فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸٬۱۴۱ تا ۴۸٬۱۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
313 - 336
حوزههای تخصصی:
تنهایی دل مشغولی انسان در طول تاریخ بوده و هست و معانی مختلف و انواع متعددی دارد که در حوزه های مختلف فلسفه، عرفان و روان شناسی، جامعه شناسی و ... قابل بحث و بررسی است . یالوم معنادرمان اگزیستانسیالیست است. او بر چهار اضطراب مرگ، تنهایی، آزادی و بی معنایی که به گفته او ریشه در هستی انسان دارند، تمرکز می کند و برای رهایی انسان از این چهار دلواپسی معتقد به ابداع معناست و معنای زندگی را در سه چیز می داند: خدمت کردن به دیگران، خودشکوفایی، آفرینش. یالوم و مولانا هر دو به تنهایی بنیادین معتقدند و هر دو در صدد رفع این تنهایی هستند و هر کدام راه حلی برای رهایی از این تنهایی ارائه کرده اند. در این مقاله نویسندگان سعی بر بررسی تطبیقی دیدگاه مولانا و یالوم در این موضوع با روش تحلیلی- توصیفی دارند. هدف این تحقیق روشن کردن تفاوت های موجود در دیدگاه های آنان درباره این سؤالات می باشد: آیا تنهایی بنیادینی که مولانا به آن معتقد است، همان تنهایی بنیادینی است که یالوم مطرح می کند؟ از طرف دیگر راهکار آن دو برای رفع این تنهایی و رهایی از اضطراب چیست؟
ساختار و ویژگی های داستان های عاشقانه- حماسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تجلی عشق در حماسه ها داستان های عاشقانه حماسی است که چنان که از نامشان پیداست، از دیدگاه انواع ادبی آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. در این مقاله کوشش شده است ساختار و ویژگی های این داستان ها در یکی از بزرگ ترین حماسه های ایران و جهان یعنی شاهنامه بحث و بررسی شود و آن ها را از نظر راوی، وزن، استقلال یا عدم استقلال، هدفدار بودن، منجر شدن به ازدواج، نوع عشق مطرح شده، حوادث و حالات عشق، پند و موعظه و... مورد بررسی قرار داده شود و به نتایجی دست یافته شود که آن ها را از منظومه های غنایی متمایز نماید و وجوه تشابه و افتراق آن ها بر شمرده گردد.
کارکردهای هنری عناصر چهارگانه در قصاید خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید خاقانی، شاعر بزرگ قرن ششم، صاحب سبک خاصی است. هرچند در این روزگار آوردن زیورهای لفظی و معنوی و مقوله های چهارگانه بیان ذهن همه شاعران را به خود معطوف کرده بود اما قصاید خاقانی مظهر و جلوه گاه بلا منازع این آرایه ها و آراستن ها است. جولان بی مانند خاقانی در آوردگاه های علمی چون تاریخ، فلسفه، طب، نجوم، داستان های پیامبران، قرآن و کلام ، تفسیر و اسطوره های ایرانی و ... دیوان او را همانند دائره المعارفی کرده است. عناصر چهارگانه یکی از مضامین و مفاهیمی است که به شکل گسترده و هنری در شعر خاقانی نمود دارد. هرچند عناصر اربعه قبل از خاقانی در شعر دیگرشاعران بکار رفته است اما خاقانی از نظر بسامد فراوان و جلوه های هنری و تصویرپردازی شاعرانه، آنها را ناهمگون از دیگر شاعران پارسی گوی بکار برده است. مقاله حاضر بر آن است، فراوانی و چگونگی به کارگیری چهار عنصر را به عنوان یک مفهوم و مضمون شعری در قصاید خاقانی بررسی نماید و هنر نمایی این شاعر بزرگ را در این باره بسنجد. برای این منظور ابتدا شیوه های صوری کاربرد عناصر دسته بندی وبیان شده است. ژرف نگری های شاعرانه خاقانی به این عناصر سبب برجستگی های خاص هنری در ابیات وی شده است ، از این روی در بخش دیگر مقاله به گونه های متنوع این برجسته سازی های هنرمندانه پرداخته شده است و در پاره آخر این پژوهش به نقش چهارعنصر در تصویرآفرینی در قصاید خاقانی توجه شده است.
بازنمایی تمثیل و نماد در چند اثر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
داستان پردازی در ادبیات امروز به دو صورت حقیقی و مجازی صورت می گیرد. حقیقی یعنی کاربرد کلمه در فضای حقیقی و دقیق خود است و مجازی به معنای کاربرد کلمه در معنی غیر حقیقی آن است. در این مقاله با روش تحقیق موردی و گزینش چند داستان، پس از بیان کلیات، به بررسی دو عنصر مهم تمثیل و نماد در داستان های کودکان و نوجوانان پرداخته است. تحقیقات انجام شده، نشانگر این حقیقت است:که با توجه به دنیای عاطفی و پر احساس کودکان در عنصر تمثیل و نماد، جایگاه ویژه و گسترده ای در ادبیات کودکان به دست می آورد. کاربرد انواع نمادها و تمثیل ها، به ویژه نویسندگان عرصه ی ادبیات داستانی کودکان، در گنجاندن اهداف آموزشی و پرورشی غیر مستقیم خود در داستان ها کمک شایانی می کند. استفاده از کاراکترها (یا شخصیت های) متعلق به دنیای حیوانات، اشیاء، مکان و زمان برای بازتاب مناسبت ها، انسان ها و انتقال پیام های اخلاقی، به شکل عمده ی ادبیات کودکان در ایران تبدیل شده است. و بخش عمده ی از کتاب های منتشره یا ترجمه شده توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویژه کتاب های گروه سنی کودکان، از نوع داستان حیوانات است.
کلام محوری و تعویق معنا، عنصر غالب آثار ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«وجه غالب»یا «عنصر غالب»، به عنوان یکی از مفاهیم اصلی فرمالیسم، مولفه برجسته هراثر هنری است که دیگر اجزا و عناصر آن اثر را تحت تأثیر خود قرار داده و موجب تحول و دگرگونی آنها می شود. یکی از مهم ترین عناصرغالب پسامدرن شناخت هویت متنی است که به دلیل تعویق و عدم تثبیت معنا، متکثر شده است.متن و نویسنده، به عنوان سوژه های اصلی همواره سعی دارند تا باتوجه به متن بودگی قرائت متفاوتی را ارائه داده و هویت منحصربفرد متن را شناسایی کنند. ازاین رو می توان گفت که هویت مکتوب، از مشخصه های ادبیات داستانی پسا مدرن است.ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که می توان تعویق و عدم تثبیت معنا و در نتیجه «هویت مکتوب»را به عنوان «عنصر غالب»آثار وی محسوب کرد. به-نظر می رسدفراداستان، سوژه شدگی متن، دیالکتیک نویسنده با شخصیت ، بازآفرینی های متعدد یک رویداد و اعراض از کلام محوری از مختصات آثار اوست.حاصل پژوهش نشان می دهد در آثار وی روایت و راوی هردو تحت تأثیر اهمیت متن و سوژه بودن آن هستندکه بی ثباتی دال و مدلول و درنتیجه عدم قطعیت معنا را در پی دارد.
شگردهای کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی در باور پذیر کردنِ خرق عادت های زندگی پیامبر اسلام (ص)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان یک فاکتور مهم در روایت خرق عادت های عرفانی- تاریخی، کارکرد پارادوکسی دارد. از سویی با وسعت بخشیدن به تخیَل، ادبیَت متون تاریخی را ارتقاء می بخشد و خواننده را از جهان واقعیت جدا می سازد. از طرفی نیز با نگرش زبان شناسانه در ایجاد منطق و رابطه علت و معلولی زبان شناختی، مخاطب را به بستر واقعیت بر می گرداند تا در اوج حیرت انگیزی، خرق عادت هایِ عرفانی و تاریخی را بپذیرد. این مقاله با تلفیق زبان شناسیِ ساختارگرا و زبان شناسیِ نقش گرا و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، عناصر زبانی و فرا زبانی را در داستان «مولود مصطفی(ص)» از کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی را بررسی کرده؛ نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسنده برای باور -پذیر کردن خرق عادت های زندگی پیامبر اکرم(ص) از کارکرد پارادوکسی زبان در ایجاد باورپذیری، بیشترین بهره را برده است. در این راه از شخصیت پردازی دقیق افراد تاریخی، روایت افراد مورد وثوق، توصیف دقیق مکان ها و زمان زندگی حضرت رسول(ص)، عنصر گفت وگو، تنوّع افعال و جمله های کوتاه، بهره مندی از حروف برای مقاصد ثانویّه نیز کمال استفاده را کرده است.
نشانه شناسی فرهنگی غزلیات شمس بر اساس اسطوره های نجومی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نویافته هایی از هشت شاعر کازرونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۷۶
109 - 130
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از برخی نسخه های خطی جُنگ ها و تذکره هایی که به طبع نرسیده اند احوال و اشعار هشت شاعر گمنام شهر تاریخی کازرون در فارس را معرفی و بررسی می کنیم. تعدادی از این شاعران تاکنون معرفی نشده اند و تعدادی دیگر نیز ابیات اندکی از آنان در دست بوده و یا اصلاً شعری از آنان ارائه نشده بود که در اینجا به تکمیل این موارد پرداختیم. همچنین یکی از این شعرا جمالا به اشتباه سه شخصیت فرض شده بود که در این جستار با استفاده از نسخه های خطی پی می بریم که این سه تن، یک نفر بیش نیست. هشت شاعر مورد بحث در این نوشتار عبارتند از: ارشد (قرن نهم و دهم هجری)، جمالا (قرن دهم و یازدهم)، رفعت (پیش از قرن دوازدهم)، شیخ الحکماء (متوفی 1334ق)، نوبهار (قرن سیزدهم و اوایل چهاردهم)، جنونی کرّایی (وفات در 1094ق)، جعفری (پیش از قرن دوازدهم) و خطیب کازرونی (قرن نهم).
عشق؛ یک مفهوم و سه درک استعاری (بررسی و تحلیل نظام استعاره های مفهومی در سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی استعاره ها ی مفهومی هر متن به دلیل خاستگاه شناختی استعاره ها، فهمی تازه از شیوه ادراک هر نویسنده به دست می دهد؛ درنتیجه بررسی پیوند و ساختار برآمده از استعاره های مفهومی هر متن، راهی به فهم دقیق تر متن، شرح بهتر آن، تحلیل ساختار معنایی و جهان بینی نویسنده آن است؛ بنابراین در مقاله حاضر می کوشیم به سه سؤال مهم پاسخ دهیم: مهمترین استعاره های مفهومی سوانح العشاق کدام اند؟ این استعاره ها چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ ساختار برآمده از این استعاره ها چگونه است؟ برای یافتن پاسخ، به شیوه استقرایی، استعاره های مفهومی هر فصل را به طورجداگانه بررسی و براساس دو معیار «پرتکراربودن» و «جایگاه در ساختار استعاره ها»، مهمترین استعاره های متن را مشخص کردیم. بررسی ها، گویای این است که «پیوند» مهمترین مفهوم متن است که با عشق درک می شود. سپس «عشق» با حوزه های مفهومی «مرغ»، «آینه»، «گیاه»، «اشتقاق»، «خورشید»، «پادشاه» و «ویرانی» درک می شود. از میان اینها ویرانی نقش ویژه ای دارد؛ زیرا این مفهوم برای درک غایت عشق، «فنا»، نیز به کار می رود. همچنین در جایگاه کلان استعاره با حوزه های مفهومی «سکر»، «آتش»، «جنگ» و «خورندگی» نمود می یابد. درنهایت مهمترین استعاره های مفهومی متن عبارت اند از: «پیوند عشق است»، «عشق آینه است»، «عشق ویرانی است».
سیماى سفیان ثورى در عرفان
حوزههای تخصصی:
بدبینی فلسفی در اندیشه ابوالعلاء معرّی و آرتور شوپنهاور
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
137 - 157
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معری از ادیبان و اندیشمندان قرن چهارم هجری است که ازطریق شعر و ادب توانست افکار خود را جاودانه سازد. آرتور شوپنهاور، فیلسوف نام آور قرن نوزدهم آلمان نیز از ادبیات بهره فراوان گرفت و خود یکی از بزرگ ترین استادان نثر زبان آلمانی است؛ ولی آنچه میان این دو تن قابل مقایسه و بررسی است، افکار فلسفی بدبینانه این دو است که هر دو با تفاوت هایی در نظریه و عمل به تبیین آن دست زده اند. این دو اندیشمند نقاط اشتراک و اختلاف فراوانی دارند و شاید نقاط اشتراک آن دو بیش از نقاط اختلافشان باشد.
«چگال » مانیفست تحلیلی شعر کوتاه آزاد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان های مهم ادبی، در طول تاریخ به واسطه نام هایشان هویت یافته اند. دوران معاصر به دلیل رخدادهایی چون: ارتباطات در سطح جهانی، ترجمه، مطالعه تاریخی ادبیات و آگاهی از برخی دانش های ادبی تازه، با جریان های جدیدی مواجه شده است. یکی از این جریان ها، شعر کوتاه آزاد است که به جرأت می توان پدیدار آن را در ایران تحت تأثیر عوامل بالا، به علاوه دنیای اختصار مدرن و ذایقه مخاطبان دانست. شتاب انتشار این جریان در بین شاعران معاصر باعث طرح نام گذاریهای پراکنده شد. برخی شاعران گمنام یا کم شهرت نیز توانسته اند در مسیر تکوین این جریان، گامهای خوبی بردارند تا جایی که در یک نگاه کلی می توان ادعا کرد که این جریان می تواند در سطح جهانی خودش را تعریف کند. اما مهمترین آسیب برای طرح جهانی این جریان، همان تشتت آراء، عدم تعریف ثابت و مانیفست ادبی است . این مقاله می کوشد، ضمن نقد وتحلیل نامهای مطرح شده، نام جدیدی که همه زیر مجموعه های این جریان را دربر بگیرد، پیشنهاد کند و در نهایت با توجه به اشعار برجسته، فارغ از نام و شهرت شاعران، طرح کلی ساختار این نوع ادبی را ارائه کند.
تبارشناسی فرهنگ شهری بلخ با تمرکز بر نقش آیین ها و ادیان (زرتشتی، بودایی و اسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبارشناسی فرهنگ شهری بلخ، نوعی توصیفِ ذاتی و درونی از سیر تاریخی مادرشهر (ام البلاد) خراسان است که با تکیه بر آثار و شواهد فارسی و عربی انجام شده است. این پژوهش درصدد شناخت هویت تاریخی بلخ با توجه به نقش ادیان است که برخی آن را مکه بلاد مشرق می خوانند. در عبورِ بلخ از گذر تاریخ، دشوار بتوان شاهدی بهتر از نقش ادیان پیدا کرد که در هویت بخشی این شهر آن را در تکوین فرهنگ «خود» بر سر زبان «دیگران» انداخته باشد؛ لذا این مقاله کوشیده است از عوامل و مؤلفه های فراوانی چون: رشد اقتصادی، تحلیل متون ادبی، وضعیت اقلیمی، دگرگونی های سیاسی و جامعه شناختی، به تحلیل نقش ادیان در فرهنگ شهری بلخ بپردازد. رویکرد تبارشناسانه فوکو، روش مناسبی برای خوانش تاریخ مورد نظر ما در بلخ تا گسترش اسلام در سراسر خراسان است. این رویکرد اجازه می دهد تبارشناسی فرهنگ شهری بلخ، در ارتباط با ادبیات، تاریخ و ادیان بررسی شود و نشان دهد که چگونه دین توانسته است افق فکری، بنیاد معرفتی و یگانگی هویتی اقوام ساکن در بلخ را بدون گسست رقم زند. بررسی ها حاکی از آن است که دین اسلام به عنوان دین غالب در فرهنگ شهری بلخ نقشِ بسزا داشته است.
شواهد تاریخی و ادبی نویافته درباره تبار اشکانیِ داستان ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
101 - 130
حوزههای تخصصی:
درباره تبار داستان ویس و رامین از دیرباز مباحث بسیاری مطرح شده است. برخی از پژوهشگران این داستان را متعلق به زمان و مکان خاصی ندانسته و با عنوان «تخیلی» از آن یاد کرده اند. برخی دیگر برای آن هویت تاریخی قائل شده و خاستگاه آن را به روزگار ساسانیان، اشکانیان و دیگر ادوار تاریخی نسبت داده اند. بر مبنای پژوهش مینورسکی، انتساب این داستان به عصر اشکانی محتمل تر از دیگر دوره هاست. در پژوهش حاضر تلاش شده است با واکاوی منابع تاریخی و ادبی از منظری نوین، افزون بر شواهد مینورسکی، شواهد و استناداتی نویافته درباره تبار اشکانی داستان ارائه شود. همچنین شواهد بیشتری در تأیید برخی دیدگاه های او به دست داده شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش پرهیز از کلی گویی و تلاش به منظور به دست دادن جزئیاتی شفاف و مرتبط با تبارِ اشکانی داستان است. ابتدا پیشینه، فرضیه ها و نظریه های مختلف درباره تبار این داستان ذکر شده است؛ سپس با مطالعه تاریخ و منابع مربوط به روزگار اشکانیان، بازتاب وقایع این عصر در ویس و رامین نشان داده می شود. در این راستا، شواهد نویافته ای از دوره اشکانی در پیوند با قلمرو جغرافیایی، سنت های داستانی و حماسی و شفاهی، آیین ها، سرگرمی ها و بازی ها، اهمیت اسب سواری و تیراندازی، ساختار ارتش و مواردی از این دست، مورد ارزیابی و بررسی تحلیلی قرار گرفته است.
نقش متقابل معشوق - مادر از منظر جامعه شناسی فمینیستی: مطالعه موردی رمان های عادت می کنیم زویا پیرزاد و نه فرشته نه قدیس ایوان کلیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی اندیشه های مشترک در غزلیات غالب دهلوی و حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی به جهانی بودن ادبیات می اندیشد و بی تردید نقشی سازنده و موثر در غنی سازی ادبیات هر ملتی ایفا می کند، چرا که ارزش آثار ادبی یک ملت از رهگذر ادبیات تطبیقی و نشان دادن میزان تأثیر و بازتاب آن در ادبیات دیگر ملت ها و غنا بخشیدن به ادبیات جهانی بهتر و دقیق تر نمایان می شود. داد و ستد ادبیات فارسی در سرزمین ایران و هند نیز دیرینه و دارای اهمیت است.در میان شاعران فارسی،تأثیر حافظ بر شاعران و ادیبان هند،قابل ملاحظه و بی نظیر است و از این میان،بررسی تأثیر حافظ بر غالب دهلوی، شاعر، متفکر و پیامبر صلح که با وجود فاصله زمانی پانصد ساله و تفاوت سرزمین و فرهنگ دارای وجوه اشتراک بسیار هستند، اهمیت خاصّ خود را دارد. این پژوهش، سعی دارد تأثیر پذیری غزلیات غالب از برخی اندیشه های موجود در غزلیات حافظ را اثبات نماید. کاوش پیش رو در نظر دارد که بر اساس مکتب فرانسوی در پژوهش های ادبیات تطبیقی و با روش تحلیلی-توصیفی، به بررسی و تحلیل اندیشه های مشترک دو شاعر بپردازد، آن گاه با آوردن شواهد شعری، نزدیکی این اندیشه ها ار به طور عینی به نمایش بگذارد
رمزینه های اندامیِ انسان در رباعیات عین القضات همدانی با تکیه بر ادبیات تعلیمی، غنایی، عرفانی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۴
119 - 138
حوزههای تخصصی:
با بررسی و دقت در آثار ادبی، به خصوص اشعارتعلیمی و عرفانی، می توان دریافت که ادبیات وعرفان به نوعی هم زادند وزبان ادبیات را، نسخه بدلی اززبان دین دانست که هر دو سرزمینی آسمانی دارند.
صوفیه همواره درجهت تبیین عقاید و ترویج اعتقادات خویش- چه دربُعد تعلیمی و چه در بُعد توجیدی (به وجد آوردن)- از ادبیات، به خصوص شعر و به ویژه رباعی بسیار بهره برده اند. آن ها برای تبیین تجربیات عرفانی و مفاهیم کاملاً مجرد و ماورایی و نیز حالات خویش، به زبان رمزی سخن گفته اند. در این راستا، عین القضات همدانی نیز به عنوان یک نویسنده والبته شاعرعارف، درآثار منثورش، از شعر، خصوصاً رباعیاتی بهره جسته که خود سروده است. وی به عنوان یکی ازپیش گامان عرصه رمز، با استفاده از شبکه های رمزی موجود، به ویژه رمزینه های اندامی انسان، در رباعیاتش که درواقع مکمل مباحث عرفانی اویند، زبان رمزی را درعالی ترین سطح به کاربسته است.
بررسی بن مایه های توتمیسم و جایگاه درختان و حیوانات در قصه ی «دختر و سیمرغ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توتمیسم که اعتقاد به حیوان و گاه گیاه است، یکی از باورهای اقوام بدوی است که می توان نمونه هایی از آن را در باور ایرانیان نیز مشاهده کرد. یکی از منابعی که می توان این نمونه ها را در آن واکاوی و تحلیل کرد، ادبیات فولکلور هر قوم و به ویژه قصه ها و افسانه های آن قوم است. قوم سرخی، از اقوام کهن ایرانی است که دارای گنجینه ای غنی از ادبیات عامیانه ی بکر و البته در آستانه ی فراموشی و گاه نابودی است. نگارنده در این جستار، برای حفظ بخشی از این گنجینه و نشان دادن برخی از باورها و اندیشه های این قوم، نخست به روش میدانی به ثبت روایت «دختر و سیمرغ» پرداخته که پیش ازاین مکتوب نشده است؛ سپس به شیوه ی توصیفی تحلیلی به بررسی باورهای توتمی و نیز جایگاه درختان و حیواناتی که جنبه ی ماورایی و قداست گونه یافته اند، پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد سه گونه ی توتم در این قصه وجود دارد: الف. توتم حیوانی که در قالب گاو نمود یافته است؛ ب. تابوی جنسی و خوراک که به شکل ازدواج برون همسری و ممنوعیت خوردن گوشت توتم دیده می شود و ج. نام ها که بیشتر در ترکیب با نام حیواناتی توتمیک، مانند شیر و گرگ دیده می شود. از میان درختان، درخت زندگی و گیاه ریباس جایگاهی بنیادی در این قصه دارند. درخت در این روایت، ویژگی هایی مانند پیکرگردانی، محور عالم بودن، بارورکنندگی و خاصیت درمان بخشی دارد. سیمرغ در این قصه، در نقش محافظ پهلوان و درمانگر ظاهر می شود. اسب نیز سخنگو و حامی قهرمان قصه است.
بررسی و بازتاب اجتماعیات در شعر معاصر بر پایه غزل های حسین منزوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
114 - 144
حوزههای تخصصی:
ادبیّات غنائی، کهن ترین نوع ادبی است که شاعر در آن حقیقت وجودی خود را به نمایش می گذارد و در آن عواطف شخصی خود نسبت به زندگی و جامعه را بیان می سازد، به گونه ای که می توان واقعیّت های اجتماعی و جامعه را به صورت بازتاب عینی و به صورت جزئی و محدود در آثار ادبی مشاهده کرد. هدف از مطالعه اجتماعیات در شعر، بیشتر برای تحلیل دغدغه ها و مسائل اجتماعی آن دوره است. حسین منزوی(1325-1383) از جمله بزرگ ترین غزل سرایان عصر حاضر، که به غزل عاشقانه شهرت یافته است؛ موضوع غزل های او بیشتر پیرامون عشق است و بااین حال به مسائل اجتماعی و سیاسی هم در غزل های خود پرداخته است. معشوق در غزل منزوی، چهره متفاوت به خود گرفته و این امر حاکی از نگرش متفاوت شاعر به موضوع عشق است. منزوی در توصیف پردازی های خود دارای سبک شخصی و ویژه ای است که شعرش با دیگر شاعران هم عصرش متمایز شده است. در سروده های غنائی او، مضامین متفاوت و دوگانه ای پیرامون موضوعات و مسائل غنائی، اجتماعی و مذهبی می توان دید. نویسنده در این پژوهش، درصدد آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، اجتماعیات و مسائلی مرتبط با آن را در غزل های منزوی بررسی نماید و به این پرسش پاسخ دهد که مهم ترین موضوعات اجتماعی به کاررفته در غزل منزوی چیست؟ نتیجه پژوهش حاکی از آن است، شاعر توانست زبان جدیدی برای بیان عشق ایجاد نماید به گونه ای که در غزل های عاشقانه او، می توان این تمایز و دوگانگی رویکرد را مشاهده نمود.
تحلیل «مرگ اجتماعی» در اشعار نیما یوشیج
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 76
حوزههای تخصصی:
عصر حاضر را عصر اضطراب و فشار روانی و بیماری تمدن جدید خوانده اند که از احساس عجز و ناتوانی انسان در مقابل تهاجم ناهنجاری های اجتماعی پدید می آیند و آرامش فردی و گرایش جمعی را چنان به مخاطره می اندازند که انسان نه تنها احساس رسالت سیاسی و اجتماعی نمی نماید، بلکه از تداوم زندگی فردی نیز دست می کشد و مرگ را سزاوارتر از آن می یابد. پژوهشگران مرگ را به اضطراری، طبیعی و ارادی تقسیم کرده اند. از میان آن ها مرگ اضطراری دارای معنای حقیقی و دو دیگر دارای معنای مجازی اند. در این مقاله تبیین شده که مرگ اجتماعی یا مرگ به مفهوم اجتماعی را می توان به انواع مرگ افزود و از دیدگاه جامعه شناختی به تحلیل آن پرداخت. نیما بر اساس رسالت و تعهدی که برای خود قائل است نگاهش را از رمانتیسم به رئالیسم، به ویژه رئالیسم اجتماعی می دوزد و به طرح ناهنجاری ها و بیماری های اجتماعی می پردازد و از میان آن ها بیش از همه بر فقر، رنج، ذلت و خواری تأکید می ورزد. از دیدگاه نیما این پدیده ها اسباب ناآگاهی و ناتوانی انسان را فراهم ساخته و موجب ایستایی اش می گردند و این ایستایی برابر با مرگ و در مواردی مرگ سزاوارتر از آن است. فقر و رنج مورد نظر نیما غالباً ساخته انسان ها و در شمار شرور اخلاقی اند و اگرچه از جهل و ناآگاهی، جنگ، بی هدفی، بی دردی، نفاق و نظایر آن ها مایه ور می گردند، ولی مردم می توانند با تحصیل دانایی و توانایی بر آن ها فائق آیند و در جهت گیری مناسبات اجتماعی و تصمیمات سیاسی به سمت انسانیت، مؤثر واقع شوند.