فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۸۱ تا ۳٬۹۰۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
121 - 129
حوزههای تخصصی:
انذار و تبشیر ابزارهایی برای راهنمایی انسانهاست که در کتب مقدس به آن اشاره شده است. در هر دوره ای این ابزار به نحوه های مختلف همچون سرگذشت اقوام و پیامبران به کار برده شده است. یکی از این نمونه ها، سرگذشت یونس پیامبر(ع) است که در قرآن و انجیل با قدری اختلاف در روایت، به آن اشاره شده است. در نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع این سرگذشت، بخشی از روایت برجسته شده است. نگاره های اسلامی بیشتر بخش پایانی و نگاره های مسیحی بیشتر بخش ابتدایی آن را به تصویر کشیده اند. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر نگاره های اسلامی و مسیحی، با توجه به مفاهیم انذار و تبشیر و بر مبنای آرای شمایل نگارانه ی پانوفسکی با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی، به دنبال پاسخ گویی به این پرسش ها است: وجوه شباهت و تفاوت نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع حضرت یونس (ع)، در ارتباط با مفهوم انذار و تبشیر چیست؟ دلیل تاکید نگاره های اسلامی و مسیحی بر بخش خاصی از سرگذشت حضرت یونس(ع) چیست؟ از نتایج پژوهش می توان به هم پوشانی خوانش نگاره ها با مراحل سه گانه ی تفسیر اثر هنری پانوفسکی اشاره کرد و همچنین، در نگاره های اسلامی و مسیحی از هر دو مفهوم انذار و تبشیر، اما به گونه ای متفاوت، استفاده شده است.
نقشِ توصیف در گفتارِ «شخصیت های بی نام» در تراژدی های یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیف[i] در تراژدی های یونان باستان جایگاهی مهم دارد و هسته داستانی وپیرنگ غالب این تراژدی ها، علاوه بر آنکه بر بنیاد کنش و گفتار قهرمانان شکل می گیرد، بر اساسِ توصیف نیز استوار گشته است. یکی از انواع شخصیت هایی که در تراژدی های یونان باستان نقش مهمی ایفا می کند، «شخصیت بی نام 2[ii] » است که در زمره اشخاصِ فرعی تراژدی جای دارد و تراژدی نویسان معمولاً برای آنها نامی برنگزیده اند و از آنها با عناوین کلی، مانند پیک، مربی، دایه، نام می برند. هدف از این پژوهش، کشفِ شیوه های پیشبرد پی رنگِ تراژدی، توسط گفتار[iii] ِتوصیفیِ «شخصیت های بی نام»، در گزیده ای از تراژدی های آیسخولوس[iv]، سوفوکل[v] و اوریپید[vi] است. پرسش اصلیِ این است که «شخصیت بی نام»، چگونه و با چه الگویی در به کاربردنِ توصیف، در بازآفرینی روایت دراماتیک تراژدی ها از روایت اسطوره ای، نقش ایفا می کند؟ پژوهشِ حاضر، به شیوه ای توصیفی- تحلیلی، با ترسیم جدول در طبقه بندیِ انواع توصیف از زبان «شخصیت های بی نام»، به نتیجه می رسد که شخصیت های بی نام اگرچه در تراژدی نقش فرعی بر عهده دارند، اما در پیشبرد پی رنگِ روایت دراماتیک، نقشی اساسی و غیر قابل حذف دارند و گاه، مهم ترین نقاط عطف در نمایشنامه ها، مثل ترغیب شخصیت اصلی به عمل، یا آوردن خبر مرگ شخصیت های اصلی و یا آشکار ساختن راز و مانند اینها بر عهده آنها است.
معرفی و مطالعه گونه (ژانر) قطعه در سنت آهنگسازی موسیقی کلاسیک ایرانی از منظر فرم و بافت؛ مطالعه موردی چکاد اثر پرویز مشکاتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه آهنگسازی در موسیقی کلاسیک ایرانی حوزه ای نوپا است. این در حالی است که در عرصه عمل موسیقایی بخش قابل توجهی از کارگان اجرایی سنت ایرانی را آثار آهنگسازی شده تشکیل می دهد. در همین راستا، تحقیق حاضر به معرفی و مطالعه قطعه، به عنوان مطرح ترین گونه سازیِ از پیش ساخته شده در سنت ایرانی می پردازد. قطعه که تا پیش از این نامی عام برای اشاره به هر اثر موسیقایی بود در مطالعه حاضر به صورت اسم خاص و در معنایی به خصوص به کار رفته است. در اینجا کوشیده شده تا ویژگی های گونه شناختی، فرمی و بافتی این گونه تعریف و تحلیل شود. این اطلاعات، بخشی از مبانی به دست آمده از رساله دکتری نگارنده پیرامون آهنگسازی در موسیقی ایرانی است. در مطالعه پیشِ رو، برای ملموس شدن ویژگی های معرفی شده قطعه، چکاد اثر پرویز مشکاتیان یکی از آثار شاخص عرصه آهنگسازی در موسیقی ایرانی به عنوان نمونه موردی، از سه جنبه گونه، فرم و چندصدایی تحلیل شده است. برخلاف اغلب تحلیل های موجود، مؤلفه هایی که در این تحقیق مطالعه شده اند، عملاً کیفیات آهنگسازانه اثر را تشریح می کند و نه رابطه آن با ردیف. این شکل مطالعه امکان می دهد تا چارچوب های آهنگسازی در موسیقی ایرانی از جمله ماهیت اندیشه فرمال و هم چنین نحوه بافت پردازی در این سنت روشن تر شود.
تأثیرپذیری در موسیقی عاشیقی ترکان قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قشقایی ها مهاجرانی بوده اند که از مناطق مختلف به جنوب ایران آمده اند. در گذشته جامعه ی قشقایی جامعه ای طبقاتی بود و خاندان ایل خانی در رأس این نظام طبقاتی قرار داشت. موسیقی همواره در تمام طبقات اجتماعی ایل قشقایی حضور داشته است. کارگان عاشیق ها یکی از پنج کارگانِ فرهنگ موسیقایی قشقایی ست که تحولات بسیاری را تجربه کرده است؛ تغییراتی در سازبندی، تغییر فرم اجرا و تضعیف کارگان که در نهایت به از میان رفتن این سنت موسیقایی انجامید. عاشیق ها که در فرودست ترین طبقات اجتماعی ایل جای داشتند با حمایت ایل خانان به قوم قشقایی پیوستند و هنر خود را ارتقاء بخشیدند؛ در نهایت نیز با از میان رفتن نظام ایل خانی، سنت موسیقایی آنها نیز رو به انحطاط رفت. اغلب تأثیرپذیری ها و تغییرات حاصل از آن در موسیقی عاشیقیْ ریشه در نظام طبقاتی ایل دارند. تغییرات ایجادشده در این موسیقی نیز غالباً با حضور افرادی از طبقات بالای اجتماع همراه بوده که پذیرشِ مرجعیت این طبقات توسط مردمْ پذیرشِ تغییرات را نیز به همراه داشته است. این پژوهش که به معرفی موسیقی عاشیقی قشقایی و بررسی تأثیرپذیری در این کارگان می پردازد بر اساس کار میدانی در مناطق قشقایی نشین و گفت وگو با موسیقیدانان قشقایی به انجام رسیده و هدف از آن معرفی و بررسی تغییراتِ حاصل از برخوردهای فرهنگی، تغییر شرایط زندگی، شهری شدگی و تجددگرایی قشقایی ها در این موسیقی است.
سوبژکتیو پنهان در ابژه هنر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
5 - 15
حوزههای تخصصی:
تعامل انسان به عنوان سوژه با هر آنچه در خارج موجود است به عنوان ابژه، تعاملی دوسویه است که فرآیند شناخت یکی (ابژه) وابسته به وجود دیگری(سوژه) است. حضور شیء به عنوان ابژه در زندگی انسان دارای نقش های گوناگون هست. در دوران معاصر و در پی تغییر نگرش هنرمند به جهان و واقعیت های موجود در آن، شاهد حضور اشیاء پیش پاافتاده ای در هنر هستیم که هنرمند در فعل ساختن فیزیکی آنها نقشی نداشته است، از همین رو فرض می شود که نقش هنرمند در شکل گیری این ابژه ی هنری قابل حذف است. هدف این مقاله که به روش تحلیلی انجام گرفته تاکید بر نقش هنرمند به عنوان سوژه ی آگاه در تعیین هویت جدید این اشیاء است که منجر به دگرگون شدن نحوه ی ادراک ابژه هنری می شود. برهمین اساس مقاله به این سوالات پاسخ می دهد: نقش هنرمند در تعیین این اشیاء به عنوان ابژه هنری به چه میزان است؟ علت تغییر کنش ذهنیت هنرمند به اشیاء در دوران معاصر چیست؟ نتیجه نشان می دهد با توجه به بحث شکل گیری آگاهی و تعامل دوسویه سوبژکیتو و ابژکتیو، ادراک اشیاء در هنر معاصر در گرو ادراک ذهنیت آگاه هنرمند هست که حذف او غیر ممکن است و هنرمند با فعل" انتخاب کردن" و تغییر مفهوم "ساختن" یک شیء هنری، باعث شکل گیری شیوه ی جدیدی از ادراک شده است که ازعوامل تاثیرگذار این کنش، می توان به شرایط اجتماعی و ظهور نظریه هایی مبنی بر عدم قطعیت در پذیرش واقعیت حتمی، اشاره کرد.
مطالعۀ تحلیلی اثر سیاست گذاری فرهنگی حکومت های صفویه و قاجار بر تحولات پوشاک زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱
40 - 53
حوزههای تخصصی:
پوشاک و زمینه های مرتبط با آن شامل آداب و رسوم، زیبایی شناسی و صنایع مرتبط از مهم ترین موضوعات مورد توجه پژوهشگران در مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی به شمار می رود. دوره های حکومتی صفوی و قاجار، دو دوره مهم در طول تاریخ ایران هستند که پوشش مردمان آن خاص و درخور توجه است. دوران صفوی آغاز یک حکومت شیعی قدرتمند و دوره قاجار، آغاز غرب گرایی در ایران است که این دو موضوع، آنها را در بررسی های تاریخی و اجتماعی حائز اهمیت و پررنگ می کند. عواملی همچون سفرهای ناصرالدین شاه قاجار از مؤلفه های تأثیرگذار بر تغییر ذائقه حکومتی بوده است. تنوع طلبی و تحولات شکلی و نوعی این دو دوره، عمدتاً در لباس زنان به چشم می خورد. پوشش بیرونی زنان شهری در دوره صفوی، چادر سفید و روبنده بوده که در طول زمان تقریباً بدون تغییر مانده است. پوشش زن قاجار به سبب ارتباط با اروپا، دچار تنوع بیشتری شده، اما سیمای بیرونی آن چادر سیاه و روبنده سفید بوده است. سؤال پژوهش این است که پوشاک زنان در گذر از دوره صفوی به قاجار چه تغییراتی داشته است؟ این پژوهش از نظر ماهیت در زمره مطالعات کیفی قرار می گیرد. روش مورد استفاده در آن توصیفی تحلیلی بوده و تحولات نمونه ها در بستر تغییرات تاریخی و اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته اند. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر سیاست گذاری حکومتی در تحولات پوشاک زنان دوره صفوی و قاجار است. بررسی های این پژوهش نشان می دهد گرایش به تشیع یا رواج غرب گرایی، هیچ یک به تنهایی تأثیر گسترده ای در تحول سنت پوشاک اندرونی و بیرونی زنان عامه صفوی و قاجار نداشته و مؤلفه های راحتی، زیبایی، حفظ امنیت و حریم خصوصی مؤلفه های تعیین کننده در تنوع پوشاک بوده اند. این موضوع می تواند بیانگر تداوم تأثیر درونگرایی بر پوشاک زنان صفوی و قاجار، علی رغم الزامات سلبی یا ایجابی باشد. روش پژوهش: این پژوهش به سبب ماهیت، در زمره مطالعات کیفی قرار می گیرد. روش مورد استفاده در آن توصیفی تحلیلی بوده و تحولات نمونه ها در بستر تغییرات تاریخی و اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته اند. هدف پژوهش:بررسی تأثیر سیاست گذاری حکومتی در تحولات پوشاک زنان دوره ی صفوی و قاجار.
ایموجی سازی شهر، نقدی بر ظهور نشانه های زبانی نامأنوس در منظر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱
58 - 63
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان محصول تاریخی هر جغرافیای فرهنگی، بخش جدایی ناپذیر هر منظر سرزمینی است. علائم زبانی به عنوان یکی از مهم ترین نمودهای منظر شهر، به مخاطبان توانایی می دهد که با خوانش مستقیم مفاهیم، به سهولت با شهر ارتباط گیرند. براین اساس نشانه های زبان فارسی یکی از عناصر هویتی منظر سرزمینی ایران محسوب می شود که افراد با خوانش آنها متوجه هویت مکانی شان می شوند. بااین حال در سال های اخیر موضع متناقض مسئولین شهری در گسترش زبان فارسی، موجب شده منظر شهری سرشار از نشانه های زبان های بیگانه شود. خاصه آنکه برخی از این نشانه های شهری که به صورت مجسمه های بزرگ مقیاس تهیه می شوند، در تأثیرگذارترین اندام های شهری مانند ورودی شهرها، فضاهای جمعی و... به نمایش درآمده اند. این مجسمه های شهری که عموماً با توجیه گسترش زیرساخت های توریستی توسعه گردشگری ارائه می شوند، به نظر می رسد بیش از آنکه وامدار حضور گردشگران غیرفارسی زبان باشد، ناشی از تعبیر زیبایی شناسانه ترویج شده توسط رسانه از مظاهر شهرهای غربی است. چنان که بیش از آنکه بر ترجمه علائم راهنمای فارسی تمرکز شود، هدف تکرار مقلدانه برندسازی های شهرهای اروپایی و آمریکایی است که در طی دهه ها توسط رسانه اشاعه شده یا تبلیغ نشانه های زبانی مانند ایموجی است که توسط رسانه های اجتماعی ترویج شده اند. به عبارتی سنت سده های پیشین معماری در ایران که با ارائه عناصر متنی در مقیاس شهر همراه بود که غالباً محتوای زبانی پیچیده تری بودند در زیبایی شناسی جدید جای خود را به عبارات زبانی پرتکرارتر در رسانه اما ساده تر در محتوا مانند صورتک های لبخند، قلب قرمز و... شده اند. ازآنجاکه این تحولات می تواند با قرارگیری در فضای عمومی شهر بر عمیق ترین خاطرات جمعی شهروندان اثر گذارد، این نوشتار بر آن است تا با موضعی نقادانه و رویکردی آسیب شناسانه به ریشه های شکل گیری و گسترش این نشانه ها بپردازد تا از طریق آن بتواند ابعاد گسترده تری از این پدیده را برای ارزیابی چنین اقداماتی به دست دهد؟
واکاوی تاثیرات آموزه های دانشگاهی بر رویکرد طراحی معماری معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
دانشگاه به عنوان یکی از کانونهای علم، دانش و فرهنگ که وظیفه اش تولید، تبیین و تعمیق علم، معرفت و فرهنگ است، از مهمترین مراکز تأثیرگذار در شکلگیری و رشد هر تمدنی است تا بدان حد که میتوان به جرأت ادعا کرد دانشگاهها به عنوان ستونهای برپادارنده تمدن هستند و بدون دانشگاه، هیچ تمدنی راه به جایی نخواهد برد. در یک کلام، در عصر جدید کارکرد دانشگاه تنها در آموزش، پژوهش، کارآفرینی و غیره خلاصه نمیشود، بلکه در نقش یک پایگاه معرفتی به فرهنگسازی و تمدنسازی نوین میپردازد زیرا پیشرفت تحصیلی برای دانشجویان نیز به عنوان یک شاخص مهم ازتواناییهای علمی برای ورود به دنیای کار و اشتغال و مقاطع تحصیلی بالاتر، حائز اهمیت است فاصله زیاد آموزه ها ی دانشگاها در رشته معماری و کار حرفه ای باعث شده تا فارغ الاتحصیلان با روند اشتغال و حل معضلات معماری جامعه بیگانه باشند و این میتواند یکی از دلایل بی هویتی به وجود آمده در رویکرد طراحی معماری ایران باشد . اصلی ترین ترین هدف آموزش معماری تربیت افرادی مفید برای جامعه حرفه ای است یکی از اصلی ترین دغدغه های دانشکده های معماری ایران نا کار آمدی آموزش طراحی معماری و وجود فاصله عمیق میان آموزشهای دانشگاهی و بازار کار میباشد. از این رو در این پژوهش با بررسی سیستم آموزشی دانشگاهی وبلاخص دروس آموزش طراحی و با طرح سوالاتی از فعالان حوزه معماری و فارغ التحصیلان دهه نود دانشگاههای شهر اصفهان به واکاوی و بررسی فاصله میان آموزه های دانشگاه و کار حرفه ای و معضلات به وجود آمده در پی آن ارائه راهکار هایی برای حل آن بپردازد.
«معماری داخلی» یا «طراحی داخلی»؛ تفاوتی اسمی یا ماهوی؟
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
11 - 26
حوزههای تخصصی:
«معماری داخلی» و «طراحی داخلی» دو عنوانی هستند که به دانش یا حرفه ای اطلاق می شوند که با سامان بخشی فضاهای داخلی سروکار دارد. قدمت به کارگیری نام «طراحی داخلی» حدود یک سده است، اما از ظهور رسمی نام «معماری داخلی» تنها چند دهه می گذارد؛ امروز هر دوی این عناوین چه در حوزهٔ دانش و چه در حرفه به کارگرفته می شوند. با وجود تفاوت هایی که برخی از صاحب نظران میان طراحی داخلی و معماری داخلی قائل هستند، صاحب نظرانی هستند که این تفاوت را مکفی نمی پندارند و این دو عنوان را یکسان می دانند. گروه دیگری نیز اساساً با به کارگیری عنوان معماری داخلی مخالف هستند و به کارگیری آن را مسبب آسیب به عرصهٔ امر طراحی فضاهای داخلی می دانند. هدف این مقاله، پرداختن به نسبت میان طراحی داخلی و معماری داخلی است. برای نیل به این هدف به مقایسهٔ تعاریف موجود صاحب نظران پرداخته شده است. سپس با تحلیل شباهت ها و تفاوت های میان طراحی داخلی و معماری داخلی تفاوت اسمی یا ماهوی بین این دو نام بررسی شده است. نوع این پژوهش، کیفی و روش آن تحلیلی-تفسیری است. از این پژوهش این نتیجه حاصل شده است که با وجود تفاوت هایی که برخی از صاحب نظران میان طراحی داخلی و معماری داخلی قائل هستند، این دو عنوان بر یک تخصص و حرفه دلالت دارند و به کارگیری آنها در نظام حرفه ای و دانشگاهی در بیشتر موارد به صورت قراردادی بوده است. با توجه به شرایط فوق، تشکیل شورای هم اندیشی و اتخاذ تصمیمی جامع و بین المللی در تبیین تعاریف و کارکردهای این دو عنوان که ملاک عمل تمام سازمان های حرفه ای و مراکز آموزشی قرار گیرد، اقدامی ضروری است؛ امری که می تواند به رفع سردرگمی موجود و اعتلای جایگاه این حوزه کمک نماید.
تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی مبتنی بر رویکرد مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
130-115
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف این نوشتار، پرداختن به مقوله سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی با رویکرد مطالعات فرهنگی است. روش ها: پژوهش حاضر با رویکرد مطالعات فرهنگی و روش اکتشافی- اسنادی ، با هدف توصیف و تفسیر داده های تاریخی شهر قزوین در دوره صفوی را مورد تحلیل قرار می دهد. در این راستا، منابع ، اسناد و مدارک تاریخی، جمع آوری و تحلیل شدند. در کنار مطالعات کتابخانه ای، بررسی های میدانی صورت گرفته و نشانه ها پیمایش و مطالعه شدند . یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد: نظم دهی به شهر، همگنی و ناهمگنی محلات و کاربری فضاهای شهری و مفاهیم مستدل از آنها در تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوران پایتختی صفویان مورد استفاده قرار گرفته است و تغییرات ساختاری شهر قزوین در دوره صفویه متناسب با فرهنگ جدید ایجاد شده به هدفی تبدیل می شود که خواسته های بیرونی را نیز پاسخگو باشد و پیوند تنگاتنگی با مجموع چند عامل دارد که از آن میان بعد "فضا" که زیر مجموعه نظم دهی به شهر است نقش پررنگ تری ایفا می کند و چون از طریق کالبد و توسط طراحان نمود پیدا می کند ملموس تر است و بقیه ابعاد در ارتباط با آن قرار دارند. نتیجه گیری: بعد "فضا" نشئت گرفته از قدرت حکومتی در آن برهه از زمان در شهر قزوین بوده است و مجموعه شاهی صرفا یک طراحی شهری نبوده بلکه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و مذهبی محسوب می شده و فرهنگ شهر نیز بر اساس همان ساختار نمود پیدا کرده است.
بررسی نقش مخرّب گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat) خانواده Verrucariaceae در میراث جهانی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلسنگ ها با استقرار خود در سطوح سنگی باعث ایجاد آسیب های جدی در سطح سنگ می شوند. استقرار برون سنگی باعث ایجاد آسیب های بصری شده ولی استقرار درون سنگی علاوه بر آسیب های بصری باعث ایجاد آسیب های جدی در اعماق سنگ و ایجاد حفرات و شکستگی های جزئی در سنگ می شود که زمینه را برای نفود سایر ارگانیسم ها، آسیب های عمیق فراهم می نماید. با توجه به اهمیت تاریخی سطوح سنگ های نقش دار در میراث جهانی تخت جمشید و آسیب های ناشی از گلسنگ های درون سنگی به این آثار ارزشمند، هدف این پژوهش، بررسی نقش مخرب گلسنگ های درون سنگی خانواده Verrucariaceae در این سایت میراث جهانی می باشد. در این مطالعه، جهت تشخیص جنس و بافت سنگ از لحاظ پتروگرافی، مقاطع نازکی تهیه گردید. برای تشخیص مواد آلی موجود در سطح سنگ و تغییر رنگ بین آن ها از مطالعات پتروگرافی و FTIR استفاده شد. همچنین با استفاده از میکروسکوپ الکترونی و استریومیکروسکوپ نوری آسیب های ناشی از بایوپیت های ناشی از تال گلسنگ درون سنگی بررسی شد. با مطالعات پتروگرافی، جنس و منشا پیدایش سنگ ها و میزان آسیب پذیری آن ها تعیین گردید، یافته های FTIR علت تغییر رنگ سنگ ها از خاکستری به سفید را افزایش رسوب اگزالات کلسیم، نشان داد. نتایج حاصل از تصویر برداری با میکروسکوپ الکترونی نشان می دهد که استقرار گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat.) خانواده ی Verrucariaceae و نفود هیف ها به داخل سنگ آسیب جدی به سطوح سنگ های میراث جهانی تخت جمشید وارد می کند و هر گونه غفلت در این زمینه آسیب های جبران ناپذیر بیشتری بر نقوش ظریف میراث جهانی تخت جمشید بیشتری در پی خواهد کرد.
بررسی مولفه های شهر هوشمند در ارتقاء کیفیت زندگی شهری (شهر مورد مطالعه: بابلسر)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم جدید، جهت مقابله با چالش های کنونی شهرها در عرصه ی برنامه ریزی شهری، توسعه شهر هوشمند است که در طول سال های اخیر بیش از پیش مورد مطالعه و توجه قرار گرفته است. شهر بابلسر نیز با دارا بودن کارکردهای گردشگری-توریستی و دانشگاهی، در حوزه مدیریت شهری دارای مشکلات متعددی در این زمینه است که با بکارگیری مولفه های شهر هوشمند می تواند به بخشی از آن موارد پاسخگو باشد. لذا هدف این تحقیق بررسی مولفه های شهر هوشمند در ارتقاء کیفیت زندگی شهری در بابلسر می باشد. روش شناسی تحقیق مبتنی بر رویکردهای توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات و داده های مورد نیاز از طریق مراجعه به داده های اسنادی و توزیع پرسشنامه ( بدلیل گسترش اپیدمی ویروس کرونا19 - Covid ) به صورت مجازی در سایت های معتبر شهری صورت پذیرفته است. پس از کدگذاری و ورود داده ها به نرم افزار SPSS ، تحلیل داده ها توسط این نرم افزار و آزمون های فریدمن، کندال و کولموگرف-اسمیرنوف انجام شد. نتایج حاصل از آزمون دبلیو کندال نیز طبق بررسی مهمترین مولفه های شهر هوشمند در بابلسر نشان می دهد حکمروایی هوشمند با امتیاز 8722/2 و sw: 2/90 در رتبه و اولویت اول و محیط زیست هوشمند با امتیاز 1/4001و sw: 1/21 در رتبه و اولویت ششم و آخر از دیدگاه کارشناسان می باشد و این در صورتی است که شهروندان شهر بابلسر زندگی هوشمند را با امتیاز 1/3854و sw: 2/29 رتبه و اولویت اول و حکمروایی هوشمند را با امتیاز 1/0033 و sw: 1/20 به عنوان رتبه و اولویت آخر خود موثر دانسته اند. همچنین نتایج حاصل از ارزیابی پاسخ جامعه هدف تحقیق و اعمال امتیاز بر اساس ضریب آلفا کرونباخ در بررسی تاثیر مولفه های شهر هوشمند در کیفیت زندگی شهری بابلسر نشان می دهد، حکمروایی هوشمند با میانگین ارزیابی 99/2 وضعیت: قابل قبول، اقتصاد هوشمند با میانگین ارزیابی 90/1 وضعیت: ضعیف، محیط زیست هوشمند با میانگین ارزیابی 50/1 وضعیت: ضعیف، تحرک هوشمند با میانگین ارزیابی 47/2 وضعیت: قابل قبول، مردم هوشمند با میانگین ارزیابی 69/2 وضعیت: قابل قبول و زندگی هوشمند با میانگین ارزیابی 18/3 وضعیت مطلوبی را در تاثیر خود بر کیفیت زندگی شهری به خود اختصاص داده است .
پدیدارشناسی تفسیری فضاهای میانوار در معماری خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم فروردین ۱۴۰۱ شماره ۱۰۶
57 - 68
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : از گذشته های دور دو کارکرد اصلی «دسترسی» و «دیدرسی» در فضاهای میانوار (واسط) در طراحی و ساماندهی فضا مطرح بوده است ولی امروزه در طراحی توجه چندانی به این فضاها نشده و حتی گاه نادیده انگاشته می شوند. پیامد این وضع، برآورده نشدن شماری از نیازهای روانی و معنایی است که تنها در فضاهای میانوار پاسخ می یافته و می یابند. این در حالی است که شماری از معماران پدیدارشناس بر تعامل همه جانبه گستره های وجودی انسان با فضای معماری و اهمیت پاسخگویی به نیازهای روانی و معنایی تأکید دارند. هدف پژوهش : این تحقیق به جستجوی کارکرد فضاهای میانوار در معماری خانه، بر پایه رویکرد چند تن از معماران پدیدارشناس معاصر می پردازد و هدف آن دستیابی به کارکرد بهینه این گونه فضاها در خانه است. روش پژوهش : برای رسیدن به اهداف تحقیق، در قالب روش کیفی و با بهره گیری از رویکرد تفسیری و پدیدارشناسانه به فضا، نخست برپایه مطالعات نظری به توصیف دیدگاه چهار تن از معماران پدیدارشناس در ارتباط با فضاهای میانوار پرداخته شده است؛ سپس با بهره گیری از روش «پدیدارشناسی تفسیری»، به ساخت واحدهای معنایی در آثارشان پرداخته شده و توانایی های کارکردی میانوارها در دو سویه «ادراکی-معنایی»، «رفتاری-کارکردی» و نیز «ویژگی های کالبدی-فضایی سازگار و پاسخگوی به آن کارکردها» بازخوانی شده است. نتیجه گیری : نتایج نشان می دهند فضاهای میانوار هنگامی کارکرد بهینه دارند که بتوانند سلسله مراتب دسترسی مناسبی از فضای بیرون به درون فراهم آورند، در عین حال احساسی از آرامش و در پناه بودن را برای مخاطب فراهم آورده و همه حواس و ادراکات او را در این میان درگیر کنند. در پاسخ به این سه کارکرد ویژگی های متمایزکننده کالبدی همچون کاربرد نور و سایه، الگوهای صوتی، بویایی و بساوایی متفاوت و همچنین داشتن مرزهای کالبدی ویژه می توانند پاسخگوی آنها باشند.
شناسایی و ظرفیت سنجی کنشگران مدیریت نوسازی و بازآفرینی شهری در سطح ملی و محلی (کلانشهر تهران) و تحلیل شبکه ارتباطی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
5 - 26
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از چالش های اساسی در مدیریت بازآفرینی شهری، عدم شناخت کافی از کنشگران این حوزه در سطوح مختلف مدیریتی و الگوی روابط آنها و نیز ناکافی بودن مطالعات در خصوص ظرفیت سنجی کنشگران اصلی است. بنابراین، هدف تحقیق شناسایی، ظرفیت سنجی و تحلیل روابط کنشگران به منظور دستیابی به شرایط مناسب تر در فرایند مدیریت بازآفرینی در سطح ملی و کلانشهر تهران است. بدین ترتیب این پژوهش از نوع کاربردی بوده و روش آن آمیخته است. به منظور دستیابی به هدف تحقیق، علاوه بر بررسی مبانی نظری موضوع، اسناد مختلفی همچون آئین نامه ها، تفاهم نامه ها و نیز صورتجلسات سازمان نوسازی شهر تهران مورد تحلیل محتوا قرار گرفته و در نهایت به منظور افزایش پایایی و روایی تحقیق و تکمیل داده ها از روش مصاحبه با کارشناسان و مدیران تراز اول سازمان های دست اندرکار استفاده شده است. یافته ها نشان می دهند که تعدد کنشگران این حوزه بسیار زیاد بوده ولی در عمل تفوق بر بخش های دولتی و عمومی (شهرداری ها) است و بخش های خصوصی و اجتماعات محلی نقش کمرنگی در ساختار مدیریت بازآفرینی شهری در تهران دارند. از نظر ارتباطی کانون های مشخصی قابل شناسایی بوده است و ارتباطات عمودی بین نهادها قابل ملاحظه نیستند. همچنین در این تحقیق نشان داده شد که این کنشگران از ظرفیت های قابل توجهی برخوردار بوده که پتانسیل مناسبی برای سیاست گذاری و مدیریت بازآفرینی شهرها است.
اهمیت توسعه و ترویج فعالیت های فرهنگی هنری در تقویت هویت ملی (60-67)
حوزههای تخصصی:
هویت ملی احساس تعلق خاطر فرد به یک ملت است. احساسی که بازتاب خود را در سنت ها، فرهنگ یا زبان یا سیاست نشان می دهد. جوامع انسانی روزبه روز تعلقات بیشتری نسبت به جهان پیرامون خود پیدا می کنند. هویت های ملی برایند مقاومت در مقابل فرهنگ های جهانی هستند چرا که قدرت و ظهور بیشتری در برابر جوامع دارند. حال باید ببینیم که وضعیت فرهنگی کشور ما، ایران، در این دوران چگونه خواهد بود و آیا قادر خواهیم بود که هویت فرهنگی و ملی خود را بر اساس نیازها و درخواست های خود شکل دهیم؟ در مقاله حاضر تلاش بر این است تا با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، متوجه شویم که آیا راهکارهای دقیق و منسجم و سیاست گذاری صحیح با ترویج فعالیت های فرهنگی هنری می تواند هویت ملی ایرانیان را در مقابل تهاجم فرهنگی در تعارض قرار ندهد و چه عواملی می توانند باعث قوت و بالندگی فرهنگی ما شود.
بازخوانی تقابل سنت و مدرنیسم در مساجد پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
55 - 70
حوزههای تخصصی:
بدون شک مساجد مهمترین جلوه معماری مذهبی جهان اسلام بوده است. اسلام اندکی پس از ظهور، در بسیاری کشورها پذیرفته شد و همه عرصه های زندگی خصوصی و اجتماعی مردم را تحت تأثیر قرار داد. شبه قاره هند از جمله جوامعی بود که با حضور مسلمانان به شدت تحت تأثیر اسلام قرار گرفته و معماری آن دچار تغییراتی شد. هدف از این پژوهش بررسی ساختار مساجد سنتی و معاصر پاکستان از نقطه نظر گونه شناسی و در راستای پاسخگویی به این سؤال است که مساجد سنتی و معاصر پاکستان چه نوع گونه شناسی داشته و برخورد سنت و مدرنیست در آن ها به چه صورت نمود یافته است؟ در این راستا، این پژوهش در ابتدا با استناد به اسناد کتابخانه ای در بخش مساجد سنتی، به بررسی پنج نمونه شامل پنج مسجد مهم پاکستان که نماینده ای از هر یک سبک ها هستند پرداخته و در بخش معاصر نیز تعداد پنج نمونه از مساجد معاصر انتخاب و ویژگی های آن ها استخراج شده است. سپس با بررسی تحلیلی-توصیفی هر یک از نمونه های موردی، ویژگی های هر سبک ارائه شده است و در نهایت از طریق مقایسه تطبیقی به بررسی سنت و مدرنیسم در مساجد این کشور پرداخته شده است. در نهایت نتایج نشان داد معماری مساجد پاکستان در گذر از سنت به مدرنیسم دستخوش تغییرات بسیاری شده و سبک معماری مساجد آن به دلیل تغییراتی که در نگرش و نحوه تأثیرپذیری معماران آن ها از معماری غرب اتفاق افتاد، دگرگون شده است. مساجد سنتی این کشور را می توان در دو گونه شبستانی حیاط دار و چهارایوانی و مساجد معاصر آن را در چهار نوع فرم گرا، ناب گرا، التقاطی و محلی تقسیم بندی کرد. در نهایت به نظر می رسد معماران معاصر پاکستان، در اکثر موارد به دنبال خوانش جدیدی از عناصر معماری مساجد سنتی در دنیای مدرن هستند اما در اغلب این موارد، به توفیقی در این زمینه دست نیافته اند و در بیشتر موارد، معماری آن ها منجر به جدایی کامل سنت از مدرنیسم شده است.
نوقاجارگرایی در هنرهای تجسمی معاصر و جدید ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۵
5 - 12
حوزههای تخصصی:
هنر دوره قاجار به نوعی هنر دوره گذار محسوب می شود. مضامین آن اشاره به آینده ای است که هنوز متولد نشده و تنها گذشته را هم نشان نمی دهد. هنر این دوره به دلایل قابل توجهی از جمله، آغاز دوره مدرنیسم در ایران، ورود صنعت چاپ و کتاب، گسترش روشنفکری، تأسیس دارالفنون و رواج بیان فردیت، وضعیت ناایستا و گذرایی را نشان می دهد. با این وجود در چند دهه اخیر، هنرمندان تجسمی به استفاده از مضامین، مفاهیم و عناصر دیداری هنر این دوران در آثارشان، گرایش زیادی نشان داده اند که هدف این پژوهش بررسی آن تمایلات است. در این پژوهش با بررسی نمونه های انتخاب شده - بر اساس سؤال تحقیق- عناصر و نشانه های آشکار و پنهان آثار هنرمندان معاصر و جدید ایران که پیوندی با دوره قاجار دارند، شناسایی و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی مورد واکاوی قرار گرفته است. پس از بررسی های اولیه روشن شد که بسیاری از عناصر و ویژگی های هنر قاجار، در هنر امروز ما هنوز جریان دارند که می توان آنها را در سه سطح: آثاری که به طور مستقیم از هنر دوران قاجار اقتباس شده اند، آثاری که از نقش مایه ها و نمادهای دوران قاجار استفاده کرده اند و آثاری که در لایه های پنهان خود، از این فرهنگ الهام گرفته اند؛ طبقه بندی و بررسی کرد. توجه به گستردگی فرهنگ تصویری واقع گرایانه دوره قاجار به عنوان آغاز دوره مدرنیسم در ایران از جمله موضوعات مورد توجه هنرمندان مدرن ایران بوده است که مجموعه داران و دارندگان نگارخانه ها، درجهت رشد و رونق بازارهای هنری به آن دامن زده اند.
مطالعه تطبیقی ایکات ایران (یزد) و ازبکستان از منظر رنگ و نقش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۵
29 - 44
حوزههای تخصصی:
ایکات یکی از منحصربه فردترین پارچه ها در جهان است که روش بافت و نقش اندازی روی آن با دیگر پارچه ها متفاوت است. دستبافته های ایکات منسوجات طرح داری هستند که با گره زدن و مقاوم ساختن در برابر رنگ کردن تار و یا رنگ کردن تار قبل از بافتن تولید می شوند، تکنیکی که در بسیاری از نقاط جهان شناخته شده است. این بافته در کشورمان با نام «دارایی» شناخته می شود. هدف اصلی در این پژوهش، شناسایی تفاوت ها و شباهت های میان پارچه های دستباف ایکات یزد و ازبکستان است که زمانی در یک جغرافیای فرهنگی وجود داشتند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که میان نقوش و رنگ ایکات های ایران و ازبکستان چه شباهت ها و چه تفاوت هایی وجود دارد؟ این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی و با بهره گیری ازمنابع کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که ایکات ازبکستان از منظر رنگ و نقش تنوع گسترده تری دارد و رنگ های به کاررفته در ایکات ازبکستان درخشان تر هستند اما ایکات یزد از تنوع رنگ و نقش کمتری برخوردار است و بیشتر از نقوش هندسی در آن استفاده شده است. زمینه پارچه های ازبکستان از نقوش پرشده است اما زمینه پارچه های یزد خلوت بوده و فضاهای خالی در آنها دیده می شود.
پارادایم های حفاظت معماری در ایرانِ معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
19 - 34
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بر اساس ماهیت چندرشته ای «حفاظت معماری» که در منشورهای اخیرِ بین المللی، بدان تأکید شده، نقش آفرینی مطلوب معمار به عنوان یکی از تخصص های مشارکت کننده در این حرفه، در موفقیت اقدامات حفاظت معماری مؤثر است. اما به دنبال رویارویی ایران با مفاهیم حفاظت علمی، عملکرد معمار در این حرفه، نسبت به عملکرد این تخصص در آفرینش های معماری، دچار ضعف نسبی شد که به نظر می رسد، مؤلفه هایی در پارادایم های حفاظت، بر این ضعف، تأثیرگذار بوده اند. هدف پژوهش: بررسی تحولات پارادایمی حفاظت معماری در ایران از منظر تأثیر آن بر عملکرد معمار، پس از مطرح شدن حفاظت علمی بوده است. روش پژوهش: این پژوهش با روش های تاریخی و علّی از زیرمجموعه های پژوهش کیفی انجام شده است. نتیجه گیری: در دوره حفاظت سنتی در ایران، اولویت داشتنِ تأمین ایده آل های اجتماعی در پارادایم غالب، از معمار عملکرد فرهنگی طلب می کرد. اما با مطرح شدن حفاظت علمی و برتری یافتن ایده آل های دیگری در پارادایم غالب، توجه به ارزش های اجتماعی در سایه قرار گرفته و لزوم عملکرد فرهنگی معمار منتفی شد. تداوم طولانی مدتِ این پارادایم، سبب شد که تکلیف اصلی معمار در حفاظت فراموش شده و توانایی انجام آن تضعیف شود. به طوری که با وجود مطرح شدن پارادایم فرهنگ گرا از اوایل دهه 70، هنوز اکثریت جامعه علمی معماری، توانایی عملکرد فرهنگی نداشته و این پارادایم جایگاه خود را پیدا نکرده است. اما به علت تلاش قشر معدودی از معماران برای تقرب به پارادایم فرهنگ گرا، مقطع حاضر را می توان دوره گذار به شمار آورد. در شرایط حاضر، تعریف جدی ترِ جایگاه معمار در امر حفاظت، آموزش عملکرد فرهنگی برای این تخصص و بهره گیری صحیح از توانایی های معمار، در همسوشدن اکثریت معماران با قشر معدود پیشرو و باب شدن پارادایم فرهنگ گرا نقش مؤثری خواهد داشت.
تبیین انگاشت تاب آوری فضایی در طراحی شهری: یک مرور نظام مند کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم تیر ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
69 - 80
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : در پاسخ به طیف گسترد ه ای از چالش ها و معضلات ناشی از تغییرات اجتماعی و اقتصادی، تاب آوری فضایی به عنوان نظریه متأخر تاب آوری شهری، هم در حوزه نظری و هم حوزه عملی در حال توسعه و مفهوم سازی است. با این وجود، دلالت های مفهومی تاب آوری فضایی به ویژه در حوزه طراحی شهری هنوز به طور مشخص تبیین نشده است و مفاهیم آن در سایر حوزه ها به طور پراکند ه ای در حوزه طراحی شهری به کار رفته است. هدف پژوهش : تاب آوری فضایی از بسیاری ابعاد بیانگر یک رویکرد گفتمانی نوین و چند بعدی در نسبت با تاب آوری شهری با تمرکز بر مکان است، جایی که سیستم شهری در مواجهه با تغییرات، ویژگی های تطبیق پذیری و تغییرپذیری را تولید و بازتولید می کند. این مقاله بنا دارد فصل مشترک های مفهومی و متقنی را برای فضایی بودن تاب آوری فراهم کند. هدف این مقاله تعریف چارچوب مفهومی تاب آوری فضایی در حوزه طراحی شهری و بینش های تأثیرگذار و کلیدی آن است. روش پژوهش : این پژوهش بر اساس چارچوب مفهومی مکان تاب آور (RPA) مطالعات تاب آوری فضایی را بررسی کرده است. در این پژوهش بررسی نظام مند تاب آوری فضایی تحقق یافته و در چهار مرحله از طریق جستجوی واژه «تاب آوری فضایی» در پایگاه داده اسکوپوس از سال 1973 تا آوریل 2020 انجام شده است. نهایتاً 14 مقاله برای تحلیل محتوا انتخاب شدند. نتیجه گیری : فضایی بودن تاب آوری بر جنبه های مکانی و محلی سیستم شهری و یکپارچگی آن با مقیاس های فراتر تأکید دارد. تعاملات و تبادلات درون مقیاسی و بین مقیاس ها، تطبیق پذیری و تغییرپذیری، نوآوری و خلاقیت، هم تکامل بودن و هویت مکان از ویژگی ها و جنبه های پنج گانه تأثیرگذار تاب آوری فضایی است. تاب آوری فضایی ورای تاب آوری سنتی با رویکرد مهندسی، برای یکپارچه سازی و هم پیوندی سیاست های تاب آوری با دیگر سیاست ها و برنامه ها که بر ماهیت مکان ها و چگونگی عملکرد آن ها تأثیرگذارند اهمیت قائل است.