
مقالات
حوزههای تخصصی:
چگونگی و کیفیت روی آوردن به متن وحیانی با شرایط بافتی، نیازها، دغدغه ها و دیگر مؤلفه های عصری هم بسته است. زمینه های تحول جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی پسارحلت پیامبر(ص) و همچنین عوامل فلسفی وجودگرایی در گونه ناهمسان روی آوری به متن از جهت فهم پذیری یا فهم پرهیزی بوده است. بازشناخت علل تحولات برون انسانی و نیز نقش فهمندگان در این دگرگونی ها به عنوان عوامل درون انسانی و اثرپذیری آنان از قواعد گفتمانی ویژه، گونه فهم فهمندگان، روی آوری، گستردگی و یا رها کردن تفسیر از سوی آنان را تعیین می کند. در سویه دیگر، تکون روایت های تفسیری همانند روایت های تاریخی در پیوند با نشانه های بافتی و عناصر فرازبانی قرار دارد. براین اساس، جستار پیش رو می کوشد با شیوه توصیفی- تحلیلی، با تکیه بر اسناد کتابخانه ای و بهره مندی از شیوه گفتمانی و فلسفه وجودگرایی، ناهمسانی روی آوری ها به متن وحیانی از جهت تفسیری، نوع و رها نمودن تفسیر در دوره آغازین اسلام را بازخوانی نماید. به نظر می رسد عوامل وجودگرایی به همراه قرار گرفتن در بافتار فرازبانی، در شیوه روی آوری خوانش گران آغازین به متن وحیانی مؤثر بوده است.
ارزیابی الگوی سوره محور در زمینه تدبّر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
حدود یک دهه است که «تدبر در قرآن»، به عنوان رویکردی آموزشی و سازوکاری برای بهره مندی مستقیم و بی واسطه هر فرد از قرآن، موردتوجه اندیشمندان و صاحب نظران قرار گرفته و الگوهای مختلفی برای آن مطرح شده است. این مقاله، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و بسنده نکردن به مبانی نظری، با مراجعه میدانی به رویدادهای جریان های تدبری، «الگوی سوره محور» را به عنوان یکی از الگوهای مطرح در زمینه آموزش تدبر قرآن در ایران معرفی می کند. این الگو با بهره گیری از مبانی نظری خاص و نگرشی انتقادی نسبت به الگوهای آیه محور، به دنبال دریافت رهیافت های آیات در توالی نظم خاص هر سوره و دستیابی به فهمی منسجم از آن سوره است که در نهایت به کشف جهت هدایتی سوره، منتهی می شود. «بهره گیری از قواعد زبان عربی برای کشف غرض واحد هر سوره» و «ارائه راهکارهای عملی جهت تشخیص غرض اصلی سوره ها» از جمله نقاط قوت این الگو است. از سوی دیگر، «خلط میان تدبر و تفسیر»، «خلط تدبر با تفسیر موضوعی»، «منحصر نمودن تدبر در قرآن به کشف جهت هدایتی سوره ها»، «تغییر خاستگاه تدبر از قلب به ذهن» و «عدم استفاده از روایات معتبر تفسیری جهت فهم معنای مفردات، آیات و سوره ها» از مهمترین موارد کاستی و نقاط ضعف این الگوست.
شناسایی واژگان احساسی و محورهای اساسی اثرگذار بر مخاطب در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم برای انتقال مفاهیم و آموزه های دینی افزون بر بیان استدلال منطقی و عقلی با رویکرد حکیمانه، از بیان احساسی نیز بهره می برد. این سبک گفتاری، دربردارنده گونه های مختلفی از واژگان احساسی در کلام وحیانی است که بارها؛ گاه با کلماتی آشکار و گاه به واسطه سبک و سیاقی خاص و به صورت غیرمستقیم، آمده اند. استفاده از بیان عاطفی در ارتباط با مخاطب به تأثیر بیشتر و در موارد زیادی تهییج و تشویق او به انجام کار یا پذیرفتن محتوای سخن منجر می شود. شناخت گونه های احساسی و مقتضای کاربست آنها در ظروف مختلف کلامی، به فهم هر چه بهتر متن و مطلوب متکلم خواهد انجامید. خداوند متعال به واسطه ایجاد گفتگوی احساسی در قرآن کریم و به کارگیری طیفی گسترده از گونه های احساسات بنیادین و پیچیده مثبت و منفی، معارف متنوعی را تبیین فرموده است که جایگاه ویژه ی گفتمان احساسی در کلام وحیانی را نشان می دهد. این پژوهش از طریق بررسی واژگان احساسی قرآن و تنها در قالب احساسات شش گانه بنیادین ( احساساتِ مثبتِ محبت، شادی، امید و احساسات منفیِ غم، ترس و نفرت) و با معناشناسی مفاهیم واژه ها و تحلیل محتوای آیات قرآن، به گونه شناسی واژگان احساسی قرآن کریم و شناسایی محورهای اساسی تأثیرگذار در تبیین معارف دین می پردازد.
واکاوی دگرسانیِ نگرشیِ مفسران شیعه درباره مفهوم «زینت» در آیه 31 سوره نور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظرداشت سیر تاریخیِ اندیشه ها در بررسی معنای واژگان و دقت در دگرسانی ها و یا نگرش هایِ رخ داده، کلیدی است که خاستگاه نگره و عوامل تحول آفرین آن را بازتاب می دهد و زمینه های دگرسانی و دگرگونی معنای واژگان و یا ثبات معنایی آن را در سیر تاریخی نمایان می سازد. این مسئله، زمانی اهمیت بیشتری می یابد که واژه، دارای بار معناییِ اجتماع محور باشد و دگرسانی ها یا تغییرات معناییِ آن، بر احکام اجتماعی تاثیراتی عینی بگذارد. از جمله این واژگان، واژه «زینت» است که در برخی از آیات قرآن، از جمله در آیه 31 سوره نور آمده است و بار اجتماعی دارد. بر پایه ضرورتی که گفته شد، نگاشته پیش رو با بهره گیری از روش توصیفی- تاریخی واژه زینت را در نگره های مفسران شیعی بررسی می کند. نتیجه بررسی نشان می دهد این نگره ها در دوران متقدم تا قرن هشتم، بر تفسیر معنای زینت به زینت های عارضی و زیورآلات تأکید دارد، اما از سده نهم، نگره عورت انگاری جزئی یا کلی بدن زن- در نظریه های مفسران سنت مدار- رخ بر می آورد و با نزدیک شدن به عصر معاصر، نُمود بیشتری به خود می گیرد. دقت نظر در نگره های یادشده نشان می دهد زمینه های این تغییر نگرش را می توان در موارد ذیل جستجو نمود: «تقابل خوانش سنت محور با خوانش نواندیشانه از مسئله حقوق زنان»، «خوانش مردسالارانه از احکام»، «ارائه راهکار برای کنترل حریم جنسی» و «ارتقای جایگاه اجتماعیِ فعالانه زن در عصر امروز».
بررسی تطبیقی نسخ در قرآن کریم از دیدگاه شیخ طوسی و آیت الله خویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم و چالش برانگیز در طول تاریخ تفسیر و علوم قرآن، موضوع نسخ است. عالمان متقدم، بسیاری از آیات قرآن که جنبه تخصیص و تقیید داشته است را در محدوده نسخ درنظر گرفته اند. متأخرین با تعریفی نو، رویکردی ویژه نسبت به این موضوع داشته اند. اگرچه همچنان بحث ناسخ و منسوخ از جمله موضوعات اساسی علوم قرآنی به شمار می آید، در زمینه تبیین و بررسی وجوه تفاوت و تشابه دیدگاه علمای متقدم و متاخر در موضوع نسخ در قرآن کریم، پژوهش های زیادی انجام نشده است. ازاین رو پژوهش پیش رو درصدد است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و مقایسه ای به بررسی تطبیقی دیدگاه های شیخ طوسی از عالمان متقدم در تفسیر التبیان فی تفسیر القرآن و کتاب العده فی اصول الفقه و آیت الله خویی از فقهای متأخر در کتاب البیان فی تفسیر القرآن بپردازد. یافته های این پژوهش نشان می دهد شیخ طوسی و آیت الله خویی در انواع نسخ و موارد آن در آیات قرآن کریم اختلاف نظر دارند و آیت الله خویی برخلاف شیخ طوسی، تنها به نسخ یک آیه از قرآن کریم معتقد است.
اذن الهی در موطن آخرت، بازخوانی مسئل جواز و عدم جواز تکلم در قیامت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آیاتی که بر تحقق نطق در موطن قیامت دلالت دارند به دو دسته تقسیم می شوند: 1. مواردی که دال بر صدور کلام به صورت مطلق و بدون قید اذن هستند؛ 2. آیاتی که بر نفی و عدم اذن به صدور آن به طور مطلق، دلالت می کنند. این مسئله، دست آویزی برای مدعیان وجود تناقض در آیات قرار گرفته است که در نتیجه مدعی غیروحیانی بودن قرآن شده اند. مفسران برای رفع این تعارض ظاهری پاسخ هایی را ارائه داده اند: الف: با توجه به تعدد مواقف در آخرت، در بعضی موارد اذن به تکلم صادر شده و در برخی از مواقف نیز سخن گفتن منع شده است. ب: با توجه به متعلق اذن، مراد از نطق مُجاز، تکلم درباره شفاعت و مراد از نطق غیرمُجاز، تکلم درباره عذر خواهی است. ج: عدم اذن، به نطقِ بدون حجت یا نطقِ بدون منفعت تأویل می شود. پژوهش پیش رو با تحلیل و بررسی اقوال مفسران، باز خوانی آیات اذن و عدم اذن الهی در موضوع تکلم و با استناد به معانی و کاربردهای دیگرِ اذن در قرآن کریم، پاسخی متفاوت در راستای رفع این تعارض ظاهری ارائه می دهد. نتیجه نهایی این است که با توجه به معانی دیگر اذن مانند اراده، رضایت و استماع، شبهه تعارض از اساس باطل است و به دلالت قرآن کریم، هیچ منعی برای تکلم در قیامت وجود ندارد. به بیان دیگر، کلام در مواقف مختلف موطن آخرت، محقق می گردد، اما نکته مهم، عدم بهره مندی گناه کاران از عذر آوردن و عدم پذیرش شفاعت شافعان در حق ایشان است. در واقع، مراد از اذن در آیات، گوش ندادن و توجه نکردن به سخن مجرمان و عدم تعلق اراده الهی بر رضایت و پذیرش عذر آنها پس از اتمام حجت بر ایشان در دنیا است.
بررسی تطبیقی مسأله سنخیت خالق و مخلوق در قرآن و حکمت متعالیه بر اساس آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِي» (مطالعه موردی: تفسیر علامه طباطبایی و علامه محمدتقی جعفری)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مفسران، عبارت قرآنی «نفخت فیه من روحی» را به شکل تفسیر کرده اند که در یکی از آنها ترکیب اضافی «روحی» اضافه تشریفی و در دیگری اضافه حقیقی دانسته شده است. تفسیر نخست متعلق به علامه طباطبایی (ره) است و دومی از آن علامه محمد تقی جعفری (ره) است. به طور کلی می توان دوع نوع اضافه اصلی در عبارت «روحی» مطرح کرد: 1. اضافه تشریفی اعتباری؛ 2. اضافه تشریفی غیر اعتباری (اضافه حقیقی) که خود این نوع دوم به دو نوع دیگر تقسیم می شود: 1. اضافه تشریفی غیر اعتباری وجودی (اضافه حقیقی وجودی)؛ 2. اضافه تشریفی غیر اعتباری تشانی (اضافه حقیقی تشانی). در حکمت متعالیه پس از تثبیت عین الربط بودن معلول به علت، تبیین تشأنی از علیت و وحدت شخصی وجود شکل می گیرد؛ ازاین رو با از میان رفتن دوئیت وجودی حقیقی میان واجب و ماسوی، تباین و سنخیت وجودی جایی نخواهد داشت و عینیت نیز به حمل شایع مواطاه، به دلیل محدودیت همه تعینات وجودی در منظومه حکمت متعالیه، از اساس باطل است. بنابراین تنها تبیین سازگار با مبانی صدرایی، رابطه تشأنی خوهد بود که تفسیر علامه محمدتقی جعفری از عبارت قرآنی «نفخت فیه من روحی» با سنخیت تشأنی سازگار است. اما تفسیر علامه طباطبایی (ره) از این عبارت قرآنی نمی تواند مؤیدی بر سنخیت تشأنی خداوند متعال و انسان در منظومه حکمت متعالیه به شمار آید. ظاهر تفسیر علامه طباطبایی(ره) در المیزان مؤیدی بر سنخیت تشأنی خداوند متعال و انسان نیست، اما نظریه حکمی ایشان مبتنی بر سنخیت تشأنی است که با نظریه تفسیری علامه مانعه الجمع نیست.