مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
حکمت اسلامی
حوزههای تخصصی:
مسئله مداخله ارزش ها در پیدایش تکنولوژی پس از انقلاب صنعتی به تدریج در کانون توجه فیلسوفان تکنولوژی قرار گرفت. در مقاله پیش رو، مسئله مذکور به روش تحلیلی عقلی و از راه تحلیل علل اربعه و توجه به ارتباط درونی هر یک از این علل با یکدیگر و تشریح جایگاه ممتاز علیت غایی در میان علل اربعه و الزامات آن در ارزش باری مصنوعات تکنیکی و تفکیک مرزهای هستی شناختی اشیای طبیعی از مصنوعات تکنیکی بر پایه مبانی حکمت اسلامی بررسی شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که حضور علت غایی در پیدایش تکنولوژی ها، زمینه ساز حضور ارزش های انسانی در بعد هستی شناختی تکنولوژی هاست. این امر هم زمان به طرح پرسش های ارزشی و اخلاقی درباره خود تکنولوژی ها می انجامد. غایات انسانی، از یک سو خود تحت تأثیر مبانی معرفتی و غیرمعرفتی همچون زمینه ها و نیازهای اجتماعی و منافع و علایق خاصی شکل می گیرند؛ از سویی دیگر به شکل گیری هنجارها و الزامات خاصی در پیکره درونی تکنولوژی ها می انجامد و از سوی سوم، در مقام کاربرد و به عنوان بخشی از نظام تکنیکی، مستلزم شکل گیری رفتارها و کنش های خاص انسانی همسو با غایات و کارکردهای متوقع از آنهاست.
بررسی یگانه انگاری حقیقت نفس ناطقه و قلب در حکمت و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده بهقصد پاسخ به یکی از مسائل مهم در حوزه انسانشناسی فلسفی، یعنی: «چیستی قلب انسان» و با ایده «یگانهانگاری حقیقت قلب در عرفان نظری با حقیقت نفس ناطقه در حکمت نظری»، به روش کتابخانهای پژوهش پیشرو را آغاز کرده است. وی در ابتدا با بازخوانی آرای عارفان و فیلسوفان برجسته اسلامی، ایده خود مبنی بر یگانهانگاری را تقویت کرده و سپس به بررسی دیدگاه دگرانگاری قلب و نفس ناطقه پرداخته است. نگارنده در نهایت با معرفی قلب از منظر عارفان اسلامی بهعنوان «حقیقت جمعی و احاطی انسان که جامع و شامل تمام مراتب انسانی یا حقیقهُالحقایق انسانی است» آن را با حقیقت نفسناطقه بهویژه در حکمتمتعالیه منطبق دانسته و معتقد شده: «تبیین فلسفی چیستی قلب بر اساس آنچه در مورد نفسناطقه در حکمتمتعالیه گفته شده، امری موجه است». بخش آخر این مقاله به پاسخ شبهاتی چند، پیرامون ایده یگانهانگاری اختصاص یافته است.
تعدد نوعی نفوس و ماهیت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار علاوه بر اعلام موضع درباره وحدت و یا تعدد نوعی نفوس بشری به دنبال پاسخی درخور برای حل معمای روان شناختی چگونگی ماهیت انسان هستیم. یکی از مباحث مطرح در علم النفس فلسفی، مسئله وحدت و یا تعدد نوعی نفوس انسانی است. اندیشمندان مسلمان در این زمینه اقوال مختلفی را مطرح ساخته اند و علاوه بر اقامه استدلال از شواهد قرآنی و روایی در تثبیت اندیشه خود بهره برده اند. برخی حکمای اسلامی معتقد به وحدت نوعی نفوس و برخی دیگر معتقد به تعدد آن هستند. در این میان صدرالمتألهین در بعضی کتب خود نظری بینابین ارائه داده و به وحدت ابتدایی نفوس در نوع و در عین حال کثرت نوعی آنها طی یک حرکت جوهری رأی داده است. این مسئله فلسفی قرابت سازنده ای دارد با مسئله مطرح در روان شناسی تحت عنوان ماهیت روان شناختی انسان که در آن روان شناسان دیدگاه های مختلف و بعضاً متضادی بیان کرده اند. بعضی ماهیت انسان را خنثا دانسته اند، برخی آن را دارای تمایلات شر انگاشته اند و بعضی نیز تمایلات خیر را به آن نسبت داده اند. با حل مسئله وحدت یا تعدد نوعی نفوس در حکمت اسلامی، پاسخی درخور به پرسش مطرح شده در علم روان شناسی داده می شود.
بررسی نظریه انتقادی تکنولوژی فینبرگ از منظر حکمت اسلامی با تأکید بر آثار شهید مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فینبرگ ازجمله فیلسوفان تکنولوژی است که می کوشد در قالب «تئوری انتقادی تکنولوژی» دو ویژگی مکانیسم ارزش باری و چگونگی انتقادپذیری تکنولوژی را تبیین کند. اندیشه انتقادی و ظرفیت های موجود در فلسفه تکنولوژی او، موجب شد تا نظریه وی از منظر حکمت اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. در تعقیب این هدف، نخست نظریه ابزارسازی وی با روش اسنادی کتابخانه ای تشریح و در قالب نموداری صورت بندی شده، آن گاه با روش تحلیلی عقلی، مواضع تعامل و تقابل آن با مبانی حکمت اسلامی با تأکید بر آثار شهید مطهری بررسی گردیده است. توجه به ارزش باری و انتقادپذیری تکنولوژی و اجتناب از نگرش ابزاری، ذات انگاری و برساخت گرایی اجتماعی، برخی از یافته ها در موضع تعامل است. اختلاف در الگوی تصرف مطلوب در طبیعت به عنوان مهم ترین منبع تغذیه تکنولوژی و اختلاف در منشأ ارزش های بارگذاری شده در مرحله طراحی سامانه های تکنیکی، پاره ای از یافته های این تحقیق در موضع تقابل است. این تقابل، پاره ای از نقدهای پیامدی چون بازگشت به قفس آهنین در سایه بر ساختی بودن مطلق ارزش ها، قداست زدایی از ارزش ها و فروکاستن آنها به ارزش های زیست محیطی و مهندسی را به دنبال دارد.
هویت مکان های تاریخی در بستر تغییر؛ تحقیق در مبنای نظری مواجهه هویت مکان های تاریخی با تغییر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد در تاریخ حفاظت معماری، تلقی نظریه پردازان حفاظت از هویت مکان های تاریخی به ویژه از منظر مواجهه با تغییر، یکی از مهمترین مبادی نظریه های حفاظتی بوده است. این در حالی است که جامعه امروز ایران، تلقی ای روشنی از این موضوع در دست ندارد. آنچه به طرح این سؤال می انجامد که تلقی فرهنگ ایرانی- اسلامی از هویت مکان های تاریخی از منظر مواجهه با تغییر چیست؟ در این راستا نوشتار حاضر، ابتدا با تکیه بر روشی تحلیلی- توصیفی، مروری بر رویکردهای مرتبط در نظریه های حفاظت خواهد داشت. رویکردهای موجود، دو رویکرد قائل به «هویت ثابت مدار» و «هویت فرایندی» را شامل می شود. سپس با استناد به بنیان های حکمی اسلامی و با تکیه بر استدلال منطقی و به روش قیاسی، به تبیین نظری مواجهه هویت مکان های تاریخی با تغییر پرداخته می شود. نتیجه آن که از این منظر، هویت مکان تاریخی، منوط به اندازه های آن و اساساً در صیرورت مدام است؛ از این رو نمی تواند از ثبات و بقا برخوردار باشد؛ در این راستا و بر اساس مبناهای نظری تحقیق، هویت مکان تاریخی، «متغیر ثابت مدار» دانسته می شود. ضمن آن که در پاسخی به چیستی امر ثابت، سه «نظام اندازه مندی» یا «نظم» مختلف شامل نظم های «مصداقی»، «فرهنگی» و «طبیعی» طرح می گردد. در این میان، نظم مصداقی مکان تاریخی، فارغ از نسبتی که با نظم های فرهنگی و طبیعی دارد، نمی تواند مبنایی ثابت و ناظر به صیرورت مکان تاریخی باشد. نظم های فرهنگی نیز فارغ از مراتب عالی تر از نظم (از جمله نظم های طبیعی)، نمی تواند از ثباتی برخوردار باشد. مگر آن که هویت مکان تاریخی، مظهریت بی مثالی برای کیفیت های وجودی و اندازه مندی های وجود داشته باشد که در این صورت، رشته استمرار هویت می تواند نظم های مصداقی باشد. هرچند که در نهایت، در دورانی همچون امروز که رجوع به نظم های طبیعی و حتی فرهنگی در تقدیر اندازه های مکان به کمترین میزان خود رسیده، غالب مکان های تاریخی لازم است در این زمره دانسته شود.
بررسی انتقادی روش اقتصاد متعارف در سایه مبانی معرفت شناختی حکمای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد اسلامی سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۳
99 - 132
حوزههای تخصصی:
روش های کاربردی علم اقتصاد تحت تأثیر روش بنیادین آن شکل می گیرد. مبادی معرفت شناختی به عنوان جزئی از روش بنیادین، در روش کاربردی این علم تأثیر دارد. علم اقتصاد متعارف در حال حاضر از روش فرضیه ای قیاسی به عنوان روش اصلی خود استفاده می کند و دیگر روش ها به عنوان مکمل این روش به کار می رود. فرضیه ها نیز به شکل عمده از میراث نظری علم اقتصاد به دست می آید و یافته های رشته های دیگر و مشاهدات تجربی به عنوان نقش ترمیمی برای اصلاح نظریات اصلی به کار می رود. بررسی انتقادی روش های مذکور بر اساس مبانی معرفت شناختی گویای این است که روش اصل موضوعی دارای آسیب استفاده از مقدمات غیریقینی در علم اقتصاد است. روش فرضیه ای قیاسی در مقدمات استدلال از مقدمات احتمالی استفاده می کند و در صورت، منحصر به رفع تالی به وسیله آزمون تجربی است. روش استقرایی نیازمند توجه به محدودیت های تعمیم است و روش های تفسیری تنها بر اساس مبانی و محدودیت هایشان قابل استفاده است. روش انتقادی نیز دارای آسیب اتکا به عقل عرفی است؛ در مقابل، حکمای اسلامی برای رفع این آسیب ها، از مقدمات یقینی نیز بهره می برند و از رفع تالی و وضع مقدم در روش قیاس استثنایی استفاده می کنند. روش استقرایی در این نگاه می تواند دارای سه شکل (تام، ناقص و دارای نتایج عملی) در علم اقتصاد اسلامی باشد و خروج از آن، سبب اشکال روش شناسی می گردد. روش تفسیری تنها در موضوعات تفسیرمحور مانند کنش اقتصادی انسان و شناخت موانع سیاستی به کار می آید و روش انتقادی بر اساس عقل متافیزیکی و قدسی می تواند نقش قابل توجهی در بعد تجویزی و سیاستی علم اقتصاد اسلامی داشته باشد.
اثبات وابستگی بقای بدن عنصری به روح بخاری از منظر حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
113 - 133
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین مسائل حوزه علم النفس، تکون جوهر نفس و تعلق آن به بدن عنصری از حیث حدوث و استکمال است که به موجب آن، نفس و بدن، واجد تفاعلی دوسویه می شوند. واسطه این تعلق، روح بخاری است که خلیفه نفس است و تأثیر و تأثر نفس و بدن از طریق آن صورت می گیرد. یکی از مهمترین این آثار، مسئله حیات و دوام موجودیت بدن است که به صورت بالعرض از جدول وجودی روح بخاری به بدن افاضه می شود. بدن عنصری از سنخ نشئه طبیعت بوده و در جوهر، سیّال و متجدد است و هر جسم سیّالی ذاتاً مرده فناپذیر است، بنابراین چون روح بخاری در تعلق نفس به بدن، واسطه در ثبوت است، بقای بدن نیز وابسته به ثبات آن خواهد بود. با این وصف، آیا می توان بقای بدن عنصری را با حفظ ثبات در روح بخاری تضمین نمود؟ مقاله حاضر پژوهشی تحلیلی- توصیفی است که از منظر حکمت اسلامی به این پرسش پاسخ می دهد و اثبات می نماید در صورت اعتدال و ثبات روح بخاری، چیزی که بالذات مرده و فناپذیر است، به یمن وجود این واسطه بالعرض، واجد حیات و بقا می شود.
تبیین مدل رفتاری انسان در راستای خط مشی رفتاری بر اساس اندیشه های علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
99 - 120
حوزههای تخصصی:
خط مشی گذاری جهت تغییر رفتار انسان ها در حوزه های مختلف بهداشت، آموزش، محیط زیست، اقتصادی، فرهنگی و... از دغدغه های اصلی خط مشی گذاران در سطح جامعه است. از این رو به طور کلی سه رویکرد جهت نیل به این امر پیش گرفته می شود؛ رویکردهای قانونی، آموزشی و رفتاری. در این بین عمدتاً دو رویکرد قانونی و آموزشی به کار گرفته می شود و رویکرد رفتاری در امر سیاست گذاری مغفول است. در این راستا مدل های رفتاری گوناگونی توسط اندیشمندان غربی و اسلامی جهت تبیین رفتار انسان ارائه شده است. در این مقاله مدل رفتاری انسان از منظر حکمت اسلامی و براساس اندیشه های علامه طباطبایی تبیین شده است. به عبارت دیگر، سعی شده با مرور اندیشه های علامه طباطبایی فهرستی از عوامل مؤثر بر رفتار انسان تهیه شود و بر اساس آنها مدلی ارائه شود. مسئله اصلی این پژوهش، پرسش از عوامل مؤثر بر رفتار انسان در قالب یک مدل مفهومی از منظر علامه طباطبایی است. مطابق مدل نهایی عوامل بیرونیِ محیطی (معماری و جغرافیا) و اجتماعی (عادات و هنجارهای اجتماعی) در کنار عوامل درونی مانند ملکات نفس، مزاج، قوای نفس، وراثت بر ادراکات انسان اثرگذار است و تمام ادراکات و عوامل آن نیز ذیل سیطره توجه نفس، منجر به اراده و صدور فعل می شوند. در پایان مقاله به عنوان نمونه به برخی از دلالت های آن در تبیین رفتار عموم افراد و خط مشی گذاری عمومی اشاره شده است.
چشم اندازی به آموزش معماری در گام دوم انقلاب اسلامی؛ ضرورت تحول در «برنامه و سرفصل رشته معماری» مبتنی بر «حکمت اسلامی» و متناسب با «بوم ایرانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
انقلاب اسلامی در تداوم راه انبیاء الهی با آرمان «حیات طیبه» جامعه توسط امام و امت شکل گرفت. مراحل تکوین این انقلاب به سوی «تمدن نوین اسلامی-ایرانی» در نظر رهبری حکیم، شامل پنج مرحله «انقلاب، نظام، دولت، جامعه و امت» اسلامی می باشد. اکنون در آستانه گام دوم انقلاب در مرحله «دولت اسلامی» هستیم که باید ارکان نظام در عمل و بر اساس یک «الگوی اسلامی-ایرانی» پیشرفت، ساماندهی بشوند. وزارت عتف بعنوان یکی از ارکان حاکمیت که متولی امر «آموزش، پژوهش و فناوری» در کشور است، باید در همین راستا جهتگیری کند. هدف از این تحقیق، جستجوی سرنخهایی برای آغاز این تحول است. پرسش تحقیق آن است که «آنچه یک مهندس معمارِ در تراز انقلاب اسلامی باید درباره معماری بداند و بتواند، چیست؟». محدوده تخصصی تحقیق، «برنامه و سرفصل دروس رشته معماری» در مقطع کارشناسی، بعنوان سند مبنای وزارت «عتف» در دانشکده های معماری است. طی یک بازاندیشی در تعریف «معماری و معمار»، می توان یک بازتعریف از «آموزش معماری و تربیت معماران» داشت و برای دانشکده های معماری در تراز جمهوری اسلامی، طرحی نو درانداخت، بگونه ای که در راستای الگوی پیشرفت «اسلامی-ایرانی» کشور باشد. همچنین برای تبیین بهتر تمایز این نگاه با نگرش کنونی، نقدی بر برنامه مصوب این رشته با روش تحلیل محتوا با بهره گیری از مدلسازی «ستون فقرات ماهی» انجام شده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که برنامه و سرفصل دروس رشته معماری باید ابتدا به دو بخش «اسلامی و ایرانی» دسته بندی شود و در هر بخشی چهار رُکن «ساماندهی، مکان، انسان و محیط» مبتنی بر «حکمت اسلامی و متناسب با بوم ایرانی» بازتعریف و آموزش داده شود. بدیهی است که لازمه کارآمدی و اثربخشی این تحول در برنامه، تربیت اساتیدی است که بعنوان افسران این جهاد، مربّی معماران شایسته برای شکلگیری معماری شایسته باشند، که از «کوزه همان برون تراود که در اوست.
الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مُدن را به مَلِک می داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه نصیر می توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می گردد، در غیر این صورت می تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و مُلک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی تواند باشد. بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش های کیفی محسوب می گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی های زمامدار مطلوب، روش ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت مدار» است و از آن جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می دهند.
تفسیر حکمت اسلامی از رابطه معنا، انسان و جامعه در نظریه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
رابطه معنا با انسان و جامعه از مهم ترین دغدغه های فلسفه و علوم اجتماعی به شمار می رود؛ زیرا امروزه منطق علوم اجتماعی فارغ از رویکرد کلاسیک (اثباتی)، نوعی گرایش به سوی نظریه های کلان اجتماعی را نشان می دهد که علاوه بر اینکه نمایانگر فلسفی شدن جامعه شناسی است، کارکرد آن نیز معقول کردن جهان اجتماعی یا به تعبیری معنادارکردن رابطه انسان و جامعه است. بدین وصف سوژگی با وجود ظرفیتی که در علوم اجتماعی به طور عام داشته و افق های مهمی را در سنت های نظری پدیدار کرده است، اما با اکتفا به عقل جزئی و تجربی در میانه دوآلیته فلسفه غرب قرار گرفته و بالمآل در سیر تطور نظریه های اجتماعی نتیجه ای جز تصلب بی روح معنا و تزلزل سطحی معنا در رابطه با انسان و جامعه به دنبال نداشته است. بر این مبنا انسانی که به کمک سوژگی خود، جهان را استعلایی می نگریست، در بستر عواملی مانند سنت، فرهنگ، گفتمان، اساطیر و... چنان از معنا زدوده شد که گویی زاده این عوامل است و اینها نه تنها به فعل او بلکه به خود او نیز معنا می دهند، اما حکمت اسلامی از سقف عقلانیت موجود با اتصال به وجود فراتر رفته و این معناداری در رابطه انسان و جامعه را در دیالکتیک تاریخ معنوی و تاریخ تجربی و در سیر علل طولی و وسائط الهی تبیین می کند. از این حیث معانی از سویی به دلیل اعدادی به کمک اراده و اختیار درصورت افعال اعتباری انسان و از سوی دیگر به دلیل فاعلی به واسطه مشیت الهی درصورت قوه ناطقه (فطرت الهی) تحقق می یابد؛ بنابراین براساس عوالم سه گانه معانی، امر و خلق در انسان معانی عقلی و فطری به تفصیل در معانی مثالی تنزل می یابد و پس از آن به ادراک حسی پیوند می خورد و این ادراک جزئی وهمی لحظه به لحظه به معنایابی انسان در جامعه در قالب اعتبارات اجتماعی منجر می شود.
جایگاه عرف در منظومه دانش حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«عرف» ازجمله عناصر اثرگذار بر رفتار فردی و اجتماعی آدمیان است و انسان ها اغلب آگاهانه یا ناآگاهانه رفتار خویش را بر پایه آن قرار می دهند. بررسی عرف در مطالعات فقهی سهم بسزایی دارد، اما امروزه به ندرت جایگاه عرف در منظومه دانش حکمت اسلامی بررسی می شود. این مقاله می کوشد با روش «توصیف و تفسیر» از منظری فلسفی به عرف نظر بیندازد. چارچوب مفهومی این تحقیق براساس دیدگاه نصیرالدین طوسی در تعیین جایگاه عرف در مقایسه با حکمت عملی و شریعت الهی استوار است. ایشان برای اشاره به عرف، از واژگان «آداب و رسوم» بهره می گیرد. نتیجه این تحقیق بیانگر آن است که عرف، هم در مطالعات منطقی و هم از زاویه حکمت عملی مسائل مهمی را بازتولید می کند. برخلاف دانش فقه که عرف را از منظری انفعالی و صرفاً شرایط حجیت آن را بررسی می نماید، نگاه فلسفی به عرف فعالانه و کنشگرانه است و ضوابط و شرایط تحولات آن را نیز می کاود. اهمیت مطالعه فلسفی عرف در شرایط کنونی که شیوه های رفتاری جوامع به سرعت در حال تحول شتابان و انتقال به جوامع دیگر است، افزون تر می شود.
نقش حکمت در شکل گیری نظام سیاسی کارآمد با تاکید برجمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است که به موضوع کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران و چالش هایی که ممکن است دراین زمینه وجود داشته باشد، توجه شود. سوال اصلی مقاله آن است که «نسبت این موضوع با حکمت اسلامی در نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟» در پاسخ به سوال فوق، فرضیه تحقیق این است که «حکمت موجب افزایش بهره وری (کارایی و اثر بخشی)، نیل به اهداف، ارتقای کارآمدی و دوام و قوام حکومت خواهد شد.» روش تحقیق، در مقام جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای است و در مقام تجزیه و تحلیل به تناسب نیاز از روش های عقلی، نقلی و تجربی استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که حکمت در مقام نظر، بر پایه علم و اندیشه و در مقام عمل، بر پایه اخلاق و معنویت و تدبیر و سیاست استوار می باشد و نظام ج.ا.ا برای رسیدن به اهداف خود نظیر حیات طیبه اسلامی، وحدت ملی، امنیت و اقتدار بازدارند و عدالت اجتماعی باید حکمت بنیان باشد؛ لذا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز به عنوان ابزار کارآمدی، باید بر اساس حکمت اسلامی یا چهار عنصر فوق تعریف و تنظیم گردد.
استراتژی های پژوهشی ترکیبی در حکمت اسلامی؛ مطالعه موردی آموزش فلسفه استاد مصباح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
37 - 66
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث در حوزه روش شناسی، بحث استراتژی های پژوهش است که پرداختن به آن در فلسفه اسلامی بدون سابقه است. می توان استراتژی های پژوهشی در فلسفه اسلامی را بر دو بخش بسیط و ترکیبی تقسیم نمود. استراتژی های پژوهشی بسیط عبارتند از استراتژی قیاسی، استراتژی تحلیلی، استراتژی استقرائی، استراتژی تفسیری و استراتژی شهودی. تحقیق حاضر پس از ارائه تعریف از استراتژی های ترکیبی، با استفاده از استراتژی تفسیری و روش تبیینی – تحلیلی درپی پاسخ به این مسئله است که استراتژی های پژوهشی ترکیبی استاد مصباح در حکمت اسلامی چگونه است. نتیجه اینکه، وی در حکمت اسلامی از استراتژی های ترکیبیِ تحلیلی-قیاسی؛ تحلیلی-قیاسی-تفسیری نوع دوم؛ تحلیلی-قیاسی-تفسیری نوع دوم-شهودی؛ تحلیلی-تفسیری نوع اول و دوم؛ تحلیلی-تفسیری نوع دوم؛ تحلیلی-تفسیری نوع دوم-استقرائی؛ و قیاسی-تفسیری نوع دوم استفاده نموده است.
مرتبه بندی معماری متناسب با ساختار وجودی انسان بر اساس آموزه های قرآن و حکمت اسلامی
حوزههای تخصصی:
معماری پدید ه ای در ارتباط با انسان است و می بایست متناسب با وی محقّق شود، از این رو پرداختن به موضوع انسان به عنوان معرفت پایه در این دانش، امری انکارناپذیر می نماید. در این خصوص فهم مراتب معماری در ارتباط با مراتب وجودی انسان اهمیت بسیار می یابد. از سویی، از آنجایی که تعریف از انسان و تلقّیات از وی گاه بسیار متفاوت می نمُاید، تفاوت در درک از معماری نیز بسیار طبیعی خواهد بود. از این منظر مقاله حاضر به شناخت ماهیت انسان مبتنی بر آموز ههای قرآ ن مجید و حکمت اسلامی به عنوان نظام معرفتی حاکم بر پژوهش می پردازد و رابطه حاصل این شناخت را در ارتباط با معماری در درجات مختلف مورد بازشناسی قرار می دهد که این امر به مرتبه بندی معماری متناسب با ساختار وجودشناسانه انسان می انجامد. در این مقاله، ساختار وجودی انسان در سه ساحت طبیعت، غریزه و فطرت و در سه مرتبه وجودی جسم، روح و نفس ترسیم می گردد و معماری در تناظر با این ساحات و مراتب، سطح بندی می شود تا به مراتبی نظیر بنا، سرپناه، محیط، فضا و مکان دست یابد.
تحلیل و بررسی چالش ها و راه حل های مسئله «خطای حسی» در حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
79 - 104
وجود خطا در ادراکات حسی، چالش های فلسفی متعددی را به همراه دارد. از این رو پرداختن به دیدگاه ها و راه حل های فلاسفه مسلمان در این مسئله اهمیت پیدا می کند. در این نوشتار به روش کتابخانه ای به جمع آوری اطلاعات، و با روش عقلی به تحلیل آن پرداخته شده است؛ به این صورت که ابتدا به چیستی علم حسی و فرایند پیدایش آن در حیطه بدن و نفس پرداخته شده است، سپس چالش های نشئت گرفته از مسئله خطای حسی مورد تبیین قرار گرفته و در ادامه به نحوه مواجهه حکمای مسلمان با مسئله خطای حسی و چالش های آن پرداخته شده است. با تحلیل دیدگاه حکمای مسلمان چنین نتیجه گرفته شده که محورهای مواجهه حکما در مورد خطای حسی عبارت اند از: 1 عدم اتصاف ادراک حسی به خطا و صواب؛ 2 تأثیر قوه واهمه و متخیله در خطای حسی؛ 3 کشف و تصحیح خطای حسی به واسطه قوه عاقله. از نظر نویسندگان با تحلیل و تفکیک جنبه های معرفت شناختی و هستی شناختی ادراکات حسی، مشخص می شود که ادراکات حسی به معنای حقیقی قابل صدق و کذب هستند و اعتبار معرفت شناختی آن ها مبتنی بر فکر و تعقل است. از این رو، ادراکات حسی و قضایای محسوسات از تحت بدیهیات و یقینیات خارج می شوند.
ظرفیت های حکمت اسلامی در شناخت و ارزیابی مفاسد اخلاقی در جامعه(مقاله پژوهشی حوزه)
رشد و ارتقای مادی و معنوی در جامعه اسلامی منوط به رعایت نظم و ایفای متعهدانه و مسئولانه نقش ها و رعایت مقررات و هنجارهای قانونی و عرفی است. هرگونه اختلال در این فرایند منجر به بی تعادلی و کژکارکردهایی می شود که با نبود مدیریت، به آسیب های اجتماعی و در صورت گسترش، به مسئله و بحران اجتماعی تبدیل می شود. با توجه به تمایز فرهنگ ها، هر جامعه ای از ارزش ها و باورهای خاصی تبعیت می کند و اخلاق و مفاسد اخلاقی را در همان گفتمان معنا می کند. نوشتار حاضر درصدد شناخت و ارزیابی مقوله «مفاسد اخلاقی» به مثابه کژکارکردهای مختل کننده نظم قانونی و عرفی جامعه اسلامی با الهام از نظریه «اعتباریات» حکیم مسلمان علامه طباطبائی است. به نظر می رسد این نظریه با توجه به انسان شناسی اسلامی و توجه به غایت و فطرت به عنوان رویکردی بومی با زیست جهان ایرانی اسلامی سازگار تر است. روش تحقیق در این نوشتار اسنادی و توصیفی تحلیلی است.
اقتضائات معرفتی سیاست گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
مروری بر آثار مربوط به سیاست گذاری علم، نشانگر طبقه بندی این رشته علمی در ذیل علوم اجتماعی و به طور مشخص، مطالعات اجتماعی علم و جامعه شناسی علم است که خود در آرای متفکران کلاسیک جامعه شناسی مانند دورکیم و مارکس ریشه دارد. در این حوزه، بعضی از نظریات، مطالعات اجتماعی یا سیاست گذاری علم را ناظر بر منظرهای مختلف جهان مدرن بررسی می کنند و بعضی دیگر از آن ها به تمایز کلی همه منظرهای مدرن با جهان ماقبل مدرن، به ویژه قرون وسطای مسیحی اشاره دارند. در این مقاله، با تأکید بر منظرهای دسته دوم مانند دیدگاه میشل فوکو، توماس کوهن و برونو لاتور، تحولات مربوط به گسست علوم مدرن از جهان قرون وسطای مسیحی به لحاظ موضوع و مبانی بررسی شد. همچنین ارتباط تکوینی حوزه مطالعات اجتماعی و سیاست گذاری علم در قرن بیستم با دوره های قبلی علم مدرن تحلیل شدند و درنهایت با توجه به نگاه مابعدالطبیعی به علم در جهان اسلامی-ایرانی، به ویژه تا قبل از مواجهه با دنیای مدرن، براساس حکمت اسلامی اقتضائات معرفتی مطالعات اجتماعی و سیاست گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی مدنظر قرار گرفت.
بررسی سیر تحولات فضا و هندسه در معماری مسجد جامع اصفهان مبتنی بر مبانی حکمت هنر اسلامی
حوزههای تخصصی:
از دغدغه های امروز در حوزه ی معماری این مسئله است که برخی از ساختمان های معاصر، تاثیرگذاری کمتری روی مخاطب دارند. گویا تنها ساختاری تشکیل شده از مصالح هستند، زیرا این بناها در هدف آبادانی و مراقبت از محیط زندگی بشر موفق عمل نکرده اند. معماری به عنوان شناسنامه ای از افکار، پیشرفت و تاثیرات محیطی است که باید به زیر مجموعه های سازنده ی آن توجه گردد. با نظرات متعددی که امروزه در بخش حکمت نظری و عملی وجود دارد، تعریف از معماری دچار نقص هایی شده است. هدف از این پژوهش پرداختن به تعریف کاملی از معماری در ابعاد مادی و معنوی لایه های وجودی انسان و نیازهای او بود و می توان فضا و هندسه را بستری برای پاسخ گویی به نیازها دانست که با نمودار پنج مرحله ای خلق آثار بر اساس حکمت اسلامی روند رسیدن به این مهم پایه ریزی شده است. در این مقاله با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و مصداق پژوهی با استفاده از ابزار کتابخانه ای، هندسه ی مسجد جامع اصفهان را بعنوان نمونه ای موفق در حفظ ارتباط موثر میان بنا و مخاطب مورد بررسی قرار گرفته است تا نمایانگر تعریف جامعی از معماری و هندسه ی ادراکی توسط چهار لایه ی وجودی انسان باشد و نمودی از بکارگیری مبانی صحیح حکمت هنر اسلامی به عنوان یکی از غنی ترین هنرهای کشورمان به احیای میراث بی نظیر از پیشینیان خود رسیده شود. توجه به این امر سبب می شود تا مسائل معماری معاصر را تحلیل کرده و به طور بنیادین به حل آن ها پرداخته شود. معماری اصیل ایرانی به روح و حالات ماورایی آفرینش بها داده و در رساندن هستی به کیمیای وحدت به مثابه رمز جاودانگی تلاش کرده است. با رویکردهای پایه ای می توان تاثیر این وحدت روح را جاودانه ساخت. سرانجام نشان داده شد که در مسجد جامع اصفهان، با استفاده ی درست از هندسه می توان رموز ماورایی را که در قلب و روح انسان نیز سرچشمه دارد رمز پردازی نمود و به سبب تعقل و رمزگشایی مخاطب به تاثیرگذاری آن در نسل های مختلف امیدوار بود، زیرا هر چه در دنیا در حال تغییر باشد «روح» وحدت، اصالت و پاکی خود را در بدو ورود حفظ کرده و آماده ی پذیرش درستی ها و سیر حالات آفاقی و در درجات بالاتر انفسی است.
تبیین مقام ابداع در صنع انسان کامل از منظر حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان مسلمان با استعانت از قوای عقل و تکیه بر آیات و روایات، همواره در تلاش برای تعریف و تبیین ماهیت انسان کامل و افعال او در جایگاه خلیفه الله بوده اند. انسان کامل، خلیفه الله، متصف به صفاتی از نوع صفات استخلاف کننده مقام خلافت، خداوند متعال است. حضرت بدیع السماوات و الارض، از مهمترین مقامات تفویض شده به انسان کامل را مقام ابداع قرار داده، مقامی که در صنع صنایع بدیع، تجلی تام یافته است. با توجه به طرح منظرگاه های متعدد در تبیین مفهوم ابداع و تکوین صنایع و بدایع در آثار صناعی، این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان ابداع را در صنع انسان کامل بر بستر حکمت اسلامی تدوین و تبیین نمود؟ در این منظر با تکیه بر آیات، احادیث و با بهره بردن از تفاسیر و دیدگاه های حکیمان مسلمان بر بستر حکمت اسلامی، نخست مراتب خلق انسان و شئون خلقت انسان کامل تبیین شده، سپس با تکیه بر صورت بندی استخلاف مقام خلیفه اللهی به انسان کامل، مقام ابداع، نخست در فعل ذات باری تعالی مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته و سپس این مقامِ تفویض شده به انسان کامل، در صنع و صناعت آثار صناعی تبیین می گردد. این پژوهش از نوع مطالعات بنیادین با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی است که با استناد به منابع نوشتاری و تحلیل محتوای آیات، احادیث و آرائ حِکمی حُکمای اسلامی شکل گرفته است. در این پژوهش در پی تببین مقام ابداع در صنع انسان کامل، این نتیجه حاصل می شود که: انسان کامل با استعانت از این مقام و با شناخت نیازها و کاستی های زیسته انسان، به عنوان واسطه ای از جانب حضرت حق، دست به ابداع صنایع زده و رموز این صنایع را سینه به سینه به جان های مشتاق ذی صلاح، جهت تکوین سپرده است؛ تکوینی که همواره به همراه انسان جریان دارد.