مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
مدرنیسم
حوزه های تخصصی:
شهرنشینی از مشخصه های بارز قرن بیستم محسوب می گردد که همواره تحت تاثیر نگرش های فلسفی و با ارائه طرح و برنامه های خاص در مقاطع زمانی مختلف به دنبال ایجاد رفاه و آسایش برای شهروندان و کاهش معضلات فراروی جوامع است. جنبش مدرنیسم متعاقب انقلاب صنعتی و بر پایه خرد و قدرت تکنولوژی شکل گرفت و شهر نیز به عنوان نماد تمدن مدرن تحولات بزرگی را از آن پذیرفت در همین راستا برنامه ریزی شهری با تکیه بر قدرت تکنولوژی به سمت شهرسازی ماشینی روی آورد اما شهر حاصله از تمدن مدرن در بستر حدود یک قرن دچار مشکلاتی گردید. متعاقب آن دهه های آخر قرن بیستم از طرفی شاهد نگرش فلسفی پست مدرنیسم و از طرف دیگر ظهور پارادایم توسعه پایدار هستیم که علوم مختلف و برنامه های آنها را تحت تاثیر خود قرار داده اند. شهرسازی و برنامه ریزی شهری نیز در انتقاد بر عملکرد مدرنیسم و در چارچوب پارادایم توسعه پایدار به ارائه الگوی توسعه پایدار شهری پرداخته و در طرح و برنامه های خود تحولاتی را داشته است. این تحقیق که با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر اسناد مکتوب انجام گرفت نشان می دهد که تغییر پارادایم مدرنیسم به پست مدرنیسم در شهرسازی سبب تغییر نگرش در دیدگاه های اقتصادی و اجتماعی در تهیه طرح ها شده است به گونه ای که شاهد جایگزینی طرح هایی مثل طرح های ساختاری – راهبردی و همچنین طرح های استراتژی توسعه شهری و سایر طرح ها به جای طرح های جامع مدرنیستی هستیم که اصل را بر منطقه بندی و تفکیک کاربری اراضی می گذاشت و برنامه ریزی فیزیکی و کالبدی بر ساختار طرح ها سنگینی می کرد و مردم و ویژگی های اجتماعی و اقتصادی و نیاز و خواسته آنها کمتر مورد توجه قرار می گرفت اما در چارچوب پارادایم پست مدرنیسم مطالعات و برنامه ریزی ها جنبه چندبعدی به خود گرفته و تاکید بیشتر بر مشارکت های مردمی است. در همین راستا الگوهای جدید برنامه ریزی شهری با تکیه بر مدیریت بین رشته ای به دنبال تحلیل و تلفیق شرایط اجتماعی – اقتصادی در کالبد شهرها در آینده دارد.
بررسی رویکردها و ابعاد هژمونی تکنولوژی بر انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکنولوژی، که از آغاز و به قصد سلطه انسان بر جهان طبیعی شکل گرفت، امروز، با گسترش ابعاد فنّاوری در حوزه های مختلف علم، نقش بی بدیلی در زندگی انسان ها ایفامی کند. اگرچه هنوز برخی صاحب نظران از این که واژه سلطه را در این رابطه استعمال کنند احتیاط می کنند، درحقیقت، سلطه تکنولوژی بر انسان مدت هاست که آغاز شده و به اندازه ای این تسلط آرام و سازوار با نیازهای انسان پیش رفته که امروزه اگر کسانی با تردید به این مسئله می نگرند، به دلیل همین بستر منعطف و هماهنگ است. این مسئله اگرچه همواره از آغاز مدرنیته با فراز و فرودهایی همراه بوده و موافقان و مخالفان، هریک با ارائه دلایلی، تفوّق تکنولوژی و پیامدهای آن را بر زندگی انسان مورد بررسی و تحلیل قرارداده اند، به دلیل تغییرات گسترده در شیوه های این برتری، همچنان این مسئله به کانون توجه و نقد صاحب نظران مختلف تبدیل شده است. در این تحقیق سعی شده با مرور برخی از پژوهش های پیشین، در چارچوب برخی نظریه های انتقادی و پیوندی مشترک در حوزه علوم انسانی، این موضوع مورد بررسی قرارگیرد
برنامه درسی پست مدرن در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی اثرات و نقد کارکردهای پارادایم پست مدرنیسم در حوزه برنامه درسی و قلمروهای معرفتی آن می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. یافته های به دست آمده از بررسی دیدگاه های متفکران مدافع و منتقد این جریان فکری حاکی از آن است که هر چند پست مدرنیسم، روح جدیدی را در کالبد مطالعات برنامه درسی دمیده و اندیشمندان این حوزه را به لزوم بازنگری در مبانی و حتی عمل برنامه درسی و توجه به مسائل مغفول و پنهان آن - از جمله پرورش روحیه نقادی در فراگیران، برجسته سازی نقش معلم و شاگرد در تهیه برنامه های درسی، احترام به کثرت آرا و عوارض ناشی از محدود شدن به الگوهای مکانیستی- فراخوانده است، اما نفی و شک در بسیاری از اصول و ارزش های نهادینه شده فکری و تلاش برای زدایش و ساختارشکنی از آنها منجر به بی نظمی و سرانجام پوچی و هویت زدایی جوامع بشری می شود. لذا، ضروری است متفکران و صاحب نظران مطالعات برنامه درسی در برخورد با این جنبش و موضع گیری موافق یا مخالف در قبال آن، ابتدا ماهیت و بنیادهای فکری و فلسفی حاکم بر آن را شناخته و سپس، با آگاهی و بینشی کامل به ترویج یا نفی تفکرات مطرح شده اقدام نمایند.
تحلیل نظریه تکامل و بررسی پیامدهای آن از منظر دکتر سید حسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دکتر سید حسین نصر بواسطه تبحر در حکمت اسلامی ، تسلط بر علوم طبیعی و آشنایی با مدرنیته به نقد نظریه تکامل می پردازد . نوشته حاضر به بررسی انتقادات و دلایل ایشان پیرامون نظریه تکامل و پیامدهای آن می پردازد. به نظرایشان فاقد شی نمی تواند معطی آن باشد و طبیعت کور با هر امتداد زمانی موجد آن نیست و این معنا با تامل در سنخ فاعلیت حق تعالی که هستی بخش است و نه اعدادی ، روشن می شود. به لحاظ منطقی ناممکن است که صور حیاتی بالاتر از صور حیاتی نازل تر تکامل یابند. از منظر قدسی تنها معنای مقبول تکامل ، به فعلیت رسیدن قوه های نهفته شی است. به نظر نصر تعمیم نابجای بایسته های تکاملی به اخلاق ، انسان شناسی و سایر علوم ، برخورد دنیای مدرن با تکامل به مثابه ایدئولوژی و نه صرفا تئوری علمی، نفی امور قدسی و تاریخی دیدن آن، قدسی سازی امور مادی و طبیعی بدون توجه به سلسله مراتب وجود ، از جمله ایراداتی است که می توان بر داعیه داران تکاملی داشت.
بررسی گرایش های نوظهور در رمان نویسی افغانستان (بعد از کودتای 7ثور 1357 ه .. ش. تاکنون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به رمان نویسی افغانستان و فراز و فرودهای آن، واقعیت هایی از تحولات فکری و ادبی این جامعه بر مخاطب آشکار می شود که نیازمند پژوهش های درازدامن است. یکی از این واقعیت ها رویکردهای مدرنیستی و پست مدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان است که جامعه رمان نویسان آن کشور را به جامعه داستان نویسی معاصر پیوند زده است و جنبه های زندگی انسان افغان، به ویژه خیل روشنفکران افغان را به تصویر می کشد. این جستار به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش کرده است با واکاوی رمان های معاصر افغانستان بعد از وقوع کودتای 7ثور 1357ه. ش. تا به امروز گرایش های مهم مدرنیستی و پست مدرنیستی رمان نویسان افغانستان را انعکاس دهد. از این تحقیق برمی آید که گرچه نمی توان از نهادینه شدن مکتب رمان نویسی مدرنیستی و پسامدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان سخن گفت، رشد فزاینده عناصر و مؤلفه هایی نظیر بحران هویت شخصیت های داستانی، پیامدهای جنگ و مهاجرت برای زنان و مردان افغان، تلاش برای واسازی تقابل مرد/زن در نظام نوشتاری مردسالار افغانستان، بازنمایی تقابل پرتنش میان سنت گرایی با تجددطلبی و... از پیدایش جریان های ادبی جدید در ادبیات داستانی افغانستان حکایت می کند؛ جریان هایی شبه مدرنیستی و گاه شبه پسامدرن که اغلب روشنفکران مهاجر به تبعیت و تقلید از تکنیک های داستان نویسی غرب در پیش گرفته اند.
پارادایم های علمی معاصر و نظریه های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر که از بُعد روش شناسی تحقیق، تحلیلی، از منظرِ هدف، نظری، و از منظرِ پارادایم زیربنایی، از نوع کیفی به شمار می رود، به دنبال بررسی و طبقه بندی فلسفی و معرفت شناختی نظریه های یادگیری غالب و همچنین نظریه های نوظهور و کمترشناخته شده است. نظریه های علمی از جمله نظریه های یادگیری، همواره توسط رویکردهای بنیادی تری از جمله رویکردهای فلسفی و معرفت شناسی، و در کلان ترین سطح، توسط پارادایم های علمی هدایت می شوند. تحلیل و شناسایی پارادایم هایی که نظریه های یادگیری در بستر آنها رشد کرده اند، امکان شناخت عمیق تر و جامع تر آنها را فراهم می آورد و راه استفاده مؤثرتر و آگاهانه تر آنها را در عرصه تعلیم و تربیت هموار می کند. این امر در آنجا اهمیت بیشتری دارد که نظام تربیتی، و به عبارت دقیق تر، فلسفه تربیتی اقتباس کننده، از مختصات فلسفی، معرفتی، انسان شناختی و ارزشی متفاوتی نسبت به پارادایم های مذکور، برخوردار باشد. در مقاله پیش رو پارادایم های علمی معاصر یعنی مدرنیسم، پست مدرنیسم و پیچیدگی در مقایسه با یکدیگر مورد مطالعه قرار گرفته و نسبت آنها با رویکردهای فلسفی و معرفت شناختی و در نهایت با نظریه های یادگیری رفتارگرایی، شناخت گرایی، سازنده گرایی و ارتباط گرایی روشن شده است. ضمن این بررسی این مقاله سعی کرده است نشان دهد که سازگاری بیشتر پارادایم پیچیدگی-به نسبت دیگر پارادایم ها- با واقع گرایی اسلامی، از برخی جنبه های اصلی هستی شناسی و معرفت شناسی، می تواند راه را برای بهره گیری مؤثرتر از نظریه های یادگیری که در سایه آن رشد کرده اند، هموار کند.
نسبت حقوق بشر و تنوع فرهنگی
حوزه های تخصصی:
جهانی شدن عامل پررنگ شدن تنوع فرهنگی در سطح جدیدی شده است، به گونه ای که ایده یکسان سازی فرهنگی رنگ باخته و ایده تنوع و ثکثر فرهنگی مطرح شد و ارتباط حقوق بشر و تنوع فرهنگی مورد توجه سازمان های بین المللی از جمله یونسکو قرار گرفت. ارزش های فرهنگی هر جامعه پتانسیل بالقوه ای است که می توان از آن در جهت احترام و رعایت حقوق فطری و ذاتی بشر استفاده نمود. در نوشتار پیش رو نسبت حقوق بشر و تنوع فرهنگی مورد واکاوی قرار گرفته و در این راستا از روش تحلیل گفتمان که مبتنی بر نظریه گفتمان لاکلا و موفه و به مثابه یک روش تحلیل کیفی است، در بررسی نسبت حقوق بشر و تنوع فرهنگی در قالب دو گفتمان جهان شمولی حقوق بشر و نسبی گرایی حقوق بشر بهره گرفته شده است. نتیجه این که حقوق بشر متضمن تنوع فرهنگی است و تنوع فرهنگی ابزار استحکام بخش حقوق بشر است. بدون احترام به فرهنگ های مختلف در مناطق جغرافیایی مختلف نمی توان شاهد تحقق حقوق بشر بود.
ناپرهیزی های اخوان ثالث «درباره اخوان ثالثِ داستان نویس و واکاوی داستان های وی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی اخوان ثالث علاوه بر اشعار و تحقیقات ادبی، خودآزمایی هایی هم در داستان نویسی دارد که از آنها به «ناپرهیزی» تعبیر نموده است. این داستان ها، هرکدام مؤلفه ها و شناسه هایی دارند. درنگ بر زبان و محتوای آنها، ضمن تبیین چندوچون هنر داستان نویسی و تعریف تعلیق و شخصیت پردازی، از دیالوگی که در ابواب اندیشگی و زبانی میان داستان ها و شعرهای وی برقرار شده است پرده برمی دارد. همچنین هرکدام از آنها را می توان در ساحت های گوناگون بررسی کرد. در جنب داستان ها، مقدمة اخوان ثالث بر درخت پیر و جنگل نیز به قدر خود درباره نگرش او به مدرنیسم داستانی محل تأمل است که بررسیدن آن با برخی مسائل دیگر، خود از سرگردانی روشنفکریِ ایرانی در میان سنت و مدرنیته خبر می دهد. درنهایت آنکه با وجود قدر و قربی که می شود برای داستان های اخوان ثالث در نظر گرفت، باید پذیرفت که اخوان ثالث صرفاً با این داستان ها صرف نظر از شعرها و برخی از نوشته های تحقیقی، با اخوان ثالثی که می شناسیم و می ستاییم، قابل مقایسه نیست.
واکاوی مفهوم مدرنیسم در اندیشه احمد عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تبیین دیدگاه حجازی شاعر نوگرای مصری پیرامون مدرنیسم ادبی است. نزاعی که میان سنت گرایانونوگرایان در شعر معاصر عرب رخ داده است، موجب شد تا شاعران معاصر به موضع گیری پیرامون مدرنیسم بپردازند. برای دستیابی به دیدگاه حجازی ابتدا به تبیین مفهوم مدرنیسم وسنت پرداخته می شود وسپس به دو رویکرد گسست وپیوست این دو در اندیشه حجازی. حجازی را ازاین حیث می توان از شاعران جلودار در حوزه نوگرایی ومدرنیسم به شمار آورد. روش این بررسی، استخراج دیدگاه حجازی از خلال آثاراوست. یافته این بررسی از این قرار است:1-حجازی به پیوست سنت ومدرنیسم باور دارد؛ 2-از نظر او شعر نو، زایش دوباره سنت است.
پست مدرنیسم و تاثیر نیهیلیسم بر آن
حوزه های تخصصی:
اندیشه پست مدرن یکی از آخرین رهیافتهای فیلسوفان و مورخان در سالهای اخیر است. هرچند دوران آن به نظر برخی متفکران به پایان رسیده و عصر نگره های جدیدی آغاز شده است.پست مدرنیته از نقد مدرنیته می آید. هرچند در آغاز شکلی ادبی داشت اما توسط متفکران برجسته فرانسوی از جمله میشل فوکو، لیوتار، بودریار و ریچاردرورتی امریکایی ودر سالهای اخیر واتیمو از متفکران ایتالیایی به جهان شناسانده شد.اما این دسته از متفکران خود تحت تاثیر هایدگر و البته نیچه قرار داشتند.هایدگر حلقه وصل این اندیشمندان با نیچه بود.او این امکان را به متفکران غربی داد تا اندیشه های نیچه را بازشناسی و بازخوانی نمایند.طرح فکری او در باره نیهیلیسم به رشد پست مدرنیسم بسیار کمک کرد.آنها در باب مفهوم خداوند، متافیزیک، انسان و تاریخ اصول جدیدی را ارائه کردند.آنها با روایتگریهای مطلق گرایانه مخالفت کردند.تاریخنگاری کلاسیک از نظر آنها محل اتکا نبود و نیاز بود تا داوری و تفسیر نوینی از رویدادها ارائه شود.انسان هم در مرکز این بازداوری قرار می گرفت.تفاسیر افلاطونی و نئو اسکولاستیکی در ادیان مورد عمیقترین نقدها قرار داشت.پست مدرنیسم بر مفاهیمی چون تاریخ استعمار، تاریخ سیاهان، تاریخ زنان، ابدیت انگاری تاریخی و تئوری های خطی خط بطلان کشید.انسان را آزاد فرض کرد و هرگونه فرجام نگری در کارش را ناپسند و غیر عقلانی دانست.البته بر نگرش آنها نیز نقدهای مستحکمی وارد شد.آنها برای اثبات صحت ادعاهای خویش محکوم به رعایت قواعد و اصولی بودند که دنیای مدرن و پیش از مدرن بنیانهای آنرا بنا نهاده بودند.
خوانش تطبیقی مفهوم مدرنیسم ادونیس ویوسف الخال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرنیسم در وسیع ترین مفهوم آن ،با ایده های نوآوری ،پیشرفت،وبه روز بودن مقارن بوده است ونقطه ی مقابل ایده های کهن ،کلاسیسیسم وسنت است.مدرنیسم با دوچهره ی فناورانه واندیشگانی در تاریخ بشر ظهور کرده است.آن چه را که امروزه مدرنیسم می نامیم،همان دستاوردهای ژرف سیاسی ،اجتماعی،اقتصادی،فکری وفرهنگی در تمام حوزه های حیات فردی وجمعی است.هدف این پژوهش خوانش تطبیقی در مفهوم مدرنیسم در حوزه ادبیات معاصر عرب از دیدگاه دوشاعر ونظریه پرداز در این حوزه می باشد.حوزه پژوهش دیدگاه نوگرایانی چون ادونیس ویوسف الخال است .
روش بررسی تحلیل تطبیقی دو شاعر از خلال اظهاراتی است که این دو در آثارشان به آن اشاره کرده اند .حاصل ویافته ی این بررسی آن است که ادونیس والخال در باب لزوم مدرن شدن وحضور مدرنیسم ادبی در ادب معاصر به ویزه شعر اتفاق نظر دارندولی در کم وکیف این حضور اختلاف نظرهایی در دیدگاه آن دو یافت می شود.
مهم ترین وجه تمایز این دودیدگاه آن است که ادونیس رویکردی معرفت شناختی به مدرنیسم دارد ولی الخال
رویکرد وجود شناختی
نزاع گفتمانی سنت و مدرنیسم: درآمدی بر زیست قدرت عصر ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورت بندی از دانایی که در دوره و منطقه ای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطق های جاری در عرصه ی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصه ی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی دارد. اما زمانی که این اپیستمه بر حسب اقتضای سیاسی به حوزه ی جغرافیایی دیگری وارد می شود، شاهد تناقضات و ناهنجاری بسیار هستیم. رویارویی اپیستمه ی نوین با ساختارهای زیست بومی در مناطقی غیر از اروپا یکی از مهم ترین عرصه های نزاع گفتمانی است. دوره ناصری یکی از مهم ترین ادواری است که چنین میدان نبردی را می توان مشاهده نمود. مسئله این مقاله چگونگی رویارویی عقلانیت حاکم بر سنت از یکسو و عقلانیت مدرنیسم از سوی دیگر است. این مهم با تاسی از منظومه نظری میشل فوکو و با رهیافت گفتمانی و روش تبارشناسی وی انجام شده است. اهم یافته های این مقاله به چرایی موفقیت و یا عدم موفقیت نهادینگی مولفه های مدرنیسم می پردازد و نشان داده می شود که گفتمان ها و برخورد آنها با یکدیگر چه نقش تعیین کننده ای بر تحولات جاری در یک جغرافیای زیستی دارند.
پست مدرنیسم و فراهم آوری و مدیریت مجموعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی مؤلفه های جدید پست مدرن و تأثیر آنها بر فرایند فراهم آوری و مدیریت مجموعه در کتابخانه ها و مراکز اطلاعاتی است.
روش/ رویکرد پژوهش: روش پژوهش سندی- تحلیلی است.
یافته ها: پست مدرنیسم به عنوان یک وضعیت نوین، بر همه ارکان کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی و مدیریت آن تأثیر گذاشته است. در این پژوهش تأثیر آن بر فراهم آوری و مدیریت مجموعه مورد بررسی قرار گرفته و ابعاد این تأثیرگذاری نمایان شده است.
نتیجه گیری: تغییرات بسیاری در تولید، توزیع، و روش های دسترسی به اطلاعات و در نتیجه مجموعه کتابخانه ها، فراهم آوری و مدیریت مجموعه، و سیاست های مجموعه سازی مشاهده می شود. از مؤلفه های پست مدرن می توان به عنوان ابزار بازاندیشی در پیاده سازی خط مشی های نوین فراهم آوری و مدیریت مجموعه بهره برد.
مجسمه در میدان یا غار افلاطونی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
پس از دوره قاجار با الگوبرداری از مدرنیسم غربی، در شهر تهران فضاهایی موسوم به میدان ایجاد شد که از معنای تاریخی «میدان» در زبان فارسی به مثابه فضایی تعاملی، تجمع پذیر و پیاده مدار، دور و به «فلکه» به منزله فضای مناسب برای تردد سواره نزدیک بوده است. متأسفانه امروز این دو عنصر شهری- میدان و فلکه- یکی انگاشته می شود. از پیامدهای مخرب این انطباق، قرارگیری مجسمه در مرکز این فلکه هاست که در حال حاضر تبدیل به اصل زیبایی ساز و هویت بخش منظر شهری شده است. نتیجه این رفتار آن است که امروزه مدیریت شهری، هنرمندان و شهروندان، این فلکه ها را معادل ذهنی و تاریخی میدان تلقی کرده و مرکز آن را مناسب ترین مکان برای قرارگیری مجسمه شهری می شناسند.
این مقاله نشان می دهد که با توجه به تعریف هنر شهری به مثابه هنری ویژه فضاهای عمومی، میادین [فلکه های] تهران محمل مناسبی برای حضور مجسمه نیست؛ چراکه فضای آنها در رده فضای جمعی به معنای فضاهایی اجتماعی و تعاملی با مخاطب جای نمی گیرند و مجسمه فلکه ها قادر نیست نقش مورد انتظار از هنر شهری را ایفا نماید.
بررسی تجربی تفاوت دینداری در دو ساختار شهری و روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آزمون این تصور غالب در جامعه شناسی بوده است که شهر و روستا به مثابه قلمرو های محیطی مدرنیسم و سنت گرایی تأثیرات متفاوتی بر دینداری اعضای شان می گذارند. براساس مباحث مربوط به ویژگی ها و تمایز های جامعه شناختی شهر و روستا و با طرح استدلال های اقامه شده در نظریه های عرفی شدن در جامعه شناسی دین، دو فرضیه استنتاج شد مبنی بر آنکه اولاً، میانگین دینداری در روستا بیش از شهر و ثانیاً، واریانس دینداری در روستا کمتر از شهر است. این فرضیات در قالب یک پژوهش پیمایشی در میان 200 خانوار روستایی و 200 خانوار شهری در استان اردبیل مورد آزمون تجربی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که تمایز چندانی میان دینداری شهرنشینان با دینداری روستانشینان وجود ندارد و فقط در ابعاد مناسکی، دینداران شهرنشینان، بیشتر از روستائیان است. در مجموع، شواهد محکمی برای تأیید فرضیات تحقیق به دست نیامد.
بررسی نقش مدرنیسم در بافت قدیمی شهرها (مطالعه موردی: شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه از بارزترین مشکلات شهرسازی معاصر، بحران معنا اعم از اجتماعی و غیر اجتماعی، در مکان است؛ بحرانی که در ایجاد فضاهای شهری فاقد هویت، فاقد تاریخ و فاقد ارتباط تبلور یافته است. این پدیده، حقیقتاً یکی از محصول های روند تحولات خطیر و سریع قرن بیستم است؛ زیرا در نیمه اول قرن بیستم، جهان بینی مدرنیسم بر جامعه غربی حاکم بود و به همین دلیل، شهرسازی مدرن به عنوان تجلی فضایی جامعه مدرن شکل گرفت. از آنجا که حس مکان از عوامل تعلق به هر مکان و از مفاهیم کلیدی در جغرافیای انسانی و به ویژه جغرافیای فرهنگی محسوب می شود، بررسی عوامل مؤثر بر ارتقا یا تضعیف حس مکان که نقشی پررنگ در القای حس تعلق مکانی و هم بستگی دارد، ضروری به نظر می رسد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیرات جنبش مدرنیسم و پیدایش شهرسازی مدرن بر ایجاد حس بی مکانی و ازبین رفتن حس تعلق به مکان در بخشی از بافت قدیم شهر ارومیه است. این نوشتار از نوع مقالات بنیادی و با روش مروری تحلیلی است. لذا سعی شده است با تکیه بر منابع معتبر و مرتبط با موضوع و با تکنیک مطالعات کتابخانه ای، مقوله بی مکانی و مدرنیسم و ارتباط میان ظهور مدرنیسم و حس مکان بررسی شود. نتایج پژوهش با استفاده از انجام مصاحبه های عمیق و مشاهده های محققان در زمان های مختلف براساس تکنیک مکان سنجی و تحلیل محتوای کیفی و مقایسه نتایج در دو محدوده واقع در بافت قدیمی شهر تحلیل و ارزیابی شده است. ارزیابی نتایج نشان می دهد محدوده قدیمی بازار ازنظر حس مکان در مقایسه با همتای خود، یعنی خیابان امام خمینی که با گذشت زمان دستخوش تغییرات مدرنیستی شده است، در وضعیت بهتری قرار گرفته است. از عوامل مؤثر در ضعف حس مکان در محور امام عبارت است از: یکنواختی محیط و استانداردشدن بافت، کاهش هویت بومی، ضعف در ارتباطات غنی انسانی، فقدان حس زندگی جمعی، نوسازبودن محدوده و انس نداشتن با محیط.
رشته ای، بینارشته ای و پسارشته ای؛ تغییر الگوهای رشته ای در زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
تغییر اصلی در پژوهش زبان، در اوایل قرن بیستم توسط سوسور آغاز شد که خود سبب پایه گذاری «زبان شناسی مدرن» شد. این پژوهش در بخش مرکزی زبان بود؛ یعنی نظام زبان به مثابه نظامی مستقل بدون اینکه هر چیزی خارج از زبان در نظر گرفته شود. در آن زمان که زبان شناسی مدرن از نظر ساختار و وظایف به وضوح تعریف شده بود، یکی از رشته های برجسته تأثیرگذار در علوم انسانی و اجتماعی به حساب می آمد. این موفقیت چشمگیری بود اما به قیمت مجزا کردن زبان از محیط اطراف و بیرون نگاه داشتنِ کاربر زبان و بافتی که زبان در آن به کار می رود از حیطه بررسی زبانی، به دست آمده بود. هرچند محققانی که ترجیح می دادند زبان را در حیطه وسیع تری بنگرند، این رویکرد را مورد انتقاد قرار دادند و به طور کلی از چشم زبان شناسانی که در آن زمان حلقه های زبان شناسیِ مسلط بودند، دور مانده بود، اما از دهه های اخیر قرن بیستم، تغییرات مهمی در مطالعات زبانی رخ داد. این تغییرات دوره جدیدی خلق کرد؛ دوره «زبان شناسی پسامدرن» که در آن پایه های نظری زبان شناسی مدرن مسئله مند شد و شیوه بررسی و مشاهده زبان اساساً بازسازی شد. این مقاله به شیوه شرح حال نویسی مروری بر چرخش زبانی از مدرنیسم به سوی پسامدرنیسم دارد و در این راستا مشخص خواهد کرد که دو شاخه اصلی زبان شناسی نظری و کاربردی در کدام نگرش پژوهشی قرار می گیرند: رشته ای، بینارشته ای یا فرارشته ای؟ به عبارت دیگر پژوهش های زبان شناسی در مورد چیست؟
خوانش معماری از دیدگاه اندیشه های سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
تحولاتی که معماری غرب در زمینه انواع بنا، نماهای بیرونی و درونی، تزئینات و پرداخت، فضاهای عمومی و خصوصی، مصالح، و... از دوران باستان تا پایان قرن بیستم به خود دیده است، بیانگر نقش بی بدیل سیاست و اندیشه های سیاسی در این تغییرات و پویایی ها است. بر این مبنا می توان تأثیرهای سیاست را در سطوح گوناگون، ازجمله در استفاده ابزاری صاحبان قدرت سیاسی، اقتصادی، و مذهبی از معماری به منظور بیان و نمایش قدرت خود از طریق ساختن بناهای شاخصی همچون قصر، معبد، طاق نصرت، و کلیسا مشاهده کرد. همچنین ظهور شکل های جدید فضای عمومی، پیدایش ساختمان هایی برای عرضه های همگانی مانند نمایشگاه و موزه و تفکیک فضاهای عمومی و خصوصی، ارمغان عصر روشنگری و انسان گرایی، آزادی خواهی و البته سرمایه داری بوده اند. به سبب مداخله مستقیم دولت در عرصه ساخت و ساز درنتیجة خسارت های ناشی از جنگ های جهانی نیمه اول قرن بیستم، بر کارکرد بناها به عنوان ظرف مکانی و محل وقوع زندگی مدرن، تأکید بیشتری شده است و سبک معماری یکسانی در راستای تحقق یک هویت فراگیر بین المللی تجویز شد. درنهایت با فروپاشی فراروایت مدرنیسم و ظهور پست مدرنیسم، تکثرگرایی، مرکزیت زدایی، بی نهایتی معنا، نفی سلسله مراتب و انعطاف پذیری در معماری اواخر قرن بیستم، قابل مشاهده و بررسی است. بر این اساس، این مقاله سعی دارد در چارچوب مطالعات میان رشته ای، رابطه بین سیاست و معماری را بررسی کند.
بررسیِ تقابلِ سنّت (اسطوره، دین و تاریخ باستان) و مدرنیسم در اندیشه و آثار ملک الشّعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان شاعران عصر مشروطیّت کم تر شاعری را مانند ملک الشّعرای بهار می توان سراغ داشت که مضامین و درون مایه های شعر او، ترکیبی از دو جنبه کهنه و نو باشد. بهار از واپسین شاعران قصیده پرداز، سنّت گرا و نامدار ایران است که ابعاد شخصیّتش چندگانه است. او علاوه بر اینکه سیاست مداری مجرّب و نامی است، شاعری آزادی خواه و متجدّد نیز هست. وی به تاریخ و گذشته ایران با مباهات می نگرد و همواره بدان می بالد. کم تر شعری در دیوان بهار می توان دید که در آن، تلمیح یا اشاره ای به اسطوره های کهن و داستان های تاریخی نباشد. از سوی دیگر، بهار شاعری معتدل و سیاست مداری مدرن است که عمیقاً ظهور و ضرورت مدرنیسم را درک کرده و از پیشگامان و مدافعان اصلاح و تجدّد در جامعه عصر خود است. از این روی مقاله می کوشد تا بر پایه رویکردهای سه گانه اسطوره، دین و تاریخ از یک سو و مدرنیسم از دیگر سو، شیوه ها و ابعاد نگاه این دو رویکرد متقابل را در اندیشه و آثار بهار که خود هرگز در گذشته و اساطیر متوقّف نگردیده و اهمیّت تجدّد را نیز به درستی درک و تجربه نموده است، بررسی نماید.
بررسی رابطه تجددگرایی و ویژگیهای اخلاقی در بین60 کشور جهان تحلیل ثانویه موج ششم پیمایش ارزشهای جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده تجدگرایی آثار متتوعی بر ویژگیهای اخلاقی داشته است و این موضوع مهمی در مطالعات عموم جامعه شناسان بوده است . می توان براساس این تحلیل ها و دغدغه مطرح سوالاتی در بخش اخلاق مطرح کرد سوالاتی از این دست که در مسیر تغییرات جدید مسائل اخلاقی چه جایگاهی دارند؟ دو دیدگاه دراین رابطه وجود دارد که نظریه پردازان کلاسیک ، از به وجود آمدن یک نظام اخلاقی جدید می گویند و جامعه شناسان معاصر با رویکردی تلفیقی و یا انتقادی به آن پرداخته اند در این پژوهش براساس داده های پیمایش موج ششم موسسه ارزشهای جهانی که توسط رونالد اینگلهات و ولزال اداره می شود به بررسی پژوهشی این دیدگاهها پرداخته شده است این تحقیق به روش تحلیل ثانویه ، داده ها و اطلاعات مربوط به 60 کشور جهان را براساس تعریف عملیاتی دو متغیر تجددگرایی و فعالیت در امور خیریه استخراج و مجددا تحلیل کرده است. بررسی کلی میان تجددگرایی یا مدرنیسم و با ویژگیهای اخلاقی نشان می دهد برخی مولفه های تجددگرایی با برخی ویژگیهای اخلاقی روابط معنا داری دارد همچنین در مجموع با افزایش گرایش به تجدد عضویت و فعالیت های در سازمانهای خیریه و انسان دوستانه کاهش می یابد