مقالات
حوزه های تخصصی:
روستای کندوان با خانه های سنگی و مخروطی شکل خود یکی از جاذبه های گردشگری استان آذربایجان شرقی است. بررسی ها نشان می دهد که سنگ های مخروطی شکل مذکور به وسیله عوامل محیطی در حال هوازدگی، فرسایش و تخریب می باشند. برای بررسی این موضوع، ضمن بررسی های محلی، از بخش های سالم و هوازده توده سنگ خانه ها نمونه برداری شده و با استفاده از آزمایش های تر - خشک شدن، ذوب - انجماد و آنالیز اشعه ایکس، تأثیر عوامل اقلیمی و آب و هوایی بر روی ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آن ها مورد مطالعه قرار گرفته است.
هم چنین مشخصات شکستگی های موجود در توده سنگ کندوان اندازه گیری شده و توسط نرم افزار Dips تحلیل گردیده و سه دسته شکستگی اصلی در آن تشخیص داده شده است. اگرچه با فرسایش در امتداد این شکستگی ها، سنگ های مخروطی شکل و کله قندی روستای کندوان شکل گرفته، ولی احتمال تخریب خانه ها به واسطه تدوام فرسایش در امتداد آن ها وجود دارد. نتایج حاصل از بررسی های آب و هوایی، آزمایش ها و آنالیزها نشان می دهد که سطوح سنگی در اثر عوامل محیطی دچار هوازدگی، فرسایش و تخریب می شوند. البته به دلیل عدم حضور آب کافی و دمای مناسب برای هوازدگی شیمیایی، کانی های رسی بر روی سنگ چندان تشکیل نشده اند. شرایط اقلیمی منطقه تأثیر چندانی بر روی روند هوازدگی فیزیکی و شیمیایی خانه های سنگی روستای کندوان نداشته است و فقط قشر سطحی آن ها هوازده و تخریب شده است. البته در صورت ادامه فرایند هوازدگی و فرسایش و انجام نشدن اقدامات حفاظتی و مرمتی، احتمال تخریب بیش تر سنگ ها وجود دارد.
پهنه بندی پتانسیل آلودگی آب زیرزمینی آبخوان دشت مرند به روش AVI و مدل های DRASTIC در محیط GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان مرند با استفاده از روش های DRASTIC، AVI و مقایسه پهنه بندی در سه روش مذکور انجام شده است. روش DRASTIC از ترکیب هفت مشخصه هیدروژئولوژیک قابل اندازه گیری و مؤثر در انتقال آلودگی به آب های زیرزمینی تشکیل شده است. روش AVIنیز دارای دو مشخصه است. نتایج حاصل از روش DRASTIC تقریباً کامل ترین شاخص برای ارزیابی میزان آسیب پذیری آب های زیرزمینی است که محدوده آسیب پذیری متوسط را 4/50 درصد، زیاد را 9/32 و خیلی زیاد را 7/16 درصد برای آبخوان دشت مرند برآورد کرده است. نتایج روش AVI نیز نشان می دهد که آبخوان دارای آسیب پذیری متوسط، زیاد و خیلی زیاد به ترتیب با 13/39، 5/6 و 37/54درصد می باشد. هم چنین در هر دو روش، میزان آسیب پذیری در قسمت های شرق، جنوب شرقی و شمال شرقی دشت بیش تر از بخش های مرکزی و غربی دشت است ولی حدود گسترش محدوده های آسیب پذیری متفاوت است. مدل DRASTIC به طور دقیق تری محدوده های مختلف آسیب پذیری را مشخص کرده است. دلیل آن مشخصه های بیش تر و وزن دهی متفاوت مشخصه ها براساس نقش آن ها در تعیین آلودگی است.
تحلیل تجربی فشارهای زیست محیطی تولید ناخالص داخلی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واکنش دوسویه رشد اقتصادی و کیفیت محیط زیست به همدیگر، موضوع بحث برانگیزی است که از دهه 1990 مورد توجه قرار گرفته است. فشار بر محیط زیست به واسطه فعالیت های بشری نه تنها از جنبه زیست محیطی اهمیت دارد، بلکه از نظر اقتصادی نیز مهم است. در ایران به دلیل وجود منابع انرژی فراوان در استفاده از آن ها برای انجام فعالیت های اقتصادی اتلاف و اسراف وجود دارد که این امر منجر به افزایش آلودگی های زیست محیطی می شود و از طرفی استفاده بیش از حد از منابع انرژی خود نوعی فشار بر منابع طبیعی و محیط زیست به حساب می آید. در این مطالعه رابطه بین مصرف انرژی به عنوان شاخصی برای فشار زیست محیطی و تولید ناخالص داخلی سرانه به عنوان شاخصی برای فعالیت های اقتصادی در قالب فرضیه زیست محیطی کوزنتس با استفاده از داده های سال های 1388-1346 ایران به روش هم انباشتگی جوهانسن- جوسلیوس مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که رابطه بین فشارهای زیست محیطی تولید ناخالص داخلی سرانه در ایران به صورتU وارون است و در دوره مورد بررسی در منطقه ابتدایی منحنی زیست محیطی کوزنتس و قبل از سطح آستانه قرار دارد. از این رو توصیه سیاستی این مقاله اتخاذ سیاست های رشد سریع اقتصادی است که هم به افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه منجر می شود و هم با عبور از سطح آستانه، در آینده کاهش آلودگی های زیست محیطی را سبب می شود. البته تا زمانی که اقتصاد هنوز در منطقه اولیه منحنی زیست محیطی کوزنتس قرار دارد سیاست گذاران بایستی در کوتاه مدت سیاست هایی اتخاذ کنند که پیامدهای خارجی منفی را کاهش دهد.
ارزیابی و پیش بینی خطر فرسایش خاک در حوضه سراسکندچای با استفاده از مدل USLE و GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرسایش خاک یکی از مهم ترین مسائل محیطی در دنیا بوده که عامل مهم بروز خسارات بزرگ اقتصادی و تهدید جدی برای توسعه پایدار محسوب می شود. در مقیاس حوضه ای، عوامل متعددی در زمینه سازی و تشدید فرسایش دخیل هستند. در فرسایش خاک توسط رواناب ها عوامل داخل حوضه ای مانند خاک، توپوگرافی، تراکم زهکشی والگوی کاربری نقش مهمی ایفا می کنند. در مناطق نیمه خشک وضعیت فرسایش خاک در محیط های کوهستانی و در سطح زمین های شیب دار که در معرض بارندگی سنگین هستند به مراتب بحرانی تر است. محدوده مورد مطالعه به عنوان یک منطقه کوهستانی نیمه خشک واقع در دامنه های شرقی کوهشتان سهند (شمال غرب ایران) خاک تحت فرسایش شدید آبی قرار گرفته است. در این محدوده- به عنوان یک محدوده کشاورزی و دامپروی مهم کشور- آثار این فرسایش به صورت خندق ها و شیارها در بخش های مختلف مشاهده می شود. برای بررسی علل و عوامل فرسایش آبی و برآورد و پیش بینی محدوده های تحت خطر فرسایش از مدل USLE استفاده و از تکنیک GIS بهره گیری شده است. در این مدل که اساس آن پارامترهای توپوگرافی، کاربری، بارندگی و نوع خاک است، ترکیب پارامترهای مورد ذکر در فرسایش آبی مورد تحلیل قرارگرفته است و در نهایت محدوده های تحت خطر پهنه بندی شده است. نتایج این بررسی ها نشان می دهد که در بین عوامل مورد بررسی، طول وشیب دامنه به عنوان عوامل توپوگرافی، نقش اصلی در فرایند فرسایش ایفا می کنند. در محدوده مورد مطالعه، طول دامنه، نوع و الگوی فرسایش را تعیین می کند. در بخش هایی که طول دامنه افزایش یافته، دخندق های عمیق تشکیل گردیده است. در این محدوده ها اگر در خاک درصد سیلت نیز یابد، فرسایش خطی تشدید شده است. نقشه پهنه بندی خظرفرسایش نشان می دهد که شیب های منتهی به دشت های سیلابی از پتانسیل بالایی برای فرسایش آبی برخوردارند.
ارزیابی توسعه فیزیکی شهر ارومیه به منظور حفظ پوشش گیاهی و اراضی کشاورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مناطق شهری افزایش جمعیت باعث تغییر کاربری اراضی کشاورزی به مسکونی، تجاری و صنعتی شده است. این تغییرات دارای پیامدهای ناخوشایندی بر روی محیط زیست شهری هم چون کاهش پوشش گیاهی، افزایش دمای محیط و تخریب زمین های مرغوب کشاورزی شده است. در این رابطه یکی از راهبردهایی که سبب بهینه سازی بافت فیزیکی شهری و کاهش خسارت ها زیست محیطی شده، استفاده از تکنیک های نوین سنجش از راه دور می باشد که توانسته نقش موثری در مدیریت و بهبود کاربری اراضی شهری ایفا کند. لذا این پژوهش با هدف ارزیابی و بهینه سازی رشد فیزیکی شهر ارومیه در جهت حفظ پوشش گیاهی و زمین های کشاورزی تدوین شده است. بدین منظور، تغییرات کاربری اراضی شهر ارومیه بین سال های 1365 تا 1391، محاسبه گردید. بررسی ها نشان دهنده کاهش شدید اراضی کشاورزی و باغات در نتیجه تبدیل آن ها به اراضی ساخته شده است. بنابراین با استفاده از مدل AHP مشخصات اراضی بر اساس نیازهای توسعه شهری به پنج طبقه؛ از کاملاً مناسب تا کاملاً نامناسب تقسیم شدند. نتایج نشان داد که از مساحت26/21692 هکتاری منطقه، 08/5 درصد دارای شرایط کاملاً مناسب برای هدف مورد نظر است.
مکان یابی دفن زباله های شهری با استفاده از تکنیک های اطلاعات مکانی و تحلیل سلسله مراتبی: مطالعه موردی شهرستان مراغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدم مدیریت در دفع بهداشتی زباله نشانه ای از فقدان برنامه ریزی و عدم توجه به مسایل مختلف زیست محیطی است. با رشد سریع مناطق شهری جایگاه های دفع ناکافی به نظر آمده و اثر مستقیمی بر روی هزینه ها در محل های دور افتاده و کوچک دارد. لذا با این رویکرد هدف از تحقیق حاضر، مکان یابی دفع زباله های شهری شهرستان مراغه با موقع ریاضی ً46 َ07 ْ46 تا ً33 َ43 ْ46 طول شرقی و ً52 َ00 ْ37 تا ً35 َ44 ْ37 عرض شمالی است. این شهرستان با وجود جمعیت بالای آن فاقد مرکزی بهداشتی جهت دفع زباله های شهری می باشد و این مسأله برای ساکنان این شهرستان مشکلات زیست محیطی عدیده ای را به وجود آورده است. به این منظور با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی و با بهره گیری از تصاویر ماهواره ای و عملیات میدانی و نمونه برداری از منطقه مورد مطالعه، متغیرهای متعددی در راستای انتخاب بهترین مکان برای دفع بهداشتی زباله های شهری مورد ارزیابی قرار گرفت. از این رو، برای هر یک از معیارهای مورد بررسی نقشه با فرمت رستری در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی تهیه شد. تمامی معیارها به صورت دوبه دویی با هم مورد مقایسه قرار گرفت و در نهایت با استفاده از محیط GIS و روش AHP نقشه مکان های مستعد دفع زباله های شهری برای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. نتایج تحلیل در 5 طبقه از بسیار بالا تا بسیار ضعیف کلاس بندی شد. مساحت طبقه بهترین مکان استخراج شده در حدود 2972 هکتار که معادل 36/1 درصد از شهرستان مراغه می باشد را در برمی گیرد. و در نهایت این که با توجه به عملیات میدانی انجام شده و مطابقت با نقشه استخراج شده در محیط GIS، مساعدترین منطقه در نزدیکی روستای آغچه کهل و به فاصله 15 کیلومتری از شهر مراغه انتخاب شد که در اولویت بهینه پژوهشگر می باشد.
تحلیل حساسیت پاراهای موثر بر میزان تبخیر روزانه با استفاده از الگوریتم Garson و شبکه عصبی مصنوعی (مطالعه موردی: شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل حساسیت پاراهای موثر بر میزان تبخیر به ارزیابی پاراهای هواشناسی روزانه شامل میانگین دما، رطوبت نسبی، سرعت باد، ساعات آفتابی، میزان تشعشع و فشار سطح ایستگاه سینوپتیک تبریز در دوره آماری 5 ساله (1386 الی 1390) پرداخته است. به این منظور در ابتدا به کمک شبکه عصبی مصنوعی وزن دار، مدلی برای تخمین میزان تبخیر توسعه داده شد. سپس به کمک ماتریس وزنی حاصل از بهترین معماری شبکه، از الگوریتم گارسن برای تحلیل حساسیت و تعیین اهمیت نسبی پاراهای ورودی استفاده گردید. نتایج حاصل نشان داد که میانگین دما و رطوبت نسبی بیش ترین تأثیر و ساعات آفتابی، میزان تشعشع، سرعت بادو فشار سطح ایستگاه کین تأثیر را بر روی میزان تبخیر از تشت شهر تبریز دارد.
ارزیابی شاخص های کاربری اراضی شهری با تأکید بر سرانه مطلوب شهر سالم مطالعه موردی: شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی شهر سالم عبارت است بهره برداری بهینه از محیط و رعایت همه کاربری ها با توجه به تراکم و سرانه مناسب، به گونه ای که شهروندان بتوانند به خوبی از آن بهره مند گردند. با توجه به اهمیت کاربری ها در شهر سالم، هدف این پژوهش بررسی و ارزیابی وضعیت شاخص ها و سرانه های کاربری زمین شهر بابل و انطباق آن نسبت به استاندارد مطلوب شهرسالم با فرض نامناسب بودن سرانه کاربری ها و هم چنین عدم تعادل و سازگاری بین کاربری های شهری است. نوعِ پژوهش براساس هدف، کاربردی و براساس روش توصیفی- تحلیلی می باشد. هم چنین برای شناسایی نقاط قوت، ضعف و فرصت و تهدید شهر بابل از تحلیل راهبردی استفاده شد. نتایج حاصله نشان می دهد که سرانه های کاربری اراضی شهر بابل نسبت به شهر سالم خیلی پائین تر است و کمبود زیادی در میزان سرانه های کاربری اراضی شهر بابل وجود دارد. به جز کاربری مسکونی میزان تحقق پذیری بقیه کاربری ها نسبت به سرانه شهر سالم زیر 28 درصد بوده است. کاربری های تأسیسات و تجهیزات شهری، بهداشتی و درمانی، فضای سبز و پارک و کاربری ورزشی و فرهنگی در وضع بحرانی قرار دارند. از لحاظ میزان تعادل و سازگاری کاربری ها با یکدیگر، تعادلی بین کاربری ها وجود ندارد. مکان یابی کاربری ها به خصوص کاربری فضای سبز و ورزشی به طور صحیح انجام نشده و شهروندان شهر بابل دسترسی مطلوبی به کاربری های شهری ندارند.
تحلیلی بر نگرش دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیمی (مطالعه موردی: دانشجویان استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل شناخت دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیمی و عوامل اجتماعی موثر بر آن می باشد. برای انجام این پژوهش، از روش پیمایش استفاده شده و در آن، تعداد 187 نفر از دانشجویان دانشگاه های دولتی استان مازندران، با روش نمونه گیری طبقه ای، برای تحقیق انتخاب گردیدند. داده های لازم، از طریق پرسشنامه گردآوری و سپس با استفاده از نرم افزار آماری SPSS پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد که سطح دانش نظری و کاربردی دانشجویان نسبت به تغییرات اقلیم بالا بوده و بین منابع اطلاعاتی و کارایی شخصی و دانش تغییر اقلیم دانشجویان رابطه وجود داشته است. یافته های تحقیق نشان داد که تفاوت معنی داری بین سطح شناخت و جنسیت و محل سکونت دانشجویان وجود نداشته و دانش تغییر اقلیم دانشجویان برحسب دانشکده نیز متفاوت بوده است. بدین ترتیب، یافته های تحقیق بیانگر ضرورت ارایه آموزش زیست محیطی با تأکید بر تغییرات اقلیم) به دانشجویان بوده و بر این اساس، پیشنهاد شده است تا در برنامه درسی کلیه رشته های غیرمرتبط نیز، مسائل مربوط به تغییر اقلیم و شیوه های مقابله با آن گنجانده شود.
تحلیلی بر تغییرات کاربری زمین شهری با استفاده از مدل تحول زمین، نمونه موردی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه پراکنده شهری و تغییرات کاربری اراضی پیرامونی شهرها، از چالش های اساسی در برنامه ریزی شهری در دهه های اخیر بوده و مدل سازی این تغییرات، به عنوان یک ابزار کارآمد برای برنامه ریزان، اقتصاددانان، اکولوژیست ها و طرفداران محیط زیست جهت بررسی تغییرات آتی توسعه شهری محسوب می گردد. این مقاله مدل تحول زمین را به منظور بررسی توسعه شهری آتی تبریز، بر پایه شبکه های عصبی مصنوعی و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد استفاده قرار داده است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی–تحلیلی است و داده های مورد نیاز از تصاویر ماهواره ای، نقشه های کاربری اراضی شهری و طرح های مصوب شهری تبریز استخراج گردیده است، از نرم افزارهای ERDAS imaging و ArcGIS برای آماده سازی داده ها و تحلیل نتایج و مجموعه نرم افزاری LTM برای آموزش، تست، شبیه سازی و پیش بینی توسعه احتمالی استفاده شده است. نتایج حاصل از یادگیری مدل بین سال های 1368 تا 1384 نشانگر آن بوده است که در این مدت 16 ساله، 21469 سل 50 در 50 مترمربع توسعه یافته است که با توسعه واقعی شهر مطابقت داشته و نشانگر یادگیری مناسب در شبکه می باشد. برای پیش بینی توسعه احتمالی شهر طرح های فرادست شهری، جمعیت سال 1400 و سرانه های پیشنهادی برای شهر مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نقشه توسعه احتمالی نمایانگر این است که 22484 سل، برای سال 1400 مورد نیاز می باشد که بایستی برای توسعه آتی شهر اختصاص یابد. هم چنین نتایج حاصل از مدل بیش ترین توسعه شهر را در قسمت های شمالغربی، شرق و جنوب شرق پیش بینی کرده است که این روند تخریب فضاهای سبز، اراضی کشاورزی پیرامون و تهدید محیط زیست شهری را به بار خواهد آورد. براین اساس و با ادامه روند کنونی، 8437 هکتار از فضاهای سبز و اراضی پیرامون شهر تبریز به زیرساخت و ساز خواهد رفت. ادامه روند توسعه پراکنده نه تنها تخریب محیط های اطراف شهری را به دنبال خواهد داشت، بلکه باعث گسیختگی فضایی و اجتماعی شهر و افزایش هزینه های توسعه هم چون راه اندازی زیرساخت های شهری خواهد شد.
آسیب شناسی و پهنه بندی لرزهای بافت شهری (مطالعه موردی: شهرک ولیعصر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان بافت شهری با لرزه خیزی و آسیب شناسی لرزه ای، پیوندهای تنگاتنگی وجود دارد. بافت، نه تنها به واسطه خصوصیات کالبدی، بلکه از طریق مولفه های غیرکالبدی (کارکردی)، در کنشی مکان مند، از قابلیت لرزه خیزی زمین متأثر شده و بر آن تأثیر می گذارد. این مقاله می کوشد، با روش توصیفی تحلیلی و استفاده از داده های اسنادی و هشت شاخص (فاصله از گسل،کیفیت بنا، تراکم ساختمانی، تراکم جمعیت، درجه محصوریت، کاربری زمین، سطح سرویس ترافیک و فاصله از مراکز درمانی) که در مدل تحلیل سلسله مراتبی معکوس (IHWP) تحلیل شده اند، سطوح و پهنه های آسیب پذیری لرزه ای را در بافت شهرک ولیعصر تبریز شناسایی نماید. یافته ها نشان می دهد 54 درصد بافت شهرک در پهنه آسیب پذیری لرزه ای قرار دارد. تراکم ساختمانی بالا، کمبود فضای سبز و باز، درجه محصوریت بالا و وجود کاربری تجاری، مشخصه های اصلی بافت، در پهنه آسیب پذیر و ریزپهنه های آن است. الگوی توزیع بافت و پهنه های آسیب پذیر، با موقعیت شریان های اصلی (مخابرات، ولیعصر، شریعتی، اوحدی، معلم، فروغی، تختی، پروین اعتصامی، عارف، زند و جوانمهر)، به ویژه معابر فرعی (8-10متری) منتهی به این شریان ها و کاربری غالب تجاری در بخش مرکزی (فلکه بزرگ و فلکه بازار) منطبق است. الگوی فضایی پهنه بندی لرزه ای، جهتی شرقی غربی و مرکز پیرامون دارد. این الگو ضمن شکل دادن به جهت و شدت تغییرات آسیب پذیری، الگوی کلان آسیب شناسی و پهنه بندی لرزه ای شهرک را در دو بخش به وجود آورده است. نیمه شرقی، پهنه ای است با ضریب خطر و آسیب پذیری پایین که پایدارترین بافت های شهرک را در خود دارد. اما، نیمه غربی بیانگر ناپایداری لرزه ای و آسیب پذیری زیاد و خیلی زیاد است. بخش مرکزی شهرک،کانون فضایی شدت لرزه ای این پهنه ها است.
ناحیه بندی آب و هوایی استان گیلان با روش های چندمتغیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقسیم بندی های آب و هوایی و شناخت مهم ترین عوامل و عناصر تأثیرگذار بر هر ناحیه یکی از راه های شناخت شناسنامه اقلیمی نواحی است. لذا برای شناخت اقلیم این استان پهنه بندی اقلیمی با روش های نوین ناحیه بندی مانند: تحلیل عاملی و خوشه بندی انجام شد. بدین منظور تعداد 20 متغیر اقلیمی از 16 ایستگاه هواشناسی استان انتخاب گردید. سپس با استفاده از روش میانیابی IDW، ماتریس پهنه ای داده ها به ابعاد 20×106 بهدست آمد و مبنای ناحیه بندی قرار گرفت. بررسی اقلیم استان با روش تحلیل عاملی نشان داد که اقلیم استان ساخته 2 عامل است. در ادامه، تحلیل خوشه ای روی 2 عامل اقلیمی وجود 3 ناحیه اقلیمی را در استان نشان داد. این سه منطقه عبارتند از: الف- ناحیه معتدل و مرطوب، ب- کوهستانی، ج- نیمه مرطوب و سرد. یافته ها حاکی از آن است که دو عامل اول 44/99 درصد پراش متغیرهای اولیه را بیان می کنند. این عوامل عبارتند از: عامل رطوبتی– بارشی- بادی وعامل دما- ابرناکی که سهم هر کدام به ترتیب اهمیت 49/64، 95/34 درصد تغییرات می باشد.
جستاری پیرامون شناسایی، طبقه بندی و تحلیل سینوپتیک امواج گرمایی استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امواج گرمایی از جمله مخاطرات مهم آب و هوایی دنیا خصوصاً ایران هستند و به نظر می رسد وقوع آن ها در سال های اخیر به واسطه تشدید گرمایش جهانی از فراوانی بیش تری نسبت به گذشته برخوردار شده است. پژوهش حاضر به بررسی کم و کیف وقوع و تحلیل سینوپتیک امواج گرمایی در استان کرمان پرداخته است. برای این کار ابتدا داده های دمای بیشینه روزانه ماه ژوئیه (به عنوان گرم ترین ماه سال) 4 ایستگاه سینوپتیک کرمان، بم، انار و سیرجان در یک دوره آماری 24 ساله (1986-2009) از سازمان هواشناسی کشور اخذ و مورد استفاده قرار گرفته اند. جهت طبقه بندی امواج گرمایی، داده های دما استاندارد شده و بر اساس آن، آنومالی های 0 تا 75/0 به عنوان موج گرم، 75/0 تا 5/1 موج گرم شدید و بالاتر از 5/1 به عنوان موج ابر گرم تعیین شدند. اعداد آستانه 2/41، 1/42 و 1/43 درجه سانتی گراد به ترتیب آستانه موج گرم، گرم شدید و ابر گرم برای مجموع ایستگاه ها مورد محاسبه و حداقل تداوم آن دو روز مد نظر قرار گرفته است. بر این اساس در طی دوره آماری مورد مطالعه، 7 موج گرمایی مشخص شد که از بین آن ها 3 موج گرم شدید و 1 موج ابر گرم شناسایی گردید. موج ابر گرم تیرماه 1377 جهت تحلیل سینوپتیک انتخاب شد. موج 3 روزه مذکور با میانگین دمایی 11/43 درجه سانتی گراد، شدیدترین موج گرمای استان کرمان در طول دوره آماری مورد مطالعه بوده است. ن تایج تحلیل سینوپتیک موج اب ر گرم نشان داد که استقرار کم فشار گنگ در سطح زمین و حاکمیت پرارتفاع جنب حاره ای آزور در سطوح بالا و هم چنین ضخامت زیاد جو بر روی منطقه مورد مطالعه، موجب فرونشینی هوای گرم و گرمایش بیش از حد سطح زمین شده و موج ابر گرم یاد شده را به وجود آورده است.
بررسی تطبیقی الگوی مجتمع های مسکونی ویلائی و آپارتمانی (مطالعه موردی شهر جدید سهند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی الگوی مجتمع های مسکونی ویلائی و آپارتمانی (متعارف) شهر جدید سهند می پردازد. این پژوهش یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی و نمونه گیری آن به روش تصادفی بود. برای گردآوری اطلاعات علاوه بر مشاهده، از پرسشنامه و مصاحبه حضوری در قالب سری منظم از سوالات بسته (مقیاس لیکرت) استفاده شد. 124 نفر از ساکنان خانوارهای واجد شرایط، حجم نمونه را تشکیل می دادند. سپس با استفاده از نرم افزار کامپیوتری SPSS: 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده به وسیله روش های آماری توصیفی، آزمون های تفاوت میانگین و آزمون همبستگی مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که بین متغیر شغل (003/0p=)، مدت اقامت (000/0p=)، ابعاد مسکن (003/0p=) و رضایت از واحد مسکونی (038/0p=) با امتیاز مربوط به الگوی مجتمع های مسکونی ویلائی و آپارتمانی اختلاف معنی داری وجود داشت (024/0=p و 5/1406=Mann-Whitney U). اختلاف امتیاز کل کیفیت الگوی مجتمع های مسکونی ویلائی و آپارتمانی از نظر آماری معنی دار بود و میانگین امتیاز مساکن آپارتمانی نسبت به ساکنان مساکن ویلائی (516/87±804/15 به 216/90±604) بیش تر بود. گرچه بین امتیاز مربوط به بیانیه های هدف اول یعنی سازمان کالبدی و فضائی در هر دو الگوی مساکن ویلائی و آپارتمانی تفاوت معنی دار آماری مشاهده نشد، اما بین امتیاز مربوط به پاسخ بیانیه های هدف دوم (تأسیسات و تجهیزات) و سوم (ترافیک و دسترسی) دو گروه تفاوت آماری معنی داری وجود داشت (049/0=P) (03/0=P). بنابراین، اگر خواسته ها و علایق ساکنان مورد توجه قرار گیرد، در آن صورت الگوی توسعه آپارتمان ها بایستی دراولویت قرار گیرد. در عین حال در توسعه مساکن ویلائی، علاوه بر مدیریت و کنترل، بایستی مقوله تأسیسات و تجهیزات و دسترسی نیز مورد توجه قرار گیرد.
بررسی روند تغییرات ف راوانی روزهای ه مراه با یخبندان های فراگیر و نیمه فراگیر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش جهت شناسایی و آشکارسازی روند تغییرات فراوانی روزهای همراه با یخبندان های فراگیر و نیمه فراگیر ایران، داده های مربوط به دمای حداقل روزانه 663 ایستگاه هواشناسی همدید و اقلیم شناسی کشور برای بازه زمانی 1962 تا 2004 و برای ماه های اکتبر تا آوریل از سازمان هواشناسی کشور دریافت شد. پس از دریافت داده ها و آماده کردن پایگاه داده های دمای حداقل کشور، نقشه های همدمای کشور برای هر روز از 1/1/1962 تا 31/12/2004 به مدت 9116 روز به روش کریگینگ میانیابی شد. در ادامه بر اساس یک اصل مکانی، یخبندان ها به سه دسته یخبندان های فراگیر (وقوع همزمان در بیش از 65 درصد از مساحت ایران)، یخبندان های نیمه فراگیر (وقوع همزمان یخبندان در بین 25 تا 65 درصد از مساحت ایران) و یخبندان های محلی (وقوع همزمان یخبندان در کم تر از 25 درصد از مساحت ایران) تقسیم بندی شدند. سپس با استفاده از دو روش تخمینگر شیب سنس و رگرسیون خطی فراوانی روزهای همراه با یخبندان های فراگیر و نیمه فراگیر در سه مقیاس ماهانه، فصلی و سالانه بررسی شد.
نتایج نشان داد که روند تغییرات فراوانی روزهای همراه با یخبندان های فراگیر ایران در ماه های دسامبر، ژانویه، فصل زمستان و سالانه دارای روند کاهشی معنادار از لحاظ آماری بوده است. اما برای فراوانی روزهای همراه با یخبندان های نیمه فراگیر مشاهده شد که تنها در ماه ژانویه روند تغییرات معنادار بوده است و جهت تغییرات آن نیز مثبت بوده است. یعنی در طول 43 سال مورد مطالعه بر تعداد روزهای همراه با یخبندان های نیمه فراگیر افزوده شده است. بنابراین زمانی که از تعداد یخبندان های فراگیر در ماه ژانویه کاسته شده است از این طرف بر تعداد یخبندان های نیمه فراگیر افزوده شده است. همین قانون برای دیگر مقیاس های ماهانه، فصلی و سالانه نیز حکمفرما بوده است.
ارزیابی و سنجش مقالات مجله جغرافیا و برنامه ریزی طی سال های 1389-1393 در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام ISC(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظرفیت علمی هر کشور، یکی از شاخص های اصلی توسعه پایدار آن کشور به شمار می آید. پیشرفت و ارتقای این توان مستلزم بهبود وضعیت تولیدات و انتشارات علمی آن کشور است. این نوشتار به بررسی وضعیت انتشارات علمی مجله جغرافیا و برنامه ریزی در سال های 1389-1393 می پردازد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی و به روش پیمایشی انجام گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در پنج سال مورد بررسی 201 مقاله به چاپ رسیده که از این تعداد 87 درصد مقالات به صورت چند نویسندگی است و مشارکت نویسندگان بیش تر به صورت درون موسسه ای می باشد. میانگین درجه همکاری نویسندگان 87/0 و میانگین شاخص همکاری 53/2 است و نشان می دهد روابط هم تالیفی بین نویسندگان مجله بسیار قوی است که در این میان بیش ترین درصد همکاری بین دو و سه نویسنده دیده می شود. دانشگاه تبریز با 97 مقاله حدود 50 درصد مقالات مجله را به خود اختصاص داده و پرکارترین موسسه شناخته شده است.