مطالب مرتبط با کلیدواژه

فمینیسم پسامدرن


۱.

بررسی شالوده شکنانه نوشتار زنانه : مقایسه سبک تاج السلطنه و عزیزالسلطان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شالوده شکنی نوشتار زنانه فمینیسم پسامدرن خاطرات تاج السلطنه خاطرات ملیجک (عزیزالسلطان)

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۴۴ تعداد دانلود : ۹۶۰
بررسی آثار ادبی براساس رویکرد پساساختگرایی یکی از روش های نوین تحلیل متن است که، به منظور داشتن دیدگاهی انتقادی به دانش بدیهی انگاشته شده، به دنبال تناقض هایی درون متن می گردد تا بدین وسیله تقابل های دوگانه ای که متن را شکل می دهد شالوده شکنی کند و نشان دهد این تقابل ها بر بنیاد استواری قرار ندارد. بر اساس مطالعات بسیار گسترده-ای در گفتار و نوشتار زنان در سال ها و فرهنگ های مختلف، شاخصه هایی به عنوان سبک زنانه به آثار زنان نسبت داده شده است که، خارج از معنای ارزش گذارانه ای که در تقابل های دوگانه وجود دارد، سبک زنان را در تقابل با سبک سخنِ مردان قرار می دهد. این ویژگی ها عبارتند از: کاربرد فراوانِ صورت های بیانگر، صورت های مبهمِ زبان، کاربرد فراوان منادا، جملات معترضه و عاطفی، بسامد زیاد جملات ناتمام، گرایش به ساده نویسی و جزئی نگری، سخن گفتن از موضع ضعف و عدم اقتدارگرایی، کاربرد فرایندهایی که فعالیت ذهنی زیادی نمی طلبد. در این مقاله برآنیم بر اساس بررسی شالوده شکنانه سبک زنانه در خاطرات تاج-السلطنه که در شمارِ اولین روایت های تاریخی و داستان های زندگی نامه ای از زبان زنان محسوب می شود، و مقایسه آن با روایت زندگی نامه ایِ مردانه که در بافت و موقعیت یکسان توسط عزیزالسلطان نوشته شده (خاطرات ملیجک)، نشان دهیم که نسبت دادن برخی از این شاخصه ها به سبک زنانه اساس محکمی ندارد و با تغییر عوامل اجتماعی و فرهنگی تغییر می کند. شواهدی که ما را به این مهم رهنمون می شود عبارت اند از سخن گفتن از موضع قدرت، وجود صدای فعال، کاربرد پر بسامدِ فرایندهای پیچیده ذهنی در خاطرات تاج-السلطنه.
۲.

چالش های نهاد زنان ملل متحد در ایجاد صلح پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۱۱۶
زمانی که از صلح به عنوان منفعت مشترک بشریت و ضرورتی همیشگی در سایه رهایی از خشونت، تحمیل و تبعیض یاد می شود، نمی توان نقش جمعیت 5/3 میلیاردی زنان و دختران (معادل 49 درصد) در سراسر جهان را نادیده گرفت. درحالی که زنان اقلیت مبارزان و عاملان جنگ را تشکیل می دهند، به طور فزاینده ای بزرگ ترین آسیب ها متوجه آنهاست. زنان در جوامع جنگ زده با شکل های خاص و ویرانگر خشونت مواجه هستند که گاه به صورت نظام مند به منظور رسیدن به اهداف نظامی یا سیاسی انجام می شود. خشونت علیه زنان به همراه تبعیض و قوانین نابرابر می تواند مانع دسترسی زنان به خدمات آموزشی، استقلال مالی، شرکت در سطوح تصمیم گیری و استقرار صلح شود؛ ازاین رو، خشونت علیه زنان تهدیدی اساسی علیه صلح پایدار محسوب می شود. در طی سال های متمادی، تعهد به فرهنگ صلح، هسته اصلی موفقیت در سه حوزه از فعالیت های سازمان ملل متحد یعنی صلح و امنیت، توسعه پایدار و حقوق بشر را تشکیل می دهد. با این حال، سازمان ملل متحد در تلاش خود برای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان با چالش هایی جدی از جمله بودجه ناکافی و نبود محرکی واحد که برای هدایت فعالیت های این سازمان درباره مسائل مربوط به برابری جنسیتی به رسمیت شناخته شده باشد، مواجه بوده است؛ ازاین رو، نهاد «زنان ملل متحد» برای رسیدگی به چنین چالش هایی در جولای 2010 تأسیس شد تا به عنوان نهادی پویا به منظور فراهم کردن صدایی قدرتمند برای زنان و دختران در سطح بین المللی، منطقه ای و ملی فعالیت کند. این مقاله با استناد به اهداف تأسیس نهاد زنان ملل متحد، ضمن اشاره به پیشینه سازمان ملل متحد و ارزیابی اقدامات آن در زمینه ایجاد صلح پایدار، با تمرکز بر رهیافت ها و نطریه های نهادگرایی لیبرال، دیپلماسی پیشگیرانه و فمنیسم پسامدرن تلاش کرده است تا نقش و کارایی نهاد زنان ملل متحد در برابر چالش های گذشته و پیش رو در زمینه صلح و صلح سازی با رویکرد پایدار را تحلیل کند.