می دهد.
بازخوانی نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی و بررسی مفهوم شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در بحث رابطه میان علم و دین، امکان و ماهیت علم دینی است. یکی از نظریات مطرح در این زمینه که تا کنون مورد بحث و بررسی زیادی قرار گرفته است، نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی است. در مقاله حاضر میان دو رویکرد در مباحث آیت الله جوادی آملی درباره علم دینی تفکیک و از آنها با عنوان رویکرد منبعمحور و رویکرد موضوعمحور یاد شده است. رویکرد منبعمحور مخصوص دیدگاه ایشان نیست و در میان طرفداران علم دینی کم و بیش رواج دارد. رویکرد خاص ایشان همان رویکرد موضوعمحور است که در این مقاله از طریق تأملات مفهومشناختی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست-آمده آن شد که این رویکرد به جهت فاصلهگیری از مفاهیم رایج و تعمیمهای مفهومی درباره «دین»، «علم» و «علم الهی»، نمیتواند پاسخگوی مسئله رایج در بحث علم دینی باشد.
طراحی ارکان و ش اخص ه ای کمّی برای علوم انس انی اسلامی مبتنی بر تقریر غایت گرایانه استاد مطهری از علم دینی و بررسی تأثیر آن در تحول علوم انسانی
این پژوهش در این چارچوب نظری مطرح می شود که طبق تعالیم اسلامی و تصریح دانشمندانی مانند استاد مطهری، علم دینی عبارت است از: یک: علمی مبتنی بر مبانی اسلامی و توحیدی (دیدگاه مبناگرایانه)؛ دو: علم نافع (دیدگاه غایت گرایانه). ملاک نافع بودن علم نیز نیازهای فرد و جامعه اسلامی است. به عبارت دقیق تر، نافع بودن علم را می توان در دو بُعد دنبال کرد: یک: پاسخ به پرسش های (عمدتاً) فردی؛ دو: حل مسئله های (عمدتاً) اجتماعی. مسئله اصلی این پژوهش را می توان چنین تقریر کرد که اولاً: روش متعارف در مطالعات ارزیابی علوم (به معنای رشته های علمی دانشگاهی) چیست و چه عیوب و کاستی هایی دارد؟ ثانیاً: با پذیرش و مبنا قراردادن تقریر غایت گرایانه از علم دینی، آیا می توان نافع بودن علم را به صورت کمّی و عددی نشان داد؟ چگونه؟ با هدف مذکور، در این مقاله پس از نقد رویکرد غالب در مطالعات ارزیابی علوم که با عنوان «علم سنجی» شناخته می شود، تلاش خواهد شد با الگوگیری از روش ارزیابی درونی مراکز علمی، ارکان اصلی و فرعی و شاخص های قابل اندازه گیریِ عددی علم دینی طراحی شود. در پایان، تأثیر این نگاه در مطالعات کاربردی علم در مدیریت تحول علوم انسانی اسلام بررسی خواهد شد.
نقشه جامع تدوین جامعه شناسی اسلامی
منبع:
تحقیقات بنیادین علوم انسانی سال اول زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱
167-192
علم در سیر طبیعی خود بر پایه تقاضاهای تراکم یافته شکل می گیرد. تکیه گاه طبیعی راهبردهای معطوف به تولید علم دینی، اصل «کشش تقاضا» است و ضروری است که اصل «فشار علم» و دخالت ارادی برای تسریع این فرایند، به شکل منطقی تنظیم گردد. بر مبنای همین نگرش، سعی شد که در تدوین نقشه جامع برای تولید جامعه شناسی اسلامی، اولاً: تمام مراحل تولید آن، از مرحله فرضیه سازی تا مرحله بهره وری، به عنوان یک کلیت به هم پیوسته تصویر شود؛ ثانیاً: با توجه به محورهای اصلی رویکردهای فعّال در این حوزه، میدان حضور «همگرایانه» برای همه آن ها فراهم گردد. در نهایت ساختار کلی نقشه جامع مورد نظر، بر بنیان اصول و محورهای اساسی «ضرورت و تقاضا»، «تولید و نظریه پردازی»، «عرضه و بهره وری» صورت بندی شده اند و بر همین اساس، اهداف، اصول راهبردی و برنامه های عملیاتی مندرج در آن، سازمان دهی گردیده اند.
بررسی تفاوت های روش شناختی علم دینی و علم رایج
روش شناسی یکی از ارکان مهم دستگاه واره فکریِ علم دینی است. گرچه به لحاظ رتبی، شناسایی روش مطلوب مطالعه علمی، تابعی از فلسفه عام در یک دستگاه واره علمی است اما به جهت دیگر، می توانند مقوم یکدیگر نیز باشند. هدف مطالعه حاضر، مقایسه روش شناختی علم رایج و علم دینی بود که حاصل آن شناسایی 8 تفاوت در این خصوص شد. تفاوت های کلیدی ای که بین علوم رایج و علوم انسانی اسلامی فرض شدند عبارت اند از: مبادی فلسفی، اهداف و غایات انسان، تعریف نظری و عملیاتی متغیرها، نحوه تدوین فرضیه ها، معیار صحت فرضیه، مطالعه لایه های عمیق تر پدیده ها، استفاده از روش های متنوع پژوهش و تعیین نظام موضوعات. در راستای شناسایی روش شناسی مطلوب علم دینی، حاصل برخی تأملات، منتهی به پیشنهاد و تبیین یک نمودار روش شناختی از منظر علم دینی گردید.
معنا، مبنا و پیشینه طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی و ایده ای برای دست یابی به طبقه بندی جدید علوم سیاسی
این مقاله به منظور پاسخ به یک سؤال اصلی و سه سؤال فرعی شکل گرفته است. سؤال اصلی عبارت است از اینکه چگونه می توان بر اساس دارایی های تمدنی در طبقه بندی علوم، مبتنی بر علوم انسانیِ اسلامی به طبقه بندی تازه و اولیه ای در حوزه دانش سیاسی دست یافت؟ و سه سؤال فرعی نیز عبارت است از اینکه: اولاً: طبقه بندی علوم چیست و چه فوائد و آثاری دارد؟ ثانیاً: چه نسبتی میان اوج گیری تمدن اسلامی در مقاطعی از تاریخ و طبقه بندی علوم وجود دارد و این نسبت در تمدن نوین اسلامی چگونه برقرار خواهد شد؟ ثالثاً: تفاوت طبقه بندی علوم در میان متفکران اسلامی و متفکران غربِِ جدید در چیست؟ بر این اساس، این مقاله، ضمن تبیین مفهوم، اهمیت، مختصات و فوائد طبقه بندی علوم و نقش و جایگاه آن در اوج گیری تمدن اسلامی، به معنای تمدن نوین اسلامی و رابطه آن با تمدن باسابقه اسلامی می پردازد. سپس، با مروری گذرا بر معیارهای رایج در طبقه بندی علوم، به برترین طبقه بندی های دانشمندان مسلمان در قرون گذشته نظیر فارابی، ابن سینا، صدرالمتألهین و... و هم چنین دانشمندان غربی نظیر کونت و بیکن نگاهی می اندازد و می کوشد مبانی متفاوت طبقه بندی در دو تمدن اسلامی و غربی را توضیح دهد. در ادامه، مقاله ضمن ترسیم رابطه کلان علوم انسانیِ اسلامی با طبقه بندی علوم، وارد تبیین جایگاه سیاست در طبقه بندی علوم می شود. در این بخش از مقاله، ابتدا ضمن ارائه تعاریف و کارکردهای فلسفه سیاسی، فلسفه علم سیاسی و دانش سیاسی و تشریح مختصر انواع رویکردهای موجود به آن ها، قلمروی دانش سیاسی و نقش آن در طبقه بندی دانش سیاسی را توضیح می دهد. در پایان، این مقاله با ارائه یک شبه طبقه بندی برای دانش سیاسی از منظر علوم انسانیِ اسلامی، تلاش می کند مزیّت های طبقه بندی سنتی و مدرنِ دانش سیاسی را حفظ نماید.
معماری علم دینی(نظریه پیوندی در باب علم دینی)
نگارنده تلاش دارد با استفاده از دستاوردهای جریان های مختلف در فلسفه علم، امکان علم دینی و فرایند شکل گیری آن را نشان دهد. براساس این نظریه، علم دینی از حاصل پیوند معرفتی علم به زمینه دین حاصل می آید. این پیوند موجب می شود که ویژگی های معرفتی و شناختی دین از دو جهت در علم تأثیر بگذارد: یکی از جهت فراهم آوردن زمینه متناسب و سازگار با دین برای علم و دیگر، از جهت تأثیر دین در ساختار درونی علم؛ به عبارت دیگر، دین از دو جهت بر مسیر تحوّل و رشد علم تأثیر می گذارد: یکی از جهت دست بردن در امور بیرونی علم (مبانی و ارزش ها) و دیگر، از جهت تأثیرگذاری در ویژگی ها و عناصر درونی علم (نظریات و مدل ها و مسائل وغیره). روشن است که این نظریه «پیوند معرفت شناختی» میان علم و دین را نشان می دهد. همان طور که در «پیوند زیست شناختی» اوصاف و ویژگی های یک گیاه مثلاً در گیاه دیگر تأثیر می گذارد و گیاه دوم از یک جهت وابسته به گیاه نخست است، در پیوند معرفت شناختی هم اوصاف معرفتی دین و مؤلفه های معرفت دینی به صور مختلف در علم تأثیر می گذارد. دین و علم به صورت دو فضای مفهومی در ذهن عمل می کنند که میان آنها روابط و نسبت هایی پیدا می شود و تلفیق هایی به وجود می آید. حاصل پیوند زیست شناختی میوه ای جدید با خصوصیاتی تازه است، حاصل تلفیق علم با دین هم علم دینی است که ویژگی های تازه ای دارد؛ اما این پیوند، برخلاف پیوند زیست شناختی، غالباً با اختیار صورت نمی گیرد. بلکه به طور طبیعی در ذهن دیندار شکل می گیرد. کلیدواژه ها :
نظریه علم دینی با رویکرد توحیدی از منظر استاد مطهری
اسلام دین توحید است و قرآن کریم با تأکید فراوان بر توحید، نقطه مقابل آن یعنی شرک را به شدت تخطئه کرده است. نظر به این اهمیت و اینکه معمولاً شرک، صرفاً به معنای بت پرستی فهمیده می شود، این مقاله تلاشی است برای بازتعریف توحید و شرک. از نظر قرآن و روایات، تمام ابعاد زندگی انسان، ازجمله عرصه ی علم و دانش، می تواند مصداقی از حیات موحدانه یا مشرکانه باشد. در این مقاله با استفاده از اندیشه و آثار استاد مرتضی مطهری، نشان داده ایم چگونه توحید و شرک در علم تأثیر می گذارند. به این منظور پس از تعریف مفاهیم اصلی تحقیق، چهار شاخص برای توحید و شرک ارائه شده که عبارت اند از: از اویی تکوینی (أَللّهُ خالِقُ کُلِّ شَی ء)، به سوی اویی تکوینی (الا اِلَی اللهِ تَصیرُ الأُمور)، از اویی تشریعی (اِن الحُکمُ اِلا للهِ)، به سوی اویی تشریعی (اَلا للهِ الدینُ الخالِص). برای بیان تفصیلی تر به مصادیقی از تفکر مشرکانه اشاره شده، پدیده هایی مانند مادیگرایی، ثنویت، انکار قیامت، پیروی از هوا و هوس شخصی، لیبرالیسم فرهنگی، دموکراسی، لذت گرایی، و ارزش های یک بعدی.
بررسی رویکردهای پنج گانه در مواجهه با علم
این مقاله از دو بخش عمده تشکیل شده است: بخش اول، تبیین چهار رویکرد موجود درباره علم در میان مسلمانان و شعب گوناگون هر یک از رویکردهای مزبور به همراه با نقد مختصر هر یک از آنها؛ و بخش دوم، تبیین رویکرد پنجم به مثابه رویکرد مختار در قالب چهار اصل عمده. در بخش پایانی این مقاله با طرح چندین پرسش فلسفه علمی و پاسخ به آنها، پایداری رویکرد پنجم که رویکرد مختار است ارزیابی شده است. مغز رویکرد پنجم این است که اولاً قلمرو دین مقتضی شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی است، لکن مقتضی شکل گیری علوم طبیعی، فنی و پزشکی اسلامی نیست؛ ثانیاًً در علوم انسانی اسلامی، قرار بر جذب دانش و روش شناسی های تجربی نیست، بلکه بر اساس منطقه بندی جدیدی که در ساحت علم بالمعنی الاعم صورت می گیرد، هر یک از منابع و روش شناسی های علمی بر حسب قابلیت و کارکردی که دارد به تنهایی و یا شراکتی در یک یا چند منطقه مشخص از مناطق مزبور قرار می گیرد. مهم ترین ثمره این طبقه بندی، ارتقای کارآمدی علوم انسانیِ اسلامی در شناخت و حل مسائل اساسی بشر و نزدیک کردن معرفت انسان به یقین است؛ ثالثاًً علوم طبیعی، فنی و پزشکی، اسلامی و غیراسلامی ندارند، لیکن در صورت عدم تعارض با زیرساخت های فکری اسلام، مورد تأیید اسلام اند و عملاً نیز مشروعیت می یابند؛ رابعاً بشر در زندگی دنیوی دارای نیازها و پاسخ های مشترک است و اسلام دستاوردهای بشری در حوزه علم و فناوری را مگر در مواردی که با هدف پلید به دست آمده باشد، قبول دارد؛ خامساً اراده انسان در شکل گیری علم گرچه انکارناپذیر است، اما تفاوت اراده به نسبی کردن خوبی و بدی در حوزه علم نمی انجامد؛ سادساً اسلام جبر تاریخی را قبول ندارد و انسان ها را در تغییر شرایط محیطی مسئول می انگارد؛ لذا در اسلام چیزی به نام توقف و سکون در برابر شرایط به نام حوالت تاریخی و غیره وجود ندارد و قائلان به این دیدگاه، خواسته یا نخواسته به سکولاریسم تن داده اند.
درآمدی بر الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی اسلامی
ایده تولید «علوم اجتماعی اسلامی» از راهکارهای پاسخ به مسئله تبیین و فهم حیات انسانی و اجتماعی انسان و ارائه مدل هایی برای اداره بهتر جامعه است. اما مقصود از علوم اجتماعی اسلامی و علم دینی چیست؟ طرفداران و کسانی که علم دینی را ممکن می دانند پاسخ های مختلفی به این پرسش داده اند. «الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی» پاسخی برای تبیین چیستی، طبقه بندی و روش شناسی علوم اجتماعی در مقام موجود و مطلوب و تلاشی در شکل دهی به یک برنامه پژوهشی برای تولید علوم اجتماعی اسلامی است. در این مقاله با رویکردی توصیفی و تحلیلی پس از ذکر مقدمات و مقصود از الگو و معرفت الگویی در مطالعه مرتبه دوم علوم اجتماعی، به تشریح دیدگاه الگوی حکمی و اجتماعی در چهار بخشِ: 1. چیستی علوم اجتماعی، 2. نسبت علوم اجتماعی با عقل و حکمت، 3. نسبت علوم اجتماعی با تجربه و 4. نسبت علوم اجتماعی با آموزه های نقلی پرداخته می شود. براساس این تبیین در دو بخش انتهایی به برخی الزمات روشی و آینده نگارانه این الگو در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیز اشاره می شود.