مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
فضیلت
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
335-352
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نشان خواهیم داد که نسبت والایی و اخلاق در دوره ی پیشانقدی تفکر کانت شکل فلسفی نظام مندی ندارد و علت آن را می توان در این دو چیز جست: اولاً در این دوره احساس زیبایی شناختی و احساس اخلاقی متمایز از یکدیگر نیستند و برحسب یکدیگر تعریف می شوند. ثانیاً اخلاق مبتنی بر احساس است، نه عقل عملی محض و اصل پیشین آن. کانت در مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا انسان ها را فرامی خواند تا اصول اخلاقی شان را بر عاطفه ی کلی بنا کنند. این اصول هرچند کلی اند، اما قوعد نظری نیستند و هر فرد باید آن ها را با رجوع به قلبش بیابد. این اصول همان احساس زیبایی و کرامت طبیعت انسان است. در ملاحظاتی بر مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا با آن که در تفکر کانت نسبت به اخلاق دگرگونی هایی صورت می گیرد و عناصری وارد آن می شوند که بعداً در دوره ی نقدی پایه و اساس قرار می گیرند، اما او هم چنان معتقد است که احساس اخلاقی نوعی احساس لذت و درد است که نسبت به آن منفعل نیستیم و می توانیم فعالانه در آن مداخله کنیم. علت آن هم برخوردار بودن از آزادی اخلاقی است.
امکان جمع بین زندگی اخلاقی و زندگی لذت بخش از نظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
151 - 182
حوزههای تخصصی:
نسبت میان زندگی اخلاقی و لذت و درد یکی از پرسش های مهم فلسفی است. آیا انسان اخلاقی لزوما لذت بیشتری از زندگی و عمل اخلاقی خود می برد؟ یا نه، اخلاق نسبتی با زندگی لذت بخش ندارد. و حتی چه بسا فرد غیراخلاقی لذت بیشتری از زندگی خود ببرد. ما در این مقاله این پرسش مهم را از نظر ارسطو به عنوان یکی از مهمترین فیلسوفانی که در این حوزه سخن گفته است بررسی می کنیم. نسبت میان حالات اخلاقی و لذت در فلسفه ارسطو پیچیده است. مطابق با فهم ما از او زندگی اخلاقی لزوما لذت بخش نیست ولی این به معنای رد ارتباط وثیق اخلاق و لذت و درد نیست. از نظر ارسطو، حالات اخلاقی در قلمرو لذت و درد هستند و لذت، نتیجه عمل اخلاقی است، یعنی خوبی یک فعل به دلیل لذت آور بودنش نیست، به عکس فعل به جهت خوب بودنش لذت آور است. این یعنی فرد به خاطر لذت و دوری از درد است که کار بد می کند و از امور اخلاقی اجتناب می ورزد، ولی انسان فضیلتمند از کار اخلاقی خود لذت می برد، بنابراین لذت بردن از عمل اخلاقی نشانه سیرت انسان فضیلتمند است. این نگاه ارسطو تبعات مهمی در هدایت هیجانات ما از آغاز کودکی دارد. به نظر او، هدایت و مهار لذت و درد اهمیت و قوت فراوانی در ایجاد روحیه اخلاقی و زندگی اخلاقی توأم با لذت دارد.
کمال گرایی کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«کمال گرایان»، در نقطه مقابل ایده «بی طرفی و تکثرگرایی اخلاقی»، ترویج زندگی مطلوب را حق و تکلیفی بر عهده حکومت ها میدانند که با استخدام ابزار قهری و غیر قهری از سوی حاکمیت، صورت می پذیرد. در اندیشه کمال گرایی کیفری اعمال مجازات و اقدام قهری از جمله ابزار مهم حکومت در بسط فضائل است.پرسش اصلی در پژوهش حاضر از آن است که، هرگاه رویکرد کمال گرایی کیفری نزد حاکمیت دارای اولویت باشد و به آن تمسک نماید، هدف از استعمال اصل محدودکننده آزادی نسبت به شهروندان،چیست؟اختصارا پاسخ این سوال، و نتیجه حاصل از نوشتار،عبارت ازاین است که هدف از توسل به ابزارمجازات،باقصدحفظ ارزش های اخلاقی متعارف،وتعالی امیال شهروندانی است که مشمول حقوق کیفری اند. به باورمعتقدان به کمال گرایی کیفری،شهروندان را نمیتوان به اعتبار خواست انفرادی شان تنها گذاشت، چرا که افرادالزاما بهترین قاضی در زندگی خود درتشخیص صواب از ناصواب،نیستند.لذاهمانگونه که حکومت درخصوص مسائلی چون نظم،امنیت، بهداشت وبرقراری عدالت وحمایت ازحقوق افرادمردمانش رایاری میکند،برای تحقق زندگی مطلوب نیز باید یاریگر آنان باشد. در این مقاله که مبتنی بر روش تحلیلی توصیفی است؛ تلاش شده است تااین نظریه در حوزه حقوق کیفری و اخلاق از یک سو،وهمچنین ابزارهای حاکمیت سیاسی در برقراری رویکردکمال گرایانه در جامعه از سوی دیگر، موردبررسی ونقدقرار گیرد.شایسته است که دولت ها کمال گرایی خود را بسوی گزینه های ارزشمندی چون:تاسیس مراکزآموزشی، تشکیل مراکز فرهنگی و تعلیم رسانه ای هدایت کنند؛واز برخوردهای غیرضروری کیفری و نا امن نمودن عرصه ی عمومی اجتناب نمایند.
حکومت و مردم در اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲
69 - 87
حوزههای تخصصی:
رابطه حکومت و مردم مسأله انسان است که اندیشه غالب متفکران بزرگ را به خود مشغول داشته است. مولانا محمد بلخی نیز این مسأله را در سراسر آثارش مطرح ساخته و با تأکید بر ویژگی هایی چون عدالت، دانش، فضیلت و معنویت که بیانگرصلاحیت حکومت اند حکومت مطلوب را حکومت باطنی و معنوی می داند که پی آمدش حکم راندن بر دلهاست. رهبر چنین حکومتی ولی خدا (انسان کامل )است که حکمرانی اش مظهر شاهی و تدبیر اوست و نمونه عینی آن فرمانروایی پیامبر اسلام (ص) است. چنین حکومتی دارای چهار ویژگی عدالت ، معنویت ، فضیلت و تدبیر است. در نگاه مولانا رابطه حکومت و مردم در اصل نگهبانی، پرورشی و مهرورزی است نه قیمومیت و سلطه. او با توجه به تأثیر بنیادین حکومت بر مردم این رابطه رابا تشبیهاتی چون«روح و جسم » و «حوض و لوله ها» و...بیان می دارد.
بررسی و نقد اخلاق رواقی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال دوم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۷ (پیاپی ۲۹)
103 - 130
حوزههای تخصصی:
بحث از اخلاق یکی از مهمترین و کاربردی ترین مباحث در طول تاریخ اندیشه بوده و از دیرباز ذهن متفکران را به خود مشغول کرده است. رواقیان در مقامِ یکی از پردوام ترین نحله ها در تاریخ فلسفه وجهه ی همّت و نظر خویش را بر حوزه ی اخلاق متمرکز کردند و تأثیرشان در این حوزه مرز مکان و زمان را درنوردید. این دیدگاه در باب اخلاق همانند دیدگاه های اخلاقی دیگر متأثر از شرایط اجتماعی و همچنین دیدگاه فلسفی است. در این نوشتار بر آنیم تا با بررسی شرایط اجتماعی و جهان بینیِ رواقیان، تبیین واضح و روشنی از اخلاق رواقی بدست دهیم و سپس به نقد این دیدگاه اخلاقی خواهیم پرداخت. حاصل مقاله آنکه اخلاق رواقی که تحت تأثیر دیدگاه مابعدالطبیعی آنان قرار دارد به جبرگرایی منتهی می شود اما با این حال به نوعی اختیار را می پذیرد و آن را به حالات درونی انسان محدود کرده و در حوزه ی همین اختیار محدود دعوت به رضایت از تقدیر کرده و شعار انطباق با طبیعت را سر می دهد و با دیدگاه در پی آرامش بخشیدن به بشریت است. بر این اخلاق انتقادهای بنیادینی وارد است به گونه ای این نظرگاه اخلاقی تاب مقاومت در برابر این انتقادات و چالش ها را ندارد.
بررسی تطبیقی سعادت از دیدگاه فارابی و علامه طباطبایی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال چهارم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱۶ (پیاپی ۳۸)
68 - 101
حوزههای تخصصی:
مسئله سعادت از دیرباز اذهان اندیشمندان حوزه اخلاق و فلسفه اخلاق را به خود معطوف داشته است. از دیدگاه فارابی و علامه طباطبایی سعادت ، لذت ، کمال و خیر مفاهیمی هستند که بسیار به هم نزدیک اند و سعادت انسان امری اختیاری است که با توجه به ابعاد وجودی اش، به سعادت حقیقی و مظنون و دنیوی و اخروی تقسیم می شود و انسان با کسب فضائل از طریق تلقین علمی و تکرار عملی می تواند بدین مهم دست یابد . از دیدگاه هر دو متفکر، سعادت امری مشکک و ذو مراتب است و بالاترین مرتبه آن قرب وجودی به خداست که در جهان آخرت و بعد از مرگ و مفارقت از این عالم برای انسان حاصل می شود. ایمان ، توحید و نیت در نظام اخلاقی مرحوم علامه با تأثیر پذیری ایشان از قرآن، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده اند در حالی که فارابی به تبعیت از فیلسوفان یونانی ، بیشتر به فضائل چهار گانه شجاعت ، عفت،حکمت و عدالت پرداخته است.
سعادت از منظر ارسطو و ابن مسکویه رازی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۱ (پیاپی ۴۳)
158 - 123
حوزههای تخصصی:
پرسش درباره مفهوم و مصداق سعادت ریشه در سرشت آدمی دارد. مقایسه اندیشه های دو اندیشمند صاحب نظر در این زمینه، یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی هم روزگار با ابن سینا، برای شناخت نوآوری متفکران اسلامی در برابر ره آورد یونانیان در ساحت های گوناگون فلسفی بسیار اهمیت دارد. این جستار کوتاه به روش تحلیلی تطبیقی است و پس از تأملی چند درباره مبانی فلسفی و اخلاقی هریک از این متفکران، شباهت ها و تفاوت های آن ها را درباره سعادت کاویده است. اگرچه ارسطو باتوجه کامل به مؤلفه های عقل و لذت و دوستی، نظریه فضیلت و سعادت را حول محور اعتدال تعریف می کند، به دلیل نگاه غیرتوحیدی اش به خدا و جهان و بی توجهی اش به معاد، قادر نیست مدل موفقی از مفهوم و مصداق سعادت ارائه کند. برخلاف او ابن مسکویه با جهان بینی توحیدی می کوشد، همین معانی را برپایه شناخت نفس و عقل و شرع تبیین کند. ابن مسکویه سعادت را به دو قسم دنیایی و آخرتی تقسیم و مصداق واقعی سعادت را قرب الهی معرفی می کند. هر دو متفکر بر تعریف سعادت به خیر متعالی (خیر اعلی) تأکید می ورزند؛ اما ازآنجاکه مبانی اندیشه اخلاقیِ آن ها با یکدیگر متفاوت است، لوازم اندیشه آنان نیز با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
نظریه حدّ وسط از منظر غزالى(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
95 - 120
حوزههای تخصصی:
نظریه اخلاقی غزالی تقریری از نظریه های فضیلت گرایی اخلاقی است که در واقع تلفیقی از سه رویکرد فلسفی، نقلی و عرفانی است که جنبه نقلی و عرفانی آن بسیار غلیظ تر از جنبه فلسفی آن است. وی از سویی تابع نظریه حد وسط ارسطویی است که فضیلت اخلاقی را حد وسط دو رذیلت افراط و تفریط می داند و از سوی دیگر، افزون بر عقل، شرع را نیز معیار تعیین فضیلت برمی شمارد و با استناد به آیات و روایات، فضایل اخلاقی را معین می کند. غزالی به طور کلی سعادت را کمال ویژه هر موجود تعریف می کند و سعادت انسان را در علم و معرفت به حقایق اشیا می داند. البته به نظر می رسد وی افزون بر علم و معرفت، چهار عامل: خیرات بیرونی، فضایل بدنی، فضایل اخلاقی و سعادت اخروی دیگر را نیز جزو سعادت انسان برمی شمارد که سه مورد نخست نقش مقدمی برای سعادت اخروی دارند و سعادت حقیقی و نهایی انسان در لقای خداوند است. غزالی نوآوری های متعددی در نظریه حد دارد که عبارتند از: افزودن قوه ای به نام قوه عدل به قوای سه گانه افلاطونی، ارائه تعریفی جدید از عقل عملی که وظیفه آن تنها تحریک بدن و تدبیر قوای شهوی و غضبی است، ارائه تعریفی جدید از فضیلت عدالت، افزودن معیار شرع بر معیار عقل به عنوان معیارهای تعیین حد وسط، ارائه استدلال نقلی در تأیید نظریه اعتدال، افزودن فضایل شرعی و صوفیانه به فهرست فضایل.
نظریه اخلاق شناختی ارسطو؛ سنتزی از آموزه های افلاطون و پروتاگوراس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیبست و یکم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
124 - 147
حوزههای تخصصی:
ارسطو در اخلاق غایت نگر خود، به منظور ترسیم فضایی برای عمل و قواعدی برای رفتار، به پژوهش در فضیلت های انسانی می پردازد. فضیلت هایی که او در اخلاق نیکوماخوس توصیف می کند، خصلت هایی هستند که در جامعه آن روز آتن فضیلت به شمار می روند. در این مقاله نشان داده شده است که این مؤلفه اخلاق ارسطو تا حد زیادی از اندیشه پروتاگوراس تأثیر پذیرفته است. از سوی دیگر، ارسطو با تأثیرپذیری از افلاطون، این فضیلت ها را نه از آن رو که آنها را حاصل قرارداد و به تبع آن نسبی می داند، بلکه چون آنها را حاصل کارکرد عقل برای کشف و ایجاد امور اخلاقی و قوانین می داند، می پذیرد. بدین ترتیب، رویکرد اخلاقی ارسطو را می توان سنتزی دانست از آموزه های پروتاگوراس که با شعار انسان معیاری اخلاق را حاصل قرارداد می داند و آموزه های افلاطون که با طرح نظریه مُثل مبنای اخلاق را در آسمان ها و غیرقراردادی می داند.
ماکیاوللی و انهدام فضیلت؛ طرح آزادی و رستگاری میهن به عنوان غایت اندیشه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنیان و غایت اندیشه سیاسی ماکیاوللی، زندگی فضیلتمندانه و کسب سعادت نیست چرا که نه تنها اخلاق بلکه دین را به عنوان امور قائم بالذات و خط مشی دهنده ی سیاست قلمداد نمی کند بلکه هر دوی آن ها را در درون ساحت سیاست و بر حسب میزانسن میان نیروهای سیاسی باز تعریف می کند. بنابراین ماکیاوللی به سیاست خودآیینی می دهد و منطق درونی سیاست را به مثابه ی علمی مستقل مورد بررسی قرار می دهد. ماکیاوللی نجات میهن، دوام دولت و آزادی مردم را به عنوان اساس و غایت اندیشه سیاسی معرفی می کند و با دو اصطلاح خاص خود یعنی حقیقت موثر و ویرتو، به تکوین انتولوژی یا اتمسفر جدیدی که این ساحت جدید بدان نیازمند است، می پردازد و راه را برای غایت مذکور هموار می کند. با حقیقت موثر منطق میان «بود و نمود» و «عمل و اثر» را بر هم میزند تا ساختار دیالکتیکی جدیدی از معنای فضلیت در جهت نجات میهن ایجاد کند و با ویرتو نه تنها قدرت را از چنگال بخت بیرون می کشد بلکه ایده ی ویرتو را صرفاً معادل هر خصلتی می داند که در حفظ زندگی و حراست از آزادی کشور عملا به کار آید. و در نهایت فضیلت را تنها به ابزاری در دست سیاست برای دوام میهن تنزل می دهد.
مواجههِ جماعت گرایانهِ السدیر مک اینتایر با دولت لیبرالی عصر مُدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال پنجم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
171 - 208
حوزههای تخصصی:
نهاد دولت مُدرن که بر پایه آموزه لیبرالی قرارداد اجتماعی ظهور یافته بود، در عصر جهانی شدن و با شکل گیری دگرگونی های پارادایمیکِ اندیشه سیاسی از سوی نحله های فکری مختلف به پرسش گرفته شده است. این نوع انتقادات بر گفتمان لیبرال طیفی از متفکران انتقادی مانند میشل فوکو، ژاک دریدا، جورجوآگامبن، ژاک رانسیر و دیگران را در بر می گیرد. اما نقد دولت در نزد متفکران معاصر، تنها به این دسته از اندیشمندان محدود نمی شود، بلکه جریان جماعت گرایی با محوریت اندیشمندانی چون السدیر مک اینتایر را می توان یکی از این مکاتب انتقادی در پارادایم فلسفه سیاسی معاصر دانست که بر مهم ترین گزاره های لیبرالی عصر مدرن مانند فردگرایی، بی طرفی دولت و جهانشمولی این نوع تفکر نگاهی انتقادی دارد و در مقابل بر مفاهیمی چون جماعت گرایی، فضیلت محوری، مداخله گرایی اخلاقی دولت و زمینه مندی، تاکید فراوان دارد. کانون تمرکز این مقاله بررسی نگاه انتقادی مک اینتایر نسبت به مقوله «بی طرفی دولت» خواهد بود. پرسش این است که «السدیر مک اینتایر چه دیدگاهی نسبت به نهاد دولت دارد؟ و موضع وی نسبت به گزاره بی طرفی دولت در اندیشه لیبرالی چیست؟». فرض بر این است که «اولا مک اینتایر دیدگاه تایید کننده ای نسبت به دولت مدرن و روایتِ کلان آن ندارد و در مقابل از جماعت گرایی طرفداری می کند. همچنین گزاره بی طرفی دولت در اندیشه لیبرالی را منکر می شود و از مداخله گرایی قاعده مند دولت برای اخلاقی کردن شهروندان دفاع می کند». مک اینتایر اندیشمندی نوارسطویی است که بر احیای فضیلت و سعادت در عصر مدرن آنگونه که در عصر کلاسیک یونانی رواج داشت تاکید ویژ ه ای دارد.
بنیاد فضیلت در اندیشه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
163 - 187
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا فیلسوف عقلگرای سده هفدهم، قائل است که فلسفه و علم باید در جهت کمال انسان به کار گرفته شوند. از این جهت، همّ خود را صرف تدوین نظامی فکری می کند که غایت آن را سعادت می داند، سعادتی که مبتنی بر زیست فضیلت مندانه است. با توجه به این نظرگاه، در این مقاله در پی فهم حقیقت فضیلت و مبانی متافیزیکی و انسان شناختی آن در اندیشه اسپینوزا هستیم. این تحقیق مبتنی بر روش توصیفی - تحلیلی است و رویکرد فلسفی را در تبیین مسئله مورد نظر به کار می گیرد. به اختصار می توان گفت که اسپینوزا فهم خود از فضیلت را بر مبنای دیدگاه وحدت جوهر، این همانی جوهر/ خدا و قدرت نامتناهی، سنخیت علّی و معلولی، طبیعت گرایی، توازی ذهن و بدن و عقلگرایی قرار می دهد و با تلفیق وجوهی از فلسفه های اخلاق افلاطونی، ارسطویی، لذت گرا، فایده باور، رواقی و هابزی، در نهایت، فضیلت اعلی را معادل قدرت، فعالیت و عقلانیت می داند و شناخت عقلی خداوند و عشق عقلانی به او را، در اعلی مرتبه آن قرار می دهد. بر اساس چنین شناختی است که انسان از نظر عاطفی نیز بر انفعالات خویش فائق می آید و به ثبات می رسد.
نقد و ارزیابی عدالت در اندیشه افلاطون (نظریه عدالت در رساله جمهوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
279-298
حوزههای تخصصی:
افلاطون این سئوال را اساسی می دانست که کدام دولت بهتر وکدام نظم منصفانه تر و چه کسی صلاحیت حکومت بر مردم را دارد؟ از نظر افلاطون، عدالت می بایست در درون فرد و درون جامعه تحقق یابد. عدالت در شهر در سلسله مراتب طبیعی و تقسیم کار یافت می گردد. عدالت در نفس آن هنگام صورت می گیرد که هر جزء از نفس مشغول به کار خویش باشد تا هماهنگی نفس پدیدار آید. افلاطون حکومت را هنری می داند که حاکم باید نفع کسانی را که تحت حاکمیت قرار دارند را ملاحظه نماید و با در نظر داشتن میانه روی و هماهنگی از افراط و تفریط دوری کند. افلاطون دولت را مانند بدن انسان دارای سه بخش تصور می کند که در آن به جای سر و سینه و شکم، حکمرانان و پاسداران و زحمت کشان وجود دارند. آنگونه که آدم سالم و هماهنگ تعادل و تناسب به خرج می دهد، نشانه دولت بافضیلت نیز این است که هر کسی جایگاه خود را بداند. این مقاله بدنبال تبیین مبانی نظریه عدالت افلاطونی بر پایه رساله ی جمهوری و ایرادات مترتب بر آن بوده و دنبال ارایه پاسخی مطلوب به این پرسش است که از منظر افلاطون آیا عدالت، فضیلت است؟
رابطه لذت، فضیلت و سعادت در اندیشه سنکای رواقی و امام خمینی (ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۹۶)
103 - 126
حوزههای تخصصی:
تلقی خیر اندیشانه از لذت های سیری ناپذیر و سعادت انگاری آنها از یک سو، و لذّت ستیزی به عنوان تنها راه رسیدن به سعادت از سویی دیگر، همواره دو سویه بحث برانگیز از تعاطی آدمیان با لذّت بوده است. در جست وجوی پاسخ به این مسئله که سهم لذّت در فضیلت و سعادت انسان چیست، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی ماهیت و جایگاه لذّت و ارتباط آن با فضیلت و سعادت از منظر سنکای رواقی و امام خمینی پرداخته است. سنکا باور دارد ارزش و خیر فی نفسه تنها در فضیلت است و سعادت، فضیلت معرفت به ماهیت واقعی اشیا و خارج از اراده بودن رخدادها و عمل بر وفق این بینش و رضایت حاصل از آن است. امام خمینی نیز خیر را در رسیدن به سعادت حاصل از فضایل عقلانی و الهیاتی می داند. هر دو متفکر با توجه به لذت گرایی روان شناختی دو راه متفاوت پیموده اند: سنکا با موضعی ضد لذت گرایانه، آن را اساساً مذموم می داند که حتی از خیر اندکش نیز باید چشم پوشید؛ ولی نظریه شبه لذت گرایانه امام حتی فضیلت را نیز از منظر لذّت عقلانی حاصل تبیین کرده است. یافته های این پژوهش نشان داد هیچ یک از دو دیدگاه با وجود ارزش انگاری فضیلت نتوانسته است به طور کلی نقش لذّت را انکار کند و حتی در دیدگاه امام، به ارزش ابزاری آن بسیار توجه شده است و رواقیان نیز به ضرورت امیال مؤثر در صیانت ذات اعتراف کرده اند و به نحو متناقضی حتی نتیجه فضیلت مندی را آرامش خاطری دانسته اند که خود به مفهوم لذّت بسیار نزدیک است.
بررسی تطبیقی پیوند فضیلت، معرفت و خیر در اندیشه ی افلاطون و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رابطه ی فضیلت، معرفت و خیر با یکدیگر یکی از محورهای اساسی در فلسفه ی اخلاق محسوب می گردد و نوع نگاه به این رابطه طبیعتا پیامد هایی در رابطه با اصالت علم یا اصالت عمل و یا دیدگاه سومی را به دنبال دارد.در این زمینه افلاطون- فیلسوف بزرگ یونان باستان- و ملاصدرا-اندیشمند بزرگ فلسفه ی اسلامی- هر دو در مسئله فضیلت نگاه منحصر به فردی دارند که مؤید ارتباط تنگاتنگ اخلاق، معرفت شناسی و هستی شناسی است.این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی- توصیفی، ضمن بررسی مبانی فلسفی افلاطون (از جمله نظریه ی ایده) و ملاصدرا (از جمله مراتب تشکیکی وجود و نیز نگاه ویژه به نفس و حرکت استکمالی آن)، تشابهات و تناظر آراء آن دو را بیان کند و تفاوت ها و افتراقات موجود در این زمینه را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد.با تشریح مسئله فضیلت و تحلیل ساختاری آراء و نیز توجه به مبانی فلسفی متفاوت آن دو اندیشمند، این همانیِ وجودی معرفت، فضیلت و خیر را می توان دریافت. یگانگی سه مقوله ی مذکور با تکیه بر محوریت معرفت، و احاطه ی مفهومی آن بر فضیلت و خیر می باشد؛آنچنانکه تحقق معرفت، به معنای حصول فضیلت و نیز پیدایش خیر است.
الگوی سلامت نفس نزد نصیرالدین طوسی تحلیل سلامت نفس و فضیلت به مثابه نخستین قدم در تحقق انسان خوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
135 - 159
حوزههای تخصصی:
تحلیل سلامت نفس و تبیین ویژگی های آن مسئله ای انسان شناختی در اندیشه متفکران مسلمان بوده است. نصیرالدین طوسی در آثارِ اخلاقی خویش، نظریه سازی ویژه ای در باب سلامت نفس انجام داده است. در این جستار، با تصویرسازی الگوی طوسی از سلامت نفس کوشیده ایم تحلیلی جامع از این مسئله در آثار وی عرضه کنیم. سلامت نفس در اندیشه طوسی، شرط لازم کمالات بالادستی محسوب می شود. در نظریه کمال محور طوسی، درمان امراض و رذایل و تأکید بر سلامت نفس (طب انگاری اخلاق) نقش بسزایی دارد. فضیلت مؤلفه مهم سلامت در تفکر طوسی است. وی در تحلیل این مسئله ناظر به تحقق داشت انسان سالم و مطلوب سخن می گوید و معیارهای وی معطوف به آن است، نه انسان آرمانی و عرفانی. تحلیل های طوسی متفاوت با نظریه های سلامت نفس، نظیر نظریه زکریای رازی، است. در این جستار از جایگاه طب روحانی در نظریه اخلاقی طوسی، تصویرسازی طوسی از امراض نفس و سلامت، راهکارها و الگوهایی که وی مطرح کرده است سخن می گوییم و با توجه به اخذ مؤلفه فضیلت در تحلیل سلامت به چیستی فضیلت و تحلیل قوای نفس و تفسیرهای مختلف طوسی می پردازیم.
تحلیل نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است که نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی را با حکمت عملی بررسی و تحلیل کند. برای این هدف و به کمک روش تحلیل مفهومی، در آغاز با اشاره به تعریف کاربرد و هم چنین فعل و عمل، به تحلیل مفهوم علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی می پردازد. سپس مفهوم فرونسیس نزد ارسطو و هم چنین حکمت عملی نزد فیلسوفان مسلمان را مطالعه و تحلیل می کند. با بررسی تعاریف متفاوت حکمت عملی نزد حکمای مسلمان، آرای آنان را با فرونسیس ارسطو می سنجد. آنگاه به بررسی نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی اهتمام می کند و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تحلیل می نماید. با توجه به تفاوت سرشت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی که تکنولوژی به شمار می رود با حکمت عملی که فضیلت محسوب می شود، سرانجام این پرسش چونان یک مسئله ی باز مطرح می شود که آیا منطقا فرونسیس می تواند از علوم انسانی و اجتماعی محض چونان حکمت نظری، در رهنمون شدن انسان به سوی عمل فضیلت مند بهره مند شود؟ و در صورت امکان آیا این امر، گونه ای از علوم انسانی و اجتماعی کاربردی به شمار می رود؟
بررسی تطبیقی مبنای شهروندی در فلسفه سیاسی (کلاسیک، مدرن و اسلامی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
حقوق و تعهدات متقابل دولت و مردم در فلسفه سیاسی کلاسیک بر اساس قوانین طبیعت سازمان دهی می گردد. فلسفه سیاسی مدرن بر اساس مبانی فلسفی مدرنیته به وجود چنین قوانینی باور ندارد و قرارداد اجتماعی را بنیان و اساس شهروندی می داند. زمینه گرایی موجود در این دیدگاه، رابطه شهروندی و ملی گرایی را فراهم می نماید. فلسفه سیاسی اسلامی به طبیعت گرایی اعتقادی ندارد و قرارداد اجتماعی را در سازمان دهی حقوق و تعهدات متقابل دولت و مردم ناکافی می داند. مبنای شهروندی در فلسفه سیاسی اسلامی ریشه در فضیلت گرایی دارد که در پی دست یابی به حقیقت و التزام به آن می باشد. مدینه فاضله شهری است که در آن فضیلت خواهی از طریق حقیقت گرایی و التزام به حقیقت، تمهیدات مدنی برای سعادت شهروندان فراهم می گردد.
بررسی انتقادی برداشت مک اینتایر از فضیلت با تکیه بر آراء شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۷
103-120
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه آثار فقدان حاکمیت اخلاق، بیش از پیش در جوامع آشکار شده و بویژه جوامع توسعه یافته در این خصوص با چالش های فراگیری روبه رو هستند، بحث از فلسفه اخلاق امری گریزناپذیر می نماید. تفاوت دیدگاه ها در فلسفه اخلاق باعث شده تا مقایسه تطبیقی منظرگاه های مختلف در این خصوص اهمیتی دوچندان یابد. در این تحقیق با تکیه بر منابع تخصصی و مقایسه تطبیقی، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چه تفاوت های اساسی در تبیین معنای فضیلت بین شهیدمطهری و مک اینتایر بعنوان نماینده دو اندیشه اسلامی و غربی وجود دارد. به نظر می رسد باور به نسبی گرایی، استقلال در تدوین برنامه سعادت، اعتقاد به بستر تاریخی بروز فضیلت، و حدوسط دانستن فضیلت، از مهم ترین عناصر تمایز این دو دیدگاه است. باتوجه به مباحث ارائه شده می توان به این نتیجه دست یافت که اگرچه اندیشه مک اینتایر نظریه ای قابل دفاع در اخلاق است اما در قیاس با اندیشه اسلامی دچار کاستی هایی است.
معرفی، بررسی و نقد کتاب اخلاق ائودموسِ ارسطو (Eudemian Ethics)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
87-107
این مقاله به بررسی و نقد کتاب اخلاق ائودموسِ (Eudemian Ethics) ارسطو بر اساس ترجمه سر آنتونی کنی می پردازد. در این مقاله نشان داده ایم که اخلاق در نظر ارسطو به معنای نیک زیستن است و هدف وی از نوشتن این اثر یافتن پاسخی به چیستی زندگی نیک یا سعادت و چگونگی دست یابی به آن در سنت فضیلت انگارانه موجود در فضای فلسفی پیش از زمان خود وی است. از این رو فهم چیستی ماهیت سعادت مبتنی است بر فهم ماهیت فضیلت. وی پس از بررسی همه جانبه فضایل گوناگون، نهایتاً سعادت را به « فعالیت زندگی کامل بر طبق فضیلت کامل» تعریف می کند (1219 الف، 39) و این فضیلت کامل فضیلتی دربردارنده همه فضایل، یعنی فضیلت اخلاقی و فضیلت عقلانی است. مطالعه و آشنایی با چنین کتابی برای علاقمندان به پژوهش های اخلاقی این حسن را دارد که می توانند برخی از مسائل اخلاقی موجود در جامعه را از بستر نگاه فضیلت گرایی ارسطو مورد بررسی قرار دهند.