مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
جامعه شناسی اسلامی
حوزه های تخصصی:
یکی از چالشهای اصلی علوم اجتماعی و از جمله جامعه شناسی در ایران پس از انقلاب، تلقی علوم اجتماعی به مثابة بدنهای از دانش حامل مفروضات و ارزشهای ایدئولوژیک سکولار و غربی است. برخی به دنبال تولید دانشی به نام ""جامعه شناسی اسلامی"" هستند و در این باب کوششهای متفرقهای نیز صورت گرفته است که البته هنوز منجر به عرضة محصولی قابل اعتنا نشده است. در مقابل این چالش، واکنش دیگر جامعهشناسان نفی و انکار این مدعا و انتظار ارائة جامعه شناسی بدیل توسط مدعیان بوده است. این مقاله با تمایز میان نظریة اجتماعی و نظریة جامعه شناختی راه حلی برای برون رفت از این چالش مطرح می سازد که دست کم میتواند به همدلی بیشتر این دو جریان موجود در جامعه شناسی بینجامد. مبنای این تمایز تفکیک نظریه های هنجارین یا تجویزی از نظریه های غیرهنجارین یا توصیفی است. برای تثبیت این تمایزگذاری نخست نگرش درباب جامعه (جامعه نگری یا جامعه بینی) از جامعه شناسی متمایز شده و خلط این دو با هم مورد نقد قرار گرفته است. در گام بعدی، تمایز میان نظریة اجتماعی و نظریة جامعه شناختی با توجه به چند ویژگی مطرح شده است:هنجارین یا غیرهنجارین بودن، برخورداری یا عدم برخورداری از گزاره های علمی، طراحی جامعة ایده آل یا عدم طراحی آن و صرفاً توصیف و تبیین جامعه، مبهم سخن گفتن و کلی گویی یا دقیق و مشخص سخن گفتن. براساس این تمایز دو نوع فعالیت و تولید معرفتی، یعنی جامعه شناسی و نظریة اجتماعی، و نیز دو نوع چهرة دانشی از هم تفکیک می شوند.
راهبرد پارادایم سازی اسلامی در حوزه جامعه شناسی خانواده و جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف زمینه سازی جهت توسعه علوم انسانی اسلامی به طور عام و تاسیس پارادایم یا الگویی برای جامعه شناسی اسلامی خانواده و جنسیت به طور خاص، به بررسی مهم ترین مبانی پارادایمی یا پیش فرض های معرفت شناختی، هستی شناختی، ارزش شناختی و روش شناختی یک جامعه شناسی اسلامی با تاکید بر حوزه مطالعات خانواده و جنسیت می پردازد. پذیرش دین به عنوان یکی از منابع معرفتی در علم، توجه به تبیین های غایت شناختی الهی، تاکید بر عقلانیت نظری و عملی، فطرت و تفاوت های طبیعی زن و مرد به عنوان مبانی انسان شناختی، درج سنت های اجتماعی و تاریخی به مفهوم قرآنی آن در ذیل عنوان قانون مندی اجتماعی، در نظر گرفتن خدا و موجودات ماورائی در تحلیل های اجتماعی و رد نسبیت گرایی ارزشی، ویژگی هایی هستند که این پارادایم پیشنهادی را از دیگر پارادایم های موجود در علوم اجتماعی متمایز می کنند، ضمن آنکه از نظر پذیرش مدل های رایج تبیین، تاکید بر هویت مستقل فرد و جامعه و دفاع از جانبداری ارزشی در علم، میان این پارادایم و پارادایم های موجود یا دست کم برخی از آنها مشابهت وجود دارد.
بومی سازی جامعه شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث از «بومیسازی جامعه شناسی» از جمله مباحث چالش زا و مطرح در قلمرو علوم انسانی، به ویژه جامعه شناسی است. در همایشی که به همت گروه جامعه شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار گردید، این موضوع به تضارب آراء گذشته شد. در حایشه این همایش میزگردی تحت عنوان «بومی سازی جامعه شناسی اسلامی» با حضور استادان محترم جناب حجج الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، اکبر میرسپاه و و دکتر پناهی برگزار گردید. به دلیل اهمیت موضوع، این نشست علمی از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. آنچه باید گفت: جامعه شناسی در خاستگاه خود علمی بومی است و در جوامع شرقی علمی غیر بومی. علاوه بر این، میان بومی سازی و اسلامی سازی باید تفاوت گذاشت.
از سوی دیگر، باید در بومی سازی توجه کنیم که چه مبنایی را میپذیریم: اسلامی یا پوزیتویستی؟ این گفت وگو به چند و چون این موضوع می پردازد.
مبانی ارزش شناختی جامعه شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکردی منطقی ‐ فلسفی به بررسی سه مسئلة بنیادی در موضوع جایگاه ارزش ها در علم، یعنی مسئلة «است ‐ باید»، نسبیت گرایی ارزشی و بی طرفی یا جانبداری ارزشی می پردازد. روشن است که اگر جامعه شناسی اسلامی بخواهد به عنوان یک پارادایم توانمند و تأثیرگذار در عرصة علوم اجتماعی ظاهر شود، ناگزیر باید موضع خود را نسبت به این گونه مسائل پارادایمی به گونه ای مشخص کند که امکان مقایسه با پارادایم های موجود فراهم شود. محورهای اصلی مورد تأکید این مقاله عبارت است از: امکان استنتاج احکام هنجاری از گزاره های توصیفی و بالعکس، رد نسبیت گرایی ارزشی بر پایة پذیرش مبانی فطری برای ارزش های اخلاقی و حقوقی و لزوم جانبداری ارزشی در علم به عنوان یک آرمان و در عین حال، تلاش برای افزایش عینیت در مباحث توصیفی و تبیینی علم.
جامعه شناسی اسلامی؛ به سوی یک پارادایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله معرفی مهم ترین مبانی جامعه شناسی اسلامی، در قالب ارائة پارادایمی مقایسه پذیر با پارادایم های موجود است که ماهیت انسان و جامعه، هدف و روش تحقیق و ارزش ها در جامعه شناسی مهم ترین عناصر هستند. این پارادایم از نظر انسان شناسی، بر اصل فطرت استوار است و با ردّ جبر اجتماعی، تلفیقی را بین فردگرایی و کل گرایی روش شناختی میپذیرد و دربارة چیستی جامعه تصویری ارائه میکند که در آن، رابطة انسان با خداوند مد نظر قرار میگیرد. به علاوه، واقعیت اجتماعی را شامل نظم ها و قوانین تجربی و نیز سنّت های اجتماعی میداند؛ ضمن آنکه مناسبات اجتماعی را بر پایة عناصر متعدد شامل مهرورزی، استخدام متقابل انسان ها و تضاد تبیین میکند. اهداف تحقیق در این پارادایم عبارت اند از: تبیین علّی و معنا شناسی رفتار، نقد اوضاع اجتماعی و غایت شناسی پدیده های انسانی از حیث استنادشان به خداوند. همچنین به موجب این پارادایم، جامعه شناسی اسلامی دو سطح متمایز دارد: تجربی و فراتجربی. در سطح نخست، در مقام گردآوری به طور عمده، از روش استنباط فقهی- تفسیری و در مقام داوری، از روش تجربی و در سطح دوم، به فراخور مورد از هر یک از روش های معتبر، اعم از وحیانی، عقلی و تجربی بهره میگیرد. همچنان که در سطح نخست میکوشد از دخالت ارزش ها در توصیف و تبیین واقعیات تا حد امکان بکاهد؛ اما در سطح دوم، توسل به ارزش های دینی برای نقد اوضاع اجتماعی و ارائة راهکار برای تحقق وضعیت مطلوب را رد نمیکند.
بررسی امکان پارادایم جامعه شناسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی امکان پارادایم جامعه شناسی اسلامی در شرایط کنونی با توجه به عدم توافق لازم در پذیرش علم دینی، فقدان فلسفه علوم اجتماعی اسلامی مدون، نبود علمی بنام جامعه شناسی اسلامی و اجتماع علمی پیرامون آن و فقدان سایر شرایط لازم جهت تحقق پارادایم مذکور است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که در بستر تحول از علوم انسانی موجود (با مبانی و رویکرد غربی) به علوم انسانی مطلوب موردنظر (با مبانی و رویکرد اسلامی) با توجه به پسینی و تصادفی بودن امر پارادایم در تاریخ علم، در حال حاضر صحبت از پارادایم جامعه شناسی اسلامی تا چه حد امکان پذیر است؟ چارچوب نظری این مبحث نظریه ی کوهن در تاریخ و فلسفه علم است. روش تحقیق، مطالعه ی اسناد موجود در خصوص مسئله ی پیدایش پارادایم علمی با استفاده از تکنیک فیش برداری از کتب و اسناد موجود است. نتایج بررسی ها مؤید آن است که صحبت از یک پارادایم جدید بدون نقد و ابطال پارادایم های رایج در مواجهه با نیازها و مسائل جدید در میان اعضای اجتماع علمی و پیدایش آن را صرفاً حاصل ترکیب پارادایم های رایج دانستن، اشکالات جدی فلسفی، منطقی و دشواری های عملی به دنبال دارد. در نهایت آسیب هایی به مبانی فکری و اعتقادی پارادایم جامعه شناسی اسلامی در نتیجه ی عدم پذیرش آن به عنوان یک پارادایم جانشین در میان اعضای اجتماعات علمی دنیا به ویژه کشورهای اسلامی به همراه دارد.
کوششی نظری در جهت ساخت مدل اسلامی ثبات خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف معرفی الگویی برای ساخت مدل های نظری دینی در حوزه علوم اجتماعی به منظور خارج کردن اندیشه علم دینی از حیطه مباحث صرفاً فلسفی و کشاندن آن به حوزه مباحث روشی، متضمن کوششی است در جهت ساختن مدلی نظری در باب ثبات خانواده که از ویژگی های اتقان، انسجام منطقی، بومی بودن و انطباق با آموزه های اسلامی بهره مند باشد. برحسب این مدل، تأمین نیازهای فطری همسران، عامل اصلی ثبات خانواده است و مجموعه ای از عوامل باواسطه نیز در سطح خُرد یا سطح کلان بر آن تأثیر می گذارند که در چهار محور ویژگی های فردی همسران (ویژگی های اعتقادی، اخلاقی، دانشی، رفتاری و جسمی)، ویژگی های ساختاری خانواده (تمایز جنسیّتی نقش ها، حضور زن و شوهر در کنار هم و داشتن فرزند)، پیش زمینه های تشکیل خانواده (در مراحل رشد همسران و در مرحله همسرگزینی) و عوامل اجتماعی(آموزش، تربیت دینی و اخلاقی جامعه، بسترسازی اجتماعی، بسترسازی قانونی، حمایت اجتماعی و نظارت اجتماعی) بررسی شده اند.
تحلیل جنسیتی بزهکاری و بزهدیدگی زنان از دیدگاه جامعه شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی ابعاد جنسیتی بزهکاری و بزهدیدگی زنان از منظر جامعه شناسی اسلامی می پردازد. جامعه شناسی اسلامی در الگوی مفروض این مقاله، بی آنکه داعیه برخورداری از ویژگی منحصر به فردی از نظر روش های تجربی و فنون آماری داشته باشد، عمدتاً از حیث مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و نیز از نظر جنبه های نظری، شامل جنبه های تبیینی، تفسیری و هنجاری، از رویکردهای موجود جامعه شناسی تمایز می یابد. در خلال هریک از چهار محور اصلی مقاله، یعنی بزهکاری زنان، خشونت بر ضد زنان، تجاوز جنسی و جنسیت در نظام کیفری، با اشاره ای گذرا به دیدگاه های جامعه شناختی به ویژه رویکردهای فمینیستی و سپس بیان دیدگاه اسلام، زمینه مقایسه رویکرد اسلامی با رویکردهای رقیب فراهم شده است. این تحقیق نشان می دهد رویکرد اسلامی با مفروض گرفتن پاره ای تفاوت های طبیعی میان زن و مرد در کنار اشتراک های فراوان آنها، به نتایجی نسبتاً متفاوت در زمینه تبیین عِلّی تمایزهای جنسیتی در چهار مسئله یادشده می رسد.
روش نظریه سازی دینی در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله با هدف پیشبرد ادبیات بحث علم دینی، به ویژه در زمینه روش شناسی علم دینی و با بهره گیری از روش تحلیل عقلی به معرفی روشی تلفیقی می پردازد که بر استفاده از ظرفیت های اجتهاد (روش تخصصی فهم و تفسیر متون دینی) و روش های علوم اجتماعی در جهت افزایش تعامل میان آنها در مقام نظریه پردازی استوار است. نتیجه این تحقیق، ارائه روشی شش مرحله ای برای نظریه سازی دینی در علوم اجتماعی است که دو راهبرد استقرائی و قیاسی را به طور طولی با هم ترکیب می کند. مراحل شش گانه این روش عبارتند از: تدوین پرسش تحقیق، مروری بر ادبیات بحث، جستجو و استخراج گزاره های مرتبط با مسئله تحقیق در متون دینی، گزاره پردازی، ساخت الگوهای نظری انتزاعی و تجربی انضمامی. با توجه به اینکه تطبیق مباحث بر مثال های مشخص در انتقال بهتر آنها تأثیر بسزایی دارد، مسئله عرفی شدن که از مسائل بسیار مهم در حوزه جامعه شناسی دین است، برای نمونه انتخاب شده است.
کوششی در جهت ساخت نظریه عرفی شدن براساس متون اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله که بخشی از یک طرح پژوهشی را منعکس می کند، حاوی کوششی نظری در جهت ارائه نظریه ای درون دینی در باب پدیده عرفی شدن است. این مقاله براساس یافته های مرحله پیشین طرح که در آن از روش استقرا در متون دینی به منظور استخراج عوامل مؤثر بر عرفی شدن استفاده شده است، از روش تأمل نظری در جهت کشف روابط منطقی و عینی میان عوامل استخراج شده بهره گرفته است. حاصل این تلاش، ارائه نظریه ای اشباع شده در باب عرفی شدن است که درصدد بوده همه عوامل و سازه های تبیین کننده را در خود جای دهد و روابط منطقی میان آنها را بیان کند. در کنار اهتمام به تعیین عوامل اصلی و فرعی عرفی شدن، تأملی نیز پیرامون عوامل مسلّط این پدیده صورت گرفته و به طور کلّی پنج الگوی محتمل و در خصوص ایران، الگویی ترکیبی مبتنی بر دو عامل گسترش رفاه طلبی و لذّت گرایی جنسی شناسایی شده اند.
سه گانه جایگزینی، نفی یا بی اعتنایی، توازی: بررسی و نقد آراء نظری موجود در ایران در باب جامعه شناسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۲
189 - 224
حوزه های تخصصی:
در این مقاله رویکردها و آراء نظری موجود در ایران پس از انقلاب، درباره نحوه ورود دین به مباحث و موضوعات اجتماعی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است و در پایان، نویسنده بر اساس مبانی و چارچوب نظری مفروض خود یکی از رویکردهای موجود در این مقاله را برگزیده است. امکان و یا امتناع ورود دین در حوزه اجتماعی و هم چنین، نحوه این ورود یکی از موضوعات چالش برانگیز در علوم اجتماعی و خصوصاً جامعه شناسی در ایران است. در این متن، روایت های متعددی ارائه شده است که همگی در ذیل سه سنخ یا رویکرد کلی به بحث نهاده شده اند. رویکرد اوّل، رویکرد جایگزینی جامعه شناسی با تفکّر اجتماعی اسلامی است. رویکرد دوّم، رویکرد نفی یا بی اعتنایی به تفکّر اجتماعی اسلامی است. رویکرد سوّم، رویکرد توازی و دادوستد بین جامعه شناسی و تفکّر اجتماعی اسلامی است. در این رویکرد تمام مقدمات و مفروضات علم جامعه شناسی در نظر گرفته شده است و جامعه شناسی نفی نمی شود و یا چیز دیگری جایگزین آن نمی گردد. این رویکرد باب جدیدی را در علم الاجتماع می گشاید؛ به نحوی که معرفت های غیرعلمی نیز امکان ورود به مباحث و موضوعات اجتماعی را می یابند. روش مورد استفاده در این مقاله روش اسنادی است. بر این اساس، به کتب، مجلات و مقالات موجود در حوزه موردنظر مراجعه شده است و این منابع مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته اند.
راهکارهای اسلامی سازی جامعه شناسی
حوزه های تخصصی:
اسلامی سازی علم به طور کلی، و جامعه شناسی به طور خاص، با رویکردهای بومی سازی، تهذیب، استنباط، تأسیس و احیای میراث، مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. در این پژوهش، تدوین راهکارهای اسلامی سازی جامعه شناسی، با تحلیل رویکردهای پنج گانه فوق صورت گرفته است. این راهکارها، عبارتند از: فهم روش شناختی جامعه شناسی موجود، به معنی فهم مسائل و نظریه های جامعه شناختی، با توجه به زمینه های تاریخی اجتماعی و مبانی معرفتی آن، نقد و بررسی جامعه شناسی موجود، بومی سازی و تهذیب آن در سطوح مسائل، مفاهیم، نظریه ها، روش و تجویزها، تدوین مبانی معرفتی جامعه شناسی، مبتنی بر فلسفه اسلامی یا متون دینی، در سه عرصه هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی و تلاش برای نظریه پردازی مبتنی بر مبانی مذکور، یا با رویکرد احیای میراث و سرانجام، به کارگیری نظریه های تولید شده در تفسیر، تبیین و بررسی انتقادی کنش متقابل، پدیده ها، مسائل و آسیب های اجتماعی و ارائه راهکارهایی، برای انجام اصلاحات اجتماعی و فرهنگی.
نقشه جامع تدوین جامعه شناسی اسلامی
منبع:
تحقیقات بنیادین علوم انسانی سال اول زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱
167-192
علم در سیر طبیعی خود بر پایه تقاضاهای تراکم یافته شکل می گیرد. تکیه گاه طبیعی راهبردهای معطوف به تولید علم دینی، اصل «کشش تقاضا» است و ضروری است که اصل «فشار علم» و دخالت ارادی برای تسریع این فرایند، به شکل منطقی تنظیم گردد. بر مبنای همین نگرش، سعی شد که در تدوین نقشه جامع برای تولید جامعه شناسی اسلامی، اولاً: تمام مراحل تولید آن، از مرحله فرضیه سازی تا مرحله بهره وری، به عنوان یک کلیت به هم پیوسته تصویر شود؛ ثانیاً: با توجه به محورهای اصلی رویکردهای فعّال در این حوزه، میدان حضور «همگرایانه» برای همه آن ها فراهم گردد. در نهایت ساختار کلی نقشه جامع مورد نظر، بر بنیان اصول و محورهای اساسی «ضرورت و تقاضا»، «تولید و نظریه پردازی»، «عرضه و بهره وری» صورت بندی شده اند و بر همین اساس، اهداف، اصول راهبردی و برنامه های عملیاتی مندرج در آن، سازمان دهی گردیده اند.
الگویی برای جامعه شناسی اسلامی
جامعه شناسی اسلامی بر بنیان تفکر اجتماعی اسلام شکل گرفته و ریشه های نیرومندی در مطالعات اجتماعی مسلمانان دارد. در این پژوهش سعی شده است که الگوی کلی از جامعه شناسی اسلامی بر مبنای انسان شناسی، دین شناسی، معرفت شناسی و ماهیت جامعه از منظر اسلام، ارائه شده و فرایند نظریه پردازی آن نیز در قالب بسترسازی، مفهوم سازی و روش شناسی، قابل فهم شود. نوآوری این تحقیق را می توان در چند نکته جست وجو کرد: نخست، الگوی موردنظر، متناظر به اشکالات مطرح شده در این حوزه طراحی شده است؛ دوم، تجمیع منطقی رویکردهای عمده ای معطوف به علم دینی محسوب می شود؛ سوم، پیوند ارگانیکی میان علم و دین، مبانی و فرایند نظریه پردازی، به شکل روشن رعایت و ترسیم شده است.
جنسیت در خانواده از دیدگاه جامعه شناسی اسلامی
این مقاله به بررسی نظری عوامل و پیامدهای بروز جنسیت در ساختار و کارکردهای خانواده با رویکرد جامعه شناسی اسلامی می پردازد. به منظور معرفی بهتر رویکرد اسلامی، که هدف اصلی مقاله است، ازسویی در بخش چهارچوب نظری، مبانی عام و خاص این رویکرد به اختصار مطرح شده اند. مبانی عام به مبانی جامعه شناسی اسلامی در همه حوزه ها و مبانی خاص به مبانی جامعه شناسی اسلامی در حوزه خانواده و جنسیت اشاره دارند؛ ازسوی دیگر، در خلال مباحث، با اشاره ای گذرا به دیدگاه های جامعه شناختی، به ویژه موضع رویکرد فمینیستی در هر مسئله، زمینه مقایسه و بررسی تطبیقی رویکرد اسلامی با رویکردهای رقیب فراهم شده است. نتیجه این بررسی بیانگر آن است که جامعه شناسی اسلامی در الگوی معرفی شده، ازحیث روش های تجربی و فنون آماری، داعیه ویژگی منحصربه فردی را ندارد و ویژگی های اصلی آن را باید در ابعاد نظری شامل ابعاد تبیینی، تفسیری و هنجاری جست وجو کرد.
بررسی کیفری فرآیند پیشگیری از جرم از دیدگاه اسلام و نظام های کیفری
حوزه های تخصصی:
امروزه، ضرورت پیشگیری از جرم بر کسی پوشیده نیست. ضرب المثل معروف پیشگیری، بهتر از درمان است که در میان عامه مردم رواج دارد را می توان دلیلی بر این ادعا دانست. با توجه به این رویکرد، پیشگیری از جرم می تواند ریشه یا علتی برای بسیاری از آسیب-های اجتماعی دیگر باشد. ضرورت پیشگیری از جرم، همواره مورد توجه نظام قضایی کشورها، حقوقدانان و جامعه شناسان نیز بوده است به گونه ای که در آثار علمی متعدد به ابعاد مختلف آن پرداخته شده است. علاوه بر این، در حال حاضر، «پیشگیری از جرم» یکی از مفاهیم کلیدی در ادبیات علوم جنایی بوده و جایگاه مهمی در سیاست جنایی دارد. این مفهوم که از دهه هفتاد خورشیدی به ادبیات علوم جنایی ایران راه یافت، به ویژه از بعد بنیان های نظری، در محافل دانشگاهی و حتی مجامع سیاست گذاری و اجرایی موضوعی شناخته شده به شمار می آید. با وجود تاکید های بسیاری که در سیره ائمه معصومین (ع)، عالمان حقوق جزا و جامعه شناسان در زمینه پیشگیری از جرم مشاهده می شود در نظام اسلامی ایران، پیشگیری از جرم تاکنون نتوانسته به خوبی محقق شود. در تایید این ادعا می-توان به آمار جرایم ارتکابی در ایران یا به عبارت دیگر، حجم بالای پرونده های کیفری در مراجع قضایی کشورمان استناد نمود. با وجود آنکه قانون اساسی ایران (مانند اصل 156 و اصل 8) به موضوع پیشگیری از جرم، توجه نموده است و در ایران نهادیی (مانند معاونت اجتماعی و پیشگیری از جرم قوه قضاییه) نیز در این زمینه ایجاد شده است اما مشکل ناکارامدی ساز کارهای پیشگیری از جرم در ایران همچنان باقی است.
اخذ نظریه از جامعه شناسی و تطبیق نابجای آن با متون دینی؛ نقدی بر کتاب «نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی انتقادی کتاب نظریه عرفی شدن با رویکرد اجتهادی تجربی[1] پرداخته است. در این نقد، دو مشکل اساسی و محوری که به کلیت این کتاب برمی گردد، مبنای مقاله حاضر قرار گرفته است. این دو مشکل یا نارسایی جدی در دو بخش متفاوت و ذیل عناوین «اخذ و تطبیق نابجا» و «خلط مدل تبیینی با نظریه» به تفصیل تشریح شده اند. در بخش اول، با اقامه استدلال هایی درخصوص تز عرفی شدن در ادبیات جامعه شناسی نشان داده شده که تطبیق مباحث درون دینی درخصوص نقصان ایمان، که مقوله ای عام و فراتاریخی است، با مباحث جامعه شناختی مربوط به تز عرفی شدن، که امری غیرعام و تاریخی است، را باید مصداق اخذ و تطبیق نابجا محسوب نمود. در بخش دوم، نکات استدلالی متعددی ارائه شد تا نشان داده شود حداکثر کاری که آقای دکتر بستان در کتاب شان انجام داده اند، تبدیل یک مدل تبیینی اشباع شده به یک مدل تبیینی امساکی بوده است که نباید آن را با نظریه خلط نمود.
[1]. اثر دکتر حسین بستان، سال 1396