فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۵۵ مورد از کل ۱٬۳۵۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: با ظهور فناوری های نوین و تلفیق تکنولوژی و بازی وارسازی با آموزش و یادگیری، راهبردهای جدیدی جهت اثربخشی تدریس ارائه می شود. یکی از این راهبردها، استفاده از بازی واقعیت جایگزین در تدریس می باشد؛ ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر بازی واقعیت جایگزین بر مهارت حل مسئله دانش آموزان کلاس چندپایه انجام شد.روش ها: این پژوهش، با استفاده از روش شبه تجربی و طرح پیش آزمون - پس آزمون، به همراه گروه گواه صورت پذیرفت. جامعه آماری، شامل دانش آموزان کلاس چندپایه دوره دوم ابتدایی شهرستان بهشهر استان مازندران در سال تحصیلی 1402-1401 بوده که به شیوه نمونه گیری در دسترس، به تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره کنترل و آزمایش قرار گرفتند. دانش آموزان به مدت 8 جلسه به شیوه بازی واقعیت جایگزین آموزش دیدند؛ درحالی که شیوه آموزش در گروه کنترل، به شکل مرسوم بود. داده ها از طریق پرسشنامه های حل مسئله هپنر و پترسن (1982) جمع آوری شدند. جهت تحلیل یافته ها، از شاخص های آماری توصیفی نظیر میانگین و انحراف معیار و برای تحلیل استنباطی یافته ها از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بازی واقعیت جایگزین بر مهارت حل مسئله دانش آموزان کلاس چندپایه تأثیر معنادار دارد. (0.05>P).نتیجه گیری: با توجه به این که مدارس چندپایه، در مناطق روستایی هستند و از حیث فیزیکی و حضور دانش آموزان با سنین، جنسیت و پایه های تحصیلی متفاوت در کنار هم شرایط بهتری را جهت اجرای بازی واقعیت جایگزین ارائه می نماید، برنامه ریزی و اجرای این بازی ، به عنوان یک راهبرد مؤثر تدریس، در این مدارس توصیه می گردد.
آینده آموزش سایه در ایران: فرصت ها و چالش ها برای نظام تعلیم و تربیت رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
127 - 160
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی فرصت ها وچالش های آموزش سایه برای نظام تعلیم وتربیت رسمی کشور ایران برمبنای تجارب زیسته معلمان، با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. مشارکت کنندگان در این مطالعه، معلمان دوره ابتدایی ومتوسطه شهرشیراز درسال تحصیلی 1402-1401بودند، که علاوه بر آموزش رسمی، تجربه تدریس در آموزشگاه خصوصی را داشتند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند (ملاک مدار)، تاحد اشباع داده ها 16 تن انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ازمصاحبه نیم ساختاریافته استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش سایه، فرصت-های متعددی از جمله: «بهبودیادگیری، کسب آمادگی برای آزمون ها، پرشدن اوقات فراغت و...» و نیز چالش-هایی همچون «تضعیف محوریت آموزش رسمی، تبعیض آموزشی، نابرابری اجتماعی و...» را برای نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور ایجاد نموده است. بر این اساس، تجهیز مدارس و تنوع بخشی به محیط های یادگیری، استاندارد سازی اماکن آموزش سایه، تغییر رویه در سیستم پذیرش و آزمون ورودی مدارس و دانشگاه ها پیشنهاد می گردد.
پیش بینی مشغولیت تحصیلی دانشجویان بر اساس ادراک ازکلاس آنلاین، هیجان های کلاسی و خودکارآمدی رایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ادراک از کلاس آنلاین و هیجان های کلاسی مثبت و منفی و خودکارآمدی رایانه در پیش بینی مشغولیت تحصیلی دانشجویان دانشگاه یاسوج صورت گرفت.روش ها: در قالب یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با استفاده از لینک پرسشنامه، 375 نفر از دانشجویان دانشگاه یاسوج به پرسشنامه پاسخ دادند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه ادراک از محیط کلاس (جنتری وگابل، 2002)، هیجان کلاسی (پکران، 2011)، مشغولیت تحصیلی (ریو، 2013) و خودکارآمدی رایانه (ترک زاده، 2006) گردآوری شد. آلفای کرونباخ پرسشنامه ها دوباره محاسبه شد (مشغولیت تحصیلی، 928/0؛ ادراک از کلاس آنلاین، 945/0؛ هیجان کلاسی، 894/0؛ خودکارآمدی رایانه، 911/0) و داده ها با استفاده از روش های آماری مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافته های پژوهش با استفاده از رگرسیون خطی برآورد شده که نشان دهنده این موضوع است که متغیرهای پیش بین مدل (خودکارآمدی رایانه، ادراک از کلاس و هیجان کلاس) با همکاری یکدیگر توانسته اند حدود 3/88 درصد از تغییرات متغیر ملاک مشغولیت تحصیلی را تبیین کند. لذا بر اساس یافته ها، از لحاظ آماری ابعاد ادراک از کلاس، هیجان مثبت و هیجان منفی و خوکارآمدی یارانه بر مشغولیت تحصیلی تاثیر معنادار دارد و می توانند مشغولیت تحصیلی را پیش بینی کنند.نتیجه گیری: بنابراین، تقویت ادراک مثبت از کلاس آنلاین، افزایش هیجان های مثبت، کاهش هیجان های منفی و بهبود خودکارآمدی رایانه می تواند به افزایش مشارکت تحصیلی دانشجویان کمک کند و در بهبود طراحی دوره های آموزشی مؤثر باشد.
وضعیت جاری آموزش وپرورش در جهت پرورش شایستگی های فراگیران دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
97 - 126
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی وضعیت جاری آموزش وپرورش در جهت پرورش شایستگی های فراگیران دوره ابتدایی بود. به این منظور از روش داده بنیاد و رویکرد اشتراوس و کوربین (2006) استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران، معلمان و سایر اطلاع رسان های کلیدی مرتبط با حیطه موضوعی بودند. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه های فردی نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید، نمونه آماری شامل 27 نفر از مدیران و معلمان بودند که به شیوه نظری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری سه مرحله ای تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر این است که کاریکاتوری شدن شایستگی فراگیران نظام آموزشی، به مثابه پدیده محوری عمل می کند و زمینه های فردی، آموزشی و اجتماعی در این بخش تأثیرگذارند. همچنین عوامل مؤثر بر وضعیت جاری، تمرکزگرایی نظام آموزشی، ضعف در اجرای ارزشیابی کیفی، خودآگاهی فراگیران عنوان شد. راهبردهای مدنظر مشارکت کنندگان در پژوهش نیز در سه محور شبکه سازی درزمینهٔ پرورش شایستگی ها، ارتقا مهارت ها و شایستگی های عوامل دخیل در نهادینه سازی شایستگی، توجه تفاوت های فردی و بومی درزمینهٔ شایستگی عنوان گردید.
نقش واسطه ای اهمال کاری تحصیلی در رابطه بین علائم نارسایی توجه/ فزون کنشی و ضرب آهنگ شناختی کند با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: امروزه عملکرد تحصیلی و عوامل موثر بر آن توجه روانشناسان و محققان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای اهمال کاری تحصیلی در رابطه بین علائم نارسایی توجه/ فزون کنشی و ضرب آهنگ شناختی کند با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه اول صورت پذیرفت.روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود که در قالب روش معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری موردمطالعه کلیه دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول شهر تبریز در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. از این جامعه نمونه ای به حجم 250 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس درجه بندی رفتار کودکان (سوانسون و همکاران،1980)، مقیاس کندگامی شناختی (پنی و همکاران، 2009)، مقیاس اهمال کاری تحصیلی (سواری،1390) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی (درتاج، 1383) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ماتریس همبستگی، مدل معادلات ساختاری و شاخص های نیکویی برازش در نرم افزار AMOS-24 استفاده شد.یافته ها: نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد علائم نارسایی توجه/ فزون کنشی و همچنین علائم ضرب آهنگ شناختی کند بر عملکرد تحصیلی اثر مستقیم و غیرمستقیم با واسطه گری اهمال کاری تحصیلی دارند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت عملکرد تحصیلی دانش آموزان علاوه بر عوامل سنتی از قبیل نارسایی توجه/ فزون کنشی و اهمال کاری، می تواند تحت تأثیر متغیرهای نوظهور ازجمله ضرب آهنگ شناختی کند قرار گیرد و این امر مطالعه هر چه بیشتر و دقیق تر عوامل مختلف مؤثر بر عملکرد تحصیلی را خاطرنشان می سازد.
مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
237 - 258
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با روش تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه یازدهم در درس روانشناسی انجام شد. پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهرستان دیواندره جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد و 60 نفر انتخاب و در سه گروه مساوی 20 نفری گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه علاقه به تحصیل کلر و سوبیا(1993) و نیز نمره اکتسابی در درس روانشناسی استفاده شد. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین دو روش تدریس اکتشافی و عملکردی با گروه کنترل در متغیر پیشرفت تحصیلی از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج بیانگر این بود دو روش یادگیری اکتشافی و عملکردی بر بهبود علاقه نسبت به تحصیل در دانش آموزان گروه های آزمایش اثربخشی داشته اند.
دانش محتوایی دانشجومعلمان دوره کارشناسی آموزش ابتدایی از احتمال: عاملی اساسی در تدریس کارآمد مفاهیم احتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
170 - 147
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی درک دانشجومعلمان دوره کارشناسی آموزش ابتدایی از مفاهیم احتمال است. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع زمینه یابی است. جامعه آماری، کلیه دانشجومعلمان دوره کارشناسی در رشته آموزش ابتداییِ پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان مرکزی است که درس ریاضیات پایه را گذرانده اند. نمونه آماری شامل 137 دانشجومعلم است که به روش خوشه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، آزمونی محقق ساخته، شامل پنج مفهوم احتمالاتیِ فضای نمونه، احتمال وقوع یک پیشامد، عادلانه بودن، مقایسه احتمال ها و احتمال شرطی بود. روایی این آزمون توسط سه تن از اعضای هیأت علمی دانشگاه های شهر تهران و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. به منظور تحلیل و طبقه بندی پاسخ های ارائه شده، از مدل سولو استفاده شد. این مدل پاسخ های ارائه شده به سؤالات ریاضی را در پنج سطح پیش رونده پیش ساختاری، تک ساختاری، چندساختاری، رابطه ای و انتزاع تعمیم یافته، دسته بندی می کند. نتایج این مطالعه نشان داد که در هر پنج مفهومِ احتمالاتی، کمتر از نصف دانشجومعلمان موفق به ارائه پاسخی کامل در سطح رابطه ای شدند. همچنین، تحلیل داده ها بر حسب رشته تحصیلی مشارکت کنندگان در دوره دبیرستان، حاکی از عملکرد بهتر دانش آموختگان رشته های ریاضی و فیزیک و علوم تجربی و نیز عملکرد ضعیف تر دانش آموختگان رشته علوم انسانی است.
اثربخشی کاربرد داشبوردهای واکاوی یادگیری در محیط های یادگیری الکترونیکی هم زمان بر ارتقای درگیری دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
213 - 236
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، بررسی اثربخشی کاربرد داشبورد واکاوی یادگیری در محیط های یادگیری الکترونیکی هم زمان بر افزایش درگیری دانشجویان در دوره روش تدریس بود. به این منظور، از روش شبه آزمایشی تک گروهی با پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. شرکت کنندگان این پژوهش شامل دانشجویان دوره های دروس صلاحیت مدرسی شامل 34 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. از پلتفرم بیگ بلو باتن به دلیل دارابودن داشبورد واکاوی یادگیری طی شش جلسه استفاده شد. برای جمع آوری داده ها، از ابزار واکاوی یادگیری تعبیه شده در پلت فرم بیگ بلوباتن استفاده شد. نتایج نشان داد که استفاده از داشبورد واکاوی یادگیری تأثیری معنادار بر تعداد ایموجی های ارسال شده، تعداد دست بلندکردن توسط شرکت کنندگان، زمان صحبت کردن و تعداد سؤال های پاسخ داده شده دارد. بااین وجود درمورد میانگین تعداد پیام ها، هرچند که میانگین این شاخص پس از نمایش داشبورد افزایش داشته است، اما این افزایش ها از نظر آماری معنادار نبود. بنابراین، داشبوردها می تواند منجربه افزایش فرصت های یادگیری شوند. بر اساس این نتایج پیشنهاد می شود پلت فرم های آموزش مجازی در دانشگاه ها و مراکز آموزشی به داشبوردهای همزمان واکاوی یادگیری مجهز شوند و پژوهش های آینده در این زمینه توسعه پیدا کند.
پژوهش سراهای دانش آموزی: تحلیل پدیدارشناسانه چالش ها و فرصت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: پژوهش سراهای دانش آموزی به عنوان مراکز علمی و پژوهشی مهم در توسعه و ارتقای توانایی های تحقیقاتی دانش آموزان نقش بسزایی دارند. با این حال، این مراکز با چالش های متعددی روبرو هستند که مانع از بهره وری کامل آنها می شود. هدف این پژوهش شناسایی چالش ها و فرصت های موجود در پژوهش سراهای دانش آموزی از دیدگاه مدیران این مراکز و ارائه راهکارهایی برای بهبود وضعیت آنها است.روش ها: این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسانه انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات، از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با 15 مدیر پژوهش سراهای دانش آموزی استان آذربایجان شرقی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که پژوهش سراهای دانش آموزی با مشکلات متعددی از جمله کمبود تجهیزات، مشکلات مالی، عدم تخصص در شاخه های علمی، و بوروکراسی اداری مواجه هستند. همچنین، ضعف دانش و مهارت پژوهشی معلمان و دانش آموزان، عدم تناسب وظایف محول شده با حجم کار، و نبود شیوه نامه های اجرایی مناسب از دیگر چالش های اصلی این مراکز بودند.نتیجه گیری: برای بهبود عملکرد پژوهش سراهای دانش آموزی، نیاز به تخصیص منابع بیشتر، افزایش آموزش های تخصصی برای معلمان و دانش آموزان و تدوین شیوه نامه های اجرایی متناسب با نیازهای این مراکز وجود دارد. همچنین، توجه به حل مشکلات مالی و تسهیل در فرآیندهای اداری می تواند به ارتقای کیفیت فعالیت های پژوهشی در این مراکز کمک کند.کلمات کلیدی: پژوهش سراهای دانش آموزی، تجارب زیسته مدیران،
تجارب زیسته معلمان ابتدایی از اجرای ارزشیابی کیفی-توصیفی در آموزش مجازی دوران همه گیری کووید-۱۹: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: این مطالعه به بررسی تجربیات زیسته معلمان مقطع ابتدایی در اجرای ارزشیابی توصیفی در دوره آموزش مجازی ناشی از شیوع ویروس کووید-19 پرداخته است.روش ها: این پژوهش با رویکرد کیفی و پدیدارشناختی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق با 15 معلم مقطع ابتدایی شهر بیرجند در سال تحصیلی 1400-1401 جمع آوری شد. نمونه ها به روش نمونه گیری هدفمند از نوع معیار انتخاب شدند و اشباع داده ها حاصل گردید. برای تحلیل داده ها از روش کولیتزی (2002) و نرم افزار مکس-کیودا 11 استفاده شد. یافته ها: برای اعتبارسنجی داده ها از چهار معیار گوبا و لینکلن (1985) استفاده شد. هفت مضمون اصلی شناسایی شد: «ابزارهای سنجش یادگیری»، «نحوه رصد فرآیند آموزشی»، «والدین و ارزشیابی»، «نحوه بازخورد مجازی»، «پیامدهای تربیتی و رفتاری»، «عدالت در ارزشیابی»، «پوشه کار الکترونیکی».نتیجه گیری: معلمان از ابزارها و روش های متنوعی برای ارزیابی و حمایت از یادگیری دانش آموزان در فضای مجازی استفاده کردند که هم فرصت ها و هم چالش هایی را آشکار ساخت. ارزشیابی های مجازی موجب ترویج روش های نوآورانه و ارائه بینش های عمیق تری نسبت به پیشرفت دانش آموزان شد. با این حال، نابرابری در دسترسی به منابع، تفاوت در میزان مشارکت والدین، و درک بی عدالتی در ارزشیابی ها، موانع قابل توجهی ایجاد کرد. این یافته ها بر لزوم تدوین راهبردهای عادلانه و مؤثر برای بهبود فرآیند آموزش مجازی تأکید دارند و نقش حیاتی حمایت جامع از معلمان و دانش آموزان را در رفع این چالش ها برجسته می کنند.
شناسایی مؤلفه های تفکر فلسفی لیپمن در کتاب داستان شازده کوچولو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جدی ترین فعالیت هایی که در زمینه آموزش مهارت های فکری انجام شده است، برنامه فلسفه برای کودکان است. صاحب نظران تعلیم و تربیت معتقدند، ذهنیت فلسفی در کودکان از طریق داستان شکل می گیرد. از این رو هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های تفکر فلسفی در کتاب داستان شازده کوچولو است. به منظور دست یابی به این هدف، داستان شازده-کوچولو نوشته آنتوان دوسنت اگزوپه ری گزینش و مورد تحلیل قرارگرفته است. ملاک مقایسه در این پژوهش، استناد به مؤلفه های تفکر فلسفی از دیدگاه لیپمن بود که به سه بعد مؤلفه های تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی تقسیم بندی شده است. سپس باتوجه به چهارچوب نظری فراهم شده و بااستفاده از روش تحلیل محتوای قیاسی، مؤلفه های تفکر فلسفی در داستان یادشده شناسایی و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که این داستان از منظر مؤلفه های تفکر فلسفی از ظرفیت مناسبی برخوردار بوده و حضور این مؤلفه ها در آن مشهود است. همچنین این داستان در بعد تفکر انتقادی نسبت به دو بعد دیگر غنای بیشتری داشته و مؤلفه های حساسیت نسبت به زمینه و مبتنی بر ملاک در مقایسه با دیگر مؤلفه ها نقش بیشتر و پررنگی دارند. در عین حال این داستان از نظر مؤلفه های تفکر خلاق نیز پرمایه است و در سراسر داستان مؤلفه های اصالت و کل نگری دیده می شود. علاوه براین حضور مؤلفه تفکر عاطفی توان فلسفی داستان را در بعد تفکر مراقبتی نشان می دهد. بنابراین در سه بعد تفکر خلاق، نقاد و مراقبتی دربردارنده مؤلفه-هایی از تفکر فلسفی است، از توانایی لازم به منظور پرورش این نوع تفکر برخوردار بوده و می توان در حلقه های کندوکاو فلسفی از آن سود برد.
طراحی الگوی مفهومی فعالیت های فوق برنامه با تأکید بر ساحت های تربیت زیباشناختی و هنری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش وپرورش به عنوان محور و قلب توسعه فرهنگی در راستای ساحت های سند تحول بنیادین، موظف به ارتقا، پرورش و رشد حوزه های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشی دانش آموزان می باشد. برای رسیدن به این مقصود، فعالیت های فوق برنامه از قابلیت های قابل توجهی برخوردار است. این پژوهش با هدف طراحی الگوی مفهومی فعالیت های فوق برنامه با تأکید بر ساحت های تربیت زیباشناختی و هنری دانش آموزان انجام گرفته است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نوع داده ها، کیفی بوده است. بر این اساس، از رویکرد گراندد تئوری، با مراجعه به اندیشمندان و خبرگان موضوع و پیگیری مراحل سه گانه کدگذاری، الگوی مفهومی ارائه شده است. یافته های پژوهش نشان دادند عوامل تأکید بر پرورش حواس، فراهم سازی زمینه های مناسب پرورش تخیل و قوه خیال، تأکی د ب ر ف راهم س ازی زمین ه ه ای کس ب شایس تگی رمزگ ذاری و رمزگش ایی برای متربیان، تأکید بر فراهم سازی زمینه ها و شرایط آفرینشگری و خلاقیت برای متربیان، تأکید بر انعطاف پذیری تربیت زیبایی شناختی و هنری، و تأکید بر فراهم آوردن زمینه گرایش و تخصص هنری در متربیان، ممکن است شرایط علّی مشارکت فعال دانش آموزان در فعالیت های فوق برنامه در مدارس باشند که باعث توسعه تربیت زیباشناختی و هنری از لحاظ علمی، فرهنگی، معنوی، اجتماعی و هنری شود و مجموعاً اجرای ساحت تربیت زیباشناختی و هنری سند تحول بنیادین آموزش وپرورش را نشانه می روند. عوامل و شرایط علّی زمینه ای زیرساختی و محیطی و عوامل محتوایی و رفتاری، ممکن است میانجی گر و یا تعدیل کننده این رابطه باشند. درنتیجه تمامی عوامل و شرایط بیان شده ممکن است منجر به توسعه پایدار تربیت زیباشناختی و هنری در جامعه شود.
اثربخشی آموزش حل مسئله شناختی اجتماعی بر خودتنظیمی تحصیلی و راهبردهای مقابله ای دانش آموزان با اضطراب ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله شناختی اجتماعی بر خود تنظیمی تحصیلی و راهبردهای مقابله ای دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی ۱۴۰3-۱۴۰2، که به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند، تعداد ۳۴ نفر براساس ملاک های ورود انتخاب و در دو گروه ۱۷ نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه اضطراب ریاضی چیو هنری (۱۹۹۰)، خودتنظیمی تحصیلی سواری و عرب زاده (۱۳۹۲) و راهبردهای مقابله ای لازاروس (۱۹۸۵) استفاده شد. پروتکل آموزش حل مسئله شناختی اجتماعی دی زوریلا و همکاران (2002) طی ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ای برای گروه آزمایش انجام شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-24 با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که اثربخشی هم زمان آموزش حل مسئله شناختی اجتماعی بر متغیرهای خودتنظیمی تحصیلی، راهبرد مقابله ای مساله مدار و راهبرد مقابله ای هیجان مدار وجود دارد (۰۱/0 P< و ۷۵۸/۴۷ F=) و اندازه اثر همزمان آن برابر ۸۴/۰ است. نتابج نشان داد که آموزش حل مسئله شناختی اجتماعی نه تنها به عنوان ابزاری کلیدی در ارتقاء عملکرد تحصیلی دانش آموزان عمل نموده، بلکه موجب خودتنظیمی بیشتر و بهبود راهبردهای مقابله ای آنان گردید. این دستاوردها نه تنها می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی برنامه های آموزشی موثرتر در مواجهه با مشکلات اضطراب ریاضی و چالش های تحصیلی آتی مورد استفاده قرار گیرد، بلکه می تواند به تقویت سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان نیز منجر شود.
شناسایی عوامل اثرگذار بر بروز و اجرای ارزشیابی های کاذب در فرآیندهای آموزشی مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل اثرگذار بر بروز و اجرای ارزشیابی های کاذب در فرآیندهای آموزشی مدارس می باشد.روش ها: رویکرد پژوهشی از نوع کیفی و از نظر هدف کاربردی و به روش تحلیل محتوای کیفی عرفی می باشد و تحلیل داده ها نیز به صورت تحلیل تماتیک انجام شده است. تجزیه وتحلیل یافته های حاصل با استفاده از کدگذاری باز و محوری انجام شد.یافته ها: که منجر به شناسایی 100 مفهوم اولیه، 5 مقوله فرعی (عاملیت حرفه ای معلمان، برنامه ریزی و ساختار، امکانات و ابزار، تعاملات بین فردی، راهکار) و 3 مقوله کلی (عوامل فردی، عوامل سازمانی و راهبردها) شد.نتیجه گیری: می توان چنین نتیجه گرفت که یکی از اجزای اصلی یک نظام آموزشی، ارزشیابی است و نه تنها اطلاعاتی در مورد سطح دانش یا موفقیت دانش آموز می دهد، بلکه بازخورد برنامه آموزشی اجرا شده را نیز ارائه می دهد و لذا وجود ارزشیابی اصیل و عدم وجود ارزشیابی کاذب حائز اهمیت می باشد. براساس نتایج به دست آمده، ارزشیابی های کاذب تحت تأثیر عوامل مختلفی است و باید بر حسب وجود هر یک از عوامل، راهکارهای لازم را جهت کاهش ارزشیابی کاذب بکار بست.
مشارکت کنندگان برنامه ریزی درسی مدرسه محور، روایت یک دهه تجربه مدرسه ای ابتدائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، روایت تجربه یک مدرسه ابتدایی از برنامه ریزی درسی مدرسه محور با توجه به مشارکت کنندگان آن است. در متون تخصصی از مدیران، معلمان، خانواده، دانش آموزان و تسهیلگران بیرونی به عنوان مشارکت کنندگان اصلی برنامه ریزی درسی سطح خرد نام برده می شود. در این مقاله حسب تجربه مدرسه مورد مطالعه، به روایت تجارب سه دسته اول یعنی مدیران، معلمان و خانواده پرداخته شده است. تجارب دانش آموزان به دلیل اهمیت محوری آن در همه این سه دسته مدنظر بوده است. مدرسه درمنطقه 2 شهر تهران واقع شده است. ملاک در تعیین این مدرسه حضور پژوهنده به مدت 10 سال در نقش راهبر برنامه درسی بوده است. روش پژوهش روایت پژوهی است. داده ها از تجارب زیسته نویسنده اول این مقاله از یک دهه فعالیت در مدرسه ابتدایی به عنوان معلم، معاون آموزشی و مدیر در نقش راهبر آموزشی گردآوری شده است. تحلیل داده ها براساس رویکرد فضای سه بعدی کلاندینین وکانلی انجام شده است. یافته ها در 5 صحنه روایت شده است. صحنه اول،"آغاز"، به مشارکت کنندگان دسته اول، صحنه دوم، "دغدغه ای از جنس معلمی"، به دغدغه های مرتبط با معلمیِ محقق اول مقاله می پردازد. "به دنبال تغییر" مراحل آغازین تغییر از برنامه درسی متمرکز به برنامه درسی مدرسه محور را روایت می کند. صحنه چهارم"در تمنای معلمی" به تجارب معلمان به عنوان مشارکت کنندگان در برنامه درسی می پردازد و در صحنه پایانی به تجارب مدرسه مورد مطالعه در ارتباط با خانواده ها پرداخته شده است. درنهایت در پاسخ به پرسش ها در قالب دسته بندی های مشارکت کنندگان در مواجهه با فرایند تغییر توجه شده است.