مطالب
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۴۷۰ مورد.
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
107-133
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله تکوین مدرنیته سیاسی در ایران است. تحلیل جامعه شناختی مدرنیته سیاسی در ایران به دلیل عدم همخوانی دستاوردهای آن با مدرنیته سیاسی در غرب، مسئله ای چالش برانگیز بوده است. در این مقاله، برای غلبه بر چالش های موجود، مدرنیته سیاسی در ایران به مثابه یکی از صورت های چندگانه ی مدرنیته در جهان و براین اساس همچون یک واقعیت منفرد تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته است. مسئله ی اصلی این مطالعه پرسش از چگونگی فرایند شکل گیری مدرنیته سیاسی در ایران در بازه ی زمانی۱۸۹۰-۱۹۰۸م است.چارچوب نظری این مقاله، با نقد نظریه ی مدرنیزاسیون و برپایه مفروضات نظریه ی مدرنیته های چندگانه طراحی شده است و سه سطح و پنج لایه ی تحلیلیِ نظام جهانی، مواجهه استعماری، نظام سیاسی اجتماعی، عاملیت جمعی و عاملیت فردی را دربرمی گیرد. روش تحقیق مورداستفاده در این پژوهش تحلیل تاریخی روایتی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدرنیته سیاسی ایران در این دوران، برآیندی از عناصر متعدد در پنج سطح تحلیلی بوده است. در سطح نظام جهانی رقابت ها و همکاری های میان قدرت های جهانی، در سطح مواجهه استعماری رویارویی با تهدیدات روسیه و انگلیس، در سطح نظام سیاسی اجتماعی بحران های اقتصادی، عدم استقلال و ناکارآمدی دستگاه سیاسی و در دو سطح عاملیت جمعی و فردی چاره اندیشی های عاملان ایرانی برای غلبه بر مشکلات موجود و پاسخ گویی به پرسش از شیوه ی مطلوب اداره ی زندگی همگانی عناصری هستند که در طول زمان به فرایند مدرنیته سیاسی ایرانی شکل داده اند. اثرات متقابل عناصر فوق برهم در طول دوره تاریخی موردنظر پژوهش به شکل گیری اولین پارلمان ایرانی در سال ۱۹۰۶ و تعطیلی موقت آن در سال ۱۹۰۸م انجامیده است.
مقاله: هویت، سنت، مدرنیته: لغو و فرد منتشر
حوزههای تخصصی:
رویکردی نوین به رابطه جهان اسلام و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مفروض که جهان اسلام در مقابل مدرنیسم پویای اروپا اغلب به صورت واحدی ایستا به نظر می آید، پایه و مبنای فرضیه سازی های متعددی در باب رابطه اسلام و مدرنیته شده است. این مطلب بارها تکرار می شود که جهان اسلام باید از تاریخ دوران مدرن کنار گذاشته شود، زیرا مذاهب آن فرایند سیاسی-ایدئولوژیکی اروپا را طی نکرده و در نتیجه فرهنگی ماقبل مدرن است. در سال های اخیر نیز این فرضیه تکرار شده بدون اینکه کسی سعی کند صحت آن را از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی به آزمون بگذارد. از نظر ما شواهد نشان دهنده آن است که جهان اسلام از اوایل قرن شانزدهم و با قدرت، به شکلی مستقل در ایجاد فرهنگ مدرن مشارکت کرده است، به گونه ای که در بسیاری از جنبه ها مشابهت های روشنی با تاریخ فرهنگ اروپا دارد.
مطهری و نظریه ی سازگاری اسلام و مدرنیته(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در چهار قرن اخیر شاهد تغییرات و دگرگونیهای پرشتاب، اثر گذار و بنیادین در حوزهی زیست انسانی بوده و هستیم. مدرنیته، که برآمده و برساختهی تحولات نامبرده میباشد، تقریبا تمامی شؤون زندگی بشر را پوشش و تحت تأثیر قرار داده است، مدرنیته هویت سیال و مرکب داشته و به همین جهت تغییرها و تاویلهای مختلف را برتابیده است. اما با وجود تنوع تصویری و تفسیری، آن را این گونه میتوان معنا کرد:
مدرنیته روش اندیشیدن و زیستن است که مؤلفههای اصلی آن را خردورزی، تغییر و پیشرفت میسازد.
از مدرنیته، به معنای یاد شده، معمولاً دو قرائت ارائه شده است:
1 ) مدرنیته پروژهای غربی است.
2 ) مدرنیته پدیدهای انسانی است که در غرب زایش و رویش داشته و از مختصات فکری و ساختاری نیز برخوردار میباشد.
در این نوشتار که پیرامون سازگاری اسلام و مدرنیته در دیدگاه استاد مطهری نگاشته شده است، استاد با خوانش اول مخالفت میورزد. اما خوانش دوم از مدرنیته در تفکرات استاد قابل بازیابی و بازخوانی میباشد.
مدرنیته با تغییر میآغازد؛ اما تغییر سامانمند و مشخص در حوزهی اندیشه، انگیزه، رفتار و ساختار. تغییر در اندیشه به خردورزی و خرد باوری بشری و در انگیزه به استیلای معرفتی و متقن و در رفتار به نهادمندی و مدیریت سازمانی نمود بیرون یافت. استاد مطهری منطق اسلام را در مورد تغییرات یاد شده یکسان نمیداند. تغییر رفتاری را مادامی که در خدمت انسان باشد از نظر اسلام ممدوح و مقبول میخواند. استاد مطهری برای خرد انسانی جایگاه رفیع ترسیم میکند و ریشهی آن را به اسلام مستند میسازد و اندیشهی خرد ورزانه را نتیجه بخش و کم ریسک مییابد، تا جایی که عقل را یکی از منابع و مبادی استنباط احکام دانسته و اجتهاد را موتور محرکهی اسلام میخواند و با جریانهای عقل ستیز در اسلام به شدت برخورد فکری میکند و به علم و تکنیک، که گونههایی از خردورزی انتقادی (نه به معنای پوپری آن) است، روی میآورد. استاد تغییر در انگیزهها را، که عمدتا با زبان مقاصد و اهداف بیان میشوند، از نظر اسلام میپذیرد، ولی همهی آنها را اولاً مقاصد میانی میداند، نه نهایی و ثانیا با رویکرد انتقادی به مبادی و مبانی اندیشه، یعنی خرد ورزی که مادر پیشرفت میباشد، بر این باور است که ریشهی توسعهی بیرونی، توسعهی درونی و انسانی است و دقیقا در همین جا نقش دین و ایمان در کنار عقلانیت بشری پررنگ شده و جهت پیشرفت و تغییرات را سالم میسازد.
در نهایت ایشان میان اسلام و مدرنیته سازگاری میبیند، نه تعارض و تخاصم.
تقابل سنت و مدرنیته (1)، (2) و (3)
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیته، داستان پست مدرن و پیامدهای آن
حوزههای تخصصی:
کلک نقد و نظر: دروازه های شرقی مدرنیته
مردسالاری اسطورههای یونانی و تأثیر آن بر مدرنیته
منبع:
پژواک زنان در تاریخ سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
57-73
حوزههای تخصصی:
بازخوانی مؤلفه های مدرنیته در آثار محمدرضا شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی مؤلفه های مدرنیته در آثار محمدرضا شمس چکیده مدرنیسم به عنوان جنبشی بزرگ به ایجاد تحول عظیمی در عرصه ی هنر و ادبیات منجر شد که این تحول به حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان نیز راه پیدا کرد. محمدرضا شمس از نویسندگانی است که قصد دارد کودکان و نوجوانان جامعه را با واقعیت های دنیای مدرن آشنا سازد؛ به همین دلیل این نویسنده مؤلفه های عصر نو را با فرم روایی و داستانی برای این قشر از مخاطبان بیان می کند. این پژوهش بر آن است تا جامعه ی مخاطبان را با قلم متفاوت محمدرضا شمس که هم گام با فضای مدرنیستی و متناسب با تغییر ذائقه ی کودکان است، آشنا سازد. روش پژوهش تحلیل محتوای قیاسی با رویکرد توصیفی تحلیلی است. این پژوهش درصدد است به بررسی مؤلفه های برجسته ی معنایی مدرنیته از جمله تفکر انتقادی، الیناسیون و کلیشه زدایی در آثار شمس بپردازد. نتایج پژوهش بر این است که محمدرضا شمس در آثار خود بی عدالتی های جامعه از جمله فساد اداری در نظام بروکراسی و مردسالاری را به بوته نقد می گذارد و بر آن است که مخاطب را با واقعیت های تلخ جامعه آشنا سازد؛ از سوی دیگر زندگی امروز افراد جامعه توأم با ازخودبیگانگی است که شمس این مؤلفه را در قالب تنهایی و مرگ، بحران هویت و زمان پریشی به نمایش می گذارد. ادبیات مدرنیستی با نگاهی متفاوت درصدد جلب نظر خوانندگان خاص است؛ از این رو با استفاده از بداعت، خلاقیت و هنجارشکنی، مخاطبان خاص خود را می طلبد. از همین روست که شمس از شخصیت هایی بهره می گیرد که از هم نوعان خود متمایز هستند، بنابراین شخصیت ها با ایدئولوژی ابرقهرمانی و مستقلانه درصدد انجام مأموریت خود می شوند و با جسارت در جویندگی به اجرای امور و هدف می اندیشند. واژه های کلیدی: الیناسیون، تفکر انتقادی، کلیشه زدایی، محمدرضا شمس، مدرنیسم. تاریخ دریافت مقاله: 30/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 7/10/1399
غرب و مدرنیته از منظر میرزا ملکم خان
حوزههای تخصصی:
تفکر ملکم خان بر آمده از اصولی بود که بر آن اساس اشاعه مدنیت غربی در سراسر جهان نه تنها امری است محتوم تاریخ بلکه، این تحول از شرایط تکامل هیأت اجتماع و موجب خوشبختی و سعادت آدمی است. بنابراین شرط فرزانگی و خردمندی از دیدگاه وی آن است که آیین تمدن اروپایی را از جان و دل بپذیریم و جهت فکری خود را از سیر تکامل تاریخ و روح زمان دمساز کنیم. بدین جهت وی خواهان اصلاحات اساسی در دستگاه دیوان حکومت با کمک علم و اصول غربی است که آن را پیش شرط سایر تحولات می داند. در در برابر اسلام گرایان، روشنفکران غرب گرا، قرار داشتند، آنان سخت شیفته و دل باخته غرب و ارزش های غربی ، قانون و حکومت غربی، جدایی دین از سیاست.... بودند. این جریان که طیف گشترده ای را تشکیل می داد، با مقایسه و سنجش ایران- غرب چنین می پنداشتند که سعادت ایران و ایرانی در غربی شدن تمام عیار است. افرادی مثل میرزا ملکم خان که به گونه ای مستقیم و غیر مستقیم با اسلام ناسازگاری داشتند و معتقد بودند از سرتا پا باید فرنگی شد.
شهر، مدرنیته، سینما: کاوشی در آثار ابراهیم گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سال های 1320-1357، دوره ای است که شهر مدرن شکل گرفته است. برنامه ریزی شهری نیز در این دوره با تأسیس سازمان برنامه در سال 1327 شکل نهادی می یابد و برنامه های توسعه عمرانی برای شهر تهیه می شوند. در اثر این برنامه ها، شهر گسترشی کم نظیر را تجربه می کند. شهرهای مدرن مانند تهران، با موقعیت های کاری و شرایط زندگی بهتر، ماوایی برای تحقق آرزوهای ساکنین شهرهای اطراف و روستائیان می شوند. در نتیجه، جمعیت این شهرها افزایش می یابد. شهر جدید، کلان شهری است که برای ساکنانش، که طیف وسیعی از بازیگران جدید اجتماعی مانند زنان، روشنفکران، جوانان و... را شامل می شود، غریبه است. شهر و تجربه های سوژ ه های جدید شهری، دستمایه اصلی بسیاری از رمان ها و فیلم ها در این دوره است. نویسنده، گاه از دیدگاه خود و گاه از دید سوژه های دیگر، شهر را توصیف می کند. ابراهیم گلستان یکی از نویسندگان مدرن سال های 1357-1320 است، که در داستان ها و فیلم هایش به بیان تجربه های عینی و ذهنی افراد در کلانشهر می پردازد. موضوع اصلی داستان های او، تناقص های جامعه در حال گذار به مدرنیته است. تضاد میان کهنه و نو، روستا و شهر و .... روش تحقیق در این مقاله روش اکتشافی و با استناد به آثار گلستان است. یافته های پژوهش، تصویر روشنی از تحولات شهر و سوژه های شهری در سال های 1320 تا 1357 ارائه می دهد.
حسابرسان در میانه ى تعارض سنت و مدرنیته
حوزههای تخصصی:
تأملی دوباره در باب سنت دین و مدرنیته
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیته و علوم کتابداری و اطلاع رسانی
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیته به عنوان یک وضعیت نوین در عصر حاضر، تغییر و تحول های زیادی در دیدگاه های مختلف در زندگی و تفکر بشر به وجود آورده و خواسته یا ناخواسته، علوم کتابداری و اطلاع رسانی نیز به عنوان یکی از علوم اجتماعی در معرض اثرپذیری از این وضعیت قرار گرفته است. مطالعة چنین وضعیتی، دید کتابداران و اطلاع رسانان را نسبت به وضعیت و موقعیت کنونی و افق های پیش رو، بازتر میکند. مقالة حاضر به دنبال آن است که تأثیر پست مدرنیته و تغییرات اجتماعی حاصل از آن را بر دیدگاه و فعالیت های مختلف در حوزة علوم کتابداری و اطلاع رسانی نمایان سازد. بدین منظور، مدرنیته و پست مدرنیته به صورت جداگانه و مختصر معرفی و تأثیر هر یک بر علوم کتابداری و اطلاع رسانی بررسی میشوند. قسمتی از مقاله به رابطة فناوری اطلاعات و پست مدرنیته از یک طرف و پست مدرنیته و آموزش علوم کتابداری و اطلاع رسانی از طرف دیگر پرداخته است. در نهایت، تفاوت دو دیدگاه مدرنیته و پست مدرنیته در علوم کتابداری و اطلاع رسانی بحث شده و در پایان پیشنهادهایی ارائه گردیده است. هدف این مقاله بسترسازی برای مطالعات عمقی و فراگیر دربارة دیدگاه های جدید در این رشته میباشد.
بررسی مدرنیته و سبک اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن چهاردهم میلادی، اروپا، قرون وسطی را پشت سر نهاد و مبنای زندگی را خرد و تعقل انسان ها و تجربه گرائی قرار داد. این روند را اومانیسم نام نهادند. این اندیشه چهار دوره رنسانس، رفورماسیون مذهبی یا لوتریسم، روشنگری و انقلاب صنعتی را پشت سر نهاد تا در اواخر قرن 19 میلادی به مدرنیته یا تجدد تبدیل گشت. مدرنیته انسان را از درون خویش جدا و به بیرون از خود معطوف کرد. در حالی که در سنّت ادبی ما عارفانی چون عطار و مولوی می کوشیدند انسان را به فطرت خدا نهاده و درون خود بازگردانند. به نظر می رسد بسیاری از نابسامانی های جهان امروز در این تقابل قرار می گیرد معضلی که اندیشه وران امروز دنیای غرب نیز به آن اذعان کرده اند. هدف این مقاله توصیفی- تحلیلی یافتن راهی است که بتواند قرابتی میان اندیشه مدرنیته و تفکر عطار و مولوی بیابد تا گشایشی برای مشکلات انسان مدرن باشد. تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است و نتایج نشان می دهد که مدرنیته برای انسان پوچی، تنهایی، سردرگمی، بریدن از درون خویش و جستن سعادت بیرون از خود را به ارمغان می آورد. عطار در الهی نامه آرزوی شش پسر پادشاه را آرزوهای مادی (بیرونی) می داند: (در جستجوی پریان، جادوگری، جام جم، آب حیات، انگشتری سلیمان، کیمیاگری). در حالیکه او معتقد است که مرکز ثقل آرزوهای آدمی درون اوست. مولانا تمام هستی انسان را در «درون» او می یابد. درونی که بازگشت به سوی تعالی دارد. اندیشه های عطار و مولانا که در تقابل با تفکرات مدرنیته اند، می توانند راه گشایی برای رهایی انسان مدرن از بن بست پوچی و پوچ انگاری باشند. امری که هم اکنون غرب نیز راه چاره را در آن یافته و به انحای گوناگون در جستجوی طلوع مجدد حقیقت قدسی در «درون» آدمی است.
مواجهه دین و مدرنیته در ایران دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
275 - 296
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به دنبال فهم رابطه دین و مدرنیته در دوره قاجار است. عدم آگاهی نسبت به مدرنیته از طرفی و مدرنیزاسیون کردن جامعه از طرفی دیگر، شرایط را به گونه ای رقم می زند که نیاز به مؤلفه های مدرنیته دارد تا جامعه از حالت سنتی به مدرنیته سوق پیدا کند. در این دوره که خاستگاه مدرنیته غرب بوده و جریان توسعه به صورت طبیعی در کشورهای پیشرفته صنعتی طی شد و کشورهای صنعتی و پیشرفته آن زمان از کشمکش های فراوان بین سه کانون قدرت سیاسی، مذهبی و اقتصادی منجر به توسعه گردیدند، بعد از جنگ جهانی دوم زمانی که تلاش شد جریان توسعه وارد کشورهای غیر توسعه یافته، شود و با موانع ساختاری و سرزمینی و فقدان تضمین های حقوقی و قانونی مواجه بودند، به کشورهای جریان مخالف توسعه تبدیل شدند. در کشور ایران جریان توسعه با مشروطه آغاز شد، اما در همین زمان عوامل زیادی با دامن زدن به ناپیوستگی اجتماعی، مذهبی و سیاسی، مانع اساسی برای این توسعه بودند. در جستار حاضر که به روش کتاب خانه ای و تحلیل محتوا نگارش شده است، کوشش می کند مؤلفه های مدرنیته و رابطه آن ها با دین را در دوره قاجار مورد کنکاش قرار دهد. نتایج نشان می دهد صنعت و تکنولوژی، مدارس جدید، آزادی، قانون، مجلس و مشروطه، برابری و ارتش مدرن از مهم ترین و ضروری ترین مؤلفه های مدرنیته برای جامعه ایران دوره قاجار بوده و از طرفی جنبه هایی مانند تفکر مذهبی در ایران دوره قاجار، استبداد دوره قاجار، تقدیرگرایی و اقتصاد مهم ترین موانع ورود مدرنیته به ایران دوره قاجار بوده اند.
ریشه یابی تحول نگرش داریوش شایگان به مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
690 - 665
داریوش شایگان، از روشنفکران برجسته ایرانی و آشنا با میراث سنتی و فرهنگ جامعه ایرانی است و شناخت کمابیش کاملی نیز از مدرنیته و مبانی فلسفی آن دارد؛ ولی آنچه اندیشه های وی را ارزشمند کرده، دگرگونی هایی است که در نگرش او نسبت به مدرنیته روی داده است. شایگان در دوره نخست ارائه اندیشه های خود به شدت مدرنیته ستیز بود و آن را پدیده ای اروپامحور تلقی می کرد که در مرحله نیست انگاری و پوچی قرار گرفته است. وی نگران سیطره مدرنیته بر فرهنگ و معنویت شرقی بود، ولی پس از گذشت چند سال آن را به عنوان فراروایتی برتر به رسمیت شناخت و بر این باور بود که چیرگی مدرنیته بر سایر فرهنگ ها و تمدن ها اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش تلاش می شود تا به پرسش مهمی در اندیشه داریوش شایگان درباره تأثیر تغییر رویکرد نیچه ای- هایدگری شایگان به رویکرد کانتی در رویارویی با مدرنیته پاسخ داده شود. در فرضیه اصلی بیان می شود که تغییر بنیادین رویکرد شایگان به مدرنیته ریشه در تحولات در مبانی فکری وی دارد که در آن مدرنیته به صورت یک فراروایت جهانی پذیرفته می شود. با رویکردی تحلیلی-توصیفی، از روش تحلیل مفهومی مهم ترین نوشته های شایگان برای بررسی تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی بر دگرگونی نگرش این اندیشمند به مدرنیته استفاده شد. دلیل انتخاب موضوع اهمیت و تأثیر آثار شایگان در دوره های مختلف فکری وی در میان روشنفکران ایرانی است. شایگان به این باور رسید که نوشکوفایی میراث سنتی شرق در عصر مدرن، نه تنها آن را جایگزین مدرنیته نمی کند، بلکه به چیرگی دوچندان مدرنیته بر سنت های شرقی منجر خواهد شد.
مدرنیته ایرانی: نقدی بر دیدگاه علی میر سپاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹۱
79 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و نقد نظریه مدرنیته ایرانی علی میرسپاسی به عنوان یکی از تحلیل های مهمی است که درخصوص مواجهه ایرانیان با مدرنیته انجام شده و در آن سعی شده تا الگوهای چندگانه از مدرنیته به عنوان یک نظریه جدید ارائه شود. این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی - انتقادی می خواهد ضمن تحلیل شاخصه های اصلی نظریه مدرنیته ایرانی به ارزیابی و نقد سویه های انتقادی و ایجابی آن در بررسی تحولات ایران معاصر بپردازد. توجه به کاستی های تحلیل وی شامل توجه صرفش به جنبه های فکری و فرهنگی مدرنیته ایرانی و عدم توجه به جنبه های ساختاری و نهادی موثر در تکوین این پدیده و همچنین تاکید شدید به نقش روشنفکران درترویج اسلام سیاسی و عدم توجه به نقش نیروها و نهادهای سنتی در انقلاب اسلامی و نقد سویه های ایجابی الگوی پیشنهادی وی که مبتنی بر تنوع در تجربه های فرهنگی و تاریخی از مدرنیته و تلاش برای ترسیم سیمای غیراروپامحور از آن است از مهم ترین یافته های این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشان گر آن است که نظریه مدرنیته ایرانی ضمن ارائه رویکرد و چشم اندازی جدید به مطالعه تاریخ معاصر ایران برخی از ابعاد مهم آن را نادیده و همین امر هم ضرورت ارائه پژوهش های جدیدتر نمایان می سازد.
«لیبرال دموکراسی رادیکال»: جایگزین فوکو برای «مدرنیته سیاسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، ارزیابی برآیندهای عملی انضمامی نقدهای بنیادی و تبارشناختی فوکو از مدرنیته است و دلالتی است که انگاره های فوکویی می تواند برای نظام سیاسی و کنشگری سیاسی داشته باشد. فوکو بر آن است که در دوران مدرن از قدرت و دانش استعلازدایی می شود. مسئله این است که پذیرش «استعلازدایی قدرت» چه پیامدی در نگاه ما به کنشگری سیاسی، دولت و حکومت مندی خواهد داشت. نگاه استعلازدایانه فوکو موجب می شود که وی امرِ سیاسی را چونان امری حاکمیتی ننگرد و با جای دادن آن در چارچوبی نامتعین که همزمان هم فرهنگی و هم سیاسی است، آن را حکومت مندی بنامد. آنگونه که در این چارچوبِ استعلازدایی شده، امرِ سیاسی حاکمیتی همراه نیست که شخص فرودست را به انجامِ آنچه خود در سر دارد، وادار کند. در برابر، حکومت مندی بر شیوه کردار حکومت شوندگان تأثیر می گذارد، به گونه ای که زمینه خودتغییردهی و خودسامان دهی در رفتار روزانه آنان فراهم می شود و آنان به کاری واداشته نمی شوند که نخواهند، بلکه آزادانه و از رهگذر همان فرایند سوژه شدگی یا عینیت یافتن سوژه ، سلطه بر آنان اعمال می شود. در پاسخ به این مسئله، از نظریه «مدرنیته سیاسیِ» موریس باربیه به عنوان یک ابزار رهنمونی برای تعریف امر سیاسی استفاده شده است و روش کاربست آن نیز «تاریخ ایده های» آرتور لاوجوی است. در نظریه «مدرنیته سیاسی»، دوگانه آزادی- سلطه در دو سطح دولت و جامعه مدنی طرح می شود، آنگونه که با برتری حق و آزادی بر سلطه با نظام سیاسی لیبرال دموکرات همخوانی می شود. فرضیه مقاله این است که باورِ فوکو به «برتری چیرگی» در «مدرنیته سیاسی» و لیبرال دموکراسی (به عنوان نظام سیاسی همخوان با آن) به زمینه سازی برای طرح لیبرال دموکراسی رادیکال می انجامد.
مدرنیته سیاسی در دولت های نهم و دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش دارد با تأکید بر مدرنیته سیاسی، عملکرد و سیاست گذاری های دولت نهم و دهم در حوزه حقوق سیاسی شهروندی را با روش تحلیلی- توصیفی و صرفاً با تأکید بر حقوق سیاسی شهروندی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بر این اساس، سؤال اصلی این پژوهش این است که سیاست گذاری های حقوق سیاسی شهروندی دولت نهم و دهم در حوزه مدرنیته سیاسی چگونه قابل تبیین است؟ فرض ما در پاسخ به این سؤال، چنین است که سیاست گذاری های دولت نهم و دهم، در جهت تضعیف حقوق سیاسی شهروندی و گسترش جامعه توده وار قرار دارد. نتایج بررسی ها نشان داد که در دولت نهم و دهم تضعیف و تحدید حقوق سیاسی شهروندی منجر به اضمحلال و فروپاشی تمایزات و تفکیکات مد نظر مدرنیته سیاسی شده است که حاصل آن گسترش دخالت دولت، تضعیف جامعه مدنی و استقرار نوعی اقتدارگرایی، عدم پاسخ گویی و شفافیت دولت و درنهایت تعمیق هر چه بیش تر ویژگی های جامعه توده وار بوده است.