مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
نظریه های انتقادی
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مسایل مهم جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، اساسا روش شناسانه اند.موضوعات روش شناختی در ابتدا در دهه 50 و 60 با تحول رفتارگرایی در علوم سیاسی و روابط بین الملل، به جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک نیز وارد شد و بسیاری از پژوهشگران جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، تلاش کردند تا روش های علمی را در جغرافیای سیاسی به کار بگیرند. این امر واکنش مدافعان رهیافت های سنتی یا کلاسیک را موجب شد. در نتیجه، روش های دیگر ملهم از علم یا اثبات گرایی، مانند انتخاب عقلی و تجزیه و تحلیل ساختاری، توسعه یافت. این امر به نوبه خود روش های دیگر فرااثبات گرایی و از جمله نظریه های انتقادی و پسامدرنیسم را سبب گردید. این تحقیق تقسیم اساسی بین دو گروه از محققان روش های اثباتی و فرااثباتی را مورد مطالعه قرار داده است: 1- آن دسته از پژوهشگران جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک که معتقدند روش پوزیتیویستی می تواند برای تشریح علمی جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک به کار رود؛ و 2- آن دسته از پژوهشگران جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک که تصور می کنند این امر ناشدنی است و آنچه در پژوهش های جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک می توان بدان دست یافت. از لحاظ پژوهشی، تفسیر پدیده ها در قالب روش ه ای فرااثبات گرایی است. از این رو تحقیق حاضر صرفا به ماهیت و جایگاه این روش ها در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک پرداخته است و قصد سوق دادن پژوهشگران و اندیشمندان این رشته را به سوی روش خاصی مدنظر قرار نداده است. بلکه هدف اصلی این است که اگر در تحقیقی از روش اثباتی یا فرااثباتی استفاده شده است، پژوهشگر باید از چه اصول و معیارهایی پیروی کند تا مطالعه ای روشمند انجام داده باشد.
بررسی رویکردها و ابعاد هژمونی تکنولوژی بر انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکنولوژی، که از آغاز و به قصد سلطه انسان بر جهان طبیعی شکل گرفت، امروز، با گسترش ابعاد فنّاوری در حوزه های مختلف علم، نقش بی بدیلی در زندگی انسان ها ایفامی کند. اگرچه هنوز برخی صاحب نظران از این که واژه سلطه را در این رابطه استعمال کنند احتیاط می کنند، درحقیقت، سلطه تکنولوژی بر انسان مدت هاست که آغاز شده و به اندازه ای این تسلط آرام و سازوار با نیازهای انسان پیش رفته که امروزه اگر کسانی با تردید به این مسئله می نگرند، به دلیل همین بستر منعطف و هماهنگ است. این مسئله اگرچه همواره از آغاز مدرنیته با فراز و فرودهایی همراه بوده و موافقان و مخالفان، هریک با ارائه دلایلی، تفوّق تکنولوژی و پیامدهای آن را بر زندگی انسان مورد بررسی و تحلیل قرارداده اند، به دلیل تغییرات گسترده در شیوه های این برتری، همچنان این مسئله به کانون توجه و نقد صاحب نظران مختلف تبدیل شده است. در این تحقیق سعی شده با مرور برخی از پژوهش های پیشین، در چارچوب برخی نظریه های انتقادی و پیوندی مشترک در حوزه علوم انسانی، این موضوع مورد بررسی قرارگیرد
انقلاب اسلامی و صلح سازی برای مدیریت جهان عاری از خشونت بایسته ها و چالشها
حوزه های تخصصی:
صلح سازی از دغدغه های اصلی همه ی جوامع بشری بوده است. اگر نگرش کلازویتزی نسبت به جنگ در رهیافت های روابط بین الملل به کناری گذاشته شود، می توان مدعی شد که همه ی رهیافت های فکری در نگرش های آکادمی دیپلماسی و روابط بین الملل برای مدیریت نظام جهانی به دنبال صلح سازی هستند. نظریه های حل المسائلی و غالب در روابط بین الملل خواهان تغییرات مبتنی بر نگرش های خود، اما با حفظ وضع موجود در ساختار هندسه نظم جهانی هستند. اما نظریه های انتقادی، با گرایش های متفاوت خواهان ساخت دنیای جدیدی مبتنی بر دیالکتیک گفتمانی خود می باشند. مانند نظریه های مارکسیستی که تضاد طبقاتی را مطرح می کنند و یا رهیافت های فمینیستی که سخت دغدغه جنسیت را در سر می پرورانند. انقلاب اسلامی ایران گفتمان جدیدی را در رهیافت های مربوط به صلح سازی مطرح کرده است که نشأت گرفته از رهیافت های فکری اسلامی می باشد. در این روزنه نگرش و بر اساس معرفت شناختی، هستی شناسی و انسان شناسی خاص تفکر اسلامی، پنجره جدیدی به ساخت جهان عاری از خشونت گشوده می شود. در واقع انقلاب اسلامی ایران نیز برای ساخت این دنیای بهتر دارای نظریه انتقادی می باشد و ساختار نظم فعلی را عادلانه نمی داند. از آنجایی که همه ی نظریات انقلابی به نوعی تجویزی می باشند، در نتیجه نظریه صلح سازی انقلاب اسلامی نیز تجویزات مختص به خود را دارا می باشد. نوشتار حاضر کنکاشی در متا تئوری یا رهیافت کلان انقلاب اسلامی در نظام بین الملل است و سپس به تشریح تجویزی این رهیافت فکری، پرداخته می شود. اسلام نظام جهانی را عرصه مداوم مبارزه ی خیر و شر، ظلم و عدل، استکبار و استضعاف می داند اما اعتقاد دارد که نهایتاً با اراده ی انسان ها می توان دنیای بهتری را برپا کرد. دنیایی که مبتنی بر ارزش های متعالی انسانی باشد، و همکاری انسانی بر اساس فطرت مشترک انسان ها را برای نیل به آن هموار خواهد کرد.
بایسته های مدیریت سیاسی شهر در نظریه های انتقادی پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، شهرها، با جمعیت فزاینده و استفاده روزافزون از منابع، از چنان پیچیدگی و مسائلی برخوردارند که توجه بسیاری از حکمرانان و سیاست ورزان را به خود جلب کرده اند. کلان شهرهای امروزی با جمعیت پُرشمار و استفاده حداکثری از منابع، چالش های پُرمناقشه ای در سپهر سیاسی کشورها پدید آورده اند. مسائل و مناسبات شهری در جغرافیا در زیرشاخه هایی چون جغرافیای شهری (در ایران با نام جغرافیا و برنامه ریزی شهری، جغرافیای سیاسی، یا ژئوپلیتیک شهری) بررسی می شود. شهر در جهان امروز گسترده ترین و پیچیده ترین فضایی است که در آن ابعاد مهم سیاست و قدرت متبلور می شود. مجموعه متعدد و متنوعی از ساختارها و نهادهای مالی- پولی و سیاسی، انجمن ها، مؤسسه ها و شرکت ها و ساخت های دولتی شهر را به یکی از فضاهای بازیگری مهم و سرنوشت ساز در کشورها تبدیل کرده است. به دلیل اهمیت مسائل و معضلات مدیریتی-سیاسی کلان شهرها، که در ابعاد کشوری نیز تبلور می یابد، پژوهش حاضر با روش توصیفی به بررسی چگونگی مدیریت سیاسی شهر از منظر نظریه پساساختارگرایی پرداخته است. نتایج نشان می دهد ساده سازی و استانداردسازی فضا در شهرها یکی از مهم ترین کاستی های مدیریت سیاسی آن محسوب می شود؛ به گونه ای که شهرها، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، از ساختار پیچیده سیاسی، اقتصادی، و محیطی قدرت محور بهچارچوب هندسی- رقابتی توسعه محور تقلیل یافته اند. در یک نمونه عینی، در کلان شهر تهران با مدیریتی هندسی-فیزیکی صرفاً به گردش سرمایه و سودآوری در فضای این شهر توجه شده است که نتیجه آن افزایش لجام گسیخته ساخت وسازها، تخریب طبیعت، انفجار جمعیت، و نیز تشدید فاصله مرکز-پیرامون است.
رویکردهای رقیب و تجزیه وتحلیل نهادها و سازمان های بین المللی ، صلح و امنیت و عدالت
منبع:
سازمان های بین المللی سال دوم بهار ۱۳۹۳ شماره ۵
37-56
حوزه های تخصصی:
تجزیه وتحلیل سازمان ها و نهادهای بین المللی ، صلح و امنیت و عدالت بر اساس نظریه های متعارض در چارچوب هستی شناسی ، معرفت شناسی و روش شناسی های گوناگون می تواند به درک بهتر مفاهیم و موضوعات روابط بین الملل کمک کرده و تصویری واقعی تر از نهادها ، فرایندها و رویدادهای بین المللی به دست دهد. طبیعی است که تحلیل دقیق پدیده های مزبور به قوت و ضعف نظریه های جریان اصلی و انتقادی در تبین و توضیح بهتر و واقعی تر مقولات مزبور بستگی دارد.