فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۷٬۸۳۱ مورد.
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
259 - 279
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های متنوع آسایش در محیط های مصنوع، آسایش حرارتی است که تحت تاثیر مولفه های مختلفی میتواند تغییر یابد. محققان بر این مسئله تاکید می ورزند که مطالعات اولیه آسایش حرارتی با تکیه بر مولفه های اقلیمی تنها بخشی از نتایج را توجیه می نماید؛ از اینرو لازم است اثر سایر مولفه های نیز بررسی گردد. این پژوهش با هدف روشن نمودن مولفه های فردی و اجتماعی، علاوه بر محیطی، اثرگذار بر ادراک آسایش حرارتی صورت پذیرفته است تا بدین ترتیب راهکارهایی در جهت بهبود وضعیت طراحی و بهسازی فضاهای اداری ارائه نماید. بنابراین دو سوال مطرح است: یکی آنکه مولفه های اثرگذار بر ادراک آسایش حرارتی کدام اند؟ و دیگری کدام یک از پاسخ های حرارتی قابلیت پیش بینی بهتری توسط این نوع مولفه ها را دارا می باشند؟. در این راستا مطالعه ای میدانی (شامل پرسشنامه، مشاهده و ثبت داده های اقلیمی با استفاده از حس گرهای حرارتی) در ساختمان مدیریت دانشگاه شیراز در چهار روز کاری در زمستان 1397 انجام شده است. مولفه های فردی (شامل سن، جنسیت، فشار خون، ضربان قلب، دمای بدن، رنگ پوست، نرخ لباس، نرخ فعالیت و رفتارهای سازگاری خودآگاه) مولفه های اجتماعی شامل (رشته تحصلیی، سمت، سطح تحصیلات، وضعیت مصاحبت و وضعیت مراجعین) در قالب پرسشنامه و مشاهده توسط محقق سنجیده شده است. دمای هوا و رطوبت نسبی داخل به عنوان مولفه محیطی، نیز توسط دیتالاگرها ثبت شده اند. پاسخ های حرارتی افراد نیز در قالب مقیاس های احساس حرارتی، آسایش حرارتی، رضایت حرارتی، ترجیح حرارتی، پذیرش حرارتی و آسایش حرارتی کلی سنجش شده اند. نتایج مطالعه بر روی 108 کاربر در ساختمان اداری نشان می دهد تاثیر مولفه های اجتماعی قابل اغماض است اما توجه بدان ها در روند طراحی می تواند به بهبود وضعیت کمک نماید. در خصوص مولفه های فردی نیز شاخص توده بدن و نرخ لباس دو مولفه با بیشترین اثرگذاری می باشند. بنابراین وجود مولفه های اجتماعی کمک چندانی بر پیش بینی پاسخ های حرارتی نمی نماید. براساس مولفه های محیطی و فردی نیز، ترجیح حرارتی ضریب تعیین بالاتری را نشان می دهد. از آنجایی که ترجیح حرارتی زمینه ساز تغییرات لحظه ای و واکنش فرد در محیط می شود، از اهمیت بسزایی برخوردار است و باید مورد توجه طراحان قرار گیرد.
معرفی روش خلاقانه به منظور بهره گیری از شرایط اقلیمی جهت کاهش مصرف انرژی در ساختمان
حوزههای تخصصی:
طراحی معماری بر اساس اقلیم، و ارائه راهکارهای جدید و بدیع اجرایی، به جهت استفاده از نیروها و انرژی های طبیعی در جهت کاهش مصرف انرژی و ایجاد شرایط آسایش در ساختمان، ضرورت و اهمیت پرداختن به این پژوهش است. این مقاله در پاسخ به سؤال «چگونه می توان نیازهای گرمایش و سرمایش ساختمان را از طریق یک سیستم واحد تأمین نمود؟» به معرفی روش ابداعی با عنوان «طراحی فضای شومینه با عملکرد بادگیر در فصول گرم سال» می پردازد. هدف پژوهش حاضر، افزایش بهره بیشتر از انرژی های پاک موجود در اقلیم هر منطقه نظیر باد برای تهویه و خنک-سازی و تأمین شرایط آسایش در فضاهای داخلی است. پژوهش حاضر از روش توصیفی و با هدفی کاربردی به توصیف طراحی تکنیک اجرایی ساختاری می پردازد. در یافته ها، جزئیات ابداعی این تکنیک بیان می شود که این طرح می تواند با استفاده از پتانسیل اقلیمی منطقه به شکل پایدار و با صرف کمترین هزینه انرژی نیاز گرمایش و سرمایش ساختمان را تأمین نماید. که در نتیجه منجر به بهینه سازی و صرفه جویی در مصرف انرژی و هزینه و نهایتاً کاهش آلودگی محیط زیست خواهد شد.
تأثیر مؤلفه های معماری حواس بر افزایش سطح مسیریابی و جهت یابی افراد کم توان در فضاهای ایستگاهی حمل ونقل ریلی (مطالعه موردی: ایستگاه مترو فرودگاه مهرآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
73 - 86
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف، بررسی و تبیین نقش مؤلفه های معماری مبتنی بر حواس، در مسیریابی– جهت یابی فضاهای ایستگاهی حمل ونقل ریلی، به عنوان رهیافتی درتسهیل این فرآیند برای افراد کم توان ، به روش توصیفی- تحلیلی، ازنوع همبستگی انجام گرفت. حوزه پژوهش ایستگاه های مترو تهران و جامعه آماری آن کاربران ایستگاه ها بود. نمونه پژوهش، ایستگاه فرودگاه مهرآباد و 246 نفر که به روش تصادفی هدفمند انتخاب شده اند. اطلاعات به دو صورت کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. مؤلفه هااز طریق بررسی و مرور مباحث نظری پیرامون مسأله پژوهش و مصاحبه حضوری و نیمه ساختارمند با20 متخصص، شناسایی واستخراج شدند. ابزارگردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته مصور بود. پرسشنامه، با ایجاد شرایط حسی خاص ( تحریک حواس پنج گانه کاربران) در محل ایستگاه نمونه اجرا شد. داده های گردآوری شده با روش آماراستنباطی(تحلیل مسیر) تجزیه و تحلیل شد.نتایج نشان داد مؤلفه های حرکتی بیشترین تأثیر را درتسهیل فرآیند مسیریابی- جهت یابی افراد کم توان داشته است.
تبیین مؤلفه های اساسی ساختار خانه های عرفی اردبیل در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷۸
۳۴-۱۹
حوزههای تخصصی:
خانه به عنوان یک واحد فرهنگی - اجتماعی محصول برهم کنش الگوهای مسکن و سکونت انسان است که در قالب الگوهای رفتاری (شیوه زندگی) و الگوهای فضایی - کالبدی نمود می یابد. تحقیق حاضر در جستجوی چگونگی نمودپذیری الگوهای مذکور در ساختار خانه های عرفی است. از همین رو، 15 خانه مربوط به طبقه متوسط و مردم عادی شهر اردبیل که از دوران اواخر قاجار و اوایل پهلوی به جای مانده اند، به عنوان نمونه های موردی انتخاب و با مراجعه به آن ها و انجام مصاحبه با ساکنین آن ها، سعی در بررسی موارد موردنظر شده است. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدلی جهت معرفی عوامل مؤثر در شکل گیری ساختار خانه های عرفی یا مردمی و تبیین ابعاد و ارتباطات میان مفاهیم و مؤلفه های دخیل در ساختار این خانه ها تعریف شده است. روش تحقیق حاضر کیفی و روش تجزیه وتحلیل داده ها، استدلال استقرایی و تحلیل تفسیری است. فرایند تحقیق در سه مرحله انجام شده است: در مرحله نخست، مبانی نظری تحقیق گردآوری و از آن چهارچوب نظری استخراج گردید. در چهارچوب نظری به نقش کلیدی عامل «انتخاب» به عنوان عامل انتقال مفاهیم از امکانات و قابلیت های محیط به معانی و الگوها تأکید شده است. در مرحله دوم به منظور سنجش چهارچوب نظری به دست آمده، تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس تحلیل الگوهای فضایی - کالبدی و نیز الگوهای رفتارهای جاری در سه سطح کلان، میانی و خرد خانه ها انجام و سپس مسیر شکل گیری ساختار خانه ها بر مبنای چهارچوب نظری ترسیم و عوامل زمینه ای مؤثر بر آن استخراج شد. در مرحله سوم مدل نهایی تحقیق، بر اساس داده های به دست آمده، ترسیم گردید. بر اساس نتایج تحقیق فرهنگ، جامعه، اقلیم و اقتصاد چهار عامل زمینه ای مؤثر در شکل گیری ساختار خانه های اردبیل به شمار می روند. همچنین عامل «انتخاب» موجب تولید معانی مرتبط با مسکن و سکونت، ازجمله عوامل زمینه ای شده است که از برهم کنش معانی، مؤلفه های فضایی - کالبدی اساسی ساختار خانه های عرفی اردبیل یعنی «انعطاف پذیری کالبدی و عملکردی»، «ملاحظات اقلیمی در خانه ها»، «شباهت ساختاری خانه ها» و «عدم تشخص و تمایز خانه ها» نمود یافته است.
تأملی در خاستگاه و چگونگی شکل گیری «دکوراسیون داخلی»، «طراحی داخلی»، و «معماری داخلی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود دو سده است که «دکوراسیون داخلی»، «طراحی داخلی»، و «معماری داخلی» در نامیدن تخصص هایی به کار گرفته می شوند که مربوط به سامان بخشی فضاهای داخلی است. با وجود اینکه ظهور این تخصص ها با تقدم و تأخر بوده است، امروزه هر سه در گفتمان آموزشی و حرفه ای مربوط به فضاهای داخلی حضور دارند، اما چگونگی شکل گیری آنها در نسبت با هم مناسباتی پدید آورده است که پرسش برانگیز و درخور تأمل است. هدف این پژوهش، فهم چگونگی نسبت میان ظهور این سه تخصص با تأمل در مبادی و مبانی شکل گیری آنهاست. بدین منظور، در این پژوهش ابتدا منشأ و خاستگاه شکل گیری هر یک از این تخصص ها در دو بستر حرفه و آموزش واکاوی شده است، سپس نسبت میان ظهور آنها مورد تحلیل قرار گرفته است. روش این پژوهش تحلیلی تفسیری و استدلال منطقی است. در یافته های این پژوهش، نحوه برهم کنش عوامل تأثیرگذار در شکل گیری دکوراسیون داخلی، طراحی داخلی، و معماری داخلی و چگونگی نسبت میان این سه تخصص به صورت یک مدل مفهومی تبیین شده است. از آنجایی که عمر اندکی از موضوعیت یافتن این تخصص ها می گذرد، در میان اهالی دانش و حرفه ابهام هایی در فهم چیستی و چگونگی آنها وجود دارد؛ این پژوهش به فهم دقیق تر این تخصص ها و روشن نمودن موقعیتشان نسبت به هم کمک می کند.
گونه شناسی مسکن روستایی شهرستان گرگان بر پایه الگوهای بومی ساختاری - کالبدی (نمونه موردی: روستای زیارت)
حوزههای تخصصی:
ﻣﺴکﻦ درﻧﻮاﺣی روﺳﺘﺎیی درﺑﺮآوردن ﻧیﺎزﻫﺎی اﺳﺎﺳی اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶ ویﮋه ای دارد. ﺑﺎ درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ کﺎرکﺮدﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع ﻣﺴکﻦ روﺳﺘﺎیی، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺗﺄﺛیﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ درﻧﺤﻮه ﺗﻐییﺮ و ﺗﺤﻮل آن دارای اﻫﻤیﺖ اﺳﺖ. ﻣﻌﻤﺎری روﺳﺘﺎیی ایﺮان ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺎﻫیﺖ کﺎرکﺮدی و ﭘﺎﺳﺨﮕﻮیی ﺑﻪ ﻧیﺎزﻫﺎی اﻧﺴﺎﻧی ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻫﺎی ﻣﺮدﻣی، ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺗﻮﻟیﺪی و ﻣﺤیﻂ زیﺴﺖ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای ﻫﻤﮕﻦ و ﻣﺘﺸکﻞ ﺑﺎ ﻫﻮیﺖ کﺎﻟﺒﺪی ﺧﺎص را ﺗﺸکیﻞ ﻣی دﻫﺪ کﻪ ﺗﺠﻠّی ﮔﺎه ارﺗﺒﺎﻃﺎت و کﺎرکﺮد ﻫﺎ و ﻧﻘﺶ ﭼﻨﺪ ﻋﻤﻠکﺮدی ﻓﻀﺎﻫﺎ اﺳﺖ. ﻃﺮح، ﺗکﻨﻮﻟﻮژی و ﺷیﻮه ﺳﺎﺧﺖ ﻣﺴکﻦ روﺳﺘﺎیی، اﺑﻌﺎد، ﺗﻨﺎﺳﺒﺎت، ﻣﻘیﺎس و اﻧﻄﺒﺎق ﺑﺎ ﺷﺮایﻂ درون و ﺑیﺮون واﺣﺪ ﻣﺴکﻮﻧی ﻫﻤﻪ و ﻫﻤﻪ از ﻣیﺰان ﺗﺄﺛیﺮ و ﺗﻘﻮیﺖ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧی ﺑﺎ اﻣکﺎﻧﺎت و ﺷﺮایﻂ ﻣﺤیﻂ ﻃﺒیﻌی و اﻟﺰاﻣﺎﺗی ﺣکﺎیﺖ داردکﻪ ﺑﺼﻮرت ﺗﺠﺮﺑی و در ﻃﻮل زﻣﺎن ﺑﻪ ﺻﻮرت اﺻﻮل، ﻣﻌیﺎرﻫﺎ و کﻤیﺖ ﻫﺎیی در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻓﻀﺎیی ﻣﺴکﻦ ﺑﺮوز یﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﺪف از پژوهش حاضر ﺑﺮرﺳﯽ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎی ﻣﻌﻤﺎری و ﺳﭙﺲ ﺗﺤﻠﯿﻞ واﺣﺪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ روﺳﺘﺎی زیارت اﺳﺖ. ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮی ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﻘﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﻣﺤﯿﻂ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﺤﻠّﯽ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﺤﯿﻂ روﺳﺘﺎﯾﯽ در ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی واﺣﺪﻫﺎی ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ. ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺘﺪﻟﻮژی از ﻧﻮع ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﻮده و از ﻧﻮع ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﯿﺪاﻧﯽ- ﺗﻄﺒﯿﻘﯽ اﺳﺖ. ﮔﺮدآوری داده ﻫﺎ ﺑﻪ دو روش ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای و ﭘﯿﻤﺎﯾﺸﯽ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﭘﺎره ای از اﻃﻼﻋﺎت ﻻزم، ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻪ ﺻﻮرت اﺳﻨﺎد ﻣﮑﺘﻮب ﮔﺮدآوری ﺷﺪ و ﺳﭙﺲ ﻃﯽ ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﻣﯿﺪاﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺨﺘﻠﻒ روستای زیارت، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﮔﺮدآوری ﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎری از آﻧﻬﺎ ﭘﺲ از ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮرﺳﯽ ﻫﺎی ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ، ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﺷﺪﻧﺪ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﮐﻠﯽ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ ﺳﺎﺧﺘﺎری و ﺗﯿﭗ ﻟﻮژی ﻣﻌﻤﺎری ﺑﻮﻣﯽ روستای مورد نظر ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺑﺎﻓﺖ و ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی آن ﺑﺮ اﺳﺎس زﻣﯿﻦ، ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻓﻀﺎﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻣﺴﮑﻦ روﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﯿﺸﺖ ﺧﺎﻧﻮاده، ﻋﻮاﻣﻞ اﻗﻠﯿﻤﯽ و وﺿﻌﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻣﺮدم، ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
شناسایی و تحلیل جزءبازارهای مسکن در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۷۹
۴۶-۳۳
حوزههای تخصصی:
مطالعه بازار مسکن در سطح ملی، لزوماً نشان دهنده ویژگی های این بازار در سطح مناطق نیست. ازاین رو مفهوم بازارهای فرعی یا جزءبازارهای مسکن1 توسط محققان حوزه مسکن مطرح شد. جزءبازارهای مسکن، مجموعه ای از واحدهای مسکونی هستند که به شکلی منطقی، از ویژگی های مشابهی برخوردارند و درعین حال مشابهت کمتری با واحدهای مسکونی در سایر جزءبازارها دارند. شناخت بازار مسکن در قالب بازارهای فرعی، امکان درک و تحلیل بهتر، پیش بینی و تخمین دقیق تر قیمت مسکن و سیاست گذاری مطلوب تر را ممکن می سازد. در این مقاله شناسایی و تحلیل فضایی جزءبازارهای مسکن در مناطق 22گانه کلان شهر تهران با استفاده از 22 متغیر موردتوجه قرار گرفته است. نتایج دو مرحله تحلیل عاملی روی متغیرهای تعیین کننده جزءبازارهای مسکن، متشکل از 11 متغیر ساختار مسکن و 11 متغیر ویژگی های طرف عرضه و تقاضای مسکن، ارتباط معنادار 21 متغیر را نشان می دهد. این متغیرها به 6 عامل قیمت و مالکیت مسکن، توانایی تأمین مسکن، عرضه زمین و مسکن، ویژگی فضایی - مکانی، ویژگی زیست محیطی و وضعیت رفاهی خانوارها تبدیل شده اند. سپس با تحلیل خوشه ای و بر اساس عوامل استخراج شده، مناطق تهران به 5 جزءبازار مسکن تقسیم شده اند. مقایسه میانگین متغیرها در جزءبازارهای مختلف، تفاوت فاحش بین آن ها را روشن می کند. به طوری که میانگین قیمت هر مترمربع زمین مسکونی و هر مترمربع زیربنای مسکونی در جزءبازار 1، به ترتیب 7/5 و 3/4 برابر جزءبازار 5 است. شاخص های مکانی نیز تفاوت های قابل ملاحظه ای را بین بازارهای فرعی نشان می دهند. به نظر می رسد تفاوت در سطح امکانات و خدمات از عوامل تعیین کننده قیمت مسکن در مناطق شهر تهران است. جزءبازارهایی که از قیمت مسکن بالاتری برخوردارند، امکانات و خدمات بالاتری به خود اختصاص داده اند. بنابراین با یک سیاست یکسان نمی توان برای همه مناطق برنامه ریزی نمود و باید تفاوت ویژگی های مسکن در جزءبازارها را موردتوجه قرار داد.
آسیب شناسی مدیریت روستایی از دیدگاه مردم در روستاهای ناحیه مرکزی استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸۰
۱۲۶-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
مدیریت روستایی مجموعه ای از دانش، اطلاعات، فنون و مهارت هایی است که با هنر مدیریت، عمل برنامه ریزی را به منظور دستیابی به توسعه روستایی را سامان میدهد. بررسی این سابقه از یک سو حاوی نکات قابل توجه در روش های اداره روستاها است و از سوی دیگر متأثر از تجربیات گذشته است که چالش های گوناگون را به ویژه برای استفاده در آینده روشن می سازد. مدیریت روستایی از ارکان اصلی و جدانشدنی توسعه روستایی است؛ زیرا در نبود مدیریت سازمان دهی شده در نواحی روستایی، برنامه های توسعه نیز با مشکلات بی شماری مواجه خواهد شد. مدیریت روستایی در ایران ، با توجه به تغییر شرایط و مقتضیات زمانی و ساختارهای قبلی سنتی اعمال مدیریت در مناطق روستایی نتوانسته است مشکلات را حل کند و از طرفی، ساختار مدیریت جدید روستایی به ویژه از دهه 1970 به بعد که مبتنی بر مشارکت مردم در امور و برنامه ریزی از پایین به بالا است، به دلایل متعدد ازجمله بومی نشدن و مداخله گسترده دولت به طور کامل نهادینه نشده تا بتواند مشکلات روستاهای امروزی را برطرف سازد. در حال حاضر مدیریت روستایی در ایران با مسائل و مشکلاتی مواجه است که نیازمند توجه از سوی مسئولین و سیاست گذاران است. این چالش ها را می توان در مواردی مانند عدم تبیین مبانی تئوریک، فقدان مدیریت واحد روستایی، نبود منابع مالی پایدار،کم رنگ بودن مشارکت مردم محلی، وضعیت آموزش نیروی انسانی، دسترسی به تجهیزات، ابزارها و تأسیسات جستجو نمود. بر این اساس در مقاله حاضر ضمن ارائه شمای کلی از تحولات ساختار مدیریت روستایی، به بررسی آسیب شناسی سیستم مدیریت روستایی در روستاهای اردبیل پرداخته شده است. روش تحقیق پژوهش توصیفی - تحلیلی است و در جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای، اسنادی و پایگاه های اطلاع رسانی استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد مدیریت جدید روستایی با توجه به نو پا بودن نیازمند مدیران کارآمدی است که بتوانند با تکیه بر اراده مردم و حفظ ساختار اجتماعی و ارتباط رسمی و منطقی با دولت، ضامن برقراری ارتباط پایدار، دو سویه مردم و حکومت بوده و بخشی از وظیفه مدیریت و تحول در جامعه را بر عهده داشته باشند.
تبیین و سنجش شاخص های مکانی – فضایی تاب آوری شهری در مواجهه با سیلاب؛ مطالعه موردی: شهر بابلسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۷
50 - 69
حوزههای تخصصی:
امروزه دیدگاه غالب از تمرکز بر روی صرفاً کاهش آسیب پذیری به افزایش تاب آوری در مقابل سوانح تغییر پیدا کرده است. هدف از پژوهش حاضر تبیین شاخص های مکانی – فضایی تاب آوری شهری در مواجهه با سیلاب در شهر بابلسر می باشد. روش شناسی تحقیق کیفی مبتنی بر تحلیل مضمون است و جامعه آماری در بخش کیفی و کمی را مدیران دارای سوابق دانشگاهی و اجرایی و کارشناسان شهری تشکیل داده اند. حجم نمونه در بخش کیفی با رسیدن به اشباع نظری (معادل 15 نفر) بوده و در بخش کمی حجم نمونه 30 نفر از کارشناسان و متخصصان در شهر بابلسر که در زمینه سیلاب و مسائل مرتبط به شهر متخصص بوده اند را شامل شده است. پس از تبیین شاخص ها، با استفاده از آزمون فریدمن در نرم افزار SPSS شاخص های حاصل اولویت بندی شده و با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای، شهر بابلسر از لحاظ تاب آوری مکانی – فضایی مورد سنجش قرار گرفت. یافته های حاصل از بخش کیفی و مطالعات نظری نشان داد که معیارهای تاب آوری مکانی – فضایی شامل تنوع، ارتباط، افزونگی، استحکام و مدیریت بحران بوده است. نتایج حاصل از بخش کمی به لحاظ اولویت بندی شاخص ها نشان داده است که شاخص حرائم شهری در اولویت اول، شاخص مقاومت سیستم ساخت راه ها و پل ها در اولویت دوم واقع شده اند. همچنین نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه ای نشان داده است که تاب آوری مکانی – فضایی شهر بابلسر در مواجهه با سیلاب با میانگین 3.60 و ارزش t ، 3.09 در وضعیت مناسبی بوده که نشان از تاب آوری نسبتاً بالای شهر بابلسر در برابر سیلاب می باشد.
تبیین مؤلفه های موثر بر ادراک عدالت در معماری بناهای مسکونی معاصر ایران (مطالعه موردی: بناهای مسکونی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدالت با مفاهیمی مانند حقوق، انصاف، آزادی، برابری و غیره همراه است، رویکردها به مفهوم عدالت در جوامع و در زمان های مختلف از دیدگاه های ایدئولوژیک متفاوتی پیروی می کنند، که گاهی بایکدیگر متفاوت و متضاد هستند. با وجود تاکیدی که در سطح جامعه بر مفهوم عدالت و لزوم تحقق آن وجود دارد، کمتر به این مفهوم پرداخته شده است که بناهای مسکونی چه نقشی بر ادراک عدالت افراد دارند. شهر تهران، به عنوان پایتخت ایران از دهه های گذشته دچار نابرابری در گسترش، توزیع خدمات و امکانات در مناطق مختلف شهری بوده است، که حاصل آن جدایی گزینی اقشار و طبقات مختلف اقتصادی-اجتماعی در مناطق مختلف شهری است. این تحقیق بر آن است، نقش مؤلفه های موثر بر ادراک عدالت شهروندان، به واسطه معماری بناهای مسکونی را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به ماهیت پژوهش از نوع ترکیبی و بر اساس ماهیت روش در بخش اول از نوع کیفی و در بخش دوم از نوع کمی است و در تجزیه و تحلیل داده ها از روش های تحلیل محتوا، روش دلفی و پیمایشی استفاده شده است. مفاهیم حاصل از پژوهش و نقش آن ها بر ادراک عدالت افراد به دو دسته مؤلفه های عینی و ذهنی تقسیم گردید. یافته های پژوهش نشانگر آن است که برداشت همه ی افراد از مفهوم "عدالت" یکسان نیست و از نظر هر فرد تعریف متفاوت دارد. بنابراین، ادراک عدالت در همه افراد یکسان نیست، ولی همه ی افراد به زمینه ها و عوامل مشترکی در معماری بناهای مسکونی که در ادراک عدالت تاثیرگذار هستند، معتقدند. در نتیجه اولویت تاثیر گذار بودن هر یک از مؤلفه ها بر ادراک عدالت افراد، با توجه به عوامل زمینه ای از قبیل سن، جنسیت، تاهل، وضعیت اشتغال و درآمد، تحصیلات و محل سکونت افراد در بین شهروندان متفاوت می باشد بر این اساس مهم ترین شاخص های ذهنی مرتبط با مسکن و موثر بر ادراک عدالت به ترتیب احساس امنیت، توجه به آرامش و رعایت حقوق فردی و حقوق همسایگی است و در بررسی وضعیت شاخص های عینی عدالت نیز به ترتیب: تطابق با نیازهای انسانی و معلولین، مقیاس بنا، استواری بنا می باشند.
تبیین مدل دیالکتیک و متوازن دوپارگی حفاظت – توسعه محدوده های شهری کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
127-143
حوزههای تخصصی:
تعارض در دوپارگی حفاظت - توسعه، یکی از چالش های اساسی در مواجهه با محدوده های شهری کهن است که از یک سو موجب تخریب ارزش های میراثی و از سوی دیگر، مانع تحقق اهداف توسعه شده و فرسودگی محدوده های شهری کهن را به همراه داشته است. هدف اصلی این پژوهش تبیین مدل دیالکتیک و متوازن حفاظت – توسعه محدوده های شهری کهن است که در پی آن دو هدف فرعی نیز دنبال می شود 1) تبیین دو انگاره حفاظت و توسعه در مواجهه با محدوده های شهری کهن. 2) واکاوی ریشه های شکل گیری تعارض های عقلی و ارائه چارچوب و روش عقلانی فهم و رفع تعارض دوپارگی حفاظت - توسعه. پژوهش از نوع بنیادی است که با روش تحلیل محتوای کیفی و راهبرد استدلال و استنتاج منطقی، در سطح هستی شناختی از طریق واکاوی متون فلسفی به درک بنیادین چیستی «ارتباط» حفاظت و توسعه می پردازد و در سطح معرفت شناختی از طریق بازخوانی تحلیلی نظریه ها، مولفه های موثر در بازشناخت دوپارگی حفاظت – توسعه تبیین شده است. محصول نهایی پژوهش تبیین مدل دیالکتیک و متوازن حفاظت – توسعه محدوده های شهری کهن است. یافته های پژوهش در سطح نظری شامل بازتعریف مفاهیم حفاظت و توسعه و تبیین ارتباط آن ها است و بیانگر این واقعیت است که حفاظت و توسعه ارتباطی دیالکتیک و متوازن با یکدیگر دارند و تعارض آن ها می تواند باعث تعامل، هم افزایی و ارتقای آن ها شود. هدایت نیروی تعارض و عدم توزان در جهت ارتقا، مستلزم بازشناسی ارتباط حفاظت – توسعه و ارائه صورت بندی جدید از آن در قالب یک مدل است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حفاظت و توسعه در ذات و غایت یکپارچه و متوازن هستند و تعارض و عدم توازن میان آن ها ناشی از درک ناقص و بلاواسطه این مفاهیم است؛ مواجهه دیالکتیک و متوازن دو انگاره، ضمن بازتعریف آن ها، به دلیل هم افزایی، منجر به ارتقای آن ها در قالب یک کلیت برتر می شود.
بازنماییِ کارکرد اجتماعیِ عزاداریِ امام حسین (ع) در معماری حسینیه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کالبد هر اثر معماری متأثّر از روحی است که شرایط طبیعی، اجتماعی، سیاسی و ... بدان می دمد. لذا در یک زمان واحد در جوامع مختلف شاهد ویژگی های کالبدی متفاوت برای بناهایی با کارکرد یکسان هستیم. بررسی میزان و چگونگی تأثیر هر یک از این عوامل می تواند منجر به درک بهتر از علل شکل گیریِ گونه خاصی از بنا، ویژگیهای خاص و وقوع تحولات فرمی و کارکردی در آن شود. حسینیه ها به عنوان گونه ای از فضای جمعی برای برگزاری آیین عزاداریِ امام حسین و سیر تحولات کالبدیِ آنها در ایران موضوع اصلیِ این مقاله قرار گرفته اند. در این راستا تلاش شده تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که تاثیر کارکرد اجتماعی-سیاسیِ آیین عزاداریِ امام حسین در ایران، در تحولات کالبدی-فضاییِ مکان های برگزاریِ این آیین به خصوص در شهرهای مرکزی ایران (اقلیم گرم و خشک) چیست؟ این مقاله رویکردی کیفی دارد که فنِّ گردآوریِ داده های آن بررسیِ اسناد و مشاهده است. پژوهش از نظر شیوه تحلیل داده ها نیز یک پژوهش تاریخی محسوب می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد همانطور که کارکرد اجتماعیِ آیین عزاداریِ امام حسین در ایران از آغاز تا پایان حکومت قاجار در چهار مرحله، دچار تحولاتی بنیادین شده ، مکان برگزاری این مراسم و کالبد معمارانه آن نیز تحت تاثیر کارکرد اجتماعیِ مراسم، دچار تحولاتی اساسی گشته است.
ارزیابی نقش جهت گیری، نوع مصالح و اجرای نمابر مصرف انرژی ساختمان های مسکونی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
81 - 92
حوزههای تخصصی:
غالب ساختمان های امروزی به علت نداشتن طراحی اقلیمی، ناگزیر از مصرف بالای انرژی جهت تهویه، گرمایش، سرمایش، روشنایی و آسایش حرارتى هستند. این پژوهش به این سؤال پاسخ می دهد که در بین مصالح و جزییات اجرائی رایج نماسازی در شهر تهران، حالت بهینه در کاهش مصرف انرژی ساختمان های مسکونی چیست و تأثیر جهت گیری نما در مصرف انرژی ساختمان های مسکونی چقدر است. به این منظور، شبیه سازی با نرم افزار Energy plus v8.6 جهت تحلیل حرارتی و مصرف انرژی ساختمان انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در میان 13 نوع نمای رایج، بهترین مصالح نما در میان مصالح متداول، آجر و پانل بتنی و بهترین نحوه اجرا، اجرای خشک این مصالح می باشد. واحدهای جنوبی کمترین مجموع بار سرمایشی و گرمایشی مصرفی رادارند و بعدازآن به ترتیب واحد های شرقی (16% بیشتر از واحدهای جنوبی)، غربی (15 تا 17% بیشتر واحدهای جنوبی) و شمالی (18 تا 20% بیشتر از واحدهای جنوبی) قرار دارند.
Assessment of Thermal Comfort in Vernacular Buildings in the Cold and Mountainous Region (Case S tudy: Hamadan, Iran)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۲, Issue ۱ - Serial Number ۴۳, Winter ۲۰۲۲
55 - 70
حوزههای تخصصی:
The vernacular architecture of cities with old civilizations like Hamadan, located in a cold and mountainous area, s tems from centuries of optimizing material use, cons truction techniques, climate considerations, and the leas t use of fossil fuels to provide residents comfort. This region represents a specific type of dwelling that is a spectacular example of its climate conditions and compatible with its surrounding environment. This s tudy aims to inves tigate the geometric conformation of Hamedan houses and elicit the proper sugges tions to provide comfort conditions. To reach these goals, 15 houses located in the old dis tricts of Hamadan belonging to three different his torical eras were selected. Then, according to Mahoney's Table, Evan's index, Pen warden graph, and climate consultant software thermal comfort factors were assessed and calculated to compare elicited design s trategies with typology. These attributes to architectural s trategies for this region like southeas tern orientation, medium-sized windows, thick outdoor and indoor walls, thick insulation with sufficient temporary heating equipment, the high heat capacity of materials, compact urban texture and planning, protection agains t intensive wind aimed to provide comfort conditions. Then these methods were compared whit three eras' houses to illus trate how much compatibility was there practically, which eventually reduced in each of them.
واکاوی انتقادی مفهوم تاب آوری شهری از دیدگاه مناسبات قدرت نهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
39 - 65
حوزههای تخصصی:
بیان مساله: مفهوم تاب آوری یکی از مفاهیم تقریبا جدید در عرصه برنامه ریزی شهری می باشد که از بستر علوم اکولوژیکی وارد این عرصه شده است. غلبه رویکرد توصیفی در تحلیل این موضوع که ناشی از ذات محافظه کارانه و غیرسیاسی مفاهیم با پیش زمینه اکولوژیکی می باشد، مساله اصلی در کاربرد آن در سیستم های مختلط اجتماعی و اکولوژیکی مانند نواحی شهری می باشد. هدف : هدف مقاله ارائه تحلیلی مفهوم تاب آوری شهری از دریچه روابط و مناسبات قدرت نهادی است تا از این طریق بتوان به چالش های مفهومی آن از بعد سیاسی دست یافته و دیدگاه کامل تری از آن را که تناسب بیشتری با خصوصیات نواحی شهری داشته باشد، ارائه کرد. روش: روش پژوهش حاضر به صورت تحلیلی محتوا و بر مبنای داده های ماخذوه از اسناد کتابخانه ای می باشد. یافته ها: اصلی ترین یافته تحقیق، تبیین ابعاد مختلف تحلیل سیاستی تاب آوری شهری و استخراج جهتگیری های سیاسی این مفهوم می باشد. در این راستا ارتباط متقابل بین تاثیر اهداف تاب آوری بر روی سیاست های قدرت نهادی از یک سو و تاثیر جریان سیاست گذاری های عمومی بر اهداف مذکور در نظر گرفته شده و مجموعه ای از معیارها و شاخص های تحلیل سیاستی تاب آوری ارائه شده است. نتیجه گیری: انتخاب دیدگاه اجتماعی به عنوان راه حلی در راستای تضعیف چالش های ناشی از تسلط رویکرد وحدت گرایانه موجود در تعاریف تاب آوری است. در این راستا و با انتخاب روابط و مناسبات قدرت نهادی به عنوان دیدگاه اجتماعی منتخب مقاله، چارچوب تحلیل سیاستی تاب آوری ارائه شده است. نکات برجسته: انتخاب دیدگاه روابط و مناسبات قدرت نهادی به عنوان مرجع اصلی سیاست گذاری در نواحی شهری، با هدف جلوگیری از تقلیل گرایی موضوع و غیرسیاسی کردن مفهوم تاب آوری شهری به عنوان نکته اصلی این مقاله محسوب میشود.
بررسی ادراکات طبیعت در باغ تاج آباد نطنز از منظر اکولوژیک ادراک
حوزههای تخصصی:
باغ ایرانی را می توان یکی از شاخص ترین و بهترین الگوهای منظرسازی در ایران دانست که حاصل تعامل میان انسان در مواجهه با طبیعت می باشد؛ زیرا که تعامل شکل گرفته بین انسان و طبیعت منجر به تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر می گردد. هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط بین تحریک حواس، ادراکات و هندسه باغ ایرانی می باشد. در حقیقت سه عامل اساسی انسان، محیط و روابط بین انسان و محیط موردبررسی قرار می گیرد تا چگونگی کنش و واکنش و تأثیرگذاری هریک را بر دیگری مشخص کند. روش شناسی در پژوهش حاضر به صورت کیفی و با رویکردی قیاسی به ارائه ی ساختار کلی از یک نمونه جز که همان باغ تاج آباد نطنز است، به بیان مبانی نظری کلی برآمده از ادراکات محیط و روان شناسی مربوط به آن می پردازد. روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت مشاهده میدانی و استفاده از اسناد کتابخانه ای می باشد. نتیجه ی حاصل گردیده بیان گر این موضوع است که باغ ایرانی به مثابه یک کل، محصول پیوستگی مؤلفه هایی است که هریک به تنهایی معنا و مفهوم خاصی را به مخاطب القا نمی کنند و هم نشینی این عناصر و مؤلفه ها در کنار یکدیگر مفهوم باغ ایرانی را شکل می دهد. ازاین رو در بازآفرینی باغ ایرانی در محیط کالبدی زندگی ازجمله در شهرهای معاصر باید توجه فزاینده ای به فرآیند ادراکی آن توسط انسان امروزی گردد، زیرا در این صورت می توان به نیازهای انسان معاصر پاسخ مناسبی داد که در گام نخست موجب ارتقاء بهداشت روان جامعه گردد و در گام بعدی به پیوند حیطه معنا بیانجامد و اسباب خودشکوفایی فردی را فراهم آورد.
پدیدارشناسی آموزه های شعر حافظ در فرایند یادگیری معماری براساس رویکرد ون منن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم اسفند ۱۴۰۱ شماره ۱۱۷
74 - 59
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: ساختار آموزش معماری امروز و آموزه های ارائه شده در این نظام بیشتر به چگونگی ساخت کالبد معماری (محوریت کالبد) و آفرینشگری اثر معماری کوشیده که این موضوع منجر به اقتدار اَبَرهای ساختگی و خودشیفتگی انسان معاصر شده است. معماری پدیده ا ی محلی است که ذات و ریشه آن را بایستی در انسان محلی و تجربه های زیسته آن جست و جو کرد. از این رو این پژوهش به دنبال پاسخ به چیستی آموزه های زیست شده شعر حافظ و پدیدارشناسی تأثیر این تجربه ها در فرایند یادگیری معماری است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش شناخت و بازاندیشی تجربه های زیست شده انسان در ارتباط با خوانش شعر حافظ جهت ارتقاء آموزه های انسان ساز در فرایند یادگیری معماری است.روش پژوهش: به لحاظ مطالعات انسانی به کار رفته، این تحقیق، پژوهشی کیفی است که با روش پدیدارشناسی و رویکرد ون منن (توصیفی- تفسیری) یکی از جریان های فکری در حوزه تعلیم و پرورش انسان؛ کوشیده است با عنایت به تجربه های زیست شده انسان در عالم شعر حافظ از طریق افرادی که با ادبیات و شعر حافظ آشنایی دارند به عنوان مشارکت کنندگان تحقیق به جست و جوی آموزه های درونی و ذهنی بپردازد. در روند پژوهش 18 آموزه اصلی از طریق مصاحبه با هشت نفر از متخصصین فلسفه، ادبیات، علوم انسانی و معماری که دارای تجربه زیست شده در عالم شعر حافظ بوده استخراج و سپس به کمک نرم افزار مکس کیودا ( MAXQDA) مضامین اصلی افقی سازی و جمع بندی شده است.
نتیجه گیری: شعر حافظ به عنوان «فضای میانجی» پدیده ای است که هم به جنبه های ساخت انسان می کوشد و هم تکنیک های برقراری روابط گسترده با دیگر پدیده ها را ارائه می دهد. نتیجه این پژوهش در قالب مدل نهایی (دایره مینا) به معنای پالایشگری انسان و خود درمانی جهت تغییر نگرش سلطه جویانه پدیده های ایستا، چگونگی تعلیم انسان و نگارش معماری از طریق تجربه های زیست شده حافظ با زبان استعاری ترسیم شده است.
تحلیل نظام شکلی و فضایی الگوی خانه های بومی در روستای پلکانی سرآقاسید در استان چارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوهای بومی خانه در روستاها، گنجینه ای غنی از هویت، فرهنگ، آداب ورسوم و شناسنامه معماری هر مرزوبوم است که با مطالعه آن ها می توان به ریشه های فرهنگی و ارزش های حاکم بر جوامع مختلف پی برد. طی سالیان اخیر پژوهش های مختلفی پیرامون تحلیل نظام های معماری خانه های بومی روستایی در سطح کشور انجام گرفته؛ این در حالی است که سهم روستاهای پلکانی از این مطالعات بسیار اندک بوده است. روستای سرآقاسید از توابع شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری یکی از روستاهای پلکانی در کشور است که علی رغم تغییرات گسترده ای که در سیمای کالبدی روستاها در حال انجام است، بافت کالبدی این روستا کماکان مصون مانده است. همین امر سبب شد تا در پژوهش حاضر، الگوهای معماری بومی در این روستا مورد تدقیق قرار گیرد و نظام های فضایی، عملکردی و سازه ای آن تحلیل گردد. روش مورداستفاده در این پژوهش توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مشاهدات میدانی نگارندگان در سطح روستا است. نتایج پژوهش نشان داد که شیب زمین مهم ترین عامل در شکل گیری الگوهای مسکن این روستا است. به این ترتیب که وجود شیب های مختلف، ساخت طبقاتی ابنیه را ممکن ساخته است. همچنین به دلیل سرما و برودت هوا، ساخت فضاهای دستکند جهت استفاده از ظرفیت گرمایی زمین یکی از روش های ساخت در این روستا به شمار می رود. به لحاظ فرهنگی اجتماعی نیز خانه های روستای سرآقا سید به دو دسته شامل خانه های دارای واحد همسایگی و خانه های فاقد واحد همسایگی قابل دسته بندی هستند که آنچه باعث تعریف واحد همسایگی در نظام این خانه ها می شود، وجود «پیش تو» در مقابل خانه است. همچنین خانه ها ازنظر ساختار فضایی از نوعی الگوی سلسله مراتبی برخوردار هستند که به صورت خطی از معبر به عنوان حیاط تا فضای دستکند به عنوان بخش اندرونی خانه امتداد یافته است.
بررسی راهکارهای موثر کاهش مصرف انرژی در بناهای مسکونی انرژی کارا
حوزههای تخصصی:
باتوجه به آگاهی روز افزون بشر از بحران های زیست محیطی، کاهش ذخایر سوخت های فسیلی و انتشار گازهای دی اکسید ناشی از ساخت و سازهای بی رویه، معماران را به ساخت و ساز برپایه اصول پایداری و کاهش مصرف انرژی سوق داده است. در حال حاضر بسیاری از کشورها از راهکارهای موجود در معماری انرژی کارا به جهت کاهش مصرف انرژی درساختمان ها بهره می بردند. با این حال معماری انرژی کارا به تنهایی در کاهش مصرف انرژی کافی نمی باشد و بایستی ارتباط انسان با طبیعت بیشتر گردد. با توجه به اینکه فاصله میان انسان و طبیعت روز به روز در حال افزایش می باشد، می بایست از راهکارهای بهره گرفت که با طبیعت ارتباط بیشتری برقرار کند. هدف این پژوهش مطالعه پیرامون راهکارهای موثر کاهش مصرف انرژی در بناهای مسکونی می باشد زیرا اگر طراحان و معماران این راهکارها را در بخش های مختلف ساختمان ها استفاده کنند، می توان گامی بنیادی در زمینه بهینه سازی مصرف انرژی برداشت. این مقاله با توجه به موضوع کلی و ماهیت آن، از نوع مطالعات کاربردی بوده و به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. کلیه داده های تحقیق به روش گردآوری کتابخانه ای- اسنادی (مقالات، پایان نامه ها، کتب، طرحهای پژوهشی) می باشد و برخی از راهکارها با استفاده از نرم افزار climate consultant معرفی شده است. در انتها این نتیجه حاصل شد که می توان با رعایت راهکارهای موثر و متناسب با اقلیم منطقه، مصرف انرژی را در بخش ساختمان های مسکونی کاهش داد و گامی اساسی در بهینه سازی مصرف انرژی در کشور برداشت.
چگونگی برقراری تعادل میان مفاهیم (( خلوت و تعامل )) در طراحی مجتمع های مسکونی
حوزههای تخصصی:
از میان فضاهایی که انسان در آن حضور می یابد، خانه، فضایی است که به طور روزمره از آن تأثیر می گیرد و بر او تأثیر می گذارد. همچنین انسان همواره دارای دو بعد فردی و اجتماعی است ، از این رو مفاهیم خلوت و تعامل با دیگران تاثیرگذارترین عوامل در طراحی خانه های مسکونی به شمار می روند . خلوت از مهمترین ویژگی های خانه است و هر فرد برای رسیدن به آرامش نیازمند محیطی برای خلوت با خود و دور از مزاحمت بیگانگان و تعرض آن ها به فضای شخصی فرد است اما اگر در میزان بهره گیری از آن افراط کنیم منجربه انزوا و گوشه گیری در افراد می شود. علی رغم نیاز انسان به سکوت ، سکون و آرامش نباید فراموش کرد که اساسا انسان موجودی اجتماعی و نیازمند به ارتباط و تعامل با همنوعان خود بوده و لازم است به بهترین نحو با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کند. بنا براین طبق مطالب گفته شده برقراری تعادل در خلوت و تعامل اجتماعی امری ضروری است که به وسیله عناصر کالبدی و در بستر فردی و اجتماعی هر جامعه و مبتنی بر ارزش های فرهنگی آن میسر می شود . حال این پرسش مطرح می شود که تعادل میان مفاهیم خلوت و تعامل در فضاهای مسکونی چگونه می تواند محقق گردد و امروزه در طراحی مجتمع های مسکونی با استفاده از چه اصولی به این مفاهیم موثر پرداخته می شود ؟ هدف این پژوهش ، دستیابی به اصول و مبانی طراحی معماری و ارائه راهکار هایی جهت برقراری تعادل در مفاهیم خلوت و تعاملات ساکنین مجتمع های مسکونی میباشد که در نتیجه باعث افزایش احساس رضایتمندی و پویایی ساکنین مجتمع ها می شود. این تحقیق از نظر رویکرد از نوع کیفی می باشد چرا که در این پژوهش بررسی اطلاعات مورد نظر بیشتر از نوع مفهومی است و مقولات کیفی مورد بررسی قرار می گیرد . روش تحقیق اصلی این پژوهش توصیفی و تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات با استفاده از مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته و ادبیات و مبانی نظری در زمینه خلوت فردی و تعاملات اجتماعی تبیین گشته است.