مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
آگونیسم
حوزههای تخصصی:
منطق کُنش سیاسی امیرالمؤمنین(ع) در طول حیات سیاسی ایشان در مواجهه با مسائل روزگار خود چه بوده است؟ بر اساس چه سامانه ی مفهومی تحلیلی، می توان کنش سیاسی امام علی(ع) را - به عنوان یک کنش گر سیاسی- مورد ارزیابی قرار داد؟ به نظر می رسد، این هدف، مستلزم گذار از خوانش درون ماندگار دینی، از سیره ی امیرالمؤمنین(ع) به بازخوانی سیاسی از این تاریخ است. این گذار و نتایج حاصله از آن، خصوصاً در ذیل گفتمان سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی که آشکارا استوار بر تقلای دستیابی به مدلی از سیاست ورزی در انطباق با منطق عمل سیاسی امام علی(ع) به عنوان بنیان گذار سپهر سیاسی شیعه است؛ اهمیتی دوچندان خواهد داشت و می تواند روزنه ای نو در پیوند میان مطالعات انقلاب اسلامی با مطالعات تاریخ تشیع نیز قلمداد شود.
در این مقاله در این راستا تلاش خواهیم کرد با اخذ الگوی «آگونیستی» به مثابه الگویی که بدون نادیده گرفتن تعارضات بنیادینِ محرک سیاست در پی طراحی سامانه ای برای تحقق بس گانه گرایی و انسجام سیاسی میان نیروهای متعارض است و در آرای «شانتال موف» و «ارنستو لاکلائو» ارائه شده است؛ به اخذ اصولی برای «اعتدال سیاسی» از درون این چارچوب مفهومی پرداخته و سپس با تطبیق احکامی برای کُنش سیاسی که از چارچوب مذکور اخذ شده؛ با سیره ی سیاسی امیرالمؤمنین(ع)؛ به طور مشخص در خِلال تحولات پس از قتل عثمان تا جنگ جمل؛ مدلی از کُنش سیاسی امام علی(ع) به دست دهیم که بتواند پاسخ گوی نیازها و مسائل پیشِ روی سیاست ورزی در زمینه و زمانه ی ما باشد.
«لیبرال دموکراسی رادیکال»: جایگزین فوکو برای «مدرنیته سیاسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، ارزیابی برآیندهای عملی انضمامی نقدهای بنیادی و تبارشناختی فوکو از مدرنیته است و دلالتی است که انگاره های فوکویی می تواند برای نظام سیاسی و کنشگری سیاسی داشته باشد. فوکو بر آن است که در دوران مدرن از قدرت و دانش استعلازدایی می شود. مسئله این است که پذیرش «استعلازدایی قدرت» چه پیامدی در نگاه ما به کنشگری سیاسی، دولت و حکومت مندی خواهد داشت. نگاه استعلازدایانه فوکو موجب می شود که وی امرِ سیاسی را چونان امری حاکمیتی ننگرد و با جای دادن آن در چارچوبی نامتعین که همزمان هم فرهنگی و هم سیاسی است، آن را حکومت مندی بنامد. آنگونه که در این چارچوبِ استعلازدایی شده، امرِ سیاسی حاکمیتی همراه نیست که شخص فرودست را به انجامِ آنچه خود در سر دارد، وادار کند. در برابر، حکومت مندی بر شیوه کردار حکومت شوندگان تأثیر می گذارد، به گونه ای که زمینه خودتغییردهی و خودسامان دهی در رفتار روزانه آنان فراهم می شود و آنان به کاری واداشته نمی شوند که نخواهند، بلکه آزادانه و از رهگذر همان فرایند سوژه شدگی یا عینیت یافتن سوژه ، سلطه بر آنان اعمال می شود. در پاسخ به این مسئله، از نظریه «مدرنیته سیاسیِ» موریس باربیه به عنوان یک ابزار رهنمونی برای تعریف امر سیاسی استفاده شده است و روش کاربست آن نیز «تاریخ ایده های» آرتور لاوجوی است. در نظریه «مدرنیته سیاسی»، دوگانه آزادی- سلطه در دو سطح دولت و جامعه مدنی طرح می شود، آنگونه که با برتری حق و آزادی بر سلطه با نظام سیاسی لیبرال دموکرات همخوانی می شود. فرضیه مقاله این است که باورِ فوکو به «برتری چیرگی» در «مدرنیته سیاسی» و لیبرال دموکراسی (به عنوان نظام سیاسی همخوان با آن) به زمینه سازی برای طرح لیبرال دموکراسی رادیکال می انجامد.
آموزش سواد رسانه ای به کودکان : معرفی شاخص های محتوای آموزش سواد رسانه ای در دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
221 - 247
حوزههای تخصصی:
آموزش سواد رسانه ای در ایران به شکل رسمی و غیررسمی در حال گسترش است و نیاز به متون یا منابعی وجود دارد که به طور علمی شاخص های مناسب برای محتوای آموزش را شناسایی و ارائه کنند. با توجه به این که مخاطب مستقیم و غیرمستقیم این آموزش ، کودکان هستند، در این مقاله با انتخاب رویکرد کودک محور به رابطه کودک با رسانه، مدل های برساخت گرای آموزش سواد رسانه ای مطالعه و تحلیل می شوند. این مطالعه با استفاده از روش تحلیل ثانویه مبتنی بر اسناد، ویژگی های روش و محتوای مناسب برای آموزش سواد رسانه ای را مشخص می کند. این پژوهش نشان می دهد که شیوه آموزش باید از حالت یک سویه به چند سویه، و از تک گویی به گفتگویی تغییر کند. همچنین لازم است محتوای آموزشی در دو سطح نظری و عملی به کودکان یاد داده شود. در سطح نظری کودکان متناسب با سن خود، مبانی مفهومی رسانه را با تاکید بر مفهوم بازنمایی و واژگان اصلی علم مطالعات رسانه یاد می گیرند و با شناخت روش نشانه شناسی از آن برای تحلیل رسانه ها استفاده می کنند. در سطح عملی نیز مهارت تولید رسانه ای، نقد و بازخورد دادن را یاد می گیرند. سه شاخص اصلی برای انتخاب محتوای مناسب نظری و عملی عبارت از یادگیری مفهوم بازنمایی، خودکارآمدی، و بازاندیشی هستند.
سیاست آگونیسم یا آنتاگونیسم ؟ (نگرش به جهانی شدن در جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر گفتمان اصلاح طلبی)
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
77 - 104
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نحوه مواجهه ایران با جهانی شدن و به خصوص در دوره گفتمان اصلاح طلبی (1376-1384) صورت گرفته است. نوع پژوهش حاضر توصیفی - تبیینی می باشد که داده های آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. برای سهولت دریافتن پاسخ مناسب به سؤال این پژوهش یعنی «گفتمان های جمهوری اسلامی در مواجهه با جهانی شدن چه دیدگاه هایی داشته اند؟» و در نهایت این دیدگاه ها منجر به چه نوع رابطه ای بین آنها شده است؟ از مفهوم امر سیاسی شانتال موفه که در آن سه نوع رابطه را در قبال جهانی شدن در نظر می گیرد بهره کافی برده شده است. فرضیه تحقیق بدین صورت مطرح گردید که به نظر می رسید گفتمان اصلاح طلبی با اتخاذ سیاست رقابتی (آگونیستی) به جای اتخاذ سیاست تخاصم کامل (آنتاگونیسم) امکان سازگاری و مقاومت را برای اندیشه انقلاب اسلامی در مقابل تهاجم فرهنگی فراهم کرده باشد؛ درحالی که گفتمان های قبل از آن، سیاست تخاصم کامل (آنتاگونیسم) را اتخاذ نموده بودند. در نهایت یافته های نهایی پژوهش نشان دادند که تا قبل از گفتمان و رویکرد اصلاح طلبی نوعی بدبینی نسبت به جهانی شدن مطرح بوده و اساساً نوعی سیاست آنتاگونیسمی دنبال می شد که با شروع دوران اصلاحات این نگرش دچار تغییر و تحول اساسی شد و به جای سیاست آنتاگونیسمی، سیاست آگونیسمی در پیش گرفته شد که در این میان ارائه ایده گفتگوی تمدن ها از سوی سیدمحمد خاتمی نقش به سزایی در اتخاذ چنین سیاستی داشت.
مواجهه با دیگری: موفه یا هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
337-372
حوزههای تخصصی:
از اواخر قرن نوزدهم، هویت خودبنیاد و سوژه استعلایی دکارتی با انتقادهای جدی از سوی متفکران مواجه شد و ضرورت وجود دیگری در شکل گیری هویت و مدلول یابی «خود» مورد توجه و تأکید متفکران قرار گرفت. شانتال موفه با رویکرد پسامارکسیستی و یورگن هابرماس با رویکردی دموکراتیک و با وجود تفاوت های جدی با یکدیگر، از مهم ترین و تأثیرگذارترین منابع اندیشه ورزی در حیطه هویت و تشخص هستند. این مقاله می کوشد تا اندیشه های این دو متفکر را از منظر مواجهه با دیگری مورد خوانش قرار داده، با ذکر نقاط ضعف، قوت و پیامدهای اندیشه های آنها نشان دهد که کدام یک از آنها بر مبنای استدلال های عقلانی موجه تر و عقلانی تر است. فرضیه اصلی مقاله آن است که دیگرفهمی متأملانه هابرماسی به لحاظ منطق درونی و توان پاسخگویی به نقدهای بیرونی نسبت به اصل تضاد و عقلانیت گفتمانی مورد نظر موفه، موجه تر و عقلانی تر است. روش پژوهش، تحلیلی و از سنخ تحلیل فلسفی است. از این رو معیار موجه تر و عقلانی تر بودن بر مبنای عدم تناقض درونی داده ها، مغالطه آمیز نبودن آنها و سازگاری با داده های واقعی است.
نسبت امر سیاسی (اشمیت و موفه) با دولت در جمهوری اسلامی ایران
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، علاوه بر نوع نگاه دیگر اندیشمندان نسبت به مفهوم امر سیاسی، دو دیدگاه و برداشت از این امر مورد بررسی قرار گرفت؛ امر سیاسی آنتاگونیسمی اشمیت و امر سیاسی آگونیسمی موفه. به نظر می رسد که هر دو نظریه پرداز بر وجود و ماهیت امر سیاسی متفق القولند، اما آنچه منجر به تمایز آنها شده نوع نگاهی است که به امر سیاسی دارند. بر این اساس، می توان این پرسش را مطرح کرد که اشمیت و موفه امر سیاسی را چگونه تعریف کرده اند؟ در راستای سؤال مطرح شده، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نگاه موفه و اشمیت پرداخته است. به نظر می رسد اشمیت امر سیاسی را بر مبنای تمییز دوست و دشمن تعریف می کند. به اعتقاد وی آنچه حائز اهمیت است، تمایز میان دوست از دشمن است و به این خاطر اشمیت بر این باور است که امر سیاسی بدون وجود خصومت/ دشمنی معنایی ندارد. بنابراین در نگاه اشمیت، امر سیاسی آخرین حد آنتاگونیسم (خصومت) است. در مقابل موفه، امر سیاسی را بر مبنای آگونیسم بنیان گذاشته و در پی تبدیل معاند به مخالف است. از نظر موفه، مخالف رقیبی است که وجود آن مشروع می باشد، باید به رسمیت شناخته شود و اگر مبارزه ای باشد، باید آن مبارزه علیه ایده های رقیب باشد، نه تلاش برای حذف و نابود کردن آن. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان انقلاب، نمای جدیدی از دولت در دنیای سیاست ورزی است؛ گفتمانی که اصل را بر استقلال در عرصه تئوری و عملیاتی از تفکرات وارداتی دانسته و مبنا، دولت را نه در تخاصم یا رقابت، بلکه اصل را بر نگاه حفظ استقلال ساختار دولت (حاکمیت) و در درون، مبنا را بر اساس مردم سالاری دینی تعریف کرده اند. بنابراین می توان گفت دولت در نگاه اشمیتی، مشروعیت خود را با نزاع، تقابل و تخاصم به دست می آورد، حال آنکه در نگاه موفه ای بر مبنای پروسه دموکراسی به وجود می آید. اما دولت در گفتمان انقلاب اسلامی، مشروعیت خود را از مردم و دین به دست آورده است؛ گفتمانی که با محوریت مردم سالاری دینی در جامعه حاکم است.
امرسیاسی از نظر شانتال موفه در فهم وتبیین جنبش جلیقه زردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دیگر نمی توان امرسیاسی را تنها در قدرت و دولت مشاهده کرد بلکه بواسطه انقلاب ها و جنبش های عصر مدرن به میان طبقات پایین جامعه راه یافته و دیگر در انحصار قدرت رسمی نیست و مناسبات جدید در حیطه جامعه سیاسی شکل می گیرد. برهمین مبنا، مقاله ی حاضر با هدف بررسی جنبش جلیقه زردها از منظر شانتال موفه انجام و در پی ارائه ی پاسخی به این پرسش هاست که جنبش مذکور از این منظر چگونه قابل تحلیل است و تفسیر او چه تفاوتی با تفاسیر نظریه پردازان دیگر دارد. طبق تفسیر موفه، امرسیاسی محل تخاصم جوامع است که موجب سامان جامعه می گردد. از نظر او تنازعات اجتماعی صرفاً بر تضاد طبقاتی استوار نیست و گفتمان های هویت ساز شکل گیری جنبش ها را فراهم می سازند. او سیالیت و پویایی جوامع متأخر را مبنای تحلیل خویش قرار داده و با استناد به گفتمان های هویتی با نظام سرمایه داری مقابله می کند. به باور وی بسیاری از نظریه پردازان لیبرال از به رسمیت شناختن بُعد خصومت آمیز سیاست خودداری می کنند زیرا از نظر آنان بُعد آنتاگونیسمی سیاست برای رسیدن به اهداف دموکراسی مخاطره آمیز است. برخلاف آنان موفه معتقد است که جنبش هایی از این دست بدلیل گفتمان هویتی متفاوت موجب پویایی هویت های جدید می گردد.
نسبت سراسطوره با گفتمان های سیاسی در دوسالانه های هشتم و دهم پوستر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، بدون آن که به شاکله دیداری آفریده های گرافیکیِ دوسالانه های هشتم و دهم پرداخته شود، تنها مناسبات میان اسطوره ای در دو وضعیت چیره بر دوسالانه های هشتم و دهم، تحلیل خواهدشد. چارچوب نظری و روش شناسی آن نیز تحلیل گفتمان لاکلائو است که البته از نظریه سراطوره نیز با آن درمی آمیزد. بر پایه این چارچوب نظری برای سنجش اثرگذاری گفتمان های سیاسی بر حوزه هنری، نیاز به آن است که حوزه هنری از دو جنبه «تخیل ورزی زیباشناختی» و «سوژمندیِ هنرمندان» درنظر گرفته شود و دو مدل آنتاگونیستی و آگونیستی برای سنجشِ آن، تدوین شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که دوسالانه دهم، هم خوانی بیشتری با مدل آنتاگونیستی دارد تا دوسالانه هشتم با مدل آگونیستی. چرا که وضعیت گفتمانی در زمان برگزاری دوسالانه هشتم آگونیستی نبود و حتی گفتمانی برتر، دیگر گفتمان ها را از میدان سیاست کنار زده بود و جایگاهی چیره داشت. حتی این گفتمان در حوزه هنری نیز وارد شده بود و رابطه های آنتاگونیستی خود را به این حوزه (البته تنها در ساحت سوژه سازی هنرمندان) گسترش داده بود. ولی با وجود گسترش آنتاگونیسم در سطح «سوژه شدگی هنرمندان»، زنجیره هم-ارزی گفتمان غالب در تولید معنا، به حوزه هنری گسترش نیافت است.
نگرش به جهانی شدن فرهنگی از منظر گفتمان اصلاح طلبی (84- 1376)
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
31 - 61
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی نحوه مواجهه ایران در دوره گفتمان اصلاح طلبی (1384 1376) و با تأکید بر آراء و اندیشه های برجسته ترین تولیدکنندگان این گفتمان، سید محمد خاتمی با جهانی شدن فرهنگی صورت گرفته است. در انجام این پژوهش از روش توصیفی تبیینی استفاده شده و داده های آن به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. برای سهولت دریافتن پاسخ مناسب به سؤال اصلی این پژوهش یعنی «گفتمان اصلاح طلبی در مواجهه با جهانی شدن فرهنگی چه دیدگاه هایی داشته است؟» و در نهایت، این دیدگاه ها منجر به چه نوع رابطه ای بین این دو شده است؟ از مدل امر سیاسی شانتال موفه که در آن سه نوع رابطه را در قبال جهانی شدن در نظر می گیرد بهره کافی برده شده است. فرضیه پژوهش بدین صورت بوده است که تا قبل از تثبیت گفتمان اصلاح طلبی در فضای سیاسی ایران، نوع نگاه، رویکرد و رابطه جمهوری اسلامی ایران با جهانی شدن به ویژه بعد فرهنگی آن، رویکردی منفی و بدبینانه و رابطه ای از نوع تخاصم و دشمنی بوده است. با روی کار آمدن دولت خاتمی و شکل گیری گفتمان اصلاح طلبی نوع نگاه و رویکرد به جهانی شدن دچار تغییراتی اساسی شد.