فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۸۱ تا ۲٬۵۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
17 - 30
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مسائل شناختی مهمی در بیماران مبتلا به صرع وجود دارد که می توان به اختلال در کارکردهای اجرایی مانند انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه توان بخشی شناختی رایانه محور بر انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ در کودکان مصروع انجام شد.
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به صرع مراجعه کننده به درمانگاه مغز و اعصاب بیمارستان کودکان مفید در سال 1400 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 کودک واجد شرایط وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 15 نفر) جایدهی شده اند. گروه آزمایش 12 جلسه تحت مداخله برنامه توان بخشی شناختی رایانه محور قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون کارت های ویسکانسین گرانت و برگ (1948) و آزمون استروپ (1935) بود. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS20 و آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره، وارسی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه توان بخشی شناختی رایانه محور باعث بهبود انعطاف پذیری شناختی (0/001p<) و بازداری پاسخ کودکان مصروع شده است (0/001p<).
نتیجه گیری: برنامه توانبخشی شناختی رایانه محور یکی از روش های موثر بر کارکردهای اجرایی است که باعث بهبود انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ کودکان مبتلا به صرع می شود در نتیجه می توان به عنوان روشی جایگزین یا مکمل برای مداخلات معمول در این کودکان استفاده کرد.
پیامدهای خصیصه گفتگومداری پیامبر اکرم (ص) براساس زنجیره رفتاری غالب ایشان در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
195 - 215
حوزههای تخصصی:
خصیصه گفتگومداری پیامبر اکرم (ص) از ویژگی های فردی و اجتماعی مشهور ایشان است که در برخی آیات به آن اشاره شده است. این خصیصه با وجود محاسن گره گشا ممکن است برحسب مواجهه با نوع مخاطب دارای چالش هایی در اثرگذاری موفق باشد. این پژوهش با استناد به یکی از روش های طبقه بندی رفتار به نام روش DISC که براساس آن گرایش های اصلی و غالبی افراد دسته بندی، و با استفاده از گزارش های قرآن رفتارهای فردی و اجتماعی پیامبر اکرمn نظام مند و زنجیره ای ترسیم می شود؛ می کوشد تا پیوستگی خصیصه گفتگومداری با سایر اوصاف پیامبر اکرمn را مشخص سازد؛ بدین ترتیب ده ویژگی شخصیتی پیامبر اکرمn که گفتگومداری یکی از آنهاست، مشابه شاخصه های مدل S و ترکیب آن با I و C قلمداد شد که گویای پیوستگی رفتاری این خصیصه با سایر ویژگی هاست و ضمن اشاره به برخی پیامدهای گفتگومداری، هشت رفتار تعدیلی که خداوند به پیامبر اکرمn توصیه فرموده، مطرح شده که مشابه آن در شاخصه های مدیریتی مدل D و ترکیب آن با C دیده می شود. روش پژوهش در این مقاله تحلیل محتوای کیفی ترکیبی است؛ یعنی براساس تحلیل محتوای کیفی، داده های قرآنی هم زمان تحلیل و با رویکرد ترکیبی (استقرایی و قیاسی) انجام شده است.
پیش بینی سطح تحول روانی معنوی از طریق باورهای ناکارآمد شناختی و احساس گناه در مبتلایان به اختلال وسواس -بی اختیاری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
133 - 149
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سطح تحول روانی معنوی از طریق باورهای ناکارآمد شناختی و احساس گناه در مبتلایان به اختلال وسواس بی اختیاری شکل گرفته است. طرح پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری در این پژوهش، کلیه بیماران وسواس بی اختیاریِ مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر قم با شکایت اصلی اختلال وسواس بی اختیاری به تعداد ششصد نفر بود، که تعداد 240 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. اعضای نمونه با پاسخ دادن به پرسش نامه وسواس ییل براون و نمره شدت وسواس بالاتر از 7، انتخاب شدند و به پرسش نامه باورهای ناکارآمد شناختی، پرسش نامه تحول روانی معنوی جان بزرگی و پرسش نامه احساس گناه گوگلر و جونز پاسخ دادند. در تحلیل داده ها از تحلیل رگرسون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مؤلفه های متغیر باورهای ناکارآمد شناختی درمجموع توانستند 21 درصد واریانس نمره های سطح تحول روانی معنوی را در بیماران OCD پیش بینی کنند. همچنین بررسی ضریب بتا نشان داد که از بین مؤلفه های باورهای ناکارآمد شناختی، تنها مؤلفه انجام کامل امور توانست پیش بینی کننده معنادار متغیر سطح تحول روانی معنوی باشد. یافته ها، فرضیه دوم پژوهش را مبنی بر پیش بینی سطح تحول روانی معنوی از طریق احساس گناه در بیماران OCD تأیید نکردند.
عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان: مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
83 - 100
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعیین عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان برای سیاست گذاری های مناسب در جهت شناسایی مشکلات احتمالی و توسعه مداخلات مناسب در بهره مندی بهتر و افزایش موفقیت در پیوند مغز استخوان، بسیار حائز اهمیت است. هدف این مطالعه مرور عوامل روان شناختی تسهیل کننده بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان بود.
روش: در مرور سیستماتیک حاضر از موارد گزارش ترجیحی برای بررسی های سیستماتیک و متاآنالیز (پریزما) و همچنین پیامدهای احتمالی آن برای خطر سوگیری استفاده شد. در همین راستا، اطلاعات موردنیاز از از پایگاه های science Direct, Scopus, PubMed برای انتخاب مقالات لاتین و پایگاه های مقالات فارسی، ISC با محدود کردن سال برای انتخاب مقالات انگلیسی به 2009 تا 2022 و سال های 1390-1401 جهت انتخاب مقاله های فارسی برداشته شدند که بر اساس معیارهای موردنظر محدود شدند. واژه هایی همچون پیوند سلول های بنیادی خون ساز، عوامل روان شناختی، تسهیل کننده، بهبودی مورد جستجو قرار گرفتند. برای ترکیب داده ها از روش سنتز روایتی استفاده شد.
یافته ها: در این مطالعه، کیفیت 37 مقاله تأیید شد و عوامل روان شناختی تأثیرگذار بر بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان شناسایی شدند. پریشانی جسمی، کاهش کیفیت زندگی بیماران، احتمال افزایش علائم اضطراب و افسردگی، از بزرگترین جالش های پیش روی بیماران بود. معنویت ورزی، سواد سلامتی، مداخلات ورزشی و روان شناختی در جهت پذیرش بیماری و افزایش بهزیستی روان شناختی در ارتقای نتایج سلامت روان شناختی و پزشکی تاثیر معنادار دارد.
نتیجه گیری: شناسایی عوامل روان شناختی تأثیرگذار بر بهبودی بیماران پیوند مغز استخوان از جمله؛ سواد سلامتی، برنامه های ورزشی، خوش بینی، جنسیت، حمایت اجتماعی، سلامت روانی، عوامل سبک زندگی، درک پیوند و پیگیری در تنظیم پروتکل هایی جهت افزایش بهداشت روانی بیماران تحت پیوند موثر هستند.
مراقبت آگاهانه از فرد مبتلا به ویروس کرونا از زبان بهبودیافتگان؛یک مطالعه کیفی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
83 - 94
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، توصیف تجربه های بیماران بهبودیافته از کووید 19 در مورد عوامل روانشناختی موثر بر بهبود آنان است . روش: این مطالعه کیفی در سال 1399 انجام شد. روش جمع آوری داده ها مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته بود. مشارکت کنندگان بیمارانی بودند که از بیماری کرونا رهایی یافته و مایل به صحبت کردن درباره تجربه خود در طول بیماری بودند. نمونه گیری از 3 شهر گچساران، باشت و نورآباد انجام شد. رویکرد مورد استفاده در نمونه گیری، نمونه گیری با در نظر گرفتن هدف مطالعه بود. داده ها به روش تحلیل محتوا آنالیز شد. مدیریت کدهای استخراج شده از طریق نرم افزار MAXQDA نسخه 10 انجام شد. یافته ها: در مجموع تعداد 15 مصاحبه با 8 زن و 7 مرد 23 تا 58 ساله انجام شد. تحلیل صحبت های شرکت کنندگان عوامل کمک کننده به بهبود سلامت روان بیماران مبتلا به کرونا منجر به شناسایی 305 کد شد که در 2 طبقه اصلى شامل «بیمار مثبت اندیش» و «اطرافیان همدل» و 9 طبقه فرعی طبقه بندی شد . نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق افکار و رفتار فرد مبتلا به کرونا و اطرافیان او (پرسنل و آشنایان) در سلامت روان و تسریع روند بهبود فرد مبتلا تاثیر گذار است که لازم است اطرافیان بیمار به آن توجه داشته باشند. یکی از مسئولیت های کادر درمان تدارک مشاوره هایی برای اطرافیان و پرستاران بیماران در خصوص افکار و رفتار بیمار و اطرافیان او است.
اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های مقابله ای در بیماران آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
147 - 162
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر سبک های مقابله ای در بیماران آرتریت روماتوئید انجام شد . روش: روش تحقیق حاضر یک طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر بیمار آرتریت روماتوئید که ملاک های ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی وارد مطالعه شدند. طرحواره درمانی بر اساس مدل ریزو و همکاران انجام شد. به منظور توصیف داده های از شاخص های آمار توصیفی و برای تحلیل داده های از شاخص های آمار استنباطی مانند تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، کواریانس چند متغیری و کورایانس های یکراهه در متن مانکوا استفاده شد. یافته ها: اثربخشی طرحواره درمانی بر سبکهای مقابله ای بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید پایدار می باشد. در همه سبک های مقابله ای بین گروه های مورد پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد. بین میانگین نمرات سبک های مقابله ای مسأله مدار، هیجان مدار و اجتنابی در مقایسه مراحل پیش آزمون - پس آزمون و پیش آزمون - پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد . نتیجه گیری: انجام طرحواره درمانی برای بیماران آرتریت روماتوئید می توان تا حدودی درد و رنج این ییماران را کاهش داد. پیشنهاد می شود در سیاست نظام بهداشتی درمانی کشور برنامه های برای بکارگیری طرحواره درمانی به منظور کاهش آلام این بیماران صورت گیرد.
رابطه دشواری تنظیم هیجان، هوش فرهنگی و تفکر خود ارزیابی منفی با مقبولیت اجتماعی دانش آموزان دوره متوسطه دوم منطقه سیلوانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مولفه هایی که رفتارهای جوانان و دانش آموزان را در زندگی و در محیط اجتماعی تحت تاثیر قرار می دهد و سبب افزایش سازگاری اجتماعی می شود، مقبولیت اجتماعی است. لذا هدف پژوهش حاضر رابطه دشواری تنظیم هیجان، هوش فرهنگی و تفکر خود ارزیابی منفی با مقبولیت اجتماعی دانش آموزان دوره متوسطه دوم منطقه سیلوانا است. روش پژوهش حاضر همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دبیرستانی دوره دوم متوسطه منطقه سیلوانا در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. که براساس آمار اداره آموزش و پرورش منطقه سیلوانا 988 نفر دانش آموز در دوره متوسطه مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 300 نفر بود. روش نمونه گیری برای تحقیق حاضر به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش مقیاس دشواری در تنظیم هیجان بشارت و همکاران (1386)، مقیاس خودارزیابی های مرکزی (جاج و همکاران، 2003)، پرسشنامه مقبولیت فورد و رابین، مقیاس هوش فرهنگی آنگ و همکاران (2004) بودند. یافته های به دست آمده نشان داد که هر سه متغیر دشواری در تنظیم هیجان، تفکر خودارزیابی های منفی و هوش فرهنگی با مقبولیت اجتماعی دانش آموزان دارای رابطه معنادار بودند. مؤلفه های دشواری در تنظیم هیجان، تفکر خودارزیابی های منفی و هوش فرهنگی توانایی پیس بینی مقبولیت اجتماعی دانش آموزان را داشتند.نتیجه گیری: بنابراین با تقویت هوش فرهنگی ، تقویت خود ارزیابی مثبت و راهبردهای مؤثر در تنطیم هیجان، می توان مقبولیت و مهارت های اجتماعی دانش آموزان را بهبود بخشید
اثر القای استرس بر سیستم بازداری، پردازش/اندوزش ذهنی و نارسایی شناختی زنان: نقش تعدیل گر فرونشانی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
21 - 32
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر اثر القای استرس بر سیستم بازداری، پردازش/ اندوزش ذهنی و نارسایی شناختی، با توجه به نقش تعدیل گر فرونشانی هیجان را بررسی کرد. روش پژوهش شبه تجربی و دارای طرح عاملی آمیخته (2×2) بود. جامعه ی پژوهش زنان شهر آباده بودند، که 112 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و طبق نمرات فرونشانی، در دو گروه فرونشانی پایین و بالا قرار گرفتند. هر گروه در دو مرحله (عدم استرس و القای استرس)، با استفاده از مقیاس پنج عاملی جکسون، آزمون حافظه فعال، و پرسشنامه نارسایی شناختی ارزیابی شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد. یافته ها نشان داد میانگین بازداری در گروه فرونشانی بالا بیشتر از گروه پایین است. بعد از القای استرس میانگین پردازش و اندوزش و نارسایی شناختی کاهش یافت؛ به نحوی که میانگین پردازش در گروه فرونشانی پایین، میانگین اندوزش در گروه فرونشانی بالا، و میانگین نارسایی شناختی در هر دو گروه فرونشانی، کاهش یافت. بنابراین، فرونشانی می تواند پیامدهای منفی را برای سیستم بازداری داشته باشد، ولی استرس حاد می تواند ابعاد حافظه فعال را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، استرس و تعامل آن با فرونشانی می تواند به بهبود نارسایی شناختی کمک کند.
نقش واسطه ای نشخوار ذهنی در رابطه بین ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی با خودآسیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
47 - 63
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای نشخوار ذهنی در رابطه بین ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی با خودآسیبی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه ی پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره اول متوسطه شهرستان اردبیل در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 626 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل سیاهه ی خودگزارشی خودآسیبی کلونسکی و گلن، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو، مقیاس پاسخ های نشخوار فکری نولن هوکسما و مارر، پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر، مقیاس تکانشگری بارت و مقیاس سطوح خودانتقادی تامپسون و زوراف بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مسیر بود که با استفاده از آن روابط علّی متغیرهای پژوهش بررسی شد. یافته ها نشان داد ناگویی هیجانی، تکانشگری، تحمل پریشانی و خودانتقادی چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم به واسطه ی نشخوارذهنی قادر به پیش بینی خودآسیبی بودند. بنظر می رسد آموزش مهارت های کنترل هیجانی و درمان نشخوار ذهنی می تواند در کاهش خودآسیبی در نوجوانان مفید باشد.
ارائه مدل نگرش مذهبی و عمل به باورهای دینی با تقلّب تحصیلی: نقش میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اسلام و روانشناسی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
147 - 173
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل نگرش مذهبی و عمل به باورهای دینی با تقلّب تحصیلی با تأکید بر نقش میانجی گر خودکارآمدی تحصیلی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی− همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری و جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر خرم آباد به تعداد 9981 دانش آموز در سال تحصیلی 96−1395 بود که از این میان 240 نفر براساس قاعده سرانگشتی کلاین (2015) تعیین و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی برحسب ناحیه و پایه تحصیلی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های عمل به باورهای دینی، نگرش مذهبی، خودکارآمدی تحصیلی و تقلّب تحصیلی استفاده شد. تمام تحلیل ها به روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شدند. نتایج نشان داد که عمل به باورهای دینی دارای اثر مستقیم و با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی اثر غیرمستقیم بر تقلّب تحصیلی داشت، اما نگرش مذهبی اثر مستقیم و غیرمستقیم بر تقلّب تحصیلی نداشت؛ همچنین اثر مستقیم خودکارآمدی تحصیلی بر تقلّب تحصیلی منفی و معنادار بود. در مجموع می توان گفت هرچند که نگرش ها نقش مهمی در جهت دهی و شکل دهی به رفتارهای افراد دارند، اما نگرش مثبت مذهبی به تنهایی یک عامل کافی برای بازداری از رفتار انحرافی نیست بلکه نگرش باید به عملکرد بینجامد تا نقش بازدارندگی داشته باشد.
تحلیل رفتار و قصد ازدواج جوانان از منظر پارادایم زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
103 - 139
حوزههای تخصصی:
در جامعه ایران ازدواج و تشکیل خانواده تحت تاثیر عوامل مختلف، تغییرات ساختاری و کارکردی بسیاری به خود دیده است. در پژوهش حاضر برای تبیین گرایش جوانان نسبت به ازدواج، از چارچوب نظری پارادایم زناشویی استفاده شده است. این پارادایم توسط دو سامانه بزرگ از باورها، یکی «باور به متأهل شدن» و «باور به متأهل ماندن» در قالب 6 متغیر زمانبندی، فرایند، برجستگی، ماندگاری، زمینه و مرکزیت زناشویی، بر رفتار و قصد زناشویی تاثیر می گذارد. این مطالعه به روش «پیمایش» انجام گرفته و جمعیت آماری آن را «کلیه دختران و پسران جوان ساکن شهر تهران در سال 1401» تشکیل داده اند. شیوه نمونه گیری از نوع «نمونه گیری چند مرحله ای» بوده و حجم نمونه برابر با 355 نفر می باشند. ابزار جمع آوری داده ها، «پرسشنامه» بوده و اعتبار مفاهیم از طریق اعتبار صوری و سازه و نیز پایایی با کمک آزمون آلفای کرونباخ محاسبه شده است. نتایج نشان می دهند که حدود نیمی از جوانان مورد مطالعه در شهر تهران رفتار زناشویی مقیدانه ای دارند که به لحاظ هنجاری بیانگر آن است که هیچ رابطه ای با جنس مخالف ندارند. در بررسی رابطه بین دو سامانه «باور به متاهل شدن» و «باور به متاهل ماندن» مشاهده گردید که رفتار زناشویی مقیدانه جوانان بیش از هر چیزی متاثر از متغیرهای سامانه «باور به متاهل ماندن» است تا «باور به متاهل شدن؛ به عبارتی جوانانی که در سطوح مختلف رابطه مقیدانه ای با جنس مخالف دارند؛ در حفظ، تعهد و نقش های زناشویی آینده نیز بهتر و مقیدتر عمل می کنند.
بررسی تأثیر نقاشی درمانی بر ناگویی خلقی و سرکوبگری هیجانی در دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
205 - 210
حوزههای تخصصی:
رشد هیجانی یکی از موارد مهم و انکار نشدنی در پیشرفت همه جانبه دانش آموزان است که در طی سالیان اخیر مورد توجه اغلب مربیان و مسئولین قرار گرفته است؛ اما با این وجود چندان راهبردهای موثر و کاربردی در جهت ارتقاء این امر ارائه نشده و همچنان با ابهاماتی روبرو است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر نقاشی درمانی بر ناگویی خلقی و سرکوبگری هیجانی در دانش آموزان دختر بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم دوره متوسطه شهر تبریز بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل بود. با توجه به نوع طرح، حجم نمونه 30 نفر انتخاب شدند، 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل بصورت تصادفی گمارش شدند. برنامه نقاشی درمانی طی 8 جلسه و هر جلسه به مدت 45 دقیقه انجام شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه ناگویی خلقی تورنتو و پرسشنامه سرکوبگری هیجانی؛ روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل کوواریانس چندمتغیره بود. نتایج نشان داد نقاشی درمانی بر کاهش میزان سرکوب گری هیجانی دانش آموزان دختر تاثیر معنی داری دارد. همچنین، نتایج نشان داد نقاشی درمانی بر کاهش میزان ناگویی خلقی دانش آموزان دختر تاثیر معنی داری دارد.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
211 - 219
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بودند که به مراکز درمانی و متخصصین گوارش شهر اصفهان در سال 1398 مراجعه کرده بودند. در این پژوهش تعداد 27 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با روش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات زین، 2003) را طی دو ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، ۲۰۱۱) و پرسشنامه تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود. داده ها به شیوه تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر تأثیر معنادار دارد (001/0>p). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی با بهره گیری از تکنیک های نگرش ذهن آگاهانه، فعالیت های ذهنآگاهانه، پرداختن به احساسات و هیجانات مشکل ساز و تمرینات تنفس می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مورد استفاده گیرد.
تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش و پرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل کیفی آموزش سلامت در آموزش وپرورش از دیدگاه مدیران مدارس ابتدایی بود. نوع این پژوهش، کیفی و ازلحاظ هدف کاربردی بود و روش آن، پدیدارشناسی است، برحسب گردآوری اطلاعات اکتشافی و با استفاده از نظریه داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام شد. جامعه آماری این مطالعه، شامل کلیه مدیران مدارس ابتدایی در استان آذربایجان غربی بوده است، ملاک ورود افراد سابقه بالای 5 سال مدیریت مدارس، تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر و داشتن رضایت برای شرکت در پژوهش بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و حجم نمونه بر اساس منطق اشباع نظری است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود، تجزیه وتحلیل داده ها از طریق کدگذاری انجام گرفت در مرحله کدگذاری باز، با مراجعه به کدهای اولیه استخراج شده از مصاحبه ها (کدگذاری نکات کلیدی)، کدهایی که به موضوعی مشترک اشاره داشتند، گروه بندی شدند و مفاهیم را ساختند و از مقایسه و طبقه بندی آن ها نیز مقوله ها تعیین شدند. بررسی صحت علمی این مطالعه از طریق چهار معیار قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال پذیری، قابلیت اطمینان و تائید پذیری انجام شد. نتایج تجزیه وتحلیل مصاحبه ها نشان داد که آموزش سلامت در مدارس شامل پنج مؤلفه اصلی بهداشت عمومی، سلامت روانی، سلامت جسمانی، سلامت تغذیه ای، آموزش ایمنی در برابر حوادث می باشد. به طورکلی یافته ها بیانگر کم توجهی، جدی نگرفتن و در اولویت نبودن آموزش سلامت، فضای نامناسب مدارس، نبود آموزش تغذیه، فقدان امکانات ایمنی در مدارس آذربایجان غربی بوده است.
طراحی الگوی ارزیابی همسویی راهبردهای آموزش منابع انسانی با اهداف فناوری اطلاعات در بانک های دولتی (مورد مطالعه: بانک کشاورزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اهمیت توجه به همسویی راهبردهای آموزش منابع انسانی با اهداف فناوری اطلاعات و عدم وجود الگویی به این منظور تدوین و تبیین این الگو در بانک کشاورزی شکل داد. روش: این پژوهش، بنیادی و کاربردی است که در آن از روش آمیخته اکتشافی استفاده شده. پژوهش در دو فاز انجام شد. در فاز اول الگوی ارزیابی همسویی راهبردهای آموزش منابع انسانی با فناوری احصاء شد و در فاز دوم، وضعیت به کارگیری راهبردها در ادارات مرکزی بانک کشاورزی مورد سنجش قرار گرفت. در فاز اول از ابزار مصاحبه ساختاریافته و در فاز دوم از راهبرد پیمایش و ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری در فاز اول شامل مدیران ارشد بانک های دولتی و در فاز دوم شامل پرسنل ادارات مرکزی بانک کشاورزی بود. نمونه آماری در فاز اول از طریق روش نمونه گیری هدفمند، و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت .و در فاز دوم داده ها با استفاده از روش کدگذاری باز و آزمون دوجمله ای به کمک نرم افزار اِس پی اِس اِس تحلیل شدند. یافته ها: راهبردهای همسویی آموزش منابع انسانی با اهداف فناوری اطلاعات در بانک های دولتی عبارتند از: فن دلفی، فن تجزیه تحلیل خطا، فن رویداد مهم، آموزش های حضوری، غیرحضوری آفلاین، غیرحضوری آنلاین و استاد- شاگردی، ارزیابی واکنش، یادگیری، رفتار و نتایج.
اثربخشی آموزش یوگای خنده بر کیفیت خواب و عاطفه مثبت و منفی معلمان زن مبتلا به دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش یوگای خنده بر کیفیت خواب و عاطفه مثبت و منفی معلمان زن مبتلا به دیابت بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه، طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه و جامعه آماری 70 نفر از معلمان زن مبتلا به دیابت شهرستان زاهدان در سال 1397 بود. از این جامعه 60 زن به شیوه در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی تعداد 30 نفر در هر یک از دو گروه آزمایش و گواه کاربندی شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (1989) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی واتسون، کلارک و تلگن (1988) و نیز برنامه یوگای خنده پزشکی (1390) در 8 جلسه 60 دقیقه ای گروهی هفته ای دو جلسه به گروه آزمایش آموزش داده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر آموزش یوگای خنده بر کفیت خواب (15/4 =F، 046/0 =P)، عاطفه مثبت (16/12 =F، 001/0 =P) و عاطفه منفی (64/14 =F، 001/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان از آموزش یوگای خنده به عنوان یک درمان مکمل در کنار سایر روش های درمانی جهت بهبود کیفیت خواب و عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی زنان مبتلا به دیابت استفاده نمود.
اثربخشی معنویت درمانی با تاکید بر آموزه های دین مبین اسلام بر تاب آوری، جهت گیری مذهبی و رضایت از زندگی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
317 - 330
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنویت درمانی با تاکید بر آموزه های دین مبین اسلام بر تاب آوری، جهت گیری مذهبی و رضایت از زندگی زنان مطلقه انجام گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مطلقه شهر ساری در شش ماه نخست سال 1401 بود. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از جامعه مذکور که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در یک گروه آزمایشی معنویت درمانی با تاکید بر آموزه های دین مبین اسلام مبتنی بر کتاب معنویت درمانی و رویکرد روانشناسی مثبت (صفاری نیا، میرمهدی و شریفی، 1396) و مداخلات معنوی ریچاردز و برگین (2005) (با رویکرد اسلامی (عرب بافرانی، کجباف و عابدی، 1391) را دریافت کردند و گروه گواه در لیست انتظار جای داده شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت و راس (1950)، پرسشنامه مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) و مقیاس رضایت از زندگی داینر، امونز، لارسن و گریفین (1985) به دست آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزارSPSS-26 به اجرا درآمد. یافته ها: نتایج نشان داد که معنویت درمانی با تاکید بر آموزه های دین مبین اسلام بر تاب آوری (83/10=F، 001/0>P)، رضایت از زندگی (06/32=F، 001/0>P)، جهت گیری مذهبی درونی (06/56=F، 001/0>P)، و بیرونی (26/35=F، 001/0>P) زنان مطلقه موثر بود. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که معنویت درمانی با تاکید بر آموزه های دین مبین اسلام می تواند به عنوان روش مداخله ای موثری برای بهبود تاب آوری، جهت گیری مذهبی و رضایت از زندگی زنان مطلقه باشد.
تحلیل کیفی نظر متخصصان ایرانی درباره نقش باورهای معنوی و اعتقادی مؤثر در تنظیم هیجان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
66-79
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: دین و باورهای دینی در بیشتر جوامع نقش مهمی در زندگی انسان ها ایفا می کند؛ در جامعه ایرانی با توجه به شرایط فرهنگی این نقش بارزتر است. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف تحلیل کیفی نظر متخصصان ایرانی درباره نقش باورهای معنوی و اعتقادی مؤثر در تنظیم هیجان انجام شد. روش کار: مطالعه حاضر از نوع کیفی و به روش تحلیل محتوای نهفته است. جامعه آماری متخصصان و صاحب نظران تنظیم هیجان در ایران بودند که با روش نمونه گیری هدفمند تا حد اشباع با 11 نفر از آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: با اتمام مصاحبه ها، پس از حذف و همسان سازی کدهای مشابه و تکراری، نتایج تحلیل داده ها به سه طبقه اصلی و شش زیر طبقه منجر شد. طبقات شامل نگرش های مذهبی و معنوی، آموزه های معنوی/ مذهبی تنظیم کننده هیجان و تمایز باور ها از خرافات بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که باورهای معنوی و اعتقادی نقش پررنگی در تنظیم هیجان افراد دارند؛ بنابراین به مشاوران و درمانگران سلامت روان پیشنهاد می شود که در ارتباط با مراجعان و در جلسات درمانی به این مهم توجه ویژه ای داشته باشند.
جایگاه پدر در خانواده در آموزه های نهج البلاغه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
93 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آموزشگاه آغازین هر فردی، خانه و خانواده است. سال های نخست تربیت به خاطر نقشی که در ساختار جسمانی، عاطفی، اخلاقی و عقلانی دار بسیار حائز اهمیت است و از این جهت نقش خانواده در آن روشن می گردد. و پدر به عنوان یکی از ارکان خانواده امری فاقد جایگزین است. و کودک نخستین درس محبت و دوستی، و بغض و دشمنی را در خانه فرا می گیرد. در خانواده نقش پدر بسیار برجسته است، او مسئول اصلی تربیت شایسته فرزندان است . هدف از این تحقیق بررسی نقش تربیتی پدر در آموزه های نهج البلاغه است. روش: پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با گردآوری داده های کتابخانه ای انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کتاب نهج البلاغه و بیانات حضرت علی (علیه السلام) در حوزه نقش پدر در تربیت فرزند است. در این راستا به منظور تحلیل نهج البلاغه، از روش تحلیل محتوای کیفی به وسیله ی ابزار پژوهش نرم افزار ATLAS.ti استفاده شده است . کد گذاری، طبقه بندی و مقوله بندی متون انتخابی به وسیله ی نرم افزار صورت گرفته و در مجموع بعداز جمع آوری گزاره های نهج البلاغه مرتبط با موضوع پژوهش، کد گذاری آن ها به روش کدگذاری باز انجام شده است. در مجموع تعداد 571 کد با موضوع تربیت و پدر استخراج شد که 53 عدد آن ها مربوط به کدهای تربیت و پدر است. برای کدبندی کتاب نهج البلاغه از ترجمه ی مرحوم دشتی استفاده شده است. یافته ها : یافته های این پژوهش نشان می دهد که. پدر در تربیت کودک و نوجوان بنا بر علاقه ای که به او دارد باید کودک را نصیحت و توصیه کند و آداب اخلاق، خودسازی، تربیت نفس، سیر و سلوک الی الله را آموزش دهد که کودک از هوا و هوس بپرهیزد، سرگرمی های غافل کننده را از خود دور کند و به دور از تعصب و سهل انگاری به سفر آخرت فکر کند. پدر با مواظبت از فرزندان باید آن ها را به تقوای الهی دعوت کند، روح شان را با پند و نصیحت صیقل دهد؛ چون بدون ذکر نام خداوند و بدون اتکا به تربیت الهی، خانه ی قلب ویران و انسان در قعر چاه گرفتار می شود. نتیجه گیری: بنابراین پدر باید فرزندان را به راه راست هدایت کرده و در این مسیر راهنمایانی را که مورد اعتماد و آگاه هستند معرفی نماید. چون انسان در هر حالتی نیاز به راهنمای دلسوز و مدبر دارد.
مطالعه بسترهای درمان وابستگی به مواد مخدر در بین زنان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۷
۲۷۰-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر کشف نظام معنایی زنان مصرف کننده مواد مخدر درباره موانع درمان وابستگی به مواد و درمان کم دوام بود. روش: روش این پژوهش کیفی و از نوع نظریه گراندد تئوری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل زنان مصرف کننده مواد مخدر در شهر کرمانشاه بود که 15 نفر از آن ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته استفاده شد. همزمان با جمع آوری داده ها، کدگذاری و تحلیل در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، و انتخابی انجام پذیرفت. یافته ها: سه مقوله اصلی شامل نارسایی حمایت رسمی، فقدان بستر توسعه خدمات درمان، و ترس از رویدادهای سخت زندگی به دست آمد که مقوله های اصلی از 16 مقوله فرعی شامل فقدان برنامه مراقبت از کودک، عادی انگاری خدمات بارداری، محدودیت جابجایی، انعطاف ناپذیری برنامه های درمان، ظرفیت محدود مراکز، عدم تحمل وقفه، جدایی تعاملاتی، نارسایی آموزش، عدم قدرت تصمیم گیری، آگاهی محدود از اختلاف جنسیتی، تعمیم پذیری اعتیاد مردان به زنان، ترس از دست دادن حضانت فرزند، شرم و ننگ، ترس از تنهایی، ترس از عود، و بی ارادگی تشکیل شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج، شرایط کنونی درمان برای زنان مناسب نیست. بنابراین، تغییر نگرش مردم نسبت به بیمار بودن زنان مصرف کننده مواد و اصلاح پذیری آنان، توجه به زنان به عنوان عنصری کارآمد در هنگام تدوین برنامه جامع درمانی، تلاش برای ایجاد محیط مساعد خانواده برای فرد مصرف کننده بعد از درمان، تلاش در جهت افزایش سطح آگاهی نسبت به درمان زنان، ایجاد مراکز درمانی دولتی برای افراد وابسته به مواد، و تلاش در جهت مشروعیت بخشی به درمان زنان مصرف کننده مواد باید مدنظر قرار گیرد.