مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
نگرش انتقادی
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسا استعماری از حوزه های مطالعاتی جدید دربارة مسائل کشورهای غیرغربی و فرهنگ آنهاست و در چارچوب مطالعات فرهنگی جای می گیرد. این نگرش انتقادی در تعریفی اجمالی به مجموعه ای از رهیافت های نظری اشاره دارد که با تاکید بر پیامدهای استعمارگرایی به تحلیل گفتمان استعماری می پردازد. این مطالعات بر استعمار به مثابه امری غیرفیزیکی و فرهنگی که کماکان ادامه دارد، تأکید می ورزد. حوزه و دامنة مطالعات پسااستعماری، به دلیل طرح مباحث جدید دارای وسعت گسترده ای است. این آشفتگی به ویژه به دلیل دامنة وسیع موضوعات مورد علاقة مطالعات پسااستعماری است که از نظریه و نقد ادبی تا مطالعات اقتصاد سیاسی، پژوهش دربارة حکومت های استعماری، مسئلة هویت و مطالعات فرهنگی و.... ؛ را دربرمی گیرد. این امر باعث ابهامات و مناقشاتی در برخوردهای نخستتین مخاطبان و پژوهشگران با این حوزه از مطالعات می گردد وباعث شده است برخی از نویسندگان این مطالعات را به طور یکپارچه و دارای وحدت مفهومی استنباط کنند. به نظر می رسد تدقیق در رویکردهای و شاخه های این مطالعات ضروری می نماید. براین اساس در این مقاله سعی برآنست تا از رهگذر بررسی دقیق موضوعات و مسائل و رویکردهای مطالعات پسااستعماری، به شناخت هر چه صحیح و دقیق تر از این حوزة مطالعاتی رسیده و با نگرشی انتقادی، به ابعاد مغفول در این مطالعات بپردازد.
نگرش انتقادی از درون به اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران؛ درس هایی برای مصالحه#,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزدیک به دو دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، گروهی از نخبگان، با جهت گیری به سمت دموکراتیزاسیون نظام سیاسی حاکم، تلاش و تکاپوی های نظری و عملی خود را آغاز کردند. این نخبگان و اندیشه ی آنها به نام «اصلاح طلبان» و «اصلاحات» مشهور و سبب تحول مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی شدند؛ اما تحقق اهداف آنها با چالش مواجه شد. ناکامی در اصلاحات و «گذار به دموکراسی»، نخبگانی را که به نحوی شگرف، قدرت سیاسی را بدست آورده بودند، از دایره ی آن خارج کرد. هدف اصلی این مقاله، نقد و بررسی عملکرد جریان اصلاح طلب در ساختار جمهوری اسلامی ایران، با نگاهی درونی است و در این راستا، از روش و ابزار مصاحبه با برخی از دولتمردان و متفکران اصلاح طلب و یا نزدیک به آنها (نمونه گیری هدفمند)، استفاده شده است. بر این اساس، با توجه به ماهیت موضوع، از نظریات گذار به دموکراسی در چارچوب نظرات نخبه گرایانه ی اودانل[1] و اشمیتر[2] برای تحلیل و تبیین، بهره گرفته و نیز بر مشی تعاملی و مصالحه جویانه، تأکید شده است. بر اساس یافته های پژوهش، اصلاح طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع گرایانه و میانه روی را حفظ نموده و تعامل مناسبی با مخالفان اصلاحات و نیز بدنه ی اجتماعی خود برقرار کنند؛ لذا به دنبال عدم توفیق در اجماع و مصالحه، که در واقع به معنای ناکامی های سیاسی آنها بود، به تدریج اعتماد جامعه را نیز از دست داده و دچار افول اجتماعی شدند. مجموعه ی این حوادث، به خشونت و بی ثباتی سیاسی- اجتماعی، خروج گسترده ی اصلاح طلبان از دایره ی قدرت و نیز بسته شدن بیش از پیش فضای سیاسی و اجتماعی انجامید و روندهای سیاسی دست کم تا سال 1392، به سوی عکس اهداف اصلاح طلبی، جریان یافت.
بررسی نظریه های تربیتی کودک از دید برتراند راسل در حکایتِ طایفة دزدان گلستان سعدی (بابِ سیرتِ پادشاهان: حکایتِ چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفة تحلیلیِ تعلیم و تربیت، توضیح و تحلیلِ ساختارِ فکر از طریق تحلیل های منطقی و زبانی است. در نزد بسیاری از فیلسوفان تحلیلی، ایضاحِ گزاره های فلسفی از طریق تحلیلِ مفاهیم، راه گشای حل مسأله های تربیتی کودکان است. برتراند راسل (1872-1967م.) سهم بزرگی در تعلیم و تربیت کودکان داشته است. از آنجا که سعدی نیز به امر تعلیم و تربیت توجه شایانی داشته، در مقالة پیشِ رو، حکایتِ طایفة دزدان، محلِ سنجشِ آرای برتراند راسل با آرای سعدی شیرازی قرار گرفته است. در بررسی به عمل آمده، مشاهده شد که این دو تن در مواردی تربیتی اتفاق نظر داشته اند و در مواردی اختلاف نظر. این جستار به تبیین نظر این دو متفکر اختصاص دارد.
جایگاه علوم انسانی در آموزش رشته بیونیک معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
۱۰۷-۱۲۵
حوزه های تخصصی:
نقش علوم انسانی در تفکر و عمل مهندسی، امروزه به واسطه ابهامات موجود در تکنولوژی مدرن، تلقی آن از توسعه و تبعات آن برای آینده بشر، یک ضرورت است؛ در مورد بیونیک معماری به عنوان یک رشته کارشناسی ارشد، عنوان بیونیک نباید به صورت پیش فرض، مثبت تلقی شود و از انتقادات اخلاقی و انسانی آن صرف نظر شود. در این نوشتار با روش تفسیری و استدلال منطقی، ضرورت رویکرد انتقادی در آموزش مبانی انسانی معماری بیونیکی در دو محور فلسفه تکنولوژی و اخلاق تکنولوژی تبیین شده است. در محور فلسفه، در دو بخش هستی شناسی و معرفت شناسی تکنولوژی های بیو در معماری بحث شده و در محور اخلاق، موضوعات مرتبط با انسان و محیط زیست، طرح گردیده است؛ با مقایسه سرفصل درس «حکمت هنر» با سرفصل های دروس مشابه در رشته های مهندسی دیگر در ایران و نیز برخی دانشگاه های آمریکایی، ضرورت بازنگری در آن، نشان داده شده است. نتیجه اصلی پژوهش آن است که به رغم ضرورت پرداختن به نگرش حکمت اسلامی در آموزش معماری بیونیک، این امر در وضع کنونی ناکافی است. در بحث ارائه شده در اینجا، ضرورت توجه به جایگاه نقادی از تکنولوژی، تعیین شده و تحلیل، به مثابه تعمیق نگرش انتقادی و نه توصیف صِرف روندهای جدید تکنولوژیک، به عنوان ضرورتی که باید در کانون مبحث درسی نشانده شود، مطرح شده است که بتواند تفکر عمیق تر دانشجویان را با هدف توسعه ارزشی و اخلاقیِ تکنولوژی معماری، به همراه داشته باشد.
نگرش انتقادی به آرای سبک شناسان درباره سبک ارانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم خرداد ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
259-284
دو کتاب سبک شناسی شعر شمیسا و غلامرضایی از شناخته شده ترین منابعی هستند که با نگاه دوره ای (تاریخی/ جغرافیایی) سبک های شعر فارسی را دسته بندی کرده اند. این دو اثر سالیان متمادی است که باوجود برخی اشکالات عمده، منبع تدریس و مرجع پژوهش اند. عدم نگرش انتقادی و تخصصی به این دو اثر باعث شده که بارها با تغییرات کمی تجدیدچاپ شوند. این پژوهش بر آن است با تکیه بر روش کتاب خانه ای و مراجعه به متون اصیل و کهن، اطلاعات موجود در این دو اثر، درباره سبک ارانی (آذربایجانی) را بررسی و نقد کند تا برخی گزاره های غیرعلمی آن ها، که سال هاست پذیرفته شده و از پژوهشی به پژوهش دیگر منتقل می شوند، اصلاح گردند. در همین راستا، پس از نگاهی گذرا به پیشینه دسته بندی سبک های شعر فارسی و اشاره به برخی تعارضات درباره شعر قرن ششم و سبک ارانی ابتدا به نقد سبک شناسی شمیسا و سپس به نقد سبک شناسی غلامرضایی خواهیم پرداخت و نظرات انتقادی خویش را در ذیل هریک بیان خواهیم کرد.
جستاری درنگرش انتقادی دانشجویان زبان انگلیسی پیرامون برنامه زبان آموزی در ایران: مطالعه طولی درون گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸ (پیاپی ۸۴)
369-395
این تحقیق با روش کمّی و به صورت پیمایشی و مطالعه ی طولی درون گرایانه با هدف بررسی نگرش انتقادی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد صورت پذیرفت. به این شرح که پرسشنامه "نگرش انتقادی درخصوص زبان آموزی در ایران" که توسط پیشوایی و کساییان (2013)، طراحی و اعتبارسنجی شده است، بین164 دانشجو (91 دانشجوی دختر و 73 دانشجوی پسر) در نیم سال اول و نیم سال آخر تحصیل، یعنی در دو مرحله با فاصله زمانی 5/3 و 5/1 سال، (هنگام ورود و هنگام دانش آموختگی آن ها از دانشگاه) در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در گرایش های آموزش و مترجمی زبان انگلیسی در چهار دانشگاه استان مرکزی، توزیع گردید. آلفای کرونباخ، پایایی این پرسشنامه را 93/0 نشان داد. با استفاده از آزمون های آماری از قبیل آزمون من ویتنی و تحلیل واریانس یک طرفه نشان داده شد که میزان بینش انتقادی این دانشجویان در طول تحصیل رشد معنا داری نداشته است. نتایج این پژوهش برای دانشجویان، استادان و طراحان برنامه درسی مفید بوده و زمینه رشد بینش انتقادی را برای دانشجویان رشته زبان انگلیسی فراهم می کند.
بیداری دانشی بر پایه دین پژوهی پیش زمینه های گسترش نظام مند دین پژوهی در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساله این پژوهش، مطالعه زمینه های منجر به بیداری دانشی با توجه به ظرفیت های تاملات دین پژوهانه است. بر این اساس نوشتار به چگونگی مواجهه ای موثر و بارور میان علوم دینی و انسانی می پردازد (مسأله). روش نوشتار تحلیلی-توصیفی و شیوه گردآوری داده ها در آن کتابخانه ای، بر اساس مراجعه به منابع طراز نخست، است (روش). مطابق فرضیه نوشتار گسترش بیداری دانشی در گرو مراجعه ای ویژه و نظام مند به گنجینه فکری دینی و معاصر است که در آن به زنجیره ای از پیش فرض های روش شناختی و مضمونی پایبندی وجود دارد. لحاظ این پیش فرض های روش شناختی و مضمونی، شرط ضروری و لازم در ارتقاء تاملات دین پژوهانه جامع نظام آگاهی قدیم و جدید است (فرضیه). یافته پژوهش آن است که چنین مراجعه ای، به اقتضای گسترش سامان مند مراتب دانش دینی و بومی میان ما در افق اقتضائات و تضمنات عصری، محل ملاقات سنجیده علوم معاصر و معارف دینی خواهد گردید (یافته ها).
نقش سواد رسانه ای در نگرش به جهانی شدن
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سواد رسانه ای در نگرش به جهانی شدن در بین دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شده است. روش پژوهش توصیفی است که با تکنیک پیمایش و ابزار اندازه گیری پرسشنامه انجام شده است. پرسش اصلی پژوهش مبنی بر این است که سطح و میزان سواد رسانه ای دانشجویان چه تأثیری بر نگرش آنها به مقوله جهانی شدن در سه بعد پذیرش بی قید و شرط جهانی شدن، نگرش فعال و انتقادی به جهانی شدن و نگرش منفعلانه به جهانی شدن دارد؟ جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران(3800 نفر) است که حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 348 نفر، محاسبه شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین سواد رسانه ای و نگرش منفعلانه به جهانی شدن رابطه معنادار (000/0=Sig) و منفی وجود دارد (321/0 -)، همچنین نتایج نشان داده است که بین متغیر مستقل سواد رسانه ای با نگرش مثبت و پذیرش بی قید و شرط جهانی شدن رابطه معنادار (000/0=Sig) و منفی وجود دارد (401/ 0-) و بین متغیرهای سواد رسانه ای و نگرش فعال به جهانی شدن رابطه معنادار (000/0=Sig) و مثبت وجود دارد (401/0).
نگرشی انتقادی به تاثیر شهری شدن سرمایه بر فضاهای عمومی شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضاهای شهری از دهه 1980 میلادی به محلی برای نقش آفرینی سرمایه و نظام های سرمایه داری مبدل شده است و به نوعی جنبه های گوناگون زندگی انسانها را تحت تاثیر قرار داده است. همین تاثیرگذاری متاثر از قدرت سرمایه و ماهیت سیال آن، باعث گردیده است که فضاهای جغرافیایی شهر به صورت روزافزونی از عملکرد نظام سرمایه داری تاثیر پذیرد، در چند دهه اخیر توجه طیف متنوعی از محققان فعال در حوزه مطالعات شهری جلب کرده است. یکی از عرصه های شهر که به صورت ویژه ای تحت تاثیر نظام سرمایه داری قرار گرفته است، فضاهای عمومی شهر می باشد. تا پیش از دهه 1980 میلادی، بخش عمده ای از کارکرد و هزینه های فضاهای عمومی شهر وابسته به دولت هایی بود که خود را ملزم به ارائه خدمات رایگان شهری می دانستند، اما با فراگیر شدن رویکرد محافظه کاران به اقتصاد سیاسی که باعث شد دولت ها در پی کاهش هزینه های عمومی خود باشند، فرصت آن برای سرمایه و صاحبان سرمایه به وجود آمد تا به کنترل و مدیریت فضاهای عمومی شهر بپردازند. این پژوهش با نگرشی انتقادی و با بهره گیری ا روش کتابخانه ای- اسنادی قصد دارد تا به بررسی اثر گذاری سرمایه بر فضاهای عمومی شهر بپردازد. یافته های این پژوهش نشان دهنده ی آن است که فضاهای عمومی شهر که پیشتر محلی برای کنش های اجتماعی و مدنی بودند، تحت تاثیر عملکرد فضایی سرمایه در کنترل فضاهای عمومی در حال دگردیسی در هویت خود هستند و همین امر باعث شده است که این فضاهای عمومی بیش از پیش از کارکرد عمومی خود خارج شده و به مکان هایی تبدیل شوند که فراهم کننده سود برای صاحبان سرمایه هستند.
خوانشی نو از سرزندگی شهری؛ جُستاری انتقادی به خوانش های معاصر سرزندگی شهری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
145 - 167
حوزه های تخصصی:
سرزندگی شهری، مفهومی دشوار و چندوجهی است که تبیین و خوانش آن به سادگی تجربه اش نیست. اگرچه این مفهوم طی شش دهه که از حیات آن در عرصه شهرسازی دنیا می گذرد مورد توجه نگره پردازان و حرفه مندان قرار گرفته اما تاکنون به گونه ای مناسب «مفهوم سازی» نشده است. ضمن آنکه در ادبیات موضوعی اش با فقدان انسجام نظری روبرو است. ابعاد این مسئله، در عرصه پژوهش های داخلی، گستردگی بیشتری پیدا کرده که برآمده از برداشت ها و خوانش های ناصحیح و آمیختگی های لفظی و معنایی با مفهوم «زیست پذیری» است. این مقوله به شکل گیری ابهامات و آشفتگی هایی در رابطه با سرزندگی شهری انجامیده که تا به امروز، پژوهشی نسبت به آن، رویکردی انتقادی نداشته و در جهت اصلاح آن گامی مؤثر برنداشته است. بنابراین، شفاف سازی پیرامون اشتباهات پرتکرار پژوهش های داخلی پیشین و همچنین ارائه خوانشی نو مطابق با ماهیت و اهمیت این مفهوم، ضروری است. بر این اساس، پژوهش پیش رو، در سطح اول با استفاده از روش تحلیل محتوای متون به بررسی خوانش های سرزندگی شهری در پژوهش های خارجی پرداخته و در سطح دوم، 48 مقاله داخلی منتخب(بر اساس معیارهای ترجیحی دستورالعمل پریزما) انتشار یافته در بازه زمانی (1386-1400) را با رویکردی تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار می دهد. در سطح سوم نیز، خوانشی نو از سرزندگی شهری ارائه می نماید. بر اساس نتایج پژوهش پیش رو، سرزندگی شهری، یک «فرامفهوم» یا «اَبَرمفهوم» است که خوانش یا بازخوانی آن نیازمند «رویکردی کل نگر» است، به گونه ای که می توان آن را با استفاده از استعاره کوه یخ، مدل سازی کرد. در پژوهش حاضر، این فرامفهوم، «چشم انداز آرمانی طراحی شهریِ خوب» خوانده شده و در قالب کوه یخی دارای یک لایه بیرونیِ قابل مشاهده با عنوان «پرسونای سرزندگی» و چهار لایه زیرینِ پنهان مشتمل بر «کیفیت زندگی»، «کیفیت محیطی»، «مدیریت سرزندگی» و «نیروهای هدایتگر سرزندگی» مفهوم سازی گردیده است . سرزندگی شهری، مفهومی دشوار و چندوجهی است که تبیین و خوانش آن به سادگی تجربه اش نیست. اگرچه این مفهوم طی شش دهه که از حیات آن در عرصه شهرسازی دنیا می گذرد مورد توجه نگره پردازان و حرفه مندان قرار گرفته اما تاکنون به گونه ای مناسب «مفهوم سازی» نشده است. ضمن آنکه در ادبیات موضوعی اش با فقدان انسجام نظری روبرو است. ابعاد این مسئله، در عرصه پژوهش های داخلی، گستردگی بیشتری پیدا کرده که برآمده از برداشت ها و خوانش های ناصحیح و آمیختگی های لفظی و معنایی با مفهوم «زیست پذیری» است. این مقوله به شکل گیری ابهامات و آشفتگی هایی در رابطه با سرزندگی شهری انجامیده که تا به امروز، پژوهشی نسبت به آن، رویکردی انتقادی نداشته و در جهت اصلاح آن گامی مؤثر برنداشته است. بنابراین، شفاف سازی پیرامون اشتباهات پرتکرار پژوهش های داخلی پیشین و همچنین ارائه خوانشی نو مطابق با ماهیت و اهمیت این مفهوم، ضروری است. بر این اساس، پژوهش پیش رو، در سطح اول با استفاده از روش تحلیل محتوای متون به بررسی خوانش های سرزندگی شهری در پژوهش های خارجی پرداخته و در سطح دوم، 48 مقاله داخلی منتخب(بر اساس معیارهای ترجیحی دستورالعمل پریزما) انتشار یافته در بازه زمانی (1386-1400) را با رویکردی تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار می دهد. در سطح سوم نیز، خوانشی نو از سرزندگی شهری ارائه می نماید. بر اساس نتایج پژوهش پیش رو، سرزندگی شهری، یک «فرامفهوم» یا «اَبَرمفهوم» است که خوانش یا بازخوانی آن نیازمند «رویکردی کل نگر» است، به گونه ای که می توان آن را با استفاده از استعاره کوه یخ، مدل سازی کرد. در پژوهش حاضر، این فرامفهوم، «چشم انداز آرمانی طراحی شهریِ خوب» خوانده شده و در قالب کوه یخی دارای یک لایه بیرونیِ قابل مشاهده با عنوان «پرسونای سرزندگی» و چهار لایه زیرینِ پنهان مشتمل بر «کیفیت زندگی»، «کیفیت محیطی»، «مدیریت سرزندگی» و «نیروهای هدایتگر سرزندگی» مفهوم سازی گردیده است .