مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
فضیلت
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۸
25 - 52
حوزههای تخصصی:
اخلاق نگاری فلسفی جهان اسلام با اثر سرنوشت ساز خواجه نصیر به جانب ترجیح سعادت اخروی متمایل می شود. در این مسیر، آموزه ی عمران اجتماعی ابن خلدون که یک جریان موازی با قابلیت توسعه است، متوقف می شود و فلسفه ی اسلامی، در سیر کلی خود، بر قسم اخروی سعادت متمرکز می شود. میراث خواجه در مکتب اصفهان نهادینه شده و اخلاق فلسفیِ پس از ملاصدرا، به تمهید سعادت باطنی، آن جهانی و موعود اشتغال می یابد و حتی سلوک عرفانی متمایل به سعادت دنیوی را نیز انحراف از مقصود اعلی تلقی می کند. با این همه، در تفسیرِ فرایند و غایت اخلاق که در نگرش علامه ی طباطبایی ظهور دارد، می توان تجمیع سعادت دنیوی و اخروی و توازن میان این دو را تصدیق کرد. ضمن گشودن احتمال تکرار دگردیسی تاریخی در تفسیر نظریه ی ادراکات اعتباری، این نظریه در چشم انداز توصیفی- تحلیلی مقاله، طلیعه ی بازسازی فلسفه ی اخلاق اسلامی، با ملاحظه ی خیر عمومی و عمران اجتماعی قرائت می شود.
تحلیلی بر اصالت «نظام اخلاق اسلامی»
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضرتحلیلی بر اصالت «نظام اخلاق اسلامی»است.در اینپژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، دیدگاه افرادی بررسی شده است که منکر «نظام اخلاق اسلامی» شده اند. در این پژوهش، بر دیدگاه های منکران «نظام اخلاق اسلامی» و نیز اندیشمندان مسلمان برای تلفیق آراء فلاسفه یونان تاکید و بر روی دو کلیدواژه مهم این نظام، یعنی «فضیلت» و «عدالت» به عنوان دو مؤلفه مؤثر در تدوین ساختار نظام اخلاق اسلامی، تمرکز شده است. نتایج نشان داد که برخی از دلایل منکران نظام اخلاق اسلامی تا حدودی موجه است، ازجمله اینکه کتب اخلاقی در طول تاریخ تحت تأثیرآموزه های اخلاق یونان (بویژه افلاطون و ارسطو) قرار گرفته اند و این که عدالت ارسطویی بیشتر از نوع «عدالت اجتماعی» است که از «فرد» آغاز می شود و به تقسیم مواهب، درآمد، سود، قضاوت و داوری منجر می گردد. همچنین آموزه های اخلاقی در آیات و روایات منسجم نیست و به صورت پراکنده است. با این وجود، همه این دلایل باعث نمی شود که تلاش ارزشمند اندیشمندانی همچون ابن مسکویه، خواجه نصیر طوسی، ملامهدی نراقی و ده ها اندیشمند دیگر را در تدوین نظام اخلاق اسلامی حاصل بی توجهی به داشته های بومی خود تلقی کنیم.
نسبت فضیلت و ثروت در فلسفه اخلاق و سیاست ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
139 - 153
حوزههای تخصصی:
پرسش از چیستی سعادت و چگونگی نیل به آن، اندیشمندان را به آرای متنوعی رهنمون شده است. در این میان، ارسطو با سیر از درون واقعیت انسان و جامعه به سوی آرمان سعادت، ایدهای در خور توجه بر جای گذاشته است. وی سعادت را در فضیلت عقلی و اخلاقی و تحقق آن را به واسطه مدنیالطبعبودن انسان، وابسته به جامعه سیاسی میداند. لذا غایت سیاست، تحقق فضیلت و بهتبع، شادی فرد و جامعه است. توفیق نظم سیاسی در فضیلتمندی شهروندان، وابسته به نظم اقتصادی متناسب است که در دارایی معتدل و معطوف به خیر عمومی تعریف میشود. نظم اقتصادی تجویزی ارسطو، مالکیت خصوصی و میانه در کنار مصرف اشتراکی است، چراکه ثروت بیحد و فقر کمینه، مانع فضیلت و عامل زوال آن است. نمود این نظم اقتصادی متعادل، دولت طبقه متوسط است که به واسطه آن، دوستی، به عنوان فضیلت برتر جامعه سیاسی ظاهر میشود. بدینترتیب ارسطو فضیلتمندی تحققپذیر و فراگیر در بین مردمان را بر فضیلت ناکجاآبادی و نخبهگرایانه افلاطونی ترجیح میدهد.
غایت اخلاقی اسلوب ادبی و گفتار شرعی از دیدگاه ابن رشد(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۰ (پیاپی ۶۳)
43 - 72
حوزههای تخصصی:
ابن رشد در تلخیص بوطیقا به ابداعات و نوآوری هایی دست زده است؛ او در این کتاب بیشتر قوانین شعر را به گونه ای بیان می کند که مطابق طبع زبان عرب باشد. حال این پرسش مطرح می شود که مقصود ابن رشد از این ابداعات چیست. در این مقاله سعی شده است با بررسی یکی از ابداعات او در تلخیص بوطیقا به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه غایت اخلاقی اسلوب ادبی و گفتار شرعی ابن رشد ذیل دو موضوع بیان می شود: جایگاه اشعار و اسلوب ادبی در اخلاق و غایت اخلاقی شعر در گفتار شرعی. ابن رشد در این موضوعات اهداف اخلاقی را دنبال کرده است. او در عین ستایش بعضی از اشعار عربی از نظر زیبایی و اسلوب ادبی، اهداف موردنظر آن ها را به دلیل حقارت و بیهودگی مذمت کرده است؛ زیرا اشعار شاعران عرب به دور از تربیت اخلاقی اند و قادر به تربیت جوانان نیستند. از نظر ابن رشد، هر عملی با تشبیه و محاکات به سوی دو امر حسن و قبح یا فضیلت و رذیلت کشیده می شود. فضیلت اخلاقی در گفتار شرعی به ویژه در قصه حضرت یوسف (ع) به خوبی نشان داده می شود؛ شقاوت از جانب برادران بر یوسف موجب تغییرات در نفس او شد. به سخن دیگر، ترس از خدا و رحم به برادران موجب کسب فضایل بیشتر در او گردید. بدین ترتیب، یوسف (ع) به سعادت دست می یابد و جایگاه اخلاق را نشان می دهد. لذا غایت اخلاق در تلخیص بوطیقا با آیات قرآن و گفتار شرعی کامل می شود؛ زیرا ابزار کاملی برای تربیت انسانی فراهم می کند.
متافیزیک درمان مبتنی بر منطق(LBT) از منظر الیوت کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
226 - 203
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در حوزه مشاوره فلسفی است و هدف آن معرفی و تبیین مبانی متافیزیکی درمان مبتنی بر منطق است. این روش درمانی، یکی از رویکردهای موجود در مشاوره فلسفی و ابداع الیوت کوهن است. پیش فرض این روش، این است که اعمال و عواطف انسان ها، حاصل نوعی قیاس منطقی عملی است و چون برخی از این قیاس ها حاوی مغالطاتی هستند، احساساتی غیرعقلانی و رفتارهایی خودشکن، در انسان ها ایجاد می کنند. مقاله حاضر، نخست به معرفی گام های ششگانه درمان مبتنی بر منطق می پردازد؛ این گام ها، به مراجعان کمک می کنند تا مغالطه هایی مانند مطلق گرایی و کمال طلبی را در قیاس های عملی خود کشف کنند. روش درمانی کوهن، صرفا جنبه سلبی ندارد، بلکه پس از شناسایی هر مغالطه، فضیلت مقابل آن را نیز، به عنوان پادزهر، به مراجع می آموزد. مقاله، سرانجام مبانی متافیزیکی درمان مبتنی بر منطق از منظر الیوت کوهن بررسی می کند و به تحلیل چهار اصل فلسفی بنیادی که بر آن ها مبتنی است، می پردازد.
هوش اخلاقی: بررسی تفکر و عمل اخلاقی در مدل بربا و مدل لنیک و کیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میشل بربا (2001) و دوگ لنیک و فرد کیل (2005) دو مدل مختلف از هوش اخلاقی ارائه داده اند. این مقاله می کوشد با مروری بر اصطلاح هوش اخلاقی به بررسی، مقایسه و نقد این دو مدل بپردازد. هر دو مدل، نگاهی این دو مدل دارای اشتراکات قابل توجهی هستند. از سوی دیگر، در زمینه اهداف، روش ها و جغرافیای نظری دارای تفاوت هایی هستند. از جمله انتقادات وارد بر این دو مدل این است که هیچ یک از این دو تبیین فلسفی و/ یا علمی روشنی از مبانی خود ارائه نداده اند. علاوه بر این، چیستی فضائل و چگونگی انتخاب آن ها در هر یک از دو مدل مورد سوال است. هم چنین تعریف مفهومی و ارتباط مفهومی فضیلت های اخلاقی نیز در هر یک از این دو مدل مورد غفلت واقع شده است. از این رو، به نظر می رسد، با توجه به کاستی هایی که این دو مدل دارند، اتکا به آن ها به عنوان نظریه هایی در باب هوش اخلاقی محل اشکال باشد. از جمله نکات قابل توجه در نظریه های هوش اخلاقی این است که هوش اخلاقی تفکر اخلاقی و عمل اخلاقی را به هم پیوند می زند؛ این در حالیست که فاصله میان نظر و عمل اخلاقی یکی از چالش های مهم در حوزه فلسفه و روان شناسی است.
اخلاق اقتصادی در اندیشه توماس آکوئینی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
10 - 24
حوزههای تخصصی:
امروزه به زعم فیلسوفان اخلاقِ فضیلت، نسبت به اقتصاد جهانی شده نمی توان صرفاً با حد و مرزهای حقوقی احاطه پیدا کرد. همچنین نمی توان صرفاً با قوانین گوناگون و با تکیه بر منافع شخصی، مانع از پدید آمدن بحران های اقتصادی شد، بلکه به مجموعه ای از فضلیت های اخلاقی نیاز داریم. اما کدامین فضیلت ها باید بر اقتصاد جهانی شده ی امروز حاکم باشند؟ برای پاسخ، می توان به نظریه ی اخلاقی توماس آکوئینی رجوع نمود که بر اساس پیوند میان فضیلت و عدالت شکل گرفته است. دیدگاه او، می تواند پاسخگوی بسیاری از مباحث مطرح در اخلاق اقتصادی باشد. در این جستار، نخست به این مسئله توجه خواهیم نمود که چگونه نظریه ی فضیلت توماس، با تأکید بر نور طبیعی عقل، می تواند برای غیر مسیحیان و حتی غیر متدینان هم کارآمد باشد. سپس توضیح خواهیم داد که چگونه نظریه ی توماس در خصوص "حق طبیعی"، فضیلت و عدالت را با یکدیگر متحد می سازد. سپس به چالش میان تنوع فرهنگی و وحدت اخلاقی در اقتصاد و تجارت جهانی شده ی امروز خواهیم پرداخت.
برهم کُنشِ اجزای نفس و تکوینِ مبادی عمل در اخلاق نیکوماخوس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
37 - 64
حوزههای تخصصی:
ارسطو در اخلاق نیکوماخوس به اقتضای غایتِ عملی به مبادیِ تکوینِ عمل می پردازد. قسمی از مبادی، فضایل اند که عللِ غایی وقوعِ عمل هستند و بخشی نیز مبادیِ درونی عمل و اجزاءِ نفس انسانی به عنوان عاملِ عمل اخلاقی است که در فرایند برهم کُنشی مستمر به رخ دادِ عمل می انجامند. پرسش اصلی ناظر به فهمِ بنیان های عمل این است که چه گونه رابطه ای میان اجزاء نفس و فضایل منجر به وقوع عمل اخلاقی می شود؟ در این مقاله نخست به توصیف هر یک از اجزاء و سپس به رابطه آنها با هم پرداخته شده تا در نهایت روشن شود میان اجزاء نفس و رابطه ی درونی آنها با هم به عنوان یک بُعدِ مبادیِ عمل، و فضایل به مثابه مبادیِ غاییِ عمل از سوی دیگر چه نسبتی است. در نگرش ارسطو خواستِ تکرارشونده در یک سو، تعقل را در آن سمت تقویت می کند و عقلِ قوام یافته در یک بُعد، خواست را نیز به همان جهت سوق می دهد. از این رو عمل̊ برآیندِ برهم کنش میان اجزاء عقلی و غیرعقلیِ نفس و خواست و عقل در انسان است که خود در ارتباطی دوسویه با مبادیِ غایی عمل و فضایل اند به نحوی که رذایل، مبادی فضایل را ویران میکند.
بررسی تطبیقی شجاعت در منابع اسلامی و روان شناسی مثبت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام دی ۱۴۰۰ شماره ۲۸۹
67-78
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم «شجاعت» در منابع اسلامی، روان شناسی مثبت و بررسی تطبیقی آن انجام شده است. یافته های پژوهش از طریق بررسی و تبیین منابع اسلامی به صورت «کتابخانه ای» جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. مؤلفه هایِ «شجاعت» نیز به روش توصیفی تحلیلی براساس رتبه بندی کتب روایی و با استفاده از رتبه «الف» و «ب» استخراج و تبیین گردید. با تتبع در منابع دینی پنج واژه الشجاعه، النَّجْدَه، صِدْقُ الْبَأْسِ، الجُرأه و قوه القَلب استخراج و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. پس از بررسی و شناسایی مؤلفه ها، شجاعت براساس منابع اسلامی و کتب لغت چنین تعریف می شود: شجاعت یک توانایی روانی است که در فرد انگیزه ای برای ایستادگی و مقاومت ایجاد کرده و فرد را به اقدام و ورود در ناملایمات و دفاع کردن واداشته و او را در برابر دشواری ها و تلخی های مبارزه، شکیبا و پایمرد می سازد. در قسمت دوم پژوهش، شجاعت در روان شناسی مثبت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت که با بررسی دیدگاه های روان شناسان مثبت نگر و جمع بندی اقوال آنها، به این تعریف از شجاعت رسیدیم که؛ شجاعت در روان شناسی مثبت عبارت است از اعمال ارادیِ میل آگاهانه به خطرپذیری، که به عنوان نیروی محرکه، شخص را برای رسیدن به هدف در موقعیت های خطرناک و تضادهای بیرونی / درونی پشتیبانی می کند؛ هرچند ممکن است هیجان ترس در فرد وجود داشته باشد.
آموزه حد وسط ارسطویی: نقد دو خوانش و ارائه برداشتی جدید
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
21 - 48
حوزههای تخصصی:
در نگاه ارسطو هر عاطفه یا خواست یا رفتاری به شرطی فضیلت مندانه است که در میانه دو حد افراط و تفریط قرار داشته باشد؛ یعنی حد وسط باشد. از سویی، از منظر ارسطو، فضیلت جزء جدایی ناپذیر سعادت است؛ چون وی سعادت را فعالیت نفس در انطباق با فضیلت کامل می داند. منظورش این است که صرف داشتن صفات و ملکاتی شایسته برای سعادت کفایت نمی کند؛ بلکه باید فضایل در زندگی بروز و ظهوری عینی داشته باشند و در رفتار خود را نشان دهند. بدین ترتیب فضیلت و به تبع آن حدوسط در نظام اخلاقی ارسطو نقشی قاطع ایفا می کند و تضعیف آن به تضعیف کلیت نظام اخلاقی وی می انجامد. این آموزه در طی تاریخ بسیار اثرگذار بوده و اغلب متفکران مسلمان و مسیحی آن را پذیرفته اند. با این همه، برخی از فلاسفه بر آن نقدهای جدی وارد ساخته اند. در روایت رایج، حد وسط قاعده ای است که بنا است در هر وضعیت با رجوع به آن و استمداد از آن، رفتار یا احساس یا خواست فضیلت مندانه تشخیص داده شود. بیشترین نقد متوجه این روایت است و از همین رو است که به تفصیل بیشتری به آن خواهیم پرداخت. به دلیل این نقدها برخی آن را یکسره رد کرده اند؛ اما برخی رد یکسره آنرا منصفانه ندیده و روایت های معتدل تری از آن عرضه کرده اند تا این نظریه بتواند در برابر این نقدها تاب آورد. آنها گفته اند قصد ارسطو از قاعده حد وسط، نه ارائه قاعده و راه کار عملی و کاربردی، بلکه تنها تحلیل مفهومی فضیلت بوده است. در این مقاله این رأی هم رد می شود و این احتمال مطرح می گردد که بسا مقصود ارسطو از قاعده حد وسط، نه ارائه یک راه کار در حوزه عمل اخلاقی و نه تعریف فضیلت بوده است، بلکه این قاعده و توضیحات مرتبط با آن می تواند نشانه ای از گرایش ارسطو به اخلاق وضعیت باشد.
نظام سیاسی عادلانه از دیدگاه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضیلت عدالت از مفاهیمی است که در اندیشه های ارسطو کاربرد فراوانی داشته و در حوزه های گوناگون از جمله سیاست به کار رفته است. مسأله اصلی او در آنجا، استحقاق و شایستگی جهت حکومت و تقسیم مناصب نظام های سیاسی و بطور کلی شیوه عادلانه حکومت است. او بدین منظور در کتاب سوم سیاست ابتدا به بررسی و نقد دعاوی نظام های سیاسی موجود دراین خصوص پرداخته و ادعا می کند با توجه به هدف ایجاد جامعه که برآوردن منافع مشترک و رساندن شهروندان به شکوفندگی (اودایمونیا) است هیچکدام از این دعاوی به طور مطلق درست نیستند و باید مورد اصلاح واقع شوند. سپس به ترسیم نظام سیاسی مطلوب خود می پردازد که شامل نظامی است که شهروندان بتوانند در آن به تناوب فرمانروا و فرمانبردار گردند. ما در این مقاله به بررسی و تحلیل دیدگاه ارسطو در این زمینه پرداخته و بیان خواهیم نمود که دیدگاه او می تواند راه حلی برای تعدیل افراط گرایی در زمینه عدالت سیاسی و یافتن نظامی کم عیبتر در این زمینه باشد.
فضیلت های اخلاقی و زندگی خوب در عصر کرونا ویروس (کووید- 19)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
53 - 74
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش این است که چه رابطه ای بین فضیلت های اخلاقی و زندگی خوب در عصر کروناویروس وجود دارد. در عصر کروناویروس، بسیاری از انسان ها متعهد شدند که کارهای فضیلت مندانه انجام دهند. آنها عدالت، شجاعت، بخشش، صداقت، حکمت عملی و ... را رواج دادند؛ به هم نوعان خود کمک کردند؛ سالمندان و انسان های ضعیف را مورد توجه قرار داده اند و در این آزمون موفق و سربلند بیرون آمده اند. برخی دیگر با احتکار اقلام اساسی و بی توجهی به فقرا و سالمندان و فرار از زیر بار مسئولیت های اجتماعی خود، در آزمون فضیلت های ناکام ماندند و رذیلت ورزی را پیشه خود قرار دادند. این مقاله به روش توصیفی و تحلیل محتوا صورت گرفته است. هدف از نگارش آن بررسی نقش فضیلت های اخلاقی در بهتر کردن زندگی انسانها و کاستن درد و رنج آنها در عصر کروناویروس است. برای دستیابی به این هدف فضیلت های اخلاقی اصلی در عصر کروناویروس مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و این نتایج به دست آمده است که در عصر کروناویروس که نابرابری ها، دروغ گویی، پنهان کاری ها، ناآرامی ها و بزدلی ها و تصمیمات نادرست بسیار برجسته هستند، بیش از هر زمان دیگری به آنها نیازمندیم. عدالت برای مقابله با نابرابری ها؛ صداقت برای مقابله با دروغ گویی ها و پنهان کاری ها؛ شجاعت برای مقابله با ناآرامی ها و تهدیدها و بزدلی ها؛ بخشش برای مقابله با خودخواهی ها؛ و حکمت عملی برای اتخاذ تصمیم های صحیح لازم است. با آگاهی از فضیلت ها و عمل کردن به آنها باعث بهتر شدن زندگی انسان ها و کاستن درد و رنج آنها در عصر کروناویروس می شود. فضیلت های اخلاقی ما را قادر می سازند تا با انتخاب آگاهانه محدودیت های فعلی به جای اینکه آنها را سخت گیرانه و غیراخلاقی بدانیم، به آنها پایبند باشیم و زندگی خوبی را برای خود و دیگران رقم بزنیم.
مبانی فلسفی جرم انگاری؛ تحلیل رذایل اخلاقی از چشم انداز نظریه خودحاکمیتی و اصل آسیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرصه فلسفه حقوقِ فضیلت، نظریه اخلاق فضیلت برای توجیه فلسفی جرم انگاری به کار می رود. از همین رو، به منظور مطرح کردن نوعی نظریه جرم انگارانه فضیلت گرا به گرانیگاه این نظریه، یعنی رذایل اخلاقی، توجه ویژه می شود. جرم انگاری رفتارهایِ رذیلانه با دشواری هایی مواجه است، از جمله تهدید خودمالکیتی و توجیه این رفتارها در ترازوی اصل آسیب. اکنون پرسش اصلی این است که: گستره جرم انگاریِ رذایل اخلاقی در بستر نظریه خودحاکمیتی تا کجا است؟ همچنین، می توان این پرسش را مطرح کرد که: چگونه نظریه جرم انگار فضیلت گرا می تواند بنا بر خوانشی از اصل آسیب توجیه شود؟ نوشتار حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به این رهیافت نائل شده است که جرم انگاری بعضی از رذایل اخلاقی موجب می شود حق خودمختاری شهروندان نقض شود. از این رو جرم انگاری این رفتارها موجه نخواهد بود. از دیگر سو، از چشم انداز نظریه جرم انگاری فضیلت گرا، رذیلت اخلاقی شرط کافی و حتی لازم برای جرم انگاری نیست. به همین دلیل، با فرض اینکه جرم انگاری رذیلتی، بر اساس خوانشی از اصل آسیب، موجه باشد، آنگاه الزاماً نمی توان ادعا کرد که به کارگیری حقوق کیفری علیه این رفتار کارآمد است. افزون بر این، هدف از پژوهش پیش رو، تبیین حدود و دشواری هایِ نظریه جرم انگاری فضیلت گرا در بستر نظریه خودحاکمیتی و اصل آسیب است.
تحلیل فضایل و توانمندیهای لیلی در منظومه لیلی و مجنون نظامی از دیدگاه روانشناسی مثبتنگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
131 - 144
حوزههای تخصصی:
انسانها از دیرباز در طول زندگی خود، گرفتار مسائل اخلاقی و مشکلات روانی بودهاند و روانشناسی به عنوان یک علم مستقل از قرن نوزدهم سعی کرده است در درمان بیماریهای روحی – روانی، مثمر ثمر باشد؛ اما در حدود دو دهه پیش شاخهای از روانشناسی به نام روانشناسی مثبتنگر به جای تمرکز بر بیماریها و اختلالات روانی، بر هیجانات مثبت و فضایل و توانمندیهای انسان تکیه میکند. این شاخه جدید روانشناسی با هدف تأکید بر فضایل ششگانه اخلاقی مانند خرد، شجاعت، عدالت، میانهروی، عشق و رأفت، استعلا و توانمندیهای بیستوچهارگانهای مانند صداقت، امید، قدردانی، رهبری . . . به دنبال یافتن آن چیزی است که «زندگی خوب» نامیده میشود. روانشناسی مثبتگرا با تکیه بر فضایل و توانمندیها و با کشف زوایای پنهان وجودی انسان، موجب بهره بردن از قابلیتهای نهفته انسان میشود. پی بردن به این فضایل در هر فردی باعث شکوفایی و محدود شدن رذیلتهای وجودی او میشود. لیلی و مجنون یکی از منظومههای خمسه نظامی از این نظر قابل بررسی است. شناخت این فضایل و توانمندیها میتواند در نشان دادن شخصیت لیلی تأثیر بسزایی داشته باشد. در این منظومه شخصیت لیلی با دارا بودن فضیلت رأفت و عشق و میانهروی و استعلا و همچنین توانمندیهای دوستداشتن، دوراندیشی و امید به شکوفایی و تعالی میرسد.
تحول نفس در مسیر سعادت از منظر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صاحبان اندیشه دیدگاه های مختلفی را در باب کمال نفس ارائه داده اند و سعی در کشف حقیقت آن داشته اند. فارابی تصویر جامعی از تحولات نفس در انسان سعادتمند را در خلال کسب فضائل ترسیم می کند و با استدلالات فلسفی، حقایق دینی پیرامون سعادت را به تحریر در می آورد. او غایت آدمی را در دستیابی به سعادت قصوایی می داند که از رهگذر کسب فضائل در عالم طبیعت محقق می گردد. گرچه نفس به مدد ماده و قوای مادی امکان دستیابی به سعادت را دارد ولی سعادت نهایی او در بی نیازی از همان ماده و عوارض و آن می داند. او گرچه از عقل به عنوان ابزاری برای نفس در جهت دستیابی به سعادت بهره می برد، اما در نهایت سعادت را صرفاً عقلی نمی داند بلکه با بهره گیری از قدرت تفکر در انجام اعمال متناسب اخلاقی و تأمل در افکار و اعمال، حال نفس را در زندگی نخستین و پسین به آگاهی حقیقی او پیوند می زند.
مبانی آموزه تربیت سقراطی- افلاطونی در محاوره پروتاگوراس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
127 - 148
حوزههای تخصصی:
در این نوشته می کوشیم مبانی آموزه تربیتِ سقراطی-افلاطونی را در محاوره پروتاگوراس بررسی کنیم. این محاوره، سقراط و پروتاگوراس را در آتن قرن پنجم پ. م. در حال بررسی و نقد آراء تربیتی رایج، به تصویر می کشد. چالش فکری آن دو با پی بردن به وجود نوعی تعارض میان آراء خویش، به نوعی بازنگری فکری و همگرائی فکری نسبی نیز روی می نهد. این همگرائی، درواقع موضعی است که افلاطون به عنوان نویسنده محاوره در برهه ای از دوره اولیه تفکر خویش به آن دست می یابد. نشانه همگرائی نسبی در پایان محاوره، عبارت است از این جمع بندیِ سقراط که اگر فضیلت معرفت باشد، آنگاه آموختنی است ؛ افلاطون همین ادّعا را بعداً با اندکی توضیح و به صورت مشروط در محاوره منون نیز می آورد. گفتنی است که در بررسی مباحث محاوره پروتاگوراس ، از چشم اندازی بهره می بریم که از پرسش آغازین و آموزه یادآوری در محاوره منون برگرفته شده است. اگر آموزه یادآوری را بر موضوعِ تربیت اطلاق کنیم؛ خواهد دید که به طور کلّی، امکانِ تربیت بر وجود استعداد طبیعی و تمرین، وابسته است. توجه به فضیلت نیز، محتوای ارزشی تربیت را مشخص می سازد. مرور مبانی معرفت شناختی و وجودشناختی در گفت وگوی سقراط و پروتاگوراس، کمک می کند تا تأثیر این دو نفر در شکل گیری تدریجی تربیتِ سقراطی-افلاطونی را نیز بهتر بفهمیم. پس از بیان مسأله و چشم انداز، بیشتر می کوشیم به بررسی و تحلیل مبانی زیر بپردازیم: جدائی معرفت و جهل؛ جدا نبودن مقام نظر از عمل؛ فضیلت به عنوان ویژگی واقعی و مؤثر در بروز رفتارها؛ وحدت فضیلت و معرفت همراه با انکار ضعفِ اراده؛ اجزاء فضیلت؛ امکان آموختن به معنی یادآوری؛ آموختنی بودن فضیلت به شرط معرفت بودن؛ مباحث منطقی مانند تناقض، تضاد، نسبت تساوی؛ توجه اجمالی به نفس و سعادت آن؛ فروکاستن خیر و شرّ به لذت و درد؛ لزوم استعدادهای متفاوت و تمرین برای تربیت.
رابطه عدالت و سعادت از دیدگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۸
97-121
حوزههای تخصصی:
فارابی عدالت را در سه حوزه تکوین، اجتماع و فرد بررسی می کند و در هر سه به اعتدال توجه دارد، به گونه ای که در تکوین، به معنای اعطای بهره وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها، از سوی خداوند و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک، بر اساس شایستگی افراد و در اخلاق به معنای رعایت اعتدال و حدوسط نظر دارد، از سویی وی با تقسیم سعادت به دنیوی و اخروی، سعادت دنیوی را ابزاری برای دستیابی به سعادت حقیقی می داند که بالاترین مرتبه آن مختص حکیمان در آخرت است. وی با تأثیرپذیری از افلاطون و ارسطو تأثیر عدالت را در دستیابی به سعادت پذیرفته و این بدین جهت است که عدالت دارای مطلوبیت غیری است و اینکه در تحصیل سعادت به امور دیگری غیر از عدالت نیاز است، نشان می دهدکه عدالت، شرط لازم برای سعادت است ولی شرط کافی نیست.
نقد و ارزیابی نظریه اعتدال در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۸
123-153
حوزههای تخصصی:
نظریه اعتدال یکی از انواع نظریات اخلاق فضیلت است که افلاطون و ارسطو نظریه پردازان اصلی آن در یونان باستان بودند. این نظریه به دلیل سازگاری با متون دین اسلام، نزد فیلسوفان و علمای اخلاق اسلامی رواج زیادی یافت؛ به نحوی که اغلب حکمای اسلامی چون فارابی، ابن سینا، مسکویه، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا تابع این نظریه اند. هسته اصلی نظریه اعتدال قاعده اعتدال است که بر اساس آن فضیلت اخلاقی به اعتدال و میانه روی تعریف و همه فضایل اخلاقی به لحاظ وجودی مابین دو رذیلت افراط و تفریط در نظر گرفته می شوند. لذا توصیه عملی این نظریه رعایت اعتدال در همه عواطف و اعمال است. نظریه اعتدال با وجود نکات قوتی چون سادگی، شهرت و مورد پذیرش عامه بودن، از اشکالاتی نیز چون عدم انسجام درونی، ابهام در مفهوم حد وسط، مشکل تعیین حد وسط، نقص در حل تعارضات اخلاقی و عدم شمول و فراگیری بر تمام فضایل و رذایل برخوردار است. این مقاله به ارزیابی نظریه اعتدال بر اساس معیارهای سنجش نظریه های اخلاقی می پردازد.
نظریه اخلاقی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۹
27-56
حوزههای تخصصی:
نظریه های اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریه های فضیلت گرایی، نتیجه گرایی و وظیفه گرایی تقسیم می شوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را می توان جزء نظریه های فضیلت گرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگ ترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفه او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریه اخلاقی او به طور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم می پردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلت گرای اخلاقی، نظریه اخلاقی اش را با بحث از سعادت آغاز می کند. او بر اساس مبنای فلسفی اش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت می شمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودی اش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف می کند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهده موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همه ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوه عقلی و نیل به ملکه عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعده اعتدال ارسطویی است و همه فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار می دهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
بسط مدل مفهومی مراتب و مراحل تحول اخلاقی با تأکید بر آرای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۵
83 - 102
حوزههای تخصصی:
معنای فضیلت در فلسفه اخلاق ارسطو از منظر چیستی و ماهیت به صورت صریح مورد بحث قرار گرفته است ولی چگونگی رشد و تحول فضیلت و مراحل آن به صورت واضح تشریح نشده است. ازاین رو این مقاله در پی آن است تا مراحل ارسطویی رشد و تحول فضایل اخلاقی و ویژگی های هر مرحله را با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی استخراج نماید. برای انجام این مهم در گام اول با بررسی ادبیات پژوهشی در این حوزه چارچوب اولیه یا همان مراتب و مراحل تحول فضیلت مشخص شد و درگام بعد با تحلیل متن کتاب اخلاق نیکوماخوس ویژگیهای هر مرحله استخراج گردید. نتایج نشان می دهند که در کل مراتب و مراحل تحول اخلاقی عبارت اند از مرحله اخلاق توده وار، مرحله ناپرهیزکاری اخلاقی، مرحله پرهیزکاری اخلاقی و در نهایت مرحله فضیلتمندی. یافته ها نشان می دهد که در مرحله اخلاق توده وار افراد لزوماً شرور محسوب نمی شوند ولی مسائل اخلاقی برای آنها موضوعیت و الویت نداشته و نسبت به مسائل اخلاقی بی تفاوت هستند. در مرحله ناپرهیزکاری اخلاقی افراد دانش اخلاقی کاملی را در اختیار نداشته و این دانش ناقص به عمل اخلاقی ختم نمی شود. در مرحله پرهیزکاری اخلاقی افراد دانش اخلاقی بالایی دارند و این دانش به عمل اخلاقی ختم می شود ولی التذاذ اخلاقی به صورت کامل رخ نمی دهد. در نهایت افراد در مرحله آخر دانش اخلاقی را به عمل اخلاقی ختم کرده و درعین حال از عمل اخلاقی خود التذاذ کافی اکتساب می نمایند.