مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
عالم
هیدگر در کانون فلسفه قاره ای قرار دارد. وی همچنان که در آثار فلسفی خود، سعی در گذشت از متافیزیک دارد؛ در رساله سرآغاز اثر هنری نیز سعی دارد از هنر و سنت زیبایی شناسی که به باور وی دارای مبانی متافیزیکی است، گذر کند. هیدگر با استفاده از روش پدیدارشناسی- هرمنوتیک که از ویژگی های بارز تفکر وی است به تأمل دربارة ذات هنر و اثر هنری می پردازد و در این راستا با بررسی مفاهیم چیز، ابزار، حقیقت، عالم، زمین و شعر که تلقی ما از هنر و اثر هنری بر این مفاهیم استوار است، تلقی های رایج و مشهور دربارة هر یک از این مفاهیم را نقد می کند و در پایان بیان می دارد که ذات هنر شعر است. در این مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا گرداوری شده به ارزیابی رویکرد متفاوت هیدگر به هنر و مؤلفه های آن و ارتباط آن با شعر می پردازیم.
رویکردی به تولید علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی و دلالت های آن در برنامه درسی آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تفصیلی علم دینی از منظر ویژگی ها و هنجارهای عالِم یعنی یکی از جهات کلیدی مطرح شده در نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی است. برای این منظور ابتدا ضمن ارائه تقریری اجمالی از نظریه آیت الله جوادی آملی، باتوجه به جایگاه عقل در این نظریه و نیز نقش آن در ایجاد شایستگی هایی در عالِم، به تببین نقش هر دو نوع عقل نظری و عملی در تولید معرفت اسلامی با تأکید بر دیدگاه جوادی آملی پرداخته شده است. در ادامه ویژگی ها یا شایستگی های عالِم در دو طبقه «دانشی نگرشی» و «اخلاقی رفتاری» نیز تبیین شده است. سپس دلالت های این بحث برای تغییر برنامه های درسی دانشگاه ها به منظور تربیت عالمانی برخوردار از این ویژگی ها و به تبع آن، تولید علم و معرفت توسط این عالمان که متصف به صفت اسلامی باشد، پرداخته شده است. درپایان ضمن ارائه جمع بندی از مباحث مطرح شده، به دستاورد نظری این نوشتار در قابلیت جمع بین نظرات رقیب و پاسخ گویی به نظرات برخی منتقدان نظریه جوادی آملی نیز اشاره خواهد شد.
آزادی چون بنیاد علت و دلیل در «متافیزیک دازین» هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
67 - 85
حوزه های تخصصی:
این مقاله تفصیل این قول هیدگر است که «آزادی بنیاد علت و دلیل است». مفهوم آزادی مفهومی کلیدی در دوره ای از اندیشه هیدگر است که او خود آنرا «متافیزیک دازین» خوانده است. آزادی به نزد وی در وهله نخست نه مسأله ای سیاسی و نه صورتی از علیت است، بلکه اصلی وجود شناختی است، پاسخی است به این پرسش که گشودگی عالم بر دازین از چه راهی ممکن می شود و چرا چیز ها برای انسان پرسش برانگیز می شوند و جستجوی او براییافتن علت و دلیل بر چه بنیادی استوار است. آزادی «بنیاد» فکر کردن با دلیل و استدلال و شکل دادن به ساختار تجربه به مدد دلایل و علل است. هیدگر برای دستیافتن به این بنیاد با فهم پیشینی دازین از وجود شروع می کند که شرطِ امکان برقراری نسبت با دیگر موجودات است. اما خود امکان فهم ماتقدم وجود موکول به تعالی (برگذشتن) از همه موجودات است. در تعالی جستن، دازین از موجودات برمی گذرد و به سمت تمامیت آنها که عالم باشد، می رود. خصوصیت اساسی عالم از بهرِ (Umwillen) است. میان از بهرِ که خصوصیت اولیه عالم است و در عالم بودن و آزادی دازین بهم بستگی درونی وجود دارد.
رویکردی به تولید علم دینی از منظر آیت الله جوادی آملی و دلالت های آن در برنامه درسی آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تفصیلی علم دینی از منظر ویژگی ها و هنجارهای عالِم یعنی یکی از جهات کلیدی مطرح شده در نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی است. برای این منظور ابتدا ضمن ارائه تقریری اجمالی از نظریه آیت الله جوادی آملی، باتوجه به جایگاه عقل در این نظریه و نیز نقش آن در ایجاد شایستگی هایی در عالِم، به تببین نقش هر دو نوع عقل نظری و عملی در تولید معرفت اسلامی با تأکید بر دیدگاه جوادی آملی پرداخته شده است. در ادامه ویژگی ها یا شایستگی های عالِم در دو طبقه «دانشی نگرشی» و «اخلاقی رفتاری» نیز تبیین شده است. سپس دلالت های این بحث برای تغییر برنامه های درسی دانشگاه ها به منظور تربیت عالمانی برخوردار از این ویژگی ها و به تبع آن، تولید علم و معرفت توسط این عالمان که متصف به صفت اسلامی باشد، پرداخته شده است. درپایان ضمن ارائه جمع بندی از مباحث مطرح شده، به دستاورد نظری این نوشتار در قابلیت جمع بین نظرات رقیب و پاسخ گویی به نظرات برخی منتقدان نظریه جوادی آملی نیز اشاره خواهد شد.
واکاوی نسبت مفهوم مخلوق و فیض در آموزه های دینی با محوریت حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه حکمت متعالیه، خداوند منشأ فیض دائم و قدیم است. واکاوی مقصود از این فیض و نسبت آن با خلقِ سایر موجودات، مسأله اصلی این نوشتار در راستای وضوح مواضع فلاسفه در مبحث قدم و حدوث عالم است. مراد از این فیض، صادر نخستینی است که عنوان مخلوق بر آن صدق نمی کند؛ هرچند با توسع در مفهوم «مخلوق» می توان آن را نیز تحت اطلاق جای داد. این موارد و نیز این که بحث پیش رو، روشنگر این حقیقت است که ذهنیّت اندیشوران از مفاهیم کلیدی در مبحث حدوث یا قدمِ «مخلوق»، «عالَم» و «فیض» یکسان نیست و نیز طرح شواهدی بر تعدّد اصطلاح ها در متون، یافته هایی است که این مقاله با شیوه تحلیلی اسنادی بدان ها پرداخته و با ابهام زدایی از مفاهیم واژه های «خلق»، «فیض» و «عالَم» زمینه ساز وضوح بیشتر مسأله پیچیده و چالش برانگیز حدوث و قدم عالم شده است.
علم به خود و نتایج آن درباره علم باطنی نزد ژاک مریتن و نسبت آن با آراء ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مریتن فیلسوف نوتوماسی، ارکان علم انسان را ابژه و شیء خارجی و سوژه معرفی می کند. او دیدگاه برخی فلاسفه مدرن درباره علم به خود را به نقد گذاشته و قائل است علم عالم به خود نمی تواند مانند آنچه دکارت مطرح می کند، مبنایی برای سایر علوم، یا مانند آراء برخی اگزیستانسیالیست ها، موضوع اصلی فلسفه باشد، بلکه این علم که آن را «سوژه بودگی» می نامد، متأخر از علوم دیگر است و اساساً از طریق ابژه نیست؛ چراکه انسان پس از علم به اشیای دیگر، متوجه می شود که خود فاعل و موضوع تمام ابژه ها است و به همین دلیل جایگاه و کاربرد متفاوتی از سایر معارف بشری دارد؛ ازاین رو، علم سوژه بودگی معادل علم حضوری (علم به خود) در دیدگاه های ابن سینا است و براین اساس می توان گفت وگویی بین او و مریتن در باب «علم به خود» ایجاد کرد تا ضمن معلوم کردن ریشه های سینوی آن، قابلیت آراء ابن سینا در حل مسائل امروزی فلسفی نیز خود را نشان دهد. همچنین مریتن در باب جایگاه و کاربرد این علم، آن را مبنایی برای علوم رمزی و باطنی می داند. او در این موضوع از دیدگاه های توماس فراتر می رود و وارد سنت باطنی متأثر از دیدگاه های اشراقی سینوی می شود.
عالم و رابطه آن با حق تعالی از دیدگاه عطار
حوزه های تخصصی:
تفسیر اشعار عطار بر اساس ایده تناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه ایده تناظر حاصل یافته های فیلسوفان باستان است،اما در دنیای علم برای نخستین بار، مالداسنای فیزیکدان در سال 1997این ایده را مطرح کرده است. مطابق ایده مذکور،اگر فیزیک عالم ما هولوگرام (جهان سایه ای) باشد، مجموعه ای دیگر از قوانین فیزیکی روی مرز جهان ما وجود خواهند داشت که با فیزیک توصیف کننده جهان ما، متناظر است. این نوشتار به تحلیل تناظر در اشعار عطار و مقایسه آن با نظریّات فیلسوفان، عارفان و دانشمندان پرداخته و سپس نوآوری عطار را در این زمینه مورد تحلیل قرار داده است. این مقاله در نظر دارد تا ضمن تحلیل ایده تناظر در اشعار عطار، از منظر ارتباط آن با آموزه های عرفانی شاعر، به بررسی سیر تکاملی آن تا دنیای علم بپردازد. مطابق نتایج،تناظر در اشعار عطار (دیوان و منطق الطیر)بعنوان یکی از اندیشه های محوری مطرح شده است.تا قبل از عطار، تناظر تنها در قالب تمثیل اندام وارگی جهان مطرح بوده است، اما وی برای نخستین بار در دنیای شعر عرفانی از تناظر "ذره و خورشید"و"ذره و عالم"تمثیلی علمی ادبی خلق کرده تا زمینه را برای تناظر جهان صغیر با جهان کبیر در قالب تناظر سی مرغ با سیمرغ تسهیل نماید. تمثیلی که بعدها مورد استفاده فیزیکدانان در تناظر جهان میکروسکوپی با جهان ماکروسکوپی قرار گرفت. چون وجود مثالی عیناً در جهان سایه ای تحقق نمی یابد، عطار برای تبیین این امر از واژگان سی مرغ و سیمرغ استفاده نموده تا بیان نماید که دو امر متناظر لزوما عین همدیگر نیستند؛ زیرا مطابق اندیشه فیزیکدانان در ابعاد و مطابق اندیشه عطار در جوهر متفاوتند.
اصل تضاد در عالم از دیدگاه صدرا و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
211 - 235
حوزه های تخصصی:
تضاد به معنای تزاحم و ناسازگاری، همواره نظر بشر را به خود معطوف داشته و با این سؤال مواجه کرده که چرا به نحوی جنگ و ستیز و حتی اختلافات متعدد در میان اجزای عالم مشاهده می شود. مقاله حاضر در صدد بررسی تطبیقی این مسئله از دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب، ملاصدرای شیرازی و گئورک ویلهلم فریدریش هگل و بیان تشابهات و تفاوت های دیدگاه این دو است. این مهم با توجه به مبانی فکری، نظری و فلسفی آن ها تبیین شده است. به گونه ای که صدرالمتألهین تضادها و تزاحمات را ناشی از کثرت می داند؛ زیرا هر جا کثرت وجود دارد، گریزی از تضاد نیست. او تضاد را لازمه عالم امکان و دارای وحدت تشکیکی دانسته که در عالم ماده به حداکثر خود می رسد و پس از آن، عالم مثال و عقول قرار دارد که در آن تضادها به دلیل شدت مرتبه وجودی به حداقل رسیده و به صورت تفاوت جلوه می نماید. هگل با بیان اصل تضاد به عنوان مهم ترین اصل از اصول دیالکتیک، آن را به عنوان امری درون ذات اشیاء می داند که در جریان حرکت دیالکتیکی صورت می گیرد و نشانه ای از بالقوگی در ظهور اندیشه مطلق تصور کرده که با حرکت از مقولات نازل تر به سوی مثال مطلق در جریان است و از این سیر دیالکتیکی به تضاد تعبیر کرده است.
تحولات تاریخی گفتمان معلم در ایران معاصر
حوزه های تخصصی:
مفهوم معلم طی برهه های مختلف تاریخی معانی متفاوتی یافته است. اتفاقات تاریخی، ضرورت های آموزشی، شرایط اجتماعی و مناسبات نیروهای سیاسی موجب تغییراتی در معنای معلم در ایران شده است. این مقاله به تحولات گفتمانی معلم در ایران معاصر می پردازد. روش پژوهش توصیفی و با رویکرد کیفی است. روش جمع آوری شواهد روش اسنادی و روش تحلیل، روش تحلیل گفتمان است. در این مقاله گفتمان هایی که حول مفهوم معلم شکل گرفته اند، توصیف می شوند. به طور کلی، چهار گفتمان را می توان در سیر تاریخی مفهوم معلم در ایران معاصر شناسایی کرد. معلم باسواد و عالم، معلم متخصص و ماهر، معلم ملی گرا و وطن پرست و معلم اسلامگرا و انقلابی، گفتمان هایی هستند که حول مفهوم معلم در ایران شکل گرفته اند. بررسی تاریخی گفتمان معلم نشان می دهد معنای ثابت و معینی از معلم را نمی توان متصور بود. مفهوم معلم طی دوره های مختلف تاریخی دچار دگردیسی معنایی شده است. این تحولات معنایی پیامدهایی بر تربیت و آموزش معلمان داشته است.
نسبت هنر، زندگی و اخلاق در اندیشه هایدگر
منبع:
تأملات اخلاقی دوره سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
7 - 26
حوزه های تخصصی:
«پرسش از هستی» به منزله مهم ترین مسئله در حیات فکری هایدگر، نسبتی وثیق با حقیقت هنر دارد. هایدگر در برابر دیدگاه کانت که معتقد به تفکیک تام قلمرو و معیارهای داوری «قوه حکم» از قوای عقل نظری و عقل عملی بود، بر پیوند دیگرباره این ساحت ها با یکدیگر احتجاج می کند. از نظر او هنر راستین در حقیقت خود، پیوندی بنیادین با زندگی و مناسبات زیستی آدمی دارد. هدف از این پژوهش، اول، نشان دادن این است که از نظر هایدگر نسبتی بنیادین میان هنر با زندگی و اخلاق وجود دارد و این نسبت برآمده از ذات عالم ساز اثر هنری است. دوم، در صدد است تبیینی از حقیقتِ عالمِ سربرآورده از آثار هنری و نقش و نسبت این عالم در زندگی و حیات انسانی به دست دهد. در پایان نشان می دهیم نفی زیبایی شناسی جدا از اخلاق در بیان هایدگر، مستلزم این نیست که هنر به منزله ابزار اخلاق متصور شود. چنین تصوری با مبانی اندیشه هایدگر سازگار نیست.
کارکردهای معرفتی بُعد جسمانی انسان از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۱۴۸-۱۲۵
حوزه های تخصصی:
نقش و کارکرد بُعد جسمانی انسان در ابعاد مختلف پس از اثبات ضرورت بعد جسمانی انسان، از مسائل مهم و قابل توجهی است که هرچند در فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن عربی به آن اشاره مستقیمی نشده و باب مستقلی به آن اختصاص نیافته، از آراء و مبانی این دو دانشمند قابل استخراج است. از جمله این کارکردها می توان به کارکردهای معرفتی و نقش بعد جسمانی انسان در فرایند شناخت و معرفت اشاره کرد. این مقاله که بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا نگاشته شده، بر آن است که موارد متعدد کارکردهای معرفتی بعد جسمانی انسان را از منظر ابن عربی و ملاصدرا استخراج نموده و میان آن ها از منظر این دو شخصیت، ارزیابی مقایسه ای بنماید. در نهایت این نتیجه به دست آمده است که بعد جسمانی انسان نزد این دو دانشمند از جهت معرفتی نقش مهمی در تحقق مقوله علم و معرفت و توابع آن، شکل گیری تخیل در انسان به عنوان یکی از مواد کسب معرفت، شناخت خداوند به عنوان عالی ترین موضوع معرفت و شناخت عالم و حقایق باطنی آن به عنوان موضوعی فراروی انسان دارد. این مقاله نشان می دهد که از منظر ابن عربی و ملاصدرا گذشته از اشتراکات زیادی که درباره کارکردهای بعد جسمانی انسان در تحصیل علم، شناخت خداوند و عالم وجود دارد که حاکی از تأثیر ملاصدرا از ابن عربی نیز هست، اختلافاتی هرچند اندک نیز در نحوه تبیین بر اساس مبانی و آراء آن دو دیده می شود.
کلیات از دیدگاه شهاب الدین سهروردی و دونس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
137 - 154
تبیین فلسفیِ کلیات مطالعه آنها در نسبت با عالم و ذهن است و از دو پرسش می گذرد: کلیات چیستند و چگونه ساخته می شوند. پژوهشِ حاضر به این دو پرسش در آرای سهروردی و اسکوتوس می پردازد. با به کارگیریِ ادبیاتی مشترک، هر دو فیلسوف، ویژگی هایی اشتراکی و اختصاصی برای عالم قائل اند. در فلسفه اسلامی از این ویژگی ها به وجود و ماهیت تعبیر می شود؛ اما سهروردی، با تکیه بر نور، آنها را «نور» و «ماهیت یا موجود» معرفی می کند. اسکوتوس نیز از کلی طبیعیِ سینوی و طرح دو مسئله «وحدتِ غیرعددی» و «اشتراک» این ویژگی ها را تبیین می کند. پس از بررسیِ عالم مطالعه ذهن ممکن می شود؛ زیرا فیلسوفانِ واقع باور فلسفه شان را از عالم می آغازند و سپس به سایر حوزه ها سرایت می دهند. کلیات با جمع بندی برآیندِ نظرات آنها به عالم و ذهن تبیین می شود. با در نظر گرفتنِ مناقشه افلاطون و ارسطو در مسئله کلیات نتایج زیر به دست آمدند. سهروردی، آگاهانه یا ناآگاهانه، هر دو نسخه افلاطونی و ارسطوییِ کلیات را باور دارد؛ در حالی که اسکوتوس تنها نسخه ارسطویی را طرح می کند. سهروردی این دو نسخه را با هم متصل نمی کند. نسخه ارسطویی بر عاملیّتِ ذهن تأکید می کند و نسخه افلاطونی مُثُل افلاطونی را در نظام نوری می بیند. همچنین، اسکوتوسِ مشائی ماهیت را در عالمِ خارج از ذهن به شیوه ارسطویی، یعنی ادراکِ کلّی از راه جزئیات، اثبات می کند. اگرچه هر دو در خوانش از ارسطو هم رأی اند، از یکدیگر واگرایند. سهروردی بر عاملیّتِ ذهن انگشت می نهد. اسکوتوس کلّی را در عالم می بیند؛ اگرچه هر دو می کوشند نوعی سازگاری بین عالم و ذهن برقرار سازند.
مهارت موفقیت تحصیلی (علمی) در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال سوم تابستان ۱۳۹۱ شماره ۱۰
81 - 100
حوزه های تخصصی:
در اولین آیات نازله بر پیامبر اسلام سخن از خواندن و نوشتن به میان آمده است که نشان از اهمیت و ارزش علم و دانش آموزی است. براساس حس کنجکاوی، آدمی میل به کشف مجهولات وجود خود و اطرافش و پیشرفت علمی دارد. این نوشتار با رویکرد توصیفی تحلیلی با تکیه بر آیات کریمه و روش تفسیر موضوعی ومعنی شناسی وهدف ارائه مهارت های قرآنی در موفقیت تحصیلی بوده، که آدمی در پرتو آن می تواند در مسیر تحصیلی به موفقیت های چشم گیری دست یابد و بلکه در رشد خویش و جامعه بهره گیرد. قرآن کریم ازسه نوع مهارت شناختی، رفتاری و معنوی (که در مقاله مورد بررسی قرار گرفته است) در موفقیت تحصیلی بهره گرفته است که آدمی برای موفقیت تحصیلی ناگزیر از بهره گیری مهارت های مذکور می باشد.
خاندان سُهروَردی، خاندان تصوف و علم در سرزمین های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
223 - 246
حوزه های تخصصی:
نخستین رجال خاندان سهروردی از سهرورد، شهر کوچکی میان زنجان و همدان، برخاستند و با کوچ به بغداد به انگیزه قدم در راه تهذیب و تحصیل علم، این خاندان در سده 5ق در این شهر ظهور یافت و به تدریج به تصوف و علم شناخته شد. خاندان مذکور تا اوایل سده 9ق در عراق و جزیره دوام یافت و بیشترین اخلاف خاندان در این جا ظهور یافتند. با پراکنده شدن تدریجی برخی از رجال خاندان در سرزمین های اسلامی، از نیمه دوم سده 7ق تا سده 14ق اخلافی از این خاندان در ایران، مصر و شام، ماوراءالنهر و به ویژه هند نیز ظاهر شدند. منابع سلسله نسب همه اخلاف را به طور کامل بیان نکرده اند. درباره منتسبان با سلسله نسب ناقص اجمالا می دانیم که از نسل شیخ شهاب الدین عمر سهروردی(د.632ق) بوده اند. از این رو، می توان گفت برخی از اخلاف شیخ و تبعا خاندان تا سده اخیر نسب خویش را حفظ کرده یا از نسب بردن خویش از شیخ آگاهی داشته اند؛ با این همه، احتمال نسب سازی برخی از منسوبان متاخر برای خویش بسیار است. این پژوهش می کوشد پس از معرفی خاندان سهروردی، با استقصای نام اعضا و اخلاف آن، شجره نامه ایشان را بر پایه منابع موجود ترسیم و مدعیان انتساب به شیخ را نیز معرفی کند.
تأملی دوباره در «حکایت ذاتی» و «حکایت شأنی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
71 - 102
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فلاسفه بر این باورند که در علم حصولی، حکایت مفهوم یا صورت ذهنی از محکی خود، ذاتیِ صورت ذهنی است؛ به این معنا که اولا خاصیت حکایت گری را نمی توان از مفهوم یا صورت ذهنی جدا کرد و ثانیا هر مفهومی صرفا با یک محکی خاص ارتباط دارد، و به اصطلاح، هر چیزی را نشان نمی دهد. اما برخی بر این باورند که نظریه «حکایت ذاتی» صحیح نیست و نظریة درست در زمینة حکایت گری علوم حصولی، دیدگاه مرحوم علامه مصباح یزدی (ره) است که با عنوان «حکایت شأنی» شناخته می شود. در این نوشتار، با بررسی دو دیدگاه مزبور نشان داده ایم که اولا اشکالاتی که نسبت به «حکایت ذاتی» مطرح شده-اند، صحیح نیستند، ثانیا نظریة «حکایت شأنی» - دست کم بر اساس برخی خوانش های ارائه شده – نه قابل دفاع است و نه با مبانی دیگر علامه مصباح یزدی (ره) سازگار است.