مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
نقد روانشناختی
حوزه های تخصصی:
در «روانشناسی کارکردی» انتخاب رنگ با روانشناسی شخصیت مرتبط است. تمایلی ذهنی نسبت به رنگ در مورد اشخاص مختلف متفاوت است. در این روانشناسی معنای واقعی رنگ تعریف شده و برای همه کس یکسان است. تحلیل کاربرد رنگ ها در آثار شاعران و نویسندگان به روشن شدن وضعیت روانی صاحب اثر کمک می کند. در این پژوهش سعی شده با آمار بسامدی هشت رنگ کارکردی ماکس لوشر در مجموعه اشعار نیما و مرتب کردن آنها به ترتیب فراوانی آنها با تحلیل روانشناسی رنگ ها و طبقه بندی زوجی در آنها به وضعیت روانی نیما نزدیک شویم. سیاه پربسامدترین رنگ در مجموعه اشعار نیماست، اما این رنگ، رنگ روح شاعر نیست؛ زیرا آبی بعد از آن، تمایل شاعر را برای کسب آرامش نشان می دهد. سیاه در شعر نیما همدردی با فقرا و فریاد روزگار خفقان است. رنگ سوم زرد است و معنای آن راهی برای بیرون آمدن از دشواری هاست نشان دهنده روحیه تلاش برای ایجاد برادری جهانی است. چهارمین انتخاب نیما سبز است (اگر رنگ سفید– که جز هشت رنگ نیست– محاسبه شود پنجمین است) که در وضعیت طرد شده، قرار دارد و بعد از زرد به معنای فرار به سوی آزادی است. آخرین رنگ اصلی نیما سرخ است. قرار گرفتن این رنگ در این مرتبه به معنی طرد آن است و معنای آن نبود شور زندگی و رنج بردن از آن است. رنگ های فرعی خاکستری و بنفش آخرین انتخاب های نیماست و مجاورت خاکستری و بنفش از روحیه هنرمندانه نیما حکایت می کند.
بررسی عقده حقارت در شخصیت بوسهل زوزنی بر اساس روایت بیهقی
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۱
حوزه های تخصصی:
ادبیّات به دلیل ماهیّت و حوزه گسترده اش با سایر رشته های علوم انسانی ـ از جمله روان شناسی ـ تناسب موضوعی دارد و قابلیّت انجام پژوهشهای مشترک با این گونه رشته ها را داراست. تاریخ بیهقی از آثار مهمّ ادبیّات فارسی است که به دلیل دقّت و صداقت بیهقی در توصیف شخصیّتهای دربار غزنوی قابل اعتماد است. در میان شخصیّتهای این دربار بوسهل زوزنی به عنوان منفی ترین شخصیّت مطرح می باشد که در این مقاله علّت روان شناختی آن در عقده حقارت وی فرض شده است. همسانی ویژگیهای افراد دارای عقده حقارت همچون تکبّر، حسادت و رشک، تنفّر و جاه طلبی، انتقام جویی، تناقض رفتاری، خوفناکی، انعطاف و نرمش موضعی، کاربرد ابزاری از دین و عقاید و ... با صفتها و حالتهای روانی بوسهل فرض تحقیق را به اثبات می رساند.
مقدمه ای بر نقد نو و رولان بارت
حوزه های تخصصی:
نقد روانشناختی بر شازده احتجاب گلشیری
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی در دوران معاصر که شمار آثار منتشر شده درحوزه داستان بسیاراست، اهمیتی بسزا دارد. در این مقاله کوشش کرده ایم، یکی ازشاخص ترین رمان های فارسی، یعنی شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری، را با دیدگاه روانشناختی، نقد و بررسی کنیم. به همین منظور، ابتدا کلیاتی درباب نقد روانشناختی مطرح کرده ایم وسپس با طرح پرسش هایی ازمتنِ رمان، کوشش کرده ایم با استفاده از دیدگاههای روانکاوان صاحب نامی همچون فروید و لاکان به آن ها پاسخ دهیم.
لایه های پنهان ضمیر حافظ (تحلیلی تازه از شعر حافظ بر اساس صور ازلی ضمیر ناخودآگاه جمعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره حافظ و غزل او سخن بسیار گفته اند؛ شاید بسی بیش از دیگر سخنوران زبان فارسی. علت این امر را می توان در اشعار چند پهلو و سرشار از ابهام و رمز و راز او بازجست. از این رو، یکی حافظ را عارفی وارسته می نامد که تمامی اشاراتش تأویل عارفانه دارد و دیگری، او را انسانی می پندارد که هرلحظه در حال و هوایی متفاوت سیر می کند. برخی نیز او را شاعری هنرمند و زیرک دانسته اند که تنها به خلق اثری ادبی پرداخته است؛ بی آن که باورهای خود را در آن دخیل کرده باشد. به همین سبب، برای بیشتر ابیات دیوان حافظ، چندین تفسیر و تأویل متناقض و حتی مغایر با یکدیگر ارائه شده و هنوز راه برای تحلیل یا تأویلی دیگر بازمانده است. یکی از دلایل تأویل پذیری شعر حافظ، وجود شخصیت های متعددی همچون رند، پیرمغان، ساقی، شیخ، صوفی، محتسب و... در دیوان اوست که برای برخی از آنها در پاره ای از آثار، معادل های تاریخی نیز معرفی شده و بعضی پژوهشگران کوشیده اند، اثبات کنند که هریک از این شخصیت ها در عصر حافظ یا پیش از او، وجود حقیقی و خارجی داشته اند. غور در حال و هوای شعر حافظ، این پرسش را به ذهن می آورد که آیا می توان هریک از این شخصیت ها را لایه های پنهان ضمیر حافظ دانست که من خودآگاه او بر آن است، تا با شناخت این لایه های پنهان ناخودآگاه و ایجاد تعادل و سازگاری میان آنها، به خودشناسی و کمال دست یابد؟ در این پژوهش با بهره گیری از دیدگاهی که در روانشناسی تحلیلی درباره صور ازلی ضمیر ناخودآگاه جمعی مطرح شده است، درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش بوده ایم، تا به افقی نو در تحلیل اشعار حافظ دست یابیم.
بررسی کهن الگوی پیر خرد در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی، حماسه ی ملی ایرانیان است و ریشه در ناخودآگاه جمعی و ملی این قوم دارد. این اثر ارزشمند را می توان از دیدگاه های مختلف از جمله روانکاوی یونگ تحلیل و بررسی کرد. کهن الگوها از مهم ترین موضوعات نظریه ی یونگ اند و پیر خرد یکی از رایج ترین آن هاست. این کهن الگو در داستان ها و رویاها همراه با یک قهرمان نمود می یابد و او را در رسیدن به تفرّد و خودپرورانی یاری می دهد. پیر خرد در بسیاری از داستان های شاهنامه دیده می شود. کیومرث اولین پیر خرد شاهنامه است که راهنمایی های او هوشنگ را به شهریاری رساند و زال، نمونه ی برتر و پررنگ تر این کهن الگوست که آموزه هایش، یاریگر و نجات بخش رستم، قهرمان ملی شاهنامه و شهریارانی چون کی کاووس و نجات بخش ایران و ایرانیان است.
بازیگرِ کلمات: زنانگی، نمایشگری و آفرینش در رمان بازی آخر بانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نیاز های اساسی نقد ادبی فمینیستی امروز ایران، توجه به مفهوم زنانگی در روایت، و بازنمایی آن به عنوان یک قابلیت ادبی مضاعف است. پژوهش حاضر کارکرد بازی در رمان بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی را با استفاده از خوانش روانکاوانه پساساختارگرا، به ویژه نظریه های فاز آینه و زنانگی در لاکان، و تئوری های تقلید، تفاوت و شکوفایی سوژه زنانه در ایریگارای بررسی می کند. گل بانو، شخصیت محوری رمان، در بازی های آگاهانه و ناخودآگاه خود، به روندی جامه عمل می پوشاند که از دیدگاه ایریگارای یگانه راه مبارزه با قدرت گفتمان نرینه محور است، راهی مبتنی بر تقلید خرابکارانه از این گفتمان و گشودن بازیگوشانه فضایی جهت زایش مفهوم جدیدی از زنانگی. گل بانو در تلاشی بی پایان برای شناخت و پرورش خود، درگیر بازی هایی می شود که گاه موفق است و گاه ناموفق، گاه با تقلید آینه وار ساختار فکری جامعه را مشروعیت می بخشد و گاه با تقلید خرابکارانه آن را به چالش می کشد. در این روند آزمون و خطا، به تدریج راهی برای بروز هویت زن به عنوان یک سوژه انسانی (و نه یک شئ و کالا) از طریق بازی ها باز می شود. بازی آخر بانو که بازی با روایت است، در حقیقت شروع پیروزی گل بانو است. او و نویسنده در مقام سوژه با درهم آمیختن تقلید و خَلق، زنانگی خود را در فضایی آبستن از خلاقیت و آفرینش شکوفا می کنند.
تحلیل روانشناختی شخصیت "بهرام" در هفت پیکر نظامی با تکیه بر فرآیند قصه درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
109-128
حوزه های تخصصی:
منظومه ی هفت پیکر به لحاظ ساختار داستانی و قصه گویی های پی در پی که در متن روایت اصلی رخ می دهند، روند ویژه ای را در شخصیت پردازی و حادثه آفرینی طی می کند. داستان های تو در تو بیش از آن که در پی رسیدن به آخرین حادثه یا آخرین گام در شکل گیری داستان باشند، مسیر پنهان شخصیت اصلی این داستان، یعنی بهرام را شکل می دهند. گویا همه ی آن چه روایت اصلی را می سازد، تنها برای تغییر، تکامل، آرامش بخشی و به نهایت رسیدن بهرام است؛ از این رو می توان این منظومه را با رویکرد نقد روانشناختی مبتنی بر قصه درمانی تحلیل کرد. در این پژوهش ، متن داستان به شیوه ی استقرایی مورد بررسی قرار گرفت. آن چه مسلم است تک تک راویان درون متن با قصه گویی، بهرام را در مسیر پشت سر گذاشتن دردها، رسیدن به آرزوها و حتی پیشگیری از خطاهای رفتاری یاری می رسانند. قصه گویی ها در تنه ی روایت اصلی نه برای پیشبرد حادثه و نه در راستای شخصیت پردازی است ؛ بلکه قصه ها به طور مستقیم با لایه های درونی و بیرونی شخصیت بهرام در ارتباط اند.
نگاهی به کاربرد رویا در چند داستان اسماعیل فصیح از منظر روان تحلیل گری یونگ و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشتراکات بسیار خواب دیده یا رویا و متن ادبی از جمله پرهیز از مستقیم گویی، استفاده از تصویر ، استعاره و نماد سبب می شود که روان شناسان و منتقدان ادبی راههای مشابهی برای کشف یک موضوع پیدا کنند. از طرفی مشهور است که رویا به داستان کوتاه شباهت دارد. اسماعیل فصیح در داستان هایش از ذکر رویا به شکل رویکرد اصلی استفاده نکرده، اما کاربرد پر تکرار و گاه استفاده از آن برای پیشبرد داستان در تاثیر گذاری آنها بی سبب نبوده است. هدف این پژوهش، تحلیل رویا در پنج داستان از داستانهای فصیح است که رویا بینی در آنها پر کاربرد است و پاسخ به سوالهای ۱- رویاها چه تاثیری در پیشبرد روند داستان وی دارند؟ ۲-رویاها در داستانهای فصیح از منظر کدام یک از دو نظریه پرداز قابل تفسیر هستند؟ ۳- خوابها در این داستانها پیشگو و بشارت دهنده اند و یا تحت تاثیر وقایع گذشته؟ در این پژوهش از شیوه توصیفی تحلیلی استفاده شد و نتایج نشان داد بیشتر رویاها بر اساس موارد استرس زا و اضطرابی گذشته فرد شکل می گیرد و موجب تنش های روحی برای خواب بیننده در لحظات بیداری می گردد و گاهی برای التیام و درمان دردهای روزمره، قسمت ناخودآگاهِ ذهن، به کمک خواب بیننده آمده و خاطراتی شیرین را تداعی می کند تا آرامش مورد نیاز حاصل گردد. از سوی دیگر، فصیح برای معرفی شخصیت های داستانی، هم از حیث دلیل حضور آنها در زندگیِ شخصیت اصلی و هم از لحاظ گذشته زندگی وی و نیز روابطی که در حالات بیداری برای خواننده پنهان است، از خوابها به خوبی استفاده کرده است.
کاربست رویکرد روانشناختی گوردون آلپورت بر سیر تطوّر و تحوّل «معشوق» در ادبیات کلاسیک فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هفتم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
77 - 87
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی کلاسیک را اگر به تمامی ، ادبیات تغزل و عشق نتوان نامید، اما بی شک بخش عمده ای از آن را باید در قلمرو عشق و غزل دانست؛ یگانه فرمانروای این خطّه نیز کسی نیست، جز «معشوق» که هردم به شکلی و جامه ای در می آید و جلوه گری می کند؛ گاهی آسمانی می شود و گاهی زمینی. گاه نیز معشوق، زمینی- آسمانی است. هدف این پژوهش بررسی این تحوّل، تنوّع و دگرگونی در دوره های مختلف شعر کلاسیک فارسی است؛ به این منظور دیدگاه روانشناسی آلپورت، ملاک و ابزار پژوهش قرار گرفته است. آلپورت رفتار انسان ها را از منظر انگیزه مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش نیز سیر تحول و تکوین «معشوق» در ادبیات فارسی از همین دیدگاه بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که سیر تکاملی معشوق در ادبیات فارسی با دیدگاه آلپورت قابل تبیین و بررسی می باشد.
بررسی عنصر شخصیت در داستان های براهنی با نگارگری دوره صفوی براساس دیدگاه رواشناختی کارل گوستاو یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
555 - 580
یکی از پرکاربردترین تحلیل هایی که بین محققین ادبی رواج یافته و بسیار کاربردی هست، تحلیل براساس نقد روان شناختی است. در نقد روان شناختی برای رسیدن به روان حاکم بر اثر ادبی از روانشناسان صاحب نظریه استفاده می شود. در پژوهش حاضر به نقد و بررسی روانشناسی برخی از آثار داستانی رضا براهنی ازجمله: «بعد از عروسی چه گذشت»، «آواز کشتگان» براساس نظریات روان پزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ پرداخته ایم. از سوی دیگر، نگاره های دوره صفوی نیز از این نظر قابل نقد و بررسی است. روش گردآوری داده های این پژوهش به صورت تحلیلی و به روش کتابخانه ای انجام گرفته و در اجرای آن از کتاب، مقاله، مجله، سایت های اینترنتی معتبر و فیش برداری استفاده شده است. به وضوح می توان کهن الگوهای آنیما و آنیموس، سایه، پرسونا (نقاب) و خود و همچنین مفاهیم خواب و رؤیا، ناخودآگاه و اضطراب را در آثار براهنی مشاهده کرد. با توجه به نتایج به دست آمده، مهم ترین و بیشترین کاربرد براهنی از نظریه های یونگ «پرسونا» یا همان «نقاب» است که حضور آن را می توان در تمامی رمان های موردتحقیق یافت. از دیگر کهن الگوهایی که بسامد زیادی در آثار براهنی دارد، کهن الگوی «سایه» است. تقریباً در اکثر رمان ها، رضا براهنی ناخودآگاه سایه را به یاری طلبیده است و به این روش توانسته شخصیت های رمانش را به خوبی جلوه دهد. اهداف پژوهش: واکاوی عنصر شخصیت در داستان های رضا براهنی با تکیه بر دیدگاه روانشناختی کارل گوستاو یونگ. بررسی و مطالعه دیدگاه های رواشناختی یونگ در نگاره های دوره صفوی. سؤالات پژوهش: رضا براهنی در داستان های خود از کدام دیدگاه روشناختی یونگ استفاده کرده است؟ کهن الگوها چه بازتابی در نگاره های دوره صفوی دارند؟
شخصیّت پردازی با رویکرد روانشناختی در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر «شخصیّت» از عناصر مهمّ داستان پردازی است. این عنصر متناسب با موضوع و مطابق با اصول و تکنیک های داستان پردازی نوین درگستره داستان های شاهنامه حضور دارد. پردازش هر شخصیّت به گونه- ای مؤثّر، سبب ایجاد ارتباط عمیق تر میان مخاطب و داستان می گردد تا جایی که شخصیّت ها از دنیای اسطوره ای و حماسیِ اغراق آمیز خارج می شوند و با تصویری زنده، ملموس و مطابق با عالم واقع، در برابر مخاطب متصوّر می شوند. از آنجا که داستان سیاوش بستر مناسبی برای نشان دادن هنر داستان پردازی فردوسی است، این پژوهش می کوشد قدرت شخصیّت پردازی فردوسی، شیوه های معرّفی شخصیّت، کنش و واکنش شخصیّت ها را مورد تحلیل قراردهد؛ همچنین با واکاوی علل واکنش شخصیّت ها در موقعیت های مختلف ژرف ساخت عمیقی از داستان نشان دهد و از این رهگذر به برداشتی روانکاوانه دست یابد. از تنه روانکاوی شخصیّت ها به درون گرایی سیاوش، پارانویایی بودن کاووس و شخصیّت پسیکوپاتی گرسیوز پی می بریم. همچنین می توان شاهد به کارگیری انواع مکانیسم های دفاعی بود . از جمله مکانیسم جابه جایی توسط رستم و سیاوش، مکانیسم دفاعیِ رجعت و پرخاشگری توسط گرسیوز و مکانیسم تلافی و فرافکنی توسط سودابه.
سایه سنگین کهن الگوی سایه بر سر شعر پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی سایه یکی از عوامل ایجاد احساسات ناخوشایند در افراد است. این کهن الگو به صورت یک الگوی غالب در شعر پست مدرن مشاهده می شود، پژوهش حاضر این ویژگی را که سبب ایجاد فضاسازی تاریک و ابراز احساسات ناخوشایند در کنار مطرح کردن ناهنجاری های اجتماعی و سیاسی از طرف شاعران در شعر معاصر شده است، به عنوان شاخصه سبکی در شعر پست مدرن مطرح کرد و برای اثبات این ادعا، ده مجموعه از آثار هفت شاعر پست مدرن را با روش توصیفی- تحلیلی مورد راستی آزمایی قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد سایه سنگین کهن الگوی سایه به صورت ناخودآگاه چنان بر ذهن و روح این شاعران گسترده شده که وجوه مثبت دیگر کهن الگوها را کمرنگ کرده است و در نتیجه باعث بازتاب ترس ها، ناکامی ها، سرخوردگی ها و نمودهای بیرونی چون قتل، خیانت، تجاوز، اعتراض و... در آثار اینگونه شاعران شده است و توانسته شعر را به سمت فضاسازی های تاریک، پرتنش، دارای تصاویر شوکه کننده و سرشار از احساسات پوچ گرایانه، همراه با مرگ اندیشی ای ممتد سوق دهد.
بررسی تطبیقی شخصیت های رمان جزء از کل اثر استیو تولتز و انجمن شاعران مرده اثر ان. اچ.کلاین بام براساس نظریه تحلیل رفتار متقابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل روانشناختی شخصیت از زیرشاخه های نقد روانشناختی است که در آن، شخصیت داستانی مانند شخصیت در دنیای واقعی تحلیل می شود و با تحلیل محتوای داستان، الگوهای رفتاری شخصیت ها تبیین می گردد. اریک برن در نظریّه تحلیل رفتار متقابل، حالات و شخصیت های انسانی را به سه الگوی رفتاری والد(باورهای تقلید شده و درون فکنی شده)، کودک (رفتار های هیجان زده وغرایز سانسور نشده) و بالغ (پردازشگر ومنطق گرا) تقسیم و بیان می کند که سه بعد شخصیتی فوق در همه انسان ها موجود است؛ اما یک بُعد، چیرگی بیشتری دارد و انسان تکامل یافته باید بتواند هر سه بعد را در جای خود به کارگیرد؛ چراکه این امر به درک متقابل و بهبود روابط میان انسان ها می انجامد. در این پژوهش با استمداد از ماهیت بینارشته ای نقد روانشناختی آثار ادبی، دو رمان جزء از کل اثر استیو تولتز و انجمن شاعران مرده اثر ان. اچ. کلاین بام با استفاده از نظریه تحلیل رفتار متقابل اریک برن به روش توصیفی-تحلیلی مقایسه و تحلیل شده اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شخصیت های اصلی در رمان های یادشده با استفاده از قدرت انتخاب، آزادانه و به اراده خود تغییر می کنند و به تحریکات جدید پاسخ های منطقی می دهند. افزون بر آن شخصیت های اصلی دو رمان برگزیده اگر چه در دو زبان و دو فضای فرهنگی متفاوت، و با اختلاف در بازه زمانی حدوداً 1۰ ساله، در دو کشور مختلف خلق شده اند، از منظر تحلیل رفتار متقابل از الگوی مشابهی پیروی می کنند، به گونه ای که چهارچوب، ساختار، رکن و پیام اصلی هر دو رمان بر قالب شدن اندیشه های بالغ استوار است.
تحلیل شخصیت موسی (ع) و فرعون در قرآن کریم بر اساس نظریه رشد و تباهی اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اریک فروم، روان شناس آلمانی است که همانند اغلب روان شناسان تعریفی سازمان یافته و یکپارچه از انسان ارائه می دهد. به اعتقاد او شخصیت انسان تحت تاثیر نیروهای اجتماعی و فرهنگی که در محدوده ی فرهنگ بر او تأثیر می گذارد و نیروهای کلی که در طول تاریخ بر بشریت تأثیر گذاشته اند، قرار دارد؛ بنابراین، انسان میان دو نیروی خیر و شر که فروم از آنها به نام های رشد و تباهی یاد می کند، سرگردان است؛ دو نیرویی که در تعیین چگونگی شخصیت بشر دخیل هستند. قرآن کریم نیز به طور خاص به بیان سرگذشت انسانهایی که نیروی خیر بر آنها فائق آمده و یا آنهایی که نیروی شر بر اراده و اعمالشان مسلط گشته است، می پردازد تا آنها عبرتی برای دیگران باشند؛ از این رو، نگارندگان در این پژوهش به روشی توصیفی – تحلیلی و با استفاده از نظریه ی رشد و تباهی اریک فروم درصدد بررسی حالتهای رفتاری شخصیت حضرت موسی (ع) و فرعون برآمده اند تا به ویژگی های درونی و بیرونی که نشان دهنده ی مسیر تعالی در حضرت موسی (ع) یا تباهی در فرعون شده است، دست یابند. از یافته های تحقیق استنباط می شود که نشانه های رشد و تباهی در شخصیتهای مورد بحث، به صورت های متفاوتی تبلور یافته است. مؤلفه های رشد در شخصیت حضرت موسی (ع) در شوق به زندگی، استقلال از مادر مثالی و عشق به انسانها خلاصه می شود. حال آنکه از بین بیماری های نظریه اریک فروم، مرده گرایی، هم بودگی با مادر مثالی و خودشیفتگی وخیم در فرعون دیده می شود که به شکلهای مختلفی مانند خشونت نمایشی و خشونت انتقام جویانه در زندگی او بازتاب یافته است.
بازخوانی تطبیقی نمود روانی اندیشه فرود و تباهی در شعر سیاب و اخوان بر اساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم.(اضطراب مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 123
حوزه های تخصصی:
طبق نظریه روانشناختی اروین د.یالوم،«اضطراب مرگ» یکی از اساسی ترین دغدغه های وجودی انسان است؛ که بسته به چگونگی رویارویی با آن، سبک زندگی و برخورد و تعامل با هستی در فرد متفاوت خواهد بود. در پژوهش حاضر نمود روانی اندیشه فرود و تباهی و ارتباط آن با اضطراب مرگ، براساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم در شعر دو شاعر عربی و فارسی بدرشاکرالسیاب و مهدی اخوان ثالث بررسی شده است؛ نگارندگان کوشیده اند تا با کاربست روش توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به تحلیل روانشناسانه، انگیزه های گرایش به موضوع مرگ و مکانیزم های دفاعی که دو شاعر در برابر اضطراب مرگ به کار گرفته اند، بپردازند و به این نتیجه دست یافتند که دو شاعر متأثر از انگیزه مرگ آگاهی و اضطراب وجودی ترس از مرگ به مکانیزم های دفاعی روی آوردند و اندیشه های فرود و تباهی در اشعارشان فضای بسزایی را به خود اختصاص داده است. به دلیل فقدان پژوهشی در زمینه تطبیق این نظریه بر اشعار سیاب و اخوان طرح این موضوع اهمیت می یابد.
نقد روانشناختی سبک زندگی حضرت مریم(س) "با رویکردی به نظریه پنجگانه رولان بارت"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
201 - 211
حوزه های تخصصی:
هدف: از آنجا که مقاله حاضر در چارچوب نظریه پنج گانه بارت و با تکیه بر تحلیل سطوح و لایه های متعدد رمزگانی به نقد روانشناختی داستان قرآنی مریم می پردازد. لذا هدف از انجام این مقاله تبیین ابعاد گوناگون نظام ارتباطی و معنایی نشانه ها در قصه یاد شده است. روش شناسی: پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع و اهداف مورد نظر از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش آیات 16 تا 40 سوره مریم است. یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر آن است در هریک از آیات می توان این پنج نظام رمزگانی را تبیین نمود : هرمنوتیک که با طرح معماهای گوناگون تحلیل متن را میسر می سازد؛ کنشی، با تعدد پی رفت های روایی مرتبط است؛ معنایی، به اکتشاف معانی ضمنی می پردازد؛ نمادین، تقابل دوگانه عناصر روایت را بیان می کند و فرهنگی بیانگر ایدئولوژی حاکم بر داستان است. علاوه بر این دو رمزگان هرمنوتیک و کنشی سبب پیشبرد فرم روایی و سه رمزگان معنایی، نمادین و فرهنگی استخراج لایه های باطنی متن را میسر می نمایند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که رویکرد بارت، کثرت دلالی داستان را در موقعیت های متفاوت پاسخ می دهد. بر اساس این نظریه، قصه مذکور، شبکه ای باز از لایه های گوناگون معنایی است و هریک از این لایه ها به طور ضمنی تصویرگر حالات روانی اشخاص داستان می باشد.