مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور نیمرخ سواد اطلاعاتی استادان و بررسی تأثیر آن بر کیفیت تدریس در آموزش عالی انجام شده است. گرداوری اطلاعات از نوع تحقیقات توصیفی است و از جهت هدف، از نوع تحقیق توسعه ای می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری پردیس های کیش، البرز و تبریز دانشگاه تهران می باشند. از بین کل جامعه هدف تعداد 120 دانشجو به تفکیک جنسیت و دانشگاه به شیوه نمونه در دسترس انتخاب شدند. برای گرداوری اطلاعات از فهرست ارزشیابی پایان ترم استادان و نیز نیمرخ سواد اطلاعاتی آیزنبرگ و برکویتز استفاده شده است. پندپذیر و چشمه سهرابی ، میزان پایایی (اعتبار) پرسشنامه را با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه کرده و میزان ضریب آلفای 0/93 گزارش نمودند و همچنین روایی آن نیز توسط آن ها تأیید شده است. از آزمون های آماری تحلیل واریانس و نیز همبستگی نیز برای تجزیه وتحلیل داده استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد همه خرده مقیاس های نیمرخ سواد اطلاعاتی باکیفیت تدریس همبستگی مثبت و تقریباً کامل دارد و همه متغیرها در سطح آلفای 0/001 معنی دار شدند. با توجه به نتایج به دست آمده معلوم شد که در همه رشته های تحصیلی دانشگاه، استادانی که دارای سواد اطلاعاتی بالایی بودند، از دیدگاه دانشجویان دارای کیفیت تدریس بالایی نیز بودند به عبارتی در امر تدریس و انتقال مفاهیم درسی به دانشجویان بهتر عمل کردند.
تحلیلی بر برنامه درسی میان رشته ای آموزش محیط زیست در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
مسائل و مشکلات زیست محیطی، گسترش دانش ها و پیشرفت فناوری های جدید نیاز به برنامه درسی زیست محیطی در آموزش عالی و تفکر را در برنامه ریزی توسعه دانشگاهی جهت پویایی ارتباط گذشته، حال و آینده مضاف می کند. بدین منظور این پژوهش به بررسی تحلیلی برنامه درسی میان رشته ای آموزش زیست محیطی در آموزش عالی می پردازد. روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری شامل اساتید و دانشجویان زیست محیطی در دانشگاه های کشور به تعداد 759 نفر می باشد که 40 نفر استاد و 719 نفر دانشجو است. روش نمونه گیری برای دانشجویان به طور تصادفی ساده بوده که بنا بر پیشنهاد جدول کرجیسی و مورگان تعداد نمونه برابر با 250 نفر و برای اساتید از شیوه سرشماری انتخاب و استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها این پژوهش پرسشنامه پژوهشگر ساخته می باشد که برای تعیین روایی از نظرات صاحب نظران و براساس فرمول لا و شه 8/0 و برای پایایی آن بر اساس ضریب آلفای کرونباخ برابر 806% بدست آمد. تحلیل و تفسیر داده ها براساس ماتریس SWOT انجام پذیرفت. با استناد نتایج حاصل از نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها استراتژی کنونی نظام آموزش عالی در برنامه درسی زیست محیطی راهبردی تهاجمی است. راهبردی که با استفاده از نقاط قوت و در جهت بهره گیری از فرصت ها به منظور پیشبرد اهداف سازمان تدوین و پیش می رود. این گونه راهبرد مطلوب ترین نوع راهبرد است.
طراحی الگوی ساختاری هشیاری سازمانی: پژوهشی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش با هدف طراحی الگوی ساختاری هشیاری سازمانی، یک پژوهش آمیخته، اکتشافی متوالی، و کاربردی می باشد. جامعه بخش کیفی، خبرگان هیأت علمی دانشکده های مدیریت دانشگاه های دولتی تهران، نمونه 14 خبره علم مدیریت با نمونه گیری گلوله برفی معین و اجرا با مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جامعه بخش کمّی، اعضای هیأت علمی گروه های مدیریت دانشکده های مدیریت دانشگاه های دولتی تهران (351عضو)، نمونه 226 عضو هیأت علمی با نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای، به صورت هدفمند در دسترس و اجرا با ابزار محقق ساخته هشیاری سازمانی و ابزارهای استاندارد رهبری تحولی و جامعه یادگیرنده حرفه ای در 94-1393 بود. روایی و پایایی ابزارهای پژوهش مطلوب بود. برای تحلیل متون جهت تدوین شاخص های هشیاری در بخش کیفی، از کدگذاری باز استفاده شد. روش های تحلیل آماری کمّی، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و برازش مدل بود. روش معادلات ساختاری شامل یک سازه نهفته برونزای رهبری تحولی و دو سازه نهفته درونزای جامعه یادگیرنده حرفه ای و هشیاری سازمانی است. یافته ها حاکی از تأثیر معنادار و مستقیم رهبری تحولی بر جامعه یادگیرنده حرفه ای (34/0γ=) بر هشیاری سازمانی (21/0γ=) و تأثیر معنادار و مستقیم جامعه یادگیرنده حرفه ای بر هشیاری سازمانی (51/0β=) است. نتایج بیانگر تأثیر مستقیم رهبری تحولی با مضامین تأثیر ایده آل رفتاری و اسنادی، انگیزش الهام بخش، و ملاحظه فردی بر جامعه یادگیرنده حرفه ای با مضامین مسئولیت پذیری جمعی برای یادگیری، مشارکت با تمرکز بر یادگیری حرفه ای، و بر هشیاری سازمانی با مفاهیم سرعت عمل و چابکی، انعطاف پذیری، پاسخگویی، یادگیری مشروط و توسعه شناخت، اعتماد و گشاده رویی، نیز تأثیر مستقیم جامعه یادگیرنده حرفه ای در شکل گیری هشیاری سازمانی می باشد.
ویژگی های استاد شایسته در آموزش عالی ایران: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، کمک به ارتقای کیفیت آموزش عالی از راه معرفی الگویی از استاد شایسته در آموزش عالی ایران می باشد. به این منظور، یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا انجام شد. 14 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی سراسر کشور که از دیدگاه دانشجویان، دانش آموختگان، مدیران گروهها و استادان همکار شایسته ترین افراد گروه آموزشی خود بودند، با نمونه گیری هدفمند و از نوع گلوله برفی در نمونه پژوهش قرار گرفتند. برای گرد آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته و مشاهده مشارکتی بهره گرفته شد. 38 مصاحبه با استادان گروه نمونه و 112 مصاحبه با اطلاع رسانان دیگر، یعنی دانشجویان، دانش آموختگان، مدیران گروهها و استادان همکار انجام شد. هم چنین، کلاس های درس این استادان، 72 بار به وسیله پژوهشگر و دستیاران وی مورد مشاهده قرار گرفت. پردازش داده ها به روش تحلیل محتوا با استفاده از کدگذاری باز و محوری انجام گرفت. براساس یافته ها، ویژگی های استادان شایسته شامل 34 زیرمقوله بود که در 3 مقوله کلی شناختی، عاطفی و رفتاری قرار گرفت. از این میان، زیرمقوله هایی که دارای فراوانی بیش تر بودند، یعنی آن هایی که در بیش از 50 درصد کدها وجود داشتند، در الگوی استاد شایسته جای گرفتند.
بررسی عوامل مؤثر بر بهره وری و ارتقای کیفیت مراکز و واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت وبهره وری مراکز و واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه 2 بوده است. برای انجام این پژوهش از روش پیمایشی استفاده و داده ها با بهره گیری از پرسشنامه محقق ساخته با 50 سوال بر اساس اهداف ومولفه های کیفیت در مراکز آموزش عالی ساخته وگردآوری شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه اعضای هیات علمی ( 1778) وغیر هیأت علمی ( 1517) نفراست که در سال 1391در استانهای اذربایجان غربی- زنجان- اردبیل مشغول به خدمت بودند که از میان انها تعداد 350نفر (هیات علمی161)و (غیر هیات علمی189) نفربا استفاده از جدول مورگان و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از میانگین رتبه ای وآزمون فریدمن تحلیل شدند و برای مقایسه نظرات گروه ها از ازمون تی تست دوگروه مستقل وتحلیل واریانس یکراهه استفاده گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که دربین عوامل موثر ؛عوامل آموزشی فرهنگی و عوامل مدیریتی وساختاری، عوامل دانشجویی و عوامل پژوهشی به ترتیب مهمترین عوامل هستند. و بین نظرات گروهای نمونه تفاوت معناداری وجود ندارد.
تحلیل تطبیقی کیفی عوامل مؤثر بر موازنه بین برابری و کارائی علمی نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تجربی شروطی است که همزمان اجازه برابری توأم با کارائی در نظام آموزش عالی را فراهم می کنند، نه افزایش یکی به هزینه دیگری را. این پژوهش بر اساس طرح مورد پژوهی چندگانه مبتنی بر منطق تکرار، انجام شد. این نوع طرح پژوهشی نیازمند نظریه (اولیه) است."" الگوی سه سطحی تولید پایدار علم "" چارچوب نظری این مطالعه را تشکیل می دهد. انتخاب موارد (کشورها) مبتنی بر نمونه گیری نظری است. کشورهای تحت مطاله بر مبنای ملاک های میزان برابری و کارائی نظام آموزش عالی انتخاب شدند، یعنی دو مجموعه کشورها، یک مجموعه کشورها که همزمان حائز نوعی برابری و کارائی بالا در نظام آموزش عالی بودند (موارد مثبت) و مجموعه دیگر که روی هر دو متغیر مزبور دارای امتیاز پائین بودند (موارد منفی). نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب (توازن) همزمان برابری و کارائی بالا ناشی از ترکیب حضور شروط رقابت پذیری سازمانی، شایسته سالاری، حاکمیت قانون، مردم سالاری، اقتصاد مولد، رقابت پذیری بین جامعه ای و فقدان قدرگرائی(بعنوان شروط لازم) و (به عنوان شروط جانشین پذیر/ کافی) است. یافته های تجربی مؤید قدرت تبیینی الگوی سه سطحی تولید پایدار علم است و با توجه به روش به کار رفته، می توان برای نتایج این مطالعه قابلیت تعمیم تحلیلی قائل شد.
ارائه مدلی برای رهبری بازگشت به مسیر اصلی نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله طراحی مدل فعالیت ها و فرآیند های رهبری بازگشت به مسیر اصلی در نظام آموزش عالی ایران بود. بدین منظوراینمطالعه جاری به بررسی تجربیات زنده و دیدگاه هایمدیران دانشگاه فردوسی مشهد دربارهفعالیت ها و فرآیند های رهبری بازگشت به مسیر اصلی با دو رویکرد کیفی و کمی پرداخت. نمونه پژوهش مدیران دانشگاه فردوسی مشهد بود. روش مطالعه با توجه به هدف آن روش آمیخته بود و برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. حاصل مطالعه مدل فعالیت های رهبری بازگشت به مسیر اصلی در دانشگاه فردوسی مشهد است که به تبیین فعالیت ها و فرآیند های رهبری بازگشت به مسیر اصلی پرداخته است. در راستای شناسایی فعالیت ها و فرآیند ها پرسشنامه حاصل از تحلیل مصاحبه های کیفی در بین 226 نفر از مدیران دانشگاه فردوسی مشهد به روش سرشماری اجرا شد و با بهره گیری از داده های 209 پرسشنامه قابل استفاده به وسیله تحلیل عاملی اکتشافی مدل تحقیق ارائه گردید. نتایج حاصل ارائه مدلی شامل هشت فعالیت توسعه هدفمند مهارت ها، تحول مبتنی بر تعهد، شایسته گزینی در اقدامات، توسعه فرهنگ یادگیری سازمانی، توسعه فرهنگ مشارکت، تمرکز بر بهبود سریع و مستمر، توازن در رهبری، تسهیم چشم انداز و آرمان هاست.
ارزیابی سطح بلوغ مدیریت سرمایه های انسانی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این نوشتار، بررسی وضعیت اقدامات مدیریت سرمایه انسانی در دانشکده های مدیریت و روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بوده است. این مطالعه از حیث هدف پژوهش - کاربردی و از نظر نحوه ی گردآوری داده ها از نوع پژوهش های توصیفی- پیمایشی به شمار می رود. از این رو، 118 نفر کارمند از این دو دانشکده از طریق نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. آنها پرسشنامه محرک های سرمایه ی انسانی باسی و مک مورر (2007) را کامل کردند. پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (86/0) محاسبه شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی تک نمونه ای و تی برای دو گروه مستقل، تحلیل شدند. نتایج نشان داد: میانگین نمرات دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی در ابعاد ظرفیت یادگیری و دسترسی به دانش به طور معنی داری بالاتر از میانگین به دست آمده از دانشکده مدیریت بوده است. همچنین، میانگین به دست آمده از
دو دانشکده در ابعاد اقدامات رهبری، درگیری کارکنان و بهینه سازی سرمایه انسانی، تفاوت معنی داری با هم نداشتند و دو دانشکده دارای وضعیت نسبتاً مشابهی بودند. به طور کلی، وضعیت دانشکده ی روان شناسی و علوم تربیتی از نظر محرک های مدیریت سرمایه انسانی در حد بالای متوسط و وضعیت دانشکده مدیریت در حد متوسط قرار داشت.
طراحی الگوی اعتبارسنجی و تضمین کیفیت برای نظام آموزش عالی ایران به شیوه ی نظریه ی زمینه ای
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش واکاوی درک کنشگران اجتماع علمی از الگوی اعتبارسنجی نظام آموزش عالی کشور و طراحی الگوی اعتبارسنجی مناسب است. این پژوهش، ازنظر هدف، از نوع پژوهش های توسعه ای و به لحاظ روش،مبتنی بر نظریه زمینه ایاست.بر اساس این روش، تلاش محققان بر آن بوده است تا به معانی، دیدگاه ها و سازوکارهای ذهنی کنشگران آموزش عالی پی برده شوند. چهار ابزار اصلی گردآوری داده های این پژوهش مصاحبه، مشاهده، یادداشت برداری و مرور اسناد بوده است. بر اساس روش شناسی زمینه ای، و با بررسی داده های به دست آمده در مرحله ی اول کدگذاری باز، 2027 مفهوم به دست آمد. داده های مرحله ی دوم کدگذاری باز، در قالب 1262 مفهوم و 157 مقوله ی عمده طبقه بندی شدند. در مرحله کدگذاری محوری، 25 مقوله هسته ای تعیین شدند. در مرحله ی کدگذاری انتخابی 25 مقوله ی هسته ای به سطح انتزاعی بالاتر ارتقاء داده شد و برحسب ویژگی های شرایطی، تعاملی/فرایندی و پیامدی طبقه بندی شد. در پایان، مقوله ی گفتمان کیفیت، بیم و امید، را به عنوان اصلی ترین و نهایی ترین مقوله ی هسته ای انتخاب و بسط داده شدند. این پژوهش نشان می دهد، کیفیت مفهومی پیچیده و چندبعدی است. بر این پایه، توجه چندجانبه و کلی گرا نسبت به اعتبارسنجی و تضمین کیفیت نظام آموزش عالی ایران و دوری از نگاه جزیره ای و جزء گرا لازم است.
بررسی رابطه بین توانمندسازی روان شناختی منابع انسانی و چابکی سازمانی در دانشگاه شیراز
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین توانمندسازی روان شناختی منابع انسانی و چابکی سازمانی بود. روش پ ژ وهش حاضر ازلحاظ هدف،کاربردی و ازنظر شیوه ی جمع آوری داده ها توصیفی و از نوع همبستگی هست. جامعه آماری شامل کلیه کارمندان دانشگاه شیراز بود. تعداد 303 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که 300 نفر پرسشنامه توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر ( 1995) و چابکی سازمانی نیک پور و سلاجقه (1389) را تکمیل کردند. یافته های همبستگی نشان می دهد که بین توانمندسازی روان شناختی و ابعاد آن با چابکی سازمانی رابطه مثبت و معنادار ی در سطح 01P≤. وجود داشته است. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که توانمندسازی روان شناختی پیش بینی کننده معنادار چابکی سازمانی هست و از بین ابعاد آن، سه بعد معناداری، مؤثر بودن و حق انتخاب 51 درصد از واریانس چابکی سازمانی را تبیین می کنند. یافته ها نشان داد که توانمندسازی روان شناختی کارمندان و چابکی سازمانی دانشگاه بالاتر از حد متوسط بوده است.
سکوت سازمانی، هشداری در آموزش عالی: شناسایی عوامل به وجود آورنده آن در بین کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل به وجود آورنده سکوت سازمانی در بین کارکنان دانشگاه بود. برای نیل به این هدف از مطالعه موردی استفاده شد که در ابتدا داده های کیفی، سپس بر اساس یافته های آن، داده های کمّی گردآوری و تحلیل شدند. جامعه آماری این پژوهش کارکنان دانشگاه محقق اردبیلی با جمعیت 354 نفر بود. در مرحله کمّی از طریق نمونه گیری خوشه ای تعداد 153 نفر برای نمونه گیری برآورد شدند. در بخش کیفی با استفاده از نمونه گیری هدفمند تعداد 11 نفر انتخاب و با آن ها مصاحبه های عمیق صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود که ضریب آلفای کرونباخ آن 92/0 محاسبه گردید. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه بدون ساختار بود که از روش سه بعدی نگری و بازخورد مشارکت کننده برای اعتبار یابی آن استفاده شد. به منظور تحلیل داده های کمّی از مدل معادلات ساختاری با نرم افزار PLS و در بخش کیفی از تحلیل محتوای استقرایی مبتنی بر کدگذاری باز استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که عوامل سازمانی مانند ساختار سازمان، فرهنگ سازمان، عکس العمل منفی از جانب مدیران و سبک رهبری و عوامل فردی مانند ترس از دست دادن شغل، نوع شخصیت فرد و عدم تعهد کارمند جزء دلایلی هستند که موجب سکوت افراد در سازمان شده اند. یافته های دیگر پژوهش نیز نشان داد که ازنظر کارکنان عکس العمل منفی از جانب مدیران بیشترین تأثیر را در سکوت سازمانی دارد.
اثر آموزش عالی بر بهره وری صنایع ایران: مقایسه دو نظریه سرمایه انسانی و فیلتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که نظریه سرمایه انسانی آموزش عالی را مانند سطوح پایین تر آموزش، عاملی برای افزایش توانمندی تولیدی و بهره وری می داند، اما در مقابل، نظریه فیلتر این ارتباط را نامعتبر می داند و آن را انکار می کند. نظریه اول، آموزش را به مثابه سرمایه گذاری تلقی می کند که پیامدش ارتقای بهره وری افراد است، اما در نقطه مقابل، نظریه دوم آموزش عالی را بر توان تولیدی نیروی کار موثر نمی داند. تحلیل این تقابل، موضوع اصلی مقاله پیش رو را تشکیل می دهد. از آنجا که بخش صنعت مهم ترین بخش هر اقتصادی است و میزان وابستگی آن به دانش آموختگان در سطح آموزش عالی بسیار زیاد است، ادعای دو نظریه رقیب با استفاده از داده های صنایع ایران در سال های 90-1382 به آزمون گذارده می شود. یافته ها حکایت از این دارد که افزایش نسبی شمار تحصیلکرده های دانشگاهی به افزایش بهره وری می انجامد و این مطلب به طور خاص در مورد سه مقطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد مشاهده می شود، اما مقطع دکتری تخصصی چنین ارتباطی را نشان نمی دهد.
ارزشیابی تدریس کیفی بر اساس مدل هنارد و روسور از دیدگاه دانشجویان دوره دکتری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و اهداف: این پژوهش به بررسی وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب تدریس کیفی در آموزش عالی از دیدگاه دانشجویان دکتری تخصصی بر اساس خط مشی های 7 گانه می پردازد. روش بررسی: روش پژوهش پیمایشی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه دانشجویان مقطع دکتری تخصصی دانشگاه بوعلی سینا (854 نفر) در سال تحصیلی 1395-1394 بوده و با روش نمونه گیری طبقه بندی نسبتی تصادفی و با استفاده از جدول تعین حجم نمونه کرجسی و مورگان 269 به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه تدریس کیفی Hénard & Roseveare بود. روایی ابزار با استفاده از روایی محتوی توسط صاحب نظران مورد تائید قرار گرفت و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ 0/92 محاسبه گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آزمون آماری t همبسته، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون فریدمن استفاده شد.
تدوین چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی بر اساس رویکرد راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش شد به تدوین چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی بر اساس رویکرد راهبردی به مثابه یک حوزه مطالعات میان رشته ای پرداخته شود. روش پژوهش کیفی و به طور ویژه «مطالعه موردی کیفی» است. در این راستا ز اعضای هیأت علمی در رشته برنامه ریزی درسی در دانشگاه های دولتی ایران به عنوان خبرگان تخصصی و با استفاده از «رویکرد هدفمند» و با «روش انتخاب صاحبنظران کلیدی» و استفاده از «معیار اشباع نظری» با 17 نفر به عنوان نمونه مصاحبه صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار Nvivo از طریق فن تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب سه مجموع مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر دسته بندی و شبکه مضامین سازماندهی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، یک چارچوب ماتریسی از ابعاد اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (درونی، بیرونی و نهادی) و رویکرد راهبردی (در دو بعد جهت گیری و اقدام) شکل گرفت. بدین صورت که ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی (به عنوان مضمون فراگیر) شامل ابعاد اثربخشی درونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی بیرونی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی، اثربخشی نهادی با جهت گیری راهبردی و اقدام راهبردی مضامین سازمان دهنده بودند. هر یک از این دسته ها خود دارای ابعاد گوناگونی در مضامین پایه می باشند که شبکه مضامین به عنوان چارچوب ارزشیابی اثربخشی برنامه های درسی آموزش عالی بر اساس رویکرد راهبردی سازماندهی شدند. بدیهی است که یافته های این پژوهش امکان ارزشیابی برنامه های درسی آموزش عالی از منظر رویکرد راهبردی را فراهم آورده است.
متولی تربیت معلم: آموزش عالی یا آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
:پژوهش کیفی حاضر با هدف بررسی مقایسه ای صلاحیت آموزش عالی و آموزش و پرورش در کار تربیت معلم انجام شده است. با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، با کدگذاری باز داده های حاصل از مصاحبه و پرسشنامه باز پاسخ، کدگذاری و مقوله بندی و سپس تحلیل شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش، به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در مجموع 22 نفر نمونه را تشکیل دادند. از مجموع دیدگاه ها و نظرات مصاحبه شوندگان، این چهار دیدگاه شناسایی شدند ( موافق با آموزش عالی، موافق با آموزش و پرورش، موافق مشروط با هر دو نهاد، مشروط با ساختار جدید). کم توجهی به تمرین های عملی، فقدان مدارس وابسته به آموزش عالی برای کارورزی؛ و ارزشیابی نامناسب عملکرد دانشجویان در طول دوره کارورزی، از مهم ترین نقاط ضعف آموزش عالی برشمرده می شوند. همچنین توانمندی علمی پایین تر اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان، انعطاف پذیری اندک و آزادی های بسیار محدود اندیشه برای تحول و تغییر، مهارت های ضعیف درپژوهش، و تمرکز گرایی شدید آموزش و پرورش نیز از ضعف های مهم آموزش و پرورش و بویژه دانشگاه فرهنگیان است.موافقین با دیدگاه ساختار جدید برای تربیت معلم، نقاط ضعفی از قبیل: ضعف در پژوهش و تحلیل مسائل تربیتی، ضعف در نظریه پردازی و عمل و ارائه راهکارهایی برای بهبود تربیت معلم، ضعف در تدوین محتوای مناسب برای برنامه های درسی تربیت معلم را به هر دو نهاد نسبت می دهند. در نهایت با توجه به مؤلفه برنامه درسی تربیت معلم چهار بعد پیشنهادی: دانش محتوائی، دانش تربیتی عام، دانش تربیتی توأم با کارورزی و برنامه آغازین ورود به حرفه معلمی ارائه شد که از تقسیم کار بین نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالی در اجرای تربیت معلم حمایت می کند.
انطباق پذیری تکنولوژی های مجازی در آموزش عالی با توجه به معرفت شناسی شخصی اساتید: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعه معرفت شناسی شخصی اساتید نسبت به انطباق پذیری تکنولوژی های مجازی در آموزش پرداخته است. این پژوهش با روش کیفی اجرا و جامعه آماری در این تحقیق اساتید دانشگاه کردستان بوده اند. ابزار جمع آوری داده مصاحبه نیمه سازمان یافته بود که با روش نظری مبنایی تحلیل و برای ارتقای کیفی و افزایش سرعت و دقت تحلیل داده ها از ابزاری نرم افزاری به نام ان ویوو استفاده شده است. یافته های این تحقیق عوامل زیر می باشد: تحمیلی و اقتدارگرا بودن روش تدریس اساتید، ساده نگری تدریس در آموزش عالی، معتقد به حضوری و شناخت گرا بودن ماهیت یادگیری، دوگانه نگری اساتید نسبت به ارزشیابی تحصیلی و محیط های فیزیکی مهمترین محرک شرطی برای تعامل انسان می باشد. به طور کل نتایج نشان داد اساتید یک نگرش سنتی مبتنی بر تئوری های یادگیری رفتار گرایی در ابعاد مختلف تدریس، ارزشیابی، استفاده از منابع درسی و تعامل با دانشجویان دارند و آموزش مجازی را به عنوان یک روش کامل و استاندارد در آموزش مورد نظر قرار نمی دهند، بلکه آن را به عنوان یک زمینه و ابزار تکمیلی که کاستی های آموزش کنونی را می تواند تکمیل کند، می دانند.
بهره گیری از کارکرد برنامه درسی پنهان به منظور رشد تفکر انتقادی دانشجویان در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابتدایی ترین اقدام برای بهبود کیفیت تفکر انتقادی دانشجویان، بالا بردن انگیزه استفاده از فکر کردن به عنوان کلیدی ترین عامل کسب موفقیت در تحصیل و زندگی است؛ چرا که کسب مهارت های درگیر در تفکر انتقادی در جریان برنامه درسی رسمی، به تنهایی نمی تواند ضامن معتبری برای پرورش این مهارت ها و در نهایت، کاربست آن در موقعیت های مختلف باشد. بنابراین، یکی از مؤثرترین اقدامات در این راستا، بهبود جنبه های نگرشی تفکر انتقادی، توجه به کارکرد برنامه درسی پنهان در آموزش عالی است که می تواند با اهداف برنامه درسی رسمی همسو نباشد. از این رو، مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل اسنادی، ضمن تبیین جایگاه برنامه درسی پنهان در آموزش عالی و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی، به تشریح سازوکار تأثیرگذاری و کاربست های برنامه درسی پنهان آموزش عالی در جهت رشد تفکر انتقادی می پردازد. با توجه به کارکرد بیشتر برنامه درسی پنهان در آموزش عالی که به دلیل آزادی عمل برنامه درسی رسمی است، نسبت برنامه درسی پنهان با بعد نگرشی تفکر انتقادی و نیز توجه به برنامه درسی پنهان در تعلیم و تربیت آزاد در جهت ایجاد گرایش به تفکر انتقادی بحث شده است. در ادامه، برنامه درسی پنهان حاصل از روش تدریس دیالکتیکی به منظور رشد تفکر انتقادی فراگیران تشریح شده است.
چالش های آموزش عالی بر مبنای نقد فردریش نیچه از فرهنگ مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همچنان که در برخی اسناد تاریخی اشاره شده است، آموزش عالی به عنوان یک نهاد سابقه ای بیش از هشتصد سال دارد و در خلال این دوره تحولات مهمی را از سر گذرانده است. آموزش عالی در دوران مدرن تابعی از مدرنیته به عنوان یک جنبش فراگیر با ویژگی هایی چون اصالت علم، اصالت فرد، تولید انبوه، اصالت تکنیک و ... است. پدید آمدن چنین گرایش هایی در آموزش عالی مدرن در تقابل با ارزش هایی است که در ابتدا از نهادی چون آموزش عالی انتظار می رفته است. یکی از مهمترین اندیشمندانی که ویژگی انبوه ساز دوران مدرن را در پرتو اندیشه ای چون اصالت به چالش کشیده است فردریش ویلهلم نیچه اندیشمند قرن نوزدهم آلمانی است. در مقاله حاضر چشم انداز وی از موضوع فرهنگ انبوه و مساله اصالت تقریر شده است و نمودهای آن در آموزش عالی مدرن برشمرده شده است. بنا به رسالت دوگانه ای که از فیلسوف بر می شمارد یعنی فیلسوف به مثابه طبیب و فیلسوف به مثابه تندیسگر، در مقاله حاضر دستاوردهای وی به عنوان طبیب فرهنگ و تندیسگر فرهنگ در عرصه آموزش عالی مدرن استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است. در عرصه نخست علائم بیماری آموزش عالی چون پذیرش انبوه، غلبه کمیّت در تمام ابعاد آموزش عالی، غلبه روش علمی به عنوان یگانه روش مقبول، غیاب جنبه زیبایی شناختی و.. شناسایی شده است و در جنبه تندیسگری اصلاح رویه های یاد شده مورد مورد بررسی قرار گرفته است.
مطالعه عوامل مؤثر بر اجرای دوره های همگانی آموزش آزاد درون خطی (موک) در آموزش عالی (پژوهش آمیخته)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و اهداف:پژوهش حاضر باهدف شناسایی عوامل مؤثر بر اجرای دوره های همگانی آموزش آزاد درون خطی (موک) در آموزش عالی انجام پذیرفت.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت مراکز یادگیری الکترونیکی دانشگاهی (مطالعه کیفی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فهم مؤلفه ها و عوامل اثرگذار بر موفقیت یادگیری الکترونیکی، به تصمیم گیرندگان کمک می نماید تا خط مشی های مناسبی را برای سرمایه گذاری در عوامل اثربخش و طراحی مجدد یا حذف عوامل غیراثربخش به کار گیرند. از این رو، هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل کلیدی موفقیت مراکز یادگیری الکترونیکی دانشگاهی می باشد. این پژوهش به لحاظ هدف، توسعه ای و از نظر روش کیفی می باشد. حجم نمونه تحقیق را 10 نفر از خبرگان کلیدی تشکیل می دهند که دارای تجربه مدیریتی، مطالعاتی و تدریس در حوزه یادگیری الکترونیکی بودند. این افراد با روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. برای شناسایی عوامل، از مصاحبه نیمه ساختارمند به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات استفاده شده است. داده های کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند به دست آمد و با بهره گیری از کد گذاری باز و کد گذاری محوری بر اساس روش تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل گردید. طبق یافته های به دست آمده از این مطالعه، عوامل کلیدی موفقیت مراکز یادگیری الکترونیکی از دیدگاه مشارکت شوندگان در مصاحبه ها تشخیص و طبقه بندی گردید که شامل 7 عامل یادگیرنده، یاددهنده، فن آوری، مدیریت، پداگوژی، ارزیابی و ذینفعان بیرونی می باشد که این عوامل برای رسیدن به موفقیت باید از 47 ویژگی برخوردار باشند.