مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
زیبایی
چیستی زیبایی، مفهوم سازی عشق و نسبت میان زیبایی و عشق، از مسائلی است که با ارائه آن به اندیشمندان مسلمان، می توان نظریه های زیباشناختی آنان را تدوین نمود. از آنجا که شیخ اشراق با نمادسازی از مفاهیم یادشده سخن گفته است، تحقیق در آثار ابن سینا به مثابه پیشینه مؤثر، در فهم دیدگاه های سهروردی ضرورت دارد. ابن سینا و شیخ اشراق، زیبایی را بر اساس مؤلفه کمال مفهوم سازی کرده، زیبایی حقیقی را بر واجب الوجود، هم چنین بر افعال و اخلاق و ملکات ارادی انسان، که منجر به سعادت نهایی می گردد، اطلاق می نمایند و در خصوص زیبایی حقیقی، حسن، جمال و کمال را مترادف می دانند. شیخ الرئیس از عشق ارادی سخن گفته که ادراک در آن مأخوذ است و به تبع اشتمال ادراک بر اقسام حسی، خیالی، وهمی، ظنی و عقلی، عشق ارادی نیز دارای همین مراتب است، همان گونه که زیبایی دارای چنین مراتبی است. او شریف ترین مرتبه عشق ارادی را که متوقف بر ادراک عقلی است، عشق عقلی یا اختیاری یا نطقی خوانده و مراتب پایین تر را عشق حیوانی می نامد. وی عشق ارادی بدون دخالت قوه ناطقه را بیماری می انگارد. شیخ اشراق به مفهوم سازی های ابن سینا وفادار است و با نمادواژه هایی چون سلیمان عشق و سلطان عشق، عشق عقلی را به تصویر می کشد. نزد هر دو حکیم، مرتبه عالی عشق، تنها راه تعالی انسان و رسیدن به حسن یا زیبایی حقیقی است.
مفهوم زیبایی در اثولوجیای منسوب به ارسطو و شرح ابن سینا بر آن
شرح اثولوجیایی که در اصل تقریرات درسی فلوطین بود و توسط شاگرد محبوبش فرفوریوس صوری مبدل به اثولوجیا یا تاسوعات (یا التساعات، Enneades) و به عبارتی انئادها یا نه گانه ها شد، شرحی شگفت انگیز در تاریخ حکمت اسلامی است. شگفت از این رو که ابن ناعمه حمصی کتابی را با عنوان أثولوجیا أرسطاطالیس منسوب به ارسطو در جهان اسلام ترجمه کرد و پس از این ترجمه و با چنین عنوانی بود که از قرن سوم هجری تا به سال های معاصر، اثولوجیا به غلط از آثار ارسطو قلمداد گردید. هدف این مقاله شرح این سرگذشت شگفت انگیز نیست؛ زیرا بسیار بدان پرداخته شده، بلکه بحث در باب شروح، بیان و توضیح میامر آن است که توسط حکمایی چون ابن سینا و قاضی سعید قمی در تمدن اسلامی به رشتکه تحریر در آمده است. شرح قاضی را در مقاله ای دیگر تحت عنوان «الهیات زیبایی» مورد بحث قرار داده ایم. در این جا هدف، تحلیل نوع مواجهه ابن سینا با اثولوجیا به ویژه در شرح میمر چهارم اثر فوق است. این شرح گرچه اندک است؛ اما رد پای عمیق اندیشکه اسلامی را در تفسیر یک متن یونانی در باب زیبایی نشان می دهد.
امر زیبا یا زیبایی در نظرگاه افلاطون و بوعلی سینا (با تکیه بر رساله افلاطون و رساله فی ماهیهالعشق پور سینا)
نخستین تأملات جدّی دربارکه مفهوم «زیبایی» و «امر زیبا» با افلاطون آغاز شده و تا پیش از او در فرهنگ یونانی، زیبایی شناسی و هنر یکی پنداشته می شد. پس از ظهور اسلام و در جریان نهضت ترجمه، پاره ای از آثار و آرای فلاسفکه یونانی به زبان رسمی آن زمان ترجمه شد. از اصلی ترین مباحث محوری در کلام فیلسوفان مسلمان، بحث از «زیبایی» و چیستی آن است. یکی از برجسته ترین فیلسوفان مسلمانی که به بحث دربارکه امر زیبا و زیبایی شناسی می پردازد، ابن سیناست. این جستار که به روش تحلیلی توصیفی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای نوشته شده است، به بررسی تطبیقی مفهوم «زیبایی» یا «امر زیبا» در رسالکه هیپاس بزرگ افلاطون و رسالکه عشق ابوعلی سینا می پردازد. بر اساس نتایج این پژوهش، در رسالکه هیپاس بزرگ، تعریف و تبیین چیستی امر زیبا یا زیبایی دشوار است؛ امّا «زیبایی» و «امر زیبا» در نظر ابن سینا به معنای تناسب، هارمونی و هماهنگی است که افلاطون پیشتر آن را رسالکه خود رد می کند.
دیالکتیک زیبایی در اندیشه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده زیبایی بی شک یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه افلاطون است و حتی می توان آن را هم پای ایده خیر و واحد دانست که همانند آن ایده ها، نقش اساسی در نظام دیالکتیکی افلاطون دارد. جهت گیری دیالکتیکی این ایده با پرسش سقراط از خود زیبایی در محاوره هیپیاس بزرگ شروع می شود و هر چند هیپیاس از عهده پاسخ او برنمی آید اما از یک سو دلالت های متنوع معنایی این مفهوم آشکار می شوند و از سوی دیگر، فهم این ایده از سطح انضمامی به سطح انتزاعی کشیده می شود و بر این مبنا است که دو سیر دیالکتیکی صعودی و نزولی در محاوره هم نوشی شکل می گیرند. سیر صعودی از بدن های زیبا به سمت خود زیبایی است و سیر نزولی از خود زیبایی به جهان جسمانی برای زایش افکار و اعمال زیبا است. شخصیت محوری در این دو سیر سقراط است که ویژگی سرکش و خلاف عرف و عادت او هم مایه تمایزش از دیگران می شود و هم این که به او توانایی پیمودن این دو سیر را می دهد. به این جهت است که او با وجود زشتی ظاهر، درونی پر از نقوش زیبا و خدایی دارد و زایش این نقوش زیبا توسط او با زبان و لوگوس او است که به تایید آلکیبیادس، تاثیری عمیق بر قلب و روح مخاطبانش می گذارد. بنابراین، هدف مقاله حاضر پی گیری این مسیر دیالکتیکی در اندیشه افلاطون از پرسش اولیه در مورد زیبایی تا زایش زیبایی است.
لذت از آثار هنری و نسبت آن با قوای ادراکی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به بررسی این پرسش پرداخته می شود که قوای ادراکی در حصول لذت از آثار هنری چه نقشی دارند؟ آثار هنری اموری محسوس قلمداد می شوند و بنا به تعریف ابن سینا از لذت حسی به مثابه ادراک امر محسوس ملائم، این آثار نیز همچون دیگر محسوسات ممکن است متعلَّق ادراک حسی قرار بگیرند و به شرط ملائمت موجدِ لذت حسی گردند. با این حال، مدعای این پژوهش این است که بر اساس دیدگاه های ابن سینا لذتی که از آثار هنری، به عنوان گونه ای از امور محسوس، حاصل می شود لذتی صرفاً حسی و وابسته به قوای حسی ظاهری پنجگانه نیست. برای بررسی این مدعا ویژگی های لذت زیبایی شناختی و نیز جایگاه معرفتی این لذت مورد سنجش قرار می گیرد و لذت از هنرهای شعر، نقاشی و موسیقی از دیدگاه ابن سینا تبیین می شود. در نهایت، نشان داده می شود که لذت زیبایی شناختی از آثار هنری در درجه ی اول لذتی معقول و وابسته به قوه ی ناطقه و سپس به ترتیب لذتی مخیل و وابسته به قوه ی خیال و لذتی محسوس و وابسته به قوای ادراکی ظاهری است. در میان قوای ادراک ظاهری نیز قوا ی بینایی و شنوایی به ترتیب از بیشترین توانایی در کسب لذت زیبایی شناختی از هنرها برخوردارند.
تبیین و تحلیل تطبیقی مفهوم زیبایی بر بنیاد آراء و اندیشه های فلوطین و غزلیات حافظ شیرازی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
26 - 38
حوزه های تخصصی:
رویکرد فلوطین، از فیلسوفان قرن سوم میلادی، در باب زیبایی شناسی و هنر، اتفاق مهمی در فلسفه غرب محسوب می شود. به ویژه آن گاه که تآثیر عمیقش بر ظهور ایده های حکمی و فلسفی در فلسفه اسلامی مورد بررسی و تعمق قرار گیرد. این مقاله در صدد تبیین و تحلیل آراء و نظریات فلوطین با اندیشه ها و ایده های حافظ، شاعر و متفکر بزرگ قرن هشتم ه. ق.، در باب زیبایی و تطبیق و مقایسه آن در جهت یافتن شباهت ها و تفاوت های آنهاست. در این نوشتار پژوهشی، ماهیت زیبایی در نظام فکری این دو اندیشمند و صاحب رأی، تبیین شده و آن قسمت از آراء و اندیشه های فلوطین که مشابهت و هم رأیی با اندیشه های حافظ در مورد زیبایی و زیبایی شناسی دارند، مورد تحلیل و تطبیق قرار گرفته اند. فلوطین و حافظ، هر دو در آسمانی بودن زیبایی و این که زیبایی زمینی سایه ای از زیبایی بالایی است، لزوم پاک سازی و تزکیه روح و نفس برای دریافت و خلق زیبایی، و گرایش فطری انسان- به ویژه انسان عاشق- به زیبایی، متفق القول اند. تزکیه روح هنرمند و مجسمه ساز بر اظهار و آفرینش زیبایی در ایده فلوطین برجسته است. حافظ هم به پاکی قلب و نفس انسان تأکید دارد، ولی نقش )مشّاطه( و زیور را در بروز حُسن خداداد، بی اهمیت می داند. به صورت کلی، در دیدگاه فلوطین و حافظ در باب زیبایی تا حد زیادی نزدیکی و شباهت وجود دارد. می توان گفت حافظ به صورت غیرمستقیم از اندیشه های زیباشناسانه فلوطین پیروی نموده است.
ضوابط طراحی معماری در بافت های تاریخی
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات شهرهای ما، توسعه ناهمگون و نامتعادل آنهاست. عدم توجه به گذشته، شامل محیط تاریخی، طبیعی بافت ها و بناها به لحاظ مسائل مختلف، اعم از بافت جمعیتی و فرهنگی و کالبد مابه ازای آن و هماهنگی توسعه جدید با بافت قدیمی یا ساخته شده اطراف، علاوه بر ناهمگونی و ایجاد هرج و مرج در سیمای شهری، و از بین رفتن تدریجی هویت شهرها، و عدم تطابق فرهنگی، تبعات دیگری نیز به دنبال خواهد داشت، چراکه معماری سنّتی و بومی هر محل، در یک تداوم تاریخی و در راستای یک سیاست مبتنی بر استمرار به تدریج و در طول سالیان متمادی با طبیعت و محیط اطراف شکل گرفته است. طیف این مقوله می تواند جنبه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در بر داشته باشد. توجه کافی به توسعه پایدار شهرهای کشور، لزوماً نگاه به گذشته را پررنگ تر خواهد کرد . این نوشته برآن است تا ضمن بررسی منشورها، بیانیه ها و اصول جهانی مطرح شده در حوزه طراحی در بافت های تاریخی، به چگونگی طراحی معماری در این محدوده ها بپردازد، ضمن اینکه رعایت اصالت و یکپارچگی موجود در آنها را به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر می پندارد. لذا پس از مطالعه معیارهای مطرح شده از سوی نظریه پردازان این امر، دستیابی به اصولی درباره طراحی معماری در کنار بافتهای قدیمی را میسر گرداند . این امر، طیف وسیعی از مداخلات مرمتی و حفاظتی و ساخت و سازهای جدید در مجاورت و یا درون این بافت ها را شامل می شود . در این مقاله، با تنظیم جدولی مبتنی بر اصول کلّی طراحی معماری و مداخلات مرمتی در بافت های تاریخی، به تطبیق ضوابط و دستورالعمل های بین المللی مرتبط با آنها با رویکرد بومی سازی پرداخته شد.
تحلیل تماتیک استفاده دانشجویان دختر از لوازم و الگوهای آرایشی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
119 - 134
حوزه های تخصصی:
آرایش و زیبایی پدیده ای است که امروزه در جوامع به آن اهمیت زیادی داده می شود. گسترش الگوهای نوین آرایشی و گرایش هر چه بیشتر زنان و دختران جوان به سمت استفاده از این لوازم و الگوها از مسائلی است که قابل تأمل و بررسی می-باشد. بر این اساس، این پژوهش به بررسی دلایل گرایش دانشجویان دختر به لوازم و الگوهای آرایشی پرداخته است. پژوهش حاضر، از نوع کاربردی است. در این پژوهش، برای پاسخ گویی به سؤال های پژوهشی از رویکرد کیفی و روش تحلیل تماتیک استفاده شد. مشارکت کنندگان در این مطالعه دانشجویان دختر دانشگاه دولتی یاسوج در سال تحصیلی96-1395 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با 30 نفر از آنان مصاحبه کیفی صورت گرفته است. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش مقوله بندی صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد مهمترین دلایل گرایش دانشجویان به لوازم و الگوهای آرایشی، در قالب مقوله های بدست آمده شامل «نگرش و هویت جنسیتی»، «کارکرد مدگرایانه وسایل ارتباط جمعی»، «مرجع بودن و نفوذ اجتماعی گروه همسالان» ، «دغدغه درونی» و «دوگانه ظاهرگرایی و اخلاق مداری مردان» بودند.
بازتاب آرایش موی ایرانیان در توصیفات منظومه های عاشقانه فارسی (قرن 6-4)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
1 - 29
حوزه های تخصصی:
زیبایی دوستی از ویژگی های فطری طبع بشر بوده؛ به همین علّت تمایل به آراستگی در ذات انسان وجود دارد. ادبیّات هر کشور، تجلّی گاه علایق و تمایلات مردم آن مرز و بوم است. در ادبیّات فارسی، منظومه های عاشقانه به دلیل ماهیّت غنایی و شکل داستانی، یکی از مهم ترین منابع بازتاب آرایش و آراستگی ایرانیان هستند که واکاوی توصیفات معشوق در آنها، ضمن ایجاد التذاذ ادبی موجب شناخت آرایش و انواع آن در ادوار گوناگون، می شود. در این تحقیق بنیادین توصیفی تحلیلی با استفاده از روش کتابخانه ای و ابزار یادداشت برداری سعی شده به دلیل گستردگی موضوع آراستگی، فقط به بررسی آرایش مو در منظومه های عاشقانه مشهور قرن های چهارم، پنجم و ششم پرداخته شود. ضرورت انجام این قبیل پژوهش های بین رشته ای در این است که علاوه بر رفع برخی ابهامات شعری، زمینه تحقیق در دیگر رشته ها همچون تاریخ، علوم اجتماعی و ... را هموار ساخته و می تواند در مواردی از قبیل فیلم سازی، مجسّمه سازی و آرایشگری، منجر به ایجاد ایده های نو و خلّاقانه گردد. طبق این پژوهش مشخّص شد برخی از انواع آرایش مو مانند بافتن، بستن، رها کردن مو بر چهره، ریختن آن بر شانه، خوشبو کردن مو، استفاده از وسایل زینتی چون تاج و گوهر و ... بین زن و مرد مشترک و برخی مثل باز کردن فرق، استفاده از کلاه مخصوص و سرآغوش مختص زنان بوده است. زیباترین توصیفات آرایش مو در منظومه های قرن ششم به چشم می خورد و به نظر می رسد محتوا و خاستگاه داستان و زمان و مکان زندگی شاعر، در شرح و توصیف آراستگی مو، نقش بسزایی داشته است.
واکاوی پدیدارشناسانه تجربه زیسته پزشکی شدگی از طریق جراحی زیبایی در زنان کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پزشکی شدن جامعه کنونی بستری برای حل مسائل از طریق تجویز مضاعف به ویژه در کلان شهرها ایجاد کرده به گونه ای که رجحان افراد به استفاده از اعمال جراحی فراتر از جنبه درمانی آن رسیده است. این مسئله نه تنها در حوزه پزشکی شدگی جامعه بلکه در زمینه انگیزه ها، علل و حتی آسیب های روانی-تنی به ویژه از منظر ادراک کنشگران و مصرف کنندگان این عرصه قابل توجه است. ازاین رو مقاله حاضر در پی واکاوی پدیدارشناسانه تجربه زیسته پزشکی شدگی از طریق جراحی زیبایی در زنان شهر تهران است. این پژوهش به روش پدیدارشناسی توصیفی، از طریق روش هفت مرحله ای کولایزی در کلان شهر تهران انجام گرفت. نمونه گیری در این پژوهش هدفمند وابسته به معیار بود و از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته تا سطح اشباع داده ها با 13 نفر از زنانی که به عمل جراحی زیبایی تن داده بودند انجام شد. اعتبار داده ها به روش دو کدگذار و توصیف عمیق انجام گرفت. نتایج نشان داد شرایط زمینه ساز زنان (شامل: پذیرش مخاطرات جراحی، اعتماد در دسترس زودهنگام، اعتماد آگاهانه به تخصص) شرایط زمینه ساز مربوط به پزشک (شامل ساده انگاری عمل جراحی توسط پزشکان، برند سازی زیبایی مجازی، تغییر در نظام معانی زیبایی، جهت دهی انحرافی پزشکی به نیازهای روانی) و نتایج عمل که شامل نتایج مثبت و منفی عمل جراحی بود دسته بندی شد.
تحلیل سطح حس تعلق به مکان های تفریحی به واسطۀ تبیین معنای مکان (نمونۀ موردی: دهکدۀ تفریحی زاینده رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنایی که کاربران به مکان نسبت می دهند، در شکل گیری حس تعلق به مکان و سطح این حس تأثیرگذار است؛ با وجوداین، پژوهشگرانِ این حوزه به ندرت ارتباط میان معنای مکان و تعلق به آن را بررسی کرده اند. این مسئله در مناطق طبیعی و تفریحی با توجه به وسعت منطقه و طرح های راهبردی، از اهمیت بیشتری برخوردار است. این مقاله بر آن است که چگونگی تعلق افراد به محیط های طبیعی و شدت این تعلق را به واسطه معنای مکان بررسی کند. برای این منظور، دهکده زاینده رود به عنوان مکانی تفریحی-اقامتی که از منابع طبیعی در استان اصفهان بهره مند است، به عنوان نمونه موردی انتخاب شد. روش تحقیق در این مقاله، روش ترکیبی اکتشافی است. نخست برای شناسایی معانی ای که گردشگران به دهکده تفریحی زاینده رود نسبت می دهند، از مصاحبه استفاده شد. معانی به دست آمده از مرحله قبل برای طراحی پرسشنامه استفاده شد و این معانی در قالب چهار عامل اصلی تعلق به مکان به پرسشنامه شکل داد. هدف از این پیمایش، بررسی تفکرات و احساساتی است که گردشگران با تعلقات متفاوت به نمونه مدنظر نسبت می دادند. نتایج این مقاله نشان می دهد که سطح بالای معنا در یک مکان، باعث ایجاد و افزایش شدت تعلق به آن مکان می شود. همچنین، زیبایی و منابع طبیعی منحصربه فرد به ترتیب بیشترین و ارتباط با دنیای طبیعی کمترین امتیاز را در سطح معنایی در میان افراد با سطوح مختلف حس تعلق به مکان داشتند. در میان عوامل مؤثر در ایجاد این حس، پیوند اجتماعی و هویت مکان به ترتیب بیشترین و کمترین امتیاز را در بین شرکت کنندگان این پیمایش داشتند. در انتها تأکید می شود که ایجاد تسهیلات تفریحی در این مکان ها باعث افزایش تعاملات اجتماعی و در ادامه، افزایش سطح حس تعلق به مکان در میان کاربران می شود.
بررسی تطبیقی تعریف فارابی از زیبایی با تعاریف مشهور و برجسته متقدم و متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۶
43 - 60
حوزه های تخصصی:
زیبایی یکی از کشش های روح بشر است. رُکن اصلی و مقوِّم هنر هم زیبایی است، هنر حضور حداکثری در زندگی بشر امروز دارد.آثار هنری بسته به این که هنرمند چه تعریفی از زیبایی دارد، متفاوت و متنوع می شوند. پس ماهیّت زیبایی به تبع هنر در زمان ما اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. در طول تاریخ برای زیبایی تعاریف گوناگونی ارائه شده است. در این جُستار ابتدا تعریف فارابی از زیبایی محور مقایسه واقع شده، آنگاه تعریف افلاطون، ارسطو، فلوطین از متقدمین و تعریف هیوم، کانت، هگل، شلینگ و...از متأخرین با آن مقایسه شده است. این مسأله که تعریف فارابی از زیبایی چه ویژگی های اختصاصی نسبت به تعاریف مشهور دیگر دارد؟ پرسش اصلی این پژوهش است. آفاقی یا انفسی بودن زیبایی طبق تعریف فارابی و کاربردی بودن یا نبودن آن در دوره معاصر، دو مسأله فرعی این پژوهش اند. طبق تعریف فارابی زیبایی یعنی تحقق وجود برتر و کمال نهایی در هر نوع و پدیده ای، اعم از طبیعی یا مصنوع. در این پژوهش نشان داده شده است که تعریف فارابی نسبت به تعاریف متقدمین و متأخرین جامع تر و کامل تر است. تعریف فارابی شامل زیبایی های مجرّدات و امور معنوی هم می شود. در حالی که دیگر تعاریف فاقد این مزیت اند. طبق تعریف فارابی زیبایی امری عینی و آفاقی است.تعریف فارابی درون مکتبی یا درون دینی نیست. همه هنرمندان از هر دین و مکتبی می توانند آن را مبنا قرار دهند. تعریف فارابی برای همه زمان ها و مکان ها بخصوص عصر ما کاربردی است.در صورتی که هنرمندان تعریف فارابی را مبنای آثار هنری خود قرار بدهند، می توانند حرف های نو و بدیعی در عرصه هنر جهانی داشته باشند.
ارزیابی تجربه زیبایی در افلاطون به مثابه تجربه ای مینوی با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
77 - 100
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو درباره تجربه مینوی از دیدگاه افلاطون درباره تجربه زیبایی و عشق خوانشی جدید ارائه شده است که طبق آن می توان تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را تجربه ای مینوی شمرد. تجربه های دینی دارای گونه های متنوعی هستند و نمی توان آنها را در یک گونه جای داد. با توجه به این پیش فرض، این مقاله درصدد است تا نشان دهد که تجربه زیبایی و عشق در افلاطون در مقایسه با انواع دیگر تجربه های دینی به تجربه مینوی نزدیک تر است زیرا با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو درباره تجربه های مینوی اولاً تجربه زیبایی و عشق نوعی آگاهی از موجودی "کاملاً دیگر" است که تمام ویژگی های آگاهی نومینوس یا دست کم، مهم ترین ویژگی های آن را دارد ثانیاً زیبایی محض به عنوان متعلَّق این آگاهی تمام ویژگی ها یا دست کم مهم ترین ویژگی های امر مینوی را دارا است. بنابراین، می توان مواجهه با زیبایی را مواجهه با امرمینوی و در نتیجه، تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را تجربه ای مینوی شمرد. با این خوانش نشان داده شده است که تجربه مینوی گستره وسیعی دارد و می تواند تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را هم دربرگیرد.
هنر مطلوب از دیدگاه محمدتقی مصباح یزدی
نسل پرسش گر امروز تمایل زیادی نسبت به مسائل جدید نشان داده و به دنبال پیدا کردن پاسخی برای ذهن پرسش گر خود می باشند. یکی از این مسائل مهم و تأثیرگذار، موضوع هنر و جایگاه آن در زندگی بشر می باشد. در این مقاله، با روش منطقی و علمی بر آن شدیم که به چیستی هنر و اقسام آن و جایگاه آن در زندگی بشر با توجه به رویکرد علامه محمدتقی مصباح یزدی پاسخ دهیم. در ابتدا، هنر را از نظر ریشه شناسی بررسی شده و بعد به مباحث لغوی آن پرداخته ام که در لغت، مترادف فن، مهارت، کمال، فراست و... است. در ادامه، دیدگاه علامه محمدتقی مصباح بررسی می شود. مصباح هنر مطلوب بشر را دینی معرفی کرده و آن را از آن جهت که به رشد و کمال انسانی می انجامد، غایتمند می داند. او زیبایی را فصل ممیّز هنر مطلوب از اقسام دیگر آن دانسته و زیبایی را درک شیء یا کاری ملائم با نفس که موجب شگفتی و لذت فرد می شود، تعریف می کند. او معنای عامی برای هنر درنظر گرفته است که تقریباً مترادف با مهارت بوده و آن را فعلی معرفی می کند که فاعل با اراده، آن را منظم و هدف دار انجام دهد و بکوشد با سرعت و کمال بیشتر (یا معطوف به بهترین وجه ممکن)، آن را به پایان رساند؛ به طوری که وقت و مصالح کم تری صرف کند و نتیجه بیشتری بگیرد.
«بهشت»، «نور» و «زیبایی» استعاره های بنیادین عبهرالعاشقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبهرالعاشقین با زبانی پیچیده و استعاره محور، متنی تأمل برانگیز و دیریاب است. با وجود پژوهش هایی که تاکنون انجام شده، هنوز ویژگی های زبانی و فکری این اثر به درستی شناخته نشده است. در پژوهش حاضر، با توجه به ویژگی های زبانی عبهرالعاشقین و ظرفیت نظریه استعاره مفهومی در تحلیل هم زمانِ زبان و اندیشه، استعاره های مفهومی این متن با تکیه بر روابط ساختاری آنها تحلیل می شود. در این پژوهش، ارزش استعاره ها یکسان انگاشته نشده است؛ بلکه با توجه به «بسط نگاشت های یک حوزه مفهومی» در فرایند «استلزام»، به ساختار برآمده از روابط استعاره های مفهومی متن پرداخته می شود. «بهشت، نور، زیبایی» مهم ترین حوزه های مفهومی مبدأ متن هستند که برای شناختِ استعاریِ مفاهیم بنیادین اندیشه عرفانی روزبهان به کار رفته اند. از بسط یا بازشناخت این حوزه های مفهومی اولیه، دیگر حوزه های مفهومی در متن فعال شده اند. سرانجام می توان گفت ساختار برآمده از روابط استعاره های مفهومی عبهرالعاشقین سه لایه دارد: لایه اول: بهشت و نور و زیبایی؛ لایه دوم: بسط حوزه های مفهومی لایه اول؛ لایه سوم: بازشناخت حوزه مفهومی لایه اول با چند حوزه مفهومی دیگر.
قرآن کریم چشمه سار زیبایی شناسی
حوزه های تخصصی:
زیباشناسی دانشی است که به مطالعه در مورد زیبایی می پردازد و برای ارزشیابی اثار هنری به کار می رود قران کریم چه جایگاهی در دانش زیبایی شناسی دارد و آیا نظام منسجمی در زیبایی شناسی معرفی می کند و می توان دانشی زیباشناسانه را به اسلام نسبت داد؟ اینها پرسش هایی است که این مقاله در پی پاسخگویی به آنهاست. مقاله حاضر پژوهشی است که اثبات می کند نظامی زیباشناسانه در قرآن و اسلام وجود دارد و ضمن تبیین آن که قرآن خود پدیده ای زیباشناختی است، روشن می سازد که نگره های زیباشناختی والایی در قرآن کریم وجود دارد و از این میان عینی یا ذهنی بودن زیبایی را به عنوان نمونه ای از مباحث زیبایی شناسی در قران بررسی می کند آنگاه به تردیدهایی درباره وجود نظام زیبایی شناختی اسلام، پاسخ می دهد و میان زیبایی شناسی قرآن و دانش زیبایی شناسی نسبت سنجی می کند و در پایان اشاره ای به نقش زیبایی شناسی در شناخت زیبایی های قرآن دارد.
بررسی انسان شناختی مفهوم زیبایی صورت؛ مطالعه موردی جوانان 30- 20 ساله منطقه 15 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیبایی مفهومی نسبی و مبتنی بر سلیقه است و متناسب با فرهنگ و شرایط اجتماعی گوناگون تعریف می شود. پژوهش حاضر در صدد بررسی انسان شناختی مفهوم زیبایی صورت نزد جوانان 20 تا 30 ساله منطقه 15 شهر تهران است، برای دست یابی به این هدف ابتدا سیر تحول تاریخی زیبایی و سپس معنی آن در یک جغرافیای خاص مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهشگر به مهم ترین نظریه های شناخت بدن به مثابه امری فرهنگی در حوزه انسان شناسی و جامعه شناسی اشاره و در قسمت روش از رویکرد انسان شناسی ژرفانگر استفاده کرده است. این پژوهش در منطقه پانزده شهر تهران با برگزیدن سی و شش نفر از پسران و دختران انجام شده است. نتایج حاصل نشان می دهد که راه های دست یابی به زیبایی تنوع یافته است و افراد برای زیبا شدن دست به هر عملی می زنند زیرا زیبایی تنها یک مفهوم نیست بلکه ابعادی نمادین یافته است و کنش های آنان راه حلی عقلانی برای فرار از داغ ننگ خوردن به شمار می آید. زیبایی به عنوان عاملی برای کسب منزلت اجتماعی و همچنین عامل موثر در افرایش اعتمادبه نفس محسوب می شود.
مفهوم زیبایی و مبانی زیبایی شناسی در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که بخشی از یک تحقیق بلند در باب زیبایی شناسی در متون اسلامی (اعم از قرآن، روایات و حکمت اسلامی) و نیز تبیین اصطلاح Kalon در فلسفه یونانی است، به بررسی مفهوم زیبا (حُسن) و معانی آن در قرآن کریم پرداخته شده است. مفهوم زیبایی که در رساله هیپیاسِ بزرگ افلاطون، بسیار دشوار می نمایاند و اصولاً این رساله با جمله «زیبا دشوار است» آغاز می شود، سرگذشت بسیار بلندی از فیثاغورث تا هیدگر دارد. در اندیشه اسلامی نیز این اصطلاحِ به ظاهر بیٌن و روشن و البته متضلٌع و چندوجهی، در دو حوزه قرآن و روایات و نیز حکمت و اندیشه اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مقاله با محوریت قرآن به تبیین مفهوم زیبایی و زیبایی شناسی در این کتاب آسمانی (که مصدر و منشأ جعل و وضع معانی در تمدن اسلامی است) پرداخته و سعی نموده است به دو سؤال بنیادی پاسخ دهد: قرآن زیبایی را امری معقول می داند یا محسوس؟ آن را کیفیتی در ادراک می داند یا اجتماع عناصری کمّی در اعیان؟ روش تحقیق مقاله تحلیلی تفسیری بوده و مهمترین دغدغه آن پاسخ به سؤالات فوق است؛ سؤالاتی که در متن تحقیق بر پایه آیاتی از قرآن پاسخ هایی روشن و بیٌن یافته اند.
تبیین و تطبیق وجوه بی علاقگی در تجربه ی زیباشناختی از نظر کانت، شوپنهاور و نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی علاقگی یکی از ویژگی های اساسی تجربه زیباشناختی قرن هجدهم بریتانیا و آلمان است. در این پژوهش با روش تحلیلی-تطبیقی، چیستی مولفه ها و وجوه بی علاقگی در شاخه آلمانی آن مورد بررسی قرار می گیرد. هدف از شناخت وجوه بی علاقگی، ایجاد تمایز میان تجربه ی زیباشناختی و سایر تجارب شناختی، اخلاقی و نیز ذوقی است. قائل شدن به چنین تفکیکی، از جستجو در آرای کانت حاصل شده است. اما آیا دیدگاهی به این سرسختانه که در مرحله اول به خودمختاری و جدایی تجربه و امر زیباشناختی از سایر تجارب می انجامد، در تفکر شوپنهاور و نیچه هم قابل پیگیری است؟ این پژوهش با تأمل در زیباشناسی سه متفکر یعنی کانت؛ شوپنهاور و نیچه، بی علاقگی را در سه دسته نظری، عملی و حسی قابل تقسیم می بیند و بر این نکته تأکید می کند که کانت در هر سه شاخه با رادیکال ترین نحوه نگاه، زمینه اساسی اندیشه شوپنهاور و نیچه را فراهم آورده است. نتیجه اینکه شوپنهاور با تغییراتی در این رویکرد، همچنان نوکانتی باقی می ماند، اما مسیر حرکت نیچه به منزله یک متفکر پساکانتی در بخش بی علاقگی حسی (به ویژه در تبارشناسی اخلاق)، به جهت رویکرد و تأکیدات متفاوت، از تفکر کانت فاصله می گیرد. از این رو، این پژوهش رویکرد کانت را سرسخت، دید شوپنهاور را منعطف و نگاه نیچه را در بحث بی علاقگی، ضعیف ارزیابی می کند.