مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
دینکرد
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی نقش معنایی واژة «جامه» ([y’mk']: jāmag / yāmak) در جملة «این جامه که می¬بری» [bē ēt [y’mk']: jāmag / yāmak-ē dah kē barēh] می-پردازد. این جمله خطاب به زردشت در هنگام عروج او به آسمان در کتاب هفتم دینکرد آمده¬است. این پژوهش بر بنیاد ریشه¬شناسی تاریخی و کاربرد واژة جامه در متون گورانی(سده 3-14ه) از گروه شمال غربی زبان¬های ایرانی (پارتی) انجام شده¬است. واژة جامه در این زبان به معنای تن، پیکر و کالبد انسانی کاربرد گسترده¬ای دارد. جامه محل بروز روان انسانی است و روان در هنگام عروج و مرگ از آن جدا می¬شود. بنابراین در هنگام عروج زردشت به آسمان، امشاسپند بهمن به او می¬گوید: جامة (= تن) خود را بر زمین بگذارد و در سفری روانی با مینوی بهمن همراه شود.
متن های ضد مانوی (فارسی میانة زردشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین مانوی در زمان ساسانیان، که در ایران حکومتی دینی برپا کرده بودند، گسترش یافت. امّا بزرگان دین زردشتی، که حکومت پادشاهان ساسانی را نیز تحت تأثیر خود قرار داده بودند، با این دین سر به مخالفت برداشتند و سرانجام مانی را محاکمه و اعدام کردند و دینش را از ایران برانداختند. این مخالفت ها و ضدیّت ها در پاره ای از متن های پهلوی و پازند، ازجمله متن پازند شکند گمانیک، کتیبه های کردیر و متن پهلوی دینکرد سوم بازتاب یافته است. در این مقاله ابتدا به معرفی این متن ها پرداخته شده، بخش هایی از آنها ذکر و از نظر محتوایی بررسی و با آموزه های مانوی مقایسه شده است.
دانش پزشکی از نگاه نوشتارهای دین زرتشتی
حوزههای تخصصی:
موبدان زرتشتی در ایران باستان باور داشتند که دین شان آراسته به همهٔ دانش هاست. بنا بر دینکرد که مهم ترین منبع اطلاعاتی ما برای آگاهی از اوستای روزگار ساسانیان است پزشکی نیز در شمار همین دانش ها بود. اینکه در یکی از بلندترین فصل های کتاب دینکرد سوم که تأکید دارد برگرفته شده از آموزه-های دین زرتشتی است، یکسره به دانش پزشکی و قوانین مربوط بدان پرداخته اند، یا در دینکرد هشتم که خلاصه ای از نسک های گمشدهٔ اوستای ساسانیان را بازگو می کند در این باره سخن رانده اند، از آن روست که ایشان باور داشتند پزشکی دانشی اهورایی است که به یاری آن می توان بیماری، پیری و مرگ را که از کُنشِ اهریمن زاده شده اند از آفرینشِ اهورایی دور کرد. به همین دلیل است که دانش پزشکی در میان نوشتارهای دینیِ باقی مانده از فرهنگ ایران باستان جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. افزون بر این در دینکرد، پزشکی را هم چون جهان بینیِ دین زرتشتی به دو شاخهٔ مینو پزشکی و گیتی پزشکی بخش کرده اند که خود نشان از نوع نگرش این متون به دانش پزشکی و جایگاه آن در جهان بینیِ دینِ مزدیسنا دارد.
کارکرد دینی و سیاسی ایزدبانو اناهیتا در عصر ساسانی براساس نوشته های فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
9 - 22
حوزههای تخصصی:
پژوهش های بسیاری درباره ایزدبانو اناهیتا انجام شده که بیشتر آن ها بر اساس یافته های باستان شناختی است و کمتر پژوهشی به تجلّی این ایزدبانو در نوشته های فارسی میانه پرداخته است. هدف از این پژوهش، بررسی نقش و جایگاه اناهیتا در دین و شهریاری دوره ساسانی بر اساس نوشته های فارسی میانه است. در این پژوهش، با روش توصیفی - تحلیلی، شواهد موجود درباره اناهیتا در آثار فارسی میانه بررسی شد. یافته ها نشان داد که اناهیتا، به عنوانِ تجسم آسمانی و زمینی آب در جهان بینی زردشتی از ایزدان برتر و بسیار مهم بوده و در نوشته های فارسی ﻣیﺎﻧﻪ ﻫﻤﭽﻮن ﺑﻨﺪﻫﺶ و دیﻨکﺮد، اﻓﺰونﺑﺮ ﺗﻮﺻیﻒ زیﺒﺎیی و ﻧیﺮوﻣﻨﺪی او، بر ﻧﻘﺶ او در ﺷکﻞﮔیﺮی رویﺪادﻫﺎی ﻣﻬﻢ اﺳﺎﻃیﺮی ﻫﻤﭽﻮن زﻧﺪﮔی زردشت و تولد ﻣﻨﺠیﻫﺎی ﺟﻬﺎن (اوﺷیﺪر، اوﺷیﺪرﻣﺎه و ﺳﻮﺷیﺎﻧﺲ) تأکید شده است. در کتیبه ها نیز نقش اناهیتا در امور سیاسی دوره ساسانی همچون گزینش کرتیر به عنوانِ نگهبان و موبد ستایشگاه های اناهیتا بارز است.
بازتاب اخلاقیات زردشتی در اندرز های حکیم ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی در تبیین این موضوع دارد که حکیم ناصرخسرو، در بیان دیدگاه های اخلاقی خود، که نمود آن ها را بیش از همه در اندرزهای وی می توان دید، از آموزه های اخلاقی زردشتی تأثیر پذیرفته است. تأثیرپذیری وی از ادبیات فارسی میانه و آیین زردشتی، محدود به اندرزهای اخلاقی نبوده است، بلکه رسوب این مضامین در کنه ضمیر وی، در ساختار زبانی و فکری آثارش نیز نمود یافته است. در این پژوهش، با توجه به ضرورت بررسی تأثیر زبان و ادبیات پهلوی بر آثار شاعران و نویسندگان قرون نخستین اسلامی و اهمیت این تأثیر در خوانش و تحلیل دقیق تر متون دوره اسلامی و با توجه به این که نفوذ زمینه های فکری و زبانی ادبیات فارسی میانه در آثار دوره اسلامی اغلب توسط پژوهشگران نادیده گرفته شده است؛ به بررسی تطبیقی اندرز های حکیم ناصرخسرو و متون اخلاقی زردشتی با تکیه بر متن کتاب ششم دینکرد، که در واقع چکیده اندرزنامه های زرتشتی است، پرداخته شده و با تحلیل شباهت های این دو اثر در دستگاه فکری و فلسفی و در بیان دیدگاه های اخلاقی، به این نتیجه دست یافته ایم که حکیم ناصرخسرو، در سرایش اندرزها، تحت تأثیر و وامدار ادبیات و آیین زردشتی بوده است.
الهیات سیاسی در سده های نخست اسلامی؛ بازنماییِ فرجام شناختی متون زردشتی از فتح ایران شهر، منظر: دینکَرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
424 - 405
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر اساس نظریه بازنمایی استوارت هال پیش رفته و بر آن است با اتخاذ این روش نسبت میان فهم آخرالزمانی و درک پایان تاریخی را با فتح ایران توسط اعراب مسلمان را با توجه به مفاد متن کتاب دینکرد بیان کند. از این قرار، می توان این فرضیه را مطرح نمود که گزاره یا باور معنا داری خارج از گفتمان دین زردشتی برای پیروان آن دین وجود ندارد و علل رخدادها بیش از آنکه در پرتو واقعیت معاصر فهم شوند، در زمینه و بستری درون گفتمانی درک و تفسیر می شوند. کارویژه نظریه بازنمایی در اینجا، سنجش ریشه و تبار واقعیت نیست، بلکه تلاش برای شناخت این نکته است که درک آن واقعیت [فتح ایران] با چه رویه ها، نشانه ها، رمزها و صورت بندی های معنایی در گفتمان زردشتی همبستگی و هم آوایی پیدا می کند. گفتمان مزبور، روایت شکست ایرانیان و فتح ایرانشهر را با عناصر امیدبخش پایان هزاره، ظهور موعود و پایان تاریخ این همان می کند.
بررسی تحوّلات معنایی دو واژه گستاخ، نخست (از دوره میانه تا پارسی نو)(مقاله علمی وزارت علوم)
زبان پارسی از گذشته تا به امروز تحولاتی داشته است، که عدم شناخت کامل آن و واژه های قدیم آن می تواند سبب درک نادرستی از متون نظم و نثر سده های پیشین شود. دو نمونه از واژه هایی که شناخت ناقص آنها مانع درک صحیح آنها در متون قدیم شده است، در این مقاله بررسی می شود. این دو واژه عبارتند از «گستاخ» و «نخست» را که هم در فارسی میانه و هم در فارسی دری به کار رفته، بررسی کرده ایم تا نشان دهیم این واژه ها تحولات معنایی داشته اند، و معانی آنها در متون فارسی جدید کم و بیش با معانی آنها در متون فارسی میانه تفاوت دارد. ابتدا این واژه ها را از نظر ریشه شناختی بررسی کرده و سپس با شواهدی از متونِ پارسی میانه از جمله مینوی خرد، دینکرد و کارنامه اردشیر بابکان، و متون پارسی نو همچون شاهنامه فردوسی و ذکر معانی و شواهدی که در فرهنگهای جدید، چون لغتنامه دهخدا آمده است، تحول معنایی آنها را بیان کرده و نشان داده ایم که واژه «گستاخ» از گذشته تا کنون دچار تحولات معنایی شده است و نیز معنایی که در سده های اخیر شاعران و نویسندگان و گویشوران از آن بهره جسته اند حاصل واکنشی بیرونی از حالاتِ روحیِ درونیِ شخص است، در نتیجه دانستن معانیِ مختلف و سیر تحولات آن در درک بهتر متون راهگشاست. همچنین بررسیِ واژه «نخست» نشان داده که هرچند معنای «ابتدا» و «آغاز» در این واژه وجود داشته است اما در مواردی معنای «سپس» بر معنای «ابتدا» غالب است.
مفهوم رنگ در کتاب سوم دینکرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
125 - 138
حوزههای تخصصی:
واژه رنگ در دو معنای حقیقی و مجازی به کار رفته است. کاربرد واژه رنگ در معنای مجازی نزد عوام در داستان ها، امثال و افسانه ها به فراوانی به کار رفته و موجب افزایش معانی این واژه گردیده است. در این پژوهش، واژه رنگ در ترکیبات «رنگ زمانه» و «رنگ ایرانشهر» در سه فصل ۲۷، ۲۸ و ۲۹ کتاب سوم دینکرد مورد بررسی قرار می گیرد. این سه فصل از پیچیده ترین متنهای فلسفی در دوره میانه است. متنها به صورت آوانویسی شده و برگردان فارسی ارائه می گردند. در پایان به این نتیجه دست می یابیم که نویسنده کتاب سوم دینکرد در اینجا واژه رنگ را به مفهوم نمادین بکار برده تا کلام برای خوانندگان دلنشین گردد.
مؤلفه های مقولۀ «ثنویت» در دین زردشتی بر اساس کتاب دینکَردِ سوم
حوزههای تخصصی:
ثنویت پایه دین زردشتی شناخته می شود؛ بدین معنی که در جهان بینی زردشتی پدیده های جهان هستی در دو دسته «نیک و بَد» دسته بندی می شوند. در این دسته بندی، سپندمینو و همکارانش در دسته نیک، و زَدارمینو و همکارانش در دسته بَد جای می گیرند. یکی از معروفترین منابع دین زردشتی کتابی به نام «دینکَرد» است که بخشی از آن به نام «دینکَرد سوم»، مقوله ثنویت را بیش از هر متن زردشتیِ دیگر در قالب متنی اندرزی مورد بحث قرار داده است. این مقاله با روشی متن شناسانه، با ذکر مثالهایی از متن به توضیح مؤلفه های ثنویت پرداخته است. مؤلفه های شناخته شده ثنویت در متنِ دینکرد سوم شامل دو دسته اصلی و فرعی به شرح زیر هستند: 1- مؤلفه های اصلی شامل وجود سپندمینو و زدارمینو از آغاز، پیش آگاهی سپندمینو و پَس آگاهی زدارمینو، زمان کرانه مند 12000 ساله، دوام سپندمینو و نابودی مطلق زَدارمینو در پایان؛ 2- مؤلفه های فرعی شامل ذاتی یا حادث بودن، جداسانی، این هَمانی، روابط علّت و معلولی(= عامل و معمولی)، همگرایی و واگرایی، تضاد و تقابل، نشانه شناسی و پدیدار شناسی، تفاوت در ظاهر و باطن، درجه بندی کمّی و کیفی، فرجام شناسی، داوریِ پایانی. بر اساس این مؤلفه ها، نتایج نشان می دهد که ثنویتِ زردشتی خود ریشه در باوری دیرین تر در اساطیر ایرانی به نام «اَشَه در برابر دُروج» دارد که آن خود به اندیشه ای قدیمی تر در روزگارِ یگانگی هند و ایرانیان(= آریایی ها) برمی گردد. با الهام از این اسطوره ایرانی، دین زردشتی آن را در تمام سطوح و لایه هایِ اندیشگانیِ خود جای داده و از آن تصویری مبارزاتی بین سپندمینو و زَدارمینو در یک بازه زمانیِ 9000 ساله از دوران آمیختگی تا پایان جهان آفریده است. در این مبارزه طولانی، پیروزی فرجامین در سایه دانایی مطلق به همراهِ خرد، از آنِ سپندمینو است و زَدارمینو رَه به نیستی می برد. بنابراین، هستی ماندگار از آنِ سپندمینو است تا دوباره و چندباره چرخه مرگ و زندگی را بچرخاند.
مرد اَهلَو (یا انسان کامل در متون فارسی میانه)
منبع:
پازند سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۱
65 - 76
حوزههای تخصصی:
از انسان کامل در بیشتر مکتب های فکری و فلسفی و ادیان و مذاهب یاد شده است. این مفهوم ممکن است با عنوان انسان آرمانی یا «مرد اَهلَو» به تفکر ایرانیان باستان نیز راه یافته باشد. همانطور که در آثار فلاسفه یونان نیز به این موضوع اشار شده است. پیشوایان کهن نظیر بودا و کنفسیوس نیز به انسان کامل توجه داشتد. در عرفان اسلامی انسان کامل کسی است که آثار صفات الهی در او مشهود باشد. به باور برخی عارفان ایرانی انسان کامل کسی است که اندیشه، گفتار و کردار نیک در او به کمال رسیده باشد. چنین کسی ممکن است رابط میان انسان و خدا باشد. افزون بر این، شواهدی از انسان کامل یا مفاهیمی نزدیک به آن در آیین گنوسی و نیز در بحث از انسان قدیم در آیین مانوی ارائه شده است. در متون پهلوی از جمله در دینکرد و دادستان دینی می توان به نمونه هایی از انسان کامل دست یافت. براین اساس، کیومرث، زردشت و سوشیانس از نمونه های انسان کامل به شمار می روند. هدف از نگارش این مقاله گردآوری و تحلیل متون مربوط به انسان کامل در ادبیات پهلوی است.