فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
77 - 92
حوزههای تخصصی:
قرن های هفتم و هشتم هجری و سبک عراقی به حضور شاعران نامدار معروف است. یکی از این شاعران، امیر حسینی هروی، صاحب چند منظومه عرفانی است. سی نامه یکی از منظومه های مهم عرفانی امیر حسینی هروی به شمار می رود که شامل نامه های ارسالی میان عاشق و معشوق است. نامه دوازدهم این مثنوی در اعراض عاشق از معشوق است که در اصل نامه ای واسوختی محسوب می شود. با این که واسوخت به معنای مصطلح از قرن نهم به بعد در ادبیات فارسی به وجود آمده است، اما در شعر برخی از شاعران دوره های قبل نیز نشانه هایی از این موضوع دیده می شود. نگارنده در پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل مایه های واسوختی در نامه مذکور منظومه سی نامه هروی پرداخته است. برایند تحقیق نشان می دهد که نامه دوازدهم مثنوی سی نامه امیر حسینی هروی در اصل واسوختی خطاب به معشوق است. اعراض و روی گردانی از معشوق، بیان بی وفایی معشوق، تهدید به جدایی و ترک معشوق، ذکر ظلم و جفای محبوب و درنهایت پناه بردن به ساقی به جای معشوق و ترجیح مستی و بی خبری مهم ترین عناصر واسوختی نامه مذکور است. دلیل وجود چنین مایه ای در شعر امیر حسینی هروی را می توان سنت نامه پردازی و نامه نگاری که به صورت ده نامه نویسی و سی نامه نویسی در ادبیات نمود یافته است، دانست.
تحلیل و بررسی انسجام و هماهنگی انسجامی دو داستانک از مثنوی معنوی بر اساس نظریه انسجام هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
115 - 136
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی موردتوجه تحلیل گران متن، انسجام متن است. هلیدی از زبان شناسانی است که علاوه بر توجه به معناگرایی و بافت موقعیت و کارکردهای متن، به انسجام متن نیز توجه کرده است. در این مقاله توصیفی-تحلیلی براساس نظریه نقش گرای هلیدی، عوامل انسجام متن، در دو داستانک از مثنوی مورد ارزیابی قرارگرفته است و نگارندگان در این جستار بر آن هستند تا نشان دهند، مثنوی مولوی، قابلیت های زبانی و انسجام دستوری، واژگانی و پیوندی شایسته ای دارد و این نظریه را می توان برای مشخص کردن میزان انسجام و هماهنگی انسجامی در متون نظم روایی به کار گرفت. یافته های داستانک عاشق و معشوق نشان می دهد که بیشتر فرایندها، مادی هستند و حذف و ارجاع در انسجام دستوری و تکرار در انسجام واژگانی و رابطه سببی در انسجام پیوندی این متن غلبه دارند؛ ولی در داستانک بقال و طوطی، غلبه با فرایندهای ذهنی و سپس مادی است و جایگزینی و حذف و ارجاع از عوامل انسجام دستوری، نقش مهمی در فضاسازی و ساخت محور عمودی دارد. باهم آیی و تکرار چندان مشهود نیست، ولی پیوندهای تقابلی و سببی و زمانی با قوت تمام به کار گرفته شده اند. گفتمان برتری عشق و ناتوانی عقل، هر دو متن را منسجم تر کرده اند که با کلیت مثنوی مطابقت دارد.
بررسی روانشناختی عنصر شخصیت اول در رمان آتش بدون دود اثر نادر ابراهیمی با تکیه بر الگوی کنش کامل کارل رانسوم راجرز
حوزههای تخصصی:
کارل راجرز، روانشناس انسان گرا با تأکید بر تجربه های فردی، نظریه کنش کامل را ارائه کرده است که نشان می دهد احساس آزادی، اعتماد به عواطف درونی و تجربه پذیری، مهم ترین مولفه های روان سالم را تشکیل می دهند. پژوهش حاضر کنش و رفتار دو شخصیت اصلی در رمان هفت جلدی آتش بدون دود : 1- گالان اوجا 2- آلنی آق اویولر را بر اساس نظریه کنش کامل راجرز و به شیوه تحلیلی- توصیفی مورد نقد روانشناختی قرار می دهد. هدف از انجام این پژوهش، واکاوی و مقایسه کنش های روانی اشخاص اول رمان آتش بدون دود است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که گالان شخصیت اول رمان آتش بدون دود در جلد نخست، به دلیل تعصبات قبیله ای، جنگ و خونریزی، بهره اندکی از مولفه های کنش کامل دارد و حیاتی روان پریشانه را تجربه می کند؛ در مقابل، شخصیت آلنی قهرمان جلد دوم تا پایان جلد هفتم، کاملاَ با مولفه های کنش کامل مطابقت داشته و نمونه کاملی از روان سالم نوع آدمی را به نمایش می گذارد. نتیجه آنکه رمان آتش بدون دود در پرداخت اشخاص اول رمان، ایستا و ثابت نیست؛ بلکه مسیر تطور و تعالی را طی می کند و با ایجاد تقابل و تفاوت در اشخاص اول رمان، مراحل بلوغ فکری و روانی انسان معاصر را به تصویر می کشد.
تحلیل پدیدارشناسانه شعر قلندری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب یا روش پدیدارشناسی با تغییرات بنیادینی که در تفسیر و فهم فلسفه، فرهنگ، ادبیّات، سیاست، علوم و هنر ایجاد نمود، موجبات خروج اندیشمندان از نگاه عادت زده و تحلیل های تکراری را فراهم ساخت و با به تعلیق درآوردن خوانش متون از طریق سنّت های نهادینه شده و از دریچه نگاه دیگران، زمینه دریافت های جدید از مفاهیم و جریان های فکری و عملی را فراهم نمود. مکتب عرفانی قلندریه، علی رغم قابلیت های پدیداری گوناگون، غالباً از طریق نگاه دیگران و دانش تاریخی مورد بحث واقع شده و جنبه های شهودی و حسی آن نادیده گرفته شده است. پدیدارشناسی با به تعلیق درآوردن دانش های پیشین و با در پرانتز قراردادن نگاه طبیعی و مبتنی بر دانش تاریخی، نوعی نگاه حسی و مبتنی بر شهود را برای نگریستن به این مکتب و فرقه عرفانی در اختیار قرار می دهد که از طریق آن، هم می توان برخی از جنبه های مغفول مانده این جریان فکری و عملی را با نگاه حسی و بی واسطه درک کرد و هم نوع نگاه قلندران به هستی و مسایل عرفانی را که مایه های تمایز این فرقه با سایر فرق عرفانی را فراهم می کند، درک نمود. پژوهش حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوای کیفی به تبیین این فرقه بر اساس روش پدیدارشناسی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که شعر قلندری ماهیت توصیفی دارد و شاعران قلندرسرا تعاریف خاص خود را از عرفان دارند. نیز جنبه التفاتی این مکتب، مبارزه با جامعه ریازده و مدعیان دروغین و مقدّس مآب است و مکتب قلندریه بین ادّعا و عمل دچار تناقض است.
نشانه شناسی سفره طباخی صوفیه براساس اهمّ متون تعلیمی تصوف از قرن چهارم تا قرن هشتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه علم نشانه شناسی، هر متن ادبی و نیز هر حوزه از فرهنگ بشری، دستگاهی از نشانه هاست که به معانی ای فراتر از معنای قاموسی خود دلالت می کنند. بر اساس این، سفره صوفیه و نوع، شکل و اندازه غذاها واجد نظامی از نشانه هاست. ازآنجا که روزه، جوع و پرهیز از شکم بارگی از ارکان اصلی تصوف هستند، انواع طعام و نوشیدنی ها ارزش نشانه شناختی دارند. به همین دلیل، پژوهش در فرهنگ غذایی صوفیه و نشانه شناسی غذاها در سفره صوفیه، دریچه ای است به سوی درک جهان تصوف. پژوهش مذکور نشان می دهد که بر خلاف اهمیت بنیادین روزه داری و پرهیز از خوراک در تصوف، ژانر تعلیمی نسبت به ژانرهای دیگر ادبی، از لحاظ نوع، بسامد و پرداختن به انواع غذاها و رنگینی سفره، بسیار غنی و درخور توجه است. بی شک، دلیل اصلی آن می تواند عمل گرایی رسالات تعلیمی صوفیه و توجه آنان به زندگی روزمره عامه مردم باشد. دیگر اینکه، در سفره صوفیه، غذاها، حلویات و نوشیدنی ها در جدول سلسله مراتبی و دقیقاً معکوس سلسله مراتب ارزش عمومی قرار می گیرند. این سلسله مراتب باعث می شود که غذاها به حوزه معنویت وارد شوند و ارزشی نشانه ای و نمادین پیدا کنند. پرداختن به این جنبه بسیار مهم است؛ زیرا خوردنی ها و نوشیدنی ها بنابر مواد خود، داوریِ ارزشی می شوند. بدیهی است که مزه و طعم نیز به چنین جدولی وارد می شود. هم ارزی «غذا»، «معنویت» و «جایگاه اجتماعی» می تواند سنجه ای برای ارزیابی رانه های ارزشی- اجتماعی و نیز تبیین بسیاری از ضرب المثل های حوزه غذا، در اختیار پژوهشگران قرار دهد. مقاله حاضر می کوشد تا با ارجاع به اولیانامه ها و رسالات تعلیمی از این روزنه به دنیای معنوی صوفیه بپردازد.
تحلیل دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری بر اساس نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
برپایه نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن (1982-1896)، تحقق هر ارتباط کلامی، نیازمند شش عامل است، یعنی فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی که جهت گیری پیام به سوی هریک از آن ها موجب نقش های خاصی شامل نقش عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، رمزگان و همدلی می شود. در بررسی و مطالعه دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری که به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، کارکردهای شش گانه زبان براساس نظریه ارتباطی یاکوبسن تبیین و تحلیل شده و تلاش بوده تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که کدام نقش زبانی بیشترین کارکرد را در این مجموعه شعری دارد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که علاوه بر نقش ادبی، نقش عاطفی که در آن جهت گیری پیام به سوی خود گوینده است، بیشترین کارکرد را دارد و اقبال از این طریق، به بیان عواطف و احساسات خویش پرداخته و حتی از دیگر نقش های زبان نیز درراستای تحقق همین امر بهره جسته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این دوبیتی ها با «فرستنده» (من) است و نوع ادبی آن ها از نوع ادب غنایی است که عنصر توصیف در آن مهم ترین عنصر به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف احوال، اندیشه و احساس لطیف خویش پرداخته است.
Heideggerian Space and Time in Ted Hughes’s and Allen Ginsberg’s Poems(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The purpose of the present study is to explore the two concepts of time and space in postmodern lyric poetry of the two poets of the 1950s through the lens of the Heideggerian existential theory of time and space, which regards time as a horizon for understanding Being and distinguishes three different types of space: (1) world-space, (2) regions , and (3) Dasein's spatiality. To fulfill this objective, some selected poems of the two poets, including Allen Ginsberg and Ted Hughes, were analyzed temporally and spatially. The findings suggested that the two poets tend to treat time and space existentially and reject eternality. It was revealed that they are existential poets whose existence is manifested in their quest for identity within the immediate world or the global world as well as their concerns for their homeland and ideals. In their poems, time and space are intermingled with Being and reflect each individual’s relationship with the world. The result of the analysis of poems showed that their poetry is not just the language of imagination and perception, but also the language of existence. The world is regarded as an existential space-time continuum and being-in-the-world is the fundamental ontological situation for Dasein. Accordingly, the world, like poetry, is a disclosure of things in nearness or distance, which matters to human beings
بررسی فلسفه به مثابه ادبیات از منظر آرتور دانتو (مطالعه موردی اثر « فایدون» از افلاطون)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
69 - 93
حوزههای تخصصی:
آرتور دانتو در مقاله خود تحت عنوان «فلسفه به مثابه ادبیات/ فلسفه و ادبیات/ فلسفه ادبیات» مطرح می نماید که فرم و شگردهای ادبی در تبیین مطالب فلاسفه نقش مهمی ایفا نمودند اما در تحلیل آثار فلسفی همواره این خصوصیات نادیده گرفته شده است، تاکنون پژوهشگران حوزه مطالعات میان رشته ای بارها به تحلیل آثار ادبی از منظر آرای فیلسوفان یا مکتب های فلسفی پرداخته اند، اما واکاوی آثار فلسفی از منظر فرم و عناصر ادبی کمتر مدنظر آنها قرارگرفته است. این پژوهش در نظر دارد که با اتخاذ نمودن رویکرد متفاوت دانتو نسبت به بررسی آثار فلسفی، توجه محققان را به جایگاه ادبیات در بستر این متن ها جلب نمایند و براساس شیوه توصیفی-تحلیلی همراهی میان ادبیات و فلسفه را در یک اثر شاخص فلسفی چون فایدون از افلاطون که دارای خصوصیات بارز ادبی است مورد مطالعه و بررسی قراردهد. مدنظراست که با تکیه بر منابع موجود به این سوال پاسخ داده شود که فیلسوف بزرگی چون افلاطون به چه علت و طریقی از خصوصیات ادبی یک تراژدی برای ارائه بیانی متفاوت از مفاهیمی چون جاودانگی روح، فانی بودن جسم و مرگ استفاده نمود و سقراط فیلسوف نامدار یونانی را در قامت یک قهرمان تراژدی برای مخاطبانش تصویر کرد. در طی پژوهش صورت گرفته مشاهده می شود که ادبیات قدرت شایانی در ترسیم مطالب فلسفی و متقاعد ساختن ذهن مخاطب در پذیرش آنها دارد و می تواند ابعاد تازه ای به فهم متن فلاسفه ببخشد و نگرش متفاوتی نسبت به مباحث آنها نزد خوانندگان ایجاد نماید.
واکاوی تطبیقی واژگان دخیل فارسی در ادب عربی منظوم خراسان (قرن چهارم و پنجم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
63 - 90
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، ملّت ها و اقوام مختلف به واسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدان جا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علی رغم تفاوت های فرهنگی و ملّی، تأثیر گذارده و تنوّع در گفتار و واژگان را رقم زده است. علاوه بر این، اهتمام حکومت ها به علم و دانش، وجود علما و ادبا و محافل مختلف ادبی، عامل دیگری بر امتزاج فرهنگی به ویژه، عرصه واژگانی و گفتاری بوده و روشن است که در چنین فضایی و تأثیرات متقابل دو زبان بر یکدیگر، راه برای ورود واژگان دخیل را هموار نموده است. این پژوهش کوشیده است با دسته بندی واژگان معرّب در ده موضوع مرتبط و با روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مسأله بپردازد و در مجموع سی واژه دخیل که بیشترین بسامد را در ادبیات منظوم شعرای عربی سرای خراسان داشته، مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعرای تازی گوی خراسان در دو قرن چهارم و پنجم توانسه اند با وارد کردن واژگان دخیل فارسی در ادب عربی غنای فرهنگی این زبان را برجسته جلوه داده و میزان نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی را در دیگر زبان ها، به ویژه عربی به نمایش گذارند که این امر را می توان نوعی ابتکار ادبای خراسان در احیای فرهنگ فارسی و هویت بخشی به اصالت زبان ایرانی دانست.
ماشین نوشته ها: پدیده ای در حد خرده ژانر در ادبیّات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۲
219 - 247
حوزههای تخصصی:
ابیات و عباراتی که از فرهنگ و ادبیّات رسمی و عامه بر بدنه ماشین (خودرو) به عنوان شاخصه ای از جهان مدرن، نوشته می شود شاید بتوان آن را گونه ای مواجهه جهان مدرن و سنتی یا خوانش عامه از فرهنگ و ادبیّات دانست که در این خوانش، ادبیّات رسمی، گاه از قالب، نوع و سبک خود جدا شده، در فضایی متفاوت نمود می یابد. این پژوهش می کوشد با نظری به مباحث ژانر، نشانه شناسی لایه ای و آراء کسانی مانند کریستوا (Kristeva) و دبور (Debord)، فلسفه شکل گیری خودرو نوشته ها را جستجو کند و ضمن مقایسه آن با برخی انواع فرعی و هنر اجرا (Performance art)، ماشین نوشته ها را به مثابه خرده ژانر تحلیل و تبیین کند. نتایج نشان داد ماشین نوشته ها به مثابه خوانشی از فرهنگ و ادبیّات، به همراه لایه دیداری متن (زمینه و بافت) و شاخصه های صنفی، همچنین با توجه به ویژگی ها و نشانه های نزدیک یا تقریباً همسان با گونه های کلاسیک و نو، خود در هیأت یک خرده ژانر شکل گرفته است. در عین حال، با توجه به پیوستگی خودرو نوشته ها با بدنه خودرو، درباره این سازواره متن، از منظر کریستوا می توان گفت ماشین نوشته ها، تلاش برای غلبه بر خویشکاری ماشین (نماد جهان مدرن و کالایی شدگی) به عنوان امر نمادین (Symbolic) و بازگشت به فرهنگ و ادبیّات به مثابه امرنشانه ای (Semiotic) است.
مضمون شناسی گناه شهریار در اساطیر زرتشتی و متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
117 - 157
حوزههای تخصصی:
مضمون شناسی به عنوان یکی از رویکردهای جذاب و مهم ادبیات تطبیقی، به واکاوی و بررسی تحول یک الگو یا مضمون در چند متن روایی ادبی می پردازد. یکی از مضامین اساسی در فرهنگ های گوناگون، مضمون گناه است که ریشه در باور و اعتقادات فرهنگی ملل مختلف دارد و به عنوان یک تجربه شناختی، عاطفی، یک بحران اجتماعی یا دینی، موضوعی دیرینه است که می توان نشانه های حضور آن را در آثار تمدن بشری یافت. در این پژوهش با روش تحلیلی تطبیقی به بزه سه شهریار ایرانی جمشید، فریدون و کاوس از منظر مضمون شناسی پرداخته وتلاش شده توجیهی برای از دست دادن نامیرایی و جاودانگی این شهریاران فراهم شود. این پژوهش مفهوم گناه را در متون زرتشتی و پهلوی در برخورد با هنجارهای اجتماعی و همچنین در تقابل با مفاهیم قدسی و الوهی مورد بررسی قرار داده تا از این طریق لایه های پنهان و ناخودآگاه موجود در متون موردبحث را در حوزه گناه آشکار کند. با توجه به مستندات ارائه شده، این مقاله نشان می دهد متون پهلوی بیشترین تجلی گاه گسترش مضمون گناه است که با توجه به شرایط زمانی و نیازهای جامعه، این مضمون دچار گسترش یا نوزایی شده است. ازآنجاکه مفهوم گناه در پژوهش حاضر در تقابل با دو مفهوم هنجار و مفاهیم قدسی تعریف شد، گناه شهریاران اسطوره ای موردبحث در تقابل با این دو تعریف، قرار گرفت و نتیجه گیری شد سنت های موردپذیرش جامعه و قوانین قدسی و الوهی در جامعه ایرانی در یک دسته قرار می گیرند.
«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
125 - 146
حوزههای تخصصی:
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
طرح منحصر به فرد سیر و سلوک عرفانی در منظومه هفت پیکر نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
45 - 71
حوزههای تخصصی:
نظامی از معدود شاعرانی است که با اشراف به ساحت های گوناگون سخن، توانسته در مرز میان ادبیّات عرفانی و غنایی، اقلیمی خاص برای خود برپا سازد تا الگوی همیشگی این نوع ادبی بعد از او واقع شود. نگاهی به منظومه هفت پیکر از منظر نمادشناسی عرفانی و بازکرد رمزهایی که خود راوی به کنایه و بعضاً به تصریح به ما می دهد، کلّ داستان را فضایی سخت عرفانی می بخشد. امری که تا به حال علی رغم پاره ای کوشش ها و تحلیل های کلّی چندان توجّهی بدان نشده است و عمده پژوهش ها بر این تأکید دارند که هفت پیکر، متنی غنایی-داستانی است و مباحث عرفانی به صورت پراکنده و در پس زمینه آن قرار دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی در پی بازکرد مفاهیم چندلایه ای است که راوی در سیر این داستان نهاده است تا بر اساس آن بتوان به صورتی مستدل و با تشریح جزئیات، ابعاد عرفانی و شیوه منحصر به فرد آن را در طرحی از سیر و سلوک عرفانی هویدا کرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد نظامی در این منظومه که از ساحت بیرونی جهان آغاز می شود و در فرآیندی رمزآلود به درون می گراید و تمام نشانه های مهم روایی را در خدمت تحوّلی معنوی و معنایی قرار می دهد، ضمن حفظ لایه اوّلیه، طرحی خاص و منحصر به فرد از سلوک عرفانی را پی انداخته است.
The Improvisation of Power and Shakespeare’s Second Tetralogy: A Greenblattian Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The current research examines Stephen Greenblatt’s theories on the improvisation of power as well as tyranny in William Shakespeare’s second tetralogy to investigate the complex network of non-violent psychological domination of human being’s mind, by the manipulation of symbolic order through the stages of displacement and absorption. It examines how the Western psychic mobility and its embodiment in empathy and the improvisation of power affect the represented English society in the Medieval era and how the consequential power relationships impact on the ways of ruling the country. The improvisation of power deconstructs the vertical and hierarchical power relations and makes them more diagonal, horizontal or even upward. The represented Medieval English court is a dark labyrinth of conspiracy, intrigue, treason, and complicity. This duality roots in religious fundamentalism of Roman Catholic church. The tension between the two paradigms of court and church causes turbulence and chaos. The result is the absolute submission of the majority through the improvisation of power, which paves the ground for the Machiavellian minority to exert power and gratify their personal self-interest-driven plans, which are mostly tyrannical. Through the improvisation of power, the course of history could change.
نقد تصحیح چند بیت از شرف نامه در چاپ های موجود بر اساس منابع آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله ده بیت از شرف نامه نظامی گنجه ای را در چاپ های موجود از آن بررسی می کند. این ابیات از میان مواردی برگزیده شده اند که ضبط یا جایگاه آنها هم در متن تصحیح شده حسن وحید دستگردی و هم در متن عبدالکریم علی اوغلی علی زاده یوگنی ادواردویچ برتلس (مشهور به چاپ باکو) ناپذیرفتنی یا تصرف دیده به نظر می رسد. در نقد تصحیح، علاوه بر این دو چاپ یادشده، به سه چاپ جدیدتر بهروز ثروتیان، برات زنجانی و سامیه بصیرمژدهی و قدیمی ترین دست نویس هایی مراجعه شده است که مبنای چاپ های موجود بوده اند؛ این نسخه ها به نیمه دومِ سده هشتم هجری تعلق دارد یا منسوب به سده هشتم است. متقدم ترینشان در سال 754ق کتابت شده و تاریخ آخرین مورد 786-788ق است. استفاده از این نسخه ها در مقاله پیشِ رو تا حد مقدور با مراجعه به عکس اصلی آنها بوده است. در بررسی هر مورد ابتدا صورت ضبط شده در چاپ وحید دستگردی می آید و سپس نسخه بدل ها با آن سنجیده می شود، نگاشت یا نگاشت های پذیرفتنی باتوجه به بافت متن و شواهد دیگر پیشنهاد خواهد شد. شش مورد از موارد ده گانه در هیچ کدام از سه ویراست جدیدتر نیز صورت صحیحِ خود را نیافته است. چاپ های جدیدتر در این موارد تا حد زیادی تابع چاپ های قدیمی تر بوده اند و کمتر از آنچه توقع می رود بر دست نویس های اساسِ خود تکیه کرده اند.
بررسی شناختی شیوه مفهوم سازی زشتی و زیبایی در گلستان سعدی با بهره مندی از نظریه موضع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه زیبایی، پدیده ای پیچیده و مربوط به ادراک حسی است که تحت تأثیر مؤلفه های ارتباطی، فرهنگی اجتماعی و کنشی زبان مفهوم سازی شده، در قالب عبارت های زبانی ساختاری می شود. تحقیق حاضر به شیوه تحلیلِ مضمون و با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی زیبایی و زشتی در گلستان سعدی در چهارچوب معناشناسی شناختی و با بهره مندی از نظریه موضع دو بوآ (Du Bois, 2007) شده است. داده ها با مطالعه گلستان سعدی و یادداشت برداری از عبارت های بیان کننده زیبایی و زشتی جمع آوری و بر مبنای مؤلفه های ذهنیت و بیناذهنیت، استعاره و تصویرسازی، عناصر فرهنگی اجتماعی و ادراک حسی تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که بسیاری از عبارت های بیان کننده زیبایی (مه پاره، عابد فریب، ملائک صورت) و زشتی (کریه منظر، صَخرُ الجّن، غُراب) در گلستان برگرفته از بازتولید گفتمان مذهبی، ادبی و اجتماعی فرهنگی عصر سعدی بوده است. سعدی با به کارگیری این عبارت ها، ضمن بیان ارزیابی عینی و ذهنی خود، به جبهه گیری و بیان موضع نیز پرداخته است. به علاوه، توصیف زیبایی و زشتی از جنبه شناختی، عاطفی و ارزشی ازطریق فرایند بیناذهنیت محقق شده است. در ضمن، بخش عمده ای از مفهوم سازی زیبایی و زشتی از مجرای حس بینایی (سبز، زرد و سیاه)، بویایی (مردار به آفتاب مرداد)، چشایی (شیرین، ترش روی و تلخ)، شنیداری (حلق طیب الادا) و با بهره مندی از استعاره و مجاز مفهومی، فضای آمیخته، اغراق و طنز بیان شده است.
A Structuralist Analysis of Similarities in Three Narratives: “Siavash”, “Hasanak Vazir” and “The Lion and the Cow”(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
85 - 99
حوزههای تخصصی:
This article argues that despite differences in language, setting, and cultural context, the three narratives—Siavash (from the Shahnameh), Hasanak Vazir (from the Tārīkh-i Bayhaqī), and The Lion and the Cow (from Kelileh and Demneh)—each serve as a literary criterion of their respective time and culture. Structurally, however, they revolve around the same core motif: the destructive cycle of jealousy and conspiracy orchestrated by their negative heroes (Garsīvaz, Būshal, and Demneh), who manipulate the protagonists into downfall. These villains incite the antagonistic figures (Afrasiab, Mas‘ud, and the Lion) to provoke and ultimately execute the tragic killings of the virtuous heroes—Siavash, Hasanak, and the Cow. Through this shared framework, the narratives reveal a universal archetype of betrayal and power dynamics.
بازتاب عشق قلندرانه شطاریه در دیوان عاقل خان رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
29 - 50
حوزههای تخصصی:
عاقل خان رازی، شاعر، مورخ و دولتمرد عهد گورکانیان هند بود که بنابر گفته محمد امین عامر، در حدود سال 1206 ه.ق/1614 م در اورنگ آباد دکن چشم به جهان گشود؛ اما براساس بیتی از خود وی، اصل او از خواف است. نام اصلی او، میرعسکری بود؛ اما تخلص رازی را برای خود برگزید که احتمالاً به دلیل انتساب معنوی او به مرادش، برهان الدین راز الهی بوده است. او مقامات و مناصب والایی داشت و در عرصه تاریخ، سیاست و ادب، در سرزمین هند دارای نامی شناخته شده بود؛ اگرچه در ایران باید او را در شمار شاعران گمنام جای داد. وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، برای کسب علوم روحانی به حضرت برهان الدین راز الهی رجوع کرد که در دوران پادشاهی «اورنگ زیب عالمگیر»، پادشاه هند، می زیست و از سلسله عرفای معروف شطّاریه به شمار می رفت. در پژوهش پیشِ رو، نگارندگان به روش تحلیل محتوا و با استفاده از دیوان شاعر، درصدد پاسخ به این سؤال هستند که نمود و تجلی عشق قلندرانه شطاریه در شعر عاقل خان رازی چگونه است؟ نتیجه تحقیق بیانگر چرخیدن مفاهیم وحدت، سکر، رهایی، فقر، فنا، بقا، رندی و قلندریِ شاعر، بر مدار عشق به گنج مخفیِ وجود مطلق است.
بررسی طالع های نحس نجوم احکامی در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد سلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
137 - 154
حوزههای تخصصی:
توجه گسترده پیشینیان به افلاک و حوادث فلکی موجب باور به تاثیر افلاک در زندگی انسان ها شد و این امر تا جایی پیش رفت که تمام شئونات زندگی، مانند سرنوشت انسان ها، پیروزی ها و شکست ها، خوشبختی و بدبختی، ترسالی و خشکسالی و.. را در بر گرفت و موجب پدید آمدن مباحث گسترده ای چون سعد و نحس نجوم و طالع بینی ها و اختیارات نجومی شد. این باور عمومی به ویژه پس از نیمه های سده پنجم هجری بسیار مورد توجه شاعران ایرانی قرار گرفت؛ به گونه ای که تفسیر بسیاری از ابیات شاعران بزرگ این دوران، بدون آگاهی کافی از دانش نجوم، باورها و احکام نجومی ناممکن است. در این پژوهش طالع های نحس را در اشعار انوری، نظامی و مسعود سعد که هر سه از حکیمان آگاه به نجوم بوده اند، بررسی کرده ایم. در نتیجه این پژوهش سیزده طالع نحس را از اشعار این شاعران استخراج کرده و با مراجعه به آثار معتبر و کهن نجومی، علت نحس خوانده شدن آن ها را توضیح داده ایم. برای سخن گفتن از طالع های نحس، نیاز بود طالع های سعد را نیز معرفی کنیم؛ اما به سبب گستردگی مطالب، در مقاله ای دیگر آن ها را بررسی کرده ایم.
Le Procès-verbal de J.M.G. Le Clézio : La perte d’une tradition ou l’aventure en conflit d’une écriture ?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Jean-Marie Gustave Le Clézio, détenteur du prix Nobel de la littérature en 2008, possède une écriture protéiforme, mouvante et d’une grande richesse. Dans Le Procès-verbal, le récit leclézien, dépossédé de sa cohérence narrative et langagière, transcrit la représentativité du monde par une aventure errante, confuse et extatique. Le roman, se levant sur les décombres du Nouveau Roman, sort de l’ordinaire pour mettre en scène un roman-jeu, un roman-puzzle en refusant les caractéristiques classiques romanesques et en rejetant l’individu en pleine contradiction, en pleine folie, dans une civilisation frustrante. L’auteur, décrivant le personnage jeté dans une ambiguïté existentielle, illustre un contexte ironique de la société occidentale. Le présent article, par une démarche descriptive-analytique, porte sur la mise en question de la représentation du langage, de la structure narrative et de l’altération du sujet dans le roman Le Procès-verbal qui, dévoilant le conflit d’une écriture, reflète des ambiguïtés et des perturbations narratives et stylistiques au niveau diégétique. Son texte prête également sa voix aux oscillations, aux malentendus et aux indifférences envers les tragédies humaines.