مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
فضیلت
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۸۴
87 - 99
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ تلقّی های مختلفی از فلسفه شده است. اینکه تلقّی ما از فلسفه چیست هم در قبول یا ردّ فلسفه نقش دارد هم چارچوب فلسفه ی ما را مشخّص می سازد. در تاریخ فلسفه اسلامی اخوان الصفا تلقّی متفاوتی از فلسفه پیش نهاده اند. ما در این جستار به تحلیل این تلقّی می پردازیم و نشان می دهیم که فلسفه نزد ایشان یک فرآیند سه مرحله ای است. مرحله ی اول دوستداری علوم فلسفیه ی حقیقیه است و همین مرحله ی اول است که وجه تسمیه ی فلسفه می باشد. این مرحله نیرو و سوختِ مسیر طاقت فرسای مرحله ی دوم را فراهم می آورد. مرحله ی دوم معرفت حقائق موجودات به قدر طاقت انسان است که همه ی علوم فلسفیِ منطقیات و ریاضیات و طبیعیات و الهیات (شامل حکمت عملی) را در بر می گیرد. و مرحله ی سوم قول و عملِ هم آهنگ با علم است، یعنی فرد باید مهارت یا فضیلت یا هنر عمل موافق با علم را داشته باشد. برای اینگونه عمل کردن فرد باید فراست تشخیص عمل مناسب در موقعیت مربوطه را هم داشته باشد. با این فرآیند، بر خلاف سایر علوم و سایر امور، به دنبال برون دادی نیستیم، بلکه این فرآیندْ خودْ زیبایی و مطلوب است. اخوان الصفا با ترکیب نظام مند به این تلقّی رسیده اند.
تبیین نظریه های اخلاقی در روابط عمومی
منبع:
جامعه شناسی ارتباطات سال دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
33-47
حوزههای تخصصی:
اخلاق گرایی در روابط عمومی به یک اصل اساسی تبدیل شده است. تعدادی از کارگزاران روابط عمومی با مطرح کردن موضوع مسئولیت های اجتماعی سعی دارند تا نقش اخلاقی روابط عمومی را از این منظر دنبال نمایند. در واقع باید گفت اخلاق گرایی بسیار بسیط تر از مسئولیت های اجتماعی است. اخلاق باید در ارتباطات و تعاملات با مشتریان و ذی نفعان و در بین کارکنان روابط عمومی همزمان پیگیری شود.اخلاق گرایی ریشه در حیات اجتماعی انسان دارد. شالوده و اساس همه ادیان آسمانی بازخوردی از اخلاق است که شرافت و کرامت انسان را ارزش می نهد. دوران نوسازی و مدرنیته با الهام از تفکر زایای صنعتی و پس زمینه مادی گرایانه تلاش دارد تا اخلاق را به استحاله بکشاند دراین شرایط روابط عمومی باید مسیر خود را از بین سه مکتب فایده گرایانه، پوزیتویستی و فضیلت خواه جستجو نماید. این نوشتار قصد داشته با تکیه بر رویکردهای اخلاق گرایانه اندیشمندان و فیلسوفان فضیلت خواه همچون ارسطو،کانت،هگل،دکارت،روسو،راولز و هابرماس به بررسی روش های کاربست عملی اخلاق در روابط عمومی پرداخته و راهکارهایی برای تسری کدهای اخلاقی در روابط عمومی ارائه دهد.
چیستی فروتنی فکری و راه های پرورش آن
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
45 - 63
با نگاهی گذرا به پیرامون خود با انسانهایی مواجهه می شویم که خواسته یا ناخواسته ارزش های اخلاقی و معرفتی را نقض می کنند و به دنبال پیدا کردن راه های متعددی برای توجیه رفتار غیر اخلاقی و غیر فکری خود هستند. برای مقابله با این مشکل، لازم است نسبت به فهم و پرورش فضیلت فروتنی فکری توجه ویژه ای شود. فروتنی فکری به ما کمک می کند تا از اعتماد بیش از حد در بیان آنچه فکر می کنیم درست است یا آنچه می دانیم اجتناب کنیم. فروتنی فکری نه تنها باعث انس و الفت و تعامل بین انسان ها می شود بلکه باعث می شود انسان ها در دستیابی به حقایق، عملکرد بهتری داشته باشند. هدف این پژوهش تبیین و بررسی چیستی فروتنی فکری و ضرورت و نقش آن در کسب دانش و معرفت و ارائه راهکارهای برای پرورش و تقویت آن است. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی و از نوع پژوهش های کیفی است. جامعه پژوهش شامل کتاب ها و مقالاتی است که درباره فروتنی فکری و نقش آن در کسب دانش و معرفت مطرح شده است. نتیجه این مطالعه نشان داد که آموزش فروتنی فکری به دانشجویان یکی از مهم ترین وظایف اساتید است و جایگاه آن در کمک به دانشجویان برای اکتساب معرفت و دانش، خودکفایی و کسب آمادگی برای دوران بزرگسالی و نقش مهم آن در زندگی سیاسی و اجتماعی بدون جایگزین است. معرفی رذایلی که در مقابل فروتنی فکری است، شبیه شدن به الگوها، مدل سازی فروتنی فکری، تمرین سخاوتمندی و سپاسگذاری و پرورش فروتنی فکری از طریق ذهنیت رشدگرا از مهمترین راه های پرورش این فضیلت فکری است.
تحلیلی توحیدی از مفهوم و مراتب فضیلت شجاعت در اخلاق عرفانی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
87 - 107
شجاعت یکی از فضیلت های اصلی در اخلاق و از اصطلاحات کلیدی و پرتکرار در عرفان است. اخلاق عرفانی، ظرفیت بسیاری برای تعالی و تعمیق اخلاق دارد اما علی رغم توجه فراوان به شجاعت در اخلاق فلسفی، مفهوم سازی دقیق و نظام مند آن مانند بسیاری از ملکات اخلاقی، یکی از خلأهای مهم در اخلاق عرفانی به شمار می رود. پژوهش پیش رو که به روش تحلیلی - توصیفی صورت گرفته، کوشیده تا بر اساس امهات متون مکتب اخلاق عرفانی، ضمن بیان تلقی خاص عرفا از مفهوم شجاعت، ارتباط شجاعت و عرفان را به نحو وثیقی تبیین کند، مراتب تحقق شجاعت را استخراج نماید و ساختار بررسی فضائل با رویکرد اخلاق عرفانی را بنا نهد. ازاین رو با شناسایی «محوریت قلب انسان» و «طولی بودن لایه های وجودی انسان» به عنوان دو مبنای اثرگذار در اخلاق عرفانی، به سه وجه ارتباط میان شجاعت و عرفان دست یافته است که عبارتند از: بینش توحیدی شهودی به خداوند، عشق به خداوند و تجربه مرگ اختیاری. این وجوه علاوه بر اینکه به انحاء گوناگونی تبیین پذیرند، نشان گر توحید محور بودن فضیلت در این اخلاق متعالی هستند.
بررسی رویکرد الهیاتی لیندا زگزبسکی در باب قدیسان اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
لیندا زگزبسکی، ازجمله فیلسوفانی است که با بسط نظریه انگیزش الهی خود در زمینه عواطف و انگیزه های قدیسان، کوشید خلأ مهم تبیین های پیش از خود درباره حیات قدیسانه را پر کند و نشان دهد چرا توجه به قدیسان نباید صرفاً محدود به جایگاه آنان به مثابه الگوهای اخلاقی باشد. ازنظر او، ارتباط قدیسان با خدا همان چیزی است که آنها را در بلندای قلل اخلاق جای می دهد. او به درستی بر عواطف قدیسان، تمرکز و بینش های ارزشمندی در رابطه با روانشناسی اخلاقی آنها ارائه می کند. در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم قداست و ریشه های تاریخی آن در فرهنگ مسیحیت، کوشیده شده است از رهگذر تبیین دو نظریه مهم سرمشق گرایی و انگیزش الهی زگزبسکی، مهم ترین ادله او در باب سبک زندگی قدیسانه به بوته نقد گذاشته شود. با اینکه دیدگاه جذاب او پیشرفت مهمی در جهت درک و توجیه مفهوم قداست اخلاقی به حساب می آید، از این حیث که هنوز نمی تواند حد و مرز تقلید از قدیسان و نیز ماهیت ارتباط آنها را با خدا به طور دقیق روشن کند، ناقص است. همچنین، زگزبسکی از نقش جوامع و نهادهای مذهبی و تربیت معنوی در زیست قدیسانه غفلت کرده است و توجه چندانی به فضایل و موهبت های خاصی که قدیسان به ویژه در فرهنگ های غیرمسیحی از آنها برخوردارند، نداشته است؛ بنابراین، از این نظر، تبیین او جامعیت کافی ندارد.
تحلیل عناصر دینی نظریه سعادت و تبیین نقش آن ها ازنظر ابن سینا و توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله سعادت انسان از دیرباز، موردتوجه متفکران بوده و ارسطو از نخستین اندیشمندانی است که سعادت را محور نظام اخلاقی خویش قرار داده است. ازنظر این فیلسوف، سعادت، غایت زندگی انسان محسوب می شود که درپی کسب فضایل اخلاقی و عقلانی در دنیا به دست می آید. ابن سینا و توماس آکوئیناس به عنوان دو فیسلوف شاخص مشائی در شرق و غرب، هرکدام، تفسیری خاص از نظریه سعادت بیان کرده اند. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، بررسی تطبیقی تفسیرهای عرضه شده ازسوی این دو فیلسوف را به منظور کشف افتراقات و اشتراکات نظریاتشان انجام داده ایم. مباحث این دو متفکر، بیانگر آن است که هردوی آنان تفسیرهایشان از نظریه سعادت ارسطو را با تمسک به عنصر دینی خویش و با تکیه بر رویکردی عقلانی، در بستر تعالیم دینی به دست داده اند. ابن سینا در بُعد عملی سعادت، درقالب تمسک به جنبه عملی شریعت اسلام، با بیان فضایل و رذایل دینی و التزام به آن ها، و توماس آکوئیناس درقالب قاعده فیض و لطف الهی با مطرح کردن ایده فضایل الهیاتی، موجب قرین سازی سعادت دنیوی ارسطو با سعادت دینی- اخروی شده اند. ابن سینا با رویکردی تکمیلی و با محور قراردادن سعادت عقلی، نقش شرع در سعادت را لازم و تکمیل کننده دانسته و توماس آکوئیناس نیز با رویکردی ترکیبی، علاوه بر سعادت عقلی ارسطویی، سعادت الهیاتی مبتنی بر ایمان مسیحی را لازم و نقش آن را تکمیل کننده به شمار آورده است.
تحلیل رویکرد یادگیری مبتنی بر دیالکتیک در محاوره منون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
21 - 40
حوزههای تخصصی:
محاوره منون موضوعات بسیار گوناگونی ازجمله بحث درباره چیستی فضیلت، امکان تحقیق، یادگیری، شیوه آموزش و درنهایت نظریه یادآوری را در برگرفته است. بحث از روش آموزش و یادگیری یکی از موضوعات مهم مورد بررسی در محاوره منون است. محاوره با طرح چالش منون نشان داده است که یادگیری و تحقیق درباره ماهیت یک چیز امری دشوار است. افلاطون برای رفع این معضل ازنظریه یادآوری به عنوان اصیل ترین شیوه یادگیری سخن گفته است. محاوره منون را می توان به دو بخش مجزا تقسیم کرد. محوریت بخش اول مقاله پرسشی معرفت شناختی درباره شناخت ماهیت فضیلت است. در بخش دوم محاوره افلاطون برای رهایی از پارادوکس تحقیق و یادگیری و حرکت به سوی نتیجه مطلوب در بخش پایانی محاوره یعنی نظریه یادآوری بر رویکردی هستی شناختی تمرکز کرده است. روش پژوهش تحلیل فلسفی متن منون و تفاسیر مرتبط با آن است. سؤال پژوهش این است که آیا نظریه یادآوری بهترین تبیین برای شیوه اصیل یادگیری است؟ پاسخ پژوهش به این پرسش به دو دلیل منفی است. اول این که این نظریه قادر به پوشش هرگونه یادگیری نیست. دوم این که این نظریه با تئوری اولیه افلاطون در بخش آموختنی بودن فضیلت در تناقض است که افلاطون مدعی بود هرگونه یادگیری مستلزم وجود آموزش و به تبع آموزگار است. بنابراین هدف پژوهش طرح شیوه دیالکتیک در محاوره منون به عنوان مناسب ترین روش برای آموزش و یادگیری انتقادی و مشارکتی در نظام آموزشی است. این شیوه ماحصل مشارکت میان یاد دهنده و یادگیرنده است و بدون مشارکت فعال یادگیرنده و نگرش انتقادی آن به مطالب آموخته شده میسر نخواهد بود.
بررسی تطبیقی مدایح نبوی سیّدای نسفی و صفی الدین حلّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
383 - 401
حوزههای تخصصی:
شاعران مسلمان در ادب عربی و فارسی از دیرباز در صدر سروده های خود، علاوه بر حمد خداوند، سروده های ارزشمندی در قالب مدایح نبوی به پیشگاه پیامبر(ص) تقدیم نموده اند که نشان از اعتقاد و پای بندی شان به آن حضرت دارد. با توجه به اینکه پیامبر(ص) بنیانگذار دین مبین اسلام و خاتم پیامبران است، پرداختن به خصوصیات روحی و معنوی آن حضرت از دریچه مدایح نبوی امری ضروری است. از آنجایی که نقش و جایگاه پیامبر(ص) به عنوان نگین نبوت، در نظام هستی دارای اهمیت به خصوص می باشد. شاعران مسلمان برای متبرک کردن اشعارشان به این موضوع اهتمام ویژه ای داشتند و بخشی از اشعارشان را به آن اختصاص داده اند. زیرا روح و جان شاعران مسلمان سرشار از علاقه قلبی به حضرت بوده و در شعرشان صادقانه زبان به فضایل آن حضرت گشوده اند. پژوهش حاضر با کاربست روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به شواهدی از اشعار این شاعران، به بررسی تطبیقی مدایح نبوی نسفی و حلّی پرداخته است.
فرونسیس و نسبت آن با حکمت نظری نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو نفس را به دو بخشِ بنیادین تقسیم می کند؛ شناسنده و حسابگر. فضیلت جزء اول حکمت نظری (سوفیا) و فضیلت جزء دوم حکمت عملی (فرونسیس) است. این تمایز مبتنی بر تمایز هستی شناختی میان صیرورت و ثبات است، زیرا موضوع حکمت عملی قلمرو امور متغیر و موضوع حکمت نظری امور سرمدی است. در این پژوهش اولاً نشان خواهم داد که عقل شهودی یا نوس عامل اتصال و اشتراک این دو قلمرو است؛ نوس مبادی نهایی را از دو طرف دریافت می کند، در چارچوب معرفت نظری، نوس کلی ترین مفاهیم سرمدی را می شناسد و در چارچوب حکمت عملی، فرد جزیی را دریافت می کند. همچنین استدلال خواهم کرد که حکمت عملی عامل تحقق بخشی به حکمت نظری است؛ فرونسیس ملکه دریافت برترین خیر، یعنی زندگی مطابق فضیلت سوفیا است. تفسیر نسبت فرونسیس و سوفیا به مثابه "غایت-ضروری" راهکاری برای برون رفت از دو تفسیر متقابل از اخلاق ارسطو (عقل گرایانه/شمول گرایانه از سعادت) است.
طراحی و تبیین الگوی پیامدهای دانشگاه به عنوان سازمان فضیلتی؛ مورد مطالعه: دانشگاه های دولتی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : فضیلت سازمانی از جمله مفاهیم جدید سازمانی است که از روان شناسی مثبت نگر گرفته شده است. مطالعه در این حوزه در برگیرنده رفتارهای برجسته در سازمان است که خود منجر به پیامدهای مثبت می شود. پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین پیامدهای سازمان فضیلتی در دانشگاه های دولتی استان یزد انجام شده است.
روش شناسی پژوهش : در این مطالعه ابتدا از روش پژوهش کیفی گروه کانونی و مصاحبه های نیمه ساختار یافته با هشت نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه های دولتی استان یزد، سپس با تحلیل و کدگذاری داده های به دست آمده از مصاحبه و ادبیات با روش تحلیل مضمون، مدل مفهومی پژوهش تدوین شد. سپس در بخش کمی پژوهش، مدل مفهومی با پرسشنامه محقق ساخته در نمونه 285 نفر از کارکنان دانشگاه های دولتی استان یزد با روش مدل یابی معادلات ساختاری آزمون شد. روایی محتوا، واگرا، همگرا و همچنین پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه مناسب بود.
یافته ها : در مدل به دست آمده از پژوهش کیفی، پیامدهای دانشگاه فضیلتی، شامل «خودبرانگیختگی سازمانی»، «رفتار شهروندی سازمانی»، «هویت سازمانی»، «بهزیستی معنوی»، «شجاعت اخلاق حرفه ای»، «شادی سازمانی»، «سلامت سازمانی»، «عملکرد سازمانی» و «سرمایه اجتماعی» و هم چنین تاثیر برخی از پیامدها بر روی یکدیگر شناسایی شد. همچنین نتایج بخش کمی، نشان داد تمام پیامدها دارای بار عاملی مناسب بوده و مدل تایید شد و در این مدل پیامدهای شادی سازمانی، شجاعت اخلاق حرفه ای و بهزیستی معنوی دارای ضریب مسیر بیشتری بودند، لذا سازمان فضیلتی بیشترین تأثیر را بر آن ها دارد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به اینکه مزایا و پیامدهای فضیلت سازمانی، در کوتاه مدت آشکار نمی شود؛ بنابراین مدیران و کارکنان دانشگاه باید بدانند که با نهادینه کردن رفتارهای فضیلتی در دانشگاه، افزایش کیفیت خدمات و مزیت رقابتی در بلندمدت برای دانشگاه حاصل می شود.
نقد دیدگاه اریک ج. ویلنبرگ در کتاب ارزش و فضیلت در جهان بدون خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
127 - 159
حوزههای تخصصی:
ویلنبرگ در کتاب " ارزش و فضیلت در جهان بدون خدا" طبیعت گرایی را به عنوان یک روایت بی خدا از گیتی در مدنظر قرار داده است. او ابتدا بی معنایی زندگی در شرایط نبود خدا را با چهار روایت معرفی و سپس با استعانت از سه دیدگاه، آن را به چالش می کشد. در ادامه او سراغ راه های ابتنای وجودشناسانه اخلاق بر دین می رود و سعی دارد نشان دهد که این راه ها بن بست است. او در این کتاب دیدگاه جایگزین خود را روشن نساخته لیکن در کتاب" اخلاق نیرومند"، مشخص می شود او یک ناطبیعت گراست. او در پاسخ به این پرسش که چرا بایستی اخلاقی زیست؟ می خواهد نشان دهد فارغ از خدا هم امکان انگیزش اخلاقی هست هرچند خدا هم می تواند یک پشتیبان خوب برای اخلاق باشد. او در مقام معرفی فضایل در زیست بوم پیشنهادی خود، دیگر به صرف ارائه دیدگاه اثباتی بسنده نکرده و تلاش دارد نشان دهد برخی از فضایل در نبود خدا متولد می شوند و یا حداقل معنای ژرف تری دارند. مهمترین نقد وارد بر او یکسان انگاری خداباوری با مسیحی بودن است.
بررسی فضایل معرفتی از منظر معرفت شناسان فضیلت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۳۰۷
53-61
حوزههای تخصصی:
فضایل معرفتی محور مباحث معرفت شناسی فضیلت است که رویکردی معاصر در معرفت شناسی و متأثر از احیای اخلاق فضیلت گرا در غرب است. این رویکرد در پاسخ به مشکلات معرفت شناسی به جای تمرکز بر ارزیابی معرفتی باور به ارزیابی معرفتی فاعل شناسا می پردازد. با توجه به ظرفیت فضایل معرفتی در کسب معرفت و موجه سازی باورها در معرفت شناسی معاصر، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی آن پرداختیم. اختلاف در تبیین فضایل معرفتی به قوای شناختی یا صفات شخصیتی، این رویکرد را به ترتیب به دوگروه اعتمادگرا و مسئولیت گرا تقسیم می کند. حکمت نظری و عملی مهم ترین فضیلت معرفتی است که ارسطو مطرح می کند. لورین کُد، مسئولیت معرفتی را فضیلت پایه می داند. سوسا، گلدمن و گرکو نگاهی قوامحور دارند و قوای حسی، استدلال، ادراک، درون نگری و حافظه را از مصادیق فضایل معرفتی می دانند. زگزبسکی عشق به حقیقت را انگیزه بنیادین فضایل معرفتی می داند. بائر یک مدل چهاربعدی برای فضایل معرفتی و نُه فضیلت کلیدی در یادگیری مطرح می کند. بر فضیلت گرایی اشکالاتی وارد است؛ ولی به عنوان نگاهی مکمل در معرفت شناسی بخصوص معرفت شناسی دینی مفید است.
ملاحظاتی درباره اخلاق در جهان علم و مهندسی
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۱۲ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۴۶
1 - 15
مهندسی و اخلاق دو حوزه متفاوت و مستقل هستند و در کار علم و مهندسی معمولاً اخلاق و حکم اخلاقی دخالت ندارد، اما از آن جهت که علم با حقیقت سر و کار دارد و حقیقت بالاترین ارزشهاست، کسی که به علم می پردازد کاری کرده است که از نظر اخلاق ارزش دارد. مهندسان در جهان جدید و به خصوص در دهه های اخیر، در طراحیهایی وارد شده اند که در سرنوشت کشورها و گاهی در زندگی همه مردم روی زمین تأثیر دارد، از این رو باید بیندیشند که چه می کنند و آثار و نتایج کارشان چیست. اکنون سرنوشت جهان و مردم جهان به فناوری و سیر آن بسته شده است و مهندسان، این مقام و مسئولیت را باید درک کنند.
مفهوم شناسی مسئولیت اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ماهیت، قلمرو و شرایط مسئولیت اخلاقی از مباحث پرمناقشه حوزه مطالعات اخلاقی است. به نظر می رسد بخش قابل اعتنایی از این مناقشات، برخاسته از ابهام مفاهیمی، چون مسئولیت اخلاقی و اراده آزاد بوده است. این پژوهش بر آن است تا در این میان با روش توصیفی_تحلیلی، به واکاوی مفهوم مسئولیت اخلاقی بپردازد. حوزه های معنایی متنوع و متکثر مفهوم این سنخ از مسئولیت، ما را با این پرسش مواجه می کند که انبوه اختلافات میان سازگارگرایان و ناسازگارگرایان با عطف نظر به کدام گونه از مسئولیت اخلاقی پدید آمده اند؟ آیا با این چالش مواجه نبوده ایم که در برخی پژوهش های دوسویه، یک طرف بر سازگاری وجوب علّی و مسئولیت مبتنی بر نقش و وظیفه عامل اصرار می ورزد، طرف مقابل تلاش می کند که ناسازگاری و تعارض هرگونه تعین پیشین علّی را با مسئولیت در مقام پاسخگویی نشان دهد؟ گرچه تأکید اولیه فیلسوفان اخلاق در مباحث مربوط به مسئولیت اخلاقی، گاه متمرکز بر سه نوع مسئولیت ناظر به علیت، وظیفه و الزام اخلاقی بوده است، در آثار متأخر، دو مفهوم مسئولیت ناظر به سزاوار سرزنش بودن و مسئولیت در مقام پاسخگویی مورد توجه قرار گرفته است، و به نظر می رسد که دقیق ترین مفهوم معادل مسئولیت اخلاقی انسان برابر الزامات اخلاقی همان «پاسخگویی» است.
مزاح، فضیلت یا رذیلت؟ تحلیلی بر آموزه های اسلامی بر مبنای حکمت عملی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
7 - 22
حوزههای تخصصی:
مزاح در متون روایی اسلامی گاه عملی مذموم و گاه فضیلت قلمداد شده است و گاه توصیه شده است که این عمل «کمتر» انجام پذیرد. پرسش اصلی این تحقیق آن است که چگونه این احادیث با هم قابل جمع اند و چه تبیین معقولی از وجه جمع این متون روایی می توان ارائه نمود. پاسخِ مسئله در حکمت عملی نهفته است. اگر مزاح و شوخی فضیلت تلقّی گردد، لازم است فرد مزاح کننده با تکیه بر حکمت عملی که نوعی هنرِ موقعیت شناسی و بصیرت است، این مسئله را مورد سنجش قرار دهد که آیا این عمل در این موقعیت خاص، برای سعادت و زندگیِ خوبِ خودِ و انسان های مرتبطِ با این مزاح، مفید است یا خیر؟ حکمت عملی مستلزم نوعی شناخت و بصیرت نسبت به کل جهان و رابطه ی انسان با آن و نیز درکی درست از سعادت انسان است. از همین روی، شکل گیری و استقرارِ فضیلتِ حکمت عملی در آدمیان دشوار است و پس از ممارست بسیار و گذشت سالیان دراز در فاعلان اخلاقی شکل می گیرد و در بسیاری از افراد هرگز شکل نمی گیرد. به همین علت است که انجام فعلی اخلاقی همچون مزاح توسط بسیاری از آدمیان ممکن است محکوم به حکم رذیلت گردد و از همین روی، در روایات اسلامی توصیه شده این فعل «کمتر» انجام پذیرد.
نگاهی تحلیلی و انتقادی به فضیلت «شجاعت» در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
81 - 107
حوزههای تخصصی:
«شجاعت» از دیرباز یکی از فضایل اخلاقیِ مهمّ و مشترکِ جوامع بشری گوناگون به شمار می رفته است. طیّ قرون متمادی فهم های مختلف و متنوّعی از این فضیلت اخلاقی وجود داشته اند که به توسعه و تضییقِ قلمروِ کاربردِ آن در مرزبندی با رذایل و مفاهیم دیگر انجامیده اند. این اختلاف و تنوّعِ فهم ها از فضیلت شجاعت در میان فیلسوفانِ یونان باستان نیز دیده می شود. ارسطو نیز در آثارِ اخلاق شناختیِ خود، به ویژه در کتابِ مشهورِ اخلاقِ نیکوماخوسی، از این فضیلت اخلاقی به تفصیل بحث کرده است. کوشش برای یافتن مؤلّفه های فضیلت شجاعت در سخنانِ پرظرافتِ ارسطو در آن کتاب ما را به حقیقتِ شجاعت رهنُمون می سازد. ما در این مقاله کوشیده ایم که ابتدا مؤلّفه های فضیلت شجاعت در اخلاقِ نیکوماخوسی را استخراج و بیان کنیم؛ سپس بر اساسِ مؤلّفه های به دست آمده که بیست وپنج مورد در شش بخش اند، تحلیلی از نظرگاه کلّیِ ارسطو درباره حقیقتِ شجاعت و شخص شجاع به دست دهیم و سرانجام به ارزیابیِ آرای ارسطو و مناسبات میان آنها بپردازیم.
تبیین معنای واژه ی صنائع در عبارت و الناس بعد صنائع لنا در نامه ی 28 نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
245 - 276
حوزههای تخصصی:
شناخت جایگاه ائمه(ع) بر تمامی مسلمانان ضرورت دارد. برخی مانند غلات در مورد ایشان دچار غلو شده اند. از طرف دیگر نباید دچار تفریط شده و مقامان ائمه(ع) را انکار کرد. عبارت والناس بعد صنائع لنا که در نامه ی 28 نهج البلاغه به کار رفته است بیانگر فضیلتی برای ائمه(ع) است. اغلب شارحین[1] صنائع را در این عبارت پرورش یافته معنا کرده اند. برخی نیز آن را ساخته شده ترجمه کرده اند[2]. تعبیر دوم غلوآمیز به نظر می رسد. این پژوهش برای فهم معنای صحیح این عبارت که به شناخت ائمه(ع) و فضائل آنان کمک می کند انجام شد. به این منظور با روش توصیفی تحلیلی عبارت ازنظر لغوی و قواعد عربی، خانواده ی حدیثی، قواعد حکمی و فضای مکاتبات حضرت علی(ع) و معاویه بررسی شد. بررسی ها نشان می دهد تعبیر دوم به طورکلی نمی تواند غلط باشد و با عقاید غلات متفاوت است؛ اما در اینجا این معنا مدنظر حضرت علی(ع) نبوده است؛ زیرا ایشان در صحبت با معاویه مفاهیم تکوینی به کار نمی بردند؛ چون پذیرش یا عدم پذیرش آن تأثیر چندانی ندارد و صرفاً ائمه(ع) را انسان هایی دوست داشتنی نشان داده و مدح آنان را به دنبال دارد. بلکه در مکالمه با او مفاهیم تشریعی و تربیتی را مطرح می کردند که دانستن آن برای مخاطب مسئولیت به همراه دارد؛ چراکه ائمه(ع) برای دستگیری از مردم آمده و برای این کار جان خود را فدا کرده اند. لذا تعبیر اول برای این عبارت مناسب تر است. این سبک نگاه تربیتی به روایات ائمه(ع) در شروح موردنیاز است و می تواند روایات ائمه(ع) را به نکات کاربردی برای زندگی تبدیل نماید.
ایرادات ناظر به کاربست خصایص طبیعی آدمی در شناخت (مربوط به نظریه زاگزبسکی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویکرد طبیعت گرایانه لیندا زاگزبسکی به شناخت، ورود خصایص فضیلت گرایانه انسان به حوزه معرفت شناسی را مجاز نموده است. فضایل و احساسات و عواطف از وجوه طبیعت آدمی هستند که از منظر زاگزبسکی در تشکیل معرفت سهم دارند. انگیزه برآمده از عواطف، باور را به سوی صدق، هدایت می کند. کاربست خصایص طبیعی در معرفت، مستلزم مهارتی خاص است که از نظر زاگزبسکی از مهارت به مثابه فن و استادی متمایز است. فضیلت، انگیزه و موفقیت از مهمترین اجزای طبیعت گرایانه شناخت از نگاه زاگزبسکی هستند. در کنار اجزای طبیعی یادشده، عناصر دیگری مانند آگاهی، اراده، وظیفه و غیره از سوی معرفت شناسان سنّتی برای تشکیل معرفت معرفی شده اند. نویسندگان در تحلیل و نقد نگاه زاگزبسکی به سه جزء طبیعی معرفت یعنی عناصر فضیلت، انگیزه و موفقیت می پردازند. سه جزء نامبرده آن گونه که زاگزبسکی به آنها نقش می دهد، خالی از خطا نیستند و به کاربستن آنها در ساختار معرفت، مستلزم دقّت در معنا، حدود و کارکرد است. برای مثال چنانچه تنها فضایل معرفتی رفتاری، فضایل مؤثر در شناخت برشمرده شوند، احتمال وقوع تزاحم فضایل و از دست رفتن ظرفیت فضایل طبیعی در معرفت و محدود شدن دامنه باورهای آسان یاب به وجود می آید. در این صورت، انحصار باورهای صادق به باورهای حاصل از انگیزه حقیقت یابی، به نادیده گرفتن باورهایِ صادقِ برآمده از دیگر انگیزه ها منتهی خواهد شد و فضیلت ندانستن مهارت ها، موجب زایل شدن فضیلت مستتر در فنون می شود.
واکاوی در ابعاد و جنبه های روان شناختی اجتماعی آرا و اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
91 - 113
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با مرور منابع موجود در باب آرا و احوال فارابی و با استعانت از آثار باقی مانده از این فیلسوف اسلامی می کوشد تا با استفاده از روش تفسیر متن و تحلیل مضمون، آن موضوعات، مباحث و مفاهیمی را که واجد معانی و دارای مضامین روان شناختی اجتماعی هستند، اکتشاف و تحلیل کند. براین اساس، داده ها از متون (texts) مورد نظر جمع آوری شده و سپس با استفاده از شیوه کدگذاری اشتراوس تنظیم و مرتب شده اند. در مرحله کدگذاری باز، 113 مفهوم از داده ها در شکل جملات، عبارات، کلمات و مفاهیم اکتشاف و براساس واحدهای معنایی دسته بندی و متعلقات و مفاهیم در شکل کد به آن ها ضمیمه شد. در مرحله کدگذاری محوری بدواً 26 مضمون در شکل طبقات و مقولات براساس داده های مأخوذ از کدگذاری باز شناسایی و صورت بندی شد و سپس با پالایش و تفکیک آن ها به ده مضمون در هیئت مقولات و طبقات اصلی به انضمام مقولات فرعی تر تقلیل یافت. در کدگذاری گزینشی، ارتباطات میان مقولات و طبقات و مقولات فرعی تر تعیین و مشخص شد. مقولات ده گانه به دست آمده از تفسیر متون و تحلیل مضمون عبارت اند از: علم مدنی یا علم رفتار، ماهیت و طبیعت آدمی، اصالت فرد و اصالت جامعه، مدنی الطبع بودن انسان و نیاز به زندگی تعاونی، همانندی جامعه و ارگانیسم، انواع اجتماعات و انواع جامعه، تأثیرات گروه بر فرد و نقش اجتماعی کننده و تربیتی جامعه، بی هنجاری و انحراف، عوامل محافظت کننده و خطرآفرین رفتار، و رهبری و ویژگی های رهبر.
دیگر دوستی مبتنی بر محبت به خود در نظریه «فیلیا» نیکوماخس ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
377-405
حوزههای تخصصی:
ارسطو در تحلیل «فیلیا» در نیکوماخس، دیگرخواهی را به «روابط محبت آمیز فرد با خودش» مبتنی ساخته است و از شکوه خودخواهی در نیل به اودایمونیا سخن می گوید. مؤیدات دیگری نیز بر خوددوستی و شواهدی دال بر دگردوستی در نیکوماخس قابل رصد است. براین اساس کتاب هشتم و نهم، از حیث مسأله خوددوستی یا نوع دوستی [؟] و فراتر از آن خودگروی یا دیگرگروی [؟] مورد توجه مفسران قرار گرفته است. خوددوستی در کلام ارسطویی صراحت آشکاری دارد؛ تنها این که انتساب خودگروی اخلاقی بر ارسطو به عنوان نظریه ای غایت انگارانه رد شده است. آنچه که در نظریه ارسطویی، اهمیت دارد مؤیدات دیگردوستی است که (1) از رابطه نوع دوستی با خوددوستی پرسش کنیم، سپس (2) درباب نوع دوستانه بودن دیدگاه وی داوری کنیم. دیگردوستی ارسطویی غایت فعل اخلاقی نیست، بلکه صفت رفتار است و می تواند جزء رفتارهای نوع دوستانه طبقه بندی شود. عنصر نوع دوستی با عبارت «خواستن خیر دیگری به خاطر دیگری» بیان می شود. دوستی امری ذومراتب است که تصویرسازی از کامل ترین وجه آن که دوستی بر اساس فضیلت است، نمایانگر جهان ایده آل محبت محور است و دوستی های منفعت نگر و لذت نگر، بالعرض دوستی نامیده شده اند. می توان الگوی نظریه فیلیا را چنین ترسیم کرد که شامل بر محبت به فضیلت است که فرد ابتدا در خود می یابد و دوستی، تسری این رابطه به دیگری است. اصطلاح خوددیگر، نمایانگر نیروی انگیزشی در برقراری دوستی است که به سبب اشتراک در جزء عقلانی، اهداف و پیامدهای نوع دوستانه را نتیجه می دهد؛ یعنی توجه به دیگری به خاطر دیگری که البته این توجه، برآمده و برآورنده فضایل در رابطه ای متقابل است.