فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۶۰۱ تا ۵۲٬۶۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات معاصر ایران سال ۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
23- 40
حوزههای تخصصی:
حسین پناهی (1335- 1384 ش) از شخصیت های ادبی و هنری نام آشنا در دوره معاصر است که در کنار آفرینش اشعار و نوشته های ادبی، در ساخت آثار هنری گوناگون، در سینما و تلویزیون، ایفای نقش کرده است. از این شخصیت ادبی و هنری، مجموعه شعرهایی چندگانه به یادگار مانده است که دربردارنده اشعاری زیبا و مؤثر از اوست. در این پژوهش که روشی توصیفی- تحلیلی دارد و داده های آن مأخوذ از اسناد و منابع کتابخانه ای است، ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی اشعار حسین پناهی، مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد، تا میزان توجه به این حوزه ها، در شعر این شاعر و مهم ترین مسائل و موضوعات هر حوزه، مشخص شود. یافته های پژوهش نشانگر آن است که حسین پناهی، در اشعار خود، اهتمام ویژه ای به ساحت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی داشته است و مسائل و موضوعات متعدد و متنوعی از هر یک از این ساحت ها، در سروده های او بازتاب یافته است. در ساحت سیاسی، انتقاد از ناکارآمدی انتخابات در بهبود سرنوشت مردم، نبود دموکراسی، عدالت و آزادی در جامعه، از عمده مسائل و موضوعات مورد انتقاد حسین پناهی است. نارضایتی از فقر مادی و وضعیت معیشتی نامناسب مردم جامعه، و شرایط نامطلوب زندگی زنان، از مهم ترین مقولاتی است که در ساحت اجتماعی اشعار حسین پناهی دیده می شود. اعراض بشر از فرهنگ و هنر، و گرایش او به مسائلی غیر از آن، در اثر ظهور مدرنیته، از اصلی ترین مشغله های ذهنی حسین پناهی در ساحت فرهنگی است. باور به جهان پسامرگ هم از مسائل اعتقادی پُربسامد، در اشعار حسین پناهی است.
واسوخت در مثنوی سی نامه امیر حسینی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
77 - 92
حوزههای تخصصی:
قرن های هفتم و هشتم هجری و سبک عراقی به حضور شاعران نامدار معروف است. یکی از این شاعران، امیر حسینی هروی، صاحب چند منظومه عرفانی است. سی نامه یکی از منظومه های مهم عرفانی امیر حسینی هروی به شمار می رود که شامل نامه های ارسالی میان عاشق و معشوق است. نامه دوازدهم این مثنوی در اعراض عاشق از معشوق است که در اصل نامه ای واسوختی محسوب می شود. با این که واسوخت به معنای مصطلح از قرن نهم به بعد در ادبیات فارسی به وجود آمده است، اما در شعر برخی از شاعران دوره های قبل نیز نشانه هایی از این موضوع دیده می شود. نگارنده در پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل مایه های واسوختی در نامه مذکور منظومه سی نامه هروی پرداخته است. برایند تحقیق نشان می دهد که نامه دوازدهم مثنوی سی نامه امیر حسینی هروی در اصل واسوختی خطاب به معشوق است. اعراض و روی گردانی از معشوق، بیان بی وفایی معشوق، تهدید به جدایی و ترک معشوق، ذکر ظلم و جفای محبوب و درنهایت پناه بردن به ساقی به جای معشوق و ترجیح مستی و بی خبری مهم ترین عناصر واسوختی نامه مذکور است. دلیل وجود چنین مایه ای در شعر امیر حسینی هروی را می توان سنت نامه پردازی و نامه نگاری که به صورت ده نامه نویسی و سی نامه نویسی در ادبیات نمود یافته است، دانست.
بررسی رباعیات سنایی غزنوی بر مبنای نظریه ارتباط کلامی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
89 - 108
حوزههای تخصصی:
نظریه ارتباط کلامی رومن یاکوبسن (Roman Jakobson) که در آن به کارکردها و نقش های اصلی (فرستنده، پیام و گیرنده) و فرعی (موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی) زبان توجه شده، از نظریه های بسیار منسجم در حوزه زبان شناسی و نقد ادبی به شمار می آید. بر مبنای این نظریه، جهت گیری پیام به سوی هریک از این نقش ها موجب پدید آمدن کارکردهای خاصی، از قبیل عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، فرازبانی و نیز همدلی می شود. در بررسی و مطالعه رباعیات سنایی غزنوی، با توجه به کارکردهای شش گانه زبان مشخص شد که علاوه بر نقش ادبی که تمام رباعیات به دلیل بهره گیری از عناصر شعری از آن برخوردارند، نقش عاطفی نیز بیشترین کارکرد را دارد. در نقش عاطفی که در آن، جهت گیری پیام به سوی گوینده است، شاعر با زبانی ساده و صمیمی به بیان عواطف و احساسات خویش درباره مسائلی، از قبیل معشوق، ممدوح و مخالفان خویش پرداخته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این رباعیات با فرستنده (شاعر) است و نوع ادبی این رباعیات از نوع ادب غنایی است که در آن، سازه توصیف، مهم ترین سازه به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف مقوله هایی، همچون عشق، معشوق، مدح، انسان، جهان و نیز خدا پرداخته است.
Former les traducteurs à la post-édition: enjeux, défis et stratégies pédagogiques à l’ère de l’intelligence artificielle(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Les avancées des technologies d’intelligence artificielle, y compris des outils de traduction automatique tels que Google Translate, DeepL et ChatGPT, ont profondément transformé le domaine de la traduction et fait de la post-édition une compétence essentielle pour les traducteurs modernes. Cet article examine les défis et opportunités liés à l’enseignement de la post-édition aux étudiants en traduction. Cette étude analyse les performances de 30 étudiants en licence et master de traduction dans le domaine de la post-édition. Ces étudiants ont travaillé sur des traductions automatiques de textes techniques, littéraires et culturels, et les résultats ont été évalués en termes de qualité linguistique, de cohérence stylistique et d’adaptation culturelle. Les résultats montrent que la post-édition a permis des améliorations significatives des traductions automatiques, avec des scores passant de 3,2 à 4,4 pour la qualité linguistique, de 2,8 à 4,0 pour la cohérence stylistique et de 2,5 à 4,1 pour l’adaptation culturelle. Cette recherche souligne l’importance d’intégrer des exercices créatifs, l’utilisation d’outils avancés de traduction et une réflexion sur les enjeux éthiques dans la formation. Face au rôle croissant de l’intelligence artificielle, il est impératif de préparer les futurs traducteurs à la post-édition afin d’optimiser la productivité tout en maintenant une qualité professionnelle élevée.
کانون های ادبی هند در قرن دهم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
49 - 64
حوزههای تخصصی:
مورخان تاریخ ادبیات سنّتی وقتی درباره زبان و ادبیات فارسی در هند سخن می گویند، با دقت و جزئیات به کانون های ادبی و تفاوت و شباهت آن ها در شبه قاره توجه نکرده اند و اغلب به صورت کلی به موضوع کانون های ادبی پرداخته اند. بر همین اساس، این مقاله با تمرکز بر متغیر «کانون ادبی» بنا دارد به تعیین و تعریف کانون های ادبی شبه قاره در قرن دهم هجری که شاعران و نویسندگان ایرانی در تأسیس و گسترش آن ها نقش اساسی و تأثیرگذار داشته اند، بپردازد. با بررسی تذکره های فارسی و نیز منابع دست اول تاریخی، به این نتیجه رسیدیم که در بازه زمانی مذکور، دست کم چهار کانون ادبی، قابل تشخیص است: کانون ادبی احمدنِگَر، کانون ادبی بیجاپور، کانون ادبی گُلکَنده و کانون ادبی آگره. ما همچنین مشخص کردیم که ادیبان مهاجر از کدام شهرهای ایران به این کانون ها مهاجرت کرده اند و در هر کانون ادبی به چه جایگاه و منزلتی دست یافته اند و نیز تصویری عمومی از اوضاع هر کانون ارائه داده ایم. در بررسی مقایسه ای پایان مقاله، کانون های یادشده با یکدیگر مقایسه شده اند.
«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
125 - 146
حوزههای تخصصی:
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
نقد و تحلیل فمنیستی فیلم سینمایی خاکستری نوشته تهمینه میلانی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
127 - 150
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار ادبی و هنری با رویکردهای فمنیستی، گویایِ حقیقت ناگوار استخفاف و استثمار زنان در طول تاریخ از سوی نظام و فرهنگ مردسالار جوامع است. نهضت فمنیسم با انواع زیرشاخه هایش در پی شناسایی و بازنمایی نگرش نادرست جامعه به بانوان و تبعات منفی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ناشی از آن در حیات آنان به عنوان قشری مهم و تأثیرگذار در تاریخ تمدّن بشر است. سینما به دلیل قابلیت های بالای زبانی، تصویری و موسیقایی، از عرصه های مهم تجلّی احساسات و اندیشه های فمنیستی به شمارمی رود. تهمینه میلانی به عنوان یک سینماگر زن در آثار سینمایی خود بویژه «خاکستری» بازنمایی معضلات و مصائب اجتماعی قشر بانوان را از اولویّت های حرفه ای خود قرارداده است. این مقاله به شیوه توصیفی-تحلیلی فیلم خاکستری را با رویکرد «فمنیسم لیبرال» بررسی کرده، به این نتیجه رسیده است که سازندگان فیلم در بازنمایی مؤلّفه های مهمّ محتوایی از قبیلِ مطالبه حق آزادی، تحصیل، ازدواج، اظهار نظر و... و معضلات اجتماعی موجود بر سر راه بانوان دردستیابی به آن ها با استفاده شایسته از عناصر فرمی مهمّی چون لوکیشن، شخصیت ها، گفت وگوها، کنش های سینمایی، رنگ ها، موسیقی، زبان بدن، زوایای دوربین، موسیقی متن و ... به خوبی از عهده برآمده اند.
توجّه شفروه اصفهانی به شعر خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵) ویژه نامه خاقانی شناسی ۱
46 - 60
حوزههای تخصصی:
شاعران اصفهانی در قرن ششم، شعر خاقانی شروانی را می خوانده اند. یکی از این شاعران اصفهانی آشنا با شعر خاقانی، شرف الدّین شفروه اصفهانی است. توجّه شفروه به شعر خاقانی را می توان در تصاویر، تشبیه ها، عبارات خاص همسان و اصطلاحاتِ مشترکی که در شعر این دو شاعر آمده است، دید. نشانه آشکار این توجّه را می توان در قصیده ای دید که شفروه به پیروی از خاقانی سروده است و در آن قصیده، مصراعی از خاقانی را تضمین کرده و حتّی بر او برتری جسته است. آمیختگی شعر شفروه و خاقانی از دیگر مسائلی است که در این مقاله بدان پرداخته شده است. از جمله شاعرانی که شعرشان با هم آمیخته است، شرف الدّین شفروه اصفهانی و خاقانی شروانی است. در این مقاله، بر اساس اطّلاعاتِ برون متنی مثل جُنگ ها، تذکره ها، منابع تاریخی و اطّلاعاتِ درون متنی، به تفکیک این اشعار و شناخت شاعر راستین آنها پرداخته شد و دلایل این آمیختگی بیان شد.
National and Cultural Identity: Comparing Rabindranath Tagore and Ferdowsi(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
51 - 59
حوزههای تخصصی:
This article explores the themes of national and cultural identity as depicted in the thoughts and works of Rabindranath Tagore- a pivotal figure in specifically sub-continental literature, and Ferdowsi- the legendary Persian poet. Both writers, separated by centuries and cultural contexts, utilized their literary genius to reflect on nationhood and cultural pride. Tagore, writing during the British colonial era in India, and Ferdowsi, during the formation of a unified Persian identity under various rulers, offer unique perspectives on how literature can serve as a vehicle for expressing and shaping national identity. This essay delves into how these literary giants contributed to forming cultural consciousness and national identity in their respective societies by comparing their thoughts and beliefs showcased in their works.
Analyse narrative du temps dans Les Sirènes de Bagdad de Yasmina Khadra d’après la théorie de Genette(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le temps fait partie des composantes fondamentales des textes romanesques et il est impossible qu’un roman échappe à l’ordre temporel. Dans sa théorie du temps narratif concernant l'analyse du récit, Gérard Genette aborde ce concept sous trois niveaux: l'ordre, la durée et la fréquence. Alors, dans le cadre de la présente recherche, nous avons essayé d’étudier Les Sirènes de Bagdad (2006) de Yasmina Khadra, écrivain algérien d’expression française, d’après la théorie narratologique de Genette, en supposant que les va-et-vient entre le temps raconté et celui de la narration au sein dudit ouvrage offrent une assise appropriée pour concevoir les éléments temporels au sein de la théorie narratologique. Cette recherche, menée suivant une approche descriptive et analytique, repose sur la collecte de données bibliographiques. La question principale de la recherche consiste donc à savoir comment les données temporelles contribuent-elles à la construction de ce roman et comment les éléments narratifs jouent-ils leur rôle dans la progression de la narration. A ce titre, les mécanismes temporels de la narratologie ont été définis en premier lieu comme cadre théorique de la recherche, ensuite l’interaction des éléments temporels, les uns avec les autres et avec les autres éléments du texte, a été examinée. Les résultats de la présente étude confirment que le flux linéaire du temps est souvent perturbé par les anachronies rétrospective et prospective; la narration est souvent ralentie par les procédés utilisés et vu le grand nombre de dialogues et de pauses descriptives, le roman manque de dynamisme et d’action.
سفر قهرمانانه زنان در روایت های تمثیل رؤیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
194 - 234
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی برای توصیف، بررسی و تحلیل چهره زنان در نوع ادبی تمثیل رؤیا از منظر اسطوره شناسی و با تمرکز بر سیر تحول آن از دوران باستان تا دوران معاصر است. با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، بیش از پانزده روایت تمثیل های رؤیا از فرهنگ ها و دوره های زمانی مختلف (همچون: اسطوره ایشتر و گیل گمش؛ روایت های زردشتی چون معراج کرتیر و ارداویراف نامه؛ رساله الغفران، کمدی الهی و از متن های معاصری چون نمایشنامه کفن سیاه عشقی، «زن بدوی» سپهری، و فیلم هایی چون چه رؤیاهایی که می آیند و پویانمایی هرکول و...) بررسی و مقایسه شده است و با توجه به متن های پیکره پژوهش، دریافتیم: در روایت های تمثیل رؤیا، زنان اغلب در قالب چهره هایی چون راهنما قدیس، مادر، هدف سفر، شرور و، در مواردی نادر، زن سالک ظاهر می شوند. در این سیر تاریخی، چهره زنان دستخوش تحول شده است و در روایت های دوران معاصر زنان راهنما بار دیگر با چهره هایی خردمند و ستوده دیده می شوند. تحلیل تمثیل های رؤیا نشان دهنده تحول در نقش زنان در طول تاریخ و تأثیر عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی بر آن است؛ چهره زن از خدای ماده، زنان راهنما و درمانگر دوران اساطیر به زنان معذب به عذاب دوزخ نزول می کنند و در روایت های عارفانه فارسی عموماً چهره زن راهنما، با چهره پیری روحانی جایگزین می شود. در تمثیل رؤیاهای معاصر اندک اندک ردپایی از بازگشت راهنمای زن به روایت ها دیده می شود. مسیر سفر قهرمانانه زنان با سفر قهرمانانه مردان نیز تفاوت دارد و الگوی «مارپیچ» موریان مورداک در توصیف سفر قهرمان زنان نسبت به الگوی جوزف کمبل در «سفر قهرمان» مناسب تر به نظر می رسد؛ الگویی که در آن بر اهمیت خودآگاهی و هم آوایی زنان با آگاهی درونی شان تأکید می کند.
الحضور الإیرانی فی شعر الشریف الرضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
1 - 25
حوزههای تخصصی:
من رموز الوحده الحضاریه بین المسلمین التفاعل الأدبی بین الإیرانیین والعرب، والذی بدأ منذ ظهور الإسلام فی إیران القدیمه واشتد قوته فی العصر العباسی؛ حیث بات العباسیون، تحت تأثیر الثقافه والحضاره الإیرانیه، مفتونین بالرفاهیه والتجمل والازدهار کالملوک الساسانیین. لذلک، دخلت الاحتفالات القدیمه إلى البلاط العباسی بسبب انبثاقها من جذور الثقافه الإیرانیه التی کانت تعطی معرفتها، الشعراء التازیین هویه أدبیه عظیمه، جعلت الشعراء العرب رغم تأثیرهم على اللغه العربیه یهتمون باللغه الفارسیه وینقلون المعارف والطقوس والیومیات والأساطیر الإیرانیه، إلى العرب من خلال الشعر. إنّ الشریف الرضی، هو الشاعر الشیعی الملتزم فی العصر العباسی الثالث، الذی تأثر بمختلف مظاهر الثقافه والحضاره الإیرانیه. یهدف هذا المقال إلى التعرف على جوانب مختلفه من هذا التأثر الثقافی والأدبی الإیرانی فی قصائد الشریف الرضی بطریقه وصفیه وتحلیلیه، بناءً على مؤشرات الأدب المقارن والمدرسه الفرنسیه. ومن نتائج البحث أن الشریف الرضی، بمعرفته الواسعه بالثقافه والأدب الإیرانی، قد تأثر بمظاهرها المختلفه، لا سیما فی المحاور المتعلقه باستدعاء المدن الإیرانیه مثل الأهواز، والسوس والأَربُق، والطوس، والدیلم، والبمّ، وکذلک الحضور المکثف للمفردات الفارسیه المعرّبه فی شعره. کما أظهر اهتمامه بالثقافه والحضاره الساسانیه من خلال تذکر جوانب من الثقافه والعادات الإیرانیه مثل احتفالات النوروز والمهرجان القدیمه، وذکر أسماء الملوک والشخصیات والأبطال الإیرانیین، فی شعره.
نعم البدل و تصحیح متون منظوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
18-35
حوزههای تخصصی:
در حاشیه نسخه های خطّی مثنوی مولانا مخصوصاً در مثنوی مورخ 677 قونیه که اساس تمام تصحیح های مثنوی بعد از نیکلسون است، و مطابق ادعای کاتب آن، از روی نسخه ای کتابت شده که با حضور مولانا و حسام الدین چلبی و سلطان ولد بازخوانی و بازبینی شده است، کلمات و تعبیرات و ابیاتی آمده که با علامت "صح" بر ضبطِ متن ترجیح داده شده است و آوردنِ آن در حاشیه نیز در اصل بدان معنی بوده است که در کتابت های بعدی، در متن جایگزین ضبط های قبلی شوند. ولی کاتب نسخه برای اینکه به نسخه اصل وفادار بماند، متن و حواشی را عیناً به همان صورت نسخه اصل، به نسخه خود منتقل کرده است. از ناشرانِ نسخه قونیه یا مصححان مثنوی بر اساس نسخه های کهن (با تأکید بر نسخه قونیه)، انتظار می رفت کار ناتمام کاتب نسخه قونیه را با آوردنِ حواشیِ نشاندار با نشانه "صح" به متن و بردنِ متن به حاشیه تمام کنند، ولی مصححان نسخه قونیه در مورد اینگونه کلمات و ترکیبات و ابیات سلیقه ای عمل کرده اند. مخصوصاً در خصوصِ ابیات، بعضی متن قونیه را حفظ کرده و بیتِ حاشیه را در حاشیه (پاورقی) نقل کرده اند؛ بعضی حاشیه را به متن برده اند و متن را به حاشیه؛ و بعضی هر دو را به متن آورده اند؛ اگرچه این ابیات عیناً به یک معنی باشند. در تصحیح استاد موحد نیز غالباً هر دو بیت راجح و مرجوح در متن حفظ شده است؛ هرچند اینگونه ابیات موازی و مترادف، و تکرار یک معنی با دو تعبیر باشند.«نعم البدل» در این مقاله به ابیاتی اطلاق می شود که در حاشیه نسخه بازبینی شده، به خواستِ شاعر یا پیشنهاد دیگران و تأیید او، بر ضبط متن ترجیح داده شده و این ترجیح غالباً با علامت «صح» مشخص شده است تا کاتبان و مصححان بعدی آن را جایگزین متن کنند و متن را به حاشیه برند ولی وفاداری کاتبان و مصححان به نسخه اساس باعث شده هر دو را به متن ببرند تا با حذف بیتِ مرجوح، احیاناً خلاف مقصود سراینده متن عمل نکنند.
بررسی تطبیقی مؤلفه های گوتیک در مجموعه داستان های حکایه الغرفه 207 و سرطان جن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
25 - 41
حوزههای تخصصی:
رویکرد سبک گوتیک در هنر و ادبیات ، پرداختن به موضوعاتی؛ مانند وحشت، هراس و دلهره است. این سبک در داستان نویسی با استفاده از شخصیت های عجیب و غریب و با تلفیق عناصر رازآلود با خشونت و به نمایش گذاشتن تصاویر جنایت و محیط های متروکه و خالی از سکنه جایگاه قابل توجهی پیدا کرده است. احمد خالد توفیق (1962-2018م) و رامبد خانلری (1362ش) دو رمان نویس معاصر عربی و ایرانی هستند که آثاری داستانی در حوزه گوتیک به رشته تحریر درآوردند. مجموعه داستانی حکایه الغرفه 207 (2008م) از احمد خالد توفیق شباهت های قابل توجهی در محتوا و ساختار با مجموعه داستانی سرطان جن (1397ش) خانلری دارد. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی مؤلفه های گوتیک در مجموعه داستان های حکایه الغرفه 207 و سرطان جن است. نتایج حاکی از آن است که اصلی ترین مؤلفه های مشترک گوتیک در مجموعه داستان های حکایه الغرفه 207 و سرطان جن به ترتیب اهمیت عبارت است از: شخصیت پردازی، فضای رمزآلود، رخدادهای غیرقابل باور، تسخیر و خشونت. کمیت استفاده از این مولفه ها در هر دو اثر نشان از توجه مشابه هر دو نویسنده به این مولفه ها دارد با این تفاوت که در داستان های حکایه الغرفه 207در بخش شخصیت پردازی و فضاسازی تعمق بیشتری در وحشت ذهن داشته و در مجموعه داستان سرطان جن مولفه خشونت بیشتر از تسخیر نمود داشته است.
جامع الحکایات نصرالله ترمذی، انتحال یا اغاره کتاب پند پیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
171 - 188
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از این مقاله، کشف ارتباط دو متن قدیمی فارسی است: پند پیران و جامع الحکایات.روش: پژوهش حاضر با رویکرد تطبیق و تحلیل محتوای متن دو کتاب پند پیران و جامع الحکایات انجام شده است. نخست جامع الحکایات، به صورتِ کلمه به کلمه، با پند پیران مقایسه شد و اختلافات آنها ثبت شد. سپس این اختلافات دسته بندی شد و درنهایت به تحلیلِ علّت های آنها پرداخته شد.یافته ها: جامع الحکایات نصرالله بن شهرالله ترمذی انتحال یا اغاره ای از پند پیران است.نتایج: در این تحقیق مشخّص شد که ترمذی در سراسر کتاب پند پیران تغییراتِ ایدئولوژیکِ فراوانی اعمال کرده است، امّا از شگفتی های کار ترمذی آن است که به طور گسترده به جعل اسامی دست زده است. او همچنین برخی نام های خاص را، بیرون از تغییرات ایدئولوژیک، تغییر داده و با نام های دیگر جایگزین کرده و بعضی از نام های مشهور را جایگزین نام های کمتر معروفی کرده است. ضمناً در عصر فتحعلی شاه قاجار، شیخ غلامرضا آرانى کاشانى کتاب قَلائِدُ اللَّ آلى را در شرح جامع الحکایات ترمذى تألیف کرده است. در شرح وی بعضی اشاره های جالب تاریخی- اجتماعی دیده می شود و اگر کتابش ارزشی داشته باشد، درواقع همین اشارات تاریخی اوست.
La Formation Requise des Enseignants de Français aux Écoles: Une Étude Comparative entre l'Iran et le Canada(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cet article analyse les programmes de formation des enseignants de français des écoles au Canada et en Iran, en mettant en lumière les différences et similitudes. L'objectif est de mieux comprendre les méthodes qui peuvent améliorer la qualité du travail des enseignants dans ces deux contextes éducatifs. L’étude compare les programmes de deux universités canadiennes, l'Université de Colombie-Britannique (UBC) et l'Université Simon Fraser (SFU), avec les pratiques éducatives en Iran. Il est important de noter que le ministère de l'Éducation en Iran ne requiert pas de certification spécifique pour les enseignants de français dans les écoles. Bien que des universités comme Farhanguian et Rajaei certifient les enseignants pour l'enseignement en milieu scolaire, elles n'offrent pas de formation spécialisée pour les enseignants de français. Cette étude se concentre donc sur les institutions officiellement responsables de la formation des enseignants. Les données proviennent d'analyses documentaires, d'entretiens avec des enseignants et des formateurs, ainsi que de questionnaires remplis par des élèves. Cependant, cet article aborde spécifiquement la structure des programmes de formation, les entretiens et les questionnaires faisant partie de la recherche principale. Les résultats révèlent qu'au Canada, la formation des enseignants de français est bien structurée et comprend des stages pratiques essentiels, tandis qu'en Iran, la formation reste souvent optionnelle et manque de composantes pratiques. Ces différences influencent directement la qualité de l'enseignement et la compétence des enseignants dans les deux pays.
بررسی تطبیقی عناصر روایت در غزل روایی گذشته و معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
27 - 46
حوزههای تخصصی:
غزل روایی یکی از فرم های تازه غزل در دوران معاصر است و به غزلی اطلاق می شود که داستانی را بازگو کند. به عبارتی دیگر شاعر غزل را به متنی تبدیل می کند که در آن وقایعی ازپیش انگاشته شده و به طور آگاهانه در توالی یکدیگر قرار می گیرد. در این نوع غزل عناصر داستانی به شکل پررنگی حضور دارد است و پی رنگ آن از الگویی روایی پیروی می کند. سابقه غزل روایی در شعر فارسی به ادبیات کهن فارسی بازمی گردد. غزل رواییِ گذشته، علاوه بر بیان مسائل عاشقانه، در عرفان نیز حضوری پررنگ دارد و نمونه هایی از آن را در دیوان عطار و مولانا می توان دید. در شعر معاصر کسانی همچون سیمین بهبهانی و محمدسعید میرزایی به نحو مشهودی از روایت در غزل بهره برده اند. غزل روایی گذشته، در کاربست عناصر روایت به ویژه شخصیت، صحنه پردازی و پی رنگ با غزل روایی معاصر تفاوت هایی دارد. این جستار بر آن است با روشی توصیفی تحلیلی مبتنی بر خوانش و تحلیل نمونه، مشابهت ها و مغایرت های عناصر روایت در غزل روایی دیروز و امروز را به دست دهد. می توان گفت غزل روایی گذشته فضایی ذهنی و کلی دارد؛ اما غزل روایی معاصر به مسائل عینی و جزئی در جامعه نظر می افکند. موضوعات غزل های روایی گذشته موضوعاتی عاشقانه، قلندرانه و عارفانه است؛ اما موضوع غزل روایی معاصر، آیینی و اغلب اجتماعی است. شخصیت های غزل روایی گذشته در تقابلی دوگانه میان عاشق و معشوق، سالک وپیر متغیر است؛ اما در غزل روایی امروز، شخصیت هایی تنها از بطن جامعه برگزیده می شوند. زمان و مکان در غزل روایی پیشین کلی و عمومی است؛ اما غزل روایی معاصر متمایل به جزئی گرایی است. درمجموع، غزل روایی معاصر اجتماعی تر، عینی تر، نمایشی تر و جزءنگرتر از غزل روایی گذشته است؛ اما ازنظر پی رنگ و خط سیر روایت، غزل روایی گذشته کامل تر از غزل روایی معاصر است.
نمودهایی از فرهنگ عامه آذربایجان در شعر نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه انعکاسی است از اندیشه و ذوق طبقات اجتماعی مختلف که به مرور زمان و براساس تجربه شکل گرفته است. این فرهنگ و نمودهای مختلف آن با توجه به قدرت اقناع کنندگی و گاه ویژگی های ادبی، به مرور از کلام مردم عادی فراتر می رود و با ورود به سپهر ادبی شاعران، گاه موجب ابهام در شعر آن ها می شود. بررسی فرهنگ عامیانه در شعر شاعران، می تواند دریچه ای برای شناخت یکی از آبشخورهای فکری آن ها و درک هرچه بهتر اندیشه ها و تخیلاتشان باشد. نظامی مانند بسیاری دیگر از شاعران بزرگ ادب فارسی در آثارش از ضرب المثل های فراوانی که حاصل آشنایی با فرهنگ های مختلف است، سود برده است. علاوه بر ضرب المثل های فارسی، نمودهای ادبیات عامه منطقه آذربایجان نیز در شعر وی قابل مشاهده است. آگاهی از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه رایج در منطقه مذکور، می تواند مخاطب را در درک بهتر شعر نظامی یاری کند. در مقاله حاضر تعدادی از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه در شعر نظامی را بازکاوی کرده و کوشیده ایم به کمک آن ها توضیح گویاتری از بیت هایی که مشتمل بر این ضرب المثل ها و اصطلاحات هستند، ارائه دهیم. نکته دیگر اینکه براساس یافته های نوشته پیش رو، می توان گفت برخی از ضرب المثل هایی که در منابع مختلف به نام نظامی ثبت شده، صرفاً حاصل خلاقیت او نبوده و از محیط زندگی وی وام گرفته شده است.
معرفی و بررسی نام آواهای فارسی وعربی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
105 - 127
حوزههای تخصصی:
نام آوا (اسم صوت) از مقوله اسم است. به صداهای طبیعی و غیر طبیعی پیرامون انسان اطلاق می گردد. از عناصر زنده و پویای زبان است و متعلّق به هر قوم و ملّتی است که از زبان استفاده می کند. شهاب الدین محمد زیدری نسوی مؤلّف نفثهالمصدور (قرن هفتم)، درکنار جلوه های بلاغی فراوان از ظرفیت های زبانی (نام آواها) در این اثر بسیار استفاده نموده است. نفثهالمصدور به دلیل آمیختگی با زبان عربی از نام آواهای متعدّد عربی نیز در کنار نام آواهای فارسی بسیار بهره مند گردیده است. در پژوهش حاضر ابتدا نام آواهای فارسی و سپس عربی معرفی شده است، سپس تأثیرشان بر متن تحلیل گردیده است. هدف از پژوهش، با توجه به بسامد چشم گیر نام آواهای فارسی و عربی، تأثیر و جایگاه آن ها در یک متن ادبی- تاریخی است. نام آواهای عاطفی و غیر عاطفی در این متن به منظور توصیف حوادث تاریخی، مصائب و شکواهای فردی- اجتماعی استفاده شده است که بر فضاسازی، عینیت بخشی، تجسّم حوادث تاریخی و انتقال مفاهیم بثّ الشکوی تأثیر بسیاری گذاشته است. نام آواهای غیرعاطفی شامل اسامی حیوانات و صدای آن ها، مظاهر طبیعت، اشیاء و نیز اصواتی با منشأ انسانی هستند. افزون بر این استفاده از نام آواهای متفرقه فراوان فارسی و توالی نام آواهای عربی با منشأ اصوات انسانی، بر تأکید نویسنده و تأثیرگذاری این ظرفیت زبانی صحه می گذارد.
بررسی تطبیقی مضمون «خداآفرینی» در شعر ادونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه های مشترک فرهنگی، اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و نشر تفکرات فلسفی غرب در برهه ای از تاریخ معاصر ایران و جهان عرب سبب به وجود آمدن مضامین مشترکی در شعر معاصر فارسی و عربی شده است. یکی از این مضامین مشترک، مضمونی به نام «خداآفرینی» یا «خلقُ الإله» است که تحت تأثیر یکی از اندیشه های بنیادین فلسفه غرب (غیاب خدا) شکل گرفته است. در این مقاله تحلیلی تطبیقی، ضمن ریشه یابی مضمون خداآفرینی در اندیشه و فلسفه غرب، به بررسی و تطبیق این مفهوم در شعر دو شاعر برجسته معاصر ایران و جهان عرب، یعنی شاملو و ادونیس، پرداخته شده است تا ریشه های اثرپذیری دو شاعر از آبشخور مشترک ادبیات غرب بازشناسی شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عقاید فلاسفه ای چون نیچه و سارتر، حاکی از تأثیرپذیری مستقیم آنها از آثار این دو فیلسوف مشهور غربی، به ویژه کتاب های ادبی- فلسفی: حکمت شادان، چنین گفت زرتشت و شیطان و خدا است. در این میان، ادونیس هم از آثار نیچه هم سارتر تأثیر پذیرفته، اما شاملو بیشتر به سارتر گرایش داشته است. دیگر آنکه این مضمون در شعر ادونیس یک مضمون مقطعی و گذراست که در دفتر أغانی مهیار الدمشقی دیده می شود؛ اما شاملو در بیشتر دفترهای شعری اش از این مضمون استفاده کرده است.