فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۲۲۱ تا ۱۰٬۲۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۶
137-170
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع ادبی مهم که بخش های عظیمی از شعر فارسی را در بر گرفته، بیان مباحث اخلاقی در لابه لای اشعار است. در واقع کمتر شاعر و نویسنده ای هست که دغدغه تعلیمی و اخلاق آموزی نداشته باشد. این رویکرد در همان اشعار نخستین قرن سوم و چهارم رخ نموده است؛ به گونه ای که شهید بلخی در شعری که به نخستین غزل فارسی زبانزد است، بر اساس روایتی به پند غیرمستقیم روی می آورد. شعر قرن چهارم و پنجم هرچند بیشتر تغزلی و توصیفی است، جانب تعلیمی و اندرزی آن نیز فروگذار نشده است. رودکی، فردوسی، کسایی مروزی و ابوشکور، هریک در ادبیات تعلیمی شناخته شده اند. در انتقال شعر فارسی از قرن چهارم و پنجم به شعر قرن ششم و هفتم هجری، به دلیل رواج اندیشه ها و نگرش های آسمانی و عرفان و تصوف و پیشرفت های علمی، مباحث اساسی در ادبیات تعلیمی نیز دگرگون شد؛ به گونه ای که بر اساس مطالعه حاضر، علاوه بر حفظ بیشتر اندرزهای مشترک سده های پیشین، اندیشه های تعلیمی جدیدی بنا به نگرش های تعلیمی به شعر تعلیمی عرفانی فارسی افزوده شده است. در این مقاله با مطالعه اکثر شعرهای این چند قرن، ادبیات تعلیمی اندرزی این دو دوره (سبک خراسانی و سبک عراقی) بررسی و مقایسه شده است. نتیجه این است که شعر تعلیمی با ورود عرفان و تصوف، غنای بیشتری می یابد و به نگرش های آسمانی و دگرگونی دست می یابد و از این راه، کمیت و کیفیت اندرزها و تعلیم اخلاقیات متعالی می شود.
استدعاء التّراث فی شعر حمید السّبزواری وأحمد دحبور (دراسة مقارنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر التّراث الدّینی، والتّاریخی، والأدبی، والأسطوری لدی المجتمعات البشریّة ذخرا لشعراءها وأدباءها مغذّین به فکرهم وفنّهم حیث یحیون بهذا التّراث ثقافتهم. حمید السّبزواری وأحمد دحبور کلاهما من الشّعراء ذوی الصّیت فی الأدب الحدیث فی إیران وفلسطین الّذینِ استدعیا التّراث فی مواضع کثیرة من إنشاداتهما لیعبّرا عن أفکارهما وآرائهما الشّعریّة برموز ودلالات متّخذة من التّراث. یعدّ اشتراک الشّاعرین فی اعتناق الإسلام کدین لهما وأن یتمتّعا بخلفیّة تاریخیّة وأدبیّة عریقة، أرضیّة مناسبة للاقتباس من التّراث بصوره المختلفة فی شعرهما. للأحداث السّیاسیّة والاجتماعیّة نصیب بارز فی استدعاء التّراث لدی الشّاعرین. فأخذ کلاهما من القرآن تلک التّعابیر والصّور الّتی تلائم تجربتهما الشّعریّة. قد وظّف السّبزواری ودحبور نماذج من التّراث التّاریخی کتلک الأحداث الّتی حدثت فی تاریخ الإسلام، مثل واقعة کربلاء، وحرب القادسیّة کما استخدما التّراث الأسطوری الّذی له دور کثیر فی شعر السّبزواری بالنّسبة إلی شعر دحبور. وفیما یتعلّق بتوظیف التّراث الأدبی یسعی به السّبزواری إلی توثیق العلاقة بین الشّعب الإیرانی وقائده فی مواجهة الأحداث بینما یهدف دحبور إلی تشجیع الشّعب الفلسطینی علی الصّمود والکفاح ضدّ الصّهاینة. یرمی هذا البحث إلی دراسة استدعاء هذه النّماذج من التّراث فی شعر الشّاعرین وذلک علی المنهج المقارن فی النّقد.
تحلیلی بر سوژه پسامدرن با مروری تطبیقی بر سیر نظریه های فلسفی و ادبی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط میان ادبیات و فلسفه اگرچه سابقه ای طولانی در تحقیقات علوم انسانی دارد اما مطابقه نظیربه نظیر نظریه های این دو نحله از علوم انسانی از موارد مغفول مانده است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. از میان نظریه های فلسفی و ادبی معاصر، در فلسفه، تجربه گرایی و در ادبیات، پساساخت گرایی مبدأ تحلیل قرار گرفته است. سپس با گذار از ایده آلیسم، شاخه های متفاوت پدیدارشناسی و فلسفه پست مدرن به مدرنیسم ادبی، پساساخت گرایی و درنهایت پسامدرنیسم ادبی بررسی شده است. به منظور امکان تبیین وضعیت های خاص انسانی در هر نحله از ادبیات و فلسفه، «سوژه» به عنوان مابه ازای انسان -در بعد اندیشندگی اش- مورد توجه نویسنده بوده است. شیوه این مقاله توصیفی با روش گردآوری کتابخانه ای است. مطابق نتایج این پژوهش، نگاه به مکتب ها و شیوه های ادبی با دیدگاهی خاص از فلسفه، می تواند ابعاد تازه ای از انسان را در متون ادبی بازنمایاند که مرحله ای فراتر از ویژگی های شخصیت پردازانه در آثار ادبی است. در این مقاله، این ویژگی ها با تأکید بر «سوژه پسامدرن» مورد توجه بیشتر قرار گرفته است.
جستاری در سبک شعرای طنزپرداز عصر مشروطه با تکیه بر «افشاگری و آگاهی بخشی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تدبیر منزل» در اخلاق ناصری و اخلاق جلالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گذشتگان ما به موضوع ادبیات تعلیمی، بویژه اخلاق اهمیت خاصی می دادند، علمی که موضوع اصلی و کلان آن، نیکی و بدی یِا خیر و شرّ است و ب ه رفتارهای افراد در مقابل هم می پردازد. هدفِ غایی عل م اخلاق، هدایت انس ان ها به سمت نیکی و زیبای ی هاست و قصد دارد آنها را برای اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی، راهنمایی و آماده کند، که این موضوع در متون نظم و نثرِ ادبِ فارسی هم کاملاً جلوه گراست. ازجمله دانشمن دانی که به این ام ر توجه ویژه داشته و دو کتاب هم با این موضوع به نام های «اخلاق ناصری» و «اخلاق محتشمی» تألیف کرده است، «خواجه نصیرالدین توسی» است. قرن ها پس از نگارش این کتاب محقّقان دیگری نیز ترغیب شدند تا با تأثیرپذیری و طبق شیوه او به خلقِ آثار جدیدی بپردازند. یکی از این آثار که در زمینه «تدبیر منزل» نگاشته شده است، کتاب «اخلاقِ جلالی» نوشته «جلال الدین دوانی» از علما و حکمای قرن نهم قمری است که در واقع بازنویسی رساله خواجه نصیر است و عمده تغییرات ایجاد شده در آن، پُررنگ شدنِ صبغه دینی نسبت به نگاه فلسفیِ خواجه نصیر، تغییر سبک نگارش کتاب و ساده تر شدن آن، تلخیصِ کتاب، اضافه کردنِ آیات و احادیث و اشعار و امثال عربی و...، است. هدف این مقاله، بررسی بحث «تدبیرمنزل» در این دو کتاب است.
بررسی واژگان چندمعنا و اهمیت آن در ترجمه قرآن بر اساس بافت مطالع موردی: واژگان الحرف، السماء، شعائر در سوره حج
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شاخه ای از زبان شناسی است که به بررسی معنا می پردازد. این علم، از علوم بشری، از دیرباز مورد توجه زبان-شناسان بوده است. معناشناسی واژه های قرآن یکی از اساسی ترین پایه های فهم و تفسیر دقیق قرآن است و این پدیده یکی از ویگی های زیبایی شناختی قرآن کریم می باشد. در بررسی های معناشناختی مطالعات زبان شناسی «چندمعنایی»، یکی از موضوعات قابل طرح در همه ی سطوح زبانی بوده که از آن جمله، چندمعنایی در عین هم خوانی هر یک از معانی ذکر شده با بافت آیات است. در پژوهش حاضر چگونگی پردازش مفسران به پدیده ی چندمعنایی و تأثیرپذیری مترجمان از آنها و همچنین توجه آنها به مسئله ی بافت در معناشناسی واژگان چندمعنا، مورد بررسی قرار گرفته است و به این اصل اساسی توجه نموده که نقش بافت در تعیین واژگان چندمعنا به چه صورت می باشد. در نوشتار حاضر، با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی، ترجمه ی شماری از واژگان در سوره ی حج بر اساس بافت کلی آیه و سوره، مورد بررسی قرار گرفته است و نتیجه ی بررسی بیان گر آن است که در بحث واژگان چندمعنا نمی توان درباره ی معنای یک واژه حکم قطعی صادر نمود و گفت که این واژگان حتما دارای معنای واحدی هستند و مترجمان همواره در برگرداندن این نوع از واژگان یک دست نبوده و گاه معانی متفاوتی از یکدیگر انتخاب نموده اند.
تحقیقات ایران شناسی: نقش فرهنگ عامه کرمان در غنی سازی ادبیات کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پی رنگ تعلیم (سنجش تطبیقی باب «شیر و گاو»، در سه تحریر از کلیله و دمنه با تکیه بر عنصر داستانی پی رنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۶
105-136
حوزههای تخصصی:
مروری بر تعاریف نویسندگان فرنگی و ایرانی درباره طرح (پی رنگ)، نشان از اهمیت انکارناپذیر آن در بررسی و تحلیل کیفیت «پرداخت داستانی» انواع روایت (از قصه های کهن تا روایات مدرن و پسامدرن دارد. از این منظر، این مقاله می کوشد قصه «شیر و گاو» را در سه روایت از کتاب های کلیله و دمنه بهرام شاهی ، داستان های بیدپای و انوار سهیلی بررسی کند و با بیان چارچوب کلی سه روایت مورد بررسی، تفاوت ها و شباهت های پی رنگ میان روایت ها در این سه کتاب را بیان کند تا از این رهگذر، همگرایی ها و تفاوت های این سه مؤلف/متن در امر تعلیم را در نگرشی مطابقه ای آشکارتر سازد. مهم ترین ویژگی داستان در هر سه کتاب، بیان داستان هایی به عنوان تمثیل بر درستی و روایی سخن خویش از زبان اشخاص مختلف است. در اکثر قریب به اتفاق این داستان ها، شخص گوینده در پایان داستان نتیجه مورد نظر خود را با جملاتی مانند «این مثل را بدان گفتم/ آوردم که ...» بیان می کند. در پایان این کنکاش دریافتیم که در هر دو روایت قدیم تر ( کلیله و دمنه و داستان های بیدپای )، از الگوی عطف دو شخصیت اصلی داستان که به ترتیب اثرگذار اصلی (فاعل اصلی) و اثرپذیر اصلی (منفعل اصلی) هستند، پیروی می کنند؛ اما در روایت سوم ( انوار سهیلی )، همان عنوان اخلاقی باب، عنوان روایت نیز هست و این الگو در تمام ابواب کتاب رعایت شده است و نشان از نگاه اخلاقی کتاب و زمینه های فکری نویسنده کتاب انوار سهیلی به عنوان یک معلم اخلاق دارد.
ارتباط نظریه بینامتنیت از دیدگاه ژنت با میراث بلاغت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه بینامتنیت پدیده ای است گفتمانی که برای نخستین بار توسط میخائیل باختین با عنوان گفتگوی متون مطرح شد. سپس ژولیا کریستوا آن را گسترش داد ونظریه بینامتنیت را مطرح کرد. این رویکرد در مطالعات ادبیات تطبیقی جایگزین مباحث تأثیر وتأثر شده و در مطالعات نشانه- معنی شناسی از گفتگوی متون مکتوب به سوی مکالمه متون رسانه ای گسترش یافته است. علی رغم اینکه بینامتنیت به طور کلی نظریه جدید محسوب می شود، اما بخشهایی از آن با مفاهیمی در نقد و بلاغت اسلامی شباهت فراوانی دارد. بلاغیون و ناقدان مسلمان از دیرباز با مفاهیمی همچون تضمین، اقتباس، تلمیح وسرقتهای شعری آشنا بودند ودرباره آنها به اظهار نظر می پرداختند، ولی به دلیل فقدان رویکرد ساختاری و گفتمانی نتوانستند این مباحث را به نظریه ای منسجم و روشمند تبدیل کنند. البته باید توجه داشت بینامتنیت بسیار وسیع تر از این مفاهیم است و نباید آن را به این مباحث تقلیل داد، اگرچه این مفاهیم را نیز در بر می گیرد. در میان نظریه پردازان غربی، بخشهایی از دیدگاه ژرار ژنت با میراث ناقدان مسلمان شباتهای فراوانی دارد. در این مقاله می کوشیم رابطه بخشهایی از نظریه ژرار ژنت درباره بینامتنیت را با بلاغت قدیم تبیین نماییم.
بررسی و تحلیل آرایه ی تلمیح و ارائه ی تقسیم بندی آن بر مبنای ساخت بلاغی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲
41 - 79
حوزههای تخصصی:
علمای بلاغت در کتب بدیعی، به تعریف آرایه ی تلمیح و تعیین دایره ی شمول آن پرداخته و کم تر از ساختار، زیبایی شناسی و ارزش بلاغی تلمیح سخن به میان آورده اند؛ حتّی درمطالعات جدید هم، رویکرد های زیبایی شناسانه نسبت به این هنرسازه، اندک و انگشت شمار است. همچنین تاکنون هیچ نوع تقسیم بندی از حیث کیفیّت بلاغی برای تلمیح ارائه نشده است؛ بنابراین هدف این مقاله، بنانهادن روش تقسیم بندی ساختاری و بلاغی تلمیح است که بر میزان آشنایی زدایی موجود در ساختار هرتلمیح استوار می باشد. بر همین اساس، ابتدا ساختار تلمیح، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و سپس تلمیحات برای نخستین بار در یک دسته بندیِ ساختاری و با میزان آشنایی زدایی، به دو دسته ی ساده و پیچیده تقسیم شده اند. در مرحله ی بعد، تلمیحات پیچیده به اعتبار انواع شگرد هایی که شاعران برای آشنایی زدایی از ساختار های ساده ی تلمیحی به کار گرفته اند، به هفت گونه تقسیم شده اند که هر دسته، جداگانه و با ارائه ی چندین شاهد مثال به طور مفصّل، مورد تحلیل بلاغی قرار گرفته است؛ به گونه ای که از طریق این تقسیم بندی می توان معیاری علمی برای تحلیل، مقایسه و ارزش گذاری بلاغی تلمیحات به دست داد؛ معیاری که موانع موجود در مسیر کشف زیبایی شناسی تلمیح را تا حدّ زیادی، برطرف می کند.
دراسه العناصر الفنیه فی روایه «عینا أم موسی» الإسلامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۴
59 - 80
حوزههای تخصصی:
علیاء الأنصاری کاتبه عراقیه ملتزمه؛ لها ست روایات ومجموعتان قصصیتان. تدور روایاتها حول المرأه وقضایاها المعیشیه، ففی کل روایه تحکی عن العراق ومآسیها وآمالها وشعبها وتشیر فی حینها إلی المبادئ الإسلامیه. إنّ البحث هذا بناء علی المنهج الوصفی- التحلیلی یقوم بدراسه العناصر الفنیه کالحبکه والمضمون، والأسلوب، والزمان، والمکان و... فی روایه «عینا أمّ موسی». والنتائج تدلّ علی أنّ الروایه تتمتع بالعناصر الفنیه فی إطار بنیه متماسکه ومتلاحمه. من حیث الحبکه أیضا نری أنّ الروایه تبدأ بمقدمه جیّده کما تنتهی بخاتمه مناسبه، کما أنها تحظی بعده حوادث، وهذه الأحداث تتمتع بالعناصر الجمالیّه للحبکه کالأزمه والصراع والحل.
زن در آیینه رمان مقایسه نقش زنان در سه رمان فارسی چراغ ها را من خاموش می کنم؛ نگران نباش و بی بی شهرزاد)
حوزههای تخصصی:
زنان و مسائل آن ها از موضوعات مهم در جامعه ی امروز است. هدف از نگارش این مقاله، بررسی نگاه زنانِ نویسنده به موقعیت زن در جامعه ی ایرانی است. اهمیت و ضرورت این پژوهش در این است که می توان به جایگاه زنان در دوره ی معاصر از نگاه خود زنان پی برد. این تحقیق و بررسی در سه رمان مشهور فارسی انجام شده است؛ رمان های: «چراغ ها را من خاموش می کنم» اثر زویا پیرزاد (1380)، «بی بی شهرزاد» از شیوا ارسطویی(1383) و «نگران نباش» نوشته ی مهسا محب علی(1387). در میانِ این سه بانوی نویسنده، زویا پیرزاد موقعیت زن را در دهه ی چهل شمسی به تصویر کشیده و نشان داده که این دهه آغازِ دست یابی زن ایرانی به هویت و فردیت است. شیوا ارسطویی در رمان بی بی شهرزاد، موضوع مردسالاری را در تاریخ معاصر ایران مورد توجه قرار داده و با استفاده از شیوه ی گذشته نگری و نماد پردازی، این امر را به کل تاریخ جامعه ی ایرانی مربوط دانسته است. مهسا محب علی نیز در رمان نگران نباش، برخی از معضلات اجتماعی را که زن در دوره ی معاصر به آن ها گرفتار شده نشان می دهد.
احمد جم و تذکره نویسان در حکایتی از جنگی دست نویس و «مقامات ژنده پیل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل بزنویسی متون دبی در دوره هی مختلف تریخی ب توجه به تغییرت زبنی، در حوزه وژگن، نحو و بلغت می توند دگرگونی مفهیم و تصویر مندرج در ن ثر و تثیر تغییرت تریخی بر متون ر نشن دهد. تذکره ه و ترجم حول نیز ز ین قعده خرج نیستند و شید بتون گفت که در هر دوره ز بزنویسی متون دبی تصویری جدید ز متون پیشین خلق می شود. درکتب «مقمت ژنده پیل» حکیتی ز حمد جم نقل ست که ز قض در یکی ز نسخه هی خطی دنشگه تهرن که به صورت جنگ ثبت شده، رویتی به لحنی دیگر ز ن مده ست. ین پژوهش علوه بر ذکر و تصحیح ین چند برگ به دنبل ن ست که چه ندزه تذکره نویسن و حکیت پردزن به شره هی هسته قلم در توصیف ویژگی ه و شیوه سلوک شیخ جم تغییر دده و ب جمله ی و خطی، تصویری مبهم ز و نشن دده ند. در ین دو نسخه، علوه بر ختلفت زبنی و بلغی تغییرتی در مکن ه، چگونگی وقوع رخدده و وکنش ه دیده می شود که پیبند نبودن تذکره نویس به متن سس و ولیه ی ر نشن می دهد. م شبهت هی بسیر در جمله نویسی و بین موضوع مین دو نسخه، نشن دهنده وجود نسخه صیل تری ز دستن ست که منبع هر دو رویت محسوب می شود. در شیوه بلغی و چگونگی بین، ز نظر نحو و لگوهی زبنی مین دو رویت تفوت هیی وجود درد. ز نظر محتویی نکته قبل توجه ین ست که نویسنده هر دو مکتوب به بین طلعت دقیق و مشترک تریخی و جغرفییی ز موضوع می پردزند و در ریه مر ختلفی ندرند ز طرفی تمم ین حکیت خود سند روشنی ست ز جیگه و قدرت صوفیه در دوره هی تریخی مورد نظر.
شاخصه های ارتباط کلامی در تمثیلات مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار ارزشمند حوزه ادبیات فارسی توسط دانشمندان علوم مختلف و نگارش کتبی در رابطه با ادب و سیاست، روان شناسی، فلسفه، نجوم و ... نشان دهنده این نکته مهم است که ادبیّات فقط به حوزه احساس و ذوق تعلق ندارد؛ بلکه میدانگاه وسیعی از تجربه های حسی مبتنی بر واقعیات عینی است. از سوی دیگردر میان شاعران و سخن پردازان فارسی به ندرت می توان همانندی برای مولانا جلال الدین یافت، که به نقش بی بدیل و تأثیرگذار تمثیل در انتقال مفاهیم پی برده و بتواند از آن با ماهرانه ترین شکل بهره جوید. او سنگ بنای مثنوی را بر پایه قصّه گذاشت و سعی کرد با مهارتی بی نظیر که در خلق تمثیل داشت، پیچیده ترین معانی علمی، عرفانی، اخلاقی و اجتماعی را به مخاطبانش بیاموزد. یکی از آموزه های قابل تأمل در تمثیلات مثنوی، مهارت برقراری ارتباط کلامی است که در حوزه علم روان شناسی قرار دارد. پژوهشگران جستار حاضر سعی کرده اند این مهارت مهم انسانی را، از نگاه مولانا بررسی کنند و با نظرات روان شناسان جدید تطبیق دهند.
«دفتر دلگشا» و تلمیحات شاه نامه ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«دفتر دلگشا» نام منظومه ای است از صاحب شبانکاره ای که آن را در قرن هشتم سروده است. شاعر در این منظومه، تاریخ ملوک شبانکاره را از آغاز پیدایش تا اوان حمله مغول به نظم درآورده است. او در آغاز و انجام منظومه خویش مدّعی شده که فردوسی را در خواب دیده و به او سفارش کرده تا تاریخ شاهان عصر خویش را به نظم درآورد تا نام او نیز بدین روش جاودان بماند. بنابراین صاحب سرگذشت ملوک شبانکاره را منظوم می سازد و از آن جا که فردوسی را یگانه راهنمای خود می داند، نه تنها بارها از این شاعر بلندآوازه در اثر خویش یاد می کند، بلکه از سبک شعری او نیز تقلید می نماید. نگرش عمیق صاحب به شاه نامه فردوسی سبب شده است که شاعر بارها در منظومه خویش، به قهرمانان شاهنامه و سرگذشت آنان اشاره نماید و یا آنکه ممدوحان خود را به شاهان و پهلوان شاهنامه تشبیه نماید. بررسی تلمیحات شاهنامه ای دفتر دلگشا موضوعی است که در این مقاله بدان می پردازیم.
بررسی تطبیقی مضامین همگون و ناهمگون بهاریه سرایی (در شعر سپهری و جبران خلیل جبران به صورت موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
175 - 193
حوزههای تخصصی:
طبیعت و مظاهر آن، از دیرباز در آثار ادبی و هنری، ظهور و حضوری گرم و پرنشاط داشته است، و از روزگاران قدیم مورد توجه شاعران فارسی زبان و عرب زبان بوده است. در شعر معاصر فارسی و عربی مضامین مشترک فراوانی در ادب دو شاعر نامدار، سپهری و جبران خلیل جبران مشاهده شده است. مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی، به بررسی علل و اسباب وجود مضامین مشترک و همگونی و ناهمگونی بهاریه سرایی در اشعار این دو شاعر بپردازد. از علل و اسباب وجود این مضامین می توان به مواردی همچون الهام پذیری از مکتب رمانتیک، عرفان شرق دور، تأثیرپذیری از اندیشه های عارفانه و صوفیانه، وضعیت نابسامان اجتماع، نقش محیط زندگی بر دوره کودکی و تأثیرپذیری از مکاتب هنری اشاره کرد.
تاریخ در ماده تاریخ براساس نظریة رمز گردانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ماده تاریخ (chronogram)، تبدیل اعداد و ارقامِ تاریخ به حروف و واژه ها و عبارت های معنادار است. این فن، به تدریج و بر اثر تحولات و رشدی که داشته، به ویژه در دورة صفویّه و قاجار تبدیل به شکل های پیچیده ای شده است و کم کم مورد توجّه اهل سیاست واقع گشته که از آن مستقیماً در تحولّات تاریخی و اثبات حقانیّت خود و نیز انکار مخالفان سود جسته اند. استفاده از ماده تاریخ و کوشش برای متقارن کردن آن با ظهور صفویّه، جلوس شاه اسماعیل، تشکیل سپاه شاه طهماسب، بعضی از فتوحات هند در دورة شاه عباس، جلوس نادر، ظهور باب و امضای مشروطیّت، بخشی از این رویکردهای تاریخی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است. تعدادی از این مواد نیز به جز بیانِ تاریخِ خاص، به طور غیرمستقیم، مبیّن برخی از مسائل پنهان اجتماعی و تاریخی است که با نگاهی به نظریّة رمزگردانی (code switching)می توان از آن در تحلیل های تاریخی استفاده کرد.
سبک شناسی سوره نازعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب جاودانه دارد، که از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های ادبی سوره نازعات در چهار سطح آوایی، معنایی، ترکیبی و تصویر پردازی پرداخته است. پژوهش حاضر می کوشد تا نشان دهد که ویژگی های ادبی موجود در سوره نازعات از قبیل تقدیم و تأخیر، حذف، التفات و زمان افعال از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره با موسیقی عبارات آیات پی برده که این نشان از ظرافت بلاغی موجود در این سوره مبارکه است.
بررسی تطبیقی استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» در دیوان غزلیات حافظ و سروده های پترارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به شیوه ای تحلیلی و تطبیقی، استعاره مفهومیِ «عشق جنگ است» به منظور درک و فهمِ دل دادگی و دل ربودگی و سخن گفتن از آن، در دیوان سروده های عاشقانه حافظ و پترارک در چارچوب نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. باوجود شباهت های بنیادین بسیار در درون مایه استعاری مزبور، دو تفاوت عمده در تصویرپردازیِ حافظ و پترارک از این استعاره مفهومی به چشم می خورد: نخست آنکه حافظ در کاربرد خود از استعاره مفهومی «عشق جنگ است» از تعبیرها و اصطلاحات جنگی بیشتری استفاده می کند؛ دوم آنکه عشق در شعر پترارک در بسیاری موارد در تصویر خداوندگار عشق، کوپیدون در افسانه های رومی، پدیدار می شود که با کمان و پیکان خود دل عاشق را نشانه می رود و او را گرفتار می کند؛ اما در شعر حافظ با چنین تصویرپردازیِ صریحی که به نیروی مجرد و نادیدنیِ عشق در چهره یک ایزد جان و شخصیت ببخشد، روبه رو نیستیم؛ بلکه درعوض این معشوق یا ابروان وی است که به گونه ای استعاری از مژگان ناوک روانه دل عاشق می سازد و روح وی را تسخیر می گرداند.