فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۲۱ تا ۳٬۶۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه بین نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و حل مسئله) بود. طرح پژوهشْ همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر 14 تا 18 سال شهرستان خمینی شهر در سال 1400 بود که 300 نفر از آنان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه هوش هیجانی و آزمون های نرم افزاری حل مسئله برج لندن، حافظه فعال اِن بک و آزمون ذهن خوانی ازطریق تصاویر چشم بود. یافته ها نشان داد نظریه ذهن رابطه مثبت و معناداری با هوش هیجانی (233/0β=)، حافظه فعال (318/0β=) و حل مسئله (299/0β=) داشت (01/0>p). علاوه براین هوش هیجانی با حافظه فعال (219/0β=)و حل مسئله (319/0β=) رابطه مستقیم مثبت و معنادار داشت (01/0>p). رابطه غیرمستقیم نظریه ذهن با حافظه فعال و حل مسئله به ترتیب ضرایب 036/0 و 062/0 بود. بنابراین نقش میانجی گری هوش هیجانی در رابطه بین نظریه ذهن با حافظه فعال و حل مسئله تأیید شد. باتوجه به نتایج پژوهش، می توان گفت نظریه ذهن و هوش هیجانی، به طور معناداری بر عملکردهای اجرایی حافظه فعال و حل مسئله مؤثر هستند؛ بنابراین، اجرای شیوه هایی برای بهبود عملکردهای اجرایی دانش آموزان بسیار مهم است.
اثربخشی ذهن آگاهی بر آشفتگی ذهنی و ضرب آهنگ شناختی کند بزرگسالان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
61 - 75
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر آشفتگی ذهنی وضرب آهنگ شناختی کند بزرگسالان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام شده است.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش شبه آزمایشی با گروه کنترل و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری و جامعه آماری شامل بزرگسالان شهر شیراز بود که دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بودند و به مرکز مشاوره دانشگاه شیراز در سال 1400-1401 مراجعه کرده بودند. به روش نمونه گیری در دسترس 10 نفر که ویژگی های لازم را داشتند در گروه آزمایش و 10 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس درجه بندی اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی بزرگسالان بارکلی، پرسشنامه آشفتگی ذهنی MWQ و برنامه آموزش ذهن آگاهی بود که طی 8 جلسه ۴۵ دقیقه ای، یک بار در هفته در مورد گروه آزمایش اجرا شد. داده های حاصل از پرسشنامه ها در دو گروه در سه مرحله اندازه گیری شد و با تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار آماری SPSS نسخه ۲۲ تجزیه وتحلیل گردید.یافته ها: نتایج بیانگر تغییرات نمرات شرکت کنندگان از پیش آزمون به پس آزمون است، به نحوی که آموزش ذهن آگاهی بر بهبود آشفتگی ذهنی و ضرب آهنگ شناختی کند بزرگسالان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی اثر داشته (p<0.05) و این تأثیر در مرحله پیگیری دو ماهه پایدار مانده است (p<0.05).بحث و نتیجه گیری: از آنجا که آموزش ذهن آگاهی در کاهش علائم مرتبط با بیش فعالی موثر بوده است؛ می توان از آن به عنوان روش مداخله ای مؤثری برای بهبود آشفتگی ذهنی و ضرب آهنگ شناختی کند بزرگسالان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و نیز سایر افرادی که دچار ناتوانی های مشابه هستند استفاده کرد.
پیش بینی تعهد زناشویی بر مبنای صفات سه گانه تاریک و پنج عامل بزرگ شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ تابستان (شهریور) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
۱۱۲۰-۱۱۰۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: تعهد زناشویی در روابط بلند مدت تحت تأثیر عوامل زیربنایی از جمله صفات شخصیتی است. پیشینه پژوهش نشان می دهد که ناهمسانی های متعددی در رابطه با اینکه کدام صفات شخصیتی با تعهد زناشویی رابطه دارد، دیده می شود. بعلاوه عمده این پژوهش ها بر پنج عامل بزرگ شخصیت متمرکز بوده اند و به نقش صفات سه گانه تاریک در پیش بینی تعهد زناشویی بسیار کم پرداخته شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تعهد زناشویی بر اساس صفات سه گانه تاریک و پنج عامل بزرگ شخصیت در زنان متأهل انجام شد. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش 327 زن متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره تحت نظارت بهزیستی شیراز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از شرکت کنندگان درخواست شد تا مقیاس صفات سه گانه تاریک، فرم کوتاه (جونز و پائولوس، 2014)، پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت (مک کری و کاستا، 2004)، پرسشنامه تعهد زناشویی (آدامز و جونز، 1997) را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون، و رگرسیون چندگانه استاندارد استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در بین متغیرهای صفات سه گانه تاریک و پنج عامل بزرگ شخصیت، روان رنجورخویی (0/001p<،0/301- β=) و ماکیاولیسم (0/05p<، 0/105- β=) پیش بینی کننده های منفی و معنادار و وظیفه شناسی (0/01 p<، 0/214 β=) پیش بینی کننده مثبت و معنادار تعهد زناشویی است. همچنین ترکیب متغیرهای پژوهش به طور معناداری با تعهد زناشویی رابطه دارد و 25/9 درصد از واریانس آن را تبیین می کند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که روان رنجورخویی، وظیفه شناسی، و ماکیاولیسم نقش مهمی در پیش بینی تعهد زناشویی دارند. بنابراین جهت افزایش تعهد زوجین در روابط بلند مدت، توجه به نقش این متغیرها ضروری است.
مقایسه اثربخشی آموزش روانشناختی ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی همسر در زوجین متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۴۳۳-۱۴۱۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از عواملی که در مشاوره ازدواج و خانواده مورد توجه قرار گرفته و در طلاق زوجین نقش مهمی دارد، دیدگاه فهمی است. دیدگاه فهمی یک فرآیند شناختی فعال است که در آن افراد باید بر دیدگاه خودمحورانه خود غلبه کرده و دنیا را به صورتی که برای دیگران پدیدار می شود، تصور نمایند. نقش ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین تأیید شده است ولی در مورد مقایسه اثربخشی این دو شیوه درمانی بر دیدگاه فهمی زوجین متقاضی طلاق، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش روانشناختی ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دیدگاه فهمی زوجین متقاضی طلاق انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر بابل در سال 1400 بود که از بین این زوجین، تعداد 48 نفر (24 زوج) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند و پرسشنامه دیدگاه فهمی زوجین (لانگ، 1990) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه تکمیل کردند. پروتکل های ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروه های آزمایش اجرا شد، اما اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه در دیدگاه فهمی زوجین تفاوت معنی داری وجود دارد (3/770 =F و 0/001 =P). به عبارتی هر دو مداخه ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین مؤثر بودند، اما بین دو مداخله تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05 <P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت هر دو درمان ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در دیدگاه فهمی زوجین مؤثر هستند و ازاین رو استفاده زوج درمانگران از این روش های درمانی می تواند به ارتقای سطح دیدگاه فهمی و پایداری روابط زوجین کمک کند.
تأثیر ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (مهر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
۱۴۴۸-۱۴۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: علم روانشناسی در مطالعات بازاریابی جایگاه ویژه ای دارد. شهرت، هویت و تصویر برند اصلی ترین ویژگی های روانشناختی در برندها محسوب می شوند که بر خرید لذت جویانه تأثیر بسزایی دارند و موجب ایجاد وفاداری و دلبستگی در مشتریان می شوند. اما در مورد تأثیر متغیرهای مهم ویژگی های روانشناختی برندها و مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان در فرآیند خرید بود. روش: این تحقیق بر اساس هدف، یک تحقیق کاربردی و بر اساس ماهیت روش نیز توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل مشتریان فروشگاه های زنجیره ای در استان ایلام در سال 1400 بود. برای انتخاب نمونه نیز با استفاده از جدول کرجیسی و مورگان (1970) تعداد 384 نفر و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار این تحقیق پرسشنامه استاندارد در زمینه متغیرهای تحقیق است. برای سنجش متغیر ویژگی های روانشناختی برند از پرسشنامه فرانسیونی و همکاران (2021) و برای سنجش متغیر مشعوف سازی مشتریان نیز از پرسشنامه ازوجی و آزادنیا (1396) استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط اساتید خبره و پایایی آن ها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ویژگی های روانشناختی برند بر مشعوف سازی مشتریان هنگام خرید در سطح معناداری 95 درصد تأثیر معناداری دارند. شهرت برند، هویت برند و تصویر برند بر مشعوف سازی مشتریان هنگام خرید در سطح معناداری 95 درصد دارای تأثیر معناداری می باشند. نتیجه گیری: مشتریان هنگام خرید به ویژگی های روانشناختی برندها توجه می کنند و در صورت ادارک مناسب از این ویژگی های میزان رضایت آن ها از خرید افزایش یافته و هیجان زده و مشعوف می شوند. برندها با برنامه ریزی و تقویت ویژگی های روانشناختی خود بر مشعوف سازی مشتریان تأثیر گذاشته و احتمال تکرار خرید و افزایش حجم خرید مشتریان بیشتر می شود.
طراحی محیط یادگیری پروژه محور مبتنی بر وب و تأثیر آن بر خلاقیت دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی درس علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف طراحی محیط یادگیری پروژه محور مبتنی بر وب و تعیین تأثیر آن بر خلاقیت دانش آموزان در درس علوم پایه پنجم ابتدایی انجام شد. این پژوهش با روش ترکیبی انجام گرفت. مؤلفه های طراحی محیط یادگیری پروژه محور مبتنی بر وب برای خلاقیت با تحلیل مضمون و نرم افزار مکس کیودی ای 2020 شناسایی شدند. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پایه پنجم شهرستان البرز در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه شامل 30 دانش آموز بود که به روش خوشه ای گام به گام انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. برنامه آموزشی طراحی شده30روزه با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. در این تحقیق از آزمون خلاقیت (TTCT) تورنس (1998) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده های کمی و آزمون فرضیه از تحلیل کوواریانس و نرم افزار اس پی اس اس22 استفاده شد. نتایج نشان دادند که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خلاقیت در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح سیالی، بسط، ابتکار و انعطاف پذیری وجود داشت (05/0>P). بنابراین نتیجه گرفته می شود طراحی محیط یادگیری پروژه محور مبتنی بر وب بر ابعاد خلاقیت دانش آموان در درس علوم پایه پنجم ابتدایی تأثیرگذار است.
مدل ساختاری دشواری در تنظیم هیجان و نشانه های اختلال سلوک (CD) با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی در نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مدل معادلات ساختاری دشواری در تنظیم هیجان و نشانه های اختلال سلوک با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی در نوجوانان پسر بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر متوسطه اول شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آنها تعداد 234 نفر از دانش آموزانی که بالاترین نمرات را در پرسشنامه علائم مرضی کودکان کسب و دارای بیشترین نشانه های اختلال سلوک بودند، بر اساس روش نمونه گیری هدفمند به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان (DERS، گراتز و روئمر، 2004) و مقیاس بهره همدلی (EQ، بارون و کوهن، 2003) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده و دشواری در تنظیم هیجان و همدلی عاطفی و شناختی بر اختلال سلوک اثر مستقیم و معنادار داشتند (01/0>P). همچنین دشواری در تنظیم هیجان با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی بر اختلال سلوک دانش آموزان اثر غیر مستقیم و معناداری داشت (01/0>P). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که رشد خودتنظیمی هیجان می تواند دستیابی به همدلی را در فرد میسر ساخته و به عنوان یک عامل مؤثر در جهت کاهش نشانه های اختلال سلوک و افزایش رفتار جامعه پسند در نوجوانان عمل کند.
پیش بینی امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بر اساس ترومای کودکی و خطاهای شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۸۷)
۱۴۰-۱۳۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بر اساس ترومای کودکی و خطاهای شناختی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر بهشهر در سال تحصیلی 1401-1400 بود. حجم نمونه 421 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه امنیت روانی (PSI) مازلو (1942)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ) برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خطاهای شناختی (CDQ) عبدالله زاده و سالار (1389) بود. نتایج آزمون رگرسیون به روش ورود همزمان نشان داد که از میان متغیرهای پژوهش سوء رفتار هیجانی (001/0=P)، سوء رفتار فیزیکی (001/0=P)، سوء رفتار جنسی (001/0=P)، غفلت جنسی (001/0=P) و خطاهای شناختی (001/0=P) پیش بینی کننده معنادار امنیت روانی هستند، ولی غفلت هیجانی پیش بینی کننده معناداری برای امنیت روانی دانش آموزان نبود (96/0=P). همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی 19/0 از واریانس متغیر امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به ترومای کودکی و خطاهای شناختی توسط روان شناسان و مشاوران مدارس می تواند به تبیین امنیت روانی دانش آموزان کمک نماید.
مقایسه اثربخشی برنامه گروهی گربه سازگار کندال و مدیریت والدینی بر اضطراب اجتماعی، تاب آوری و پرخاشگری بدنی دانش آموزان دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۴۸-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی برنامه درمان گروهی گربه سازگار کندال و آموزش مدیریت والدین بر میزان اضطراب اجتماعی، پرخاشگری بدنی و تاب آوری دانش آموزان دارای اختلال اضطرابی انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 45 روزه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان ابتدایی دارای اختلال اضطرابی شهر مبارکه در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بود. در این پژوهش تعداد ۴۵ دانش آموز دبستانی دارای اختلال اضطرابی، با روش نمونه گیری هدف مند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های ۱۵ نفره آزمایشی و گواه قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایشی اول در ده جلسه 60 دقیقه ای برنامه گربه سازگار (CCP) و مادران گروه آزمایشی دوم در ده جلسه 75 دقیقه ای آموزش مدیریت والدین (PMT) شرکت کردند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های اضطراب سنج اسپنس (1997، SCAS ) ، تاب آوری مرل (2011، SEARS ) و پرخاشگری نیلسون (2000، ChIA) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر و آزمون بونفرونی استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد هر دو برنامه گربه سازگار و آموزش مدیریت والدین نسبت به گروه گواه به طور معناداری باعث کاهش اضطراب اجتماعی و پرخاشگری بدنی و افزایش تاب آوری می شوند (01/0P<). تأثیر هر دو مداخله تا مرحله پیگیری 45 روزه دارای ماندگاری اثر است. همچنین باتوجه به تفاوت میانگین ها بین میزان اثربخشی دو برنامه بر اضطراب اجتماعی و تاب آوری تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0p> )، ولی اثربخشی برنامه گربه سازگار بر پرخاشگری بدنی بیشتر از برنامه آموزش مدیریت والدین است.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهزیستی روانشناختی افراد دارای سوءمصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سوءمصرف مواد مخدر یکی از مشکلات بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی مهم در بسیاری از کشورها است، که جهان در سه دهه اخیر با آمارهای تکان دهنده شیوع آن در جامعه مواجه شده است. هدف: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر بهزیستی روانشناختی افراد دارای سوءمصرف مواد مخدر بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد دارای سوءمصرف مواد مخدر در مراکز ترک اعتیاد طی سال های ۱۳۹۶ الی ۱۳۹۸ در شهر کرمانشاه بود. تعداد ۶۰ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۳۰ نفر) به صورت تصادفی جایدهی شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (۱۹۸۹) و مداخله ۸ جلسه ای آموزش مهارت های زندگی خلیلان و افلاکی فر (۱۳۹۵) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۸ و تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر ابعاد بهزیستی روانشناختی در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار داشته است (۰/۰۵>P). براساس نتایج برای شش بعد بهزیستی روانشناختی یعنی استقلال، تسلط بر محیط، رشد شخصی، ارتباط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود به ترتیب ۰/۲۴، ۰/۳۰، ۰/۳۱، ۰/۴۹، ۰/۶۷ و ۰/۳۹ در تفاوت میانگین گروه ها ناشی از اثر مداخله بوده است. نتیجه گیری: براساس نتایج آموزش مهارت های زندگی سبب افزایش تسلط بر خود و کاهش نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر در افراد شد؛ بنابراین با فراگیری آموزش مهارت های زندگی می توان تسلط محیطی، استقلال و سایر سازه های بهزیستی روانشناختی در افراد را ارتقا داد.
مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت درمانی با رویکرد روان درمانی تکامل نگر بر کاهش علایم افسردگی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افسردگی سومین علت اصلی از دست دادن سلامت غیرکشنده جهانی در سال 2017 مشخص شده است که بیش از 300 میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت درمانی با رویکرد روان درمانی تکامل نگر برکاهش علایم افسردگی انجام شد. روش پژوهش: روش گرداوری داده ها از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه با پیگیری دوماهه است. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به افسردگی را شامل می گردد. تعداد 45 نفر از زنان مبتلا به افسردگی درمرحله اول براساس روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند و درمرحله بعد از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده در سه گروه فراشناخت درمانی (15 نفر)، تلفیق فراشناخت درمانی با روان درمانی تکامل نگر (15 نفر) و گروه گواه (15نفر) گنجانده شدند و پرسشنامه های افسردگی بک (1961) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین نمرات افسردگی در دو گروه فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر تفاوت معنی دار وجود داشت که این تفاوت به نفع گروه تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر بود (05/0>p ). نتایج همچنین نشان داد که بین فراشناخت درمانی با گروه گواه در نمرات افسردگی تفاوت معنی دار وجود داشت که این تفاوت به نفع گروه فراشناخت درمانی بود (01/0>p ). بین گروه تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر با گروه گواه در افسردگی تفاوت معنی دار وجود داشت (01/0>p ). در نهایت نتایج نشان داد فراشناخت درمانی در نمرات افسردگی (01/0>p ) و تلفیق فراشناخت با درمان تکامل نگر در نمرات افسردگی (01/0>p ) اثربخش بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت با درمان تکامل نگر در کاهش نشانه های افسردگی اثربخش بود. همچنین تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر نسبت به درمان فراشناختی در کاهش نشانه های افسردگی اثربخشی بیشتری داشت.
طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل زیادی در موفقیت تحصیلی دانش آموزان دخیل هستند که خودتنظیمی تحصیلی یکی از آن هاست. خودتنظیمی تحصیلی می تواند به عنوان یک متغیر تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی و پیشگیری از افت تحصیلی باشد و در سال های اخیر مورد توجه پژوهشگران متعدد قرار گرفته است. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی برازش مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی انجام گردید. روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 420 دانش آموز از بین آن ها انتخاب شده و با مقیاس استاندارد ارضای نیازهای روان شناختی پایه گانیه (2003)، پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده کوئرنر و فیتزپاتریک (2002)، پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی سواری و عرب زاده (1392)، پرسشنامه تحول مثبت نوجوانی گلدوف و همکاران (2014) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2002) ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری اسمارت PLS3 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از این بود که تحول مثبت نوجوانی و اشتیاق تحصیلی بین خودتنظیمی تحصیلی با اساس نیازهای بنیادین روان شناختی و الگوی ارتباطی خانواده نقش میانجی دارند (01/0>P). متغیرهای پیش بین به طور کلی توانستند 77 درصد از واریانس خودتنظیمی تحصیلی را تبیین کنند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت رابطه متغیر خودتنظیمی تحصیلی با متغیرهای روان شناختی و عوامل خانوادگی مستقیم نیست و عواملی مانند اشتیاق تحصیلی و تحول مثبت نوجوانی می توانند نقش داشته باشند.
تاثیر سرپرستی توهین آمیز بر روابط اجتماعی در محیط کار با نقش میانجی رفتارهای تلافی جویانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
123 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سرپرستی توهین آمیز بر روابط اجتماعی در محیط کار با نقش میانجی رفتارهای تلافی جویانه انجام شده است. روش: روش تحقیق توصیفی _ همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدیران مدارس شهر ساری به تعداد 486 نفر بود، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 249 نفر به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. روش برآورد حجم نمونه آماری پژوهش روش متغیرهای مشاهده پذیر بود. برای گردآوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه استاندارد سرپرستی توهین آمیز تپر(2000)، روابط اجتماعی در محیط کار مدسن و همکاران(2005) و رفتارهای تلافی جویانه اسکارلیسکی و فولگر (1997) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS و SmartPLS و با رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری به روش PLS، شاخص Q2 استون – گیسر و شاخص نیکویی برازش تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که تاثیر سرپرستی توهین آمیز و رفتارهای تلافی جویانه بر روابط اجتماعی در محیط کار منفی و معنی دار بود، همچنین مشخص شد که نقش میانجی رفتارهای تلافی جویانه در تاثیرگذاری سرپرستی توهین آمیز بر روابط اجتماعی در محیط کار منفی و معنی دار بود. نتیجه گیری: در نتیجه از جمله عواملی که می تواند تاثیر مخربی بر روابط اجتماعی در محیط کار داشته باشد سرپرستی توهین آمیز و رفتارهای تلافی جویانه می باشد.
بهبود عملکرد دانشجومعلمان رشته آموزش شیمی در دوره کارورزی با استفاده از آموزش معکوس و نظارت بالینی معلم محور متناسب سازی شده در آموزش برخط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
173 - 190
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بهبود عملکرد دانشجو معلمان رشته آموزش شیمی، در دوره کارورزی در آموزش مبحث «سلول الکتروشیمیایی» با استفاده از روش آموزش معکوس است. جهت نظارت بر عملکرد دانشجومعلمان از نظارت بالینی معلم-محور که در این پژوهش برای شرایط آموزش برخط توسط پژوهشگران این پژوهش متناسب سازی شده، استفاده گردید. این پژوهش از نوع نیمه تجربی است و جامعه آماری آن 100 نفر از دانش آموز پسر دبیرستان پانزده خرداد شهر تهران است. این دبیرستان یکی از آموزشگاههایی است که دوره کارورزی در آن برگزار می شود. نمونه آماری پژوهش، بر اساس فرمول کوکران، 60 نفر از دانش آموزان آن دبیرستان هستند که بصورت هدفمند و از طریق برگزاری پیش آزمون، که از نظر پایایی با استفاده از روش کودر ریچاردسون با پایایی 82/0 مورد ارزیابی قرار گرفت، انتخاب شدند و در دو گروه 30 نفره کنترل و آزمایشی تفسیم بندی شدند. براساس یافته های این پژوهش، روش آموزش معکوس در مبحث "سلول الکتروشیمی"، می تواند به عنوان روشی موثر در آموزش برخط در نظر گرفته شود. از طرفی نتایج نظارت بالینی معلم محور متناسب سازی شده در آموزش بر خط نشان می دهد، ارتباط کلامی و توجه به فرد فرد دانش آموزان، حتی در حد نام بردن آنها در کلاس برخط تاثیر بسزای در یادگیری دانش آموزان دارد.
بازنمایی و تبیین گسست ایدئولوژی های برنامه درسی قصد شده و اجرا شده در دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بازنمایی و تبیین گسست ایدئولوژی های برنامه درسی قصد شده و اجرا شده در دانشگاه فرهنگیان از دیدگاه اساتید و دانشجو معلمان است. این تحقیق از لحاظ ماهیت کمی، از نظر هدف کاربردی و از لحاظ گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری شامل همه اساتید و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان خوزستان در سال 1400-1401 بود، که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 73 نفر اساتید و 245 نفر دانشجو معلمان تعیین، و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد ایدئولوژی های برنامه درسی اسکایرو (2008) بود. روایی محتوایی و صوری پرسشنامه با استفاده از نظر جمعی از متخصصان و رشته علوم تربیتی به دست آمده و اعتبار پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 87/0محاسبه شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون توصیفی استفاده شده است. یافته ها نشان داد که بین ایدئولوژی قصد شده و اجرا شده اساتید تفاوت وجود دارد، بدین صورت که از دیدگاه اساتید ایدئولوژی قصد شده غالب برنامه درسی ایدئولوژی یادگیرنده محور است، در صورتی که از دیدگاه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان ایدئولوژی اجرا شده برنامه درسی غالب اساتید دانشگاه فرهنگیان ایدئولوژی دانش پژوهان علمی است. در نتیجه از آنجایی که ایدئولوژی برنامه درسی اجرا شده نسبت به ایدئولوژی برنامه درسی قصد شده از جنس کاربردی در کلاس درس برخوردار است. بنابراین ضروریست که اساتید دانشگاه فرهنگیان آسیب شناسی لازم را برای شناخت و آگاهی از شرایط مداخله گر در فعالیت های آموزشی برای همخوانی ایدئولوژی قصد شده برنامه درسی خود با ایدئولوژی اجرا برنامه درسی شده به عمل آورند.
Investigating the Mediating Role of Marital Conflict About Work-family Conflict and Women’s Job Burnout Working in Tehran Hospitals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: the present paper aims at investigating the mediating role of marital conflict about work-family conflict and working women’s job burnout. Method: this research is a descriptive-correlation study. The sample includes 200 women working in Tehran hospitals in 1400, who were chosen through convenient sampling method. In order to collect data, a questionnaire about work-family conflict, job burnout, and marital conflict was used. Moreover, in order to analyze the data, Pearson’s coefficient of correlation was used and AMOS-24 and SPSS-25 were used for path analysis. Results: results showed that there is a significant positive relationship between marital conflict and job burnout (β=0.391, P˂0.001). Work-family conflict also has a significant positive relationship with marital conflict (β=0.221, P˂0.001). According to regression and path analysis, work-family conflict cannot prognosticate job burnout on its own and can express job burnout changes through marital conflict (β=0.086, P˂0.001). Conclusion: due to their traumatic workplace, working women fall under the influence of work stress, which shall lead to job burnout if marital conflict heightens.
سخن سردبیر: نقش خانواده در تعلیم و تربیت فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
1 - 2
حوزههای تخصصی:
در بین تمامی نهادها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، خانواده مهم ترین، ارزشمندترین و اثربخش ترین نقش ها را دارا است. خانواده طبیعی ترین و مشروع ترین واحد تولید مثل و فراگیرترین واحد اجتماعی به شمار می آید. خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است. افراد از سوی خانواده و در خانواده گام به عرصه هستی می نهند و جامعه نیز از تشکل افراد هستی و قوام می باید؛ بنابراین از ارکان عمده و نمادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود. بهنجاری یا ناهنجاری جامعه در گرو شرایط عمومی خانواده هاست و هیچ یک از آسیب های اجتماعی فارغ از تأثیر خانواده پدید نمی آید. نقش اصلی و آشکار خانواده تولید مثل و انتقال سینه به سینه ارزش ها و میراث فرهنگی و اعتقادی از نسلی به نسل دیگر است. تربیت نسل و تأمین نیازهای اساسی انسانی و ایجاد تعادل روانی، عاطفی و اجتماعی در اعضاء، از جمله اهمیت خانواده است. خانواده در اسلام به عنوان بنیادی مستحکم و نهادی اساسی و اجتماعی محسوب می شود. خانواده به وسیله ازدواج به صورت یک پیمان با تکیه بر حقوق و قوانین بر مبنای مردن و رحمت استوار می گردد. تشکیل خانواده پیمانی و متعهدانه بین زن و مرد است که هدف آن تأمین نیازهای انسانی و آرامش و سکون آنان با یکدیگر است که تولید و پرورش فرزندان اهداف عالیه انسانی آن محسوب می شود. فرزند پروری الزامی و یک ضرورت اجتماعی است. مهارتی است که باید پیش از فرزند آوری بیاموزیم تا روابط والد و کودک به درستی شکل گیرد. فرزند پروری مجموعه روش هایی است که والدین برای رشد و پروش کودک خود به کار می برند؛ روش هایی که در ارضای نیازها، یادگیری، رفتار و عملکرد، طرز تفکر، ارتباطات و به طور کلی تربیت فرزندشان نقش دارد؛ بنابراین می توان گفت که آموختن مهارت های رشد در پرورش کودک از مهارت های پایه ای و زیربنای مهم فرزند آوری است.
پیش بینی نوموفوبیا بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای احساس تنهایی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
125 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نوموفوبیا بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای احساس تنهایی در نوجوانان انجام گرفت. روش پژوهش: این طرح پژوهش همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. نمونه پژوهش متشکل از 500 نفر از دانش آموزان شاغل به تحصیل در دوره متوسطه دوم در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با روش نمونه گیری در دسترس بصورت آنلاین انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه نوموفوبیا یلدریم و کوریا (2015)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید (۱۹۹۰) و مقیاس احساس تنهایی دیتوماسو و همکاران (2004) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به جز سبک دلبستگی ایمن ادراک شده بر نوموفوبیا معنادار شدند. همچنین نتایج تحلیل عامل تاییدی اصلاح شده نشان می دهد (001/0=P، 626/0 =F) همچنین نتایج حاکی از برازش خوب مدل اندازه گیری با داده هاست؛ و تمامی متغیرهای مشاهده شده دارای بار عاملی بالاتر از 3/0 بودند. در بخش دیگر نتایج مربوط به مسیرهای مستقیم، سبک های دلبستگی بر احساس تنهایی معنادار شدند. همچنین تمامی مسیرهای غیرمستقیم سبک های دلبستگی از طریق نقش واسطه ای احساس تنهایی بر نوموفوبیا معنادار بود. همچنین یافته ها نشان می دهد سبک های دلبستگی و احساس تنهایی می توانند 54 درصد از تغییرات نوموفوبیا را پیش بینی می کند ضریب تعیین متغیر احساس تنهایی برابر 38 درصد در حد متوسط تا قوی می باشد. نتیجه گیری: لذا متغییر های سبک های دلبستگی ادراک شده پیش بینی کننده های نوموفوبیا در نوجوانان می باشند
مقایسه تاثیر درمان هیجان مدار فردی و زوجی بر شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی در زنان دچار اختلال پیش از قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر درمان هیجان مدار فردی و زوجی بر شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس-آزمون با سه گروه آزمایشی و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان متاهل در شهر تهران تشکیل دادند که از این جامعه تعداد 53 نفر با روش در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در سه گروه (دوگروه آزمایش و یک گروه کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. یافته های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی(رید و همکاران،۲۰۱۴) در سه نوبت پیش آزمون و پس آزمون و آزمون پیگیری مورد جمع آوری قرار گرفت و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که درمان های هیجان مدار فردی و زوج درمانی هیجان مدار درگروههای آزمایش درمراحل پس آزمون نسبت به گروه کنترل موجب افزایش راهبردهای مقابله ای با تغییرات پیش از قاعدگی شده است و این افزایش در طول زمان پایدار بوده است. همچنین نتایج نشان داد بین اثربخشی درمان های هیجان مدار فردی و زوج درمانی هیجان مدار بر مولفه های راهبردهای مقابله ای تفاوت معنادار وجود دارد به طوری که زوج درمانی بر افزایش "مولفه حمایت اجتماعی و برقراری روابط" نسبت به درمان فردی تأثیر بیشتری داشته و از طرف دیگر درمان هیجان مدار فردی بر مولفه های "مراقبت از خود" و "اجتناب ازآسیب" نسبت به زوج درمانی اثربخشی بیشتری داشته است.
اثربخشی برنامه توانمندسازی روان شناختی بر خودکارآمدی و بهزیستی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
225 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی برنامه توانمندسازی روان شناختی بر خودکارآمدی و بهزیستی روان شناختی زنان دارای سابقه جراحی اسلیو انجام شده است. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پیگیری 3 ماهه انجام گرفت. تعداد 50 نفر از زنان دارای سابقه جراحی اسلیو مراجعه کننده بیمارستان پارسیان شهر تهران در بازه زمانی شهریور 1399 تا اردیبهشت1400 با در نظر گرفتن معیارهای ورودی، 40 نفر از کسانی که تمایل به شرکت در تحقیق را داشتند (با اخذ رضایت کتبی) انتخاب و از طریق جایگزینی تصادفی به شیوه زیر صورت پذیرفت و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه خودکارآمدی سبک زندگی و پرسشنامه پرسشنامه بهزیستی روان شناختی را در سه مرحله تکمیل و اندازه گیری قرار گرفت. جلسات توانمندسازی روان شناختی (لیم و همکاران، 2022) به صورت گروهی انجام گرفت. فرضیه های مربوط به اثربخشی مداخله های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که در گروه آزمایش بین نمرات مراحل پیش آزمون و پس آزمون در متغیرهای خودکارآمدی سبک زندگی و بهزیستی روانشناختی اختلاف معناداری وجود دارد (01/0>p) اما بین بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری یافت نشد (05/0>p). همچنین در گروه کنترل تفاوت معناداری در طی مراحل آزمون یافت نشد (05/0>p). نتبجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مذکور می تواند در افزایش خودکارآمدی و بهزیستی روان شناختی بیماران دارای سابقه جراحی اسلیو به عنوان مداخله روانشناسی استفاده شود.