مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
اومانیسم
حوزه های تخصصی:
حفظ ذات و دست یابی به امنیت، و آرامش از میل های اساسی در انسان است. نظریه های امنیت بر اساس نوع جهان بینی شکل می گیرد. نظریه های امنیت در غرب بر پایه نوع جهان بینی برخاسته از رنسانس بنا شده که نگاهی مادی است. در این بینش، انسان حیوانی تکامل یافته از نسل میمون است با خواسته های حیوانی و در جهانی زندگی می کند که در آن تنازع بقا حاکم است و انسان گرگ انسان است. بنابراین، ناامنی و تهدید در آن دائمی است و باید حداکثر قدرت را داشته باشد تا بتواند تهدیدهای انسانی را از خود دور کند. اما امنیت از نگاه امام خمینی بر اساس آموزه های اسلامی شکل می گیرد. انسان موجودی ابدی است و دارای فطرتی پاک و عدالت طلب، نوع دوست و خداجو که به دنبال کمال مطلق است. امنیت دنیا و آخرت هم زمان دیده می شود و ریشه دست یابی به آن ، ایمان به خدا و اتکال به او است. افراد جامعه در پی خودالهی کردن اند، و اداره جامعه به دست رهبران الهیِ مسئول در مقابل مردم و دین صورت می گیرد و ترویج فرهنگ ایثار و حضور مردم در صحنه بر این مبنا است. این مقاله به روش کتاب خانه ای و با تحلیل محتوا و تطبیق دو نظریه، ضمن بیان موضوع، نظریه مختار را می پروراند.
جستاری در بنیان های فکریِ نظریه ی ادبی هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری یکی از نویسندگانی است که پابه پای نوشتن داستان های مدرن و تکنیک محور، با نوشتن مقالاتی چند پیرامون رمان و شعر، کوشید تا مبانی نظری کارش را نیز به خوبی شرح کند. جان مایه ی فکری و نظری مقالات گلشیری، به اومانیسم و فرمالیسم گره خورده است. در روزگاری که جریان چپ و نویسندگان طرفدار حزب توده، هنر متعهد را تنها در رئالیسم سوسیالیستی می جستند، گلشیری کوشید تا مفهوم تعهد را از تنگناهای حزبی نجات دهد و طلیعه دار مفاهیمی چون انسان گرایی و فردیت باشد. هرچند در بسیاری از نوشته های گلشیری توجه به تکنیک و فرم، وجه غالب است، اما این تکنیک گرایی، به تکنیک زدگی نینجامیده است؛ چرا که برخورد دیالکتیکی اومانیسم و فرمالیسم در اندیشه های گلشیری او را به سنتزی راهبر شده که هم تعهد را تاب می آورد و هم تکنیک را. باری، در این پژوهش کوشش شده تا با توجه به مقالات هوشنگ گلشیری، بنیان های فکری او در پیوند با ماهیت و فلسفه ی ادبیات، مورد نقد و داوری قرار گیرد.
ابرانسان از دیدگاه نیچه و تأثیر اساطیر یونان بر اندیشه های او(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
جایگاه اسطوره و نقش آن در شکل گیری ادیان، فرهنگ، تمدن و سنن هر ملتی انکارناپذیر است و در این حیطه، اساطیر یونان باستان به علت نقش محوری انسان و تأثیراتی که بعدها بر ادیان، فلاسفه، مکاتب ادبی و فلسفی از خود برجای گذاشته بسیار چشمگیر است.<br /> فردریش ویلهم نیچه در مقام یک فیلسوف همواره فرهنگ و اساطیر یونان را ستایش نموده و در بیشتر آثارش از اسطوره های یونان یاد کرده و ویژگی های آنان را ستوده است، همچنین ایده هایی همچون ابرانسان و بازگشت جاودان را مطرح کرده است. شاید کسانی که با نیچه آشنایی دارند، بیشتر او را با ایده ی ابرانسان بشناسند. با توجه به مطالعات انجام شده به نظر می رسد شباهت هایی میان اساطیر یونان باستان (نسل سوم اسطیر یونان یعنی پهلوانان)، اصول اومانیسم (طبیعت گرایی، نسبی بودن ارزش ها در انسان، خردگرایی) و مفهوم ابرانسان نیچه وجود دارد. این پژوهش برآن است تا به تعریفی جامع از ابرانسان نیچه و یا انسان کامل و برتر از دیدگاه او برسد، سپس با بهره گیری از اصول اومانیسم، تأثیرپذیری نیچه از اساطیر یونان را مورد بررسی قرار دهد.<br /> کلید واژه ها: اومانیسم، ابرانسان، اساطیر یونان، نیچه
تحلیل انتقادی مبانی معرفت شناختی اومانیسم دکارتی بر اساس اندیشه علامه جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
35 - 66
حوزه های تخصصی:
اومانیسم به عنوان نگرش حاکم بر دوره مدرنیته، موجودیت خود را تا حدود بسیاری مرهون مبانی و روش معرفت شناختی دکارت است. ویژگی اصلی معرفت شناسی دکارت اصالت دادن به عقلانیت ابزاری است. به عقیده او می توان با عقل و بدون هرگونه توسّلی به حواس، به شناختی از واقعیت دست یافت. او با این مبنا خود را به نحوى مطلق به صورت موجودى مى شناسد که وجودش یقینى تر از همه چیز است. او اگرچه یک اومانیست به معنای امروزی نیست، اما محصول معرفت شناسی اش تصویری از انسان ارائه می کند که او را محور جهان هستی و ماسوای او را ذیل هستی او قرار می دهد. علامه محمدتقی جعفری از جمله فیلسوفان معاصر است که با عرضه مبانی معرفت شناختی متفاوتی به نقد اومانیسم پرداخته است. او ضرورت شناخت را در راستای نظام حیات معقول می بیند و معتقد است حواس طبیعی، عقل نظری، شهود عرفانی و وحی از ابزار معرفت است. این مقاله به قصد تحلیل انتقادی اومانیسم دکارتی ابتدا ارکان معرفت شناسی دکارت را تبیین و در ذیل هر یک دیدگاه علامه جعفری و وجوه تشابه و تضاد اندیشه آن دو را مطرح نموده است.
شلایرماخر و قرائت اومانیستی از الهیات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل و تبیین نقش اومانیسم (انسان محوری) در افکار و اندیشه های فردریک شلایرماخر، موضوعی است که این مقاله عهده دار آن است. هدف پژوهش نشان دادن محوریت اومانیسم در اندیشة شخصیتی است که آغازگر الهیات مدرن محسوب می گردد و نقش مهمی در اندیشه های الهیاتی آن دارد. مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با واکاوای شرایط خانوادگی، محیط علمی و فرهنگی جامعة شلایرماخر و افکار و اندیشه های او، به این نتیجه رسیده است که وی به شدت تحت تأثیر اومانیسم بوده است و اندیشه های الهیاتی اش، که در جهت برون رفت از مشکلات و مسائلی بود که دستاوردهای جدید علمی برای الهیات مسیحی ایجاد کرده بود، کاملاً بر اساس اصول اومانیسم پی ریزی شده است.
مطالعه تطبیقی انسان گرایی در حقوق بین الملل سنتی و معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقوق بین الملل مجموعه اصول و مقرراتی است که برای تنظیم روابط تابعان فعال حقوق بین الملل یعنی دولت ها و سازمان های بین المللی با یکدیگر در جامعه بین المللی به کار می رود. حاکمیت دولتها در شکل گیری چنین مقرراتی نقش محوری داشته است. با این حال در چند دهه اخیر شاهد تضعیف این حاکمیت دولتها به نفع بشر و بشریت بوده ایم. توجه به حقوق بشر و ایجاد گفتمانی غالب در مناسبات بین المللی در خصوص بشر و منافع بشریت باعث گردیده حاکمیت مطلق و وستفالیایی دولتها رنگ باخته و با مسئولیت دولتها در حفظ حقوق بشر گره خورد. بی شک اندیشه های انسان گرایی در شکل گیری چنین فرآیندی بی تأثیری نبوده است.این تحقیق سعی دارد با روشی توصیفی تحلیلی، به بررسی این فرآیند بپردازد.
مبانی نظری اومانیسم و ریشه های آن در یونان باستان
منبع:
پژوهش های سیاسی سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۲
86 - 106
حوزه های تخصصی:
اومانیسم از مفاهیم اساسی و بنیادینی است که با پایان قرون وسطا، قوام بخش و تنظیم کننده روابط سیاسی و اجتماعی غرب گردید و دورانی را که به مدرنیته مشهور است، سامان بخشید. از آنجایی که ریشه بسیاری از اندیشه های عصر مدرن به دوران یونان باستان می رسد، مقاله حاضر بر آن است که تا ضمن تبیین مبانی انسان شناختی، هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی اومانیسم، این پرسش را پاسخ دهد که آیا می توان ریشه های اومانیسمِ جدید را به یونان باستان بازگرداند؟ و در صورت امکان، اومانیسم یونانی چگونه و با چه کیفیتی قابل مشاهده می باشد؟ نتایج حاصله از تحقیق نشان می دهد اندیشه در یونان باستان عاری از مضامین اومانیستی نبوده است؛ تقریباً از زمان سوفسطاییان بود که انسان معیار همه چیز معرفی شد و سپس در فلاسفه سه گانه (سقراط، افلاطون و ارسطو) اومانیسمی متفاوت از اومانیسم سوفسطائیان را شاهدیم که بیشتر بر پرورش روح تاکید دارد. روش مقاله حاضر توصیفی،تحلیلی است و گردآوری اطلاعات در آن به روش کتابخانه ای می باشد.
قرائت انسانی از دین؛ ارزیابی دیدگاه محمد مجتهد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
343 - 360
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحثی که امروزه در حوزه دین شناسی و درک تعالیم دین مطرح می شود، امکان فهم دین بر اساس قرائت انسانی و تجربه دینی است. وقتی از قرائت انسانی دین سخن به میان می آید، دو نکته به شکل توأمان مفروض و منظور گرفته می شود: اول آنکه امکان فهم دین برای انسان میسر است؛ دوم آنکه فهم دین منحصر به آنچه تاکنون تحت عنوان فهم ماورایی و الهی از دین مطرح بوده، منحصر نیست و می توان قرائتی انسانی از آن عرضه کرد. این نکته اخیر یعنی تغییر سازه های فهم دین مرهون تغییراتی است که انسان امروزی با آن مواجه خواهد بود. مجتهد شبستری یکی از اندیشمندان معاصر معتقد است، با توجه به تغییر و تحولات چشمگیر در زندگی بشر امروزی، باید تفکرات، دین، معنویت و ایمان آنان نیز دچار دگرگونی اساسی شود و باید از سنت دینی، افکار و اندیشه و باور قبلی خود عبور کرد یا فهم جدید از آن به دست آورد تا در نهایت به تجربه دینی رسید. وی معتقد است که در باب دین قرائت های مختلفی وجود دارد و به قرائت واحد نمی شود اکتفا کرد. هدف اصلی این پژوهش، تبیین مدعای پیش گفته با ارائه استدلال های عرضه شده و پاسخ به آن است که با روش تحلیل محتوا در تبیین داده ها صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که قرائت انسانی از دین در مقابل قرائت الهی قرار دارد و دیدگاه شبستری گاه به شکل آشکار و گاه کمی مستور و پنهان ریشه در نسبیت، هرمونتیک، تجربه دینی و اومانیسم دارد.
نقدِ ترجمه و محتوای کتاب انسان خداگونه، تاریخ مختصر آینده Homo Deus: A Brief History of Tomorrow(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده، بخش دوم از سه گانه ی انسان خردمند، انسان خداگونه و 21 درس برای قرن 21ام است. در این کتاب، نویسنده (یووال نوح هراری) کوشیده است تا با مروری کلی بر تطور اندیشه ی بشر از آغاز و به ویژه پس از انقلاب علمی و ظهور زیرشاخه های اومانیسم (لیبرالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم) این گزاره را مطرح کند که خلق اینترنتِ همه چیز و بهره مندی از الگوریتم هایی به مراتب کامل تر و دقیق تر از الگوریتم های ذهن انسان توسط گوگل و فیسبوک، منجر به زوال لیبرالیسم، ظهور کیشِ دیتا (دیتائیسم) و در نهایت بی استفاده شدن بشر امروزین خواهد شد. در کنار مقابله و بازبینی متن ترجمه و ارائه ی ایرادات و حذفیات، نگارندگان کوشیده اند تا نشان دهند که امکان دارد آینده به چنین سمت و سویی نرود، اگر انسان ها بتوانند با کمک گرفتن از آگاهی جهان شمولی که اکنون بیش از هر زمان دیگر به آن مسلح هستند، از سیر تحولات در گذشته، درس آموخته و پیش از رخ دادن آینده ی مد نظر نویسنده ی کتاب، برایش چاره اندیشی کنند.
سنجش حقوق بشر اومانیستی و تطبیق آن با منابع اسلامی
حقوق بشر اومانیستی غرب بر مبنای نظریه ای خاص مبتنی است که می توان به خردباوری، فردگرایی، حقوق طبیعی و تکیه بر قراردادهای اجتماعی اشاره کرد. مبانی کلامی دخیل در نظام حقوقی اسلام در ارتباط با حقوق بشر پرداخته و بیان می دارد: در سنت اسلامی، حق بر اساس منابع و متون دینی تعریف می گردد. بر همین اساس از مفهوم غربی آن (right) ممتاز می شود. بر اساس دیدگاه اسلام، انسان برحسب فطرت الهی، خدامحور است و ازاین رو هم دارای حقوق فطری و هم دارای مسئولیت های فطری است و از طرف دیگر عقل انسانی و خرد وی به گونه ای نیست که در تشخیص ابعاد مختلف روحی خویش خودکفا باشد. در چهارچوب بینش اسلامی است که حیثیت ذاتی انسان مفهوم واقعی خود را پیدا می کند و حقوق طبیعی معنا می یابد، انسان با کمک نیروی اندیشه ی خود می تواند حقوق بنیادی خویش را از مجموع گزاره های دینی به دست آورد. بر این اساس می توان فهمید که خاستگاه حقوق انسان همان فطرت، نیازها و استعدادهای فطری وی می باشد که یکی از ناسازگاری های عمده بین مبانی اسلام و دیدگاه مدرن در زمینه ی فردگرایی است . هدف از نگارش این پژوهش تطبیق مبانی دینی اسلام با مواد اعلامیه حقوق بشر و همچنین اثبات برتری تعالیم اسلامی در این زمینه است. در این خصوص انسان مداری که یکی از پدیده های مهم دوران مدرن بوده به عنوان مکتب فکری زیربنای حقوق بشر غرب تشریح و ارتباط آن با اصول اسناد حقوق بشر تعیین می گردد.
چالش تجربه زیبائی شناختی در بستر سوبژکتیویته دکارتی
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویته منتج از کوجیتوی دکارت، بر بستر رخدادهای متنوعی از جمله هنر اومانیستی رنسانس شکل گرفت، این تحول اندیشه ای بدیع و نگرشی شامل عرصه های مختلف فلسفی است. ازمنظر دکارت زیبایی سوبژکتیو است و هر چیزی که سلیقه یا حساسیت ذهنی ما را ارضاء کند، زیبا است؛ این رویکرد پس از دکارت نیز تداوم می یابد و با محوریت یابی ذوق در پنداشت امرزیبا، در آرای متفکرانی همچون: برک، هیوم وکانت بارور می گردد. در این پژوهش با تکیه برماهیت سوبژکتیو تجربه زیباشناسی، بر ساحت انفسی تجربه تاکید می گردد واز این طریق بحث را ازچالش های حاکم بر داوری زیبا شناختی، که عمدتا مبتنی بر لحاظ عناصر عینی و ابژکتیو در قضاوت زیباشناختی است، متوجه ساحت انفسی تجربه و درنهایت محوریت فرد در صدور این داوری ها گرداند. پرسش اصلی این پژوهش در راستای چالشی است که بر ماهیت سوبژکتیویته بر بستر زیبایی شناسی رخ می دهد؛ اینکه چگونه سوبژکتیویته دکارت در دوران معاصر مورد نقد واقع شده است، نقدهایی که منجر به تغیرات مهمی در تفکر و هنر گردیده است. چالش سوبژکتیویته دکارت، زمینه را برای چالش بزررگ سوبژکتیویته در عصر حاضر و محوریت یابی فرد به جای انسان کلی، فراهم می گرداند. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی است که درآن نگارنده به روش مطالعه اسنادی اطلاعات را گردآوری کرده است.
بومی سازی علوم انسانی و ضرورت بازبینی مبانی انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
5 - 36
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، بحث بومی سازی علوم انسانی در محافل و مجامع علمی و دانشگاهی ما بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله، با تأمل در مبانی انسان شناسی، به موضوع بومی سازی علوم انسانی پرداخته است و از آنجا که بومی سازی علوم انسانی بدون بازتعریف انسان شناسی و مبانی آن امری ناممکن خواهد بود در این مقاله کوشیده شده است که این موضوع، به عنوان درآمدی بر بحث بومی سازی علوم انسانی، مورد کنکاش قرار گیرد. از نظر نگارنده، علوم انسانی موجود که غالباً محتوای آن، در برخی از رشته ها، تقلیدشده از سنت دانشگاهی غرب است بر پایه هایی از انسان شناسی استوار گردیده است که با عنوان اومانیسم شناخته می شود و با تحولات به وجود آمده در غربِ بعد از رنسانس سازگار و با ساختارهای جامعه دینی ما ناسازگار است. بنابراین، بحث از بومی سازی علوم انسانی در ایران، بدون بازنگری در مبانی انسان شناسی غربی و عدول از آن امکان پذیر نخواهد بود زیرا، بر اساس اندیشه اومانیستی، انسان موجودی است که تعریف آن، از لحاظ زیستی، بیشتر با اندیشه داروین و، از لحاظ سیاسی اجتماعی، با اندیشه های هابز و، از لحاظ اقتصادی، با اندیشه های لیبرالیستی و مارکسیستی سازگار است. لذا، این مقاله بحث انسان شناسی اسلامی را، که محور بومی سازی علوم انسانی است، مورد تأکید قرار داده و ابعاد گوناگون آن را، بر اساس برداشت اسلامی، تبیین نموده است.
حضور ابرانسان در شعر احمد شاملو و رفعت سلّام با تکیه بر مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
105 - 124
حوزه های تخصصی:
امروزه انسان گرایی یکی از مهم ترین درون مایه های شعر جهان است. اومانیسم یا مکتب انسان گرایی، نگرش یا فلسفه ای است که اصالت را به رشد و شکوفایی انسان می دهد و انسان را حقیقتِ وجودی همه چیز می داند. طرّاح «ابرانسان»، فردریش نیچه مدّعی گذر از اومانیسم و پشت سرگذاشتن انسان به عنوان غایت هستی و دستیابی به مرحله ای بالاتر است. جستار حاضر، انسان گرایی و ابرانسان مبتنی بر اندیشه های نیچه را در شعر دو شاعر معاصر ایرانی و مصری، احمد شاملو و رفعت سلّام، به شیوه تحلیلی - توصیفی بررسی کرده است تا در حوزه ادبیّات تطبیقی، به نسبت میان اندیشه های این دو شاعر با یکدیگر و با طرّاح نظریه بپردازد. ازمیان مجموعه های شعری این دو شاعر، دو مجموعه مدایح بی صله و هکذا تکلّم الکرکدن دست مایه پژوهش پیش رو قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهد که انسان شاملو در این مجموعه، از مرحله انسان مبارز فراتر رفته و انسان فرزانه جانشین او شده است، انسانی که دل از آسمان و تقدیر برکنده و اکنون با تکیه بر نیروهای زمینی خود و امید به آینده پیش می رود. در شعر رفعت سلام دو مؤلّفه «طبیعت گرایی» و «محوریت انسان» پس از تعبیر «مرگ خدا» نمایان تر از دیگر مؤلّفه هاست.
مدیریت معنا در بحران کرونا(تحلیل گفتمان انقلاب اسلامی ولیبرال دموکراسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
61 - 90
حوزه های تخصصی:
بعد از جنگ جهانی دوم، نظم نوین جهانی بر اساس گفتمان لیبرال دموکراسی پایه ریزی شد و قدرت های بزرگ به دنبال مسلط کردن آن بر تمام جوامع به عنوان یگانه تفکر و الگوی حکمرانی بودند و حتی فرانسیس فوکویاما سخن از پایانِ تاریخ و حاکمیت نظام های لیبرال دموکراسی به میان آورد. با پیروزی انقلاب اسلامی، گفتمان اسلام شیعی مبتنی بر آموزه های مهدویت، به عنوان جریان سومی در جهان بروز پیدا کرد که به مرور چالش هایی را برای گفتمان لیبرال دموکراسی پدید آورد. این دو گفتمان که هر کدام بر یکسری اصول و مولفه های متفاوت و متضاد مبتنی بودند، در بحران کرونا منجر به بروز واکنش های متفاوت از سوی سیستم های متاثر از این دو گفتمان گردیدند که در معنابخشی به زندگی، تاب آوری اجتماعی، آرام بخشی به جامعه و کمک های مردمی به نظام سلامت و نهادهای حکومتی و دولتی در مهار آن و هدایت جامعه بروز پیدا کرد. مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، ضمن مقایسه دال های شناور و مرکزی این دو گفتمان، تمایز این دو گفتمان را در مواجهه با بحران کرونا را بررسی کرده و نشان می دهد که بروز بحران های جدی، تزلزل پایه های تمدنی غرب را آشکار ساخته است.
تحلیل مبانی هستی شناختی بحران زیست محیطی معاصر و شروط امکان غلبه بر آن بر اساس تفکر مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
113 - 134
حوزه های تخصصی:
زندگی انسان به گونه ای اجتناب ناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همه نسبت های دیگر او محسوب می شود. اما عمدتاً این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهره وری از آن در جهت خواستِ طرف دیگر، انسان، درآمده است. این نسبت، نسبتی مبتنی بر تفکر سوژه-ابژه و دیگر بودگی محیط زیست است. ادامه این وضعیت به حیات زمین و همه موجودات آن آسیب جدی خواهد رساند. هیدگر که تاریخ تمدن غرب را تاریخ غفلت از وجود می داند، ریشه های عمیق نسبت کنونی بشر با طبیعت و در نتیجه بحران زیست محیطی را در تلقی خاصی از موجودات می داند که بر اساس آن موجودات به متعلقات صرف شناسایی بشری، جهت تسلط بر آنها تنزل یافته اند. هیدگر چنین نسبتی با موجودات و کل طبیعت را نسبتی سوبژکتیو دانسته و می کوشد با طرح مسأله وجود و در-جهان-بودن و هم جواری آدمی با موجودات و سکنی گزیدن او در زمین براساس دوستی و نفی دوگانه انگاری، تقابل انسان با طبیعت را منتفی سازد.
راهبرد های سینمای هالیوود در پایش فرهنگ بینندگان؛ تحلیل گفتمان پویانمایی لوراکس براساس انگاره هم جوارسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
131 - 161
حوزه های تخصصی:
این مقاله به واکاوی شگرد های گفتمان سازیِ سینمای هالیوود هنگام معرفی مشکلات زیست محیطی و راه حل های پیشنهادی در پویانمایی لوراکس می پردازد. پژوهش پیش رو توصیفی تحلیلی است و در آن با بهره گیری از انگاره هم جوارسازی و خوانش انتقادیِ گفتمانِ نظامِ جهانیِ سرمایه داری، از ساز و کار های تثبیت و تحکیم نظام معنایی گفتمان غرب رمزگشایی می شود. پویانمایی لوراکس که بازنموده ای از این گفتمان است تلاش دارد نمایی تازه از معضلات فراگیر زیست محیطی، مقصرین، مسئولیت ها و راه حل ها فراروی بیننده قرار دهد. اما یافته های پژوهش نشان می دهد که مشکلات زیستی، مثل قطع درختان و آلودگی هوا، صرفاً بهانه ای است برای مشروعیت بخشی به گفتمان مصرف گرایی، بازاریابی برای شرکت های چندملیتی و مهم تر از همه، اشاعه اومانیسم. بازنمایی مؤمنین به خدا و نبوت در این پویانمایی به صورت موجوداتی مسلوب الاختیار و درمانده است. اما اومانیسم با بیان روشن تر، نیرومندتر و شگرف ترِ اندیشه ها و توانمندی های انسان مستقل، قهرمان خود را تا قلمرو اثیری الاهگان عروج می دهد تا در آنجا موضوع تأمل تماشاگرانه بینندگان باشد. بیننده این پویانمایی در پایان درمی یابد که برای اولین بار در تاریخ جهان، گفتمان غرب در قالب یک نظام دادگر جهانی پدیدار شده است که برآیند «گرایش ها و تمایلات عمیق جهان اجتماعی» است و می تواند بدون نیاز به هدایت الهی، گزینه های گوناگون معنابخشی به زندگی سعادتمند را در اختیار انسان گذارد.
نقش قرآن در رشد جامعه اسلامی در زمینه سیاسی
منبع:
پژوهش و مطالعات علوم اسلامی سال سوم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۲۶
26 - 14
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم به عنوان کاملترین کتاب آسمانی، در زمینه تشکیل حکومت اسلامی دارای نظریه هایی است که به این نیاز اساسی انسان پاسخ می دهد. دانشمندان همواره معطوف به قرآن، دانش های زیادی کسب کرده اند که توانسته اند در این خصوص به تشکیل حکومت اسلامی، روابط بین الملل و مشورت نظام سیاسی و دینی، اقتصاد، احکام و اخلاق اقتصادی و جامعه مدرن کمک شایانی بکنند. ولی برخی از اندیشمندان مسلمان وجود هرگونه نظریه دولت در اسلام را انکار می کنند و معتقدند در زمان غیبت امام معصوم(علیهم السلام) مسلمانان نمی توانند حکومت تشکیل دهند. اما باید گفت قرآن کریم در زمینه ی ضرورت تشکیل حکومت و همچنین ایجاد روابط داخلی و خارجی و نحوه برخورد با دولتهای دیگر آیاتی را مطرح کرده است. به همین دلیل هدف کلی این پژوهش استفاده از مفاهیم و استخراج معانی قرآن در جهت بهره مندی و به کارگیری آن در خصوص جامعه اسلامی و انسانی و مشورت در نظام و فعالیتهای سیاسی جهت تشکیل دولت و حکومت سالم می باشد. لازم به ذکر است روش جمع آوری مقاله حاضر به صورت کتابخانه ای بوده است.
نقد کتاب Immanuel Kant (ایمانوئل کانت)(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب ایمانوئل کانت نوشته لوسین گلدمن از مهمترین آثار کانت پژوهی سده بیستم است. در این نوشته ضمن بیان وجوه اهمیت و جنبه های بدیع این اثر، مضمون ساری و تکرارشونده آن آشکار میشود که مساله انسان و جامعه انسانی و نسبت آن دو با جهان است. مهمترین مساله فلسفه جدید و به طریق اولی فلسفه کانت به منزله نمونه اعلای تفکر دوره روشنگری نیز همین مساله است و به شرح و بسط زوایای همین مساله در نوشته پیش رو پرداخته شده است. مساله نامبرده در همه محتوای کتاب جاری و ساری است و این نوشته نیز همراه با آشکار ساختن این مضمون در کتاب، جایگاه اندیشه کانت در فلسفه جدید را نیزاز همین زاویه بررسیده است. این نوشته ضمن آشکارکردن نقطه کانونی مطرح در کتاب، نسبت میان انسان و اجتماع و جهان را به منزله نقطه تکرارشونده اندیشه فلسفی عملی کانت آشکار میکند. از تلاقی این نقطه تکرارشونده با نقاطی دیگر تفاوت ها و تمایزهای فلسفه های بعدی در سده های نوزدهم و آغاز سده بیستم رویش یافته و رشد کرده اند که در بخش نتیجه به آن اشاره شده است._x000D_
“Immanuel Kant” written by Lucien Goldman is one of the most important books published during the 20th century. I explicate its various important aspects concentrating on its reproducing theme which is humanity, society, and their relationship with the universe within Kant’s philosophical thought. The relation of humans, society, and the universe is the most productive problem of modern philosophy; according to Goldman’s book, for Kant it is the most productive problem too. Goldman delineates how the relation of human, bourgeois society and the universe is the most focal point in Kant's philosophy, which has been pervaded throughout the chapters of the book, and I clarify it as well as Kant’s own account of the foregoing problem. Consequently, I recapitulate how most of the following philosophies are differentiated from this problem in addition to the next particular problems during the 19th and early 20th centuries.
بررسی دلایل افول هنر آوانگارد در روسیه و نسبت آن با تصلُّب ایدئولوژی در بازه زمانی پیش از انقلاب اکتبر تا پایان دوران زمامداری استالین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همان طور که همه می دانیم مبانی فکری مارکس متأثر از فلسفه هگل بود و به همین دلیل وی در مواجهه با دوگانه معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگل) طرف هنرمتعهد هگلی را می گرفت. از لحاظ نظری، این سوگیری به معنای رد خودمختاری و استقلال اندیشمند و مردود دانستن تفرّد سوژه خلاق در ساحت خلق اثر است، اما در عمل خواهیم دید که با توجه به ذات انسان باورانه ادعاهای اتوپیاگرایانه کمونیستی (برابری جامعه بی طبقه)، لاجرم سویه های اومانیستی در آراء متقدم مارکس نیز مشاهده می شود. همین سویه هاست که موتور محرکه هنرمندان نوگرای چپ در سال های منتهی به انقلاب اکتبر شد. در این نوشتار سعی شده تا به جستجوی ریشه های رشد هنرآوانگارد (هنر مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر) در آراء متقدم مارکس پرداخته و حتی الامکان نشان داده شود که چگونه کم رنگ شدن این آموزه ها و سنگینی کفه ترازوی اندیشه مستقل متعهد به سمت رویکرد هگلی و تصلّب نظام ایدئولوژیک، اسباب افول اندیشه نوگرا در فاصله زمانی پسا مارکس [پیش از انقلاب] تا اوج ایدئولوژی استالینیستی را در سپهر اندیشه چپ، فراهم کردند. این مقاله مطالعه ای موردی در باب «نسبت هنر و ایدئولوژی» است که به قبل و بعد انقلاب اکتبر روسیه اختصاص یافته اما به لحاظ نظری، نتایجی قابل تعمیم دارد.
جایگاه انسان در تحولات الهیات سیاسی مسیحیت با تمرکز بر متن مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باور فیلسوفان و اندیشمندان متاله، سنت عبری و دستگاه عقلانی یونان باستان بر الهیات مسیحی و متن مقدس آن تاثیری هستی شناختی نهاده است. در مقاله حاضر قصد داریم به این پرسش بپردازیم که الهیات مسیحی چگونه به پیدایش اومانیسم در نظریه های سیاسی مدرن انجامید؟ در مقام فرضیه، این مساله مورد بررسی قرار می گیرد که گذار دیالکتیکی مغرب زمین از سیطره کلیسایی قرون وسطی به سوبژگی انسان را نمی توان یک شیفت پارادایمی دانست؛ بلکه صورت بندی الهیات مسیحی مبتنی بر نظریه تثلیث به گونه ای صورت پذیرفت که امکان تجلی "روح" خدا در پسر خدا را به اصالت عمل در پسر انسان تسری دهد و آن را به واسطه سنت یهود و تمهیدات فلسفی یونان باستان موجه سازد. لذا اهتمام داریم با استفاده از روش تطبیقی- تفسیری متن به مستنداتی بپردازیم که الهیات سیاسی مسیحی را از ترویج پارسایی در بدو ظهور مسیح تا انقیاد انسان توسط کلیسا متحول ساخت و در ادامه، ما به ازای آنچه در قرون وسطی رخ داد، ناگزیر از پذیرش اومانیسم شد و توانست از اصالت انسان و عقلانیت او حمایت کند.