فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی رفتارهای خوردن ناسالم بر اساس روابط موضوعی و سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای مکانیزم های دفاعی بود. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی-پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه علوم و تحقیقات تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه های رفتار خوردن داچ (DEBQ)، روابط موضوعی بل، سبک های دلبستگی بزرگسالان و مکانیزم های دفاعی (DSQ-40) جمع آوری و با مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که روابط موضوعی تأثیر مثبت و معناداری بر رفتارهای خوردن ناسالم دارد. مکانیزم های رشد یافته به طور مستقیم بر رفتارهای خوردن ناسالم تأثیرگذار بودند. دلبستگی ایمن از طریق مکانیزم های دفاعی رشد یافته بر رفتارهای خوردن تأثیر معنادار داشت ولی دلبستگی های ناایمن تأثیر معناداری نداشتند. شاخص های برازش مدل نشان دادند که مدل نظری پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است: روابط موضوعی، سبک های دلبستگی و مکانیزم های دفاعی بر رفتارهای خوردن ناسالم تأثیر دارند و تقویت عوامل مثبت می تواند به پیشگیری و کاهش شیوع این رفتارها کمک کند.
مطالعه اثر تفکر انتقادی و تفکر خلاق بر یادگیری خودتنظیم با میانجی گری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
66 - 51
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام این پژوهش مطالعه ی اثر تفکر انتقادی و تفکر خلاق بر یادگیری خودتنظیم با میانجی گری هوش هیجانی بود.
روش : روش این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت کمی و از منظر روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی (مدل معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی ناحیه 2 اردبیل در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد آنان در حدود 13500 نفر بود و تعداد 374 نفر از آنها به عنوان نمونه آماری با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه تفکر انتقادی رجایی، پرسش نامه تفکر خلاق ولش و مک داوال ، پرسش نامه هوش هیجانی شات و همکاران و پرسش نامه یادگیری خودتنظیم بوفارد و همکاران بودند.
یافته ها: یافته ها حاکی از آن بودند که همه شاخص های مطلق، تطبیقی و مقتصد مدل مطلوب هستند و تفکر انتقادی و تفکر خلاق می توانند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم با درنظرگرفتن نقش میانجی هوش هیجانی روی یادگیری خودتنظیم تأثیر داشته باشند (p<0.05).
نتیجه گیری: در نهایت پیشنهاد می شود توجه خانواده ها و مدارس به تقویت تفکر انتقادی و تفکر خلاق جلب شود. هم چنین، با توسعه هوش هیجانی در دانش آموزان تحت قالب برنامه های مدون و مستمر، در راستای افزایش یادگیری خودتنظیم آنان گام برداشت.
ارائه مدل ذهن آرایی کودکان در دوره پیش دبستانی: رویکرد فراترکیب نظریه ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
39 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، ارائه مدل ذهن آرایی در کودکان دوره پیش دبستان است. رویکرد این پژوهش سنتز پژوهی کیفی، از نوع فراترکیب نظریه ساز بود و با استفاده از روش شش مرحله ای ساندلوسکی و باروسو انجام شد. در گام اول و پس از انتخاب تیم فراترکیب، سوالات پژوهش برای استخراج مدل داده بنیاد ذهن آرایی کودکان، تنظیم و معیارهای شمول و خروج مقالات مشخص شدند. در گام دوم، به جستجوی نظام مند منابع در پایگاه های اطلاعاتی پرداخته شد. در گام سوم ارزیابی کیفیت مقالات انجام و در نهایت با توجه به معیار خروج 37 مقاله اصیل انتخاب شدند. در گام چهارم با تکنیک دسته بندی یافته ها و تکنیک کمی فراچکیده نویسی، کدهای باز استخراج شدند. در گام پنجم نیز ابتدا 119 کد باز (مانند پایش حواس و احساسات، ابراز قدردانی، عملکرد مغز و یادگیری، غوطه ور شدن در کاری) استخراج گردیدند و سپس داده ها، مفهوم پردازی، مقوله بندی و سپس براساس مشابهت ها ارتباط مفهومی و خصوصیات مشترک بین کدهای باز، 13 کد محوری (مانند کیفیت مربی/معلم، کیفیت کودک، زمینه)مشخص شدند و نهایتا این 13 کد محوری در 3 مقوله پیشایندها، فرایندها و پیامدهای ذهن آرایی کودک پیش دبستانی به عنوان کدهای انتخابی در مدل جایابی شدند. در گام ششم با استفاده از تکنیک های اعتبارپذیری و انتقال پذیری، اعتبار یافته های مدل انجام شد. شکل گیری ذهن آرایی کودکان در سطح پیش دبستانی اقدامی موثر جهت هدفمند نمودن برنامه های دوره ی پیش ازدبستان می باشد که نیازمند توجه برنامه ریزان و سیاست مداران به این مهم است.
نقش واسطه ای ابعاد سرشتی شخصیت در رابطه سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد اینترنتی دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
روان پژوهی و مطالعات علوم رفتاری سال ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
67 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گری ابعاد ویژگی های سرشتی شخصیت در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری با اعتیاد اینترنتی در دانشجویان بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه ی پژوهش حاضر کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه غیرانتفاعی اشرفی اصفهانی در سال ۱401 بودند. از بین دانشجویان این دانشگاه ها، ۳۴۶ دانشجو بر اساس نمونه گیری در دسترس، اطلاعات مورد نیاز پرسشنامه ی شخصیت گری ویلسون (1989)، پرسشنامه ی سرشت و منش کلونینجر (1994) و پرسشنامه ی اعتیاد به اینترنت یانگ (1998) را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از الگویابی معادله ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد پشتکار و نوجویی به صورت مثبت و آسیب پرهیزی به صورت منفی بر اعتیاد به اینترنت اثر دارند. رابطه بین پاداش وابستگی بر اعتیاد به اینترنت معنا دار نشد. اثر مستقیم سیستم های بازداری رفتاری با اعتیاد به اینترنت 371/0 و اثر مستقیم سیستم های فعال ساز رفتاری با اعتیاد به اینترنت 382/0- و هر دو در سطح 01/0 درصد معنادار است. همچنین اثر غیر مستقیم سیستم های بازداری رفتاری و فعال ساز رفتاری از طریق ابعاد شخصیتی سرشت هر دو معنا دار بود . رابطه غیر مستقیم فعال ساز رفتاری بر اعتیاد به اینترنت 146/0- و رابطه غیر مستقیم بازداری رفتاری بر اعتیاد به اینترنت 137/0+به دست آمد . در بین ابعاد شخصیتی سرشت نقش میانجی گری جزیی پشتکار تایید شد.
تدوین مدل رضایت زناشویی براساس تمایزیافتگی خود با نقش میانجی مرزهای خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل رضایت زناشویی براساس تمایزیافتگی خود با نقش میانجی مرزهای خانواده صورت گرفت. روش این پژوهش همبستگی مبتنی بر روابط ساختاری است؛ بدین منظور 366 نفر از زوجین شهر تهران با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه رضایت زناشویی با رویکرد اسلامی (جدیری و همکاران، 1396)، سیاهه تمایزیافتگی خود (اسکورن، 2000) و پرسشنامه مرزهای خانواده (هوشیاری و همکاران، 1400) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد؛ همچنین برای طبقه بندی، پردازش، تحلیل داده ها و بررسی فرضیه های پژوهش از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. ارزیابی مدل فرضی پژوهش با استفاده از شاخص های برازندگی نشان داد که مدل فرضی با مدل اندازه گیری برازش دارد (95/0=CFI، 92/0 = NFI ،07/0 =(RMSEA و نتایج پژوهش نشان داد که تمایزیافتگی خود با واسطه گری مرزهای خانواده بر رضایت زناشویی در سطح 05/0P< تأثیر معناداری دارد؛ همچنین مرزهای خانواده در رابطه بین تمایزیافتگی خود با رضایت زناشویی زوجین نقش میانجی ایفا می کند. پس برای بهبود رضایت زناشویی، مداخله در تمایزیافتگی و مرزهای خانواده در زوجین می تواند اهمیت داشته باشد.
The Effectiveness of Reality Therapy on Psychological Capital and Sense of Psychological Cohesion in Patients with Multiple Sclerosis(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۱ - Serial Number ۱۹, Winter ۲۰۲۴
78 - 92
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the effects of reality therapy on improving psychological capital and sense of cohesion among Iranian Patients with Multiple Sclerosis.
Method: This study was performed in Tehran in 2021. Sampling was employed to select 36 participants who completed the Psychological Capital Questionnaire and Sense of Cohesion Scale in the pretest, posttest, and onemonth follow-up stages. The participants of the experimental group underwent eight weekly 90-minute sessions to receive the online reality therapy; However, the control group received no intervention.
Results: Data analysis showed a significant difference in psychological capital and sense of cohesion in the experimental group compared to the control group (P< 0/05). There was a significant difference in three subscales of psychological capital (i.e., self-efficacy, resilience, and hope) and two subscales of the sense of cohesion (i.e., perceptibility and controllability) in Patients with MS in the experimental group (P <0.05), but no significant difference in optimism (a subscale of the psychological capital) and significance (a subscale of sense of cohesion) (P> 0.05).
Conclusion: Due to the effects of reality therapy on patients with multiple sclerosis, this psychological therapy can be employed to improve the psychological capital and sense of cohesion.
مدل مفهومی عزت نفس بر اساس آموزه های اسلام در نوجوانان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تدوین مدل مفهومی عزت نفس مبتنی بر آموزه های اسلام بود. روش پژوهش کیفی و جامعه آماری آن متشکل از مجموعه کتب و مقاله های اسلامی و روان شناختی پیرامون عزت نفس، شامل، قرآن و همه کتب روایی موجود در نرم افزار جامع الاحادیث و همچنین کلیه متخصصان روان شناسی، متخصصان دینی بود. نمونه گیری به شیوه هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری صورت پذیرفت. همچنین از میان متخصصان روان شناسی تعداد پنج نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس، جهت ارزیابی اعتبار بسته انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از نرم افزار جامع الاحادیث نسخه 3.5 و به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد و بر اساس مضامین به دست آمده ساختار و محتوی مدل طراحی گردید. یافته های حاصل از مطالعه منابع روان شناسی درباره عزت نفس، 8 مولفه(آگاهانه زیستن، خویشتن پذیری، خودتائیدی، ارتباط با اطرافیان، با صداقت زیستن، خود مسئولی، هدفمند زیستن و شایستگی) را شناسایی نمود و شبکه مضامین عزت نفس از دیدگاه اسلام(قران و روایات) در قالب 40 مضمون پایه و 8 مضمون سازمان دهنده ترسیم شد. اعتبار مولفه های عزت نفس مبتنی بر آیات و روایات با کسب ضریب توافق 100، تایید گردید.
The Mediating Role of Self-Compassion in the Relationship Between Family Cohesion, Stress, and Quality of Life with Body Mass Index in Adolescent Girls(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۷, Issue ۱ - Serial Number ۱۹, Winter ۲۰۲۴
63 - 77
حوزههای تخصصی:
Objective: Being overweight and obese in adolescence is associated with severe health effects during their lifetime The purpose of this study was to explain the mediating role of self-compassion in the relationship between family cohesion, stress, and quality of life with body mass index in adolescent girls
Method: The current research was descriptive-multiple linear regression From among the statistical population of the research, 250 teenage girls were selected as the research sample using a multi-stage cluster sampling method, and finally, after dropping 50 people from the sample group, the data of 200 of them were analyzed. The tools of data collection included the Samani Family Cohesion Questionnaires (2001), Byrne and Mazano Stress (2002) Scale, the World Health Organization Quality of Life (1996) questionnaire, and the NAF Self-compassion (2003) inventory. For data analysis, structural equation modeling was performed using SPSS26 and AMOS24 software.
Results: The results showed that the model of body mass index based on the quality of life, family cohesion, and stress with the mediating role of self-compassion has a good fit. It also indicated that family cohesion, stress, and quality of life did not predict body mass index in adolescent girls, But quality of life predicts body mass index in adolescent girls.
Conclusion: It seems that self-compassion plays a mediating role in the relationship of body mass index with family cohesion, stress, and quality of life in adolescent girls.
دریچه زندگیِ پس از طلاق: برساختی متنوع از زیست جهانی جدید (مطالعه کیفی پیامدهای طلاق بر زندگی زنان در شهر تهران)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
101-142
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زندگی پس از طلاق و مواجهه با آن دیری نپایید که جای خود را در نظام مسائل اجتماعی در سطحی بین المللی بازکرده است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه جامعه شناختی و البته با رویکردی اِمیک و کیفی از تجربه زندگی زنان شهر تهران پس از طلاق است. روش: روش شناسی پژوهش با رویکرد کیفی انجام شد. به این منظور با 39 زن طلاق گرفته شهر تهران که با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی گلوله برفی انتخاب شد. مصاحبه ها تا مرحله اشباع نظری ادامه پیداکرده است. تجزیه وتحلیل داده از طریق نظام کدگذاری باز، محوری و گزینشی صورت گرفته و درنهایت مقوله هسته استخراج شد. یافته ها: 155 کدباز، 33 مقوله فرعی، 7 مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: زندگی فرزندان طلاق: دوگانه پیروزی و شکست، رسیدن به فردیت فراموش شده، مِیل و تجربه صُور لذتهای طغیان گر، تجربه ناخوشایند بازگشت به خانه پدری، چالشهای اقتصادی (رهاشدگی و مشقت)، گونه گون شدن توجه های منفی، نقابی مفهومی از داغ ننگ طلاق، طردی چندساحتی. همچنین تجربه مشقت تا فردیت یافتگی مدرن به عنوان مقوله هسته انتخاب شد و درنهایت نمودار درختی مستخرج از داده ها تنظیم شد. بحث: زندگی پس از طلاق دست کم در نگاه اول تجربه ای از زیست زنان طلاق گرفته است که تشریح وضعیت آنان به سادگی حاصل نمی شود. در حقیقت می توان زندگی پس از طلاق را برای زنان به یک نمایش درام تشبیه کرد که تماشای وضعیت پیش برنده آن، جریانی متناقض از امور خیر و شر و نابسندگی در پیش بینی است.
نقش خانواده در اصلاح رفتار کودکان از منظر متون اسلامی «با تأکید برساحت های شناختی،گرایشی و رفتاری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
147 - 192
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش خانواده در اصلاح رفتارکودکان از منظر متون اسلامی« با تأکید بر ساحت های شناختی، گرایشی و رفتاری » صورت گرفته است. روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی قیاسی بوده و به منظور گردآوری اطلاعات، از روش کتابخانه ای به شیوه متن خوانی و فیش برداری استفاده شده است. روش پژوهش برای دست یابی به هدف اول، «تحلیل مفهومی» و برای دست یابی به هدف دوم « روش استنتاجی ازنوع « قیاس عملی» است. یافته های تحقیق شاملِ نقش شناختی خانواده از منظرمتون اسلامی درساحت الهی ( از جمله تقویت باور به توحید و معاد و شناخت اولیای الهی)، نقش شناختی خانواده از منظر متون اسلامی در ساحت فردی( به طور مثال افزایش خودآگاهی، فکرپروری ، آشنایی با فضایل اخلاقی)، نقش شناختی خانواده از منظر متون اسلامی در ساحت جمعی(فرهنگ پذیری، ادب آموزی)؛ و نیز نقش گرایشی خانواده از منظرمتون اسلامی در ساحت الهی( نظیرِ گرایش به معنویات، توجه به نعمت های الهی)، نقش گرایشی خانواده ازمنظرمتون اسلامی درساحت فردی ( مانندِ تقویت خودباوری و ایجاد روحیه قناعت)، نقش گرایشی خانواده از منظر متون اسلامی در ساحت جمعی( از جمله تقویت احساس مسئولیت، یاری گری)؛ و همچنین نقش رفتاری خانواده از منظر متون اسلامی در ساحت الهی( نظیرِ توکل به خداوند، رعایت تقوای الهی)، نقش رفتاری خانواده از منظر متون اسلامی درساحت فردی ( به عنوان مثال حیا و صبر)، نقش رفتاری خانواده از منظر متون اسلامی در ساحت جمعی( مانندِ امر به معروف و نهی از منکر، انفاق و زمینه سازی برای ازدواج جوانان)می باشد.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت ورزی بر بلوغ عاطفی و احساس شرم در دختران با سندرم پیش از قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۱۴۰-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت ورزی بر بلوغ عاطفی و احساس شرم در دختران با سندرم پیش از قاعدگی انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماه بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه اول مدارس شهر مشهد بود که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند؛ 30 دانش آموز به روش هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی ساده گمارده شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس بلوغ عاطفی (EMS؛ سینگ و بهارگاوا، 1988) و مقیاس احساس گناه و شرم (GASP؛ کوهن و همکاران، 2011) استفاده شد. اعضای گروه مداخله طی 8 جلسه درمان متمرکز بر شفقت را دریافت کردند. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری بلوغ عاطفی و احساس شرم تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>p) و درمان متمرکز بر شفقت دارای ماندگاری اثر در دوره پیگیری بود (05/0>p). در مجموع می توان نتیجه گرفت که درمان متمرکز بر شفقت یک درمان موثر بر بهبود بلوغ عاطفی و کاهش احساس شرم در دختران با سندرم پیش از قاعدگی بوده است.
مقایسه اثربخشی بسته درمانی اختلال نافرمانی مقابله ای مبتنی بر تجارب زیسته والدین و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر کیفیت تعامل والد- کودک و علایم کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته والدین دارای فرزندان اختلال نافرمانی مقابله ای با بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر کیفیت تعامل والد- کودک و علایم کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.روش شناسی پژوهش: جهت اجرای مداخلات درمانی و بررسی اثربخشی مداخلات، از طرح نیمه آزمایشی تک موردی از نوع طرح خط پایه چندگانه A-B-A با آزمودنی های متفاوت و سنجش پیوسته استفاده شد و آزمودنی ها به ترتیب در مراحل خط پایه، جلسات درمان و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. جامعه آماری شامل والدین دارای فرزندان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مراجعه کننده به مراکز خدمات روان شناختی ومشاوره شهر آران و بیدگل در سال 1399-1398 بود که از میان آن ها تعداد 8 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه درمان مبتنی بر تجارب زیسته والدین و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک گمارش شدند. هر دو گروه به صورت جداگانه و به صورت جلسات هفتگی انفرادی تحت مداخله قرار گرفتند.یافته ها: نتایج ترسیم دیداری، درصد بهبودی و مقدار شاخص پایا نشان داد که هر دو درمان تغییرات و بهبودی معناداری از نظر آماری و بالینی در آماج های درمانی (علایم اختلال نافرمانی مقابله ای و تعاملات والد- فرزند) ایجاد کرده و تاثیرات درمانی در دوره پیگیری نیز ادامه داشته است(05/0>p). نتایج اعتبارآزمایی رقابتی نیز نشان داد که در علایم اختلال نافرمانی مقابله ای تفاوت معناداری بین اثربخشی دو مداخله وجود ندارد، اما در تعاملات والد فرزند اثربخشی بیشتر به نفع مداخله بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بود(05/0>p).بحث و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش پیشنهاد می کند که درطراحی مداخلات روان شناختی برای کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای، به تجارب زیسته والدین و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر کیفیت تعامل والد- کودک توجه شود.
اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر احساس حقارت، ترس از تصویر بدنی و خود ارزشمندی در متقاضیان عمل زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۲۲۰-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر احساس حقارت، ترس از تصویر بدنی و خود ارزشمندی در متقاضیان عمل زیبایی انجام گردید. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان متقاضی عمل زیبایی شهرستان مهاباد در بازه ی زمانی یک ماهه در سال 1402 بودند. 30 نفر، به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه 15 نفری (گروه آزمایش و گواه) جایگذاری شدند. از شاخص مقایسه ای احساس کهتری (CFII، استرانو و دیکسون، 1990)، پرسشنامه تصویر بدنی (BIQ، کش و همکاران، 1991) و پرسشنامه خود ارزشمندی (CSWS، کروکر و همکاران، 2003) و همچنین از پروتکل 8 جلسه ای (هر هفته یک جلسه و هر جلسه 60 دقیقه) درمان شناختی رفتاری برای مداخله استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون احساس حقارت، ترس از تصویر بدنی و خود ارزشمندی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p<). می توان نتیجه گرفت که رویکرد درمانی شناختی رفتاری بر فرآیند احساس حقارت، ترس از تصویر بدنی و خود ارزشمندی در متقاضیان عمل زیبایی موثر بوده است.
شیوع افسردگی و عوامل مرتبط جمعیت شناختی و اجتماعی-اقتصادی، پس از همه گیری کرونا: یک مطالعه ملّی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف مطالعات متعددی درزمینه بررسی شیوع افسردگی انجام شده است. این تحقیقات عمدتاً به سال های گذشته و دوران اوج همه گیری کرونا بازمی گردند. اکنون با گذشت زمان و بازگشت به شرایط نسبتاً با ثبات، اطلاعاتی از وضعیت کنونی سلامت روان جامعه در دسترس نیست. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی شیوع افسردگی و عوامل جمعیت شناختی و اجتماعی-اقتصادی مرتبط با آن در افراد 15 سال به بالا در جمهوری اسلامی ایران انجام شد. مواد و روش ها پژوهش حاضر ازنظر هدف بنیادی و از نوع توصیفی تحلیلی بود که در اسفند و فروردین سال 1402 انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد 15 ساله و بالاتر ساکن ایران بودند که از میان آن ها 2892 نفر به شیوه ی نمونه گیری طبقه ای نسبی، برای نمونه پژوهشی انتخاب شدند و با پرسش نامه سلامت بیمار (2003) به صورت تلفنی و با مصاحبه ارزیابی شدند. سپس داده های حاصل با استفاده از آزمون تی مستقل و رگرسیون لجستیک چندگانه، از طریق نسخه 21 بسته آماری برای علوم اجتماعی و نرم افزار R تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها میانگین سنی پاسخ دهندگان 43/6 سال (42/6 برای زنان و 44/7 برای مردان) بود. درمجموع، 42/1 درصد کل افراد، 39/6 درصد از مردان و 44/6 درصد از زنان دارای نمره ای در محدوده افسردگی بیمارگون براساس پرسش نامه سلامت بیمار 2 سؤالی بودند و میانگین نمره افسردگی آنان به ترتیب 1/83±2/25 و 1/71±2/52 بود. همچنین براساس نتایج حاصل از تحلیل چندمتغیری، مجرد (1/51=OR و 95 فاصله اطمینان 1/15-1/98)، بیوه (1/50=OR و 95 فاصله اطمینان 1/06-2/12)، و مطلقه بودن (1/67=OR و 95 فاصله اطمینان 1/07-2/67)، بیکاری (1/50=OR و 95 فاصله اطمینان 1/09-2/05) و قرار داشتن در گروه سنی 25 تا40 سال (1/39=OR و 95 فاصله اطمینان 0/99-1/96)بخت وقوع افسردگی را افزایش می دهد، درحالی که صاحبخانه بودن (0/74=OR و 95 فاصله اطمینان 0/62-0/88) و داشتن تحصیلات دانشگاهی (0/65=OR و 95 فاصله اطمینان 0/50-0/84)بخت وقوع افسردگی را کاهش می داد. نتیجه گیری نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده شیوع نسبتاً بالای افسردگی در دوران پساکرونا در ایران است. همچنین مطالعه حاضر تأیید کرد که عوامل جمعیت شناختی و اجتماعی-اقتصادی نقش مهمی در شیوع افسردگی دارند. جوانان (25 تا 40 سال)، افراد بیکار، مجرد، مطلقه یا بیوه در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی قرار دارند، درحالی که تحصیلات دانشگاهی و صاحبخانه بودن عوامل محافظت کننده افسردگی محسوب می شوند. تفاوت های مشاهده شده در میزان افسردگی بین مردان و زنان، پس از بررسی تأثیر سایر متغیرها نشان داد نقش های اجتماعی زنان به جای جنسیت، ممکن است علت اصلی تفاوت در میزان افسردگی باشد. علاوه براین، نتایج نشان داد شیوع افسردگی میان ساکنان شهرها و روستاها تفاوت معنی داری ندارد. همچنین درآمد بالاتر به دلیل تحصیلات بالاتر یا صاحبخانه بودن با خطر کمتری برای افسردگی همراه بود. این یافته ها بر اهمیت توجه به مجموعه وسیعی از عوامل مؤثر بر افسردگی در سیاست گذاری ها و مداخلات سلامت روان تأکید می کنند.
تعیین کننده های روانی- اجتماعی قلدری سایبری در اوایل بزرگسالی: نقش سواد رسانه ای و خود افشایی آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی، افراد زیادی به ویژه نوجوانان و جوانان زمان زیادی را صرف استفاده از این فناوری ها می کنند. در چنین شرایطی، اخیراً قلدری سایبری به عنوان یک نگرانی جدی در حوزه سلامت روانی-اجتماعی ظهور پیدا کرده است. مطالعه حاضر با هدف پیش بینی قلدری سایبری دانشجویان بر اساس مؤلفه های سوادِ رسانه ای و خودافشایی آنلاین انجام شد. مواد و روش : پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را دانشجویان دانشگاه بیرجند در سال تحصیلی 1401-1400 (12000 نفر) تشکیل دادند. از این تعداد، 398 نفر به روش نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. جمع آوری داده ها از طریق مقیاس ه ای قلدری و قربانی سایبری (لام و لی، ۲۰۱۱)، خودافشایی آنلاین (والکنبرگ و پیتر، ۲۰۰۷) و پرسشنامه سواد رسانه ای (فلسفی، 2015) صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها با روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان از نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که همبستگی منفی و معناداری بین درک محتوای پیام های رسانه ای و گزینش آگاهانه با قلدری سایبری وجود داشت (P<0.01). ارتباط میان خودافشایی عمیق و قربانی شدن سایبری نیز مثبت و معنادار بود (P<0.05). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خودافشایی آنلاین و مؤلفه های سواد رسانه ای (به جز تحلیل پیام های رسانه)، پیش بینی کننده معنادار قلدری سایبری بودند (P<0.01) . نتیجه گیری: بنابراین، آموزش مهارت های سوادِ رسانه ای و مدیریت خودافشایی در فضای مجازی توسط متخصصین روان شناسی و علوم ارتباطات، نقش مهمی در پیشگیری از قلدری سایبری ایفا می کند.
مقایسه اثربخشی تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی) و روایت درمانی بر پشیمانی از انتخاب همسر، دلزدگی زناشویی و تاب آوری در زنان قربانی خشونت خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی و مقایسه اثربخشی ایماگوتراپی و روایت درمانی بر پشیمانی از انتخاب همسر، دلزدگی زناشویی و تاب آوری در زنان قربانی خشونت خانگی بود. روش شناسی: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه انجام شد. جامعه آماری شامل زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در پاییز 1401 بود. نمونه ای به حجم 54 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه (ایماگوتراپی، روایت درمانی و کنترل) گمارده شدند. مداخلات طی 10 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه های آزمایش اجرا شد. ابزارهای گردآوری داده ها شامل مقیاس پشیمانی از انتخاب همسر شوارتز، مقیاس دلزدگی زناشویی پاینز و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که اثرات اصلی زمان و گروه برای هر سه متغیر معنادار بود (p < 0.01). همچنین، اثر تعامل زمان و گروه برای پشیمانی از انتخاب همسر (F = 9.59, p < 0.01)، دلزدگی زناشویی (F = 5.61, p = 0.01) و تاب آوری (F = 10.11, p < 0.01) معنادار بود. نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که ایماگوتراپی اثربخشی بیشتری نسبت به روایت درمانی در کاهش پشیمانی از انتخاب همسر (MD = -1.10, p = 0.04) و دلزدگی زناشویی (MD = -3.80, p = 0.02) و همچنین افزایش تاب آوری (MD = 2.90, p = 0.03) دارد. نتیجه گیری: ایماگوتراپی و روایت درمانی به عنوان مداخلات مؤثر در بهبود کیفیت روابط زناشویی و افزایش تاب آوری زنان قربانی خشونت خانگی توصیه می شوند. با این حال، اثربخشی ایماگوتراپی در مقایسه با روایت درمانی بیشتر است. طراحی برنامه های آموزشی مبتنی بر این رویکردها می تواند به بهبود شرایط روان شناختی این گروه کمک کند.
Structural Equation Modeling of the Relationship Between Parents' Religious Orientation and Adolescents' Tendency Towards Critical Thinking and Happiness with the Mediating Role of Cognitive Flexibility(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to determine the model fit based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility in female high school students. Method: This descriptive correlational study was conducted with a population of teenage girls from public high schools in the city of Chalus. A sample of 319 participants was selected using cluster random sampling. Data collection tools included the Ricketts Critical Thinking Questionnaire (2003), the Dennis and Vander Wal Cognitive Flexibility Inventory (2010), the Allport and Ross Religious Orientation Questionnaire (1967), and the Oxford Happiness Inventory (Argyle et al., 1989). Findings: Results showed a significant positive relationship between religious orientation and critical thinking tendency (r = 0.45, p < 0.05), happiness (r = 0.41, p < 0.05), and cognitive flexibility (r = 0.68, p < 0.05). There was also a significant positive relationship between cognitive flexibility and the tendency towards critical thinking (r = 0.73, p < 0.01) and happiness (r = 0.69, p < 0.01). Conclusions: Based on the results of structural equation modeling, the model based on the relationship between parents' religious orientation and the tendency towards critical thinking and happiness with the mediating role of cognitive flexibility among students is adequately fitted. The application of promoting religious duties and training in cognitive flexibility to enhance happiness and critical thinking tendency in students could be considered in experimental studies by researchers, educational planners, and counselors.
Comparing the Effectiveness of Schema Therapy and Mindfulness-Based Stress Reduction Program on Sexual Satisfaction in Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present research aimed to compare the effectiveness of schema therapy and a mindfulness-based stress reduction program on sexual satisfaction among married individuals. Method: This quasi-experimental study employed a pretest-posttest design with a one-month follow-up and included a control group. The study population consisted of all married individuals with marital issues who visited the Khodbidari Psychological Center in the first half of 2019, totaling approximately 180 individuals. From this group, 45 individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned to three groups of 15. The experimental groups underwent 8 sessions of 90-minute schema therapy by Young et al. (2003) and the mindfulness-based stress reduction program by Kabat-Zinn (2003), while no intervention was performed for the control group. The data collection tool was the Sexual Satisfaction Scale (Larson et al., 1998). The data were analyzed using SPSS software version 21 and repeated measures ANOVA. Findings: The results indicated that there was a significant difference in sexual satisfaction scores among the groups (p = 0.001, F = 21.58), and both schema therapy and the mindfulness-based stress reduction program increased sexual satisfaction among married individuals. Furthermore, there was no significant difference between the two groups in this regard (p < 0.05). Conclusion: According to the results, both schema therapy and the mindfulness-based stress reduction program can be used to improve sexual satisfaction in married individuals.
The Relationship between Child ADHD Symptoms and Maternal Quality of Life with the Mediating Role of Marital Conflict and Mother-Child Conflict(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aims to investigate the relationship between child ADHD symptoms and maternal quality of life, considering the mediating roles of marital conflict and mother-child conflict. Methods: The research method is descriptive and correlational. The statistical population consists of all mothers of elementary school children in Rasht city during the 2019-2020 academic year. Using convenience sampling, 160 mothers were selected. The World Health Organization Quality of Life – Short Form (1996), the Child Symptom Inventory (Parent Form) by Sprafkin, Lani, and Gadow (1994), the Marital Conflict Questionnaire by Barati and Sanaei (2000), and the Pianta Parent-Child Relationship Scale (1994) were utilized. Data were analyzed using structural equation modeling. Findings: The results indicated that child ADHD symptoms alone do not have a significant relationship with maternal quality of life (P > 0.05). However, marital conflict has a significant negative relationship with quality of life (P < 0.05), and mother-child conflict also has a significant negative relationship with quality of life (P < 0.05). Furthermore, marital conflict and mother-child conflict mediate the relationship between child ADHD symptoms and maternal quality of life (P < 0.001). Conclusion: The findings suggest that the presence of child ADHD symptoms, when combined with the mediating factors of marital conflict and mother-child conflict, negatively impacts maternal quality of life. Additionally, both marital conflict and mother-child conflict directly negatively affect maternal quality of life.
Women’s Advocacy for Social Change through Family Therapy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
1-3
حوزههای تخصصی:
In our special issue dedicated to Women Studies, I explore various dimensions of women's experiences and contributions across multiple domains. One of the most transformative areas where women have made a significant impact is in the field of family therapy. This article explores "Women’s Advocacy for Social Change through Family Therapy" as a prime example of how feminist principles can drive both individual empowerment and broader societal transformation. The intersection of feminism and family therapy has made significant strides in advocating for women’s rights and promoting social change. By addressing gender inequality, empowering women, and fostering social justice, feminist-informed family therapy has become a powerful tool for transformation. As we celebrate the contributions of women in this field, it is crucial to continue supporting and advancing feminist principles in family therapy practice, research, and training. Through collective efforts and continued advocacy, feminist family therapy stands as a powerful force for social change.