زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)
زن در توسعه و سیاست دوره 15 زمستان 1396 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
آمارها حاکی از کاهش میزان باروری به زیر سطح جایگزینی است. به موازات این روند کاهنده، شاهد افزایش نسبت خانواده های تک فرزند هستیم. این تغییر در ساختار خانواده و کاهش تعداد فرزند، تغییر در روابط درونی خانواده و شیوه زندگی تک فرزند را به همراه دارد که به منزله پدیده ای اجتماعی باید دقیقاً مطالعه شود. مطالعات موجود بیشتر بر تبیین های کمّی تغییر رفتار باروری تمرکز کرده و معنای این رفتار ها کمتر شناخته شده است. همچنین، معدود مطالعاتی که درباره تک فرزندی انجام شده پیش فرض های «چرایی» دارد؛ بسیار مهم است که «ماهیت» تک فرزندی شناسایی شود. این پژوهش با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسی به توصیف تجربه زیسته تک فرزندان ساکن شهر تهران می پردازد. داده ها از طریق مصاحبه عمیق با بیست تک فرزند دختر بالای 18 سال با نمونه گیری هدفمند جمع آوری و با استفاده از تکنیک شش مرحله ای اسمیت تحلیل شد. از تحلیل داده ها دوازده مضمون استخراج شد. این تم ها عبارت اند از: حکمرانی در خانواده، در حسرت موقعیت دیگری، توقعات افراطی، تنهایی: فقط خودتی و خودت، نیاز به حمایت خانوادگی، در جست وجوی جبران، پیوند اعتباری، ضعف در روابط احساسی، نگرانی های مخرب، برخورد تربیتی والدین، تعدیل خود و مواجهه با باورهای کلیشه ای. یافته های این مطالعه توانست تصویری روشن از تجربه تک فرزندی ارائه دهد. در یک نتیجه گیری کلی، تجربه زیسته کنش گران نشان می دهد که تک فرزندها معمولاً به لحاظ مهارت های زندگی و توانمندی های فردی، متفاوت اند و این تفاوت اغلب خود را به صورت افراط یا تفریط نشان می دهد. البته باید توجه داشت که تک فرزندها به دلیل فقدان تضاد منافع معمولاً از امکانات و رفاه بیشتری برخوردارند که این خود سبب ظهور برخی مضمون های اختصاصی پیش گفته می شود.
بررسی نقش زنان در فرایند تصمیم گیری مهاجرت خانوادگی به استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عمده زنان در جریان مهاجرت های خانوادگی به عنوان مهاجر تبعی شناخته می شوند و نقش آنان در فرایند تصمیم گیری مهاجرت مغفول مانده است. مطالعه حاضر به دنبال بررسی نقش زنان در جریان مهاجرت های خانوادگی به استان تهران است. جامعه آماری همه زنان مهاجری است که در دوره 1385 تا 1395 وارد استان تهران شده اند. با استفاده از تکنیک پیمایش و ابزار پرسش نامه تعداد 500 نفر زن مهاجر دارای همسر در شهرهای تهران و ملارد پیمایش شدند. یافته ها از آن حکایت دارد که هر اندازه زنان از محل سکونت خود (شهر/ روستا) ناراضی بوده اند، در تصمیم گیری مهاجرت به استان تهران مشارکت بیشتری کرده اند. با افزایش قدرت زنان در خانواده، مشارکت آنان در جریان مهاجرت خانواده بیشتر شده است. زنان بیشترین مشارکت را به ترتیب در مهاجرت های زن محور، فرزند محور و شوهر محور ایفا کرده اند. مطالعه حاضر نشان می دهد که زنان مهاجرت را راهبردی فردی برای رهایی از محدودیت های مبدأ و نیز راهبردی خانوادگی برای بهبود وضعیت معیشت خانواده و تأمین آینده ای بهتر برای فرزندان خود می بینند. با ادامه روند بهبود وضعیت اجتماعی زنان، انتظار می رود نقش و مشارکت آنان در مهاجرت خانوادگی نیز بیشتر شود.
بازسازی معنایی نقش و جایگاه زنان در بنگاه های اقتصادی خانوادگی کوچک و متوسط (مطالعه موردی: بنگاه های اقتصادی خانوادگی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی فرهنگی و در چارچوب جامعه شناسی اقتصادی به مطالعات بنگاه های اقتصادی خانوادگی در شهر تهران پرداخته است. روش آن کیفی بوده و پس از مصاحبه نیمه ساخت یافته با 25 نفر از مدیرعاملان بنگاه های اقتصادی از طریق کدگذاری و مقوله سازی به تجزیه و تحلیل یافته ها پرداخته است. هدف آن بررسی و بازسازی معنایی نقش و جایگاه زنان در این نوع کسب وکارها از دید پاسخ گویان بوده است. طبق نتایج حاصله، نقش و جایگاه زنان از نگاه مدیرعاملان مطالعه شده را، که همگی مرد هستند، می توان در ذیل سه عنوان: 1. نقش زنان در بنگاه های اقتصادی (شامل صوری بودن، غیرمهم بودن، جدلی بودن، نامرئی بودن و عدم ارتقا)؛ 2. چالش های حضور زنان در بنگاه های اقتصادی (شامل روابط رقابتی/ حسادتی و بی اعتمادی فامیلی)؛ 3. پیامدها (شامل فروپاشی خانواده و فروپاشی بنگاه) قرار داد. در کل، می توان گفت که نگرش و مدیریت مردسالارانه، به منزله مهم ترین نظام ارزشی و فرهنگی حاکم بر خانواده، نقش و جایگاه زنان در کسب وکارهای خانوادگی را تا حدود زیادی محدود می کند. به علاوه، حضور زنان در بنگاه های اقتصادی خانوادگی با چالش هایی همراه است که در نهایت پیامدهایی (همچون تضعیف روابط فامیلی و فروپاشی کسب وکار) هم برای خانواده و هم برای کسب وکار خانوادگی در پی دارد.
مطالعه جامعه شناختی صنعت بدن: (مطالعه کیفی دلایل و پیامدهای جراحی های زیبایی زنان ساکن شهر تهران 1395)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی و فهم جامعه شناسانه صنعت بدن و انجام دادن جراحی های زیبایی زنان است. پژوهش با رویکرد کیفی و روش گراندد تئوری انجام شده است. ابزار استفاده شده برای گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساخت یافته بوده است. جهت انتخاب افراد مصاحبه شونده از روش نمونه گیری هدفمند و برای تشخیص تعداد افراد از نمونه گیری نظری استفاده شده است. جامعه بررسی شده، زنان ساکن شهر تهران اند که جراحی زیبایی داشته اند. تعداد نمونه بررسی شده 27 نفر از زنان 20 60 ساله است که تجربه جراحی زیبایی داشته اند. براساس یافته ها، شرایط علی این پژوهش، ترس از طردشدن و تصویر ذهنی منفی به بدن بوده است. میل به زیبایی و ابراز گرایی بدنی، پدیده محوری پژوهش است که در بستر ارزش های اجتماعی و شرایط خانوادگی اتفاق افتاده است. محدودیت های اجتماعی و حس تعارض شرایط مداخله گر و تبلیغات و ترغیب دیگران به جراحی شرایط تسهیل گر این پدیده است. پیامدها و آثار مطالعه صنعت بدن در این پژوهش، افزایش اعتمادبه نفس، صرفه جویی در زمان و صرفه جویی اقتصادی است.
پول زنانه و تداوم حیات خانواده: پژوهشی بر خانواده های تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی بررسی تأثیر افزایش پول در دسترس زنان و نقش آن در پایداری خانواده است. برای این منظور از روش ترکیبی (مرکب از مطالعه میدانی و پیمایش) استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساخت یافته در بخش مطالعه میدانی و پرسش نامه در پیمایش است. یافته ها نشان می دهد که درآمد زن می تواند بر نقش سنتی مرد به مثابه نان آور تأثیرگذار باشد. ناتوانایی مرد در اجرای نقش نان آوری موجب چالش در خانواده می شود، زیرا زنان و مردان مشارکت کننده در پژوهش آن را وظیفه ای مردانه تلقی می کنند. ایفا نکردن این نقش از سوی مرد در سال های اول ازدواج ممکن است موجب ظهور اندیشه جدایی و در مواردی جدایی شود. با افزایش سن ازدواج و گسترش تعامل اقتصادی زوجین و نیل خانواده به نوعی تعادل اقتصادی، تمایل به جدایی در زنان، حتی با وجود پاره ای مشکلات مالی، کاهش می یابد، زیرا زنان مایل به حفظ تعادل اقتصادی و بهره بردن از آن اند. از این رو، پول به مثابه کاتالیزور تأثیری دوگانه در تمایل به جدایی نزد زنان دارد.
سنجش رابطه مشارکت در فعالیت های گردشگری با بهزیستی ذهنی زنان روستایی (مطالعه موردی: منطقه اورامان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه برای تحقق محیطی بانشاط در روستاها و دستیابی به بهزیستی ذهنی زنان روستایی، که به دلایل اجتماعی و اقتصادی در انزوا قرار گرفته اند، با توجه به وجود فقر و بیکاری گسترده در روستاها و ضرورت رفع آن ها به منظور تحقق محیطی بانشاط، بر بهره گیری از پتانسیل های روستاها جهت رونق اقتصادی و حضور زنان در آن ها تأکید می شود. در این میان، از گردشگری روستایی، به دلیل ماهیت مشاغل و درآمد مناسبی که برای زنان دارد، استقبال شده و برنامه ریزی هایی برای آن اتخاذ شده است. یکی از مناطق روستایی کشور، منطقه اورامان در شهرستان سروآباد است که حضور زنان در عرصه گردشگری پررنگ است. بنابراین، در پژوهش کاربردی حاضر، که با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، تأثیر حضور زنان روستایی در فعالیت های گردشگری بر بهزیستی ذهنی شان بررسی شد. به دنبال توزیع پرسش نامه در میان 90 نفر از زنان روستایی، روستاهای هدف گردشگری که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و تجزیه و تحلیل داده های حاصله با استفاده از آزمون های استنباطی (T تک نمونه ای، خی دو، رتبه ای فریدمن و کای دو توافقی) این نتیجه حامل آمد که حضور زنان در فعالیت های گردشگری در سطح معنا داری 001 / 0 و با میانگین محاسبه شده برابر 47 / 3، موجب افزایش و بهبود بهزیستی ذهنی زنان روستایی شده است. در میان شاخص های بررسی شده نیز، شاخص های شناختی بهزیستی ذهنی با میانگین برابر 55 / 3 و در میان متغیرهای بررسی شده، به ترتیب رضایت از محیط روستا و وابستگی به آن و کاهش احساس فقر و رضایت از زندگی، دارای بیشترین بهبود وضعیت و اثرپذیری از حضور زنان در فعالیت های گردشگری بوده اند. همچنین، یافته ها نشان دادند که بین میزان رضایت از توسعه و وابستگی درآمدی به فعالیت های گردشگری و میزان بهزیستی ذهنی زنان روستایی مورد بررسی، ارتباط معنا دار، مثبت و مستقیمی وجود دارد.
مطالعه آسیب پذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست در منطقه سلطان آباد شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نرخ جمعیت زنان سرپرست خانوار در دهه های اخیر رشد گسترده ای داشته است. در کنار افزایش نرخ رشد جمعیت، این گروه تغییرات کیفی مانند تغییر ترکیب سنی، تحصیلی، درآمدی و فقر اقتصادی را نیز تجربه کرده اند که مسائل مبتلا به آنان را به مرور از یک پدیده اجتماعی نسبتاً طبیعی به موضوع اجتماعی از جنس آسیب تبدیل کرده است. هدف این مقاله بررسی و تحلیل آسیب پذیری اجتماعی زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنان در مقایسه با زنان دارای سرپرست است. چارچوب نظری مسئله از نظریه های فشار، پیوندهای اجتماعی و نظریه زنانه شدن فقر برگرفته شده است. پژوهش حاضر تحقیقی شبه آزمایشی و بر مبنای تکنیک پیمایش انجام گرفته است. پژوهش دو جامعه آماری دارد. جامعه آماری نخست، شامل زنان سرپرست خانواری است که در کلینیک مددکاری اجتماعی ستایش مهر منطقه سلطان آباد تهران در سال 1394 دارای پرونده فعال بوده اند. روش نمونه گیری این جامعه آماری تمام شماری است. جامعه آماری دوم، زنان دارای سرپرست همین منطقه هستند که برای مقایسه با گروه نخست به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گرفته است. نتایج نشان می دهد که به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین انزوای اجتماعی، گرایش به اعتیاد، بزهکاری فرزندان و فقر اقتصادی زنان سرپرست خانوار و زنان دارای سرپرست وجود دارد. این شواهد ملازم با چارچوب نظری نشان دهنده موقعیت زنان سرپرست خانوار در ساختار اجتماعی-اقتصادی جامعه است. فقر و فقدان پیوندهای اجتماعی و در نتیجه، تجربه آن ها از فشار و عدم دریافت حمایت مناسب، چه از نوع رسمی و چه از نوع غیررسمی، این زنان و فرزندانشان را در معرض آسیب قرار می دهد.