فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸٬۸۲۱ تا ۱۸٬۸۴۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
ارزیابی رویکرد فایده گرایی کلاسیک به مسئولیت اخلاقی در قبال دیگری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۹۶)
127 - 152
حوزههای تخصصی:
فایده گرایی از جمله نظریه های اخلاق هنجاری است که به خیرخواهی همگانی توجه دارد. در این پژوهش تلاش می شود با روش تحلیل فلسفی و با تأکید بر دیدگاه بنتام و میل، رویکرد فایده گرایی به مسئولیت اخلاقی تبیین گردد. فایده گرایان با نفی استحقاق و سزاواری در مسئولیت اخلاقی، خاستگاه مسئولیت را لذّت و الم می دانند و در ارزیابی ها به نتایج عمل نظردارند و گستره مسئولیت را همگانی می دانند. نتیجه اینکه مسئولیت نزد فایده گرایان با ابهام هایی همراه است؛ ابهام هایی مانند استفاده ابزاری از ارزش های اخلاقی، بی توجهی به انگیزه عامل، بی توجهی به تعهدات پیشین به سبب اصل فایده که اصلی پسین است، نسبی گرایی، طبیعت گرایی و همچنین بی توجهی به لذّت های پایدار اخروی.
تأملی بر انگاره فقیهان در باب اشتراط «اتحاد جنس» در تحقق ربای معاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فقه مدنی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
77 - 100
حوزههای تخصصی:
ربای معاملی یکی از اقسام رباست که مشهور فقها سه شرط: 1. مکیل و موزون بودن، 2. اخذ زیاده و 3. هم جنس بودن عوضین را شرط تحقق آن می دانند. منظور از هم جنس بودن در کلام فقها این است که اگر عرف یک لفظ خاص را بر دو شیء مشابه حمل کند، نمی توان آن دو را با تفاضل با هم معامله کرد و حتماً باید از لحاظ مقدار برابر باشند. این قول فقها در حالی است که عرف مردم برای دو کالای مشابه ولی با صفات متفاوت، ارزش معاملاتی متفاوت قائل می شوند و عقل هم حکم می کند که گرفتن زیاده نه تنها جایز است، بلکه لازمه انعقاد معامله خواهد بود. فقها ضمن اشاره به روایاتی که در این باب ذکر شده، این شرط را تعبدی فرض کرده و همگی به صورت اجماعی بر آن حکم داده اند. در این مقاله ضمن بررسی ادله بدین نتیجه رسیدیم که روایات این باب، لزوم هم جنس بودن را با تعبیری که فقها دارند، نمی رساند و می توان معیار «هم ارزش بودن» را جایگزین هم جنس بودن نمود. بدین ترتیب اگر ارزش دو کالا مشابه نبود، نه تنها گرفتن زیاده جایز است، بلکه نگرفتن زیاده عین ربا خواهد بود.
المفعول المطلق المجرور بالحرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
135 - 146
حوزههای تخصصی:
إن ما یعرف بالمفعول المطلق فی الأعمال النحویه یطلق على المفعول المطلق الاصطلاحی، أی المصادر المفرده المنصوبه المشترکه مع الأفعال فی أصلها بتوظیفات توکیدیه أو عددیه أو بیان نوع أو ما ناب مناب الفعل. ویبدو أنّ الجار والمجرور الذی له فاعلیه المفعول المطلق قد تعرّض للجهل والغفله؛ وهذا ینبعث من أنّ نزعه النحو العربی نزعه إلى الإعراب واللفظ. ویکفیه فی تحدید دور الجار والمجرور بتعلیقهما وترتیبهما إلى عامل فعلی أو شبه فعلی. هذا ویمکن تعیین دور إعرابی للجارّ والمجرور، علاوه على ما یکون لهما دور الخبر والصفه والحال. وتنوی هذه المقاله بمنهج وصفی تحلیلی، بیان ثنائیه صوره المفعول المطلق معتمده على نماذج قرآنیه وغیرها؛ والصورتان هما: المصدر المفرد المنصوب، وهو معروف عند النحاه بالمفعول المطلق، وهذا هو القالب السائد؛ والأخرى وهی أقلّ استعمالا تلک التراکیب التی تتألّف من الحرفین: الباء و الکاف والمصدر المجرور من أصل الفعل، وذلک بشروط ومعاییر محدّده. ویمکن تحدید دور إعرابی معین لکثیر من الجار والمجرور المستعمل فی الجمله. وهذا باعتبار المعنى والتحاشی من الاتجاه الإعرابی.
بازپژوهی نظریه فقهی نفی عدالت از مخالفان مذهبی و رمی آنان به فسق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال پنجم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
77 - 116
حوزههای تخصصی:
مشهور فقهای امامیه، تحقّق عدالت شرعی در مخالفان مذهبی را به دلیل انحراف از مذهب حق منتفی دانسته و به فسق آنان حکم کرده اند، ولی شماری از فقیهان، نفی عدالت از مخالفان و رمی آنان به فسق را منوط به موردی دانسته اند که مخالفت شان با مذهب حق عامدانه و عالمانه باشد و به تقصیر ایشان مستند شود. پژوهش حاضر پس از بررسی تحلیلی مفهوم عدل و فسق، ادله دال بر فسق همه مخالفان را مورد نقد قرار داده و با تبیین دلایل معتبر بر امکان تحقق عدالت در عموم مسلمانان، دیدگاه فقیهانی که فسق مخالفان را به حالت علم و آگاهی آنان از مرام حق و ستیز عامدانه با آن اختصاص داده اند، تقویت نموده است. بر این اساس، مقتضای اصول لفظی و عملی در فرض شکِ در صدق عنوانِ فاسق بر مصادیق خارجی مخالفان، انطباق عنوان عادل بر آن هاست.
بررسی حکم فقهی اخراج متاع از حرز در حال هیپنوتیزم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله شرائط اجماعی سرقت موجب حد، علاوه بر محرز بودن اموال مسروقه، آن است که سارق به تنهایی یا به مشارکت دیگری مال را از حرز خارج کند. یکی از مهم ترین مصادیق مشتبه اخراج متاع از حرز سرقت های هیپنوتیزمی است. نگارندگان پس از تحلیل و بررسی با مد نظر قرار دادن ضابطه اخراج متاع از حرز به این نتیجه رسیده اند که اخراج متاع از حرز به نحو هیپنوتیزم در بعضی از صورت ها بر هیپنوتیزور (هیپنوتیزم کننده) صادق است و آن در صورتی است که هیپنوتیزور صلاحیت اسناد عمل اخراج متاع از حرز به خود را دارا باشد و عمل وی از مصادیق اخراج تسبیبی شمرده شود و در بعضی از صورت ها نیز حد قطع بر سوژه (هیپنوتیزم شده) اجرا می شود و آن در صورتی که سوژه صلاحیت اسناد عمل اخراج متاع از حرز به خود را داشته باشد و اگر احیاناً در تحقق اخراج متاع از حرز شک حاصل شود؛ اگرچه شبهه مفهومیه و امر ُدائر بین اقل و اکثر است؛ منتها شرطیت اخراج متاع از حرز نیز مانند محرز بودن اموال با توجه به روایت صحیحه محمد بن مسلم، داخل در مفهوم سرقت است و به تبع آن آیه سرقت، عموم خود را از دست می دهد و دیگر تمسک به آن جایز نیست. لذا در این صورت به خاطر حیرت و سرگردانی با تمسک جستن به مقتضای قاعده درء، حد قطع از سارق ساقط می شود.
بررسی و تحلیل ماهیت و کارکرد مجاز در مجازالقرآن ابوعبیده مَعمَر بن مثنَّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میراث مکتوب کهن سرشار از اطلاعاتی است که هسته اولیه شکل گیری علوم مختلف را روشن می سازد. مجازالقرآن ابوعبیده معمر بن مثنی از مهم ترین آثار حوزه پژوهش های ادبی و زبانی است که تأثیر زیادی بر آثار بعدی گذاشته است. در این مقاله با تبیین جایگاه مجازالقرآن در میان تفاسیر و تحلیل مبانی و الگوهای تفسیری آن، به تحلیل مفهوم مجاز و کارکردهای آن در مجازالقرآن پرداخته شده است. با تحلیل جایگاه مجازالقرآن در میان تفاسیر، وثاقت و مهارت های ابوعبیده می توان به حوزه مفهومی مجاز و نیز تحلیل درست دیدگاه دانشمندان در مورد اثر پی برد و پشتوانه علمی تحلیل متن مجازالقرآن را نیز کشف نمود. نتایج پژوهش نشان می دهد که ابوعبیده برای تبیین ماهیت و حوزه معنایی مجاز، پس از بیان مبانی اش نسبت به زبان قرآن و تبیین علت نیاز به تفسیر، از ابزارهای تفسیری مختلفی مانند تبیین واژگان، صرف و نحو، علوم بلاغت و قرائات بهره جسته است. همچنین باید اشاره کرد که معنای اصطلاح مجاز در گذر زمان تطور یافته و نخستین کاربرد آن در مجازالقرآن تفسیری بوده، اما در دوره های بعد در معنای خاص ادبی و در مقابل حقیقت به کار رفته است.
پوشش زنان در ادیان توحیدی شبه جزیره در صدر اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهودیت و مسیحیت هر کدام به دلایلی در جامعه عربستان عصر نزول از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند. نظام دینی یکتاپرست آنان از نظر اخلاقی از نظام های شرک و چندگانه پرستی متراکم تر بود. سنت دینی یهودیان و مسیحیان پوشش را برای زنان واجب دانسته و آن را نشانه عفت و پاک دامنی می داند. در حالی که روایت های مختلفی در باره پوشش زنان و دختران عرب وجود دارد، تا اندازه ای روشن است که زنان اهل کتاب پوشیده تر از زنان عرب بودند. اشعار، نقاشی ها، و ادبیات برجای مانده از آن دوران نشان می دهد که برخی از زنان اهل کتاب تمام بدن و نیز سر و صورت خود را می پوشاندند. "جلباب" که قرآن کریم پوشیدن آن را برای زنان و دختران مسلمان لازم دانسته است، یک واژه حبشی است که مسیحیان در آن جا ساکن بودند و این نشان می دهد که پیش از آنان که اسلام حجاب را بر زنان مسلمان واجب کند، پیروان اهل کتاب پوشش کاملی داشته اند.
ارزیابی ساختار انتوتئولوژیکی متافیزیک در حکمت سینوی با نگاهی به تلقی هایدگر و ماریون از انتوتئولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتوتئولوژی، حضور همزمان هستی شناسی و الهیات را در متافیزیک به رسمیت می شناسد. در انتوتئولوژی، خدا در مفهوم متافیزیکی خویش، به مثابه موجودی در میان دیگر موجودات است با شماری از صفات ایجابی همانند علت العلل و ذاتی دست یافتنی و شناختنی و قابل نامگذاری برای بشر. به ادعای هایدگر، متافیزیک با ساختار انتوتئولوژیک خود، خدا را به مفهومی متافیزیکی تنزل داده که فاقد هر گونه شکوه و هیبتی برای عبادت است. پرسش این است که آیا فلسفه سینوی ساختاری انتوتئولوژیک دارد؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: یکم. تلقی هایدگر از متافیزیک تلقی نادرستی است که فلسفه سینوی آن ویژگی ها را ندارد. حتی درصورت عدم پذیرش دلایل ارائه شده در نادرستی این تلقی، و به فرض صحت آن، مؤلفه ها و لوازم انتوتئولوژی به روایت هایدگر و ماریون را نمی توان در فلسفه سینوی به نحو قاطع یافت؛ دوم. هرچند ابن سینا از خدا به جهت وجودش در فلسفه اولی سخن می گوید، اما وجود را نه حقیقت خدا که از لوازم حقیقتش می داند و حقیقتش را نامعلوم معرفی می کند. در عوض برای جبران محدودیت های شناختی فراروی بشر در متافیزیک سعی می کند فیلسوفانه از امکانات درونی تعالیم وحیانی مدد گیرد و به جای به کارگیری الهیات ایجابیِ انتوتئولوژی از متافیزیک سلبی ایجابی بهره ببرد.
احصاء و استخراج منابع آموزه های صدرالمتألهین از میان آثار او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پیِ یافتن منابع اصلی آموزه های صدرالمتألهین در میان آثار اوست. نگارنده با روش پژوهش کیفی و توصیفی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای تلاش کرده از لابه لای آثار صدرالمتألهین به این سؤال پاسخ گوید که منابع اصلی وی که از آنها در مقام های سه گانه گردآوری، داوری و نظریه پردازی بهره برده، کدام است. اگرچه استفاده صدرالمتألهین از منابع مختلف قطعی است، اما در تعداد و انواع آن بین محققان اختلاف نظرهایی وجود دارد. با وجود این، نگارنده بر این باور است که مبتنی بر بررسی آثار صدرالمتألهین، می توان از هشت منبع به عنوان منابع اصلی او نام برد، که عبارتند از: قرآن و حدیث، فلسفه یونان، فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، مکتب اصفهان، عرفان ابن عربی، تفکر کلامی، و آموزه های فلسفی کلامی اسماعیلیه. شناخت صحیح منابع آموزه های صدرالمتألهین به کیفیت و صحت ارزیابی محققان از افکار و نظرات صدرالمتألهین و حکمت متعالیه او می افزاید.
مشکل اخلاقی اشتغال زنان و ایفای نقش خانوادگی آن ها با رویکرد اخلاق کاربردی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳ (پیاپی ۵۵)
121 - 149
حوزههای تخصصی:
حضور بانوان به ویژه بانوان متأهل در مشاغل آن ها را با مشکل های اخلاقی مواجه ساخته است. اینکه یک زن بتواند هم نقش حرفه ای و شغلی خود را به طورکامل ایفا کند و هم در مقام همسری و مادری از عهده مسئولیت هایش در خانه برآید مسئله ای است که مقاله پیش رو به آن خواهد پرداخت. ما بر اساس سه محور مخاطره آمیز بودن فعالیت های شغلی زنان، ارزش گذاری شغلی زن در بیرون از خانه و تغییر در خصلت های ذاتی زنان به نفع و علیه حضور زنان در مشاغل استدلال خواهیم کرد و بر اساس دیدگاه اسلامی آن را مورد قضاوت و داوری قرار می دهیم. بر اساس آموزه های اسلامی جدای از موارد استثنایی که ضرورت هایی مثل حفظ جان و آبرو و سلامتی خود و فرزندان مقتضی آن است، حفظ شأن زن در خانواده و مراقبت از ویژگی های متناسب با خلق وخوی او به عنوان یک اصل اخلاقی موردتوجه قرار می گیرد. در این مقاله بابیان وضعیت های مختلف فاعل اخلاقی (زنان) که در مسئله ذکرشده راه حل هایی پیشنهاد می گردد.
بررسی و نقد کمال نهایی انسان در نظام فلسفی و عرفانی خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
27 - 48
حوزههای تخصصی:
کمال اول انسان، نفس ناطق اوست که مقوّم نوعیت انسان است و کمال دوم انسان، مانند علم و قدرت برای اوست. البته ادراکات حسی، خیالی، عقلی تا دیگر افعال و انفعالات و نیز همه اموری که پس از تحقق انسانیت بر انسان مترتب می شوند، کمالات ثانوی نوع انسانی به شمار می آیند. در مقاله پیش رو، کمال نهایی انسان که از سنخ کمالات ثانوی است، مستکمل مرتبه ای است که کمالی فراتر از آن برای وی متصور نباشد. دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی در باب کمال نهایی انسان با دو رویکرد به ظاهر متفاوت در نظام فلسفی و منظومه عرفانی ایشان قابل معناست. در نگرش فلسفی خواجه، کمال نهایی انسان از سنخ تکامل عقلانی و در شکوفایی عقل نظری است. انسانی که عقل نظری خود را به اوج رسانده باشد، به برترین مرتبه سعادت (وصول به عقل مستفاد) دست می یابد؛ اما از دیدگاه عرفانی که در امتداد همان نگرش عقلانی است، محقق طوسی کمال نهایی انسان را در مشاهده حضوری خداوند می داند. نفس انسانی با قدم گذاشتن در مسیر سیر و سلوک، پا را از کمالات عقلانی فراتر نهاده، فانی از خود می شود و جز خدا نمی بیند و به وحدت شهود می رسد. در پایان نوشتار، به ملاحظاتی درباره این دو نگرش فلسفی و عرفانی و رابطه آنها خواهیم پرداخت.
حذف نام امیرالمؤمنین(ع) توسط ابن قیّم در جریان مباهله
حوزههای تخصصی:
مباهله به عنوان سندی گویا در فضیلت امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره مورد تأکید شیعه بوده است. با این که مسلم نیشابوری در صحیح خود و بسیاری از دانشوران اهل تسنن در آثار خود از این حقیقت یاد کرده اند، ابن قیّم جوزی به خود این اجازه را داده است که به حذف نام امام علی(علیه السلام) به عنوان نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آیه ی مباهله بپردازد. این سبک از تحریف، رویکردی است که در بسیاری از دانشوران اهل تسنن همواره به چشم می خورد؛ در حالی که پرسشی برای هر پژوهشگر آزاد اندیشی پیش می آید: آیا وی بر این باور است در منابع دسته اولِ اهل تسنن نیز تحریف صورت گرفته است یا این که او خلاف رویکرد سلف به خود اجازه ی چنین تحریف آشکاری را داده است؟ این همه در حالی است که به دلیل جایگاه علمی خود، با این اقدام، پایه گذار سایر تحریف ها و تفسیر به رأی ها در میان میان دانشوران اهل تسنن شده است.
ریشه های عربی و معادل هایی برای قاموس های کتاب مقدس 1
حوزههای تخصصی:
نویسنده در نوشتار حاضر به ترجمه بخش هایی از مقاله لوتار کوپف اقدام کرده است تا از این رهگذر، به مرور برخی یافته های زبان شناسی وی بپردازد. نویسنده در انتخاب مدخل های مقاله توجه داشته است که بخش هایی از مقاله که برای مطالعات تطبیقی قرآن و تورات برای جامعه علمی کشور درخور توجه باشد، انتخاب شوند. عاوه بر این، در راستای تبیین و انعکاس بهتر تحقیقات و یافته های لوتار کوپف، شواهد بیشتری از قرآن و متون عربی فارسی نیز بدان افزوده است.
معناشناسی واژگان نظام خویشاوندی در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه معناشناختی مفردات قرآن کریم که به نحو هوشمندانه و حکیمانه ای در آیات و سور جای گرفته اند، دستیابی به شبکه ای منسجم از معانی و مفاهیم عمیق این کتاب آسمانی را تسهیل می نماید. در بین مفردات قرآن مجید، تعدادی از واژگان در ظاهر مترادف و هم معنا می باشند، حال آنکه با تدقیق معنائی واژگان، تفاوت های ظریف بین کلمات ظاهر می گردند. هدف این پژوهش، تبیین تفاوت های معنائی دو واژه «الأمّ» و «الوالده» می باشد. این امر پس از بررسی معجمی و تفسیری کلمه ها، با روش مطالعه روابط مفهومی واژه و تجزیه آن به مؤلفه های معنائی صورت گرفته است. این تحقیق سعی دارد تا با تحقیق اکتشافی در قرآن و در چارچوب معناشناسی ساختارگرا، تفاوت این دو واژه و چگونگی کاربرد آن ها را به لحاظ معنائی در عبارات و آیات قرآنی بررسی کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که روش های معنی شناسی می تواند دقت معنایی را در واژگان بالا ببرد، چنانکه از مقایسه حضور این دو واژه در قرآن کریم ملاحظه می شود که هر دو کلمه در 6 مورد از 8 مؤلفه معنائی با هم اشتراک، و در 2 مورد تفاوت دارند. بررسی بیشتر این مقاله به این نکته انجامید که دو واژه مورد بحث دارای خصوصیت «زمان مندی» می باشند؛ به این معنی که کلمه «الوالده» به دوره زمانی خاصی از مراحل زندگی «الأمّ» اطلاق می گردد. این ویژگی را در غالب واژه های مجموعه نظام خویشاوندی نیز می توان ملاحظه کرد.
تحلیل انتقادیِ روایت قصاص خواهی «عکاشه» و چرایی انتقال آن به شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
193-216
حوزههای تخصصی:
یکی از رخداد هایی که در برخی از منابع تاریخی و جوامع روایی از اواخر زندگی رسول گرامی اسلام 2 نقل شده، جریان قصاص خواهی پیرمردی به نام عکاشه از ایشان است. بر اساس این نقل ها، پس از درخواست رسول اکرم 2 مبنی بر ادای حقوق احتمالی، عکاشه مدعی شد که روزی تازیانه حضرت به وی اصابت کرده است، ولی در نهایت با بوسیدن بدن پیامبر 2 از حق خود گذشت. این روایت از حیث سند مردود است؛ اما صرف نظر از سند، متن این حدیث نیز مشکلات متعدد دارد، زیرا اولاً با آیات قرآن که دلالت بر عصمت پیامبر 2 دارند، ناسازگار است؛ ثانیاً هیچ یک از عالمان شیعه آن را نقل نکرده اند و فقط شیخ صدوق، آن هم فقط در کتاب امالی خودش آورده است؛ ثالثاً تهافت در نقل های مختلف روایت به چشم می خورد، که می تواند قرینه ای بر جعل باشد. مقاله حاضر پس از اثبات این دلایل، به بررسی علت وجود این روایت در کتاب شیخ صدوق پرداخته، به این نتیجه می رسد که قصه فوق، از احادیث منتقله است و به دلیل وجود مشایخ عامه در بین اساتید صدوق و نیز راویان مشترک، در منابع شیعه ورود پیدا کرده و عالمان خَلَف، با وجود تفرّد صدوق در نقل این حدیث، بدون توجه لازم، آن را نقل کرده اند و لذا تلقّیِ به قبول شده است.
فرجام شناسیِ انسان با توجه به مهابهاراتا و ارداویراف نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«باور به حیات پس از مرگ» یکی از واکنش های نظری انسان به عطش جاودانگی است و برجسته ترین تجلّیگاه آن، ادبیات دینی می باشد. مهابهاراتا و ارداویراف نامه دو متن کلاسیک دینی هستند که به ترتیب به فرهنگ دینی هندویی و زرتشتی تعلق دارند. یودیشتیرا و ویراف، که اساساً وجود انسانی را در دو سنّت دینی متفاوت نمادپردازی می کنند، در قالب نوعی سفر روحانی، وضعیت انسان ها را در دنیای دیگر تجربه و توصیف می نمایند. جُستار پیش رو با تطبیق این دو متن دینی درمی یابد که در هر دو متن، مرگ امری محتوم، اما نامطلوب است؛ هرچند نه به معنای نابودی، بلکه به معنای گذر از یک نشئه وجودی به مرتبه وجودی دیگر. در این دو متن دینی، کردار صحیح، دوشادوش پندار نیک و گفتار نیک، اهمیت بسزایی در سعادت آدمی دارد و نسیان جوهر الهی و اسارت مادی، ناشی از عدم بصیرت است. با وجود این، برخلاف مهابهاراتا که فرجام انسان را بر اساس هم آموزه سمساره (بازتولد) و هم انگاره بهشت و دوزخ تبیین می کند، ارداویراف نامه فقط از استقرار در بهشت یا دوزخ پس از مفارقت روح از بدن و عبور از پل چینود سخن می گوید.
نقش رسانه تصویری در نقد و بررسی عملکرد مسئولان نظام اسلامی از دیدگاه فقه اسلامی
حوزههای تخصصی:
آیا از دیدگاه فقه اسلامی، رسانه تصویری وظیفه دارد عملکرد مسئولان نظام اسلامی را نقد و بررسی کند؟ از آنجا که عنوان بحث جدید است، برای استنباط حکم آن به برخی عناوین فقهی مانند شرائط حاکم اسلامی، نصیحت ائمه مسلمین، امر به معروف و نهی از منکر و سیرة حکومتی امیرالمؤمنین(ع) تمسک کرده و با بررسی کتب فقهی و حدیثی شیعه و سنی به این نتیجه می رسیم که بر اساس مبانی فقه اسلامی، رسانه تصویری ملی به عنوان یک شخص حقوقی و لسان و نماینده جامعه اسلامی، وظیفه دارد، عملکرد مسئولین نظام را نقد و بررسی کند، از کارهای خوب آنها تقدیر و تشکر نماید و ضعف ها و کم کاری ها را به آنان تذکر دهد. در پایان از دیدگاه فقه اسلامی، این نکته هم مستدل بیان شده است که هر کسی نمی تواند در رسانة تصویری عملکرد مسئولان نظام را نقد و بررسی نماید بلکه نقد و بررسی کنندة عملکرد مسئولان نظام باید دارای برخی شرائط مانند متخصص بودن، آگاه بودن از مصلحت جامعه و رعایت آن، خالصانه بودن و پرهیز از دروغ، تهمت، و اهانت باشد.
بررسی تطبیقی وقوع ترادف در قرآن از دیدگاه زمخشری و طبرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
107 - 130
حوزههای تخصصی:
ترادف یکی از انواع روابط معنایی و از مباحث لغوی است که در متون فقه اللغه، اصول و تفسیر در مباحث ادبی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. اندیشمندان در مورد وقوع ترادف در قرآن کریم، بر یک رأی و نظر نیستند. زمخشری از جمله مفسران ادیبی است که تفسیر وی از کم نظیرترین تفاسیر ادبی به شمار می آید. طبرسی نیز از مفسران بزرگ معاصر زمخشری بوده و در فنون ادبی چیره دست بوده است. لذا تفسیر «مجمع البیان» نیز در زمره تفاسیر ادبی به شمار می آید. بررسی تطبیقی «کشاف» و «مجمع البیان» نشان گر آن است که زمخشری با بهره گیری از الفاظی چون «متقاربان» و «معنی واحد» برخی از واژگان را مترادف با یکدیگر تلقی کرده و در مواردی میان الفاظ به ظاهر مترادف، به تفاوت های معنایی اشاره می کند. طبرسی نیز بسیاری از لغات را با الفاظی نظیر «متقارب المعنی»، «نظائر» و «بمعنی واحد» هم معنا و مترادف دانسته است، گرچه در برخی مواقع نیز به تفاوت معنایی برخی واژه ها اشاره می نماید. در واقع می توان چنین گفت که این دو مفسر علی رغم هم معنا دانستن برخی واژگان، از آنجا که قائل به فروق الفاظ نیز می باشند، ترادف جزئی در قرآن را پذیرفته اند و نمی توان گفت این دو از منکران ترادف هستند چنانکه برخی گفته اند.
واکاوی مبانی قرآن کریم پیرامون بهره گیری از تفاوت های مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
235 - 250
حوزههای تخصصی:
قرن ها است که دشمنان و دولت های استکباری، تفرقه میان مذاهب و اقوام اسلامی را به عنوان راهبرد اصلی خود در تقابل با خاورمیانه قرار داده، و متأسفانه با غفلت و عدم بصیرت بعضی از ملت ها و دولت های اسلامی، خبر جنگ و کشتار مسلمان ها به دست یکدیگر به خبر اول رسانه ها در سرتاسر جهان تبدیل شده است. از منظر قرآن کریم وجود تفاوت و اختلاف امری طبیعی بوده و فوائد فراوانی از این تفاوت حاصل می شود که از جمله آن ها می توان به تحقق علم و معرفت، امکانپذیر بودن آزمایش و امتحان، عملی شدن آزادی و اختیار، بی فایده نبودن ارسال انبیاء، ثواب و عقاب، بهشت وجهنم و امثال این ها اشاره نمود. این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی نگارش گردید، در پی واکاوی مبانی قرآن کریم در مسأله پرهیز از تفرقه در اقوام و مذاهب اسلامی است که به این نتیجه می رسد که این اختلاف ها، وسیله و مقدمه است و هرگز نباید به عنوان هدف و غایت تلقی شود و وظیفه انسان ها این است که به اندازه توان خود فاصله ها و اختلاف ها را نسبت به مذاهب دیگر اسلامی کاهش داده و با گفت و گویی احسن تفرقه را از خود دور نمایند.