فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۲٬۱۸۶ مورد.
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۳ - Serial Number ۱۱, December ۲۰۲۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
Calligraphy in Islamic art is regarded as sacred due to its connection with the divine word. The Quran itself references the sanctity of the pen, the value of writing, and swears by them. Inscriptions are the only visual elements that directly carry meaning and hold significant importance in the architectural structures of the Islamic period in Iran from both visual and content perspectives. The aim of this paper is to achieve favorable results in response to the following questions: What were the goals and exp Study and Analysis of the Inscriptions Arrays of Imam Mosque in Tehran.ectations of the designers and writers in composing and designing the inscriptions? What elements and components shaped the themes of the mosque's inscriptions? The results of field and library studies indicate that the artists' goal in writing and designing the inscriptions was to create a building worthy of the Muslim community that would attract the attention of every viewer and provide spiritual tranquility. Additionally, the expectation of the designers and writers in composing these inscriptions was to immortalize their memory in the field of art and architecture. Based on the study and analysis of the inscriptions, it appears that most of the inscriptions in Imam (Shah) Mosque are derived from the Quran and contain poems praising FathAliShah, the names of Qajar kings, the names of artists, poets, and verses that indicate the date of the building's construction
بررسی بقایای استخوانی گورستان عصر آهن 2 و 3 قره تپه سگزآباد با رویکرد تافونومیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گورستان شرقی قره تپه سگزآباد واقع در دشت قزوین ازجمله محوطه های مهم عصر آهن 2 و 3 در فلات مرکزی ایران به شمار می رود که به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود از سالیان دور همواره مورد توجه باستان شناسان بوده است. این گورستان در سال های 1396 تا 1400 در قالب کاوش آموزشی- پژوهشی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران مورد کاوش قرار گرفت و شواهد و اطلاعات بسیار مهمی از اواخر عصر آهن و اوایل دوره ماد و هخامنشی را آشکار کرد. یکی از ویژگی های جالب توجه این گورستان تدفین چهارچینه خشتیِ طبقه ای است؛ به طوری که در محدوده ترانشه ایجادشده در این گورستان، 5 طبقه گور شناسایی شد. ازجمله پرسش های اساسی در مورد این گورستان که مقدمه ای برای انجام پژوهش حاضر شد، این بود که «چرا این گورستان و گورهایش دچار آشفتگی و به هم ریختگی مواد و بقایای استخوانی است؟» چرا گوری چنان سالم و برجاست که حتی یک بند انگشتش هم جابه جا نشده و در مقابل، گور کناری اش تا حد زیادی به هم ریخته و آشفته است؟ آیا این عوامل درونی بودند یا از بیرون به گورستان وارد شدند؟ درنتیجه پاسخ به این پرسش ها به عنوان هدف اصلی این پژوهش در نظر گرفته شد. بدین ترتیب با استفاده از علم تافونومی به جستجو و شناسایی عوامل این آشفتگی پرداختیم. با بهره گیری از علوم میان رشته ای مختلف، مجموعه عواملی شناسایی شدند که نقش زیادی در دگرگونی وضعیت این گورستان داشتند. با توجه به پژوهش ها و آزمایش های صورت گرفته مشخص شد که تعدادی عوامل طبیعی همچون وقوع سیل، زلزله، فعالیت جانوران و گیاهان و فعل و انفعالات مواد دفن شده همراه اجساد و همچنین عوامل انسانی از قبیل تدفین ثانویه و فعالیت کشاورزی باعث ایجاد تغییر در گورستان و بقایای برجا مانده در آن شده اند. پژوهش حاضر نشان می دهد که تحلیل تافونومیک می تواند درک بهتری از فرایند های پس از مرگ (post-mortem) و همچنین تأثیرات محیطی و انسانی بر بقایای استخوانی (اعم از انسانی و جانوری) را فراهم کند.
مطالعه تطبیقی شیوه اجرای آرایه گچی کشته بری با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۳۳۶-۳۰۹
حوزههای تخصصی:
در دوره صفویان ابداعات و نوآوری هایی در آرایه های گچی ایجاد می شود. آرایه گچی کشته بری، یکی از جذاب ترین آرایه های معماری دوره صفوی است که با نقوش متنوع در برخی بناهای آن دوره اجرا شده و دارای خلاقیت و نوآوری خاصی است که با شیوه اجرای گونه های دیگر آرایه گچی متمایز است. مطالعه و شناخت شیوه ها و مراحل اجرایی آرایه های گچی معماری صفویه در راستای حفاظت از آن ها به شمار می رود. هدف این پژوهش، شناسایی شباهت ها و تفاوت ها، گوناگونی روش ها و مراحل و ترتیب اجرای آرایه گچی کشته بری در مقایسه با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه و طبقه بندی آرایه های گچی این دوره است. پرسش های پژوهش عبارتند از: طبقه بندی مناسب برای گونه های فنی اجرایی آرایه های گچی در معماری دوره صفوی چیست؟ شباهت ها و تفاوت های آرایه گچی کشته بری با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه از لحاظ شیوه و مراحل ساخت و اجرا کدامند؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی-مقایسه ای، و یافته اندوزی به صورت مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی است. نتایج مطالعات نشان داد آرایه های گچی در معماری صفویه، براساس معیار هفت گانه شیوه شکل دهی، جنس مواد و مصالح مورداستفاده در زمینه، شکل ظاهری سطوح روی نقوش، اندازه و میزان برجستگی، کارهای تکمیلی، ازلحاظ زمینه و شکل نقوش، تقسیم بندی شد. در اجرای آرایه گچی کشته بری برعکس سایر آرایه های گچی دوره صفویه، پرداخت کاری، صیقل کاری، کوژ یا کاوکردن روی سطوح نقوش انجام نمی شد و فقط زمینه طرح و یا برخی از نقوش کنده کاری و نهایتاً پرداخت می شد. آرایه گچی کشته بری ازلحاظ شیوه، مراحل و ترتیب اجرا بیشترین شباهت با آرایه گچی با لایه های رنگی کنده کاری شده دارد. این شباهت ها، ازلحاظ ضخامت هر لایه به اندازه یک میلی متر و شیوه برش با زاویه 90درجه نسبت به سطح نقوش و پرداخت و صاف کردن قسمت های کنده کاری شده و ازلحاظ شکل ظاهری روی نقوش با سطح صاف و تخت، قابل مقایسه است؛ هم چنین، آرایه گچی کشته بری ازلحاظ شیوه، مراحل و ترتیب اجرا، بیشترین تفاوت را با آرایه نقری پرشده با گچ رنگی، دارد.
زیبایی شناسی شهرهای اسطوره ای شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
35 - 65
حوزههای تخصصی:
شاهنامه فردوسی، گنجینه اندیشه های کهن ایرانی درباره جهان و بنیادهای زندگی است. اندیشه هایی که در ساخت هویت ایرانیان، ایجاد نهادهای اجتماعی و ساختارهای مهم سیاسی، و ساخت شهرها و خانه ها مؤثر بوده اند. در گذشته همیشه جنبه های قدسی در ساختن شهرها و خانه ها اهمیت داشته است. شهر چونان نمونه زمینی بهشت باید زیبا و منظم و استوار ساخته می شد. در این مقاله کوشیدیم نخست معیارهای کلی زیبایی شناسی ایرانیان کهن را بشناسیم سپس معیارهای زیبایی شناسی شهرهای اسطوره ای مانند «کنگ دژ» و «سیاوش گرد» و «ورجمکرد» را بشناسیم و در گام بعدی با ذکر نمونه هایی از ساختار شهرهای کهن، نقش زیبایی و اهمیت تناظر با بهشت آسمانی را در ساخت این شهرها نشان دهیم. خلاصه دست آوردهای پژوهش از این قرار است: دین مزدایی سرچشمه اصول زیبایی شناسی ایرانیان است که بر اساس آن، هرمزد مبدأ زیبایی است و زیبایی به معنی مانند شدن به هرمزد است و اصول زیبایی عبارت اند از: 1. کروی بودن؛ 2. روشن بودن؛ 3. مرکزگرایی؛ 4. و شباهت جزء به کل. ساختمان شهرها و خانه ها، دارای تقارن، تناسب و روشنی بود، و هدف غایی در ساخت شهر و خانه، فراهم کردن پناهگاهی استوار، خوش آب وهوا و بهشت گونه برای مردمان بود تا آفریدگان هرمزد ایمن و شاد زندگی کنند و با آبادانی جهان، اهریمن را شکست دهند.
میراث فرهنگی به مثابه پدیده اجتماعی: رویکردی نو در مطالعات تاریخی فرهنگی پروژه های سدسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
109 - 125
حوزههای تخصصی:
توسعه در جهان امروز بر پایه حفظ ثروت های اجتماعی و زیست محیطی پیش می رود تا نیازهای زمان حال را بدون به خطر انداختن امکانات و آسایش نسل های آینده برطرف سازد. این طرز نگرش برخاسته از فرهنگ پایداری است که مفهوم توسعه پایدار مبتنی بر سه رکن پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی را شکل داده است. حفظ میراث فرهنگی در توسعه پایدار نقش مهمی دارد، زیرا نه تنها به حفظ هویت فرهنگی، تقویت ملی گرایی، پیوند بین نسل ها و معنابخشی به حیات اجتماعی کمک می کند، بلکه منافع اقتصادی نیز به همراه دارد که می تواند جوامع محلی را منتفع سازد. پروژه های توسعه ای، به طور خاص طرح های مدیریت منابع آب، مانند احداث سد و شبکه های آبیاری و زهکشی، در صورت بی توجهی به میراث فرهنگی، یک تهدید جدی برای این ثروت ملی محسوب می شوند که با مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتی می توان تا اندازه زیادی آن را خنثی کرد. این مقاله به بررسی اهمیت مسئولیت پذیری اجتماعی در پروژه های مدیریت منابع آب به منظور حفاظت از میراث فرهنگی می پردازد، زیرا تجارب موجود نشان می دهد، عموماً این موضوع در مطالعات اجتماعی مرتبط با طرح های مذکور مغفول مانده است.
Analysis of the Kurdish Tale "Shirzad Shirdil" Based on Joseph Campbell's Theory of the Hero's Journey(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
91 - 107
حوزههای تخصصی:
The present article, which has been written in a descriptive-analytical manner based on field studies in the field of popular literature, examines the oral and Kurdish tale "Shirzad Shirdil," which has not yet been fully documented, based on Joseph Campbell's (1904-1987) theory of the hero's journey. It aligns the stages of the tale with this theory and also addresses some of its symbols. The importance of the present subject is due to the cultural-literary value of folk tales and the interdisciplinary position of Campbell's theory. The main question is: How and to what extent do the stages of this tale correspond to the hero's journey? The hypothesis is that although this tale does not have all the stages of Campbell's hero's journey, it has most of them. Based on the research findings, since Shirzad is accompanied by the older dimension of his existence – Malek-Ahmad - both dimensions must necessarily attain transcendence. Therefore, to complete the hero's journey, the repetition of a stage such as the meeting with the goddess, the passage through the belly of the whale, the ultimate boon, the apotheosis, and the master of two worlds is sometimes manifested. Additionally, this tale lacks the stages of the hero's refusal of return, the magical flight, and the rescue from without.
پژوهشی بر سفالینه های چینی مکشوف از کاوش های باستان شناسی شهر تاریخی بلقیس
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۲۳۰-۲۰۵
حوزههای تخصصی:
شهر تاریخی اسفراین، معروف به «شهر بلقیس»، یکی از شهر های مهم و با شکوه دوران اسلامی است که بین راه تاریخی جرجان و نیشابور واقع شده است. اسفراین در دوران سامانیان و غزنویان از ولایات مهم نیشابور بود و مدت زمان اندکی پس از ایلغار مغول و نابودی نیشابور، با روی کار آمدن ایلخانیان احیا و بیش از پیش شکوفا شد. در ابتدای حکومت «تیمور»، این شهر به شدت تخریب و از اواخر دوره تیموری تا اواخر حکومت «شاه عباس صفویه» با فراز نشیب های سیاسی نسبتاً آرام روبه رشد بوده و با حمله «افغان »ها و تغییرات جمعیتی این شهر به صورت کامل متروک می شود. یکی از مهم ترین کالاهای با ارزش که از قرن سوم تا دوازدهم هجری قمری از چین به مناطق دیگر صادر می شده است، ظروف سفالی سلادن و دیگری ظروفی معروف به آبی-سفید است. از دوره صفویه علاوه بر واردات سفالینه های آبی-سفید، گونه های از همین نوع در داخل ایران تولید می شد؛ با توجه به 9 فصل کاوش باستان شناختی در شهر بلقیس، 5 قطعه سلادن و 2 قطعه سفال آبی-سفید به دست آمده است که درمورد آن ها تاکنون مطالعاتی صورت نگرفته و به همین منظور پژوهش ضرورت یافت. هدف این پژوهش علاوه بر معرفی سفالینه های چینی، مشخص نمودن ارتباطات فرهنگی درون منطقه ای و برون منطقه ای، بازخوانی خطوط نوشته شده در دو قطعه سفال آبی-سفید است. پرسش های اصلی این پژوهش این است که، اولاً این سلادن ها و چینی های آبی-سفید مربوط به چه دوره ای است؟ دوماً سفال های موردمطالعه با توجه به ساختار فنی و مقایسه گونه شناختی، تولید محلی یا فرامنطقه ای است و از چه طریقی وارد شهر اسفراین شده است؟ سومین این که، دلیل حضور این گونه از سفالینه ها در شهر تاریخی اسفراین براساس بافت باستان شناسی و اسناد تاریخی بیانگر چیست ؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات برپایه مطالعات میدانی و کتابخانه ای است. نتایج نشان داد که سلادن ها ازلحاظ دوره زمان بین قرن دوم تا هشتم هجری قمری مربوط است و سفالینه های آبی-سفید به اوایل قرن هشتم تا یازدهم هجری قمری تاریخ گذاری می شوند. سلادن ها و آبی-سفید های مورد بررسی تماماً غیربومی و ازطریق راه دریای و خشکی وارد شهر اسفراین شده است. با توجه به کیفیت و نایاب بودن، نوع نقوش و نوع خطوط و مضامین نوشتاری مربوط به طبقات اعیان نشین و ثروتمند شهر مربوط می باشد.
The Study of the Factors Considered in Locating Eastern Guilan Castles (Case Study: Amlash Castles)
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
29 - 47
حوزههای تخصصی:
Amlash is one of the most important parts of Guilan Province in northern Iran. It has endured unending political and military turmoil due to its special geopolitical and geostrategic position, during the early and middle Islamic eras. The establishment of numerous castles in the area is one of the manifestations of this state of affairs during that period. This study, based on library and field study, is aimed at analyzing the factors that might have led to the formation of the castles. The library studies included a review of literature on military castles and fortresses for an analysis of the factors that might have contributed to the castles in the Amlash region. The field studies included direct observation of the locating, photographic imaging, and numerical measurement and topographical features of those castles.
Obituary: Philippe Gignoux
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
5 - 5
حوزههای تخصصی:
Philippe Gignoux was born in Solaize (Isère) on 1 March 1931. He completed his secondary education at Dominican College of Oullins (Rhône) near Lyon. He graduated in Persian Language from École nationale des langues orientales vivantes, and studied at Ecole pratique des hautes études (EPHE) (IVth and Vth sections) and at the Catholic Institute of Paris.
سیر تحول اسطوره فّر، در ادبیات کهن و نوشته های دینی ایران باستان و بازتاب آن در نمادها و نشان های نقش برجسته شاهنشاهان ساسانی تاق بستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
169 - 189
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های مهم ایران در آغاز فرمانروایی ساسانیان اتحاد نزدیک میان دین و دولت برای حفظ یگانگی کشور بود تحکیم پایه های قدرت توسط دین و توسعه دین با کمک نیروی سیاسی و نظامی از ارکان تفکر بنیان گذاران ساسانی می باشد. در آن روزگار دین و رهبری مذهبی در بسیاری از جریانهای سیاسی و فرهنگی و حتی هنری دخالت عمده داشتند. هنرمندان ساسانی با الهام از دانش موبدان زرتشتی و کتاب اوستا که همواره دین و اسطوره در آن ترکیب یافته است در طراحی و نقش پردازی کتیبه ها و نقش برجسته های ساسانی سمبل های اسطوره ای را با تصاویر تاریخی درهم آمیختند و نهایت دقت را در نظرداشتند که ترکیب دین و اسطوره در شکل نماد و نشان در نقش برجسته ها تجلی یابد.این رابطه تنگاتنگ چه از لحاظ هنری و ظاهری و چه از دیدگاه فرهنگی و معنوی تعلق بزرگی به اسطوره های کهن ایرانی دارد. سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که؛ ایزد مهر، ایزد وای و ایزد بهرام بخشایندگان فّر ایزدی چگونه در نمادها و نشان های تاق بستان در بخشیدن فّر به شاهنشاه ساسانی تجسم یافته اند؟ نمادهایی مانند هلال ماه، دو فرشته در اهتزاز، روبان های مواج در باد،طرح ها و سمبل های نقش بسته بر لباس شاهنشاه و دو گیاه حجاری شده در پای تاق بزرگ تاق بستان چگونه با ایزد مهر و دیانت میترا و بخشش فّر ایزدی در ارتباطند؟
Review and Analysis of Iran's scent-bottles in Different Historical Periods(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۴ - Serial Number ۸, March۲۰۲۴
67 - 76
حوزههای تخصصی:
The art of glassmaking in Iran, with a glorious historical background, visual richness and unparalleled beauty reached its peak of prosperity in different historical periods. Safavid and the Qajar era are among the brilliant periods of Iranian art, which in many fields, was the continuation of the Timurid golden age. These works include the most outstanding examples of court objects, they include the most mundane objects and household utensils produced in workshops, which in each of these two groups, depending on the social class of their patrons and creators, have unique features. One of the unique glassmaking in that era was the production of scent-bottle. The root of the word "perfume" is derived from the Latin word "perfume" and means "passing smell". Scent-Bottles were containers that kept all kinds of perfumes (oily liquid, perfumes, and even pharmaceuticals) in it. Iran is one of the most important centers for the production of glass perfume bottles; however, no research has been done in this field. In this research, while taking a brief look at the historical background of glass production and its manufacturing technique, the form and motifs of Iran's glass perfume bottles have been examined and their manufacturing technique, shape, size and decorative motifs have been studied. The research method is historical-analytical and the purpose is to examine the differences and similarities of perfume bottles in different historical periods, and finally the results proved that there are fundamental differences between perfume bottles through different historical periods in Iran.
مطالعه تطبیقی الگوی روایت در نقاشی مکتب اصفهان و دوره پهلوی دوم
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۳۸۹-۳۶۵
حوزههای تخصصی:
هنر ایران در دوران پر فراز و نشیب خود، همواره تحت تأثیر دیگر جوامع بوده است؛ اما نکته مهم در جریان این تأثیر و تأثرات، حفظ همیشگی منش و ساختار(الگوی روایت) در هنر ایران است. درواقع، در طول تاریخ هنرمندان ایرانی از تجربیات ساختاری و تکنیکی و در کل، موضوعی و محتوایی دیگر فرهنگ ها متأثر شده اند، ولی شخصیت و منش ایرانی خود را حفظ کرده اند و این تأثیرات را در هنر خود مستحیل نموده و روایتی ایرانی ارائه کرده اند. هدف پژوهش پیشِ رو، مطالعه تطبیقی الگوی روایت که عنصری برگرفته از روایت شناسی ساختارگراست، در دو دوره و مقطع تاریخی مهم در هنر تصویری ایران است؛ دوره حکومت «شاه عباس اول» در اصفهان و دوره دوم حکومت پهلوی در ایران. اهمیت و ضرورت این پژوهش از آن روست، که هنر نقاشی ایران در این دو مقطع تاریخی، تأثیرات فراوانی را از هنر اروپا اخذ کرده و مکاتب هنری بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده است؛ از این رو، کوشید می شود به این پرسش بنیادین پاسخ داده شود که، الگوی روایت در مکتب نقاشی اصفهان و دوره پهلوی دوم دارای چه تغییرات و تحولاتی شده است؟ به نظر می رسد، نوگرایی در نقاشی مکتب اصفهان سنخیت بیشتری با سنت های تصویری گذشته ایران داشته و نقاشی در دوره پهلوی دوم با سرگشتگی و پریشانی همراه بوده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی، و با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای، درصدد ترسیم الگوی روایت برای دوره های موردنظر است. یافته های پژوهش نشان می دهد که، الگوی روایت در آثار نقاشان نوگرای مکتب اصفهان در مقایسه با الگوی روایت در آثار نقاشان نوگرای دوره پهلوی دوم، ازلحاظ سبک و ساختار تصویر، در عین نو بودن، در جهت استمرار سنت های تصویری گذشته ایرانی هماهنگی بیشتری را داشته است.
نقش خاندان های حکومتگر در دوره ساسانیان با تکیه بر آثار باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
137 - 173
حوزههای تخصصی:
شاهنشاهی ساسانی، یکی از دو حکومت بزرگ جهان متمدن آن روز بوده است که نه تنها به لحاظ ساختار سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی، و در یک کلام تمدن، از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بوده است؛ بلکه به لحاظ جغرافیایی و وسعت مرزهایش نیز برجسته می نماید. طبق شواهد و مستندات تاریخی با برافتادن اشکانیان و به قدرت رسیدن ساسانیان، تمام ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه و از جمله نظام خاندانی، به عنوان یکی از نمادهای اصلی تداوم قدرت خاندان های حکومتگر به عصر ساسانی منتقل می شود. به طور مشخص، در بازه مورد اشاره از آغاز اشکانیان تا پایان ساسانیان اداره تمام امور کشور به دست هفت خاندان بوده است و این خاندان ها به عنوان اصلی ترین پایه های حفظ، پایداری و استمرار حکومت های متبوع خود به حساب می آمده اند. حوزه نفوذ سیاسی خاندان های مورد بحث در دوران باستان بسیار گسترده و قابل توجه بوده است به نحوی که نه تنها بسیاری مواقع عزل و نصب پادشاهان به دست آنها انجام می شده، بلکه گاهی تشکیل حکومتی، به وسیله این طبقه صورت می گرفته است. در این راستا، پژوهش حاضر در صدد است به بررسی نقش خاندان های حکومت گر در دوره ی ساسانیان بپردازد. انتخاب این موضوع بیشتر به دلیل آن بوده است که طبق جستجوهای محقق، تألیفات و تحقیقات مشخص و مستقلی که بتواند اطلاعانی دقیق و مفصلی در رابطه با خاندان های حکومتگر، جایگاه آنها و نقش و تأثیرشان در تحولات دوره خدمات شان به دست دهد، انجام نشده و جز مطالب بسیار اندک و پراکنده ای در میان تحقیقاتی اندک و آثار تاریخی، درباره ی خاندانهای مذکور و عملکردشان، اطلاعات خاصی یافت نشد.
From Thermopylae to the Persian Gates: A New Look into Ariobarzanes’ Identity and Political Status(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۶, January ۲۰۲۴
33 - 44
حوزههای تخصصی:
Diodorus Siculus, Quintus Curtius Rufus, Polyaenus, and Arrian are the primary historians who have written about the Battle of the Persian Gates but their accounts differ in some details. Much research has been done on the cause of differences between these historians, their method of historiography as well as their sources; but in this article, the main focus has been on the identity and political status of Ariobarzanes, the general who led the Persians in the aforementioned battle. As this essay argues, the clarification of this issue hinges on a large extent understanding Ariobarzanes’ end at the Persian Gates. Of course, due to discrepancies between classical sources and the absence of any Iranian evidence in this regard, this is not an easy task, but this article tries to find the most reasonable answer by identifying the most accurate classical account, and then presents essential historical results to be drawn from it. It should be noted that so far, various researchers, have speculated on the identity of Ariobarzanes with skepticism, but in this article, with detailed criticism of classical resources, the identity and political status of Ariobarzanes are clarified.
Investigating the History of Making Islamic Glass in the 5th and 6th Centuries of the Islamic Era(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۱۰, August ۲۰۲۴
41 - 56
حوزههای تخصصی:
In the 5th and 6th centuries A.H., glassmaking in the Islamic era reached its peak of growth and prosperity in Islamic lands and was accompanied by innovations in the field of construction and decoration, which became the inspiration for glassmaking in the world after this period. This article aims to introduce and categorize innovations in the methods of producing and decorating glass products from the fifth and sixth centuries of Hijra. This research is descriptive-analytical with a library method. The results show in the 5th and 6th centuries of Hijri, Islamic glassmaking underwent significant transformation and innovation, evident in four key areas: color and raw materials, form and manufacturing methods, decorations, and applications. Islamic glassmaking in Iran, Iraq, Syria, and Egypt exhibited distinct technical features compared to the preceding era, which in Iran ceased with the Mongol invasion in the 7th century AH, subsequently shifting to the glassmaking centers of Iraq, Syria, and Egypt.
ساختارشناسی ملات در لایه های اندود سازه موسوم به سقایه ربع رشیدی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوطه تاریخی ربع رشیدی تبریز که در سال 700 ه.ق. ساخته شده است تا سده دهم ه.ق. به صورت های مختلف نظامی و مسکونی مورد استفاده قرارگرفته است. یکی از سازه های معماری ربع رشیدی، سازه آبی موسوم به سُقایه است که در جبهه جنوب شرقی قرار دارد. کاوش باستان شناختی محل موسوم به سُقایه ربع رشیدی از سال 1386 توسط معاونت میراث فرهنگی تبریز شروع شده است. ولی در این مدت، مطالعه فنی بر روی ملات (ملات دیوارچینی و ملات اندود) در این بخش از مجموعه ربع رشیدی انجام نپذیرفته است. مطالعات فنی بر روی مواد و مصالح این سازه آبی (پژوهش پیش رو بخشی از این مطالعات است)، می تواند در آینده به شناخت هویت و کاربری بنا منجر شود. از طرفی برای حفاظت صحیح اثر و همچنین مداخلات مرمتی، نیازمند شناخت فنی ملات در این مجموعه هستیم؛ بنابراین فنّاوری ملات به کار رفته در این سازه آبی، نیازمند بازشناسی با روش های علمی اعم از مطالعات میدانی و آزمایشگاهی و تحلیلی و تجربی است. در این راستا، از سه لایه اندود و همچنین ملات آجرچینی، نمونه برداری شد و مطالعات XRD, XRF, SEM-EDS انجام شد. درنتیجه مطالعات مشخص شد که ملات آجرچینی و ملات لایه های اندود، آهکی است. در مرحله عمل آوری، به همه ملات ها مقداری ماسه و خاک اضافه شده است با این تفاوت که میزان خاک و ماسه در ملات آجرچینی بسیار بیشتر بوده و به همین دلیل، کیفیت آن نسبت به ملات اندود ها پایین تر است. همچنین در ملات لایه های اندود، مقدار کمی دانه های زغال شناسایی شد.
کاوش بازنگری غار کمربند شهرستان بهشهر، استان مازندران
حوزههای تخصصی:
سواحل جنوب شرق دریای کاسپی در منطقه ای که از آن به عنوان «کنار بوم»1 یاد می کنند، همانند بسیاری از دیگر نقاط هلال حاصلخیز، شاهد دگردیسی های عظیم در ساخت جوامع بشری در آستانه انقلاب نوسنگی در اوایل دوره هلوسن بوده است. گرچه تاکنون باستان شناسان نتوانسته اند پیوندی میان پایان دوره پارینه سنگی جدید و دوره فراپارینه سنگی را در منطقه مستند سازی نمایند، ولی به نظر می رسد که شکارورزان و گردآورندگان خوراک در حدود ۱۵۰۰۰ سال قبل از زمان حاضر، وارد منطقه شده و یکی از مهم ترین رخدادهای جوامع بشری را در آستانه نوسنگی شدن رقم زدند. یکی از غار هایی که می توان شواهد حضور انسان در این بازه زمانی را موردمطالعه قرارداد، غار کمربند است که در سال های ۱۹۴۹و ۱۹۵۱م. توسط «کوون» کاوش گردید. اگرچه این کاوش ها، چشم انداز جدیدی از ادوار فرهنگی انسان غارنشین را برما روشن ساخت؛ اما پس از گذشت 70سال، هم چنان ابهامات زیادی در شناخت تسلسل گاهنگاری این جوامع، به خاطر آشفتگی یافته های حاصل از کاوش وجود دارد؛ به همین دلیل با هدف شناخت توالی استقراری در این محوطه در زمستان سال 1400 تیمی از باستان شناسان ایرانی به کاوش مجدد در این غار پرداختند تا در این راستا بتوانند به بازسازی این جوامع در گذار از دوره میان سنگی به نوسنگی با پاسخ گویی به پرسش هایی ازجمله، توالی استقرار در این غار و یا بررسی تغییرات محیطی در ترک و یا توالی سکونت در این استقرارگاه به چه صورت بوده است؟ با توجه به تردیدهای فراوانی که در گاهنگاری این محوطه وجود داشت؛ یکی از هدف های اساسی این کاوش، انجام آزمایش های مجدد برروی یافته های جدید، ازجمله استفاده از آزمایش کربن 14 برروی نمونه های زغال و استخوان است تا با کمک آن بتوان تسلسل و توالی استقرار در این محوطه را بازشناسی نمود. این نتایج نشان می دهد که غار در بازه زمانی60±12270 تا 60±11810پیش ازمیلاد توسط جستجوگران خوراک مورد سکونت قرار گرفته است.
مسأله تجلی در خوشنویسیِ اسلامی؛ با تکیه بر اصول صفا و شأن
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۴۱۰-۳۸۷
حوزههای تخصصی:
مفهوم «تجلی» یکی از مفاهیم بنیادین حکمت و عرفان اسلامی است که ریشه در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) دارد و از همین معبر، وارد زبان ذوقی عرفای مسلمان، خصوصاً ابن عربی، هم اهتمام ویژه ای به آن پیدا می کنند. با وصف این، از آنجاکه مسأله تجلی در هنر، جایگاه خاصی در مباحث عرفانی می یابد و چون یکی از اصول اساسی هنر خوشنویسی همانا «صفا» است و تا زنگار از قلب زدوده نشود و صفا حاصل نگردد، نقشی در آن متجلی نخواهد شد؛ لذا به نظر می رسد که از معبر همین مفهوم تجلی، پیوند وثیقی میان عرفان و خوشنویسی برقرار می شود. برهمین مبنا، پژوهش حاضر کوشیده است تا به این دو پرسش پاسخ دهد؛ 1. تجلی چیست و چه جایگاهی در متون مقدس و عرفانی ما دارد؟ 2. رابطه تجلی با مبانی نظری خوشنویسی اسلامی، خصوصاً «صفا» و «شأن» چیست؟ روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است که براساس داده های کتابخانه ای انجام شده است؛ لذا برای رسیدن به پاسخ روشنِ این دو پرسش و برقراری پلی میان عرفان و خوشنویسی اسلامی و یافتن شأن عرفانیِ «تجلی» در آن، ابتدا به معنای تجلی در منابع دینی همچون آیات و روایات پرداخته شده و سپس در متون عرفانی (نزد ابن عربی و عرفای پیش از او) معنای آن را پی گرفته است. در ادامه، به مقوله تقدس در خوشنویسی پرداخته شده و از ثنای اصول دوازده گانه حاکم بر آن (طبق متن آداب المشق باباشاه اصفهانی) ارتباط «تجلی» با «صفا» و «شأن» در خوش نویسی اسلامی و نسبتش با حُسن یا زیبایی آن بررسی شده است.
تجلی مروارید به عنوان عنصری کارکردی یا مفهومی مقدس در هنر ساسانی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۱۲۷-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
نقش مروارید یکی از برجسته ترین و پرکاربردترین عنصر تزئینی در هنر دوره ساسانی به شمار می رود که بازتاب های متنوعی از آن در آثار فرهنگی و هنری این دوره مشاهده می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه و اهمیت این نقش در هنرهای تزئینی ساسانی، به تحلیل آن به عنوان یکی از شاخص ترین نقوش به کاررفته در زیورآلات شاهانه و نمادی مقدس یا معنادار می پردازد. پرسش های اصلی پژوهش عبارتنداز: مروارید در هنر دوره ساسانی چه نمادها و کاربردهایی را نمایان می سازد؟ شاخص ترین جلوه های بصری مروارید و ارتباط آن با ارزش های معنوی در دوره ساسانی چگونه تجلی یافته است؟ این پژوهش که از نوع بنیادی است، با رویکرد توصیفی، تحلیلی-تطبیقی انجام شده و اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که کاربرد نقش مروارید در هنر ساسانی فراتر از جنبه های تزئینی بوده و به عنوان عنصری نمادین، معنوی و سلطنتی شناخته می شده است. تحلیل ها حاکی از آن است که استفاده از نقش مروارید در این دوره، علاوه بر اهداف زیبایی شناسانه، در پیوندی عمیق با باورهای زرتشتی قرار داشته و نمادی از فرّه ایزدی به شمار می رفته است. این نقش مایه نمادین در گستره ای از هنرهای تزئینی، ازجمله منسوجات ابریشمی، ظروف زرین و سیمین، سکه ها و تزئینات معماری نظیر گچ بری و نقاشی دیواری به کار رفته است. استفاده از این نقش در راستای تأکید بر مفاهیمی هم چون: مشروعیت سلطنتی، تقدس الهی، و با هدف دستیابی به فرّه افزون تر و درنتیجه سعادت و کامیابی بیشتر بوده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که نقش مروارید، با تأکید بر پیوند میان ارزش های مذهبی و اجتماعی، به عنوان یکی از ارکان اصلی هنرهای تزئینی ساسانی، نمادی برجسته از ارتباط میان انسان، ایزدان و نظام سلطنتی در این دوره بوده است.
استقرارهای ساسانی حوضه رودخانه قره چای شهرستان تفرش، استان مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بخش مرکزی تفرش به صورت ناحیه ای کوهستانی محصور در میان کوه ها قرار گرفته است. این منطقه ازآنجاکه در کنار شاهراه شمال به جنوب که از حاشیه کویر می گذرد در دوران مختلف تاریخی مورد توجه بوده و به این ناحیه جایگاه ویژه ای بخشیده است. در دوره ساسانی این ناحیه جزئی از ایالت جبال بوده و راه هایی که جنوب و جنوب غرب و غرب ایران را به نواحی شمالی و شمال شرق متصل می کرده، از این منطقه می گذشته اند. زیرا به دلیل کوهستانی بودن این ناحیه از امنیت نسبی برخوردار بوده است. در این دوره قلعه ها متعددی برای حفاظت از راههایی که از این ناحیه می گذشته اند ایجاد شده است. در بررسی این منطقه 35 محوطه استقراری از دوره ساسانی بررسی و شناسایی شد. که در کناره راه ها و حاشیه رودخانه قره چای شکل گرفته بودند. مطالعه سفالهای سطحی این محوطه ها در کنار معماری نشان می دهد که این منطقه در دوره ساسانی علاوه بر نواحی همجوار، با نواحی جنوب، جنوب غرب و شمال و شمال غرب و شمال شرق ارتباطات فرهنگی و غیره داشته است. در این نوشتار ابتدا به اهمیت بررسی باستانشناسی به عنوان ابزاری کارآمد، به پیشینه تاریخی تفرش پرداخته شده و در ادامه به محوطه ها و داده های سفالی و معماری بدست آمده از این محوطه ها پرداخته شده و مورد تحلیل قرار گرفته اند و در پایان نیز جمع بندی از کلیه مطالب ارائه شده است.