فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۸۰٬۴۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
شکل گیری موج انقلاب های عربی در پایان سال 2010 در خاورمیانه، الگوی نظم منطقه و کنش برخی از بازیگران منطقه ای را متحول و دگرگون ساخت. تحولات ناشی از خیزش های مردمی و افول قدرت های کلاسیک منطقه نظیر مصر، سوریه و عراق،امارات متحده عربی را ترغیب نمود تا با افزایش ثقل ژئوپلیتیک خود، به عنوان قدرت نوظهور و بازیگر کلیدی در معادلات منطقه ای نقش آفرینی کند. امارات که تا سال 2011 روابط خوبی با دولت بشار اسد برقرار کرده بود و یکی از بزرگ ترین سرمایه گذاران خارجی در سوریه به شمار می رفت، با آغاز بحران، روابط دیپلماتیک خود را با دمشق قطع کرد و به حمایت از اپوزیسیون سوریه پرداخت. سال های 2012 تا 2014، دوران سیاست خارجی تهاجمی و اوج تلاش های امارات برای سرنگونی دولت بشار اسد بود، اما از ابتدای 2018 رویکرد ابوظبی از سیاست تهدید و فشار به سیاست تنش زدایی و عادی سازی روابط تغییر یافت.سفر وزیر خارجه امارات به دمشق در پایان سال 2021 و سفر بشار اسد به امارات در آغاز سال 2022 نقطه عطفی در روابط امارات و سوریه به شمار می رود. از این رو، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و الکترونیکی به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که دلیل چرخش امارات از سیاست تهاجمی به عادی سازی روابط با سوریه چیست؟ در پاسخ به این پرسش، نویسنده با کاربست چارچوب مفهومی پراگماتیسم، این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که ملاحظات منطقه ای و بین المللی و مؤلفه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی، منجر به تغییر رویکرد سیاست خارجی امارات در قبال بحران سوریه شده است
تحلیل تطبیقی شهود بصری انسان و خداوند در حکمت اشراق و حکمت ادوایته ویدانته
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
89 - 112
حوزههای تخصصی:
در حکمت اشراق، سهروردی علم الهی را به صفت بصر ارجاع می دهد و بصر را اصلی ترین صفت در ذات حق معرفی می کند، به گونه ای که سایر صفات ذاتی الهی نیز همچون مانند علم، سمع و نور از آن ناشی می شوند. اما او این نظریه را به انسان تعمیم نداده و رابطه میان صفات و ذات انسانی را بررسی نکرده است. این خلأ معرفتی زمانی پررنگ تر می گردد که بر اساس دیدگاه الهیات بالمعنی الاخص، صفات و ذات خداوند ارتباط تساوق دارند و صفات و ذات انسان رابطه تساوی دارند. آیا می توان ارجاع تمامی صفات به بصر را به انسان نیز تعمیم داد؟ و چگونه می توان این تفاوت را بر اساس مبانی عرفانی و فلسفی حکمت اشراق توضیح داد؟ این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی میان حکمت اشراق و آموزه های ادوایته ویدانته، به این پرسش می پردازد. شانکره، فیلسوف برجسته ادوایته، شهود بصری را اساسی ترین ابزار معرفت می داند و نقش بصر را در شناخت به مرتبه ای فراتر از حواس ظاهری گسترش می دهد. با بهره گیری از این رویکرد، مقاله تلاش می کند تا نظریه سهروردی را در چارچوب انسان شناسی عرفانی ویدانته یی بازبینی کرده و امکان بسط آن به انسان را بررسی کند.
گذری بر ترجمه قرآن دکتر حدّاد عادل
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۶ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۱۲)
495 - 525
حوزههای تخصصی:
تاریخچه نخستین ترجمه قرآن به پارسی به درستی روشن نیست. هرچند نقل است از همان سده اول هجری آیه هایی به پارسی ترجمه شده است، اما پیشینیه این اقدام به صورت رسمی به دوره سامانیان و سال های میانی سده چهارم و ترجمه تفسیر طبری باز می گردد که به فرمان امیرنوح سامانی و تأیید علمای ماوراءالنهر صورت پذیرفت. با این قدام، فارسی زبانان از این موهبت برخوردار شدند که سخن خداوند را به زمان مادری خود بخوانند و بشنوند. با آغاز قرن چهاردهم، فن ترجمه از نثر دوران پیشین فاصله گرفت و به عرصه جدیدی پای گذاشت و با تطور نثر فارسی رنگ و بویی تازه یافت و در شیوه تحت اللفظی به سوی ترجمه تطبیقی گام برداشت. پس از انقلاب اسلامی، ترجمه قرآن رونقی بسزا و منزلتی درخور یافت؛ به ویژه در چند دهه اخیر محققان علوم قرآنی این توفیق را یافتند که پیام خداوند را بدون افراط و تفریط از زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل کنند.
یکی از ترجمه های قرآن که با معیارها و شیوهای روشمند ترجمه مطابقت دارد و خود را از سلطه قاعده مندی های تحو عربی به بیرون آورده و با خلق و خوی و مزاج زبان فارسی سازگار افتاده، ترجمه دکتر حداد عادل است. در این مقاله ضمن نقل مختصر شرایط و شیوه های ترجمه قرآن، به معرفی و نقد این ترجمه و مقایسه آن با بعضی ترجمه های دیگر پرداخته ایم.
بن مایه های عرفانی در رمان «چاه بابل» اثر رضا قاسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
23 - 38
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی بن مایه های عرفانی در رمان «چاه بابل» اثر رضا قاسمی پرداخته شده است. روش تحقیق کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی و اهمیت و ضرورت انجام تحقیق، بسامد قابل توجه بن مایه های عرفانی در رمان است. در همین راستا، مهم ترین بن مایه های عرفانی به کاررفته در رمان از جمله ضرورت کسب آرامش در زندگی پردغدغه مدرن، غربت اندیشی، فرشتگان، مراقبه، خودشناسی، تقلّای عروج، عالم ذرّ، تقدّس عدد هفت، عشق و انواع آن بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که قاسمی در رمان «چاه بابل» شخصیت هایی خلق کرده که به دلیل بحران هویت و دل زدگی از روزمره های زندگی به عرفان و معنویت روی آورده اند. این شخصیت ها خود را همانند مجسمه هایی با بال های بریده می پندارند که در دنیا اسیر ملکوت ملال شده اند و شوق عروج به آسمان حقیقت در نهاد آن ها شعله می کشد. در مجموع، رضا قاسمی با اقتباس از داستان «هاروت و ماروت» داستانی آفریده که شخصیت های آن همانند هاروت و ماروت در دنیا مرتکب گناهانی شده اند و عقوبت آن، هبوط در دنیایی است که لذّت آن زودگذر و رنج و غم آن جان گداز است و میل به عرفان و صعود از فرش به عرش در تمامی ابعاد زندگی آن ها مشاهده می شود.
نقش ارتکاز متشرعه در اثبات انسداد نیابت خاص(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
70 - 82
حوزههای تخصصی:
ارتکاز متشرعه به شعور ناخودآگاه اهل یک شریعت نسبت به برخی امور اطلاق می شود. استنباط حکم بدون دریافت جایگاه حقیقی ارتکاز عقلا، عادات مردم و عرف رایج در میان جامعه ای که حکم در آن اجرا می شود کامل نخواهد بود؛ از این رو فقها در بسیاری از موارد ارتکاز را به عنوان دلیل برای تبیین نوع حکم شرعی به کار برده اند. ارتکاز متشرعه نقشی اساسی در اثبات نیابت خاصه دارد که تاکنون ظرفیت و جایگاه آن در این باره مغفول مانده است؛ از این رو، ضروری است نقش ارتکاز متشرعه در اثبات نیابت خاصه مبرهن گردد تا برهانی قاطع در برابر مدعیان نیابت خاصه در عصر غیبت باشد.پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که معناشناسی ارتکاز متشرعه و نقش آن در اثبات نیابت خاصه چیست؟ یافته پژوهش آن است که بر اساس ارتکاز و ثابتات ذهنی متشرعه، مقام نیابت خاصه تنها به نواب اربعه اختصاص دارد و هیچ فرد دیگری حائز این مقام در دوران غیبت کبری نیست.
سازو کار بهره گیری فقه از سایر دانش ها در شناخت موضوعات تخصصی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال ۳۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۲۲)
166 - 195
حوزههای تخصصی:
اجتهاد، عملیاتی مرکب از شناخت موضوع و استنباط حکم و شناخت موضوع مقدم بر استنباط حکم است. بخش گسترد ه ای از موضوعاتی که احکام فقهی به آنها تعلق می گیرد، عرفی صرف اند که شناخت آنها به عهده فقیه نیست و خود مکلف باید آنها را تشخیص دهد اما به دلیل پیچیدگی برخی از موضوعات و تخصصی بودن آنها، برای مکلف مقدور نیست. این مقاله با توجه به گسترش روز افزون موضوعات تخصصی و مستحدثه، با اشاره به ضرورت بهره گیری از سایر دانش ها، سازوکار بهره گیری از سایر دانش ها را در شناخت این دسته از موضوعات تبیین و فرایند آن را به روش تحلیل کیفی از نوع تبارشناسی ترسیم کرده است. این فرایند دو مرحله ای است: مرحله اول، اخذ اطلاعات سایر دانش ها که گام های آن عبارتند از: 1. تعیین نوع موضوع از نظر میزان تصرفات شارع، 2. کشف و تعیین عناوین و جنبه های فقهی مرتبط با علوم، 3. تعیین دانش های مرتبط با موضوع مورد نظر، 4. رجوع به متخصصان دانش مرتبط با موضوعات و 5. جمع آوری اطلاعات مؤثر در جنبه های فقهی مرتبط با موضوع. مرحله دوم، تحلیل اطلاعات و صدور فتوا که گام های آن عبارتند از: 1. تحلیل فقهی اطلاعات به دست آمده از سایر علوم، 2. تعیین راهکارهای برون رفت از موانع شناختی، 3. جمع بندی نهایی اطلاعات به دست آمده از سایر علوم، 4. ایجاد پیوند بین نتیجه نهایی و ابعاد و عناوین فقهی و 5. عملیات اجتهاد و صدور فتوا درباره موضوع مورد نظر.
نقد قصة «سلطانُ ليوم واحد» ليعقوب الشاروني في ضوء نظرية التفكير النقدي ل «ماثيو ليبمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قد زاد الاهتمام بقصص الأطفال، باعتبارها أساساً لبناء الفکر الإنسانی والمستوى الفکری فی المراحل اللاحقه من الحیاه فی العصور الراهنه وتشکّلت نظریات متنوعه ونقدیه للبحث عنها. من أهم هذه النظریات فی نقد القصص هو منهج التفکیر النقدی لماثیو لیبمان. فی مجال النقد الأدبی یمکن استخدام هذه النظریه لفحص وتحلیل الأعمال فی مجال أدب الأطفال وتمییز الآثار التی فیها الکثیر من التأهیل النقدی عن الأعمال الضعیفه فی هذا الصدد. فی هذه المقاله سیتم تحلیل قصه لیعقوب الشارونی، الکاتب المصری ذائع الصیت، فی مجال أدب الأطفال. عنوان القصه «سلطان لیوم واحد» وهنا نرمی إلی تحلیل القصه من حیث تکرار وتطبیق مکونات نظریه التفکیر النقدی ل «ماثیو لیبمان» علی القصه المذکوره. من الواضح بغضّ النظرِ عن عدد أعمال الأطفال التی تستخدم هذه المکونات من الناحیه الفنیه یمکن التوصیه باستخدامها المتکرر من قبل الأطفال فی حیاتهم الیومیه. تخلّصت النتیجه أن یعقوب الشارونی لم یستخدم الترتیب والنمط المحدد لنظریه التفکیر النقدی فی قصته واعیاً؛ إذاً هذه المکونات تتزاید أحیاناً وتنقص أحیاناً أخرى بحسب أسلوبه الشخصی وعملیه القصه. تم استخدام تسعه مکوّنات لنظریه لیبمان فی القصه، وبالنسبه إلی بعضها هناک أکثر من نموذج. من هذا المنطلق تعتبر القصه فعاله وموثوقه فی تعلیم التفکیر النقدی لدى الأطفال. تجدر الإشاره إلى أن المنهج المستخدم فی هذا البحث هو المنهج الوصفی-التحلیلی.
تمظهرات تقنية الصور الحسيّة في شعر إبراهيم مصطفى الحمد (مقاربة تحليلية في ديوان «وَألقَيتُ بي» نموذجاً)
حوزههای تخصصی:
إنَّ الصور الحسیّه هی آلیه من آلیات تشکیل الصوره الشعریه وتسهم فی تعمیق المعنی وتکثیف الدلاله، فلهذا یجمع بین المدرکات ویآلف بین وظائف الحواس بما یمنح تجاوباً جمالیّاً یعین علی إثراء الإمکانات الإیحائیه. إبراهیم مصطفى الشاعر والناقد العراقی المعاصر قد وظّف هذه الآلیه بکثره فی شعره خاصه فی دیوانه «وألقیت بی» الذی خصّه بأشعار ثوریّ تجاه قضایا الأمّه الإسلامیه والعربیه؛ وقد عبّر الشاعر فی هذا الدیوان عن حبّ الوطن وأبدیه الذود والدفاع عنه بأشکال تعبیریه رائعه ممّا دفعنا إلى دراسه الصور الحسیّه وأثرها على نفس المتلقّی ووقعها علیه وفق المنهج الوصفی والتحلیلی. ومن أهمّ ما توصّلت إلیه الدراسه فی نهایه المطاف أنَّ الشاعر بنى دیوانه على الصوره الحسیّه ووظّف فیه حواس الخمس: البصریه، الشمّیه، السمعیه، اللمسیه، والذوقیّه، واستخدم الصورتین البصریه والسمعیه أکثر من غیرها، فلعب هذان الحسّان دوراً محوریاً فی بنیه قصائده. کما کشفت الدراسه أنّ الصور الحسیّه فی قصائد الدیوان ساعد على تولید دلالات إیحائیه قویّه دفعت المتلقی إلى التأمّل وفتحت أمامه أبواب ممارسه ذهنیه وقراءه فاحصه لشعره.
واکاوی بایسته های کیفی و کمی ظنّ محقِّق لوث از منظر فقه و قانون(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های فقهی تا اجتهاد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۷
119 - 142
حوزههای تخصصی:
در نظام جزایی اسلام، قسامه به عنوان یکی از ادله اثبات جنایت در ردیف اقرار، شهادت، سوگند و علم قاضی معتبر دانسته شده و یکی از شرایط آن، وجود لوث -یعنی اماره ای که موجب ظن به صدق مدعی یا سوءظن به مدعی علیه می شود- معرفی شده است. تحقیق پیش رو بر بایسته های لازم در تحقق ظنِّ محققِ لوث تمرکز دارد. ارتباط وثیق بایسته های کیفی با ظن شخصی و نوعی، بازشناسی معنا و مقصود از ظن شخصی و نوعی و ارائه معانی و محتملات متناسب با ظن قاضی را ضروری می نماید. از رهگذر معناشناسی ظن شخصی و نوعی، چهار احتمال به دست می آید که عبارت اند از: متعارف بودن و متعارف نبودن ظن؛ فعلیت و عدم فعلیت ظن؛ قابل اثبات بودن یا قابل اثبات نبودن منشأ ظن؛ ظن کارشناسی یا معمولی. نویسنده اعتبار هر یک از این احتمالات را در تحقق ظنِّ لوثی از منظر روایات، کلمات فقیهان و قانون مجازات اسلامی بررسی نموده و برخی را در تحقق لوث معتبر دانسته است. در کنار بایسته های کیفی، توجه به بایسته های کمی نیز ضرورت دارد؛ به نظر می رسد در مشروعیّت قسامه، ظن به معنای احتمال بیش از 50 درصد لازم نیست و ظن اضافی یعنی احتمال راجح کافی است.
Imam al-Riḍā (PBUH) and Cultural Justice
منبع:
Razavi Heritage, Volume ۱, Issue ۱, Spring ۲۰۲۵
67 - 86
حوزههای تخصصی:
Social justice in the modern state is among those concepts whose essence and implementation are difficult to trace historically, particularly in Islamic history and the conduct (sīra) of the Infallibles. Understanding concepts such as the state, democracy, and social justice from religious foundations is itself a formidable task. The challenge becomes even greater when this complex notion of social justice is further subdivided into more specific domains, such as cultural justice, and examined through the lens of the conduct. This study aims to analyze Imam al-Riḍā’s activism in promoting cultural justice through a descriptive-analytical method. His engagement appears to be explicable across three main areas. First, the debate between agency and structure within justice studies can be specifically traced in Imam al-Riḍā’s conduct. Notably, he not only advanced justice through individual actions but also created structural opportunities, having directly entered existing structures. Second, cultural diversity—recognized as a pillar of cultural justice—is evident in his practice. Third, in the tension between teleology and deontology within cultural justice, teleology holds a distinguished position in Imam al-Riḍā’s conduct. This article elucidates these three dimensions.
موارد مصرف خمس در آیه 41 سوره انفال: تفسیر تطبیقی طباطبایی و صادقی تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیه ۴1 سوره انفال، موارد مصرف خمس آمده است که سه سهم ازآنِ خدا، رسول و ذی القربی و سه سهم نیز ازآن فقیران، یتیمان و درراه ماندگان بیان شده است. بررسی تفاسیر متأخر شیعه در بیان منظور از فقیران، یتیمان و درراه ماندگان حکایت از اختلاف نظر بین مفسران دارد، به گونه ای که برخی اختصاص نیمی از خمس به نیازمندان بنی هاشم را برداشتی نادرست از آیه تلقی نموده که افزون بر ایجاد ذهنیت تبعیض نسبت به سایر نیازمندان، با سایر آیات قرآن و برخی از روایات در تضاد است. با توجه به اینکه این اختلاف نظر تفسیری می تواند تأثیر بسزایی در احکام مرتبط با خمس بگذارد، این پژوهش برآن است تا با تطبیق نظرات دو مفسر متأخر، طباطبایی و صادقی تهرانی، استدلال آنان را ارزیابی کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استدلال های طباطبایی در استناد به آیه ۵ احزاب در اثبات نسب سادات، و روایات «اوساخ» در اثبات اختصاص خمس به سادات برای حفظ کرامت ایشان فاقد استواری لازم بوده و استدلال های صادقی تهرانی در اثبات عدم اختصاص فقیران، یتیمان و در راه ماندگان به سادات از استحکام بیشتری برخوردار است.
واقعه کربلا در دیدگاه ابن تیمیه: یک روایت متفاوت
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳۹
49 - 66
حوزههای تخصصی:
واقعه کربلا، یکی از مهم ترین و أثرگذارترین رخدادهای تاریخ اسلام است که همواره مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرار داشته است. ابن تیمیه (661-728ق) متکلم و فقیه اهل سنت، دیدگاه هایی خاص و جنجالی درباره این واقعه ارائه کرده است که بررسی آن ها می تواند ابعاد جدیدی از اندیشه های او را روشن سازد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، درپی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه ابن تیمیه درباره واقعه کربلا چیست و چگونه می توان آن را در چارچوب تفکرات سیاسی و مذهبی او تحلیل کرد؟
یافته های پژوهش نشان داد که ابن تیمیه با اتخاذ رویکردی سیاسی مذهبی، تلاش کرده است از یزیدبن معاویه دفاع کند و قیام امام حسین(ع) را اقدامی نادرست جلوه دهد. وی در آثار خود، به ویژه منهاج السنه ضمن انتقاد از قیام امام حسین(ع)، مسئولیت مستقیم جنایات کربلا را از یزید سلب کرده و آن را به عوامل اجرایی، مانند عبیدالله بن زیاد نسبت داده است.
دیومردُمان* واکاوی کیش دیویسنا در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۹ بهار و تابستان ۱۱۴۰۴ شماره ۱
151 - 184
حوزههای تخصصی:
کیش دیویسنا که غالبا در تقابل با مزدیسنا مورد اشاره قرار می گیرد، از جمله کیش های رایج در ایرانِ باستان است که ردّپای آن تا روزگارانِ کهن تر قابل پیگیری و شناسایی است. هدف از نگارش این مقاله پژوهشی، تاریخی و دینی درباره این کیش است که با روشِ کتابخانه ای و استناددهیِ متنی صورت گرفته است. با بررسی متونِ اوستایی و پهلوی و بازخوانیِ برخی از کتیبه های باستان، چشم اندازی از اعتقادات دیویسنان و چگونگی برگزاری آیین ها و مناسک ایشان به دست می آید. در عین حال، مردمانِ دیویسنان به لحاظ باورها و آیین های خود، شباهت هایی با برخی گروه های دینی و قومی و یا برخی طبقات اجتماعیِ عصر خود دارند که شناخت آنها را دشوار ساخته و ترسیم روشنِ خطوطِ شکل گیری، زیست و موقعیتِ آنها در میان مزدیسنان را دشوار می سازد. با این همه، دیویسنان به لحاظ سیاسی، دینی و اجتماعی از چنان تأثیری برخوردار بودند که به یکی از دغدغه های شاهان هخامنشی تبدیل شدند و در اوستای کهن و متأخر، یک کتیبه هخامنشی و نیز متونِ دست اولِ پهلوی مورد طعن و لعن قرار گرفتند. توجه به تحولات زبانیِ اقوامِ هندواروپایی و سپس هندوایرانی، دقت در دگردیسی های معنایی و مصداقیِ برخی واژگان کلیدی همچون دَئِوَه، شناخت و بررسیِ خط تمایز بین کاست های مختلف اقوام ایرانی همچون مادی ها و پارسی ها، کوشش در فهم درستِ بنیادهای الهیات مزدیسنایی همچون ثنویت و ریشه یابیِ علتِ رواج یا ممنوعیت برخی آیین ها همانند رسم قربانی خونین، به فهمِ بهترِ کیشِ دیویسنا کمک می کند. آنچه که در پایان به عنوان نتیجه پیش رویِ پژوهشگر قرار می گیرد، وجود مفهومی و مصداقی سه دسته دیو و به تَبَعِ آن، سه گروه دیویسنان در متون اوستایی و پهلوی است.
نگاهی نو به روش های تفسیری فریقین در تفسیر آیه 55 سوره مائده در اثبات ولایت حضرت علی (علیه السّلام)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۸)
124 - 163
حوزههای تخصصی:
آیه 55 سوره مائده، ازجمله آیات بسیار مهم و ویژه در اثبات ولایت امام علی(علیه السّلام) است. تحلیل درست این آیه خودبه خود شبهات زیادی را دفع خواهد کرد. متأسفانه بسیاری از مفسران تلاش زائدالوصفی را در دفع شبهات، ذیل این آیه داشته اند، و حال اینکه، تفسیر یا تأویل دقیق این آیه، با استفاده از روش های سه گانه قرآنی به اضافه کشف معنایی لغات در آیه می تواند زمینه ایجاد شبهه را برطرف کند. قاطبه مفسران در تفسیر آیه، به روایاتی اعم از شأن نزولی، و روایات مفسره یا مؤوله متوسل شده اند؛ درحالی که شبهه واردشده از سوی شبهه کنندگان، به کشف معنایی لغت «ولیّ» و کلمات دیگر آیه بازمی گردد. ازاین رو یکی از مهم ترین محورهای پژوهش های قرآنی، کشف و تبیین دقیق معانی آیات و گزاره های متشابه با روشی نو و با نگاه تحلیلی - توصیفی است. بی تردید فهم و دریافت معانی قرآن، بدون شناخت و درک معانی واژگان ممکن نیست. این موضوع همواره دغدغه اصلی دین پژوهان و مفسران بوده است که با شناختی دقیق و ریشه ای از واژگان، به کنه غایات و مقاصد الهی پی ببرند. یکی از پرکاربردترین اصطلاحات قرآنی، واژه «ولیّ» است که در معانی مختلفی به کار رفته است. یافته ها نشان می دهد واژه «ولیّ» در قرآن با معانی فرزند، سرپرستی و رهبری مادی و معنوی، و دوست، و به منزله اسم و صفت الهی به کار رفته، و با واژگان اولی الامر، اطاعت و ... هم نشین است. بنابراین واژه «ولیّ» مشترک لفظی است که برای فهم دقیق معنای آن، باید به قراین قبل و بعد آن توجه شود که از طریق هم نشینان و سیاق آیه، به معنای اصلی آیه پی برده شود. در آیه 55 سوره مائده، سرپرستی امت و ولایت بر آنها همانند نبی اسلام| آمده است.
شیْخ سَعْدی دَر نِظامیّه چه می کَرْده اَسْت؟! (لَخْتی گَشْت و گُذار دَر أوهام و أَسْمار!)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به بررسی و تحلیل چرایی حضور سعدی در نظامیه می پردازد. در این باره بحث و بررسی فراوان است و این مقاله در نظر دارد با بررسی همه موارد نکاتی را نیز به یافته های پیشین اضافه کند.
مقایسه «مثبت نگری به انسان» از دیدگاه روان شناسی مثبت و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
263 - 285
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مبانی انسان شناختیِ روان شناسی مثبت نگر، پذیرش نگاه مثبت به انسان است. در پی تبیین چیستی چنین نگاهی به انسان می توان آن را مشتمل بر دو مؤلفه دانست: یکی پذیرش منش و ویژگی های مثبت صفت گونه در انسان و دیگری اصالت توأمان توانمندی ها و ضعف ها در انسان. از نگاه قرآن کریم، طبق برداشت بسیاری از مفسران، شاکله به معنای منش است و پذیرش تحولات قلب، تأکید بر ظهور ویژگی های اخلاقی در ظرف آخرت و تکرار زیاد عباراتی مانند «بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» نشان از پذیرش ویژگی های صفت گونه است. ازسوی دیگر، قرآن کریم نیز نه تنها ویژگی های مثبت صفت گونه را می پذیرد؛ بلکه مفسران بر این باورند که قرآن کریم گرایش های دوگانه ای را درون انسان می پذیرد که با هم تقابل ندارند و مفسران برای جمع میان آن ها از تعابیر مختلفی بهره برده اند. در مجموع به نظر می رسد که نگاه مثبت به انسان در روان شناسی مثبت با قرآن کریم همسویی فراوانی دارد.
Self-Knowledge and Avicenna’s Floating Man Thought Experiment(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۳)
119 - 136
حوزههای تخصصی:
Avicenna’s floating man thought experiment has been examined and criticized for over a thousand years from various philosophical perspectives. While traditional and modern criticisms exist, the latter primarily focus on the confusion between epistemology and ontology. The ontological dimensions have received significant attention, but the epistemological aspects remain underexplored. I propose a modern critique suggesting that if valid, the thought experiment may not support substance dualism. However, some modest versions could bolster modest dualism, which posits that mental properties are distinct from physical ones, without adhering to Cartesian concepts. I present seven versions of the thought experiment. The first differs from Avicenna’s original and focuses on the individuation of self and body, but is vulnerable to modern critiques due to its conflation of ontological and epistemic aspects. The remaining six versions avoid this issue and do not assert that the mind is an immaterial substance. The second version examines epistemic differences between basic self-knowledge and knowledge of the body. The third addresses self-referential and self-verifying aspects of self-knowledge. The fourth explores modal properties, while the fifth highlights the self's necessary relationship to self-knowledge. The sixth emphasizes the environmental neutrality of basic self-knowledge, and the final version utilizes the self as a critical reasoner. I also support and revise these six versions with eleven general remarks.
بررسی تطبیقی مراحل سلوک عرفانی از منظر ابن عربی و ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
397 - 424
حوزههای تخصصی:
سیر و سلوک آداب و رسوم و کیفیت مقامات و احوال، و چگونگی در طریقت است و ترقی زندگی روحی را به سیر و سفر تشیبه کرده اند. سالک در سیر و سلوک از همان لحظه ای که به راه می افتد و در پی تکمیل خود برمی آید، در راه وصول به منظور و مقصود خود از منازل و مراحل گوناگونی می گذرد. سیر و سلوک طی کردن مراحل جهت تهذیب و تصفیه نفس است؛ و سالک را اهل سلوک و نیز اهل طریقت هم می نامند از آنجایی که در مورد سلوک عرفانی نظرات و انتقادات فراوانی وجود دارد، نویسنده کوشیده است تا دیدگاه ابن عربی و ترزا در مورد سلوک عرفانی را در اثر حاضر بررسی کند. این تحقیق به روش توصیفی - تحلیلی انجام پذیرفته و اطلاعات مورد نیاز با استفاده از روشاسنادی و کتابخانه ای گردآوری و تجزیه و تحلیل شده است. و در نتیجه نهایی تحقیق میتوان گفت ترزا در بیان مراحل، شرایط، روش و نتایج سلوک عرفانی منظم تر و روشمندتر بوده اما شیوه پردازش ترزا کاملاً علمی نیست بلکه بیشتر توصیه هایی ناظر به رفتار و تجربه سالکان است. اما ابن عربی شیو های کاملاً علمی دارد. او فردی است که اهل شهود و مکاشفه است و در دریافت شهود مقام دارد و حال نیست. او در تعبیر و تفسیر شهودها (چه خود و چه دیگران) ید طولانی دارد. ابن عربی حفظ سلامتی جسم در تمام مراحل سلوک را از ضروریات می داند و معتقد است در ریاضت نباید زیاده روی کرد اما ترزا به ریاضت شاقه نیز توجه دارد. هر دو عارف به کسب فضایل اخلاقی توجه داشته که ابن عربی اهم آن را توکل اما ترزا بیشترین تأکید بر تواضع و فرونی دارد. از دیدگاه ابن عربی غایت سلوک روحانی است. سالک الی الله در ابتدای سلوک معرفت به خویش و به تبع آن معرفت به خدا ندارد و در نهایت سلوک و معرفت به نفس می یابد و پی می برد که خود چیزی جز خدا نیست، که نتیجه سیر و سلوک را خودشناسی و درک وحدت وجود می داند. و ترزا مراحل سلوک را در "کاخ درون" هفت مرحله برشمرده و در نهایت به وحدت شهود رسیده است.
نقش بحران اخلاقی (اجتماعی) در بحران فروش در صنعت بانکداری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
389 - 404
حوزههای تخصصی:
گرچه نظام بانکی کشور متعهد به اجرای اسناد بالادستی است و همواره سعی داشته است مجری منشورهای اخلاقی مدون خود باشد، اما یک پیشنهاد مطلوب برای ترویج مسئولیت اخلاقی در بانک ها و نهادینه سازی بیشتر این فرهنگ مفید و موثر در نظام بانکی کشور، آن است که بانک مرکزی با تدوین مجموعه ای از کدهای اخلاقی، آن ها را جهت اجرا به شبکه بانکی ارائه دهد. تدوین و ابلاغ این کدها و در ادامه نظارت و ارزیابی و رتبه بندی بانک ها قادر خواهد بود رقابتی در بین بانک ها در انجام فعالیت های اخلاق مدار جهت کسب رتبه های برتر به وجود آورد. از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش بحران اخلاقی (اجتماعی) در بحران فروش در صنعت بانکداری ایران است. پژوهش حاضر، از نوع کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون صورت گرفته است. برای شناسایی نقش بحران اخلاقی (اجتماعی) بر بحران فروش بانکی، اقدام به استخراج عوامل شکل دهنده بحران اخلاقی(اجتماعی) که بر روی بحران فروش بانکی موثر هستند پرداختیم. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و از نوع قضاوتی بوده است. در این نمونه گیری هدفمند قضاوتی، قصد ما انتخاب مواردی است که با توجه به هدف پژوهش، اطلاعات زیادی داشته باشند، لذا مصاحبه های نیمه ساختار یافته با 15 نفر از جامعه بانکداری (مدیران تحقیق و توسعه و مدیران بانکداری شرکتی بانک های تجاری خصوصی) انجام شده است. برای بررسی حجم نمونه کیفی از روش نمونه گیری نظری تا مرحله اشباع داده ها استفاده نمودیم. عوامل شکل دهنده بحران اخلاقی(اجتماعی) که بر روی بحران فروش بانکی موثر هستند، در قالب در قالب ۲ تم اصلی، ۲ تم فرعی و 21 مفهوم استخراج شدند. یافته ها نشان داد که مولفه های تاثیرگذار بحران اخلاقی (اجتماعی) که منجر به بحران فروش بانکی می شوند عبارتند از: عوامل اجتماعی و محرک های داخلی (اخلاقی). نتایج نشان داد عواملی اجتماعی مانند تغییر انتظارات و تغییر نگرش سرمایه گذاران و مشتریان ، نرخ بالای بیکاری و کاهش سرمایه اجتماعی بانکها (عدم اعتماد به بانک ها بخاطر عدم توجه به مسایل مورد اهمیت مردم (اقتصادی و سیاسی و ..) بعلاوه عوامل اخلاقی از جمله فساد داخلی بانکی در میان کارکنان در ارتباط با مشتریان، ارتباط نامناسب با مشتریان و عدم رضایتمندی مشتریان از خدمات بانکی ، رفتار غیر اخلاقی و صرفا منطبق با منطق اقتصادی و عدم وام دهی مبتنی بر اعتماد در نهایت بیشترین فراوانی در تشدید بحران فروش بانکی دارند.
بازخوانی واقع گرایی و ناواقع گرایی در پرتو یافته های علوم اعصاب شناختی از منظر ریچارد جویس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
53 - 91
حوزههای تخصصی:
مناقشه واقع گرایی و ناواقع گرایی یکی از مهم ترین مسائل اساسی فرااخلاق بوده و هست. در این میان عقل گرایی به عنوان نماینده تمام قد واقع گرایی و احساس گرایی به عنوان نماد اصلی ناواقع گرایی معرفی شده اند. یکی از عرصه های نوین که در این مناقشه می تواند نقش ایفا کند علوم اعصاب سناختی است که با بررسی تجربی کارکرد عقل و احساس در جریان قضاوت و عمل اخلاقی، ممکن است به نفع یا بر ضد هریک از این دو وارد میدان شود. ریچارد جویس کسی است که تلاش کرده نشان دهد این یافته ها نه از احساس گرایی حمایت کرده و نه به عقل گرایی خدشه جدی وارد می کند. او با بررسی انواع عقل گرایی، به حملات منتقدان پاسخ می دهد. در این میان مباحث جاناتان هاید و جاشوا گرین به عنوان مدافعان احساس گرایی و در نتیجه ناواقع گرایی تحت یافته های علوم اعصاب شناختی از یک سو و تحلیل های جویس از امکان پایبند ماندن به واقع گرایی از مسیر عقل گرایی باب جدیدی را برای ابراز روایتی برساخت گرایانه از واقع گرایی می دهد که اتفاقا با دیدگاه فیلسوفان مسلمان (یا حداقل برخی از آنان) بسیار سازگار است.