مطالب مرتبط با کلیدواژه

بالقوگی


۱.

فرم سیاست در نظریه حقیقت انتقادی: مطالعه موردی طرح جورجو آگامبن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آپاراتوس آگامبن اجتماع آینده بالقوگی نظریه حقیقت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۸ تعداد دانلود : ۴۹۸
نیچه،از پیشتازان تبار فلسفه انتقادی، در «تبارشناسی اخلاق» خود می گوید، برای «انسان»، مسئله اصلی زندگی، نه خود رنج کشیدن، بلکه «معنایی» است که رنج کشیدن هایش دارد. اگرهمین تقلای مکرر وپیوسته «معناجویی» ازپس ایدئولوژی هاورژیم های حقیقتِ هنجاری رامحورگفتاری بدانیم که «فلسفه انتقادی» نامیده می شود،درخواهیم یافت که فلسفه انتقادی،پیوندی وثیقب ااحیاوطرح دوباره «حقیقت»،آن هم درجهانی داردکه حقیقت و «معنا»،همواره به پای ارزش هایی نظیر «فایده» و «لذت» ازیک سو و بنیادگرایی و خشونت از سوی دیگر به مسلخ آورده می شود. روشن است که در چنین نبردی برای «حقیقت»،آنچه حائز اهمیت است،نه صرفاً پی ریزی یک «هستی شناسیِ حقیقت»، یا «انسان شناسی» ومعرفت النفس انتقادی،بلکه ترسیم وپیش کشیدن «چهره ای» است که این نظریه حقیقت انتقادی،برای جهان انسانی و روابط میان انسان ها به بارخواهد آورد؛ چهره ای که بیش از هر چیز،خود را در «فرم سیاست»،نمایان می کند. در این مقاله، تلاش نظری فیلسوفان انتقادی، برای بازسازی نسبت میان «طرح حقیقت» با فرم سیاست را از خلال نظریه جورج و آگامبن، فیلسوف انتقادی معاصر،دنبال می کنیم. جایی که آگامبن،به میانجی «انسان شناسی» و نظریه حقیقت،تلاش می کند تا آپاراتوس یا فرمی رابرای روابط انسانی به پیش بکشد که سودای حقیقت جویی انسان را با کنش خلاقانه و آزاد از سلطه،پیوند زند و جایی برای کنش معطوف به حقیقت در اجتماع آینده باز نگاه دارد.
۲.

نقدِ نقدهای هایدگر بر سوژه دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دکارت هایدگر سوژه بالقوگی دوآلیته خودبنیادی فقدان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۱ تعداد دانلود : ۴۵۳
خوانش رایج سوژه دکارتی، آن را به منزله نقطه عطفی در«خودبنیادی» انسان درنظر گرفته است. بخش مهمی از فلسفه قرن بیستم به تأسی از هایدگر، بالاترین اهتمام خود را نقد سوژه دکارتی تعریف کرد؛ گویی سوژه دکارتی عامل اصلی انحراف مسیر فلسفه از لحاظ کردن وجود بماهو وجود بوده است. بسیاری منتقدان بحران های مدرنیته را مولود خودبنیادی سوژه دکارتی می دانند تا جایی که می گویند سوژه دکارتی نه تنها فلسفه بلکه بشریت را نیز منحرف کرده است. این مقاله می کوشد ضمن ارائه تقریری از نقد هایدگر و فیلسوفان متأثر از او، به نحوه تقویم سوژه دکارتی بازگردد و نسبت تأملات دکارتی را با بالقوگی، دوآلیته و خودبنیادی دریابد و نشان دهد با توجه به فقدان بنیادی سوژه دکارتی، نمی توان چنین نقدی بر حقیقت سوژه نزد دکارت وارد کرد. در این میان متفکرینی بوده اند که خوانشی متفاوت از سوژه دکارتی داشتند؛ خوانشی که این سوژه را به نسیان وجود و بحرانِ خودبنیادی بشریت و... رهنمون نمی گردد. مقاله حاضر ضمن نقب زدن به مفهوم سوژه در یونان و تبار هلنی و عرفانی آن، خوانش های مغایر با خوانش رایج سوژه دکارتی را مبنای کار قرار می دهد و نشان می دهد که سوژه دکارتی در حقیقت آن امرِ تهی است که امکان آزمودن حقایق را فراهم می آورد.