مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: اصطلاحات سبک شناسی مفاهیمی هستند که پیوسته در میان مباحث هنری مورد استفاده قرار می گیرند. مشابهت و نزدیکی معنایی این مفاهیم و همچنین عدم وجود یک مرزبندی صریح میان آن ها، زمینه ساز ایجاد نوعی درهم آمیختگی و آشفتگی مفهومی شده است. لذا تعیین جایگاه هر کدام از آن ها و نسبت شان با یکدیگر، هم به امر خوانش متون هنری و هم به درک جایگاه آثار و هنرمندان کمک می کند. هدف: این پژوهش با مرکزیت قرار دادن مفهوم سبک و بر اساس نسبت مفاهیم سبک شناسی دیگر با آن، به دنبال تبیین حد و مرز معنایی مفاهیم سبک شناختی است که دائم با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند. روش پژوهش: منابع این پژوهش کتابخانه ای و روش ارائه آن توصیفی و تحلیلی است. با استفاده از منابع کتابخانه ای مفاهیم مشابه مفهوم سبک مورد بررسی قرار گرفته و رابطه بین آن ها و مفهوم سبک تعیین شد. یافته ها: این پژوهش با بررسی های صورت گرفته به این نتیجه رسید که مفاهیمی نظیرِ مکتب، جنبش، روش هنری، سبک بصری، فرم، محتوا، مُد، تکنیک و ژانر دائماً به صورت اشتباه به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند. لذا با تبیین مفهوم دقیق هر کدام از این اصطلاحات و بررسی نسبت شان با مفهوم سبک، به این نتیجه می رسیم که سبک، ژانر و مُد، روش های مختلف هنری هستند و هر کدام، بسته به رویکردی مختص به خود، تحت تأثیر مؤلفه ها و زیر شاخه هایی مثل تکنیک، فرم، محتوا و ... قرار دارند. افزون بر این مشخص شد که مکتب و جنبش اگرچه مرزهای مفهومی نزدیکی دارند، اما ریشه اصلی تمایز آن ها در مکانمندی شان است.
تحلیل معنا در قالیچه های محرابی صفوی با تأکید بر آرای میکه بال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: از آنجا که بسیاری از محققان در هنرهای سنتی قائل به معنای واحدی هستند، به نظر می رسد در این هنرها کمتر می توان اذعان به تکثیر معنا داشت؛ زیرا گمان بر آن است این هنرها بر مبنای اصولی خاص طراحی شده اند؛ از جمله این هنرها، قالیچه های محرابی بافته شده در دوره صفویه است. پژوهش های انجام شده با ارجاع به نشانه های کلامی موجود در قالیچه ها، به کاربرد عبادی آنان اشاره دارد. در این تحقیقات به این مهم تأکید شده که از کنار هم قراردادن اجزای مختلف در قالیچه ها می توان به معنای ثابت دست یافت؛ با این وجود، پس از بررسی قالیچه ها مشخص گردید در خوانش برخی از قالیچه ها بخش هایی از متن برای دریافت معنای کلی نادیده گرفته شده است. حال سؤال این است، که تأکید بر این جزییات، چه تأثیری بر خوانش متن خواهد داشت؟ هدف: خوانش قالیچه های محرابی و تأکید بر جزییات به حاشیه رانده شده هدف این پژوهش است. روش پژوهش: قالیچه های مورد نظر در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر دیدگاه میکه بال مبنی بر ناف تصویر بررسی می گردند. اطلاعات این پژوهش به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها: با توجه به آرای میکه بال، که از جمله نظریه پردازان قائل به خصلت چندمعنایی در هنر است، می توان به این نتیجه رسید که در همه هنرهای سنتی نمی توان قائل به معنای کلی و ثابت بود. محققان در برخی از هنرهای سنتی مانند قالیچه های محرابی دوره صفویه برای رسیدن به معنای ثابت، قسمتی از متن را نادیده گرفته اند؛ بنابراین از آنجا که تأکید بر جزییات یا حتی حضور یک لکه رنگ دیده نشده در تصویر توسط مخاطب می تواند معنا را تغییر دهد، در فرآیند خوانش هنرهای صناعی، سنتی و حتی دینی نیز معنا به تعویق می افتد. در قالیچه های محرابی نیز می توان قائل به تکثر معنا بود.
بازشناسی کتیبه ها و تزیینات جامه های فتح صفوی محفوظ در موزه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: جامه های فتح صفوی، نوعی پوشش آیینی خاص هستند که بارزترین مشخصه و وجه اشتراک آن ها استفاده گسترده از کتیبه و خوشنویسی است. علاوه بر خط، انواع نقوش تزیینی و نمادین، علائم نجومی و جدول های طلسمی نیز در این پوشاک به کار رفته است. این پیراهن ها همانطور که از اسم آن ها برمی آید، اغلب به هنگام جنگ و زیر زره پوشیده می شد و هدف، احتمالاً باید نوعی حرز در دستیابی به فتح و پیروزی در میدان جنگ باشد. هدف: مقاله حاضر با هدف مطالعه بصری و محتوایی عناصر به کار رفته در جامه های فتح صفوی در جهت روشن شدن ارتباط بین مفاهیم کتیبه ها و نقوش و پی بردن به عوامل تأثیرگذار بر جامه ها با در نظر داشتن شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره صفوی و در جهت پاسخ به این پرسش«جامه های فتح دوره صفوی از نظر ساختار بصری و محتوایی دارای چه ویژگی هایی است و چه کتیبه ها، نقوش و نمادهایی در آن ها به کار رفته است؟» تدوین شده است. روش پژوهش: روش پژوهش تحلیلی-تاریخی بوده و مطالب به صورت مطالعات کتابخانه ای و میدانی گردآوردی شده است. جامعه آماری و مطالعاتی نیز شامل سه نمونه از جامه های فتح مربوط به دوره صفوی است که در موزه های داخلی محفوظ هستند. یافته ها: با بررسی نمونه های موجود در موزه های ایران مشخص شد محتوای کتیبه ها و نقوش به کار رفته در جامه ها با یکدیگر مرتبط بوده و مضامین متون مقدس، نمادها و علائم به کار رفته در آن ها، هریک به نوعی بیانگر پیروزی، غلبه بر دشمنان و حفاظت در برابر انواع شرایط دشوار است. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر دوره صفوی و عواملی چون مذهب، خرافه باوری و باستان گرایی، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر نمونه های موجود محسوب می شوند؛ بر این اساس، علاوه بر استفاده از خوشنویسی به عنوان تزیین غالب، استفاده از نمادهای باستانی نیز مهم ترین وجه اشتراک این آثار است.
تحلیل بسامدی رنگ ایران در پوسترهای گرافیک با موضوع ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : گرچه برای رنگ به عنوان عنصر مشترک ابناء بشر، تعلق یا محدودیتی نمی توان قائل شد؛ اما به طور نسبی، در جهان هستی عناصر یا پدیده هایی وجود دارد که خاستگاه یا کاربرد و تکرار و بازنمایی آن ها موجب شکل گیری گونه ای از خاطرات جمعی شده و در پرتو آن ها حسی از تعلق یا هویت بدان ها شکل گرفته است. یکی از این عناصر نیز رنگ است که ممکن است در محدود ه ای مشخص یا وسیع به صورت نانوشته، فارغ از درستی یا نادرستی موضوع، طیفی از آن به گروهی یا ملتی نسبت داده شود. از آنجا که گرافیک به عنوان رسانه بصری برآمده از فرم و رنگ، موضوع های مختلفی را پیام رسانی کرده و مسائل فرهنگی و فرهنگ ملی نیز می تواند جزیی از آن باشد، مسئله این پژوهش چیستی رنگ های پربسامد مرتبط با ایران در پوسترهای گرافیک با موضوع ایران یا فرهنگ ایرانی و همچنین چرایی احتمالی کاربرد آن هاست. هدف: شناخت عناصری نمادین ناملموس ایرانی و در نهایت، درک بهتر سویه های متفاوت فرهنگ بصری ایرانی از اهداف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش: در این پژوهش با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، پایگاه های اطلاعاتی و شواهد بصری گرافیکی، داده ها جمع آوری شده؛ سپس به شیوه تحلیل محتوای بصری با جمع آوری نمونه های رنگی از پوسترهای مرتبط با ایران به صورت شبه آماری، پربسامدترین رنگ ها مشخص و سپس توصیف و تحلیل شده است. یافته ها: این مقاله نشان داد که طراحان گرافیک ایرانی برای بازنمایی رنگ ایرانی، به جز رنگ سازمانی، پرچم رسمی، به رنگ های مرتبط با فرهنگ خود که اغلب برآمده از محصولات و تولیدات فرهنگی و هنری، دست ساخته ها، رنگ اقلیم و زیست بوم، هنر های سنتی، معماری ایرانی اسلامی، خوشنویسی و مانند آن است، رجوع کرده و طیف هایی از این رنگ ها را در اثر خود برای موضوعات مرتبط ایران بازنمایی نموده اند و در این میان، پربسامدترین رنگ های مرتبط با ایران، طیف هایی از رنگ قرمز لاکی، زرد روشن و آجری و نیز آبی فیروزه ای بوده است.
نقاشی ایرانی، رسانه چندمنظوره حکومتی (مورد مطالعه: نگاره باغی دوره صفویه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نگاره های باغی به عنوان یک رسانه چندساحتی، ساختار اجتماعی و روابط قدرت صفویان را پوشش داده است. چالش علمی پژوهش حاضر شناسایی ایدئولوژی دولت صفویان در لایه های متنی پنهان نگاره های باغی، مؤلفه های مرتبط با نمادگرایی و فرهنگ ایرانی در بطن جامعه صفوی است. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است به سؤالات زیر پاسخ داده شود: مناسبات اجتماعی دوره صفوی در متن نگاره های باغی بازگو کننده چه مؤلفه ها و عناصر نمادینی هستند؟ چگونه ایدئولوژی و نگرش هنرمندان صفوی در نگاره های باغی مصور گشته است؟ هدف: این پژوهش در پی بررسی و شناخت ارتباط بین متون نگاره های مرتبط با مضمون باغ ایرانی در گستره ساختارهای اجتماعی فرهنگی دوره صفوی است. روش پژوهش : تحقیق حاضر از نوع پژوهش های کیفی و به روش توصیفی- تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها از نوع کتابخانه ای است. یافته ها: تعاملات، مناسبات اجتماعی و دینی از طریق سلطه فرهنگی نمادین در جهت پیشبرد اهداف و مشروعیت بخشی به ایدئولوژی صفویان صورت پذیرفته است. هنرمندان نگارگر در لایه های متنی نگاره های باغی به مؤلفه های فرهنگی و دینی که نشان دهنده مناسبات، آداب و رسوم ملی، ضیافت های درباری و مذهب تشیع است پرداخته اند. وقایع و رخ دادهای سیاسی و اجتماعی به صورت روایت های اسطوره ای و مذهبی در متن نگاره ها بازنمایی شده اند. هنر تصویرسازی چندمنظوره و متحرک در نگاره ها به رسانه ای پرقدرت و متمرکز در خدمت نظام سازمان یافته دربار صفوی قرار گرفته است، این حوزه هنری جایگاه برتر شاه و ساختار طبقات اجتماعی حکومت صفویان را در قالب تصاویر پویا و متحرک مصور ساخته است. تنوع در ساختار طراحی باغ ها و فضاهای جمعی از مهمترین دستاوردهای هنرمندان در بیان نگرش، هنر و دانش باغسازی صفویان می باشد این نگاره ها به آگاهی و دقت نگارگران درباری در بیان مؤلفه های هویتی و انتقال پیام های اثرگذار به مخاطبان خود پرداخته اند.
شیوه های مرسوم شکسته نویسی در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: شکسته نستعلیق آخرین تحول نوشتاری در خوشنویسی ایرانی است که اوج کاربری آن را باید در دوره قاجار جست. تنوع شیوه های شکسته نویسی در دوره قاجار متناسب با جریان های اجتماعی و نیازهای هنری آن دوره قابل دسته بندی و گزارش خواهد بود. هدف: مقاله حاضر دو هدف اصلی را دنبال می کند؛ نخست جستجویی در بنیان های شکل گیری شکسته نستعلیق خواهد داشت و سپس دسته بندی از شیوه های مرسوم شکسته نویسی در دوره قاجار ارائه خواهد داد. روش پژوهش: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و میدانی فراهم آمده است. شیوه تحلیل داده ها بر اساس تحلیل ساختاری نمونه ها است؛ همچنین نمونه های مورد قضاوت از گستره شکسته نویسی موجود در دوره قاجار می باشد. یافته ها: ریشه خط شکسته را در نستعلیق دانسته اند؛ اما کنکاش در فرم شناسی این خط، تأثیر خط تعلیق بر شکسته را آشکار می کند. همچنین بر مبنای یافته های فرمی و ساختاری در شکسته نویسی این دوره، می توان شکسته نویسی دوره قاجار را به سه شیوه اصلی تقسیم نمود؛ نخست: شیوه پیروان درویش که به همان شیوه می نوشتند؛ دوم: شیوه ای که به استقلال نسبی شکسته از متن و شعر می انجامد؛ در این دسته، آفرینش تابلو به روش جلی نویسی (گُنده نویسی) بسیار رایج می شود؛ در گروه سوم: به نحوی نوشتارهای تحریری و منشی گری را شامل می شود؛ در این روش گونه ای تندنویسی به روش خط تحریری مرسوم می گردد.