فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۹٬۹۴۱ تا ۴۹٬۹۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
اشعار نویافته حکیم طرطری، پارسی سرای قرن ششم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
353 - 371
حوزههای تخصصی:
موفق الدین یحیی بن حسن طرطری از شاعران گمنام و پارسی گوی قرن پنجم و ششم هجری است. در پژوهش های مربوط به تاریخ ادبیات فارسی که در یک صد و پنجاه سال گذشته به رشته تحریر درآمده، نام و نشانی از وی نیست. گویا نخستین بار تقی الدین اوحدی بلیانی(973- 1040ق.) از وی نام برده است، آن هم حدود پانصد سال پس از دوران حیات طرطری. اکنون دستنویسی یافت شده که کهن ترین و مهم ترین سند موجود در باب طرطری است و شامل بخشی از اشعار اوست. این دستنویس که در کتابخانه سلیمانیه شهر استانبول نگهداری می شود در فاصله سال های 687- 688 هجری کتابت شده و اطلاعات قابل توجهی درباره طرطری، اشعار و ممدوحان وی دارد. در این مقاله می کوشیم با استناد به این دستنویس نویافته و بررسی منابع تاریخی و ادبی، نکاتی تازه یاب در باب نام و نشان، ممدوحان و سبک و سیاق اشعار طرطری عرضه کنیم. همچنین اشعار اندک باقی مانده از وی، بازخوانی و تصحیح شده است تا پژوهشگران را برای پژوهش های پیشِ رو در باب تاریخ ادبیات فارسی و سبک خراسانی به کار آید.
تحلیلِ گردش مسیر داستان نویسی در ادبیات مهاجرت؛ (گذر از داستان نویسی سیاسی و پیدایش داستان ِ هویت اندیش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از انقلاب، ادبیات مهاجرت، در سه جریان مشخص و دارای حد و حدود معین پدید آمده است. در دهه نخست در داستان نویسی غلبه با موضوعات و مفاهیم سیاسی است. با پایان جنگ، فضا تغییر می کند و روابط خارجی ایران نیز گسترش می یابد. تغییرات ایران بر وضعیت نویسندگان مهاجر و نسبتشان با ایران هم اثرگذار است. آنها ناامید از سیاست و بازگشت به سرزمین مادری، به بازتعریف وضعیت حضورشان در سرزمین دیگری می پردازند که باید در آن زندگی کنند. مهاجران در بازاندیشی موقعیت تازه به جست وجوی دوباره خود و کشف زندگی جدید در میان دو میهن، دو فرهنگ و دو زبان می پردازند. آنها جدایی از فرهنگ و مناسبات زادبوم را درک می کنند و حسّ غُربت در زندگی روانی شان وارد می شود و در مقام شناخت، پذیرش یا رد دنیای جدید و جست وجوی گذشته قرار می گیرند. برای همین، در داستان نویسی بسامد عناصر سیاسی کم می شود و سیاست کم کم به حاشیه و پسزمینه رانده میشود و بسیاری از نویسندگان، نوشتن در موضوعات دیگر را نیز تجربه می کنند و داستان هایشان آشکارا وجهی اجتماعی می یابد و در آنها به جای سیاست، نشانه هایی از اندوه گذشته و نوستالژی وطن نمایان میشود. متن ادبی هم تغییر می کند. ساخت ادبی، زبان، فرم، تصاویر و ایماژهای جدید، به ویژه در عمیقترین لایه های متن، تأثیری شگرف بر جای می گذارد و از دل جریانِ داستان نویسی سیاسی، جریان تازهای به وجود میآید که مضمونش مسائلی مثل تمنّای گذشته و هویت اندیشی است.
ساختارشناسی داستان «اصلی و کرم» بر مبنای الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۵۷
137 - 168
حوزههای تخصصی:
ادبیات شفاهی درحقیقت تاریخ و فرهنگ گویای هر ملت است و داستان اصلی و کرم از داستان های معروف ادبیات ترکی است که به صورت شفاهی و سینه به سینه انتقال یافته و درنهایت به صورت مکتوب درآمده است. این پژوهش به تحلیل ساختار روایی این داستان، بر پایه الگوی روایی گریماس پرداخته و هدف از آن تشخیص و تحلیل عناصر روایی، و تبیین کارکردهای آن در ساختار این داستان است. از داستان اصلی و کرم چندین روایت و نسخه مکتوب وجود دارد که نسخه مورد استناد ما، نسخه سیروس قمری است. در این پژوهش به روش تحلیل کیفی و کمّی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و اَسنادی زنجیره های روایی، الگوی کنشی و مربع معناشناسی را در داستان اصلی و کرم تحلیل و بر مبنای نظریه گریماس، روایت شناسی کرده ایم. دستاوردهای پژوهش گویای آن است که این داستان طرح و پی رنگی منسجم دارد و مؤلفه های شش گانه الگوی کنشیِ روایت شناسی گریماس، تطابق معناداری با اجزای روایت در آن دارد.
قیاس خاصیه تنوع المفردات فی الأسلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال چهارم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۶
65 - 79
حوزههای تخصصی:
الاسلوب هو الذی یصوغ الأعمال الأدبیه و یمنحها شخصیتها المتمیّزه . و من أهم الأهداف و الوظائف التی ترکز علیها النظریه الأسلوبیه دراستها للغه أدیب کما یمثلها إنتاجُه الأدبی، و ذلک باخضاعها لمناهج من التحلیل، بهدف الوصول إلی معاییر موضوعیه تساعد الناقد علی التفسیر من خلال ثلاثه توجهات فی التحلیل اللغوی للنص. واحد من تلک التوجهات هو التوجه الاحصائی الذی یسعی الی رصد درجه تکرار ظاهره لغویه معیّنه فی أسلوب شخص معیّن رصداً علمیّاً دقیقاً، ینأی عن الملاحظه العابره، و یرفض تجزئه الإحساس الصادر عن إلتقاط الظواهر. فی تقصی النظریه الأسلوبیه نحاول دراسه تطبیق علم الإحصاء، و إستخدام الجداول الإحصائیه و الأرقام، و هی المهام التی سهلتها الحاسبات الإلکترونیه الحدیثه. و الغرض من ذلک هو إستعمال أحد الطرق الإحصائیه (طریقه جونسون) فی کتابات ثلاثه من مفکری العرب: نصر حامد أبوزید ، رضوان جودت زیاده و علی حرب .
بررسی تطبیقی مفهوم طبیعت در شعر کودک (مطالعه موردی: اشعار سلیمان العیسی و مصطفی رحماندوست)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
39 - 75
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک عبارت است از هر گونه متنی که با کمک اصول فنی و ادبی خاص و محتوایی متناسب با رده سنّی کودک نوشته یا سروده می شود، به طوری که کودک بتواند به خوبی با آن ارتباط برقرار کند. در نتیجه باید گفت آثاری که برای کودکان نوشته یا سروده می شوند هم باید اصول فنی خاصی در آن ها رعایت گردد و هم اینکه از نظر بُعد عاطفی و روانی به گونه ای باشند که روح زیبایی طلب کودک را تحت تأثیر قرار دهند و عواطف و احساسات وی را برانگیزند. در ادبیات عربی «سلیمان العیسی» و در ادبیات فارسی «مصطفی رحماندوست» از جمله شاعرانی هستند که بخش اعظمی از اشعار خود را به موضوعات مربوط به کودکان اختصاص دادند و آثار ارزشمندی را در این زمینه از خود بر جای نهادند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتاب خانه ای نوشته شده است، مظاهر طبیعت آسمانی و زمینی را در اشعار کودک دو شاعر مذکور مورد بررسی قرار داده و چنین استنتاج کرده است که هر دو شاعر پدیده هایی مانند آسمان، باران، باد، دریا، رودخانه، درخت و ... را در اشعار خود مورد توجه قرار دادند و ضمن ترسیم آن ها، به ذکر پاره ای اصول اخلاقی و تربیتی متناسب با آن ها برای کودکان نیز پرداخته اند.
ظرفیت های زبانی ما-راوی: ملاحظات کاربرد ضمیر اوَل شخص جمع در روایتگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
147 - 171
حوزههای تخصصی:
داستان هایی که به شیوه ما-روایت بیان می شوند، به اعتبار بهره گیری از ضمیر اول شخص جمع، از ویژگی های منحصربه فردی در ساخت برخوردارند. بافت این داستان ها حاوی مشخصه هایی است که تا پیش از این به صورت مجزا ذیل زاویه دیدهای اول شخص مفرد و سوم شخص قرار می گرفته است. درواقع به نظر می رسد روایتگر جمعی موقعیتی روایی برای تجمیع امکانات تکنیکی هر دو شکل از زوایه دیدهای یادشده است. درهمین راستا این پژوهش در نظر دارد نشان دهد هریک از ابعاد تعریف منطقی ضمیر «ما» در پدید آمدن ظرفیت های خارق العاده روایتگری چگونه عمل می کنند. برای دستیابی به این منظور متونی از داستان های معاصر فارسی گزینش و مرور شد ند. بررسی الگوهای موجود در این داستان ها نشان می دهد گسترش پیرنگ داستان در گرو سه ویژگی «ضمیربودگی» با فرآیند مرجع یابی، «اول شخص بودگی» با مقوله وجه روایی و «جمع بودگی» با افزودن قابلیت تکثر توام با انسجام در شخصیت پردازی است. هریک از موارد یادشده با امکاناتی که در اختیار روایت داستانی قرار می دهند، باعث شکل گیری و پیشروی طرح داستان می گردند. دیگر برآیند مطالعه مطابق روش مذکور، جدا از تشریح عملکرد این ضمیر در نقش راوی، نوعی طبقه بندی قراردادی از داستان هایی است که با این شیوه روایتگری خلق شده اند.
تکرار موبه موی یک تجربۀ تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری تحلیل جایگاه سبک شناختی تصویرهای سروش اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰ (پیاپی ۹۵)
259 - 290
حوزههای تخصصی:
میرزا محمدعلی اصفهانی متخلّص به «سروش» و ملقب به «شمس الشعراء» از بزرگ ترین شعرای مکتب بازگشت و عهد ناصری است. یکی از رموز شهرت و تعالی جایگاه این شاعر نزد ادبا، مهارتش در تقلید ماهرانه از شاعران پیشین است. برمبنای مطالعات، سروش بیشترین گرایش را به شعر فرخی سیستانی دارد. پژوهش حاضر که به شیوه کمّی آماری و با رویکرد سبک شناختی نوشته شده است، با بررسی ساختمان تصویرهای شعری دیوان سروش اصفهانی می کوشد با ارائه آماری دقیق و روشن از مقدار بهره گیری شاعر از هنرسازه های بلاغی، سوای تعیین سطح و کیفیت ساختمان تصویرهای سروش به لحاظ سادگی یا پیچیدگی شان، به قیاس هندسه تصویرهای شعری او با سازه تصویرهای شاعران سبک های پیش از او خاصه بررسی مدعای شباهت شعرش به فرخی بپردازد. طبق داده های این پژوهش، ساختمان تصاویر غزل های سروش پیچیده ترین، و سازه تصویرهای مثنوی های او ساده ترین هندسه را دارند. ساختمان تصویری قصیده های سروش به طرز شگفت آوری با هندسه تصویرهای فرخی همسانی دارد؛ گویی به لحاظ ساختمان تصاویر، با وجود فاصله تاریخی، هر دو هندسه متعلق به یک شاعر است و این یعنی تکرار موبه موی یک تجربه تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری. همین اتفاق در ساحت دیگری نیز رخ داده است: هندسه تصویرهای غزلیات سروش دقیقاً با هندسه تصویرهای غزلیات سعدی هم تراز است.
الانحرافات الدلالیه باِلقاءِ نظرهٍ جدیده علی صناعه التشخیص في قصائد محمد الماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
26 - 43
حوزههای تخصصی:
مجال المعنی هو من اکثر مستویات المرونه فی اللغه و لهذا یتحوّل اکثر من مستویاتها الاخری ، تُجمَع قصائدُ الشاعرِ الاجتماعیّ السوریّ، محمد الماغوط، فی ثلاثه کتبٍ شعریّه و هی « الحزن فی ضوء القمر»، «غرفه بملایین الجدران» و «الفرح لیس مهنتی» و تُری فیها کلّ انواع الانتهاکات الادبیه. احدی من هذه الانتهاکات، هی دلالیّه و التی تتضمن: التشبیه، التشخیص او التجسید و الکنایه و...تمّت دراسه فنّ او صناعه التشخیص کنموذجٍ لانواع الانتهاکات الدلالیّه فی اعمالِ هذا الشاعر المعاصر و ایضا" حاولنا اَن نُفَحِّص تعریفٍ دقیق و تقسیمٍ مناسب لتمییزِ استخدامِ التشخیص فی نصٍ ادبی. یوجدُ قسمان عامّان، احدُ من القسمان من حیثِ الدلالات اَی فی الکلمات و عبارات التی وُضعَت فیها صناعه التشخیص او التجسید و اَنّها تقعُ فی ایُّ مجموعه و قسم الثانی هو موقف النحوی لهذه الکلمات اَی اَنّها تُستخدم مرکبا" او کجمله او عبارهٍ تُنادی کالاِنسان، و فی کل فصلٍ یتمّ اِعطاء مثال من کتبه الشعریّه.
تحلیل ریخت شناسانه ی” داستان اسکندر و دارا " در شرفنامه بر اساس نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
131 - 145
حوزههای تخصصی:
تحلیل داستان ، نوین ترین شیوه های تحقیقات ادبی است .کانون توجه دانش پژوهان قرار گرفته. مقالات زیادی مانندمقاله ادبیات تطبیقی نوشته جعفر حمیدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مقاله بررسی تطبیقی عنصر" طرح " درداستانهای کهن و امروزی نوشته منصوره شریف زاده هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و زارت علوم در مجله مطالعات ادبیات تطبیقی انجام شده . روش فرمالیستها که منجر به مکتب ساختارگرایی شد، برروش تحقیقات پزوهشگران موثر واقع شد. چهره ی تاثیر پذیر از روش فرمالیستها، ولادیمیر پراپ است. اوبا بررسی قصه پریان می کوشید قصه را به کوچکترین واحد ساختاری ( سی و یک خویشکار ) تجزیه کند و با کل داستان ارتباط دهد. روش پراپ بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت داستان های حماسی آنهاست . این مقاله نمودار خویشکارهای پراپ و روش او در داستان " اسکندر و دارا" شرفنامه ی نظامی را بررسی می کند تا مشخص شود نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستان منطبق است . نتیجه بررسی نشان می دهد داستان قابل بررسی با کار کردهای ریخت شناسی پراپ می باشد. داستان ، حرکت از تعادل به عدم تعادل تا رسیدن به فاجعه نهایی است «بخواسته رسیدن» و «ناکام ماندن» دو کنش اساسی داستان هستند که اسکندر جویای برقراری عدل و داد تا حدی به آن دست می یابد به مقام پیغمبری می رسد. به آب حیات دست نمی یابدخویشکاریهای داستان ( کشمکش و پیروزی ) ؛ ( کشمکش و ناکامی )است.
تحلیل تطبیقی کنش های سه گانه شخصیت های اساطیری در ساختار روایی «اودیسه هومر» و «داراب نامه طرسوسی» بر مبنای نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
167 - 197
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند با تکیه بر نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل، کنش های شخصیت های اساطیری اودیسه هومر و داراب نامه طرسوسی را با یکدیگر انطباق دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کنش های شخصیت های اساطیری در « داراب نامه » و « اودیسه » تا چه میزان با نظریه کنش های سه گانه دومزیل انطباق دارند و موارد تشابه و تفاوت آن ها کدام است؟ یافته ها حاکی از آن است که شخصیت های اصلی این دو اثر؛ یعنی «داراب» و «اسکندر» را می توان با «اولیس» در یک طبقه بندی قرار داد. بررسی کنش های «داراب» و «اولیس» نشان می دهد که هر دو در جایگاه پادشاهی، مؤید ویژگی های هر سه کنش هستند؛ با این تفاوت که اولیس زاده خدایان (زئوس) است و داراب در مقام پادشاهی دارای فّره ایزدی است. هوشمندی و حیله گری از بارزترین صفات اولیس است درحالیکه داراب با صفت قدرتمندی شناخته می شود. اسکندر مقام پادشاهی را برای فتوحات دینی رها کرد، اما اولیس به سبب عدم قربانی برای خدایان مجازات شد. سایر شخصیت ها از جمله «طمروسیه» و «بوران دخت» با «پنلوپ» نیز با تفاوت های جزیی مظهر «پاکدامنی» هستند. تأکید بر وفاداری به پیمان ازدواج در اودیسه گفتمان غالب است، اما در داراب نامه فتوحات دینی برای اسکندر بر سایر وجوه گفتمانی غلبه دارد.
یغمای جندقی، سخن سازِ رَسته پارسی نگاران
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال دوم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۷)
135 - 148
حوزههای تخصصی:
اندیشه سره نویسی گرایی، انگیزشی است که در طی قرون و اعصار، گاه گاهی عده ای را مجذوب خود ساخته، جریانی هایی را در نثر نویسی به همراه داشته است؛ یغمای جندقی یکی از نویسندگانی است که در قرن سیزدهم هجری به امر سره نویسی اهتمام ورزیدند؛ وی در طی برخی از نامه های خود تحت عنوان "پارسی نگار" واژه ها و ترکیبات فارسی را جانشین کلمات عربی ساخته است. بر خلاف باور شایع، استفاده از کلمات فارسی مجعول و مهجور بسامد بالایی در نثر یغمای جندقی ندارد. وی با آراستن نثر از طریق جملات و کلمات معطوف و لخت های سجع، علاوه بر پالودن نثر از عناصر زبانی غیر فارسی، سبک شخصی برای خود ابداع نموده است که پیروان و شاگردانی نیز داشته است. یغمای جندقی برای نامه نگاری، ارزش و اعتبار تاریخی و ادبی بسیاری قائل است و از نامه نویسی در جهت اشاعه نام و مقاصد خود بهره جسته است؛ لحن یغما در نامه هایش، لحن تعلیمی و بزرگ منشانه است. در این مقاله، پس از نگاهی مختصر به جریان سره نویسی و معرفی زندگی و آثار یغمای جندقی، نامه های پارسی نگار یغمای جندقی را از حیث سبک نگارش و اندیشه غالب بر آن، بررسی نموده ایم.
نقش عناصر تعلیمی در دگردیسی قالب مثنوی در شعر انقلاب
حوزههای تخصصی:
شعر انقلاب هر چند عمدتاً در حوزه قالب های شناخته شده کلاسیک و نو حرکت کرده است اما فضاهایی تازه و درون مایه ای متفاوت با پیشینه ریشه دار خویش آفریده است. نگاه به انسان و جهان و حرکت در قلمروی اندیشه ها و مضامین مذهبی به گونه ای در شعر انقلاب دیده می شود، که هرگز تا این گستردگی و عمق در سروده های قبل از انقلاب و حتی دوره های دوردست ادبیات ما سابقه نداشته است. توجه به عناصر ارزشی، اخلاقی، تعلیمی، پیوند با تاریخ، تلمیح و تطابق تاریخی حتی خارج از مرز جغرافیایی و تکریم از انقلابیون، بنیادی ترین عوامل نوپردازی در قالب ها هستند. نوگرایی در شعر انقلاب و پس از آن تغییر در زبان و تعبیرات و تازگی مضامین و اندیشه با حفظ قالب بوده است. پیوستگی معنایی در قالب های کهن پس از انقلاب و انسجام در نظم عمومی تازگی دارد. بنیان های عقیدتی انقلاب، در قالب موجب رواج اصطلاحات رایج فرهنگ دینی شد و این امر خود راه گشای بسیاری از نوآوری ها در قلمروی تعبیرات و ارتباط های واژگانی بود.
مطالعه تطبیقی لغات در نمونه هایی از اشعار مولانا، سنایی و عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
451 - 467
حوزههای تخصصی:
بی راه نخواهد بود اگر ادعا شود غیر از مولوی و حافظ شاعر دیگری نداریم که در میان خانواده های ایرانی، اصناف و طبقات مختلف جامعه، فرهیخته و بی سواد، فقیه و عامی، درویش و سلطان و... محبوبیت و نفوذ داشته باشد، تا آنجا که در خیر و شر و در تصمیمات مهم زندگی به کلام اش تأسی جسته و الگوی رفتاری می گیرند. کلمه، کلید ورود به دنیای شعر شاعر است، که به اَشکال مختلفی چون ترکیب، اصطلاح، اعلام، تلمیح و کاربردهای مجازی جلوه می کند؛ به رغم اهمیت بسزایی که در درک شعر دارد، هنوز به شکلی منظم و با رعایت اصول مدخل نویسی در یک کتاب جمع آوری و معنی نشده است. این مقاله اولین تلاش در این راستا می باشد که به روش کتابخانه ای و از طریق فیش برداری، مراجعه به شروح و تفاسیر معتبر و فرهنگ های لغت و اصطلاحات قدیم و جدید، تقدیم خوانندگان می گردد. ویژگی این رساله، «بیت محور» بودن معانی لغات و ترکیبات است، بدین معنی که هدف، تدوین یک فرهنگ لغت نبوده، بلکه غرض اصلی رفع مشکلات ابیات «مثنوی» مولوی - دفتر اول- بوده، بدین لحاظ از میان معانی متعدد و متفاوت برای یک لغت در فرهنگ های لغات و اصطلاحات، تنها معنایی که به کار بیت می آید و مناسب محور عمودی و افقی بیت است، ضبط گردیده است.
هم سنجی خوانش های شاعران معاصر مصر از اسطوره ایزیس و اوزیریس (با تکیه بر شعر أمل دنقل، صلاح عبدالصبور و احمد عبدالمعطی حجازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر مصر به منظور پرهیز از گزارشگری وخطابه گرایی در انتقال مفهوم و در راستای اصالت بخشی به متن و نمادین ساختن آن به الهام گیری از اسطوره روی آوردند و کوشیدند هنرمندانه مفاهیم مورد نظر ذهنی خود را به مخاطب شعری انتقال دهند؛ لذا شعرشان سخت با میراث و از جمله میراث اسطوره ای در هم تنیده شد. دو تن از شخصیت های اسطوره ای به کار گرفته در شعر این دسته از شاعران، اسطوره ایزیس و اوزیریس می باشد که عموماً دال بر حاصلخیزی، خیزش و زندگی دوباره دارد. در پرتو حضور چشمگیر این دو چهره اسطوره ای و نقش محوری آنها در القای مفاهیم، پژوهش حاضر می کوشد با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی چگونگی حضور و شیوه های فراخوانی و به کارگیری آندو شخصیت را از سوی سه شاعر برجسته و معاصر مصر یعنی «امل دنقل»، «صلاح عبدالصبور» و «احمد عبدالمعطی حجازی» مورد بررسی و همسنجی قرار دهد؛ از آن روی که آنان کوشیدند از رهگذر این اسطوره بین زمان گذشته و حاضر و تجربه شخصی و جمعی پیوند و یگانگی ایجاد نمایند و رمزگونه از شرایط زمانه سخن گویند. چنین استنباط می شود که شاعران یادشده به رغم تفاوت در گرایش های شعری، تلاش کردند ضمن ایجاد همسویی بین شخصیت اصلی اسطوره و واقعیت های سیاسی- اجتماعی کشورهای عربی، شکوه و حاصلخیزی گذشته را به وطن برگردانند و شرایط نابسامان آن را به چالش بکشند.
زمانه و خویشکاری آن در شعر ناصر خسرو قبادیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمانه، یکی از واژه های پر بسامدی است که در آثار شاعران و نویسندگان ایرانی دوره اسلامی رواج یافته است. زمانه، در واقع، زمان کرانه مند زروانی است که از زروان (زمان بی کرانه) به وجود آمده و برخی از ویژگی ها و کارکردهای زروان را در خود دارد. کارکردها و خویشکاری زمانه همراه این واژه و مترادف های آن در آثار فارسی دوره اسلامی بازتاب یافته است. ناصرخسرو قبادیانی (394-481ه .ق) از کسانی است که زمانه و مترادف های آن در آثارش، بویژه دیوان شعر او، دیده می شود. آبستنی و زایندگی زمانه، فرسایش، تعیین سرنوشت، مرگ و نابودی موجودات و پدیده های جهان هستی مهمترین خویشکاری زمانه در شعر ناصرخسرو است. از آنجا که مسأله اصلی این نوشتار بحث در باره زمان و خویشکاری زمانه در شعر ناصرخسرو قبادیانی است، نخست به بحث درباره زمان پرداخته شده و پس از تقسیم آن به زمان بی کرانه و زمان کرانه مند ( زمانه)، به خویشکاری زمانه در شعر ناصر خسرو پرداخته خواهد شد.
ادبیات تطبیقی و مطالعات ترجمه: از تقابل تا تعامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی و مطالعات ترجمه از جمله رشته هایی هستند که در حصار مرزبندی های سنتی محدود نمانده اند و هر یک چه به صورت منفرد و چه در پیوندی مستمر و تنگاتنگ می توانند به دانشی فزاینده تر درباره ادبیات ، تاریخ ، و فرهنگ های گوناگون منجر شوند. با درهم تنیدن نظریات این دو رشته، با هدف رسیدن به نتایجی مطلوب می توان پژوهش هایی را به ثمر نشاند که انجام آن پژوهش ها در فضای محدود یک رشته ممکن نیست. نویسندگان مقاله حاضر می کوشند با اتخاذ نگرشی تاریخی بر نقاط تماس، تشابه، و یا تعامل میان این دو رشته تمرکز کنند و نشان دهند کدام حوزه ها از همکاری تطبیقگران ادبی و متخصصان رشته مطالعات ترجمه سود بیشتری می برند. از جمله این پژوهش ها می توان حوز ه های «تاریخ ادبیات»، «تاریخ ترجمه» و «مطالعات دریافت» را نام برد.
بررسی اشعار محمدتقی بهار بر اساس نظریه ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
59 - 70
حوزههای تخصصی:
در واکاویِ آثار ادبی، سه شیوه مرسوم است: محوریت لفظ، محوریت معنا و محوریت متن و معنا. به نظرِ پیروانِ گروه اخیر، متن، هم با محتوا و هم با پدیده های اجتماعی- تاریخی، فرهنگی و... ارتباط تنگاتنگ دارد. این گروه، دو زیرشاخه دارد: یکی شاخه «متأثرینِ پوزیتیویسم»، که تمام آثار ادبی را بازخورد بی واسطه پدیده ها می دانند و یکی هم شاخه ای که قایل به میانجیِ آفرینش های ادبی با پدیده ها هستند؛ مانند لوکاچ و لوسین گلدمن. شاخه اخیر می تواند از روی بازخوانی جزءجزءِ ساختار معنادارِ اثر، به جهان بینی کلیِ آفریننده اثر (میانجی) پی ببرد. این جستار به شیوه تحلیل محتوا و مطالعات کتابخانه ای، بعد از تورق نوشته های ادبی، جای خالی بررسی جهان بینی بهار بر دیوان وی را موضوعی متأسفانه مغفول دید و با تفسیری نوین، این خلأ پژوهشی را پر کرده و در صدد پاسخ به این پرسش ها برآمده که اولاً: با تحلیل اشعار ملک الشعرای بهار، درون مایه فکری و طبقه اجتماعی او چیست؟ ثانیاً: جهان نگری کلی شاعر چیست؟ و ثالثاً: تجلّی این جهان نگری در دیوان او چگونه است؟ پژوهش در پاسخ گویی سؤالات توانست ابتدا به کشف ساختار درونی اثر برسد. سپس جهان بینی شاعر را کشف نماید که از طبقه نئوکلاسیکِ ملتزم به ادب کلاسیک و شرع، برون گرا، واقع گرا و نیز غم گراست. اشعار تقریبا بدون یکپارچگی، استفاده از تصاویر رایج و معمولی، کم رنگی تصاویرِ مبتکرانه زیبا، انعدام عاطفه و نهایتاً بسامد پایینِ صنایع معنوی از بازتاب های جهان بینیِ اوست.
کَوَرستان یا گَوِستان (پژوهشی در خصوص نام ماوراءالنّهر در شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
89 - 106
حوزههای تخصصی:
در سه داستان از شاهنامه فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دست نویسهای موجود به صورت های گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورت ها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی و وجود صورتهای متشابه آن در سرزمینهای شرقی و شمال شرقی ایران در منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام و نیز برداشت های نادرست و متناقض از گستره جغرافیایی این ناحیه، علّت های اصلی گزینش های متفاوت مصحّحان شاهنامه گردیده اند. برخی از صورتهای منتخب یا پیشنهادی برای نام این سرزمین کورشان، کوشان، کروشان، کهستان، کورستان و کوی ساران اند. در این نوشتار با دقّت در جزئیّات داستان هایی که نام این سرزمین در آنها به کار رفته و نیز بهره گیری از آثار ایرانی باستان و متون فارسی میانه، خوانشی متفاوت از قرائت هایی که پیشتر مطرح شده اند و از پشتوانه برخی از دستنویس ها نیز برخوردار است، به شکل گَوِستان ارائه خواهد شد.
نقد منظومۀ خسرو و شیرین نظامی بر مبنای نظریۀ سیستم های پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
29 - 46
حوزههای تخصصی:
نظریۀ «سیستم های پیچیده» به ارتباط بین اجزای سیستم، بروز رفتارهای جمعی در آن و کیفیت تعامل آن با محیط می پردازد و بیانگر رفتارهای نامنظم، غیرخطی، غیرقابل پیش بینی و پیچیده در سیستم ها و قائل به نوعی الگوی نظم نهایی در تمام این بی نظمی هاست؛ یعنی وجود تغییرات شدید، رفتارهای نامنظم، دگرگونی های غیرقابل پیش بینی، حرکات بحرانی و... که اگرچه بی نظم و آشوب ناک می نمایند، در درازمدت و با تکرار، الگوی منظمی دارند. در پژوهش پیش رو، به روش تحلیل کیفی، با نقد روایت خسرو و شیرین در بستر نظریۀ سیستم های پیچیده، پیش بینی ناپذیری رخداد های آن تحلیل و با تأکید بر تعاملات بین اجزاء داستان، هویت آن ها و کلیت سیستم و آشوبناکی آن تعیین شده است. غنای بالا و تنوع کنش ها و تعامل ها میان انبوهی از متغیرهای مستقل، خودسازما ن دهی، انطباق پذیری برای حفظ بقا و منافع خود و تأثیرگذاری بر محیط اطراف، از عناصر شاخص این منظومه است که کاربست این نظریه را در تحلیل آن امکان پذیر می کند. خسرو و شیرین ، روایت گر عشق و وصال شاهزادۀ ایران با برادرزادۀ بانوی ارمن است، اما قتل یکی و خودکشی دیگری، به آن رنگ عاشقانه و شاعرانه می بخشد. با نگاهی سیستمی، می توان رفتار آشوبناک خسرو در ازدواج با مریم و شکر و خودکشی فرهاد و شیرین را به عنوان سیستم هایی با رفتارهایی غیر قابل پیش بینی و نامنظم، در نظر گرفت که عملکرد هریک، تلاش برای ایجاد وضعیت مطلوب و به تعبیر سیستمی، تعادل با محیط است. دستاورد مهم دیگر این پژوهش، کمک به شکل گیری نوعی مدل مطالعاتی میان رشته ای است که می تواند به درک جامع تری از منظومه های ادبی کمک کند.