مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ژرژ دومزیل
حوزه های تخصصی:
ژرژ دومزیل با تحقیق در ساخت های اجتماعی و بنیا ن های مشترک اقوام هندواروپایی یکی از تأثیرگذارترین اسطوره شناسانی است که توانست مکتبی نوین در این عرصه بنیان نهد. او با طرح نظریه ایزدان سه گانه در اساطیر این اقوام به نظامی اجتماعی پی برد که طبق آن سه ایزد میترا-وارونا، ایندرا و اشوین ها (ناساتیاها) با نظر به سه کنش اساسی شان، یعنی حکمرانی روحانی، جنگ و تولید، اداره امور مادی و معنوی مردم را بر عهده داشتند. منظومه ویس و رامین ، به عنوان کهن ترین منظومه غنایی به جامانده زبان فارسی، پیوند خود را با اساطیر حفظ کرده است و همچون روایات حماسی قابلیت بررسی بر مبنای نظریه دومزیل را دارد. در این مقاله، به روش توصیفی-تحلیلی سه شخصیت برجسته این منظومه، یعنی شاه موبد، رامین و ویس، از این منظر بررسی شده و این نتیجه به دست آمده است که این سه شخصیت با توجه به ویژگی ها و کنش هایشان با سه ایزد کهن اقوام هندواروپایی مطابقت دارند و متناسب با مضمون روایتی عاشقانه، نمونه های جابه جاشده آنها محسوب می شوند.
بازخوانی قالی تصویری هوشنگ شاهی با روش اسطوره شناسی تطبیقی کنش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قالی های تصویری، از جمله مهم ترین دستاوردهای هنر طراحی و بافت قالی در دوره قاجار محسوب می شوند و یک مجموعه نسبتاً پرتعداد از این قالی ها، مجموعه قالی های هوشنگ شاهی است که در آن دوره، به بستری برای تصویرگری شاه زمانه در قالب هوشنگ شاه بدل شده بود. این بازنمایی در طول دوره قاجار در فرش های تصویری، در ابعاد وسیع (به لحاظ تعداد و پراکندگی جغرافیایی) تکرار شد. شکل گیری یک باره این آثار در دوره قاجار و حجم و تنوع آنها، این پژوهش را بدان رهنمون شد که به چرایی و چگونگی بازنمایی شاه زمانه تحت عنوان هوشنگ شاه در دوره مذکور بپردازد. از این رو، پژوهش پیش رو با مد نظر قرار دادن این قالی ها و انتخاب یک نمونه از این مجموعه، در پی یافتن پاسخ به این سؤالات است که چرا بافنده دوره قاجار، در طراحی این قالی ها، دو شخصیت از دو پارادایم کاملاً متفاوت را به صورت هم ارز در نظر می گیرد؟ در پس این این همانی، چه علتی نهفته است؟ مقاله حاضر با شیوه ای تطبیقی، به تجزیه وتحلیل اطلاعات گردآوری شده از منابع کتابخانه ای پرداخته و با مطالعه یک نمونه از قالی های هوشنگ شاهی با روش اسطوره شناسی تطبیقی کنشگری ژرژ دومزیل، به بررسی تأثیرات فرهنگی دوره قاجار بر شکل گیری این قالی ها توجه کرده است. یافته های پژوهش در این مقاله، نشان دهنده آن است که در دوره قاجار با رجعتی که به گفتمان باستان گرایی وجود داشته، هنرمندان طراح (بافنده) این قالی ها سعی کرده تا با بازسازی طرح نظام طبقاتی حاکم در زمان هوشنگ شاه و برقراری مناسبات هدفمند میان اعضای این طبقات، سعادت جامعه را در گرو پیوستگی نظام مند این طبقات معرفی کنند. در این روایت و متعاقباً در این قالی ها، پیوستگی مذکور، در گرو وجود حاکمی است که خود در همه زمینه ها سرآمد باشد تا بتواند همه ارکان جامعه را به هم وصل کرده و یک کل یکپارچه را به وجود بیاورد.
تحلیل ساختاری آیین های اسب چوبی و کوسه برنشین در ایران و پیوند آن با آیین های فرهنگ هند و اروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو بر آن است تا پس از معرفی چند آیین نمایشی و رده بندی فقره ها و کنش نمادین آن ها در ایران، به تجزیه و تحلیل ساختار مشترک این آیین ها و پیوند آن ها با جشن ها و آیین های زمستانی رایج در فرهنگ های هندواروپایی بپردازد. آیین اسب چوبی و کوسه برنشین، به عنوان آیین هایی با بیشترین ویژگی های مشترک نزد اقوام هندواروپایی، موضوع اصلی و عمده این نوشتار است و تلاش می کند تا به این پرسش پاسخ دهد که شباهت های بسیار این آیین ها نمود کدام ساختار مشترک است و فهم معنا و کارکرد اجزا و مؤلفه های نمادین این ساختار چگونه ممکن است. راهنمای اصلی این تلاش، کوششی است در پیروی از الگوی تحقیق دومزیل در کتاب مسئله سنتاروس ها و روش اسطوره شناسی تطبیقی نو. بر این اساس می کوشیم با توجه به ویژگی بسیاری از آیین ها و جشن های هند و اروپایی در آغاز و پایان زمستان، بسیاری از کنش ها و ابزارهای نمادین مشترکی که نزد اقوام اروپایی در اجرای این آیین ها مشترک است، با توجه به جهان بینی آن ها در پیوند با ارواح نیاکان و نیروهای مخرب در زمستان تحلیل کنیم. هدف این نوشتار تنها نشان دادن پیوند و نسبت بسیاری از آیین های ایرانی با دیگر آیین های اقوام هند و اروپایی نیست، بلکه کوشش اصلی این مقاله معطوف به طبقه بندی آیین های ایرانی بر بنیاد ساختار مشترک فرهنگ هند و اروپایی و درک معنای آن هاست.
تحلیل تطبیقی کنش های سه گانه شخصیت های اساطیری در ساختار روایی «اودیسه هومر» و «داراب نامه طرسوسی» بر مبنای نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
167 - 197
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند با تکیه بر نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل، کنش های شخصیت های اساطیری اودیسه هومر و داراب نامه طرسوسی را با یکدیگر انطباق دهد و به این پرسش پاسخ دهد که کنش های شخصیت های اساطیری در « داراب نامه » و « اودیسه » تا چه میزان با نظریه کنش های سه گانه دومزیل انطباق دارند و موارد تشابه و تفاوت آن ها کدام است؟ یافته ها حاکی از آن است که شخصیت های اصلی این دو اثر؛ یعنی «داراب» و «اسکندر» را می توان با «اولیس» در یک طبقه بندی قرار داد. بررسی کنش های «داراب» و «اولیس» نشان می دهد که هر دو در جایگاه پادشاهی، مؤید ویژگی های هر سه کنش هستند؛ با این تفاوت که اولیس زاده خدایان (زئوس) است و داراب در مقام پادشاهی دارای فّره ایزدی است. هوشمندی و حیله گری از بارزترین صفات اولیس است درحالیکه داراب با صفت قدرتمندی شناخته می شود. اسکندر مقام پادشاهی را برای فتوحات دینی رها کرد، اما اولیس به سبب عدم قربانی برای خدایان مجازات شد. سایر شخصیت ها از جمله «طمروسیه» و «بوران دخت» با «پنلوپ» نیز با تفاوت های جزیی مظهر «پاکدامنی» هستند. تأکید بر وفاداری به پیمان ازدواج در اودیسه گفتمان غالب است، اما در داراب نامه فتوحات دینی برای اسکندر بر سایر وجوه گفتمانی غلبه دارد.
خوانش اسطوره-جامعه شناختی باب های «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» از کتاب کلیله و دمنه، با تأکید بر طبقات اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله و دمنه یکی از آثار ادبی و فرهنگی مشترک هند و ایران است که بسیاری از مطالب مندرج در آن براساس تفکر آریایی ملت های مذکور نوشته شده است. در جستار حاضر، به روش توصیفی -تحلیلی، موضوع قشربندی اجتماعی در باب های «شیر و گاو» و «بازجست کار دمنه» با رویکرد اسطوره جامعه شناختی تحلیل شده است. خوانش اسطوره جامعه شناختی روشی است که می توان به یاری آن ریشه اسطوره ای پاره ای از مفاهیم جامعه شناختی را آشکار کرد. آرای ژرژ دومزیل حاکی از این است که طبقه بندی در میان اقوام هندواروپایی یکی از اصلی ترین ساختارها برای ایجاد نظم اجتماعی بوده است. کینگزلی دیویس و ویلبرت مور نیز چنین نظری در مطالعات جامعه شناسانه خود دارند. تحلیل باب های ذکرشده کلیله و دمنه با این دو نظریه اسطوره شناختی و جامعه شناختی نشان می دهد که ساختار داستان «شیر و گاو» با ساختار طبقاتی جوامع هندواروپایی منطبق است؛ ساختاری طبقاتی که به هیچ وجه تحرک طبقاتی را برنمی تابد و همان طورکه در باب «بازجست کار دمنه» مشخص می شود، اقدام کنندگان به تحرک طبقاتی فرجامی جز ادبار و نابودی نخواهند داشت. در باب های مطالعه شده، دمنه عامل تحرک طبقاتی نافرجام است، کلیله مدافع و پذیرنده قشربندی به عنوان واقعیتی انکارناپذیر است، و شیر، مادر شیر و پلنگ، که به طبقه اشراف تعلق دارند، حافظ و نگاه دارنده قشربندی به عنوان ساختاری تنظیم کننده محسوب می شوند. قشربندی موجود در این باب ها، صورتی دیگر از کنش های سه گانه اسطوره ای جوامع هندواروپایی است که خود عامل شکل گیری طبقات اجتماعی در این جوامع شده است.
تحلیل کنش های سه گانه شخصیت های اساطیری در ساختار روایی داراب نامه طرسوسی از منظر اسطوره شناسی کنشگر ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
374 - 404
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی تلاش می کند با توجه به نظریه کنشگرای ژرژ دومزیل به شناخت ساختار روایی داراب نامه طرسوسی به عنوان یکی از کهن ترین متون اساطیری ایران بپردازد و از این طریق میزان مشابهت کنش های شخصیت های آن را با متون اساطیری هندواروپایی بسنجد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار روایی این اثر با متون حماسی هندواروپایی قابل انطباق است و کنش های سه گانه مطرح شده در رویکرد کنشگرای دومزیل (فرمانروایی، جنگاوری و باروری) کنش های اصلی شخصیت های اساطیری در این روایت به شمار می روند. اسکندر، داراب، همای، طمروسیه و بوراندخت هر کدام دارای ویژگی های بارزی هستند که در زیرمجموعه کنش های سه گانه طبقه بندی می شوند. در این اثر «پادشاهی مطلق» از آن خداوند است و خدای مطلق با استفاده از ابزارهای گوناگون از قبیل «خواب دیدن»، «به کارگیری عوامل طبیعی» و «به یاری فرستادن موجودات افسانه ای» به آنان مدد رسانده است. کنش جنگاوری در این روایت با اهداف مختلفی ازجمله گسترش قلمرو، دفاع از سیطره حکومت، برقراری امنیت، انتقام و گسترش دین و عدل و داد جایگاه ویژه ای دارد و شخصیت های اساطیری همواره در میدان های رزم آزموده می شوند. فراوانی نعمت، خزینه های انبوه، آبادانی، آرامش و رفاه، زیبایی و جوانی، دلبستگی و مشاهده امثال این موارد در توصیف شخصیت های اساطیری این روایت نیز نشان از کنش سوم یعنی باروری دارد.
مطالعه تطبیقی گناهان سه گانه قهرمانان اساطیری در دو اثر حماسی داراب نامه طرسوسی و اودیسه هومر«با تأکید بر کنش جنگاوری و سلحشوری در آراء اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
28 - 60
حوزه های تخصصی:
اسطوره در کنار حماسه، افسانه و فرهنگ عامه، یکی از عناصر تشکل دهنده فرهنگ و هویّت قومی و ملی جوامع و منشوری از باورهای اجتماعی است که در بستر فرهنگی تولید می شود. موضوع اسطوره از مطالعات آیین های مذهبی جدا نیست و می توان آن را در حکم ابزاری دانست که اعتقادات و نهادهای موجود را با استناد به دین توضیح می دهد. «گناه» به منزله کنش یا رفتار، مفهومی حائز اهمیت است؛ تا جایی که بدون درک ارتباط مفهوم و اثرات انگیزاننده اش نمی توان رخدادهای فرهنگی مربوط به آن را درک کرد. «داراب» و «اولیس» به عنوان قهرمانان اساطیری، شخصیت های فرهنگی به شمار می روند و موضوع «گناه» آن ها نیز به مثابه یک کنش در مقوله فرهنگ جای می گیرد. نظریه اسطوره شناسی تطبیقی ژرژ دومزیل با توجه به زمینه های فرهنگی یک اثر، علاوه بر کاوش معنای نهفته و ضمنی متن، به بافت اجتماعی/ فرهنگی نیز توجه دارد. یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی انجام شده نشان می دهد که خط سیری از یک اسطوره و گناه او در دو تمدن ایران و یونان به وضوح مشخص است. درون مایه هایی همچون «فریب از اهریمنان» و «شک در خالق»، «غرور و ادعای خدایی»، «رسیدن به قدرت و ترس از دست دادن حکومت»، «سرپیچی کردن از فرمان ایزدان و خدایان»، «کشتن موجودات و پهلوانان آیینی»، «بی احترامی به آتش و کاشتن تخم کینه در نهاد بشر»، زمینه ساز بیشترین گناهان در میان ایران و جهان است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ساختار ثابتی در اساطیر هندواروپایی وجود دارد؛ که در طی قرن ها، در این فرهنگ ها باقی مانده و به رغم گستردگی جغرافیایی و اصلاحات ادیان مختلف، ردپای آن ها، همچنان پس از سال ها پیدا است.