مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
زنان سرپرست خانوار
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
335 - 356
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اندازه گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آن ها صورت گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق، اکتشافی پیمایشی است. بدین منظور، ابتدا نمونه ای 30 نفری از زنان سرپرست خانوار تهران به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب و داده ها با تکنیک مصاحبه جمع آوری شده است. سپس پیمایش با نمونه 180 نفری و روش نمونه گیری دردسترس و تکنیک پرسش نامه اجرا شده است. نتایج حاصل از مصاحبه ها نشان داد: مجموعه عواملی مثل محرومیت از نیازهای اساسی و احساس نابرابری، دست به دست هم داده و زمینه طرد و محرومیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار را فراهم کرده و از طریق و به واسطه ایجاد این طرد و محرومیت، احساس بی انصافی در این قشر از زنان شکل گرفته است؛ در نتیجه این وضعیت باعث کاهش احساس شادمانی در زندگی آن ها شده است. طبق معادله رگرسیون نزدیک به 70درصد از کل تغییرات میزان احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران از سوی متغیرهای احساس بی انصافی، طرد اجتماعی و احساس نابرابری پیش بینی می شود. در نهایت، طبق معادله تحلیل مسیر، متغیر طرد اجتماعی قوی ترین و مهم ترین قدرت پیش بینی کننده نسبت به مابقی عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر شادمانی این قشر از زنان تأثیر منفی داشته است. در مرتبه بعدی، به ترتیب احساس بی انصافی و احساس نابرابری به صورت مستقیم و عدم پاسخ گویی مؤثر به نیازهای اساسی به صورت غیرمستقیم بر احساس شادمانی این جمعیت تأثیر منفی گذاشته است.
مطالعه آسیب پذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست در منطقه سلطان آباد شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۵ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
597 - 620
حوزه های تخصصی:
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهه های اخیر رشد گسترده ای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفی مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادی را نیز تجربه کرده اند که مسائل مبتلا به آنان را به مرور از یک پدیده اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله بررسی و تحلیل آسیب پذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنان در مقایسه با زنان دارای سرپرست است. چارچوب نظری مسئله از نظریه های فشار، پیوندهای اجتماعی و نظریه زنانه شدن فقر برگرفته شده است. پژوهش حاضر تحقیقی شبه آزمایشی و بر مبنای تکنیک پیمایش انجام گرفته است. پژوهش دو جامعه آماری دارد. جامعه آماری نخست، شامل زنان سرپرست خانواری است که در کلینیک مددکاری اجتماعی ستایش مهر منطقه سلطان آباد تهران در سال 1394 دارای پرونده فعال بوده اند. روش نمونه گیری این جامعه آماری تمام شماری است. جامعه آماری دوم، زنان دارای سرپرست همین منطقه هستند که برای مقایسه با گروه نخست به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گرفته است. نتایج نشان می دهد که به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین انزوای اجتماعی، گرایش به اعتیاد، بزهکاری فرزندان و فقر اقتصادی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست وجود دارد. این شواهد ملازم با چارچوب نظری نشان دهنده موقعیت زنان سرپرست خانوار در ساختار اجتماعی-اقتصادی جامعه است. فقر و فقدان پیوندهای اجتماعی و در نتیجه، تجربه آن ها از فشار و عدم دریافت حمایت مناسب، چه از نوع رسمی و چه از نوع غیررسمی، این زنان و فرزندانشان را در معرض آسیب قرار می دهد.
طراحی و تبیین مدل پارادایمی کارآفرینی اجتماعی با رویکرد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار (مطالعه موردی: کمیته امداد امام خمینی (ره) استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۷ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
147 - 171
حوزه های تخصصی:
زنان و دختران بیشتر از مردان در معرض استثمار، فقر، خشونت و سوء تغذیه قرار دارند و فرصت تحصیل و آموزش برایشان کمتر فراهم است. کارآفرینی اجتماعی به زنان فرصت می دهد سرنوشت خویش را در دست گیرند. کارآفرینی اجتماعی در مقایسه با سرمایه گذاری سنتی و دولتی، دستیابی به استقلال، توانمندی و مشارکت اجتماعی بیشتری را برای زنان میسر می کند. این مطالعه درصدد است با استفاده از روش پژوهش کیفی و به کارگیری راهبرد نظریه پردازی داده بنیاد به ارائه الگویی از کارآفرینی اجتماعی با رویکرد توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در کمیته امداد امام خمینی(ره) بپردازد و عوامل مؤثر بر شکل گیری این فرایند و پیامدهای حاصل از آن را شناسایی و تشریح کند. در این زمینه، با هجده نفر از متخصصان دانشگاهی و مددکاران خانواده کمیته امداد امام خمینی(ره) در استان فارس به عنوان نمونه آماری به صورت نظری و هدفمند و به شیوه نیمه ساختاریافته مصاحبه شد و متن های مصاحبه در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. نتایج نشان داد سیاست های توانمند ساز به منزله پدیده محوری و در تعامل با عوامل دیگر موجب شکل گیری کارآفرینی اجتماعی می شود. نحوه ارتباط این عوامل در مدل نهایی پژوهش نشان داده شده است. ظرفیت سازی، تقویت جسمی روانی و قوانین حمایتی در شکل گیری سیاست های توانمندساز تأثیر بسزایی دارند که درنهایت این نگرش پایه ای برای به وجود آمدن پدیده کارآفرینی اجتماعی می شود.
کاربرد رویکرد آینده پژوهی در تحلیل سیستمی پیامدهای استراتژی مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۷ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
631 - 652
حوزه های تخصصی:
استراتژی مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام و اداره بهزیستی که در قالب تأمین مالی خرد و اعطای اعتبارات اندک است، تأثیرات و پیامدهای مثبت و منفی دارد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل ساختاری، به مطالعه و تجزیه و تحلیل آرای کارشناسان مورد مطالعه پرداخته است. هدف اصلی این مقاله شناسایی پیامدهای مثبت و منفی استراتژی توانمندسازی ذکرشده در مقیاس منطقه ای (استانی) و تحلیل اثر گذاری و اثر پذیری آن ها بر هم است. به منظور گردآوری اطلاعات، ابتدا از روش مصاحبه عمیق با 28 نفر از کارشناسان آگاه و خبره در حوزه توانمندسازی زنان در نهاد های مختلف استان استفاده و اطلاعات کیفی جمع آوری شد و پس از تحلیل کیفی داده ها به روش مفهوم سازی و توسعه طبقات و استخراج شاخص ها (تأثیرات مثبت و منفی)، پرسش نامه محقق ساخته ماتریس تحلیل متقاطع طراحی شد. از روش مثلث سازی و بهره گیری از اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای، مشاهده مستقیم و مصاحبه عمیق به منظور اطمینان از اعتبار داده های کیفی استفاده شد. پس از طیِ فاز اول و دوم، پرسش نامه طراحی شده در اختیار خبرگان مورد نظر قرار گرفت و آن ها میزان ارتباط متغیرهای مورد نظر را در ماتریس متقاطع و در ارتباط متقابل با هم بررسی کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار میک مک (Micmac) استفاده شده است. نتایج نشان داد که در آینده مهم ترین شاخص های مثبت اثر گذار یا تعیین کننده در تحلیل سیستمی پیامدهای استراتژی مرسوم توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی گفته شده، شامل متغیرهای «ایجاد اشتغال پایدار»، «دسترسی به منابع»، «افزایش تولید» و «کارآفرینی» و در بعد منفی شامل متغیرهای «هدررَوی منابع مالی به دلیل سوء مصرف وام ها و نارسایی اعتبارات خرد»، «توجه عمده (و صرفاً) نهاد ها به پرداخت وام» و «افزایش مصرف گرایی های کاذب» است که در قسمت شمال شرقی ماتریس اثر قرار دارند. بر اساس نتایج به دست آمده، برنامه مرسوم توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در آینده باید به نحوی مدیریت و ساماندهی شود که حداقل اثر گذاری منفی و حداکثر آثار مثبت را به همراه داشته باشد. به عبارتی دیگر، سیستم توانمندسازی ذکرشده در آینده باید به دنبال تقویت و بیشینه کردن آثار و پیامدهای مثبت ذکرشده و کمینه نمودن اثر منفی گفته شده باشد.
تحلیل تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از زلزله استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۸ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
431 - 462
حوزه های تخصصی:
بلایای طبیعی به یک اندازه بر جمعیت درگیر تأثیر نمی گذارند. زنان سرپرست خانوار از گروه های اجتماعی آسیب پذیر در موقعیت بحران زا هستند. نحوه مواجهه زنان با موقعیت بحران ارتباط بسیار زیادی با زمینه فرهنگی، سازوکارهای قدرت و موضوعات مرتبط با جنسیت دارد. از طرفی، عاملیت زنان نیز در این مواجهه اهمیت دارد. مقاله حاضر به تشریح تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از زلزله با هدف ارائه مدل مفهومی «فرایند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در بحران» می پردازد. این مطالعه کیفی و با روش «نظریه زمینه ای» است. داده های میدانی از طریق نمونه گیری نظری و مصاحبه عمیق با 15نفر از زنان سرپرست خانوار در مناطق هشت گانه زلزله زده کرمانشاه از جمله ثلاث باباجانی و سرپل ذهاب تا حد اشباع نظری جمع آوری و با روش نظریه زمینه ای تحلیل شده است. در نهایت، داده ها به 363 مفهوم، 20 مقوله عمده و مقوله هسته تشدید بنیادهای اجتماعی ناتوان ساز کدگذاری و تحلیل شد. پدیده برساخت شده «فقر قابلیتی تهدید فرصت ها» (زنان ناتوان) ناشی از بستر نظام های ارزشی و ایدئولوژی های سرکوب گر حاکم بر زنان، ضعف مدیریت بحران، فقر و محرومیت منطقه و کمبود دانش فنی و مهارت است که راهبردهای تاب آوری و کنش فعال، کنش منفعل و... را به دنبال داشت. درماندگی و دلزدگی، چالش قدرت، تهدید و ناامنی، احساس رهاشدگی، آسیب های جسمی و روانی و چالش فرزندان پیامدهای ناشی از پدیده ذکرشده است که نظریه زمینه ای آن در قالب مدل پارادایمیک ارائه شده است. نتایج نشان می دهد فرایند «قدرتمندشدن» زنان سرپرست خانوار در بلایا مشروط به شرایطی است از جمله اینکه فرصت ها از طریق ساختارهای حمایتی قابل دسترسی باشند و موانع و نیروهای بازدارنده آن قدر تهدید کننده و قوی نباشد که جلوی فرصت ها را بگیرد و به محرومیت از قابلیت ها منجر شوند و زنان نیز خود را واجد «عاملیت» بدانند.
تحلیل استراتژیک از راهبردهای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در سکونت گاه های غیررسمی با تأکید بر کارآفرینی، مطالعه موردی: محلات انصار و اروند در شهرک شهید رجایی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
405 - 427
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، ه مثابه هدف غایی برنامه های رفاه و مددکاری اجتماعی، رویکردی نوین است که بر دو رکن مهم «توسعه توانمندی های زنان سرپرست خانوار در معیشت پایدار برای خود و افراد تحت تکفلشان» و نیز «ارتقای مهارت های فردی و اجتماعی آن ها در مدیریت خانواده» استوار است و اجرای آن نیازمند به کارگیری راهبردها و سیاست های هوشمندانه و متناسب با ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کالبدی در سکونت گاه های غیررسمی است. از این رو، هدف این پژوهش، سنجش راهبردهای توانمندسازی برای قریب به 2 هزار 560 زن سرپرست خانوار در دو محله اروند و انصار واقع در یکی از سکونت گاه های پرجمعیت غیر رسمی شهر مشهد، یعنی شهرک شهید رجایی، است. روش پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات به دو صورت کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات در روش میدانی، مصاحبه با 14 مدیر مرتبط با حوزه اشتغال بانوان و نیز توزیع پرسش نامه بود. جامعه آماری (N) برابر با مجموع تعداد زنان سرپرست خانوار در دو محله انصار و اروند (2 هزار و 560 نفر) و حجم نمونه (n) با استفاده از فرمول کوکران با مقدار خطای 05 / 0درصد معادل 334 نفر برآورد شد که به صورت تصادفی منظم میان زنان سرپرست خانوار توزیع شده است. شیوه تجزیه و تحلیل بر اساس روش تحلیل استراتژیک کمّی (QSPM) بوده است. نتیجه این پژوهش گویای این امر است که از میان راهبردهای متنوع در توانمندسازی بانوان سرپرست خانوار در محلات انصار و اروند، «گسترش کارگاه های کسب وکار زنان» (با ضریب جذابیت 65/6)، ارتقاء انسجام اجتماعی و شبکه روابط بانوان (با ضریب جذابیت 48/6) و جذب سرمایه گذاری و ارائه تسهیلات (با ضریب جذابیت 29/6) و حمایت از خوداشتغالی زنان سرپرست خانوار (با ضریب جذابیت 17/6) بیش از دیگر استراتژی ها می تواند به توانمندسازی مؤثرتر زنان سرپرستان خانوار و قدرت یابی آن ها در تأمین معیشت پایدار و مدیریت مناسب تر خانواده های آنان کمک کند.
پدیدارشناسی ادراک زنان سرپرست خانوار از خود در دو عرصه خصوصی و عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
251 - 293
حوزه های تخصصی:
هویت زنان سرپرست خانوار در هر جامعه ای در قالب نقش های جنسیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرزندپروری در دو عرصه خصوصی و عمومی تعریف می شود. هدف از مطالعه حاضر، واکاوی و بازنمایی تجربه زیسته این زنان در مناسبات خویش در دو عرصه خصوصی و عمومی آنان است. این پژوهش با رویکردی پدیدار شناسی انجام شد. میدان پژوهش، شهر مشهد و شرکت کنندگان زنان سرپرست خانوار در تابستان 1400بودند که با روش هدفمند از نوع ملاکی و با بیشینه پراکنش انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختارمند گردآوری شد و در اتمام 21مورد با اشباع نظری به پایان رسید. تحلیل روایت مشارکت کنندگان با روش کلایزی و نرم افزار MAXQDA نسخه 12 انجام شد. مرور مصاحبه ها، چهار مضمون اصلی نقش های خانوادگی، اجتماعی، ویژگی های زنانه و ارتقاء خودپنداره را آشکار ساخت. در ادراک زنان سرپرست خانوار، عرصه خصوصی، قلمروی خاص آنان محسوب می شود که با مضمون مراقبت و زنانگی گره خورده است. در این عرصه، مضامین خانه داری، رسیدگی به فرزندان و امور خانه پررنگ است. در عرصه عمومی این گونه زنان، به فعالیت های اقتصادی مشغولند. ناتوانی های مالی، شناختی، جسمی و عملکردی در این حوزه شناخته ترین عوامل تأثیر گذار در حضور کم رنگ تر آنان در فعالیت های عمومی است. پاردایم هایی ادراکی در این گونه از زنان از خود وجود دارد که می تواند موضوع تفکر و پژوهش در عرصه جنسیت، زنانگی و سرپرستی خانوار باشد.
مقایسه ی اثربخشی رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۵
۱۹۱-۱۶۲
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی شهر تهران در نیمه اوّل سال 1399 بود. 36 نفر از زنان سرپرست خانوار به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 12 نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس اختلال استرس پس از ضربه می سی سی پی کن (2006) و پرسشنامه ی تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، گرایچ و اسپینهاون (2002) بود. شرکت کنندگان گروه آزمایش جلسات مشاوره راه حل محور گرانت (2011) و درمان متمرکز بر شفقت گیلبرت (2010) را به مدت 8 جلسه دریافت کردند. علاوه بر آماره های توصیفی، از تحلیل کواریانس و مقایسه زوجی بنفرونی برای تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج آنالیز داده ها نشان داد که درمان راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه در زنان سرپرست خانوار موثر است (01/0>P). تفاوت بین درمان راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجانی مثبت و اختلال استرس پس از ضربه غیرمعنادار ولی در متغیر تنظیم شناختی هیجانی منفی تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش مداخلات رویکرد راه حل محور و درمان متمرکز بر شفقت در بهبود نظم جویی شناختی هیجانی و اختلال استرس پس از ضربه مؤثر است و از این دو رویکرد می توان برای کاهش تنظیم هیجان سازش نایافته و اختلال استرس پس از ضربه زنان سرپرست خانوار استفاده کرد.
رابطه میان هویت فرهنگی و کیفیت زندگی کاری در زنان سرپرست خانوار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۹ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۹
1 - 18
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هویت فرهنگی یکی از مهم ترین شاخص های فرهنگی هر جامعه ای می باشد و نسبت تعهد و تعلق افراد به فرهنگ خود می تواند میزان کیفیت کاری را تعیین کند و بر آن اثر بگذارد. کیفیت زندگی کاری درون سازمان از طریق اندازه گیری رضایت، غیبت کم؛ و انگیزه بالا در کارکنان برآورد می شود. یکی از آفت های مهم مدیریت، بی توجهی به کیفیت زندگی کاری کارکنان سازمان می باشد. این بی توجهی، اثر بخشی و کارایی سازمان را به شدت کاهش می دهد. به دلیل ع دم شناخت مدیران سازمان از کیفیت زندگی کاری، این مقوله، تناسب و اندازه های واقعی خود را در سازمان ها از دست داده است. بدین ترتیب با توجه به اهمیت نقش کیفیت زندگی کاری در عملکرد کارکنان، هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط میان کیفیت زندگی کاری و هویت فرهنگی در زنان سرپرست خانوار می باشد
روش پژوهش: این تحقیق از نوع توصیفی-پیمایشی است و از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. جامعه آماری این پزوهش شامل 109 نفر از زنان سرپرست خانوار است. شرکت کنندگان ترکیبی از پرسشنامه های استاندارد اصلاح شده مربوط به کیفیت زندگی کاری و هویت فرهنگی را پر نمودند.
یافته ها: ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که میان بیشتر فرایند های کیفیت زندگی کاری و هویت فرهنگی رابطه معناداری وجود دارد و رگرسیون گام به گام هم نشان داد که از میان همه متغییر ها، سه متعییر محیط ایمن ، توسعه قابلیت، قانون گرایی رابطه مهمتری با هویت فرهنگی دارند.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هرچه تعهد و تعلق فرهنگی در زنان سرپرست خانوار بیشتر باشد، تحمل مشکلات محل کار و ناعدالتی های حاصل از نابرابری های جنسیتی برای زنان سرپرست خانوار راحت تر می شود. همچنین افزایش تعلق فرهنگی یعنی احترام گذاشتن و اهمیت دادن به فرهنگ یکپارچه کشوری به قانون گرایی بیشتر منجر می گردد.
بازنمایی پدیدارشناسانه مناسبات اجتماعی در نزد زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
193 - 220
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هم اینک تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران در حال افزایش است؛ و وفاق عمومی بر سر موضوع آسیب پذیری آنان موجب شده است، بسیاری از پژوهش ها به سمت گره گشایی از مسائل آنان برآیند. یکی از مهمترین آنها بخصوص در ایران، تغییر شکل مناسبات اجتماعی این زنان و انتظاراتی است که جامعه از آنان دارد. هدف پژوهش حاضر مطالعه تجربه زیسته این زنان در مناسبات اجتماعی آنان است. روش: این پژوهش با روش پدیدار شناسی انجام شد. میدان پژوهش، 1962 زن سرپرست خانوار شهر مشهد در زمستان1400بود که به شیوه هدفمند و با بیشینه پراکنش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند گردآوری شد که در بیست و یکمین مورد به اشباع نظری رسید، سپس تحلیل داده ها با روش کلایزی انجام شد. یافته ها: داده ها نشان داد که زنان سرپرست خانوار در چهار بعد زیسته بدن، روابط، فضای اجتماعی و زمان در قبل و بعد از سرپرستی خانوار تغییراتی را در مناسبات اجتماعی خود می دهند. بدن برای گروهی محملی برای حفظ شرافت و برای گروهی ابزاری برای اعتراض به شرایط موجود تلقی می شود. روابط زیسته نیز در طیفی وسیع از فاصله گیری اجتماعی تا آزادی کامل در نوسان است. اکثریت آنان متفق-القولند که فضای اجتماعی برای آنان ناامن و غیر قابل اعتماد است. تعدادی به گذشته با نگرشی مثبت، گروهی با نگرشی منفی، گروهی سعی در فراموشی کردن گذشته و زندگی در اکنون و تعدای خود را تسلیم سرنوشت و بالاخره گروهی با توجه به شرایط موجود درصدد تغییر جهان زیسته خود هستند. نتیجه گیری: ضروریست که سیستم های حمایتی از این زنان چگونگی مناسبات اجتماعی آنان را جدی بگیرند و به طور توامان به هر چهار بعد زیست بدنی، فضای اجتماعی، ارتباطی و زمانی آنان توجه نمایند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان خاطرات آسیب زا و نشانگان جسمانی در زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
380 - 395
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان خاطرات آسیب زا و نشانگان جسمانی در زنان سرپرست خانوار بود. روش پژوهش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی یا طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان سرپرست خانوار شهر تهران درسال 1398 می باشد که تعداد 24 نفر به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه 12 نفره، گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه تقسیم شدند. پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2005) در هشت جلسه 90 دقیقه-ای روی گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه در لیست انتظار باقی ماند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان خاطرات آسیب زا (53/51=F، 001/0>p) و نشانگان جسمانی (25/15=F، 001/0>p) در زنان سرپرست خانوار بود. نتیجه-گیری: می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان خاطرات آسیب زا نشانگان جسمانی در زنان سرپرست خانوار موثر بود و این تاثیر تا دوره پیگیری ادامه داشت.
پدیدارشناسی تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار از حمایت های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۹)
113 - 138
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: شواهد نشان می دهد برخلاف روند افزایشی سرپرستی خانوارها توسط زنان، کیفیت و کمیّت حمایت های اجتماعی از ایشان ارتقا نیافته است؛ این امر به بروز و تشدید مشکلات و آسیب هایی فردی و اجتماعی دامن زده است؛ از این رو در پژوهش حاضر تلاش شد تا با واکاوی در تجربه زیسته ایشان از حمایت های اجتماعی و شناخت عمیق مسائل و معضلات این قشر در معرض آسیب، راهکارهای مناسب ارائه شود. روش: این پژوهش با روش پدیدار شناسی و مصاحبه با 21 زن سرپرست خانوار شهر مشهد، که به شیوه هدفمند و با روش های نمونه گیری ملاکی و بیشینه پراکنش انتخاب شده بودند، اجرا شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند، گردآوری و سپس با روش کُلایزی تحلیل شد. یافته ها: زنان سرپرست خانوار، حمایت های اجتماعی را در چهار مضمون شامل «تجربه زیسته از حمایت»، «عزت نفس»، «رفتار حمایت کننده» و «پیوندهای اجتماعی» ادراک می کنند. حمایت ها برای عده ای موجب رشد عزت نفسشان می شود؛ در مقابل، گروهی معتقدند که عزت نفسشان کاهش می یابد. همچنین براساس اینکه این حمایت ها توسط چه کسانی و با چه هدفی صورت می گیرد، ادراک آنان در قالب مضامین دیگری تجربه می شود. برخی معتقدند که این حمایت ها پیوندهای اجتماعی شان را مستحکم می کند و گروهی اعتقاد دارند که منزوی تر شده اند. فضای حمایتی برای بیشتر آنان بر بی اعتمادی، به خصوص نسبت به مردان بنا شده است؛ بنابراین همنوایی و کناره جویی، محورهای اصلی پیوندهای اجتماعی آنان است؛ ولی برای بیشتر آنان این حمایت ها به عنوان یک ضربه گیر روانی عمل می کند.
بررسی ارتباط بین دینداری و سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار شهر رشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۳
93 - 111
حوزه های تخصصی:
دینداری عامل اساسی اجتماعی شدن و انسجام فکری، عملی و جهت گیری در رفع مشکلات و پدیده ها و مسائل اجتماعی است و بنابراین عاملی در بهبود سلامت اجتماعی افراد می باشد. با توجه به اهمیت بحث از سلامت اجتماعی، پژوهش حاضر با استفاده از روش میدانی، تکنیک پیمایش، ابزار پرسشنامه و استفاده از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS، به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی می باشد که آیا بین ابعاد مختلف دینداری و سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار شهر رشت ارتباط وجود دارد؟ جامعه آماری پژوهش حاضر زنان سرپرست خانوار شهر رشت می باشد که تعداد آن ها بر اساس آخرین آمار در حدود 26000 نفر می باشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین میزان کل دینداری (0.33) و ابعاد آن یعنی بعد پیامدی (0.22=P)، بعد مناسکی (0.39=P)، بعد اعتقادی (0.36=P)، بعد تجربی (0.25=P) و بعد شناختی (0.34=P) با سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار ارتباط مثبت و مستقیم و معنادار وجود دارد. بنابراین تمامی فرضیه های پژوهش تأیید می شوند. نتایج حاصل از مدل معادله ساختاری (Smart PLS) نیز نشان دادند که در کل اثر متغیر مستقل دینداری بر سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار به میزان0.57 می باشد.
مؤلفه های توانمندسازی اجتماعی- اقتصادی بانوان سرپرست خانوار از منظر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۳ بهار ۱۴۰۲شماره ۱ (پیاپی ۹)
31 - 56
حوزه های تخصصی:
تأمین معیشت و باز اجتماعی کردن زندگی زنان سرپرست خانواده ای که از اقشار آسیب دیده و یا در معرض آسیب هستند، در علومی همچون روان شناسی و جامعه شناسی مورد بررسی قرارگرفته و آثاری در این باره تدوین شده است؛ اما این پرسش ها مطرح می شود: قرآنی که «تبیانُ کلِّ شیء» است، برای پاسخ به نیازمندی های مالی و توانمندسازی اجتماعی این بخش از جامعه، چه راهکارهایی را ارائه نموده است؟ آیا در قرآن کریم نمونه ها و الگوهایی از توانمندسازی اجتماعی و اقتصادی بانوان سرپرست خانواده ذکرشده یا خیر؟ با واکاوی آیات و مطالعه کتابخانه ای متون تفسیری، می توان به مؤلفه ها و الگوهایی دست یافت که تأمین نیازمندی های اقتصادی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار را با محوریت «کانون خانواده» مطرح کرده و در پی آن است به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، زمینه توانمندسازی مالی و اجتماعی این قشر را به وسیله مردان فراهم سازد. این بخش با نگاه به «تحکیم کانون خانواده» و «ترمیم خانواده های ازهم پاشیده شده» و «گسترده نمودن شبکه خانواده» عملیاتی می گردد. دسته دیگری از راهکارهای قرآنی وجود دارند که می تواند زمینه توانمندسازی اجتماعی مالی همه اقشار محروم جامعه ازجمله زنان سرپرست خانواده را خارج از کانون خانواده فراهم نماید از قبیل «تشویق به کار و درآمدزایی بانوان و اعضای خانواده»، «حمایت حاکم اسلامی و نماینده وی از افراد و خانواده های نیازمند» و «عمل اعضای خانواده به دستورالعمل های معنوی و تربیتی» جزو این دسته از راهکارها هستند.
شناسایی تجارب و توانمندی های زنان سرپرست خانوار در تعامل با فرزندان «در شرایط قرنطینه خانگی ناشی از بیماری کرونا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده های نوظهور در دوران مدرن، زنان سرپرست خانوار است که گاهی به عنوان یک مسأله اجتماعی نیز شناخته می شوند. در این نگاه، اغلب مطالعات مربوط به زنان سرپرست خانوار، رویکرد اقتصادی (درآمدی) و کمک به بهبود معیشت آنان برجسته شده و جنبه های تعاملات اجتماعی آنان (درون و بیرون از خانواده) مغفول واقع شده است. هدف این پژوهش نگاه نزدیک و درون نگرانه به زوایای زندگی (درون خانوادگی/تعامل با فرزندان) زنان سرپرست خانوار در شرایط قرنطینه خانگی با شناخت موقعیتهای خاص آنهاست. این تحقیق با روش تحلیل تماتیک انجام شده و جامعه مورد مطالعه زنان سرپرست خانوار دارای فرزند بوده که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 15 نفر تا زمان اشباع نظری انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که امکان سازگاری یا تاب آوری زنان سرپرست خانوار در این شرایط کم و کمتر شده و با هر انتخاب یا رفتار از جمله ازدواج مجدد، تن فروشی، کار در خانه های دیگران، خشونت نسبت به فرزندان، افسردگی، زندگی در کنار خانواده همسر (پدر یا مادر همسر)، بازماندگی فرزندان به دلیل عدم توان در تأمین امکانات آموزشی فضای مجازی و ... هرچه بیشتر در شرایط بحرانی غرق و غرق تر شده و امکان حفظ و بهبود شرایط زندگی و پایداری آن را متزلزل کرده است.
مقایسه اثربخشی شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی-رفتاری مثبت نگر برخودکارآمدی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
۱۴۱-۱۱۶
حوزه های تخصصی:
هدف: به دلیل عدم آموزش مناسب، زنان سرپرست خانوار به یک باره با انبوهی از مسئولیت ها بدون آموزش از قبل مواجه اند که درنتیجه آن شرایط استرس زا و فشار روانی را متحمل می شوند و درنهایت خودکارآمدی این افراد تحت تأثیر قرار می گیرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر بر خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار بود. روش: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی با اجرای پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار در شهرکرد در سال 1401 بود. در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 60 نفر که نمره پرسشنامه خودکارآمدی آن ها بین 17 تا 34 بود انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (20 نفر آزمودنی در هر گروه) گمارش تصادفی شدند. سپس گروه های آزمایش تحت 8 جلسه شفقت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان شناختی -رفتاری مثبت نگر 120 دقیقه ای قرار گرفتند. داده های آزمودنی ها به وسیله پرسشنامه خودکارآمدی 17- GSE گردآوری و در نهایت، توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد در دو مرحله پس آزمون و پیگیری میانگین نمره خودکارآمدی در دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری داشت. همچنین نتایج یافته ها حاکی از اثربخشی بیشتر درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود درجهت افزایش خودکارامدی زنان سرپرست خانوار درکنار سایر روشهای درمانی از درمان شناختی _ رفتاری مثبت نگر نیز استفاده گردد.
عوامل اجتماعی و اقتصادی موثر بر احساس امنیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار در شهرستان مریوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۴ شماره ۵۶
۱۸۴-۱۵۱
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امنیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار که بار تکلیف خانواده را به دوش می کشند، امر مهمی است؛ تا جایی که رابطه تنگاتنگی با سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی آنان دارد. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی برخی عوامل اجتماعی و اقتصادی مرتبط با امنیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار است و احساس امنیت در این تحقیق به سه حوزه جانی، مالی و سیاسی تقسیم شده است. روش: پژوهش حاضر، پیمایشی بر 112 نفر از زنان سرپرست خانوار شهرستان مریوان است. یافته ها : بین گرایش به مشارکت در تأمین امنیت، تلقی از عملکرد پلیس، و پایگاه اجتماعی- اقتصادی (ذهنی و عینی) با امنیت اجتماعی رابطه مستقیم و بین احساس محرومیت نسبی و امنیت اجتماعی رابطه معکوسی وجود دارد. اما تلقی از عمل کردن قانون با امنیت اجتماعی رابطه ای ندارد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که 36% از تغییرات متغیر وابسته را متغیرهای مستقل تبیین می کنند. بحث: متغیرهای اجتماعی و اقتصادی در تأمین امنیت اجتماعی رابطه تنگاتنگی با هم دارند و متغیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی برای زنان سرپرست خانوار با توجه به شرایط آنان اهمیت ویژه ای دارد. می توان پیشنهاد داد که اقدام جهت کاهش احساس محرومیت نسبی، ایجاد فرصتها ی برابر و توزیع عادلانه امکانات جهت ارتقاء احساس امنیت اجتماعی می تواند سودمند باشد.
مطالعه تجربه ایفای هم زمان نقش شغلی – خانوادگی در زنان سرپرست خانوار با تأکید بر زنان دست فروش مترو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۲
186-143
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعات خانواده در مناطق مختلف جهان، حاکی از افزایش خانواده های زن سرپرست است. در شرایط کنونی، پیامد افزایش این نوع خانواده ها، فزونی فقر و آسیب پذیری اجتماعی و شیوع بالای فشارهای روانی در جامعه است. افزایش زنان شاغل به ویژه زنان سرپرست خانواری که برای گذران زندگی در مترو به دست فروشی می پردازند، از یک سو در تغییر الگوهای خانوادگی مؤثر است و از سوی دیگر، بازتاب تغییر الگوهای ناشی از تحول ساختاری در خانواده بوده و در مناسبات اجتماعی آشکار می شود. این واقعیتی است که جامعه ما از یک سو، با فشار الگوهای فرهنگی سنت گرا در زمینه نقشهای زن و مرد و تقسیم کار مبتنی بر جنسیت روبه روست و از سوی دیگر، پذیرش نقشهای اقتصادی و اجتماعی گسترده تر از جانب زنان مشارکت بیش ازپیش آنان در مسئولیتها و مشکلات زندگی خانوادگی را می طلبد. هدف از این پژوهش، شناخت آثار ایفای نقشهای چندگانه در زنان دست فروش مترو، نگرش زنان یاد شده نسبت به خودشان و راهکارهای آنان برای رفع فشارهای نقشی بوده است. روش: مقاله حاضر بر پای ه یافت ه های یک مطالعه کیفی با استفاده از تکنیک مشاهده و مصاحبه نیمه ساخت یافته با زنانی است که در مترو به دست فروشی م ی پردازن د. نمونه گیری نیز به شیوه گلوله برفی که یکی از راهبردهای نمونه گیری غیر تصادفی است، انجام شده است. یافته ها: این تحقیق نظریه های تکثر نقش و اعتلای نقش را که در چارچوب نظری تشریح شده تأیید می کند. نقشهای مختلف زنان دست فروش مترو (نقش اقتصادی، نقش مادری، نقش خانه داری) مجموعه ای از فرصتها و محدودیتها را در اختیارشان می گذارد. داشتن شغل با رشد مهارتها، ایجاد یک چهارچوب زمان بندی شده منظم برای زندگی همراه بوده و حتی فشارهای روانی ناشی از برخورد نقشها در آنها را به حداقل رسانده است. درواقع یافته ها دلالت بر این مسئله دارند که در سطح همین نمونه خاص تعدد نقش تأثیر مخربی بر این زنان نداشته است. بحث: نتایج حاکی از این واقعیت است که گرچه رویکردهایی مانند تکثر نقش و فشار بار اضافی نقش باعث شده که این افراد از نظر اختلالات روانی مثل اضطراب، خستگی و افسردگی نسبت به زنانی که فقط به نقشهای سنتی می پردازند در وضعیت نامطلوبی قرار گیرند ولی در مقابل با توجه به نظریه اعتلای نقش، اشتغال به عنوان نقشی جدید موجب عزت نفس، استقلال مالی و کسب حمایت اجتماعی گسترده تری شده است. همچنین با ایجاد حس مفید بودن، بخشی از نیازهای روانی آنان را تأمین کرده و موجب گسترش عاملیت، توانمندی و خودباوری این زنان شده است.
زنان سرپرست خانوار در تهران: مطالعه کیفی تجربیات، چالشها و ظرفیتهای آنها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۵
136-103
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نسبت رو به رشد خانوارهای زن-سرپرست، یکی از تحولات چشمگیر نهاد خانواده در ایران تلقی می شود. پژوهش حاضر با تمرکز بر شرایط گروهی از زنان سرپرست خانوار در تهران، که به علت فوت همسر یا طلاق مسئول خانوار شناخته می شوند، تجربیات زیسته، احساسات و مشکلات آنها را در ابعاد اشتغال، سلامت و ازدواج مجدد مورد کنکاش قرار داده است. روش: روش تحقیق در این مطالعه کیفی است. تکنیک اصلی جمع آوری داده ها، علاوه بر مطالعات اسنادی، مشتمل بر مصاحبه های عمیق نیمهساخت یافته است. این پژوهش بر اساس مصاحبه با افراد نمونه قابلِ دسترسی بالغ بر 30 نفر از زنان 27 تا 63 ساله تهرانی صورت گرفته است و بنا بر هدفمند بودن نمونه گیری و اقتضائات روش کیفی، مدعی تعمیم آماری نیست. یافته ها: اگرچه قرار گرفتن در جایگاه مسئول خانواده، سطح استرس و اضطرابی را که این زنان در زندگی تجربه می کنند، افزایش داده است اما از سوی دیگر، با پذیرش مسئولیت زندگی، اعتماد به نفس آنها نیز روندی صعودی پیدا کرده است. این زنان، به مرور، نگاه مثبت تری به خود و تواناییهایشان پیدا کرده اند. توجه به الگوهای اشتغال زنان سرپرست خانوار، تمایز این پژوهش با پژوهشهای مرتبطی است که صرفاً به دوگانه شاغل/ بیکار در زنان توجه داشتند. باورهای جنسیتی که اشتغال زن را برعکس اشتغال مرد یک امکان یا انتخاب می داند، تأثیر یکسان و یکنواختی بر اشتغال همه زنان ندارد. در اینجا باید به تقاطع جنسیت و طبقه اجتماعی توجه کرد. در جمعیت نمونه این پژوهش، اشتغال منقطع، الگوی رایج در میان زنان متعلق به طبقه پایین بوده است و اشتغال دایم یا بیکاری، الگوی رایج در میان زنانِ سرپرست در طبقه متوسط و بالاست. همچنین رویکرد زنان سرپرست خانوار، صرف نظر از موقعیت طبقاتی، به ازدواج مجدد منفی بوده است. بنابراین می توان ادعا کرد، زندگی بدون سرپرست مرد مزیتهایی برایشان داشته است، یا دست کم زندگی با سرپرست مرد دارای نقاط ضعف و منشأ هراس برای زنان به شمار آمده است. نقش خشونت خانگی علیه زنان در حالی که در این میان حمایت جدی از زنان خشونت دیده نمی شود را باید جدی گرفت. از هراسهای این زنان از دست دادن آزادی و درگیری مجدد در روابط خانوادگی ناسالمی است که خارج شدن از آن دشوار است. بحث: اصطلاح «زنان سرپرست خانوار» بر اساس درکی سلسله مراتبی از خانواده بهنجار ساخته شده است که باید توسط یک مردِ نان آور سرپرستی شود. سرپرستی زن، استثنایی بر قاعده است که نیازمند پژوهش و تأمل است. الگوی کلی حاکم بر سیاست گذاری در رابطه با اشتغال زنان نیز از الگوی مرد نان آور پیروی می کند. اما خانواده های با سرپرست زن چه در ایران و چه در جهان رو به افزایش است و تغییر و تحولات در نهاد خانواده بر این افزایش تأثیر زیادی داشته است از جمله اینکه در ایران به تدریج اولین ازدواج دیرتر صورت می گیرد، بعد خانوار کاهش یافته و احتمال رخداد طلاق بالاتر رفته است، تحصیلات زنان افزایش یافته و در نرخ مشارکت زنان متأهل در بازار کار افزایش نسبی مشاهده می شود.
عوامل مؤثر بر فقر در خانوارهای دارای سرپرست زن در ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۸ بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۸
۸۵-۴۳
حوزه های تخصصی:
مقدمه:زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، اما صرفاً 5/15 درصد از نیروی کار شاغل در اقتصاد متعلق به آنهاست. با وجود غیبت اکثریت زنان در بازار کار، آمارها نشان می دهد که نرخ بیکاری آنها حدود دو برابر مردان است. پیش بینی می شود که با افزایش سطح تحصیلاتِ زنان و تغییرات فرهنگی، تمایل آنان به حضور در فعالیتهای اقتصادی افزایش یابد، و این امر بر نابرابریهای اقتصادی زنان و مردان خواهد افزود. ازاین رو، برخی از نویسندگان از «زنانه شدن فقر» سخن گفته اند. مطابق آمارهای بودجه خانوار مرکز آمار ایران، خانوارهای دارای سرپرست زن صرفاً 12 درصد از کل فقرای کشور را تشکیل می دهند و نرخ فقر در میان آنها با نرخ فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست مرد برابری می کند. لذا آمارها، بیشتر بودن فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن را تأیید نمی کنند. اما ما در این مقاله نشان خواهیم داد که به دلیل وجود نابرابریهای جنسیتی، احتمال فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن نسبت به خانوارهای دارای سرپرست مرد بیشتر است. روش: ما با استفاده از آمارهای بودجه خانوار مرکز آمار ایران در سال 1393، و بهره گیری از مدلهای لاجیت و پرابیت به بررسی عوامل اصلی تعیین کننده خانوارهای فقیر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن پرداخته ایم. به طورکلی با توجه به مجموعه داده های مورداستفاده، دو نوع مدل برآورد شده اند: (1) مدلهای روی کل خانوارها (2) مدلهای روی خانوارهای دارای سرپرست زن. در مدلهای نوع اول، متغیر جنسیت به عنوان متغیر توضیح دهنده وارد می شود، اما در مدلهای نوع دوم، چون سرپرست همه خانوارها از یک جنس بوده (زن هستند)، چنین متغیری وجود ندارد. مدلهای اول بیانگر اثر خالص جنسیت فارغ از میزان سن، تحصیلات، وضعیت شغلی و وضعیت زناشویی بر احتمال فقیر بودن هستند. به بیان دیگر، ضریب جنسیتِ سرپرست بیانگر خالص تبعیضهای اجتماعی است که می تواند با توجه به علامت ضریب علیه مردان یا زنان باشد. مدلهای نوع دوم، احتمال فقیر بودن یک زن سرپرست خانوار را با توجه به سن، تحصیلات، وضع فعالیت و وضع زناشویی برآورد می کند. این امکان وجود دارد که یک جامعه میان زنان و مردان تبعیض قائل نشود، اما خانوارهای دارای سرپرست زن به دلیل توانمندیهای پایین خود نتوانند یک زندگی استاندارد برای خود فراهم آورند. مدلهای نوع دوم مهم ترین ویژگیهای زنان سرپرست خانوار را که منجر به فقیر شدن آنها می شود، شناسایی می کنند. یافته ها: متغیرهای ساکنِ استانهای سنی نشین بودن، 30 تا 40 ساله و 50 تا 60 ساله بودنِ سرپرستِ خانوار، بالا بودن تعداد نوجوانان (9-19 ساله) در خانواده، تعداد کم اتاقها و نیز مساحتِ در اختیار خانوار اثر معنی داری بر احتمال فقیر بودن خانوارهای دارای سرپرست زن دارند. همچنین متغیرهایی که اثر معنی داری بر کاهش احتمال فقیر بودن خانوارهای دارای سرپرستِ زن دارند، عبارت اند از: کمتر بودن بعد خانوار، خانه دار بودن، شاغل بودن و از درآمد بدون کار برخوردار بودن، بالا بودن تعداد اعضای در حال تحصیل و شاغل، مالک یا مستأجر بودن و داشتن عزاداری و همچنین عمل جراحی در یک سال گذشته. بحث: زنان 30 تا 40 ساله و 50 تا 60 ساله در مقایسه با دیگر گروههای سنی در صورت از دست دادن همسرشان، بیشتر در معرض فقر قرار دارند و این می تواند به عدم برخورداری آنها از حمایت اجتماعی (اعم از جامعه یا دولت) بازگردد. در مقابل زنان سرپرست خانواری که خانه دار هستند، از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار بوده اند. در صورت وجود میزان بهره مندی خانوارها از حمایت اجتماعی در آمارهای مرکز آمار ایران، امکان ارائه شواهد بیشتری در خصوص این پدیده ها وجود می داشت. به نظر می رسد با وجود شکافهای اقتصادی زیاد میان زنان و مردان، و بالاتر بودن احتمال فقر در میان زنان، وجود نرخ یکسانِ فقر میان این دو گروه از خانوارها مربوط به حمایتهای اجتماعی باشد.