مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
غیریت سازی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بهره گیری از نظریة شرق شناسی ادوارد سعید و غیریت سازی نظریة گفتمان، به رویارویی ادبای مسیحی عرب با فرهنگ اسلامی پرداخته و نشان داده شده است که نقش مسیحیان عرب در اسلام ستیزی و گسترش نفوذ فرهنگی غرب به دنیای عرب به خصوص مدیترانة عربی از جمله کشورهای مصر، سوریه و تونس قابل توجه و بسیار گسترده بوده است و بر غیریت سازی از فرهنگ اسلامی تأکید داشته اند. مهم ترین مصادیق برساختن هویت «غیر» از فرهنگ اصیل اسلامی عربی در استهزای فرهنگ و احکام اسلامی، قبح شکنی از معاصی و خطوط قرمز اسلام همچون روابط نامشروع و خودکشی و ترویج برخی آموزه های مسیحی مانند: اعتراف به گناه یا معرفی مسیحیت به عنوان دین آرامش و مدارا، بی دین کردن خط و زبان عربی، بازنمایی اسلام به منزلة دینی عقب مانده و مترادف با جهل و بی سوادی، تاریخ سازی و القای آغاز دوران رونق و ترقی با ورود فرهنگ غرب به جهان عرب و نیز تصویرسازی از غرب و مهاجمان متجاوز به مثابه پیام آوران تمدن و پیشرفت، برخی از راهبردهای ادیبان مسیحی عرب در تاریخ معاصر در قالب داستان ها و اشعار به شمار می رود.
از شرق شناسی تا مطالعات پسااستعماری: رویکردی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن تبیین سیر تحول از رویکرد چند رشتهای در مطالعات شرق شناسی قرن نوزده و نیمه نخست قرن بیستم به رویکرد میان رشتهای در مطالعات پسااستعماری در نیمه دوم قرن بیستم، با نگاهی تاریخی و تحلیلی، به تشریح مراحل گذار از مطالعات چند فرهنگی به مطالعات میان فرهنگی میپردازد و تحولات روش شناختی از چند رشتگی به سوی میان رشتگی و پیامدهای این تحول در تحلیلهای شرق شناسانة محققان و متخصصان دانشگاهی غربی و تعامل رشتههای مختلف علمی در دوران مطالعات پسا استعماری را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در پاسخ به این پرسش که چرا شرق شناسی اساساً بر رویکرد چند رشتهای و مطالعات پسا استعماری بر رهیافت میان رشتهای استوار بوده است، این مقاله به بررسی عوامل درونزا ناشی از ماهیت تلفیقی و چند گونة شرق شناسی علمی و عوامل برونزا ناشی از تأثیرگذاری قدرتهای استعماری بر مستشرقین غربی برای پژوهش دربارة کلیه جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و ادبی جوامع مشرق زمین میپردازد و با رویکردی تبیینی، دلایل اهتمام به رویکرد بینا فرهنگی در مطالعات پسا استعماری را با توجه به تأکید بر انجام تحقیقات میدانی و پیمایشی از رهگذر پیوند معرفتی و روشی بین علوم زیباشناختی و واژه شناختی، مردم شناسی و جامعه شناسی، جغرافیا و علوم سیاسی و همکاری میان رشتهای بین شرق شناسان بومی مورد بررسی قرار میدهد.
غیریت سازی در گفتمان فرهنگی امام خمینی(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: هدف اصلی این پژوهش نشانه شناسی عناصر «غیریت سازیِ» فرهنگِ بیگانه در گفتمان فرهنگی امام خمینی است. سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از: فرهنگ بیگانه به مثابه «دیگری» در گفتمان فرهنگی امام خمینی به چه صورت بازنمایی می گردد؟ برای ارائه پاسخ به این سؤال، از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه با اتکا بر آثار امام خمینی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که امام خمینی با استفاده از نشانه ها و دوگانه هایی از قبیل ناامنی و امنیت فرهنگی، نور وظلمت، فرودستی و فرادستی، و آگاهی و حقارت موفق به غیریت سازیِ فرهنگ بیگانه به عنوان دیگرِِِِِِِِ گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی می گردند. نماد شیطان و بازتاب آن در گفتمان فرهنگی امام خمینی که دال شیطان بزرگ را با مدلول آن، یعنی آمریکا ــ غرب بازنمایی می کند، در حقیقت یک مکانیسم دفاع فرهنگی آگاهانه است.
گفتمان مشروعیت در هشت بهشت ادریس بدلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله مشروعیت سازی از رهگذر تاریخ نویسی، همواره مسئله ای مهم وجذاب بوده است. در این بین نوشتار حاضر برآن است تا مسئله مشروعیت سازی را دست کم در بخش پایانی کتاب هشت بهشت یا تاریخ آل عثمان نوشته ی ادریس بدلیسی ردیابی کند. پرسش این است که آیا بدلیسی کتاب خود را تنها برای توصیف وقایع به نگارش درآورده و یا در پس روایت وقایع، به امری دیگر یعنی مشروعیت سازی برای عثمانیان نیز چشم داشته است؟ این نوشتار با توجه به رویکرد گفتمانی و با توجه به مفاهیمی که مطالعات گفتمانی برای رصد سازوکارهای گفتمانی از جمله غیریت سازی و حاشیه رانی و برجسته سازی و سازوکارهای بینامتنیت به دست می دهد، به بررسی مشروعیت سازی در هشت بهشت بدلیسی می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که بدلیسی با در مرکز قرار دادن مفهوم جهاد، تمام تلاش خود را از رهگذر دست مایه قرار دادن تاریخ حوادث دوره سلطان محمد فاتح جهت کسب مشروعیت برای مخدومان عثمانی خود مبذول می دارد و در این بین با برجسته سازی مفهوم جهاد، مفهوم قومیت و سرزمین و فره ایزدی را به حاشیه می راند و در این راستا از نظم های گفتمانی دینی و دانشی بهره می برد.
تحلیل گفتمان عدالت در دهه سوم انقلاب با تأکید بر سال های 1380-1384(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق پیش رو با هدف تشریح فرآیند هژمونیک شدن گفتمان اصول گرایی عدالت محور در دهه سوم انقلاب (1380-1384) شکل گرفته است. با توجه به امتیازات نظریه لاکلاو و موفه از این نظریه به عنوان چارچوب نظری کارآمد و استراتژی روشی تحقیق برای این پژوهش استفاده شده است. یافته های رویکرد گفتمانی تحقیق به شرح زیر قابل ارائه اند: گفتمان اصول گرایی با استفاده از زمینه های ایجادشده در اثر تزلزل ها و بی قراری های گفتمان اصلاح طلبی و با بهره گیری از زمینه ها و امکانات سخت افزای و نرم افزاری هم چون در اختیار داشتن ساز و کارها و ابزارهای قدرت مانند قوه قضاییه و شورای نگهبان، توانست در فرآیندی رقابتی از اوایل دهه هشتاد در سه مرحله دومین دوره انتخابات شورای شهر، انتخابات مجلس هفتم و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 زمینه های لازم را برای حاشیه رانی اصلاح طلبان و ساختارشکنی برخی دال های اصلی آن فراهم آورند. این گفتمان با تاکید بر شعارها و مفاهیمی مانند تشکیل دولت اسلامی از راه اقامه عدل و ارجاع آن به مضامینی هم چون امکانات برابر برای همه و آوردن نفت سر سفره های مردم که در قالب کاربرد زبان همه فهم و عامیانه، داشتن لحنی ساده، نمایش ساده زیستی و ... ارائه می شد، به آفرینش نظام معنایی جدیدی دست زد و با استفاده از آن علاوه بر نقد دولت های گذشته و اشاره به نقصان ها و ناکارآمدی های آن ها در تأمین و توجه عدالت محورانه به نیازهای اقتصادی و رفاهی مردم، به ساختارشکنی آن ها پرداخت و قابلیت دسترسی و اعتبار خود در افکار عمومی را افزایش داد. به این ترتیب این گفتمان برای چند سال به عنوان گفتمان هژمون در فضای سیاسی کشور حاکم شد.
غیریت سازی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غیریت سازی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی هما اسدی[1] فرهاد ساسانی[2] تاریخ دریافت:10/9/91 تاریخ تصویب: 23/1/93 چکیده پژوهش حاضر به بررسی غیریت سازی و چگونگی بازنمایی «خود» و «دیگری» و همچنین سازوکار برجسته سازی و حاشیه رانی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی، شاه ایران در فاصلة بین سال های 1320 تا 1356 می پردازد. در این پژوهش از ابزارهای تحلیل واژگانی در زبان شناسی نقش گرای سیستمی برای تعیین هویت های «خود» و «دیگری» در گفتمان سیاست خارجی شاه استفاده شده است. پیکرة مورد بررسی، تمامی متن های مربوط به سخنان شاه دربارة سیاست خارجی طی سال های 1320 تا 1356 است که در قالب کتابی با عنوان «مجموعه تألیفات، نطق ها، پیام ها، مصاحبه ها و بیانات اعلی حضرت همایون محمدرضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران» در یازده جلد منتشر شده است. نتایج نشان می دهد قطب بندی هویتی در گفتمان محمدرضا پهلوی دوگانه نیست بلکه پیوستاری است با قطب های میانی، خود و دیگری: آمریکا، سازمان ملل متحد و ملت های جهان هویت های ثابت خودی در این پیوستارند، در حالی که محمد مصدق، جمال عبدالناصر، کمونیسم، حزب توده و استعمار (بدون اشاره به نام کشور خاصی) هویت های ثابت دیگری به شمار می روند. شوروی و اسرائیل نیز قطب های بینابین این پیوستار را تشکیل می دهند. همچنین نتایج نشان می دهد فعال سازی واژه ها و عبارت ها به گونه ای صورت می گیرد که نکته های مثبتِ خودی و نکته هایِ منفیِ دیگری برجسته و نکته های منفیِ خودی و نکته های مثبت دیگری به حاشیه رانده می شود. [1]دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانی، دانشگاه الزهرا (س)(نویسندة مسئول) ؛ h.asadi@alzahra.ac.ir [2] دانشیار گروه زبان شناسی، دانشگاه الزهرا (س)؛ f.sasani@ alzahra.ac.ir
تبیین انگیزه های برجسته سازی، حاشیه رانی و غیریت سازی در رباعیات خیام براساس تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به تبیین انگیزه های «غیریت سازی»، «برجسته سازی» و «به حاشیه رانی» در بعضی از رباعیات خیام، که این ویژگی ها در آنها برجسته است، پرداخته شده است. غیریت سازی یکی از روش های دست یابی به انگیزه های پنهان در ورای متون ادبی است که ازطریق تحلیل گفتمان متن با جامعه شناسی و علوم سیاسی در پیوند مستقیم است. در هر گفتمان براساس «منطق هم ارزی» و «منطق تفاوت» می توان به تبیین روابط غیریت سازانه موجود در متون ادبی پرداخت؛ بدین معنی که در هر گفتمان، یک قطب مثبت باعنوان «ما» و با هویت «خودی» برجسته می شود و دربرابر آن، قطب منفی دیگر، باعنوان «آنها» و با هویت «دیگری» به حاشیه رانده می شود. در این پژوهش از روش های تحلیل گفتمان سیاسی اجتماعی لاکلا و موفه و همچنین روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی است. خیام در تعدادی از رباعیات خود از این شیوه برای ابراز مقاصد خود بهره برده است. با تبیین و توصیف این موارد به این نکته پی خواهیم برد که چرا و بنابر چه دلایلی خیام درپی نوعی قطبیت سازی در رباعیات خود بوده است و نیز درخواهیم یافت که خیام، علاوه بر طرح دیدگاه های فلسفی در رباعیات، چگونه درصدد ابراز انگیزه های سیاسی و انتقادی ورای گفتمان های خود بوده است.
بازنمایی غرب در گفتمان سیاسی مرتضی مطهری براساس رویکرد پسااستعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
نحوهٔ برخورد با غرب از مهم ترین مؤلفه های مهم فضای اندیشه ای ایران است. انقلاب اسلامی یکی از محصولات همین دغدغه مندی اندیشه ای می باشد. مطهری به عنوان یکی از مهم ترین ایدئولوگ های انقلاب کوشید تا در مقابله با پارادایم غزب زدگی با ایجاد ساز و برگی نوین برای باورها و اصول دینیِ سنتی، زمینه ای فراهم کند که دین اسلام توان رقابت با ایدئولوژی های غربی را داشته باشد. او می خواست از این راه ایمان جوانان را در مبارزه با سکولاریسم حفظ کند. در این مسیر، با خلق معناها و مضامین جدیدی که برگرفته از عناصر سنتی، مذهبی، اسطوره ای و مدرن بود به بازنمایی غرب پرداخت. در این مقاله سعی شده تا با بهره گیری از آموزه های مطالعات پسااستعماری در باب غیریت و دیگری سازی به عنوان چارچوب نظری و روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به مثابهٔ روش، به این سؤال پاسخ داده شود که غرب در گفتمان سیاسی مطهری چگونه بازنمایی می شود؟ یافته های این مقاله مبیّن آن است که مطهری از طریق مکانسیم بازنمایی و غیریت سازی به ترسیم یک مرز هویتی میان «ما»ی ایرانی و «دیگری» غربی پرداخته و به تولید تصویری از غرب اقدام کرد که واجد دال هایی چون امپریالیست، استثمارگر، شیطان، ظالم، مستکبر، طاغوت و ظلمت است. این مقاله، بر اساس منطق هم ارزی، تفاوت غرب را در رویه های «استعماری» و«ضدیّت با دین» در گفتمان مطهری بررسی کرده و چگونگی برجسته سازی «خود» و حاشیه رانی بازنمایی غرب به مثابهٔ «دیگری» را نشان می دهد.
تعامل گروه های جهادی با نظام بین الملل بر اساس غیریت سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور جهادگرایان معاصر در عرصه سیاست جهانی به مثابه کنش گرانی که در راستای تأثیرگذاری بر عرصه ی جهانی می کوشند، در شمار مباحث چالش برانگیزی است که زمینه ی مطالعاتی جدیدی را پیش روی پژوهشگران می گشاید و نیز پرسش های بسیاری را فراروی ایشان قرار می دهد. پرداختن به نحوه ی تعامل آنها با جهان بین الملل، از جمله موضوعات درخور تأمل است. پرسش این مقاله، مطالعه ی نحوه ی تعامل گروه های جهادی با نظم بین الملل است و مقاله بر اساس فرضیه ی تعامل بر مبنای غیریت سازی رادیکال به مثابه رویکرد این گروه ها با نظم بین الملل معاصر نگاشته شده است. مقاله می کوشد موضوع را از طریق تشریح مفهوم غیریت سازی در ادبیات متأخر روابط بین الملل و نیز توضیح نحوه ی انجام فرآیند غیریت سازی نزد جهادیست های معاصر ضمن بهره گیری از تحلیل گفتمان مورد ارزیابی قرار دهد. مطالعه ی این مهم ذیل عناوینی همچون غیریت سازی، هویت و غیریت سازی در عرصه بین الملل، جهان اسلام به منزله هویت غایب عرصه ی سیاست بین الملل، فرآیند غیریت سازی در گفتمان سلفیسم جهادی و نحوه ی تعامل گروه های جهادی و نظم بین الملل موجود به انجام رسیده است.
بررسی نقض حقوق روماها در اروپا (با تمرکز بر بازنمایی آنها در رسانه های اروپایی)
حوزه های تخصصی:
روماها بزرگترین مجموعه از گروه اقلیتهای قومی اروپا هستند که به شکلی پراکنده در این قاره زندگی می کنند. سطح خدمات عمومی و بسترهای رشد اقتصادی و ارتقای علمی این دسته از شهروندان اتحادیه اروپا بسیار ضعیف است. زندگی روماها در اروپا با فقر و بیکاری و همچنین انزوای اجتماعی و تهدید ناشی از اقدامات نژادپرستانه پیوند خورده است. وضعیت نامطلوب روماها بسیار متاثر از تصویر منفی ای است که رسانه های اروپایی از این اقلیت قومی و فرهنگی در اذهان اروپایی ها ایجاد کرده اند. رسانه های اروپایی بر اساس سیاست «غیریت سازی»، تصویر ذهنی شهروندان این قاره از روماها را با مفاهیمی چون جرم، جنایت، بزه کاری و عامل تحمیل مالیات بیشتر و ... پیوند داده اند. برساخت منفی رسانه ای از روماها دستمایه سیاستمداران نژادپرست و آن دسته از احزاب در اتحادیه اروپا قرار گرفته است که با سیاست های مبتنی بر تساهل و مدارا با اقلیت ها مخالف هستند. همین سیاستمداران در برخی از کشورهای اروپایی مانند آلمان، یونان، چک و فرانسه با تقویت مواضع خود، قوانینی را وضع کرده اند که انواع محدودیت ها را علیه روماها تحمیل می کند. چرخه معیوبی از تصویرسازی منفی رسانه های اروپایی و سوءاستفاده سیاستمداران افراط گرای این قاره از آن، در نقض گسترده حقوق روماها در کشورهای مختلف اروپا نقش مؤثری داشته است.
روایت های هویت واحد اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۹ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
93 - 108
حوزه های تخصصی:
ماهیت و ریشه های همگرایی اروپایی به عنوان یکی از بی بدیل ترین مدل های همگرایی بعد از جنگ جهانی دوم، هم به دلیل نقشی که در کاهش منازعات و گسترش صلح میان کشورهای اروپایی داشت و هم به دلیل اهمیت و نقش اتحادیه اروپا در نظام بین الملل کنونی، همواره مورد توجه محققان و اندیشمندان سیاسی بوده است. عوامل و متغیرهای ملی، منطقه ای و بین المللی مختلفی در همگرایی اروپای پس از جنگ مؤثر بودند، اما متغیری که در این مقاله به برجسته سازی آن پرداختیم، نقش مؤلفه های هویتی در گسترش همکاری و همگرایی میان کشورهای اروپایی بود.پرسش اصلی این پژوهش این است که همگرایی اروپایی چگونه سببایجاد هویت اروپایی و گسترش صلح در اروپای پس از جنگ جهانی دوم شد؟ فرضیه ای که برای پاسخ به این پرسش به آزمون گذاشته می شود، این است که اتحادیه اروپا پروژه ای به منظور نجات کشورهای اروپایی براساس اسطوره سازی از درون و غیریت سازی از بیرون بوده است. یافته های پژوهش نیز نشان می دهد که هویت اروپایی امری سیاسی وگفتمانی و نتیجه ساختارشکنی گفتمان هویت ملی و دال های مرکزی آن، اسطوره سازی هایی مانند وحدت در عین کثرت، اروپای جهان وطنی و استثناگرایی و همچنین غیریت سازی از بیرون به منظور کاهش منازعات و اختلافات داخلی میان کشورهای اروپایی بوده است.
بازنمایی غرب در گفتمان سیاسی علی شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه مواجهه با غرب یکی از مولفه های اصلی فضای اندیشه ای ایران است که وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز محصول همین دغدغه مندی می باشد. شریعتی در قالب پارادایم نقد غرب زدگی سعی داشت تا با خلق معناها و مضامین جدید برگرفته از عناصر سنتی، مذهبی، اسطوره ای و مدرن به ارائه تصویری از غرب در چارچوب گفتمان سیاسی خود بپردازد که دارای جلوه ای متمایز از قبل باشد. در این مقاله از آموزه های مطالعات پسااستعماری و بطور مشخص دو مفهوم غیریت و دیگری سازی به عنوان چارچوب نظری استفاده شده و روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه نیز به مثابه روش مورد استفاده قرار گرفته تا به این سوال پاسخ داده شود که غرب در گفتمان سیاسی شریعتی چگونه بازنمایی شده است؟ یافته های این مقاله نشان می دهد وی از طریق مکانسیم بازنمایی و غیریت سازی به ترسیم یک مرز هویتی میان «ما»ی ایرانی و «دیگری» غربی پرداخته و به تولید تصویری از غرب اقدام کرده که واجد دلالت کننده هایی چون امپریالیست، استثمارگر، شیطان، ظالم و مستکبر می باشد.
نشانه شناسی گفتمانی ادبیات پایداری در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوشش های گفتمانی حافظ برای بازنمایی گفتمان استعلایی عصر، و پایداری در مقابل نظام معنایی و کنشگران آن، با هدف غیریّت سازی و مشروعیّت زدایی، ذیل الگوی گفتمان پایداری، قابل تبیین است. این مقاله می کوشد تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی به بررسی گفتمانی ادبیات پایداری در غزلیات حافظ، بر مبنای نظریه گفتمان لاکلائو و موف و الگوی نشانه شناسی گفتمانی سلطانی، بپردازد. در این شیوه، دیوان غزلیات حافظ از منظر متن، بینامتنیت و بافت مورد بررسی قرار گرفته است. مسئله مقاله این است که نظام های گفتمانی بازنمایی شده در متن کدامند و چه نسبتی با گفتمان پایداری دارند. بر اساس این روش، روشن شد که چهار خرده گفتمان: حاکمیّتی، پایداری، عرفان و تصوّف در متن حضور دارند و عمده نزاع معنایی متن، حاصل تقابل خرده گفتمان پایداری با گفتمان هژمونیک حاکمیّت وقت و گفتمان تصوّف رسمی است. با توجه به قراین متنی، خرده گفتمان پایداری در تعامل با خرده گفتمان عرفان است. خرده گفتمان تصوّف نیز در این دوره، همسو با حاکمیّت وقت، در عرصه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی حضوری فعّال دارد. بازنمایی ویژگی های هویتی طبقات سیاسی- اجتماعی مرتبط با گفتمان حاکم، با هدف تاثیرگذاری بر ذهن سوژه ، از کوشش های گفتمانی صاحب اثر است که در مجموع منجر به تبیین چهره قدرت و هویت گفتمانی آن شده است.
بازنمایی مفهوم بازنشستگی در گفتمان های پس از انقلاب اسلامی در ایران (با تاکید بر قانون برنامه های توسعه در کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بهبود مدیریت سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۵)
5 - 32
حوزه های تخصصی:
اگر چه موضوع بازنشستگی به دلیل افزایش امید به زندگی و کاهش موالید در دهه های گذشته، دغدغه مهم اغلب کشورها در سطح جهانی است، اما آمار و ارقام و وضعیت صندوق های بازنشستگی در ایران نشان می دهد که جامعه ایرانی در سال های نه چندان دیر بحران هایی جدی تر از سایر کشورها در این زمینه تجربه خواهد کرد و به یکی از مضمون های تاثیرگذار بر ساخت درونی قدرت ملّی، تبدیل خواهد شد. این مساله مهم به رغم پیچیدگی هایی که در لایه های آشکار و پنهان خود دارد، غالباً ساده انگاشته شده و به راه حل های دم دستی سپرده می شود، طوری که می توان گفت با نوعی از پیچیدگی مرکب روبرو شده است. برخلاف تصورهای رایج، تامل بر این پدیده را نمی توان صرفاً در درون صندوق های بازنشستگی و یا سازمان تامین اجتماعی خلاصه کرد. چراکه بسیاری از مشکلات و مسایلی که در درون صندوق ها آشکار می شوند، نه به دلیل کارشناسی و تکنیکی و درون سازمانی، بلکه در ابعاد برون سازمانی و در لایه های عمیق تر یعنی گفتمان های سیاسی و اجتماعی ریشه دارند. براین اساس، برای درک ژرف این پدیده، نباید شیفته ظواهر اغواگر و قیل و قال های محل ظهور شد، بلکه شایسته است که با عبور از سطح ظواهر به عوامل اساسی تر، دست یافت. بناب راین هدف این تحقیق، دست یابی به درکی عمیق از جنبه های برون سازمانی پدیده بازنشستگی و ارایه تاریخ-مند از تح ولات آن در بستر گفتمان های سیاسی و اجتماعی و توصیف ویژگی های نظام های معنایی آنها است. پرسش اصلی این تحقیق عبارت است از این که مفهوم بازنشستگی در گفتمان های پس از انقلاب اسلامی چگونه بازنمایی شده است؟ برای تحقق این هدف، داده های گفتمانی به روش لاکلاو و موفه، تحلیل می شوند. در این روش، هر متن در مقایسه با سایر متون و همچنین تحولات معنایی در سیر تاریخی مورد بررسی قرار می گیرد. در این تحقیق، مفهوم بازنشستگی پس از انقلاب اسلامی در بستر گفتمان زمینه ای سه گفتمان کلان سیاسی و اجتماعی(سازندگی و اصلاحات) با تاکید بر متون قانون برنامه های توس عه مورد بررسی قرار می گیرد، تا با درک نشانه های اصلی و مفصل بندی های خاص هر گفتمان و همچنین تم ایزات رویکردی، سیاست گذاری و عملکردی، در میان این گفتمان ها، کشف شود. یافته ها نشان می دهند که اگر چه مفهوم بازنشستگی در بستر گفتمان های سیاسی و اجتماعی زمینه (سازندگی و اصلاحات)، در طول سه دهه پس از پیروزی انقلاب از نظر تحلیل گفتمانی (مضامین،نشانه، دال ها، مدلول ها و...)، یکسان نبوده است. یعنی برمقولة بازنشستگی به مثابه دال شناور در هر فضاهای گفتمانی، معانی متفاوت و گاهاً متضاد تثبیت شده است، اما همه گفتمان های گذشته کم و بیش، معناهای ارزشمندی را از جنس آینده پژوهی حاشیه رانی کرده اند. معناهایی که می توانند از شدت بحران آینده جلوگیری کرده و تکفل های افزاینده دولت را مهار کنند، اما این معناها در فرایند تقلیل معنایی گفتمان های کوتاه مدت، به حاشیه رانده شده اند. برخی از این معناها عبارتند از عدالت بین نسلی، تنظیم قطعیت های هزینه ای با عدم قطعیت های درآمدی، معنای دوره عمر هزینه، حساس بودن به آینده و مراقبت از منابع بین نسلی، ایجاد تعهدات متناسب با امکانات و غیره. از آن جا که سیاست های بازنشستگی با مراقبت از سالمندان و تامین آنها، ذخایربلندمدت، تعهدات برای نسل های آینده، منابع بین نسلی، و عدالت بین نسلی در ارتباط است، بنابراین یافته های این تحقیق در خصوص روایت \"تقلیل معنایی\"، می تواند مورد استفاده کنش گرانی قرار گیرد که با سیاست گذاری های بین نسلی و بلندمدت سروکار دارند. براین اساس، نتایج این تحقیق، می تواند مورد استفاده سیاست گذاران کلان و نهادهایی که دغدغه امنیت ملّی و استحکام ساخت درونی قدرت ملّی آینده ج.ا.ا. را دارند قرار گیرد.
خاستگاه اندیشه مقاومت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
362 - 385
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از روش و مدل نظری توماس اسپریگنز در چهارچوب جامعه شناسی شناخت، خاستگاه اندیشه مقاومت و نحوه پدیدار شدن و نهادینه شدن آن در ذهنیت جامعه ایرانی بررسی شده است. بدین ترتیب، پژوهش حاضر، درصدد پاسخ گویی به این سؤال اساسی است که: چه عواملی در شکل گیری، تکوین و نهادینه شدن اندیشه مقاومت در ایران نقش مؤثری داشته اند؟ رویکرد محققان توصیفی - تحلیلی بوده و برای تحلیل داده ها از نظریه بحران اسپریگنز، استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد جامعه ایرانی همواره با استبداد، دخالت روزافزون قدرت های بزرگ و نقض استقلال ملی خود توسط بیگانگان مواجه بوده است. نخبگان، روشنفکران (مذهبی و غیرمذهبی) در پاسخ به استبداد و بحران استقلال، بومی گرایی را به عنوانِ تجلی اندیشه مقاومت پیشنهاد دادند. روحانیون، بومی گرایی در چهارچوب اسلام سیاسی و ملی گرایان، بومی گرایی را در چهارچوب ناسیونالیسم ایرانی به عنوانِ نظم مطلوب سیاسی ترسیم کردند. «مقاومت» در برابر استبداد و سلطه طلبی قدرت های بزرگ نقطه اشتراک هر دو گفتمان بومی گرایی به شمار می رود. در نهایت، این دو گفتمان با رهبری و هدایت مصلح بزرگ انقلابی و اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در قالب و ظرف مذهب شیعه به سازگاری نسبی رسیدند و ناسیونالیسم ایرانی ذیل الگوی اسلام سیاسی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت و در ارتباط با آن معنا و مفهوم پردازی شده است. ازاین رو، اندیشه مقاومت پدیده ای تاریخی، موقعیت مند و زمینه مند است و پدیدار شدن اندیشه مقاومت در جامعه ایرانی را می توان حاصل برخورد اندیشه و واقعیت و رابطه دیالکتیکی و اثرگذاری متقابل آن ها دانست.
تحلیل گفتمان انتقادی سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 2018(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۶ (پیاپی ۶۶)
181 - 215
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به هدف فهم منطق درونی و معناکاوی سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2018 انجام پذیرفته است. پرسش این است که متاثر از تغییر زمینه سیاست خارجی ج.ا.ا در پی خروج یکجانبه آمریکا از توافق برجام؛ در این سخنرانی، چه اهداف سیاسی، چگونه و در چه مفصل بندی و چارچوبی در پس چه کنش های گفتاری و در ذیل چه ساختار معنایی بیان شده است. با برداشتی آزاد و عملیاتی از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف؛ ابتدا متن، موضوع توصیف واژگان ارزشی قرار گرفته و استراتژی های غیریت سازی، متن/حاشیه، بینامتنیت، ناگفتنی های بین خطوط و مفروض های آن بررسی و نهایتا ساختارهای ادراکی، ارزشی و تحریکی آن استخراج شده است. نتایج نشان می دهد متن، برسازنده این تصویر است که جهان سیاست بین الملل، جامعه ای مدنی است که در آن حقوق و سازمان های بین المللی اصیل ترین ارزش ها و کلیدی ترین نهادها هستند، پس باید برای حفظ آن و حمایت از عضو متعهد (جمهوری اسلامی ایران) با قانون شکن (آمریکا) مواجهه ای قاطع و متحد توسط سایر اعضای متعهد جامعه صورت گیرد. در پیوند با زمینه، معنای متن در راستای تحریک قدرت های بزرگ در مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا حول محور برجام و به هدف بهره گیری از ظرفیت های موجود در این کنش تحریکی قابل تبیین است.
نقش توحید در صورت بندی گفتمان سیاسی امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۴
۱۰۵-۱۲۶
حوزه های تخصصی:
مفهوم توحید در اندیشه اسلامی یک مفهوم محوری است به گونه ای که مفاهیم دیگر چون معاد، نبوت و امامت در پرتو اصل توحید معنا می یابند. ادعای این پژوهش بر آن است که اندیشه سیاسی الهی امام خمینی+ نیز از جهان بینی توحیدی مستخرج است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه گفتمان، به ماهیت توحیدی گفتمان سیاسی امام خمینی+ پرداخته است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که توحید به مثابه دال مرکزی گفتمان سیاسی حضرت امام ویژگی های خاصی به گفتمان مطروحه توسط ایشان بخشیده است که در بعد ایجابی به برداشت های متفاوتی از اندیشمندان سیاسی دیگر نسبت به مفاهیم آزادی، عدالت و استقلال انجامیده و در بعد سلبی به مرزبندی با هر چه غیر خداست، منجر شده که نتیجه آن خود باوری و خود اتکایی است. واژگان کلیدی امام خمینی+، توحید، گفتمان سیاسی، غیریت سازی، اندیشه سیاسی.مفهوم توحید در اندیشه اسلامی یک مفهوم محوری است به گونه ای که مفاهیم دیگر چون معاد، نبوت و امامت در پرتو اصل توحید معنا می یابند. ادعای این پژوهش بر آن است که اندیشه سیاسی الهی امام خمینی+ نیز از جهان بینی توحیدی مستخرج است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی و در چارچوب نظریه گفتمان، به ماهیت توحیدی گفتمان سیاسی امام خمینی+ پرداخته است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که توحید به مثابه دال مرکزی گفتمان سیاسی حضرت امام ویژگی های خاصی به گفتمان مطروحه توسط ایشان بخشیده است که در بعد ایجابی به برداشت های متفاوتی از اندیشمندان سیاسی دیگر نسبت به مفاهیم آزادی، عدالت و استقلال انجامیده و در بعد سلبی به مرزبندی با هر چه غیر خداست، منجر شده که نتیجه آن خود باوری و خود اتکایی است.
راهبردهای برجسته سازی و به حاشیه رانی در گفتمان انتخاباتی حسن روحانی (مطالعه موردی: انتخابات ریاست جمهوری سال 1396)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برجسته سازی و به حاشیه رانی یکی از فرایندهای اثرگذار در منازعات گفتمانی در انتخابات است. در واقع، یکی از ویژگی های گفتمان پیروز آن است که توانایی برجسته سازی نقاط قوت خود و نقاط ضعف حریف و به حاشیه رانی نقاط قوت رقیب و نقاط ضعف خود را داشته باشد. مقاله حاضر درصدد است در چارچوب نظریه تحلیل گفتمان لاکلاو و با مورد پژوهی انتخابات سال 96 به پاسخ به این پرسش بپردازد که راهبردهای گفتمان پیروز در برجسته سازی و به حاشیه رانی چه بود؟ یافته های تحقیق با تمرکز بر سخنرانی های انتخاباتی، مستند تبلیغاتی و مناظرات انتخاباتی حسن روحانی مبنی بر آن است که روحانی با استفاده از غیریت سازی با دولت قبل و تسری بار منفی آن به نامزدهای اصولگرا و توجه به بعد اسطوره ای گفتمان خود و رقیب به برجسته سازی نقاط مثبت خود و نقاط ضعف رقیب پرداخته است. وی همچنین با توسل به دال تهی و قابلیت اعتبار به برجسته سازی نقاط ضعف رقیب و به حاشیه رانی برخی نقاط قوت آن روی آورده است. و در نهایت، وی برای خنثی نمودن تبلیغات رقیب، دال امنیت را در منظومه گفتمانی خود جای داده است.
غیریت سازی خاکستری در شاهنامه فردوسی براساس نظریه گفتمان لاکلائو و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
23 - 42
در میان لایه های هویتی متعدد، شاهنامه فردوسی عاملی برجسته در تعریف هویت ملی ایرانیان است. در واقع به لحاظ زمانی، تداوم هویت اجتماعی مستلزم داشتن گذشته ای معنادار است و این گذشته در شاهنامه آن چنان آشکار است که گویی در زمان کنونی قرائت می شود. بر همین اساس شاهنامه را خودآگاه جمعی هویت ایرانی می نامند. این خودآگاهی به عنوان یک «ما» در مقابل «دیگری» به عنوان غیر نمود یافته است. هدف اصلی این مقاله پرداختن به نحوه ی فرآیند غیریت سازانه نسبت به دیگری در شاهنامه و انعکاس این فرآیند در نوع رابطه میان خود و دیگری است. یافته های این پژوهش براساس نظریه لاکلائو و موفه، حاکی از آن است که این غیریت سازی به صورت مطلق سیاه و سفید نبوده بلکه بیشتر ماهیت خاکستری دارد و در نتیجه دیگری هرگز به طور کامل در دام طرد، تقابل و تنازع قرار نمی گیرد.
چگونگی تطبیق فرایند و ساختارِ مسئله مندیِ وضعیت جامعه شناسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
160 - 120
حوزه های تخصصی:
وضعیت جامعه شناسی در ایران یکی از پرشمارترین جایگاه های موضوعیِ مطالعات را شکل داده است اما با این حال این مطالعات در حدودِ توضیحِ نابسنده ساختار وضعیت مسئله گون جامعه شناسی در ایران متوقف شده، و کمتر قادر به توضیح فرایندیِ این ساختار بوده است. تحقیق حاضر با هدف بُعد بخشیدن به ساختار-فرایندِ وضعیت جامعه شناسی، از تکنیک ترسیم ماتریس شرطی/پیامدیِ تمهید شده در روش نظریه زمینه ایِ سیستماتیک استفاده نموده است. بنابر یافته های تحقیق؛ امر کانونیِ منتهی به وضعیت پدید آمده برای جامعه شناسی در ایران عبارت است از فقدان رسمیت جامعه شناسی. فقدان رسمیت جامعه شناسی به معنای اعم، موکول به فقدان رسمیت چندین مقوله اعم از؛ فقدان رسمیتِ میان میدانیِ امر اجتماعی ، فقدان رسمیتِ اجتماعیِ جامعه شناسی و فقدان رسمیتِ معیارهای درون میدانیِ جامعه شناسی می باشد که در سطح خُرد، ناظر بر اجتماعات علمی و کنشگران میدان جامعه شناسی ، در سطح میانی، ناظر بر دو میدانِ معرفتِ عامه و معرفتِ آکادمیک ، در سطح کلان، ناظر بر میدان های سه گانه اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک ، و در سطح ابرکلان، ناظر بر ایفای نقشِ آنتیگونیستیک علیه سرمایه داری جهانی، دولت نفتی، تجربه مدرنیته و... می باشد.