آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

امر نظامی و امر سیاسی به عنوان دو حوزة اصلی حکومت همیشه در بستر مفهوم قدرت در تعامل و تقابل با یکدیگر تعریف شده اند. این دو حوزة قدرت در عصر میانة ایران، گاه در تعامل و گاه در تضاد با یکدیگر در ساختار حکومت مشاهده شده است. در این دوره، این دو حوزه از سویی در مسیر ادارة حکومت نیاز به تعامل نشان داده اند و از سویی دیگر، جهت در دست گرفتن قدرت غالب، کشمکشی دائمی میان این دو حوزه وجود داشته است. با توجه به تسلط نیروهایی با ماهیت نظامی بر امر حکومت، اغلب انتظار بر این است که ماهیت حکومت و سازوکارهای آن در این دوره متأثر از امر نظامی باشد و تأثیر آن در ساختار حکومت قابل رؤیت باشد؛ اما، تداوم سنت های پیشین حکومت مبتنی بر نظام دیوانسالاری در بخش اعظمی از این دوره، این تصور را با چالش روبرو می کند. ازاین رو، این نوشتار به دنبال پاسخ گویی به چگونگی ارتباط این دو حوزه در ساختار حکومت در این عصر و نمود آن در حوزة اندیشه است. به همین دلیل، در این پژوهش به جای یابی اندیشة نظامی و سیاسی و تبیین جایگاه آن ها در نظام فکری و ساختار حکومتداری این عصر پرداخته و سپس با روش تبیینی تحلیلی به بررسی ارتباط آن ها توجه شده است. بر اساس مطالعات صورت گرفته به نظر می رسد علی رغم زمینة نظامی حکومت های عصر میانة ایران، با توجه به سازوکارهای حکومت های این عصر، این امر سیاسی است که در تعامل دو حوزة امر نظامی و امر سیاسی، نقش برتر را داشته و تعیین کنندة اصلی مسیر حکومت می باشد. ازاین رو، در این دوره امر نظامی تابعی از امر سیاسی محسوب می شود؛ چنان که این اندیشه حتی از سوی نخبگان نظامی نیز پذیرفته شده بود.

تبلیغات