فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۸۰٬۵۴۳ مورد.
منبع:
پژوهش های فقهی حقوق بشر دوره ۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
17 - 34
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: حقوق شهروندی یکی از مفاهیم مهم در تنظیم مناسبات شهروندان و دولت محسوب می گردد. هدف از پژوهش حاضر، تبیین و مقایسه مفهوم مزبور در چهارچوب اسلام و نظام حقوق بشر بین المللی می باشد.
مواد و روش ها: این تحقیق از نوع نظری بوده روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی می باشد و روش جمع آوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای است و با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات صورت گرفته است.
یافته ها: علی رغم وجود برخی اختلافات میان اسلام و حقوق بشر در شناسایی مصادیق حقوق شهروندی و برخی آثار خاص آن، اوصاف و ویژگی های اساسی حقوق شهروندی (مانند تعلیق ناپذیر بودن مصادیق اساسی) در اسلام و نظام حقوق بشر مشابه می باشد.
ملاحظات اخلاقی: در تمام مراحل نگارش پژوهش حاضر، ضمن رعایت اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
نتیجه : مساوات و برابری، امنیت، آزادی های اساسی، حق دادخواهی، حق آموزش و پرورش و حق برخورداری از تأمین اجتماعی از جمله اصول شهروندی اسلامی و بین المللی می باشند. تعالیم اسلامی در مورد حقوق شهروندی بسیار کامل و جامع است، و همخوانی گسترده ای بین اسناد حقوق بشر و مبانی دین اسلام وجود دارد.
Some of non-Aristotelian elements in philosophy of Avicenna(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
117 - 143
حوزههای تخصصی:
Avicenna (Ibn Sinā) is the inheritor of Peripatetic Philosophy. Peripatetic Philosophy is the same as Philosophy of Aristotle, and Avicenna always praised Aristotle for that he reformed and reorganized philosophy in a logical and intellectual framework so that One can deliberate its truth and false according to reason. However, Avicenna in his Philosophizes was extending new approaches, and under several decisive elements he produced a new collection and presented his special philosophy. Four decisive elements in presentation of special philosophy of Avicenna are (1) Greek philosophy, (2) religion of Islam, (3) mysterious aptitude, and (4) intellectual genius. These factors drove Avicenna to a conclusion that by avoiding some Aristotelian elements and approaching to some non - Aristotelian elements, attain his special philosophy, a philosophy that, in spite of being Peripatetic, is in accordance with Religion and compatible with spirit and principles of Islamic culture.In this article, in proper order and brief manner, I will present a description and explanation of the three elements that are non-Aristotelian and have a great impression on Avicenna's philosophy, and finally detect same agreement of opinions in their works. The elements that we will speak of them are as follows: (1) on the doctrine of emanation and proceeding world from First Principle. (2) on the reason and soul and body. (3) on the matter and form
جایگاه و نقش راهبرد فرهنگ سازی در افزایش باروری و جمعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲۱
47 - 60
حوزههای تخصصی:
موضوع کم فرزندآوری و کاهش باروری، دارای ابعاد و زوایای گوناگون است. با این همه، اما بیش از آنکه مسئله ای جمعیت شناختی باشد، پدیده ای فرهنگی است. ازاین رو راه برون رفت از آن نیز از سنخِ امر فرهنگی است. همان گونه که کم فرزندآوری در دهه های پیشین فرایندی بود که از طریق فرهنگ در جامعه ایرانی، اشاعه یافت. یکی از مهم ترین راهبردهای فرهنگی برای افزایش باروری و جمعیت، فرهنگ سازی است. سیاست گذاران و برنامه ریزان در طراحی، تدوین و اجرای الگوی افزایش جمعیت، از فرهنگ سازی بی نیاز نیستند. اهمیت و ضرورت فرهنگ سازی در موضوع افزایش باروری از آن جهت است که مسئله فرهنگ بر شکل گیری جهان اجتماعی و نظام های معنایی متفاوت تأثیری شگرف دارد. ازاین رو در این نوشتار تلاش شده است تا جایگاه فرهنگ سازی در افزایش باروری و جمعیت، مورد بررسی قرار گیرد. داده های پژوهش به صورت اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری شده و با کاربست روش توصیفی و تحلیلی، پردازش شده اند. یافته ها بیانگر این است که راهبرد فرهنگ سازی از طریق ترویج سبک زندگی اسلامی، ترویج ازدواج بهنگام و آسان، نکوهش تجرد، اصلاح الگوی مصرف، بهره گیری ظرفیت حمایتگری سالمندان، اشاعه گفتمان خانواده پرفرزند، تقبیح طلاق و فرهنگ سازی برای زایمان طبیعی بر افزایش باروری تأثیر می گذارد.
The Question of ‘How Are Synthetic A Priori Judgments Possible’ in Contemporary Islamic Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
According to Kant, the lack of progress in metaphysics is due to the fact that philosophers tried to solve metaphysical problems without examining the limits of our reason, and the outcome of these endeavors has been a dogmatic metaphysics fraught with contradictions and tensions. Then, after examining the types of cognition, he concludes that in order to determine the limits of reason's capacity, one must answer the question: “How are synthetic a priori judgments possible?” Some contemporary Islamic philosophers have sought to answer this question inspired by the teachings of Islamic philosophy. One solution involves resorting to conceptual relations that make the synthetic a priori judgments possible, while another solution is to deny outright the a priori/a posteriori and analytic/synthetic distinctions of cognition. In this paper, using a comparative-analytical method, I demonstrate that these two solutions are unsuccessful. The proposed alternative is to consider the possibility of such propositions as fundamental and in no need of further explanation. This suggestion seems to be simpler and fully consistent with the teachings of Islamic philosophy.
تاریخ گذاری روایت دال بر مجازات مرتد به دستور امیرالمؤمنین(ع) در مصادر فریقین با روش تعیین حلقه مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعات چالش برانگیز در فقه اسلامی، بحث از احکام ارتداد است. در بسیاری از متون تاریخی روایی فریقین، گزاره های متعددی موجود می باشد که در آن ها امام علی(ع) در موقعیت های گوناگون و به هنگام اجرای پاره ای از احکام فقهی درباره مرتدان، به پایمال کردن، کشتن و گردن زدن آنان دستور نموده است؛ لذا پژوهش حاضر، با نظر به حساسیت موضوع و با هدف تحلیل شبهات موجود در این باب، سند و متن گزاره «قَالَ طَئُوا یَا عِبَادَ اللَّهِ فَوُطِئَ حَتَّى مَاتَ» و تحریرات مشابه با آن را تاریخ گذاری نموده و به دنبال بررسی این پرسش است که تعیین حلقات مشترک، کدامین دوره را نخستین مبدأ زمانی پدیداری روایات، معرفی می دارد. این نوشتار در راستای رفع خلأ مطالعاتی پیرامون تاریخ گذاری روایات در مجامع فریقین، گزاره های موجود را با تکیه بر ضوابط تحلیل سند و متن از نگاه غربیان، بررسی نموده و با کاربست روش توصیفی تحلیلی بدین نتایج رسید، که روایات دالّ بر لگدمال کردن، قتل و ضرب مرتد، به لحاظ اسنادی از اتقان کافی برخوردار نیست و در تحلیل دلالی نیز به سبب تعارض روایات با آیات، سیره نبوی و علوی، علم و عصمت امام(ع) و توافق مفهومی گزاره ها با آموزه های ادیان غیراسلامی و سنت حکام اموی، به وضوح می توان وضعی بودن این دسته از روایات را فهم نمود.
حدیث «دگرگونی قلب مومن میان انگشتان خداوند» در رهیافت های حل مشکل از منظر محدثان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میان روایات اعتقادی، احادیثی به چشم می خورند که از یک سو، اخذ معنای ظاهری آنها با باورهای شیعی و عقلی در تعارض است و از دیگر سو، اعتبارشان مانع می شود که آنها را به راحتی کنار گزارد. قرار داشتن قلب مؤمن در میان دو انگشت از انگشتان خداوند متعال، از این دست روایات است که علاوه بر ظاهری تجسیم گونه، با صراحت بر عدد و ترکیب دلالت می کند. از آنجا که خداوند سبحان، از چنین تعابیری منزه است، چگونگی انطباق این اخبار با باورهای توحیدی، مسئله ای است که همت اندیشوران را به خود معطوف داشته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با تحلیل گونه های نقل، رهیافت های خروج از مشکل در این روایت را به تصویر بکشد. ثمره این تلاش، تبیین رویکردهای حلی در پنج گونه نقل و نیز نمایان سازی رخداد خطا در قلم عالمان، از انتساب حدیث گرفته تا زیادت، نقصان و غیره است. بر خلاف تصور رایج، اصل این روایت در امامیه، از مفردات صدوق است و کثرت نقل آن صرفاً به منقولات اهل سنت بازمی گردد وآنچه متفق فریقین است دلالت اجمالی معناست که از دعای غریق برداشت می شود. قوت إسناد که مکشوف از ترسیم شبکه اسانید روایات و بررسی درایه ای طرق نقل است، مانع از پذیرش نقد سندی و رویکرد انکاری است. همچنین به رغم تصور رایج موافقان حدیث که تأویل به «تسلط و قدرت خداوند بر قلوب» را معنای اصلی حدیث می دانند، تحلیل بیش از هفت وجه معنایی مختلف در رویکرد تأویلی، معنایی فراتر از «تسلط و قدرت» را در ذهن تداعی می کند.
چگونگی مدیریت بحران سیاسی پدیده خوارج در دوران حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مبتنی بر روش تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه تاکنون درباره اقدامات و دیدگاه های امام علی(ع) پیرامون خوارج، تحقیقات متعددی صورت گرفته؛ ولیکن به نظر می رسد یکی از نیازهای امروزه جامعه اسلامی، تحلیل و ترسیم این مطلب باشد که الگوی مدیریت و روش هدایتگری آن حضرت(ع) در مواجهه با خوارج، چه بوده و آن حضرت چه اقداماتی را جهت جلوگیری از بروز این فتنه و شکل گیری یک فرقه جدید در جامعه اسلامی داشته اند. در این پژوهش تلاش شده با استفاده از روش تحقیق میان رشته ای تحلیل محتوا با رویکرد تحلیل مضمونی، مجموعه کامل بیانات امام علی(ع) در طول جنگ صفین تا بعد از اتمام جنگ نهروان در رابطه با جریان فکری خوارج را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و روش هدایتگری حضرت جهت ترسیم الگوی مدیریت بحران این پدیده سیاسی را کشف و تبیین نماییم. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که امام علی(ع) به منظور مدیریت این جریان فکری، اقدامات متعددی مانند: معرفی رهبران اصلی جبهه حق و باطل، تبیین اصل حکمیّت و اتمام حجّت با مخالفان را در دستور کار قرار داده اند ولیکن مهمترین مقوله ای که از جداول تحلیل مضمونی استخراج گردیده، مقوله «معرفی جریان فکری خوارج» می باشد که به دو صورت تبیین ویژگی های منفی و مثبت در کلام حضرت تجلّی پیدا کرده است.
مقایسه تواضع اخلاقی ازنظر حکمای مشاء با اخلاق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳
173 - 192
حوزههای تخصصی:
معناشناسی اخلاق یکی از مباحث فلسفه اخلاق است که به تحلیل معناییِ مفاهیمی همچون تواضع می پردازد. مشائیان با قاعده زرین ارسطو به روش حدّ وسط به فضیلت می رسند؛ تواضع ازنظر مشائیان مفهومی بین افراط و تفریط در فروتنی، یعنی تذلّل و تکبر است که گروهی از آن ها تواضع را فردی و گروهی آن را براساس موقعیت اجتماعی توصیف کرده اند که هر کدام از دو گروه، سه دسته توصیف را دربردارند. دسته ای تواضع را صفتی درونی و دسته ای دیگر تنها رفتاری بیرونی می دانند و دسته ای دیگر به تلفیقی از هر دو قائل اند؛ با توجه به این دیدگاه اعتدالیْ تذلّل و تکبر همیشه از رذایل اخلاقی اند؛ اما از منظر اخلاق اسلامی تذلّل درمقابل برخی، همچون خداوند و تکبر درمقابل برخی، همچون متکبران و دشمنانِ حربی پسندیده است؛ ازاین رو تواضع باید به گونه ای توصیف شود که جامع افراد باشد؛ بهترین توصیفی که برای تواضع به ذهن می رسد، فروتنی درمقابل فراتری مطلق است که مصداق حقیقی اش فروتنی درمقابل خداست که فراتری را به نحو مطلق دارد؛ فراتر بودن وی به دلیل هستی بخش بودنش حقیقی و تامّ است و دیگر مصادیق تواضع به تبع تواضع درمقابل خداوندی است که آن فراتری را ایجادکرده است؛ ازاین رو این مصادیقْ بالاترین درجه کمال را نتیجه می دهند.
بررسی تطبیقی مسأله سنخیت خالق و مخلوق در قرآن و حکمت متعالیه بر اساس آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِي» (مطالعه موردی: تفسیر علامه طباطبایی و علامه محمدتقی جعفری)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۵)
157 - 177
حوزههای تخصصی:
مفسران، عبارت قرآنی «نفخت فیه من روحی» را به شکل تفسیر کرده اند که در یکی از آنها ترکیب اضافی «روحی» اضافه تشریفی و در دیگری اضافه حقیقی دانسته شده است. تفسیر نخست متعلق به علامه طباطبایی (ره) است و دومی از آن علامه محمد تقی جعفری (ره) است. به طور کلی می توان دوع نوع اضافه اصلی در عبارت «روحی» مطرح کرد: 1. اضافه تشریفی اعتباری؛ 2. اضافه تشریفی غیر اعتباری (اضافه حقیقی) که خود این نوع دوم به دو نوع دیگر تقسیم می شود: 1. اضافه تشریفی غیر اعتباری وجودی (اضافه حقیقی وجودی)؛ 2. اضافه تشریفی غیر اعتباری تشانی (اضافه حقیقی تشانی). در حکمت متعالیه پس از تثبیت عین الربط بودن معلول به علت، تبیین تشأنی از علیت و وحدت شخصی وجود شکل می گیرد؛ ازاین رو با از میان رفتن دوئیت وجودی حقیقی میان واجب و ماسوی، تباین و سنخیت وجودی جایی نخواهد داشت و عینیت نیز به حمل شایع مواطاه، به دلیل محدودیت همه تعینات وجودی در منظومه حکمت متعالیه، از اساس باطل است. بنابراین تنها تبیین سازگار با مبانی صدرایی، رابطه تشأنی خوهد بود که تفسیر علامه محمدتقی جعفری از عبارت قرآنی «نفخت فیه من روحی» با سنخیت تشأنی سازگار است. اما تفسیر علامه طباطبایی (ره) از این عبارت قرآنی نمی تواند مؤیدی بر سنخیت تشأنی خداوند متعال و انسان در منظومه حکمت متعالیه به شمار آید. ظاهر تفسیر علامه طباطبایی(ره) در المیزان مؤیدی بر سنخیت تشأنی خداوند متعال و انسان نیست، اما نظریه حکمی ایشان مبتنی بر سنخیت تشأنی است که با نظریه تفسیری علامه مانعه الجمع نیست.
خوانشی نو از آیه «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
105 - 131
حوزههای تخصصی:
مفسران فریقین آیه «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى» را با مسئله تأخیر در نزول وحی مرتبط دانسته اند. ارتباط این آیه با مسئله «تأخیر در نزول وحی» براساس روایات اسباب نزول مطرح شده است. جعفر مرتضی عاملی در کتاب تفسیر سوره الضّحی با بررسی این روایات، نااستواری و ضعف آن ها را نمایان ساخته است. این پرسش مطرح می شود که اگر این آیه با مسئله تأخیر در نزول وحی مرتبط نباشد، چه عاملی زمینه ساز نزول آن شده است؟ پژوهش حاضر براساس انسجام سوره ضحی و بازخوانی این آیه در بستر این سوره و باتوجه به پیوند این سوره با سوره انشراح وبا بررسی معنای طردشدگی و خشم و طرح وارهٔ شناختیِ مربوط به طردشدگی و خشم در گفتمانِ پرستش در عصر نزول وحی انجام شده است و نشان می دهد که آیهٔ مزبور به دلیل دشواری در «دریافت وحی» نازل نشده است، بلکه نزول آن با مشکلات راه تبلیغ و انجام رسالت پیوند دارد و ناظر به طعنه هایی است که مخالفان، به سبب ایمان نیاودن افراد سرشناس و گرایش قشرِ پایین اجتماعی مطرح می کردند.
نقد تخصیص توارث در مرگ های مجهول الزمان به غرقی و مهدوم علیهم (بر پایه مناسبات لفظی اخبار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۴۱
115 - 138
حوزههای تخصصی:
شرط ارث بردن، احراز حیات وارث پس از وفات مورث است. افرادی که زمان مرگشان، مجهول بوده و تقدم و تأخر وفات هریک نسبت به دیگری مشخص نیست، طبق مقتضای قاعده اولیه، شرط ارث بردن را ندارند. در دو فرض غرق و هدم، این حکم استثنا شده و مجهول الزمان بودن وفات طرفین مانع توارث نیست. براساس قول فقهی مشهورتر، این استثنا باید تفسیر مضیق شود؛ اما قائلان به تعمیم عمدتاً بر پایه برخی مناسبات کلی عرفی -بدون تمرکز بر خصوصیات الفاظ و عبارات موجود در لسان ادله- عناوین مأخوذ در ادله تخصیص را فاقد موضوعیت دانسته اند؛ ازاین رو بر پایه الغای خصوصیت از عناوین غرق و هدم، حکم مذکور را به موارد مشابه تعمیم داده اند. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی به نگارش در آمده، تلاش شده با درنگ در اخبار، به کشف مناسبات لفظی موجود در لسان ادله، برای پرده برداشتن از ملاک و تنقیح مناط پرداخته شود و از این رهگذر، تسری حکم به موارد مشابه از قبیل تصادفات رانندگی و... ممکن گردد. در این پژوهش، با قرینه قرار دادن الفاظ مأخوذ در لسان ادله، موضوعیت نداشتن هدم و غرق ثابت شده است.
بررسی توانایی های ادراکی ماشین ها در درک احساسات انسان بر اساس نظریه ی صورت های نوعیه در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۵۳)
37 - 56
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی امکان درک حقیقی احساسات انسانی توسط ماشین ها از منظر فلسفه ی صدرایی و نظریه ی صورت های نوعیه می پردازد. با وجود پیشرفت های چشمگیر در زمینه های پردازش زبان طبیعی، بینایی ماشین و یادگیری عمیق، هنوز این پرسش مطرح است که آیا ماشین ها صرفاً داده ها را پردازش و شبیه سازی می کنند یا به ادراک واقعی از احساسات دست می یابند؟ بر اساس مبانی حکمت متعالیه، ادراک احساسات امری فراتر از بازتاب های عصبی است و به نحوی از علم حضوری و تحول درونی نفس مرتبط است. در مقابل، ساختار هوش مصنوعی فاقد جوهر مجرد و قوه ی ادراکی است که بتواند به واسطه ی آن به تجربه ی درونی و حضوری دست یابد. مقاله ی حاضر، با تحلیل تفاوت ماهوی میان پردازش داده و ادراک حقیقی، به محدودیت های ذاتی هوش مصنوعی در این حوزه می پردازد و پیشنهادهایی برای طراحی سامانه هایی با ساختار شبه ادراکی ارائه می دهد. نتیجه آنکه درک حقیقی احساسات امری انسانی و وجودی است که در افق هستی شناسی ماشین نمی گنجد.
بازخوانی انسجام ساختاری قرآن کریم در پرتو نظریه نظم متقارن از دیدگاه نوین ردا (مطالعه موردی سوره بقره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از اندیشمندان غربی بر این باورند که قرآن محتوای گسسته ای دارد، اما برخی از اندیشمندان این باور را رد کرده و تلاش می کنند تا انسجام ساختاری متن قرآن را ثابت کنند؛ ازاین رو نوین ردا، یکی از قرآن پژوهان معاصر، دو ساختار ترکیبی (خطی و حلقوی) را در سوره بقره مورد بحث قرار می دهد و از این طریق انسجام موجود در آیات سوره بقره را مورد بررسی قرار می دهد بدین نحو که او اجزاء کل سوره را به سه قسمت تقسیم می کند که مورد سوم دارای سه زیر بخش است و نیز هر کدام از سه قسم سوره را از جهت ترکیب خطی و لغوی مورد کنکاش قرار می دهد. و نیز نمونه های مختلف ترکیب حلقوی را طرح و مورد بررسی قرار می دهد. با این حال، این نظریه با نقدهایی مواجه است که شامل نبود تحلیل جامع و دقیق و نادیده گرفتن عوامل ساختاری مانند تفکیک آیات مکی و مدنی می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی رویکرد «ردا»، پرداخته و به این نتیجه میرسد که تحلیل های ارائه شده در این رویکرد بیشتر بر تکرار کلمه "هدایت" در بخش های اول و دوم سوره بقره تمرکز دارند، اما به جنبه های دیگری مانند عدالت و ایمان کمتر پرداخته شده است. نقدها همچنین به ساختار لغوی و ترکیب حلقوی و نیاز به توجه بیشتر به انعطاف پذیری ساختاری و تفسیرهای متفاوت اشاره دارند. با این حال، پتانسیل برای دستیابی به فهم عمیق تری از نظم متقارن در قرآن با بررسی دقیق تر و ارائه تحلیل جامع وجود دارد.
مفهوم «اضلال شیاطین» در نظام معنایی قرآن کریم با تأکید بر روابط هم نشینی و جانشینی: رویکرد معناشناسی ساختگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۰
231-262
حوزههای تخصصی:
حوزه معنایی «هدایت-اضلال» از حوزه های معنایی مهم در نظام معنایی قرآن و شیطان از مفاهیم کلیدی در این حوزه معنایی به شمار می آید. پژوهش حاضر سعی دارد با بهره گیری از روش معناشناسی ساختگرا، مبتنی بر بافت زبانی، برمبنای روابط هم نشینی وجانشینی ، تبیینی جامع از مفهوم «اضلال شیاطین» ارائه دهد. بررسی 30 آیه که در آن این مفهوم به کار رفته است، نشان داد که حوزه معنایی «مُضِلّ» شامل مفاهیمی هم چون فرعون، سامری، گروهی از اهل کتاب و مجرمان با مرکزیت شیطان است. با توجه به هم نشینی اضلال شیاطین و «سبیل» با بالاترین بسامد تکرار مشخص می شود که این مفهوم وابسته به راه و به معنای منحرف کردن از مسیری آسان و طبیعی با مقصد معنوی و به سوی حق می باشد. مفهوم «صد» جانشین «اضلال شیاطین» در قرآن است با این تفاوت که بر خلاف «صد» در اضلال مؤلفه ایجاد مانع وجود ندارد و «صد» هرگز به خدا اسناد داده نشده است؛ از این رو مفهوم اضلال نسبت صد عمومیت بیشتری دارد. حوزه معنایی اضلال شیاطین شامل مفاهیمی هم چون تزیین، وعده، تنمیه، نزغ، ازلال، دعوت، وسوسه و امر می باشد که نسبت به مفهوم اضلال شیاطین، واژگانی زیرشمول و به عبارت دیگر نوعی ازآن به شمار می آیند.
پیشینه قرائت صدرایی ایده «وجود ذهنی» و ابطال آن در مکتب نومشایی رجب علی تبریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
72 - 102
حوزههای تخصصی:
در تبیین ایده «وجود ذهنی» و فهم دغدغه ناقدان آن باید میان «وجود در ذهن» با «وجود ذهنی»، تفاوت قائل شد. مورد اول به این معناست که پس از مواجهه انسان با شیئی جدید، چیزی در ذهن او نقش می بندد که پیش از آن مواجهه، ذهن فاقد آن بود؛ اما در قرائت صدرایی نظریه «وجود ذهنی»، مطابقت ماهوی ذهن با عین ادعا شده است. پرسش تحقیق، ناظر به پیشینه دیدگاه ملاصدرا در این مسئله و نقدهای رجب علی تبریزی بر آن است. پژوهش پیشِ رو با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای، تأکید بر آثار دست اول فیلسوفان نامی و با شیوه تحلیل مفهومی نشان می دهد که اغلب متفکران متقدم بر صدرا، معنای اول را در قالب نظریه «شبح» منظور داشته اند؛ ولی معنای دوم، دیدگاه اختصاصی ملاصدراست و فقط زمینه هایی از آن در مکتب شیراز ملاحظه می شود. حکیم تبریزی با ادبیات نومشایی خویش، نظریه وجود ذهنی را به لحاظ مبادی و لوازم آن، به چالش کشیده است. ابطال مبانی ملاصدرا در طرح آن نظریه، از خلال مباحث وجودشناختی تبریزی استنباط می شود؛ ولی نقد لوازم دیدگاه صدرا به روشنی در آثار تبریزی و شاگردان وی آمده است. به باور ایشان، انفکاک لوازم ماهیت، نظیر سوزندگی آتش از آن، در هیچ موطنی اعم از خارج و ذهن جایز نیست.
بررسی اندیشه های عرفانی آنه ماری شیمل و مولانا با تکیه بر چند تمثیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
221 - 238
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو در نظر دارد تا با شیوه توصیفی- تحلیلی، اندیشه های حکمی- عرفانی آنه ماری شیمل در منظومه «نغمه نی» را با سخنان مولانا با بررسی چند تمثیل در معانی یادشده بازخوانی-کرده و به این طریق میزان تأثیرپذیری شیمل از حکمت و عرفان مولانا را به خواننده بنمایاند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که شیمل در «نغمه نی» که حاوی 17 غزل بلند عاشقانه عارفانه است، بسیار تحت تأثیر ذهن و زبان جلال الدین محمد مولوی بوده و حتی در انتخاب تمثیل های خود، از این اندیشمند بلندآوازه و ادیب عارف ایرانی (قرن هفتم) وام گرفته است و سخن را با رمز و استعاره هایی که پیش تر دست پرماس وی بوده، آرایش داده است. از جمله تمثیل هایی که شیمل برای بیان عقاید خود مکرر استفاده کرده است دریا، صدف، امواج، نسیم، باغ (گل)، بهار، زمین و مانند آن هاست. محور اندیشه های شیمل که با نمادهای یادشده درصدد تعلیم و تلقین آن بوده، چگونگی رابطه انسان با آفریدگار (برپایه مسأله وحدت وجود بر مذهب تجلی) و به دنبال آن، غم غربت روح (نوستالژی) و تلاش برای زدودن این «غم» و رسیدن به آرامش ابدی است.
اللّامركزيّة في قصص الأطفال (قصة «أرشيفيا» لأمل ناصر أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه «أرشیفیا» لأمل ناصر، الکاتبه والقاصه اللبنانیه الشابه المعاصره هی قصه مشوّقه زاخره بأحداث تمزج ما بین الفانتازیا والواقع، وتساهم فی تعوید الطفل علی تحلیل العمیق للمواقف والأحداث وابتعاده عن السطحیه والتدرب على التفکیر المنطقی لتحقیق النتیجه المرجوه. تعد اللّامرکزیّه إحدى التقنیات الأکثر استخداماً من قِبَلِ کُتّاب أدب الأطفال لإقامه علاقه إبداعیه مع جمهورهم. یهدف هذا البحث النوعی إلى کشف البنى العمیقه للّامرکزیّه فی قصه «أرشیفیا» لأمل ناصر وکیفیه استخدام هذه التقنیات کعناصر سردیه ضروریه وإبداعیه فی هذه القصه ونقاط القوه فی استخدام تقنیات اللّامرکزیّه التی تساعد على تطور العلاقه بین المتلقِّی الطفل والکاتبه باستخدام أسلوب تحلیل المحتوى، لقد وظّفنا فی بحثنا هذا المنهج التفسیری - التجریدی للإجابه عن الأسئله. تُظهر نتائج هذا البحث أنّ تأثیر استراتیجیات اللّامرکزیّه على الجمهور یختلف أحیاناً ویتوسع أحیاناً. تعمل بعض هذه التقنیات على تشتیت ترکیز الجمهور من خلال نوع من الحرکه فی عملیه السرد. وأخرى تخلق توقعات للقارئ أثناء قراءه القصه، وینتظر القارئ حتى تتحقق توقعاته، وهذه التقنیات تفاجئ الجمهور بحضورها. کما أظهر هذا البحث أنّ أمل ناصر تستخدم تقنیات اللّامرکزیّه ذات الصله وتقدم المسار السردی للقصه بطریقه مغامره ومتداخله ومثیره، وتربط التقنیات المختلفه تباعاً فی نقطه واحده ولذلک فإنّ الترکیز الذهنی للجمهور یتأرجح دائماً بین المرکزیّه واللّامرکزیّه. وتوصّل هذا البحث إلى أنّ الکاتبه تخلق حاله من الغموض المعقد من خلال استخدام أسالیب مختلفه مثل التحوّل وتدخلات الراوی وتکرار الأسئله. هذا الغموض لم یؤدِ إلى حیره المتلقی بل یثیر فضوله ویشجعه على التفاعل مع النص ومن خلال کسر توقعات المتلقِّی من السرد الخطی التقلیدی والمرکّز یُحوّله من مجرد قارئ إلى مشارک نشط. کما أنّ توظیفها لتغییر وجهه نظر الراوی وإبراز أحداث متزامنه خلف الکوالیس تتیح إظهار الواقع من زوایا مختلفه ویثری تجربه القراءه ویعزز دلالات النص ویعطی المزید من الوضوح والقیمه لمعانی النص.
تحليل كيفية تمثيل الناشطين الاجتماعيين في رواية «ساعة بغداد» لشهد الراوي على ضوء نظرية فان ليوين(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الروایه هی وصف شامل للحیاه الاجتماعیه وعناصرها المقومه کالشخصیات والأحداث والأحادیث وباختصار جمیع عناصر الروایه، تعکس صوره واقعیه لعناصر مجتمع الکاتب ولهذا السبب یمکن القول أن القراءه السوسیولوجیه هی أکمل القراءات للروایه وأقواها ویعتبر هذا النوع من الفن من أکثر الفنون تعبیرًا عما فی الحیاه. وعلى هذا یمکن نقد الروایه المعاصره باستخدام نظریات سوسیولوجیه مختلفه. إحدى هذه النظریات هی نظریه الناشطین الاجتماعیین التی وضعها ثیو فان لیوون. الناشطون الاجتماعیون یلعبون دورًا هامّاً لتقدم الخطاب وصناعه النص، لأنهم أذرع أساسیه للنصوص والخطابات. ولکن لا یتم إیلاء الکثیر من الاهتمام لتمثیلهم. ویرى فان لیوین أن الناشطین یتم تمثیلهم بطریقتین عامتین: الحذف والإظهار ولکل منهما فروع فرعیه، ومعرفه کیفیه تمثیلهم أمر مهم لاکتشاف الخطابات. لقد اختار هذا المقال روایه «ساعه بغداد» للکاتبه العراقیه شهد الراوی موضوعاً للبحث من أجل التحقیق لتمثیل الناشطین الاجتماعیین فیها ویرید تحدید وظائفهم التی تسرّبت فی الطبقات السفلیه للروایه وتعریفها. الهدف من هذا البحث هو تحلیل خطاب العمل ووظائفه الاجتماعیه الدلالیه التی یعرضها کل من الناشطین من خلال طرق تمثیلهم المختلفه للقارئ. تظهر نتیجه البحث أن الکاتبه استخدمت کافه طرق التمثیل المختلفه وهذا التنوع جعل عملها مقروءاً وجذاباً، إلا أن اهتمام الکاتبه بعنصر التعبیر أکثر من الحذف هو وسیله لتصور مآسی العراق ولبنان. وفی أسالیب التعبیر أیضاً، فقد روعی أسلوب توصیف جزء منها أکثر من بقیه الأسالیب لإظهار الدینامیکیه والحرکه على مستوى القصه رغم وجود آثار مدمره ومتأثره بالحرب والاحتلال. المنهج المستخدم فی هذا البحث هو الوصفی-التحلیلی.
خلقت آدم (ع) در قرآن: تفسیر تطبیقی طباطبایی و رشیدرضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رازآلودترین داستان های قرآنی داستان خلقت آدم (ع) است. یکی از نقاط کلیدی در این داستان، که رمزگشایی دقیق آن می تواند تأثیر شگرفی در جهت گیری اصلاحات اجتماعی داشته باشد، جمع میان مرتبه تعلیم اسماء و سجده فرشتگان و مرتبه فراموشی عهد و هبوط آدم (ع) به حیات زمینی است. نتایج حاصل از این پژوهش، که با مطالعه تطبیقی تفسیر آیات مربوط در تفاسیر المنار و المیزان سامان یافته، بیانگر آن است که تحلیل رشید رضا از مواطن اصلی داستان آدم (ع) به یک نگاه جامعه شناختی از انسان منجر نمی شود، حال آنکه طباطبایی تفسیری کل نگر و همگرا از انسان در همه عوالم وجودی ارائه می نماید. رشید رضا دنیایی بودن جنت را می پذیرد، غافل از آنکه این رأی نیز محظوراتی دارد که او قادر به رفع آن ها نیست. طباطبایی، اما، جنت برزخی را می پذیرد که با مرتبه فراموشی عهد نیز سازگار است. در تحلیل حقیقت دو هبوط نیز رشید رضا به این پرسش پاسخ نمی دهد که جایگاه هبوط دوم در فرایند خلقت انسان چیست؟ حال آنکه طباطبایی هبوط اول را تنزل از مرتبه الهی و هبوط دوم را مقدمه رسیدن به کمال نهایی می داند.
مطالعه تطبیقی نسبت مشیت الهی و اختیار انسان: مطالعه موردی آیه 17 سوره انفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیات مربوط به مشیت الهی از آیات بحث برانگیز قرآن کریم است. تفاوت ظاهری این آیات سبب شده که مفسران درباره چگونگی تعلق مشیت الهی بر افعال انسان ها آرای متفاوتی ارائه دهند. آیه 17 سوره انفال از این آیات است. برخی از مفسران این آیه را ناظر بر جبر و برخی دیگر آیه را شاهدی بر اختیار انسان دانسته اند. در این مقاله تلاش شده است تا با رویکرد تحلیلی تطبیقی در دامنه تفاسیر شیعه و سنی به این پرسش ها درباره آیه مورد بحث پاسخ داده شود: براساس ظاهر آیه، استناد مستقیم افعال به خداوند و نسبت دادن اختیار به انسان چگونه قابل جمع است؟ آرای مفسران در این زمینه چیست و چه نقدهایی بر آنها وارد است؟ مناسب ترین نظریه در تفسیر این آیه کدام است؟ بررسی ها نشان می دهد که برخی مفسران براساس ظاهر آیه آیه را شاهدی بر مذهب جبر دانسته اند. برخی دیگر دخالت مشیت خداوند در افعال اختیاری انسان را استنباط کرده اند. در این میان، مظهریت انسان برای افعال خداوند را می توان بهترین نظریه دانست.