مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی نظام جامع یاددهی- یادگیری در مراکز آموزش عالی بود. این پژوهش، ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی است که در مرحله کیفی با استفاده از روش همسوسازی داده های چندگانه (مشتمل بر سه ضلع الف) جمع آوری اطلاعات مبانی نظری و اصول زیربنایی مربوط به متغیر پژوهش ب) تحقیقات انجام شده در حوزه یاددهی- یادگیری و ج) نظرات آگاهی دهندگان کلیدی) چارچوب نظری اولیه، تدوین و اعتباریابی شد. سپس در مرحله کمی، روایی و پایایی چارچوب تدوین شده، با استفاده از روش های آماری تحلیل گویه، تحلیل عامل تاییدی و آلفای کرونباخ بررسی و تایید شد. در نتیجه این پژوهش نظام جامع یاددهی- یادگیری در مراکز آموزش عالی مشتمل بر سه مضمون مفهومی، ساختاری و عملکردی با مضامین سازمان دهنده و مضامین پایه مربوط به هر مضمون فراگیر تدوین شد. مضمون مفهومی مشتمل بر مضامین موضوع و محتوا، چیستی، چگونگی و اصول یاددهی- یادگیری؛ مضمون ساختاری شامل مضامین جهت گیری راهبردی، طرح سیستم و فرهنگ یاددهی- یادگیری؛ و مضمون عملکردی نیز متشکل از مضامین اجرای فرایند، رهبری و مدیریت فرایند و ارزیابی اثربخشی یاددهی- یادگیری می باشد.
عوامل شکل دهنده برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران: یک مردم نگاری خودنگاشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه درسی در آموزش عالی ایران به دلیل ماهیت منعطف آن و آزادی دانشجویان در برخی انتخاب ها، نسبت به مقاطع پیشین شرایط متفاوتی دارد. هم چنین نهاد آموزش عالی در ایران نظامی متمرکز است و سعی بر آن است تا با استفاده از سازوکارهای مختلف (نظیر انقلاب فرهنگی، جذب متمرکز اعضاء هیات علمی، ...) نسلی متعهد به آرمان های انقلاب اسلامی تربیت شود. این عوامل باعث شده است تا برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران ماهیتی منحصر به فرد داشته باشد و تبیین آن از طریق نظریه های غیربومی چندان منطقی نباشد. در این مقاله سعی کرده ام تا تجربیات زیسته خود از حضور 10 ساله در دانشگاه های ایران را در چارچوب عوامل شکل دهنده برنامه درسی پنهان تبیین نمایم. بدین منظور ابتدا تجربیات خود را به نگارش درآورده و سپس با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، به استخراج و سازماندهی مقولات حول محور برنامه درسی پنهان پرداختم. به عقیدة من، عواملی که موجب شکل گیری برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران می شوند را می توان به شرح ذیل برشمرد: انعطاف برنامه درسی، آزادی نسبی دانشجویان در انتخاب اساتید، انعطاف شیوه ارaزشیابی، پروژه پایان نامه یا رساله، پررنگ تر شدن حضور نهادهای سیاسی در دانشگاه، تنوع قومی و طبقاتی، اختلاط جنسیتی، گفتمان علم اندوزی، جایگاه متفاوت رشته های دانشگاهی، پایگاه اجتماعی موسسات مختلف آموزش عالی.
بازی دانایی نظریه زمینه ای برنامه درسی پنهان در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران با روش نظریه زمینه ای انجام شده است. جهت بررسی برنامه درسی پنهان دو رویکرد خرد و کلان می تواند مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به وجود نگرش تمرکزگرایانه در نظام آموزش عالی ایران و نقش کلیدی و محوری سیاست گذاران، طراحان، مجریان و پژوهشگران برنامه های درسی در آن؛ ابتدا از رویکرد کلان و سپس از رویکرد خرد استفاده شد. تا ارزش ها و نگرش های پنهان و نانوشته موثر در طراحی و اجرای برنامه های درسی آموزش عالی کشور شناسایی شود. برای تحقق این هدف با روش نمونه گیری گلوله برفی، تجربه های بیست و هفت نفر از صاحب نظران مختلف آموزش عالی در سه گروه، متخصصان عضو انجمن مطالعات برنامه درسی، پژوهشگران موسسه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، و اعضای هیات علمی و کارشناسان برنامه ریزی درسی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران مورد کاوش قرار گرفت. در گردآوری داده ها از مصاحبه ساختارنایافته استفاده شد. براساس یافته های به دست آمده، پدیده محوری در نظریه زمینه ای برنامه درسی پنهان آموزش عالی، پدیده ای با عنوان ""بازی دانایی"" نام گرفت که در مقابل حقیقت دانش آکادمیک قرار دارد. سپس عوامل مختلف منجر به شکل گیری آن، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس براساس رویکرد خرد، سی و یک نفر از دانشجویان شاغل به تحصیل در سال آخر مقطع کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد که به شیوه هدفمند انتخاب شدند، مورد مصاحبه ساخت یافته قرار گرفتند. تحلیل مصاحبه های انجام شده با دانشجویان، موید نتایج حاصل از یافته ها بود.
ارزیابی تأثیر جهانی شدن بر فرآیند یاددهی یادگیری در آموزش عالی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه های شیراز و شهید بهشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش ارزیابی تأثیر جهانی شدن بر فرآیند یاددهی یادگیری در آموزش عالی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاههای شیراز و شهید بهشتی بوده است. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه های شیراز و شهید بهشتی تهران می باشد. براساس نمونه گیری طبقه ای ساده، 250 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای شیراز و شهید بهشتی مورد انتخاب قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ""تأثیرات پدیده جهانی شدن در بعد فرآیندهای یاددهی – یادگیری""، محقق ساخته بود. برای سنجش روایی، روش تحلیل گویه و برای سنجش پایایی نیز آلفای کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که تأثیر جهانی شدن بر ابعاد فرآیند یاددهی یادگیری به ترتیب در مواردی مانند: تنوع رشته و مدارک، تبادل استاد و دانشجو، تأکید بر یادگیری مداوم، سرمایه گذاری، فناوری اطلاعات، برنامه و پروژه و استاندارد شدن عناصر آموزشی می باشد. یافته ها نشان داد که بین دیدگاه اعضای هیأت علمی بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی(رشته تحصیلی، سابقه تدریس و مرتبه علمی) در مورد تأثیر جهانی شدن بر ابعاد فرآیند یاددهی یادگیری، تفاوت معناداری وجود دارد.
معرفی مدل ارزیابی تلفیقی کیفیت بخشی برنامه های آموزش عالی مبتنی بر رویکرد سیستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزشیابی و پاسخ گویی در جهت تحقق اهداف و تعالی عملکرد نظام آموزش عالی، موضوعی کانونی در آموزش عالی است به طوری که همه متخصصان نظام آموزش عالی، بر بهبود ساز وکارهای ارزیابی آموزش عالی، تأکید دارند.
هدف پژوهش حاضر، معرفی و شرح مدل نوآورانه ارزیابی تلفیقی مبتنی بر رویکرد سیستمی در آموزش عالی با تلفیق سه زیر سیستم"" اجتماعی""،"" فنی"" و "" مدیریتی"" جهت بهبود کیفیت آموزش عالی است که با اهداف و ساختار سازمانی موسسات آموزش عالی سازگار و همساز، باشد.
روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی می باشد. پژوهش با بررسی منابع داخلی و خارجی موجود در این زمینه، درصدد معرفی مدل توسعه یافته تحلیل سیستم های کیفی و ارزیابی برنامه ها با استفاده از رویکرد مذکور است. مدل ارزیابی پیشنهادی، چشم انداز جدیدی برای اجرای مؤثر و کارآمد رویکرد سیستمی و بهبود کیفیت در آموزش عالی، مهیا خواهد نمود.
ارزیابی کیفیت برنامه درسی دانشگاه های مناطق محروم با رویکردی انتقادی مطالعه موردی: دانشگاه های مناطق محروم استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از انجام این تحقیق، ارزیابی از کیفیت برنامه درسی موجود در دانشگاه های مناطق محروم با رویکردی انتقادی بوده است که در این تحقیق، کیفیت برنامه درسی به معنای حداقل حد مطلوبیت در این مناطق در نظر گرفته شده است. ابعاد مورد بررسی برای ارزیابی کیفیت برنامه درسی دانشگاه ها مدیریت برنامه درسی، هدف ها، محتوا و فرایند یاددهی- یادگیری در نظر گرفته شده است. این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی در سال تحصیلی 92-1391 انجام شد. جامعه آماری این تحقیق را کلیه مدرسان (کارشناسی ارشد و بالاتر) و دانشجویان (مقاطع کاردانی و کارشناسی) دانشگاه های آزاد اسلامی، پیام نور و جامع علمی -کاربردی تشکیل می دهند که از بین آنها به ترتیب 76 و 143 نفر به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، نظرسنجی به عمل آمد. یافته ها نشان دادند که مدرسان و دانشجویان از کیفیت برنامه درسی در این دانشگاه ها رضایت کافی نداشته اند و مدرسان نیز محقق شدن کیفیت برنامه درسی در این دانشگاه ها را ملزوم به تغییر و بازنگری در سیاست گذاری های آموزش عالی شدند. از بین ابعاد مورد ارزیابی کیفیت در این دانشگاه ها نیز، به ترتیب فرایند یاددهی- یادگیری، مدیریت برنامه درسی، محتوا و هدف ها نیازمند تغییر جدّی بودند به طوری که از لحاظ امکانات، کتابخانه های این مراکز، تناسب دانشجو و استاد، فضای کلاس ها و وسایل کمک آموزشی کاملاً محرز بوده اند.
الزامات و چالش های طراحی برنامه درسی آموزش عالی با رویکرد جامعه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است به این سوال پاسخ دهد که اگر آموزش عالی بخواهد در انجام وظیفه خود در زمینه سازی برای تحقق جامعه یادگیری در ایران، فرصتهای یادگیری عالی را گسترش دهد و برای ارتقای کیفی آنها برنامه درسی با رویکرد یادگیری مادام العمر طراحی کند، با چه چالشهایی روبروست؟ برای پاسخ به آن در این تحقیق کمی- کیفی با روش توصیفص – پیمایشی دیدگاههای 24 نفر از صاحبنظران مشغول به کار در موسسات تحقیقاتی وابسته به دانشگاه و مدیران دانشگاه های دولتی، از طریق مصاحبه و دیدگاه 153 نفر از اعضای هیات علمی این دانشگاه ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته بررسی شده است. یافته های پژوهش حاکی است آموزش عالی با چالشهای عدم شناسایی نیازهای واقعی دانشجو و جامعه وبازنگری برنامه درسی متناسب با تحول در این نیازها، پیش بینی نکردن امکان انعطاف در برنامه درسی، عدم پذیرش تغییر در فلسفه و مفاهیم زیربنایی آموزش در آموزش عالی ، عدم بهره گیری از متخصصان حوزه برنامه درسی برای تدوین برنامه ها، استفاده نکردن از برنامه درسی دانشگاه های معتبر جهان متناسب با شرایط و نیازهای کشور، تمایل به تمرکزگرایی در تدوین برنامه های درسی، وجود برخی مشکلات در کمیته های برنامه ریزی درسی درون وزارتخانه و دانشگاه ها و عدم وجود ارتباط درونی میان برنامه درسی آموزش عالی و مقاطع قبل از آن روبروست. میان دیدگاه های اعضای هیات علمی درباره این چالشها بر حسب متغیر های جنس، تحصیلات، مرتبه علمی، نوع دانشگاه و سابقه تدریس و مدیریت تفاوتی وجود ندارد. . آنان در مورد وجود چالشهای مذکور اتفاق نظر دارند.
تبیین سیر تحول و اصلاح نظام برنامه درسی آموزش عالی بعد از انقلاب اسلامی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، تبیین سیر تحول واصلاح نظام برنامه درسی آموزش عالی بعد از انقلاب اسلامی در ایران بود. روش پژوهش کیفی از نوع تاریخی است که تلاش نموده با بهره گیری از منابع و مستندات در دسترس سیر بازنگری برنامه های درسی آموزش عالی را ضمن سه دوره انحلال، تعویق و گسترش با دیدگاهی تحلیلی نشان دهد. حوزه پژوهش کلیه متون، پژوهش های انجام شده و اسناد مربوط به برنامه های درسی آموزش عالی بود که از منابع چاپی و دیجیتالی موجود در کتابخانه ها، بانک اطلاعاتی، مجلات و کتاب های الکترونیکی در دسترس و به صورت کل شمار استفاده گردید و ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات و استخراج بند های مرتبط با موضوع پژوهش، فیش های تحقیق بودند که همگی توسط محقق ساخته شدند. نتایج نشان می دهد که برنامه درسی در نظام آموزش عالی تاکنون جهت گیری های متفاوتی را پشت سر گذاشته است. تجربه ایی که از دوره های برنامه ریزی درسی دانشگاهی قبل و بعد از انقلاب اسلامی حاصل می شود گذر از یک نظام برنامه ریزی درسی نسبتا مستقل (دوره قبل از انقلاب) به نظام متمرکز افراطی (بعد از انقلاب و در دوران انحلال و تعویق) و سر انجام به سمت واگذاری اختیارات نسبی برای برنامه ریزی دانشگاهی (از برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) به سمت واگذاری اختیارات کامل برای برنامه ریزی درسی به دانشگاه های دارای هیات ممیزه است.
مطالعه تطبیقی ارزیابی کیفیت برنامه درسی آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چشم انداز آموزش عالی به طور چشم گیری در دهه های اخیر تغییر یافته و به موازات آن محتوا و استانداردهای برنامه درسی نیز دستخوش تغییراتی گردیده است. برنامه درسی و ارزیابی های مرتبط با آن به عنوان قلب نظام های آموزشی در سراسر جهان به شمار می روند. هدف این مطالعه ارزیابی کیفیت برنامه درسی به صورت مطالعه تطبیقی می باشد. روش تحقیق در این پژوهش از نوع تحلیلی بوده و برای این منظور دیدگاههای صاحبنظران، کتب، پیشینه مطالعاتی و تحقیقات انجام شده پیرامون شیوه ارزیابی کیفیت برنامه های درسی دانشگاهی در کشورهای افریقای جنوبی، استرالیا، فنلاند، انگلستان و کشورهای اروپای شمالی (دانمارک، ایسلند، نروژ و سوئد) و ایران مورد مطالعه و بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد هدف های برنامه درسی آموزش عالی در ایران با برنامه درسی کشورهای مورد مطالعه دارای تشابهات بسیاری می باشد از جمله: از نظر تربیت نیروی متخصص و ماهر برای جذب بازار کار، نخبه پروری، پرورش دانشجویان خلاق و نوآور و توانایی تحلیل مسائل، داشتن تفکر انتقادی، تضمین کیفیت و... می باشد به طور کلی همه برنامه های درسی آموزش عالی یک هدف کلی دارند و آن تبدیل کردن جوانان به عنصر ارزشمند در جامعه می باشد. برنامه درسی تمام کشورها بدنبال یک هدف کلی است و آن عبارت از تبدیل کردن جوانان به عنوان عضو ارزشمند جامعه می باشد. به همین منظور می توان تجربیات و ایده های مطرح شده در این زمینه را به چالش کشیده و درباره آنها به بحث پرداخت تا به واسطه آنها بتوان آموزه های مفید مربوط به کیفیت برنامه های درسی در آموزش عالی را استخراج نموده و در پرتو آن برنامه های درسی را بهبود بخشید.
آموزش شایستگی های کانونی در برنامه درسی به عنوان رویکرد جدید برای ایحاد ارتباط در مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات، افزایش مبادلات جهانی و تغییر و تحول در ساختار اقتصاد جهانی، باعث تغییر و تحولاتی در ساختار، محتوا، رشته ها و برنامه های درسی آموزش عالی شده است. تغییرات روزمره و جدید در دنیای کسب وکار با توسعه و گسترش فراگیر آموزش عالی و ایجاد رشته های مختلف و متعدد میان رشته ای در دانشگاه ها نیز همراه بوده است. اما مسئله ی اصلی این است که چگونه و با کمک چه رویکردی می توان ارتباط افقی و عمودی میان رشته های مختلف دانشگاهی ایجاد نمود؟ بدین منظور ضرورت دارد که از یک مفهوم کلیدی به نام آموزش ""شایستگی ها و مهارتهای کانونی"" به عنوان رویکردی نو در فرایند تهیه و تنظیم محتوای برنامه های درسی آموزش عالی استفاده شود. تحقیقات متعدد بر روی این مفهوم در طی سال های اخیر در کشورهای توسعه یافته ی جهان همچون انگلستان، آمریکا، استرالیا و کانادا نیز حاکی از اهمیت شایستگی های کانونی و ارائه ی آن در برنامه های درسی است. لذا این مقاله با بررسی اسناد و مدارک و مطالعه ی تطبیقی در صدد است که ضمن تبیین و بررسی شایستگی های کلیدی در مطالعات میان رشته ای، کاربرد مبانی نظری موجود در این زمینه همچون سرمایه ی انسانی، سرمایه ی اجتماعی، کارکردگرایی، دیدگاه علمی پروژه (DeSeCo)، و همچنین دیدگاه منابع انسانی را مورد تحلیل قرار دهد.
گستره ارزش های کاری سکویی برای آموزشگری در محیط آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنیادهای فرهنگی و علمی از دیرباز برای عمل کنندگان در نقش های مدرس یا آموزشگر و آموزش گیرنده وظایف و حقوقی قائل شده اند. از جمله وظایفی که می توان بر اساس همان بنیادها برای آموزشگر قائل بود فراهم سازی تدابیری است که آموزش گیرنده را آماده برای زیست در حال و شرایط در حال شکل گیری خواهدکرد. آموزشگری در موقعیت های تربیتی رسالتی چند وجهی است زیرا رهبریت تربیت اخلاقی، عاطفی، شناختی، اجتماعی، رفتاری و شغلی آموزش گیرندگان فرایند پیچیده ای است که به کارگیری مجموعه ای از توانمندی ها را می طلبد. تلفیقی همگون از دانش ها، مهارت ها و باورها که مدرس را آماده یا به عبارتی شایسته ی چنین هدایتگری می نماید. از طرف دیگر، واقعیت محیط یادگیری در انواع سنتی و مجازی صرفاً یک ویژگی فیزیکی یا ارتباط کمّی بین عناصر فیزیکی نیست بلکه فراتر از آن یک سازه ی مفهومی است که از تعاملات نظام باوری، ذهنیت های شناختی، هیجانی و اجتماعی- فرهنگی نقش آفرینان صحنه ی یادگیری متأثر می شود. بر این اساس، این پژوهش که مقاله برگرفته از آن است، با هدف کاوش و توصیف مؤلفه های ارزش های کاری و حرفه ای مبتنی بر نقش تربیتی- اخلاقی مدرسان/آموزشگران دانشگاه تنظیم شده است. در این راستا از شیوه ی پژوهش کیفی اکتشافی بهره گرفته شد و داده ها به کمک مصاحبه ی بازپاسخ با 36 مدرس (خبره ی علمی) رشته های علوم انسانی، پایه، پزشکی و مهندسی از دانشگاه های تهران، صنعتی امیرکبیر، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی، تربیت مدرس، علوم پزشکی تهران و علوم پزشکی شهید بهشتی جمع آوری شد. تحلیل داده ها بر مبنای استقرای تحلیلی انجام گرفت. یافته ها گستره ای از ارزش های کاری مبتنی بر نقش تربیتی-اخلاقی مدرسان دانشگاه را نمایان ساخت و نشان داد که آموزشگری ماهیت جامع و تلفیقی دارد و مؤلفه های ارزش های کاری در تلفیق با دیگر مؤلفه های حرفه ای برای آموزشگری در محیط آموزش عالی نقش آفرین است. یافته ها مؤلفه های ارزش های کاری شخصیتی، ارتباطی، شناختی، انگیزشی، باوری و حمایتی را در بر می گیرند که به لحاظ گستردگی به ارائه ی مؤلفه های باوری اشاره شده است. مؤلفه های ارزش های کاری می توانند به عنوان شاخص هایی در جذب، توانمندسازی، ارزشیابی و ماندگاری اعضای هیئت علمی در محیط آموزش عالی مورد تأمل قرار گیرند.
بررسی الگوی پراکنش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در مقیاس جمعیتی و فضایی و اثرآن بر افزایش نرخ مشارکت در آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، بررسی اثر الگوی پراکنش فضایی و جمعیتی مراکز آموزش عالی و دانشگاهها در ایران ، بر افزایش نرخ مشارکت در آموزش عالی، مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری ،استانهای ایران و داده ها از آمار آموزش عالی ایران در سال تحصیلی89 - 1388 استخراج شدند. میزان تمرکز در الگوی پراکنش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ،در مقیاس فضایی و جمعیتی، با استفاده از تکنیک سنجش سطح تمرکز بدست آمد. تراکم نسبی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در مقیاس فضایی و جمعیتی و نیز تراکم نسبی جمعیت دانشجویی در استانهای ایران، با استفاده از تکنیک ضریب توزیع محاسبه شد و برای تحلیل روابط بین متغیر ها، تکنیک تحلیل رگرسیون مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که 1/71درصد تغییرات متغیر وابسته ( تراکم نسبی جمعیت دانشجویی در استانهای ایران) توسط متغیر مستقل (تراکم نسبی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در مقیاس جمعیتی)تبیین میگردد و تراکم نسبی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در مقیاس فضایی تاثیری بر تغییرات متغیر وابسته ندارد.یافته ها هم چنین نشان میدهد که در بین دانشگاهها و مراکز آموزش عالی مختلف در ایران، مراکز آموزش عالی وابسته به دانشگاه پیام نور و موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی ،بیشترین سهم را در افزایش تراکم نسبی جمعیت دانشجویی در استانهای ایران دارند.
تحلیلی بر نگرش دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیمی (مطالعه موردی: دانشجویان استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل شناخت دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیمی و عوامل اجتماعی موثر بر آن می باشد. برای انجام این پژوهش، از روش پیمایش استفاده شده و در آن، تعداد 187 نفر از دانشجویان دانشگاه های دولتی استان مازندران، با روش نمونه گیری طبقه ای، برای تحقیق انتخاب گردیدند. داده های لازم، از طریق پرسشنامه گردآوری و سپس با استفاده از نرم افزار آماری SPSS پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد که سطح دانش نظری و کاربردی دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیم بالا بوده و بین منابع اطلاعاتی و کارایی شخصی و دانش تغییر اقلیم دانشجویان رابطه وجود داشته است. یافته های تحقیق نشان داد که تفاوت معنی داری بین سطح شناخت و جنسیت و محل سکونت دانشجویان وجود نداشته و دانش تغییر اقلیم دانشجویان برحسب دانشکده نیز متفاوت بوده است. بدین ترتیب، یافته های تحقیق بیانگر ضرورت ارایه آموزش زیست محیطی با تأکید بر تغییرات اقلیم) به دانشجویان بوده و بر این اساس، پیشنهاد شده است تا در برنامه درسی کلیه رشته های غیرمرتبط نیز، مسائل مربوط به تغییر اقلیم و شیوه های مقابله با آن گنجانده شود.
آینده شناسی آموزش عالی: راهبردها و پیامدهای سازگاری دانشگاه با محیط و جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی و اعتباریابی راهبردهای سازگار کردن نظام دانشگاهی با محیط علمی و اجتماعی و پیامدهای دانشگاه سازگارشونده است. در جهان پویا بخ شهای مهمی از آموزش عالی و دانشگاه نسبت به قدرت، فرهنگ، دولت و صنعت به صورت نهاد محافظ هکار تقریباً ایستا باقی مانده و در مقایسه با ده ههای اول نیمه دوم قرن بیستم که دانشگاه به نهاد معتبر جامعه تبدیل شد اعتبار آن با روند نزولی مواجه شده است. سازگاری با محیط، یکی از الزامات توسعه پایدار و فعال نظام دانشگاهی در شرایط تغییر شتابان است. سازگاری دانشگاه با محیط یک معیار اساسی برای کیفیت آموزش عالی است. امروزه، با توجه به افزایش نرخ تغییر و ظهور عصر دانش، موج آیند هپژوهی در نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فناوری گسترش یافته است. از دو دهه گذشته، همسو با تحولات جامعه و به منظور شناخت آینده و سیاستگذاری نظام دانشگاهی، آیند هاندیشی در آموزش عالی، ضرورت پیدا کرده است. در این پژوهش، با استفاده از روش ترکیبی مرور اسناد و نظریه مبنایی، راهبردهای سازگاری کردن دانشگاه با محیط و پیامدهای این نوع دانشگاه با رویکرد اکتشافی و آیند هنگر بر مبنای الگوی هنجاری دانشگاه مطلوب استخراج شده است. برای شناسایی و اعتباریابی راهبردها و پیامدها از کدگذار یهای باز و محوری روش نظریه مبنایی استفاده شده است. در این پژوهش، با تعیین دانشگاه سازگار با محیط و جامعه به عنوان مقوله کانونی آیند هشناسی در آموزش عالی، 13 راهبرد و چهار پیامد کلیدی دانشگاه سازگار با محیط، شناسایی و تدوین شده است. نظام دانشگاهی باید به وسیله راهبردهای پیشنهادی با محی طهای علمی و اجتماعی به طور مستمر سازگار شده و با جامعه در حال تغییر، دائما در تعادل پویا باشد. سیاستگذاران آموزش عالی، باید الزامات و شرایط محیطی، علی و زمین های مناسب و سازنده برای تحقق و فعلیت راهبردهای سازگاری دانشگاه با محیط را فراهم کنند.
مقدمه ای برای ایجاد ساختارهای میان رشته ای در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر الگوهای سازمانی آموزش عالی بیش از گذشته توسعه یافته اند. تنوع و تعدد در ساختارها و الگوهای سازمانی آموزش نشان دهنده گرایش اجتماعی در حوزه سیاست ها، رویکردها، فرایندها و شیوه های آموزش عالی است. در این فرایند، نهادهای آموزشی و علمی جدید شکل گرفته اند و با گسترش سازمان ها و شبکه های آموزشی و علمی، انحصارگرایی دانشگاه مدرن در ارائه آموزش های عالی به چالش افتاده است. میان رشته ای و فعالیت های مرتبط با آن یکی از متغیرهای اصلی بشمار می روند که در چند دهه اخیر ساختارهای سازمانی آموزش عالی را با تغییر و تحول روبرو کرده اند. در این راستا دانشکده ها و دانشگاه ها به شکلی فزاینده به ارائه برنامه های «میان رشته ای» به عنوان شاخص ظرفیتشان برای آماده ساختن نسلی از متفکران و متخصصان با ویژگی های همچون: تفکر انتقادی، مشارکت، رهبری مشارکتی و پژوهش میان رشته ای می پردازند. در فرایند شکل گیری و بسط این پدیده، بنیادهای معرفتی و روشی آموزش و نوع ارتباط و تعامل میان زیرسیستم های آموزشی به دلیل ماهیت و خصلت درونی آنها بیش تر با تغییرات و دگرگونی مواجه شده اند. پذیرش الگوهای رفتاری آموزش های میان رشته ای؛ آموزشی، پژوهشی، سایه، دورگه و نامرئی در درون ساختارهای سازمان یافته دانش (رشته ها) نمود و مثال این گزاره است.
ارائه مدل مفهومی رابطه بین کیفیت برونداد آموزش عالی و توسعه پایدار بر اساس رویکرد سیستمی
حوزه های تخصصی:
آموزش، اثربخش ترین ساز و کار جامعه برای مقابله با یکی از بزرگ ترینچالش های این قرن؛ یعنی توسعه پایدار است. توسعه پایدار به انسان های کل نگر، دارای تفکر سیستمی، بینش میان رشته ای و فرارشته ای، آگاه، خلاق و مشارکت جو نیاز دارد. تولید منابع انسانی واجد شرایط فوق، نیازمند کیفیت بالای عناصر و عوامل نظام آموزشی (ورودی، فرایند، خروجی و پیامد) در راستای توسعه پایدار می باشد.نظام آموزش عالی و نیروی انسانی متخصص، نقشی کلیدی در توسعه پایدار هر جامعه ای ایفا می کند. دانشگاه ها بایدبه عنوان مکان های تحقیق و مطالعه برای توسعه پایدارتلاش کنند.آموزش عالی باید بتواند بهترین راه بهره برداری از منابع و امکانات محدود را کسب کند. هدف:هدف این پژوهش طراحی مدلی برای کیفیت برونداد نظام آموزش عالی در رسیدن به توسعه پایدار بر اساس رویکرد سیستم آموزشمی باشد، برای رسیدن به توسعه پایدار باید بتوان هماهنگی و تعامل بین اجزا توسعه را به وجود آورد. روش:در این مقاله از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده و به شیوه تحلیلی اسنادی صورت گرفته است. نتیجه گیری:نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که برای رسیدن به توسعه پایدار، نظام آموزشی یکی از عناصری است که می توان راه رسیدن به توسعه را هموار سازد و مسیر آن را به سوی توسعه هموار هدایت کند اما مقوله ی مهمی که در آموزش برجسته است کیفیت محصولات و بروندادهای نظام آموزشی است.
واکاوی وضعیت اشتغال دانش آموختگان رشته های علوم تربیتی: یک مطالعه موردی
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی وضعیت شغلی دانش آموختگان مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی می پردازد. هدف از انجام این تحقیق بررسی میزان دست یابی به اهداف رشته های فوق از طریق بررسی دیدگاه دانش آموختگان می باشد. تعیین اینکه تا چه اندازه دانش آموختگان این رشته ها جذب بخش ها و سازمانهای مرتبط با اهداف رشته ای خود شده اند، و تا چه میزان دانشگاه توانسته است دانش آموختگان را برای ورود به بازار کار آماده نماید.جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموختگان سالهای 88-84 می باشد که تعداد آنها 243 نفر بوده است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش از نوع روش توصیفی و مبتنی بر رویکرد پیمایشی می باشد. روش مورد استفاده برای نمونه گیری، نمونه گیری در دسترس بوده است. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(فراوانی، میانگین، درصد) استفاده شده است. عمده ترین نتایج تحقیق عبارتند از: میزان اشتغال به کار دانش آموختگان در حین تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد 22.5درصد بوده است که بعد از فارغ التحصیلی در مقطع این میزان به 80 درصد افزایش یافته است بیشتر شاغلین در بخش های دولتی و در دو بخش آموزش عالی و آموزش و پرورش مشغول به کار بوده اند و میزان اشتغال به کار افراد در بخش صنعت در سالهای اخیر افزایش داشته است. علاوه بر این دانش آموختگان پیشنهاداتی برای آمادگی بهتری دانشجویان رشته های فوق الذکر جهت ورود به بازار کار داشته اند.
رابطه ابعاد مدیریت دانش با عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی دانشگاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: تحقق مدیریت دانش در دانشگاه های کشور با توجه به شرایط و اقتضائات خاص این نهاد علمی از اهمیت ویژه ای نسبت به سایر سازمان ها و نهادهای جامعه برخوردار است. هدف این مطالعه، بررسی ارتباط ابعاد مدیریت دانش با عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی بود.
ابزار و روش ها: این پژوهش توصیفی- تحلیلی در سال 1393 انجام شد و 127 نفر از مدرسان دانشگاه پیام نور در استان خراسان جنوبی به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه استاندارد مدیریت دانش و پرسش نامه محقق ساخته عملکرد آموزشی استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و آزمون T مستقل تحلیل شدند.
یافته ها: میانگین نمرات مدیریت دانش و عملکرد آموزشی به ترتیب 31/31±33/324 و 85/13±22/65 به دست آمد. بین مدیریت دانش و ابعاد آن (خلق دانش، تسهیم دانش، به کارگیری دانش و ذخیره سازی دانش) با عملکرد آموزشی اساتید رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت. بین میانگین نمرات مدیریت دانش و ابعاد آن براساس جنسیت تفاوت معنی دار وجود داشت، ولی بین میانگین نمرات عملکرد آموزشی اساتید براساس جنسیت تفاوت معنی دار نبود. همچنین بین میانگین نمرات متغیرهای مدیریت دانش و ابعاد آن و عملکرد آموزشی اساتید براساس مدرک تحصیلی تفاوت معنی دار وجود داشت، ولی براساس سابقه کار تفاوت معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: ابعاد مدیریت دانش علاوه بر افزایش عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی می تواند عملکرد آموزشی اعضای هیات علمی را پیش بینی نماید.
مفهوم پردازی هویت حرفه ای اعضای هیات علمی؛ ارائه یک مدل کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین و کاوش الگوی کیفی هویت حرفه ای اعضای هیات علمی انجام شد. پژوهش، از نظر طرح، جزء پژوهش های کیفی و از منظر راهبرد، جزء پژوهش های مطالعه موردی کیفی است. مشارکت کنندگان بالقوه ی پژوهش، اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور در حوزه ی روانشناسی و آموزش عالی هستند که با روش نمونه گیری هدفمند صاحب نظران کلیدی و در ادامه تکنیک اشباع نظری، 12 تن از اعضای هیات علمی دانشگاه های؛ شیراز، تربیت مدرس، رازی کرمانشاه، یزد و علوم تحقیقات تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از دو ابزار""بررسی اسناد"" و ""مصاحبه نیمه ساختار یافته"" استفاده گردید. با روش همسو سازی، اعتبارپذیری داده ها تایید شد. به منظور تحلیل داده ها، از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. پس از آن اقدام به کدگذاری داده ها برای شناخت عوامل، ملاک ها و نشانگرهای الگو گردید. سرانجام یافته اصلی پژوهش، طراحی مدل هویت حرفه ای اعضای هیات علمی با 5 مضمون فراگیر 1) زمینه ای 2) شخصی 3) فرهنگی اجتماعی 4) حرفه ای و 5) سیاسی اقتصادی بود. یافته های این مطالعه می تواند در سیاست گذاری در زمینه ارتقای هویت حرفه ای اعضای هیات علمی مورد توجه برنامه ریزان و مدیران آموزش عالی قرار گیرد.
ارزشیابی کیفیت درونی برنامة درسی رشته کارشناسی ارشد علوم تربیتی از دیدگاه استادان، دانشجویان و کارشناسان آموزشی دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مطالعة ارزیابی کیفیت درونی برنامة درسی رشتة علوم تربیتی با گرایش برنامه ریزی درسی در دورة کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور از دیدگاه استادان، دانشجویان و کارشناسان آموزشی بر اساس عناصر برنامة درسی، محتوا، گروه بندی و ارزشیابی برای بهبود کیفیت آموزشی می پردازد؛ که از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از نظر روش تحقیق، توصیفی با رویکرد پیمایشی است. جامعة آماری دارای سه زیرمجموعه شامل 1- دانشجویان رشتة علوم تربیتی گرایش برنامه ریزی درسی دورة کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور 2- استادان و اعضای هیئت علمی رشته علوم تربیتی دانشگاه پیام نور 3- کارشناسان آموزشی رشتة علوم تربیتی دانشگاه پیام نور. برای نمونه گیری از روش تصادفی نسبی و از جدول مورگان استفاده شده است که نمونة دانشجویان به تعداد 170 نفر، استادان 49 نفر و کارشناسان آموزشی به تعداد 20 نفر می باشند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه محقق ساخته در مقیاس لیکرت است؛ و از آزمون t مستقل استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که بین دیدگاه استادان، دانشجویان و کارشناسان آموزشی از بین عناصر برنامة درسی در رشتة علوم تربیتی گرایش برنامه ریزی درسی دورة کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور به جز عنصر گرو ه بندی تفاوت معناداری وجود دارد.