مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
رنسانس
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
221 - 242
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان دوره رنسانس، به واسطه اینکه تجلی گاه یک دوران جدید بودند، از اندیشه های بکری برخوردارند. پیکودلا میراندولا (1494-1463م) با وجود گمنام بودن در تاریخ فلسفه، نقشی بسزا در نگاه غربی به انسان بازی کرد. نگاه او به مسئله کرامت انسان و جایگاهش در این مقوله بنیادین در تاریخ فکر غرب، بررسی اندیشه او را چنان پرمعنا می کند که می توان وی را از تأثیرگذارترین اندیشمندان در مسئله حقوق بشر در عصر کنونی دانست. با کمک تشریح اندیشه میراندولا، به نوعی به تشریح اندیشه غرب در مقوله کرامت انسان و حقوق بشر خواهیم پرداخت. بر این اساس سؤال محوری در این پژوهش این است که: «مبنای کرامت مندی انسان در اندیشه میراندولا چیست و این مبنا چه نسبتی با حق انسان برقرار می کند؟» برای یافتن پاسخ پرسشمان براساس رویکرد هرمنوتیک فلسفی گادامر به گفت وگو با متون میراندولا می پردازیم. میراندولا از انسان تعین ناپذیر سخن می گوید که حق قانون گذاری و تعیین سرنوشت خود را بنا به انتخاب خود دارد. این دیدگاه پیامدهای حقوق بشری مستقیمی دارد و به مثابه نخ تسبیحی است که اندیشه حقوق بشری معاصر را به اندیشه رنسانسی میراندولا متصل می کند.
رام کردن زن سرکش: نقد فرهنگی بر شیوه های سرکوب صدای زن در دوره رنسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاثیر آراء افلاطون بر آثار میکل آنژ
یونان باستان از دیر باز تا کنون مهد فلاسفه بزرگی بوده است که سنگ بنای آن را پایه ریزی کرده اند. بی شک یکی از این فلاسفه بزرگ، افلاطون بود که تاثیر شگرفی بر فیلسوفان و متفکران پس از خود داشته و آنها را از آموزه های خویش متاثر ساخت. این نفوذ تا به حدی است که حتی متفکران در عصر رنسانس با ترجمه کتب افلاطون از یونانی به لاتین و تشکیل آکادمی به احیای فلسفه افلاطونی مبادرت ورزیدند. در این عصر اندیشه های افلاطون در ادبیات و تمام علوم رخنه کرده و جلوه ای نو به آن ها بخشید. هنر و هنرمندان عصر رنسانس نیز از این قاعده مستثی نیستند. از برجسته ترین هنرمندانی که در عصر رنسانس می زیست و با شرکت در محافل افلاطونی وبا بهره گیری از آراء و آموزه های این فیلسوف بزرگ که توسط متفکران رنسانسی تدریس می شد، به ویژه در زمینه عشق، زیبایی و نظریه مثل وی به خلق آثار جاویدانی دست می زند، میکل آنژ است. این مقاله به بررسی تاثیر تفکرات فلسفی افلاطون بر اثار میکل آنژ می پردازد و با روشی قیاسی به این سوال پاسخ دهد که؛ چگونه آراء افلاطون بر نحوه تفکر و آثار میکل آنژ تاثیر گذاشته و میکل آنژ به چه صورتی بر اساس آراء افلاطون هنرنمایی کرده است؟
نقد و تحلیل کتاب Studies in Iconology, Humanistic Themes in the Art of the Renaissance By: Erwin Panofsky (درآمدی بر آیکونولوژی، مفاهیم انسان گرایانه در هنر رنسانس، نوشته اروین پانوفسکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب «درآمدی بر آیکونولوژی، مفاهیم انسان گرایانه در هنر رنسانس» نوشته اروین پانوفسکی چگونگیِ کاربستِ روش شناسیِ آیکونولوژی را در تفسیر آثار هنری نشان می دهد. هدف از نقد کتاب مذکور بیان اهمیت پژوهش های بینارشته ای و چگونگی سازماندهی روشمند مطالب در تحلیل آثار هنری است. ازین رو در این مقاله، شکل و محتوای اثر و مواضعِ نویسنده در تحلیل و ارجاعات به منابع بر اساس روش آیکونولوژی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. به لحاظ شکلی، کتاب موردبحث ایده محوریِ رابطه میان فرم و موضوع در تحلیل آثار هنری را مدنظر داشته، و چگونگی تحلیل و تفسیر آثار هنری را با توجه به زمینه تاریخی پدید آمدن آثار نشان داده است. البته مواردی چند از عدمِ ارجاع به تصاویر در متن کتاب و نیز فقدانِ ترتیب در استفاده از تصاویر در متن و عدم ارجاع به منابع معتبر به ویژه در ارجاع به منابع فلسفه اسلامی موجب برخی محدودیت ها در استفاده از کتاب مذکور شده است. علی رغم وجود این موارد، پژوهشگران با استفاده از روش تحلیل بینا رشته ای مطرح شده توسط پانوفسکی، با فراروی از مطالعاتِ فرمی، پژوهش هایی بارور در جهتِ فهم معنای ذاتی یا محتوا در آثار هنری خواهند داشت.
واکاوی بنیادین تلورانس و درآمیختگی آن با فرهنگ غرب
حوزه های تخصصی:
«تلورانس» گفتمانی رایج در ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی است که ترجمه آن «تساهل و تسامح» در جامعه ما نیز رواج بسیاری دارد؛ در حالی که بین این مفهوم غربی، با آن چه در فرهنگ متعالی اسلام است، تفاوت های ریشه ای وجود دارد. واکاوی و تبیین صحیح خاستگاه این اصطلاح در فرهنگ غرب، از آن جهت که باعث شناخت درست و بهتر این مسأله می شود، کنکاشی بایسته و ضروری است؛ که در این مقاله به آن پرداخته شده است. در این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و بهره مندی از منابع اصیل غربی، به این نتیجه دست یافته ایم که ریشه تلورانس را باید در دوران قرون وسطی و هم چنین عصر رنسانس و اطلاحات دینیِ غرب، جستجو کرد؛ که منشأ آن نیز، اعتراض نسبت به اختناق دینی گسترده ی کلیسای مسیحی کاتولیک بوده که با انواع فسادهای مالی، اقتصادی و فکری آمیخته گشته است؛ در این فرآیند، بنیان های تساهل و تسامح غربی بر اساس اومانیسم و سکولاریسم شکل گرفته و به مرور، پلورالیسم، لیبرالیسم، شکاکیت و نسبیت هم با آن ها پیوند خورده است.
تأثیر جهانی شدن بر روی مظاهر و جنبه های نظری و مفهومی امنیت ملی حکومت ها در قرن 21
حوزه های تخصصی:
«امنیت جهانی» مبنی بر نظامی تازه قرار دارد؛ بر این اساس اصول و مبادی خاص مورد توّجه قرار می گیرد که نتیجه آن تأمین امنیت برای همه ملت ها است؛ امنیت جهانی رویکردی جهان شمول پر مسأله دارد.بنابراین در روابط بین الملل از ابتدای شکل گیری دولت- شهرها تا بروز دولت- ملت ها و دولت های رفاه و حتّی در عصر جهانی شدن، دغدغه اساسی بازیگران بین المللی کسب و حفظ قدرت و برقراری و پایداری امنیت بوده است؛ بازیگران ملی درک نمودند امنیت آن ها در عرصه جهانی، در پیوند با امنیت سایر بازیگران بوده و در پرتو تلاش معی است که می توانند به امنیتی عام برای همه کشورها دست یابند؛ وجه تمایز «امنیت» و «جهانی» در همین نکته نهفته است؛لذا می توان گفت در دورانی که گفتمان غالب روابط بین الملل واقع گرایی و نئوواقع گرایی بود، گفتمان «مورگنتا» صادق است که ارزیابی قدرت از توانایی نظامی آغاز می شود و سپس به توانایی هایی که مستقیماً بر توانایی نظامی تأثیر داشته می رسد و در امتداد آن بر توانایی هایی که به صورت غیر مستقیم منجر به توانایی نظامی است، ختم می ود. ما در این تحقیق به دنبال بررسی و تحلیل تأثیر جهانی شدن بر روی مظاهر و جنبه های نظری و مفهومی امنیت ملی حکومت ها در قرن بیست و یکم هستیم و از روش توصیفی تحلیلی بهره برده ایم.
نقش جنبش های ترجمه در شکل گیری رنسانس در اروپا: معرفی جنبش ترجمه تولدو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
393 - 416
حوزه های تخصصی:
رویکرد تاریخ نگاران غربی در نگارش تاریخ دوره رنسانس در اروپا که آن را «تولد» دوباره علمی، فرهنگی، هنری، دینی، ادبی، سیاسی، و اقتصادی می دانند، رویکردی خالی از خطا و لغزش نیست و جمله معروف «تاریخ را فاتحان می نویسند» را به یاد می آورد، چرا که در خوانشی که از تاریخ این دوره دارند، به تلاش دیگران در دوران گذشته کمتر توجه می کنند. گویا رنسانس آغاز تمام تحولات در دنیا بوده و پیش از آن هیچ اتفاقی نیفتاده و یا هیچ تلاشی صورت نگرفته است. این جستار بر آن است تا با تمرکز بر چگونگی توسعه تاریخی جنبش ترجمه تولدو به اهمیت نقش دنیای اسلام و جنبش های ترجمه در شکل گیری رنسانس و تحولات مرتبط با آن و چگونگی ایجاد جریان های مختلف علمی و فرهنگی و سیر آنها از دنیای اسلام به اروپا بپردازد. پژوهش حاضر نشان می دهد که زیست چند فرهنگی، کثرت زبانی و جو سیاسی مطلوب چگونه باعث می شود تا شهر تولدو به مرکزی برای شکل گیری جنبش ترجمه تبدیل شده و در آن جمعی از دانشمندان با ترجمه آثار مختلف راه را برای پیشرفت و توسعه علوم در حوزه های متنوع علمی برای دوران بعدی هموار سازند.
مضمون شناسی تطبیقی انسان گرایی در دو اثر «داوری اخروی» از هیرونیموس بوش و میکلانژ با رویکرد شمایل شناسی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
73 - 86
حوزه های تخصصی:
در متون مقدس، بازگشت مجدد مسیح برای واپسین داوری در دو مرحله انجام خواهد شد. بازگشت اول در آسمان و بازگشت دوم که با نام داوری اخروی شناخته می شود، بر روی زمین رخ می دهد. داوری اخروی یکی از موضوعات موردتوجه هنرمندان مسیحی در دوره های مختلف بوده است. هیرونیموس بوش (1450-1516 م) هلندی و میکلانژ (1475-1564 م) ایتالیایی، دو هنرمند شاخص هم عصر هستند که به این موضوع پرداخته اند. مسأله این پژوهش بررسی تفاوت ها و شباهت های نگاه بوش و میکلانژ به داوری اخروی با هدف شناخت غایت آفرینندگی در آثار این دو هنرمند است. علت انتخاب این دو اثر، اهمیت تاریخی و شاخص بودن هنرمندان آفریننده آنها در تاریخ هنر است. این پژوهش ماهیت کیفی داشته و در انجام آن از روش های توصیفی، تحلیلی و تطبیقی استفاده شده است. فرضیه ی پژوهش آن بوده که موجودیت آثار خلق شده، با ویژگی های یک دوره تاریخی، یک گروه اجتماعی و یا یک فرد رابطه دارد. سوال پژوهش آن بوده که دو اثر «داوری اخروی» هیرانیموس بوش و میکلانژ چه شباهت و تفاوت های موضوعی و مضمونی (محتوایی) با هم دارند. بررسی ها نشان می دهد وفاداری به روایت رویدادها، بیان همزمان دو مرحله ی داوری و به تصویر کشیدن عناصر موجود در رویداد داوری اخروی، شباهت های دو اثر هستند. این آثار با رویکردی انسان گرایانه، اما متأثر از دو ریشه ی متفاوت تاریخی آفریده شده اند. بوش در اثر خود، وفاداری به فلسفه ی مسیحی قرون وسطایی را با تمرکز بر فرودستی انسان در برابر امر متعالی و بر روی سه لوح چوبی به تصویر کشیده و میکلانژ، تولّد و جریان نوپای انسان مداریِ (اومانیسم) رنسانس را با تمرکز بر محوریت انسان و با روایت یک آموزه ی مسیحی به وسیله ی تصاویری برگرفته از هنر باستانی یونان، بر دیوار بزرگ محراب کلیسای مشهور سیستین جاودانه کرده است. ازاین رو می توان گفت اثر هیرانیموس بوش، برای خدا آفریده شده است و اثر میکلانژ برای انسان.
ارتباط اندیشه های زیباشناختی با ساخت فضاهای شهری (نمونه موردی: میدان نقش جهان اصفهان و میدان سنت پیتر رم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۲
101 - 123
حوزه های تخصصی:
زیباشناسی در شهرسازی و معماری از جمله موضوعاتی است که اندیشه شهرسازان و معماران را به خود مشغول نموده است. برداشت های متفاوت در زمینه زیباسازی فضاهای شهری، علاوه بر بالا بردن هزینه های شهر، سبب بروز یک سردرگمی در این حوزه شده است. اینکه زیباشناسی در شهرسازی از کدامین منابع می تواند بهره مند گردد، این سئوال اصلی را مطرح می کند، که "چگونه می توان بین اندیشه های زیباشناختی و ساخت فضاهای شهری در دوره ای خاص تاریخی مشترکاتی را کشف نمود"؟ و فرضیه پژوهش نیز بر اساس سئوال اصلی مطرح می شود: "بین اندیشه های زیباشناسی با ساخت فضاهای شهری ارتباط وجود دارد". برای مطالعه موردی در این مقاله، گرایش های نظریه پردازان در امر زیباشناسی در یک دوره (دوران صفویه و رنسانس اروپا) با تکیه بر تحلیل میدان نقش جهان اصفهان و میدان سنت پیتر رم انتخاب و مورد بررسی قرارگرفته اند و سپس انطباق ویژگی های زیباشناسانه آن نظریه ها نسبت به کالبد دو میدان یادشده، با روش تحلیل کیفی-تاریخی وکمی و با استفاده از پرسشنامه و مطالعات کتابخانه ای ارزیابی شده است. با نتایج حاصل از پرسشنامه ها و یافته ها، ارتباط ملموسی بین اندیشه های زیباشناسی و ساخت فضاهای شهری طراحی شده در هر دو میدان به عنوان نمونه مشاهده شده است و مهمتر اینکه زیباسازی فضاهای شهری، مستلزم برخورداری از پشتوانه اندیشه های فلسفی و زیباشناسی، همچنین یک جنبش عمومی هنرمدارانه در ساخت فضاهای شهری می باشد.
کاربست منظر جورجیو وازاری در معماری رنسانس نمونه مطالعاتی: Loggia del Pesce
حوزه های تخصصی:
دوره رنسانس از دوره های مهم تاریخ هنر و معماری است که به انسان توجه ویژه ای شده است و تکنیک های مهمی در آن ابداع گردیده است. پرسپکتیو از جمله تکنیک هایی است که به کار رفته است. در این دوران Disegno نیز مطرح می شود که نشات گرفته از عقل است و منجر به خلق ایده های نو می شود. همه این موارد به علت توجه به انسان و عقل او امکان یافته است. یکی از افراد برجسته این دوران جورجیو وازاری می باشد. او در این دوران علاوه بر تالیف کتاب تاریخ هنر که تاثیر جهانی به همراه داشت، به مراحل توسعه هنر می پردازد. از منظر وازاری دست یافتن به هنر و معماری برتر با رعایت مجموعه ای از ویژگی ها در کنار خلاقیت امکان پذیر خواهد بود. مطالعات پیشین در این زمینه به خصوص به زبان فارسی بسیار کم است. لذا خلا تحقیقاتى موجود مشهود است، چراکه جورجیو وازاری پدر تاریخ هنر نامیده می شود و از اولین افرادی بود که واژه رنسانس و Disegno را در متن نوشتاری به کار برد. از این رو این پژوهش بر آنست به تعریف Disegno و بررسى معماری برتر از منظر جورجیو وازاری بپردازد. سوالات مطرح شده بدین شرح است: تعریف Disegno در معماری چیست؟ قوانین معماری برتر از منظر جورجیو وازاری کدام هستند؟ روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. با مطالعات کتابخانه ای، اسنادی داده ها جمع آوری شده اند. به این منظور پس از تبیین مبانی نظری، اصول معماری برتر از منظر وازاری تهیه شد و این اصول در نمونه ی مطالعاتی مورد نظر بررسی گردید. در نهایت با توجه به تحلیل های انجام شده پیشنهاداتی در جهت استفاده از نظرات وازاری به منظور دست یافتن به معماری برتر ارائه گردید.
تحلیل و بررسی پیامدهای اومانیسم از دیدگاه علامه طباطبایی با تکیه بر تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال هشتم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲
59 - 94
حوزه های تخصصی:
اومانیسم هر نظام فلسفی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی یا اجتماعی است که هسته مرکزی آن انسان باشد. این مکتب بشر را به رویگردانی از خالق خویش و اهمیت دادن به خود وجودی فرا می خواند و در شکل افراطی اش هرگونه اندیشه متافیزیکی را انکار می کند. این نگرش تا آنجا پیش رفته که با نفی ارزش های دینی و اخلاقی پیوند خورده است، بنابراین بررسی این مکتب از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف اصلی این مقاله، تحلیل پیامدهای اومانیسم از دیدگاه علامه طباطبایی با تکیه بر «تفسیر المیزان» می باشد. روش تحقیق، به صورت توصیفی- تحلیلی است. علامه بر این عقیده است که میان اصالت انسان و ایمان به خدا تضادی وجود ندارد، بلکه تنها در رابطه با خداست که انسان می تواند اصالت پیدا کند و اگر اعتقاد به معاد نباشد هیچ اصل دیگری نیست که بشر را از پیروی هوای نفس باز بدارد و نیز در مورد تساهل با کفار بیان می کند که از اصول الهی نباید دست برداشت و در این راستا دفع بدی ها به بهترین وجه باید صورت پذیرد.
فرایند تحقق برخی مؤلفه های مدرنیته در زمینه و زمانه رنسانس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
193 - 217
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر سعی بر این است که توضیح دهیم اگرچه رنسانس یک نوزایی و تحولی بود که مطلوب نظر کلیسا نبوده و نیست، اما مقدمات این تحول به صورت تدریجی دست کم از قرن سیزدهم میلادی در درون خود مجموعه کلیسا فراهم آمده است. در این میان مسلمات خود کلیسا از قبیل اعتقاد به تثلیث، عصمت پاپ، برداشت ارسطویی از دین، قرائت های گوناگون، که در رأس همه آن ها، ظهور مارتین لوتر، که منجر به تأسیس کلیسای پروتستان شد، ترجمه هایی که از فرهنگ اسلامی با محوریت ابن سینا و ابن رشد به زبان لاتین صورت گرفت و در خود مجموعه کلیسا نیز تدریس شد موردنظر است. پیامدهای این تحولات در قرون منتهی به رنسانس از قبیل انسان محوری، اصالت عقل، مناقشه در حقانیت کلیسا و سکولاریسم، دقیقاً در مقابل جهان بینی قرون وسطایی قرار می گیرند. آنچه در رنسانس در تقابل با سنت فلسفی_اسکولاستیکی قرار گرفت در خود الهی دانان و فلاسفه قرون وسطایی کاشته و پروریده شد و در رنسانس، در زمینه های مختلف که بعد فلسفی اش را در این نوشتار برجسته کرده ایم، به ثمر نشست. بسترسازی طبیعت گرایی در الهیات توسط کلیسای کاتولیک تنها یک نمونه از این موارد است. سایر موارد را سعی کرده ایم در مقاله حاضر به اختصار توضیح دهیم. در آخر ریشه برخی مؤلفه های مدرنیته را باید در خود همان مجموعه کاملاً درهم تنیده الهیاتی فلسفی در سنت مدرسی جست وجو نمود.
واکاوی چیستی موزه در عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
109 - 138
حوزه های تخصصی:
برقراری ارتباط عمیق تر با موزه، نیازمند شناخت دقیق تر ماهیت آن است. ماهیت موزه با گذر زمان هم پای تحول جوامع تغییر کرده است. از این رو، برای درک بهتر ماهیت موزه و علت تحولات آن، لازم است ابتدا تحولات جوامع مورد مطالعه قرار گیرد. در این راستا، پژوهش پیشِ رو سعی کرده است به سراغ بازه ای از تاریخ، عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم میلادی، برود و به دو پرسش «سیر تاریخی تحولات موزه در عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم چیست؟» و «چه عواملی سبب این تحولات شده اند؟» پاسخ دهد، تا قدمی در مسیر شناخت دقیق تر ماهیت موزه بردارد. در این راستا، ابتدا به منابعی که تأثیرگذارترین وقایع تاریخی را ذکر کرده و منابعی که هر کدام به نحوی با سیر تاریخی تحول معنای موزه در ارتباط بوده اند، مراجعه شد. سپس وقایع تاریخی مهم و اثرگذار عصر رنسانس ذکر شد و تأثیر این وقایع بر تغییر ماهیت موزه مورد بحث قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که اگر چه عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دینی، علمی و هنری هم زمان و دوشادوش یکدیگر بر ماهیت موزه در عصر رنسانس تأثیر گذاشته؛ اما به طورکلی تغییرات اجتماعی و سیاسی در این بازه از تاریخ، بیشترین اثر را در تغییر ماهیت موزه از خود به جا گذاشته است.
مطالعه امکان وجودیِ پرسپکتیو در نقاشی ایران و اروپا
حوزه های تخصصی:
تصویرگرانِ قرون وسطی در مدتی بسیار طولانی و با سبکی تقریباً ثابت نقاشی هایی را پدید می آوردند که فاقد پرسپکتیو و ژرف نمایی بود. اما از حدود سده پانزدهم میلادی آن سبک کارایی خود را از دست داد و تحول نقاشی ضروری شد. زیرا برآمدن رنسانس، به مرور تقریباً تمام شئون زندگی را دگرگون کرد و هنر نیز نمی توانست از تحول برکنار بماند. در رنسانس با به صدر آمدن اندیشه های اومانیستی، انسان از نو زاده شد و معیارِ همه چیز ازجمله هنر قرار گرفت. هنرِ نقاشی نیز اقتضائات خاص خود را طلب می کرد ؛ تکنیکی که بتوان به واسطه آن انسان و طبیعت را باورپذیر و همانند جهان مرئی (دارای بُعد) نمایش داد. به بیان دیگر، مقتضیات تاریخی رنسانس، ژرف نمایی را برای نقاشی آن دوره به یک مسئله تبدیل کرد و قواعد علمیِ آن نیز توسط جمعی از هنرمندان کشف شد. نقاشی کلاسیک ایران هم فاقد پرسپکتیو است. از این نگاه شاید بتوان نقاشی ایرانی را شبیه نقاشی قرون وسطی دانست. اما برخلاف نقاشی اروپا که با رنسانس متحول شد، در نقاشی ایران چنین تحولی هرگز رخ نداد. پرسش اساسی مقاله آن است که چگونه فضای فکری و ارزش های فرهنگی دو تمدن موجب شده تا حضور تکنیک نقاشانه ای همچون پرسپکتیو، برای یکی به الزام تبدیل شود و در دیگری جایگاهی نداشته باشد. هدف از نگارش مقاله تبیین چراییِ موجه بودن پرسپکتیو در نقاشی غرب و عدم موجه بودن آن در نقاشی ایرانی است. روش مقاله توصیفی تحلیلی است و بر اساس تطبیق مؤلفه های اساطیری، فرهنگی و فکری دو تمدن یونان (اروپا) و ایران، دغدغه مطروحه واکاوی شده است. نتیجه مقاله نشان داد پرسپکتیو با این که در ابتدا مسئله ای کاملاً تکنیکی می نماید، اما اساساً پدیده ای فرهنگی و محصول تحولات فکری است. درواقع اگر پرسپکتیو را ترجمان ارزش های اومانیسم در نقاشی اروپا بدانیم، این تکنیک در نقاشی ایران به دلیل فضای فرهنگی و فکری متفاوت و حتی متضاد با اومانیسم هرگز ضروری نشد.
گناه نخستین: مواجهه جوردانو برونو با سنت آگوستینی-لوتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
299 - 310
حوزه های تخصصی:
ایده گناه آغازین بنای مسیحیت را تشکیل داده است. به تعبیری مسیحیت با اذعان به گناه آغازین آدم و شروع دوران هبوط آغاز شد. متفکران مسیحی در طول ادوار مختلف و پیش از آن ها آبای کلیسا سعی کرده بودند تا به نحوی موجه گناه آغازین را صورت بندی کنند و راه خلاص و رهایی بشر از آن را در اختیار مؤمنان بگذارند. اوج این تلاش در مسیحیت آگوستین و بعدها در خوانش لوتر از آن قابل رؤیت است. بااین همه، در دوره رنسانس این رویکرد به جهت دیگری رفت و متفکران این دوره تلاش کردند تا در ایده گناه آغازین بازنگری کنند. یکی از فیلسوف هایی که به جدّ این پرسش را پیگیری می کند، جوردانو برونو است. او در ضمن مجادلاتی که با لوتری ها داشته، سخت در ایده گناه آغازین احتجاج کرد و آن را از اساس بی بنیان دانسته است. در این مقاله نخست سعی می کنیم به بررسی و تبیین استدلال های جوردانو برونو در این فقره بپردازیم و ادامه خواهیم کوشید با تحلیل متن کتاب مقدس و عبارات و فقراتی که در این کتاب هست و دستمایه ایده گناه آغازین شده، استدلال های برونو را تقویت کنیم و نشان بدهیم که او به حق بر ایده گناه آغازین و آرای طلایه داران آن ایراد می کرد. در بخش نتیجه گیری نیز نشان خواهیم داد که همین نقد بنیادین چگونه دوران جدیدی را در نسبت میان خداوند و انسان رقم زده است و اساساً رنسانس سرآغاز دوران خداجویی بوده است.
بررسی تاثیرات رنسانس و رفرماسیون بر اندیشه دکتر علی شریعتی
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
1 - 13
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیرات رنسانس و رفرماسیون بر اندیشه دکتر علی شریعتی است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که شریعتی اسلامی را می خواست که با جهان مدرن امروزی در ارتباط باشد و به کار آباد کردن دنیای مؤمنان بیاید؛ به عبارتی شریعتی درصدد بود رنگ ارتجاع، عقب ماندگی و جهل را از اندیشه دینی پاک کند. روش او «تصفیه و استخراج منابع فرهنگی» بود. وی در رنسانس و پروتستانیسم اسلامی، اولاً با بازگشت به سرچشمه ها و ثانیاً با زمینی و دنیایی کردن اغراض دینی و الگوهای رفتاری، آنها را در دسترس عموم مردم جامعه قرار داد. شریعتی در تلاش بود با بازخوانی مفاهیم دینی و الگوهای اساسی اسلامی، جامعه را که به وسیله مذهب دچار رکود شده بود، مجدد به وسیله نیروی دین و مذهب بیدار کرد.