فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
اثر دوره ۴۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۶)
89 - 126
حوزههای تخصصی:
فضاهای آموزشی همواره تحت تأثیر تحولات فرهنگی، اجتماعی و تکنولوژیکی دستخوش تغییرات شده اند. این تغییرات، به ویژه در معماری مدارس، متناسب با شرایط فرهنگی، نیازهای آموزشی و تأثیرات خارجی شکل گرفته است. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیلی- تاریخی است که ترکیبی از تحلیل اسناد و مدارک تاریخی به بررسی سیر تحول معماری مدارس نوین در ایران طی دوره های قاجار و پهلوی اول و دوم (۱۲۵۰ تا ۱۳۲۰ شمسی) می پردازد. روش پژوهش بر پایه مطالعات اسنادی - کتابخانه ای، بررسی تطبیقی و بازدیدهای میدانی استوار بوده و تحلیل داده ها به صورت کیفی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که معماری مدارس از اواخر قاجار، تحت تأثیر ورود نهادهای خارجی، میسیونرها و اندیشه های مدرن غربی دگرگون شده است. این تأثیرات در سازمان دهی فضاها، نحوه طراحی ساختمان ها، تغییر در شیوه استقرار کلاس ها و استفاده از مصالح مدرن مشهود است. مدارس از ساختار سنتی درون گرا فاصله گرفته و به سمت برون گرایی و الگوهای فضایی اروپایی سوق یافته اند. از مهم ترین تغییرات کالبدی می توان به تحولات در دستگاه ورودی، حیاط مدارس، افزایش تعداد کلاس ها، تغییر در ابعاد و تناسبات فضاهای آموزشی و ارتقای کیفیت نورگیری اشاره کرد همچنین، تلفیق سبک های معماری سنتی و اروپایی منجر به شکل گیری بناهایی با سبک التقاطی شد که در آن ها، علاوه بر حفظ برخی عناصر بومی، از شیوه های مدرن ساخت، فناوری های جدید و روش های بهینه سازی فضا بهره گرفته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که معماری مدارس نوین در ایران بازتابی از تغییرات آموزشی، فرهنگی و اجتماعی بوده و تحت تأثیر سیاست های کلان کشور در دوران قاجار و پهلوی بوده است. این پژوهش می تواند زمینه ای برای مطالعات تکمیلی در حوزه معماری فضاهای آموزشی نوین، بررسی تأثیرات سبک های وارداتی و تطبیق آن با نیازهای آموزشی معاصر فراهم نماید
بررسی قوانین، روش ها و ابزار مستندسازی در اسناد بین المللی مرتبط با حفاظت و مدیریت میراث فرهنگی
حوزههای تخصصی:
اگرچه مستندسازی در حوزه میراث فرهنگی، نقشی محوری در حفاظت، مدیریت و انتقال دانش مرتبط با آثار ملموس و ناملموس بر عهده دارد، با این وجود چنین فرایندی به عنوان ابزاری کلیدی برای شناسایی، ارزیابی و ثبت ویژگی ها و ارزش های مختلف فرهنگی و تاریخی، کمتر در اسناد مختلف بین المللی (همچون منشورها، کنوانسیون ها، آیین نامه ها و توصیه نامه ها) مورد واکاوی قرار گرفته است. عدم ثبت و مستندسازی نظام مند میراث فرهنگی و از بین رفتن داده ها نه تنها منجر به خسارت های جبران ناپذیر به دانش میراث فرهنگی می شود، بلکه فرایندهای حفاظت، بازسازی و آموزش را نیز با دشواری مواجه می سازد؛ بنابراین این مقاله تلاش می کند جایگاه مستندسازی میراث فرهنگی را در اسناد یادشده تبیین نموده و ابزار و روش های آن را بررسی نماید. اگرچه بهره برداری از این چارچوب ها در سطح ملی و محلی اغلب با چالش هایی از جمله نبود استانداردهای اجرایی بومی سازی شده، کمبود تخصص در بهره گیری از فناوری های پیشرفته و ناکافی بودن منابع مالی و آموزشی مواجه است. در روش شناسی، این مقاله بر تحلیل نظام مند اسناد بین المللی مرتبط با میراث فرهنگی استوار است. لذا ضمن بهره گیری از رویکرد تحلیل محتوای کیفی، جایگاه و تأکید مستندسازی در این اسناد و روش ها و ابزار آن بررسی گردید. برای افزایش دقت، تطبیق میان مفاهیم کلیدی و چارچوب های نظری مرتبط با حفاظت از میراث فرهنگی انجام شد. نتایج تحقیق نشان می دهد به طور کلی، اسناد بین المللی بر اهمیت و ضرورت مستندسازی به عنوان یک رکن اساسی برای حفظ و مدیریت صحیح میراث فرهنگی تأکید دارند. این کار شفافیت در اقدامات مرمتی را افزایش داده و همکاری های بین المللی را تسهیل می کند، به ویژه در مواقعی که آثار فرهنگی به خاطر عوامل طبیعی و انسانی تهدید می شوند. برخی از این اسناد مستندسازی را به عنوان بخشی از آموزش و پژوهش در حوزه میراث فرهنگی مورد تأکید قرار داده و آن را راهی برای انتقال دانش و تجارب به نسل های آینده می دانند. این فرآیند با ارائه اطلاعات کامل و دقیق، نقش مهمی در حفاظت از اصالت، ارزش ها و ماندگاری آثار فرهنگی در سطح جهانی ایفا می کند و به تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های مرتبط با میراث فرهنگی یاری می رساند.
بررسی نا بهنگامی در نقاشی نوگرای ایران؛ مطالعه موردی احمد اسفندیاری
حوزههای تخصصی:
هنر معاصر پس از گذار از اوج فرمالیسم، همواره به دنبال بیان موضوعی جدید و اندیشه پردازی بوده است. هنرمند به شناسایی و نمایشی از حقیقت در صوری متفاوت روی می آورد و در پی تلاش برای معاصر بودن است؛ اما معاصریت او، در نابهنگامی ابداع هنری نهفته است. او با مشاهده و پذیرش تاریکی های زمانه خود، آنها را می شکافد و حل آن را با نوعی دگرگونی شکلی و ارتباط با دیگر زمان ها، بر پایه نوعی اضطرار پاسخ می دهد. این نابهنگامی، کمک به بازشناسی راه حل هایی که از دل تاریکی ها درآمده اند و هیچ وقت نمی توانند به ما برسند، اما پیوسته به سوی مان می آیند را می دهد. با ورود مدرنیته به ایران، دگرگونی و تحول رویدادهای هنری و اندیشه ای مختلف پدیدار شد. تضاد بین هنر سنتی و مدرنیته، باعث کشاکش بین آنها شد و هنر نوگرا چنین شکل گرفت و به طنین روزگار خود پرداخت. اما این طنین، به تجلی نابهنگامی در آثار هنر نوگرا ختم شد. پژوهش حاضر به بررسی مفهوم نابهنگامی در نقاشی نوگرای ایران، با تمرکز بر آثار احمد اسفندیاری، می پردازد. هدف اصلی تحقیق آن است که چگونگی تلاقی عناصر سنتی و مدرنیستی در نقاشی های نوگرای ایرانی و تاثیر آن بر هویت معاصر هنری ایران را واکاوی کند. سؤالات تحقیق عبارت اند از: چگونه مفهوم نابهنگامی در آثار احمد اسفندیاری و دیگر هنرمندان نوگرای ایرانی به کار رفته است؟ تا چه میزان این آثار توانسته اند هم زمان بیانگر مضامین بومی و حامل ویژگی های مدرنیستی باشند؟ و چه ارتباطی میان نابهنگامی هنری و بحران هویت فرهنگی در ایران معاصر وجود دارد؟ این پژوهش با رویکرد توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و آرشیوی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که با ورود مدرنیته به ایران، هنرمندان نوگرا ضمن استفاده از سبک ها و تکنیک های مدرن، کوشیده اند تا به بازنمایی عناصر بومی بپردازند. این تلاش برای همزیستی بین گذشته و حال به نوعی نابهنگامی هنری انجامیده که بازتاب دهنده دوگانگی های فرهنگی و هویتی جامعه ایرانی است. آثار احمد اسفندیاری به عنوان نمونه ای از این روند، تلفیقی از سبک های مدرن و مضامین سنتی را نشان می دهند که در عین حال نوآوری و وفاداری به فرهنگ بومی را منعکس می کنند.
خِلِه: سنت فراخوانی مردم تالش، پیوندی فرهنگی با طبیعت
حوزههای تخصصی:
تالشه خله، سنت فراخوانی مردم تالش بوده که منشأ شکل گیری آن محیط جغرافیایی و نیاز شغلی دامداران و کشاورزان تالش است. اهالی محلی برای برقراری ارتباط با افراد یا حیوانات اهلی، دور کردن حیوانات وحشی، همچنین مرور خاطرات گذشته و بیان احساسات شخصی در واکنش به محیط اطراف به اجرای خله می پردازند. در این مطالعه، نویسنده به بررسی اهمیت خله در زندگی روزمره روستاییان تالش می پردازد و نگاهی بر این موضوع دارد که یک سنت فراخوانی چگونه ارزش های فرهنگی محلی را بازتاب می دهد و به شکل گیری معانی از طریق صدا کمک می کند. داده های این پژوهش با استفاده از دوازده ماه تحقیق میدانی در سال های 1400 و 1401 شامل اتنوگرافی، نت نوگرافی، ضبط صدای محیطی، مصاحبه فردی و مصاحبه در حین پیاده روی جمع آوری شده است. طراحی این روش شناسی این امکان را برای نویسنده فراهم آورده تا با تمرکز بر تالشه خله به بررسی نقش آن در ساختن معانی، خاطرات، روابط اجتماعی و تعامل با محیط بپردازد. یافته های این پژوهش با معرفی سه شیوه اجرایی خله در فضای باز (خله به منظور برقراری ارتباط با افراد و حیوانات، نیز به منظور بیان احساسات شخصی) نشان می دهد که این آوای فراخوانی نه تنها ابزاری برای برقراری ارتباط است، بلکه بازتابی از هویت تالش، پیوندهای اجتماعی و ارتباط با طبیعت است. خله حس هویت جمعی و مسئولیت پذیری را درون جامعه روستایی تالش تقویت می کند و در عین حال نشان از محبت به حیوانات و ابتکار جامعه محلی در یافتن راه حل های کاربردی برای غلبه بر چالش های محیطی دارد. علاوه بر این، خله وسیله ای است برای بیان احساساتی که روح زندگی روستایی تالش را به تصویر می کشد و به حفظ خاطرات و سنت ها کمک می کند.
بررسی نقش و کاربرد هوش مصنوعی در خلق آثار هنری نوین و چگونگی تغییر رویکردهای هنری در دوره دیجیتال
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶)
31 - 63
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، هوش مصنوعی به عنوان ابزاری نوین در خلق آثار هنری، تحولی عمیق در رویکردهای هنری ایجاد کرده است. این تحقیق به بررسی نقش و کاربرد هوش مصنوعی در خلق آثار هنری نوین و تأثیر آن بر روندهای خلاقانه در دوره دیجیتال می پردازد. سؤالات تحقیق شامل این موارد است: چگونه هوش مصنوعی می تواند به تغییر رویکردهای هنری کمک کند؟ چه چالش هایی در استفاده از هوش مصنوعی در هنر وجود دارد؟ جامعه آماری این مطالعه شامل ۳۰ نفر از هنرمندان و طراحان فعال در حوزه هنر دیجیتال است که به صورت هدفمند انتخاب شده اند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و از طریق مصاحبه های عمیق انجام شده است. برای دستیابی به اهداف تحقیق، از روش تحقیق کیفی استفاده شده و داده ها از طریق مرور ادبیات موجود و تحلیل آثار هنری تولید شده با هوش مصنوعی جمع آوری شده است. نتایج نشان می دهد که هوش مصنوعی نه تنها به عنوان ابزاری برای خلق، بلکه به عنوان شریک خلاق در فرآیند هنری عمل می کند. این فناوری به هنرمندان امکان می دهد به شیوه های جدیدی از بیان هنری دست یابند و مرزهای خلاقیت را گسترش دهند. برخی هنرمندان از الگوریتم های یادگیری ماشین برای تولید آثار منحصربه فرد و نوآورانه استفاده می کنند که به طور قابل توجهی با روش های سنتی متفاوت است. این تحقیق همچنین به چالش های اخلاقی و تکنیکی مرتبط با استفاده از هوش مصنوعی در هنر اشاره کرده و پیشنهاد هایی برای تحقیقات آینده ارائه می دهد. این چالش ها شامل مسائل مربوط به مالکیت معنوی، اعتبار هنری و تأثیرات اجتماعی ناشی از استفاده گسترده از فناوری های هوش مصنوعی در هنر است. به طورکلی، این پژوهش به درک بهتر از تعامل بین هنر و فناوری کمک کرده و زمینه های جدیدی را برای تفکر و بحث در مورد آینده هنر دیجیتال فراهم می کند.
رابطه بین معناشناسی هویتی و آرایه های متأثر از جهان بینی اسلامی در معماری ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
390 - 409
حوزههای تخصصی:
معماری هنری است که با سبک زندگی افراد، روحیات، فرهنگ، دین و آداب و سنن یک ملت کاملاً عجین است. بدین ترتیب، تمامی ابعاد بینشی و دانشی یک ملت در کالبد معماری آن ها - یا حداقل در مقطعی از زمان- در آن بروز پیدا می کند. در جهت پاسخ به سؤالات پژوهش حاضر با استفاده از روش پژوهش کمی و کیفی و پس از مطالعه کتابخانه ای و اسنادی به روش تحلیل محتوا، مؤلفه های شاخص معناشناسی در کالبد معماری و هویت مداری به دست آمد. مشخص گردید مؤلفه «هندسه و وحدت» با انطباق عناصر هویت ساز کالبدی با بیشترین میانگین وزنی 0.370955 و 0.266496 مشخص و بر این اساس، رابطه هندسه و وحدت با انطباق بافت و زمینه، وحدت و یگانگی و خلاقیت و نوآوری تعریف گردید. براساس نتایج به دست آمده از پژوهش دو مؤلفه «وحدت و هندسه» منتج از اصول معماری اسلامی در قالب کالبد با کاراکترهای «خلاقیت و انطباق با پس زمینه و بافت» ارتباط معنادار برقرار کرده اند. بر همین مبنا، معماری را باید همچون خودِ انسان دارای مراتب خاصی دانست. لذا لازم است به جهت رسیدن به معماری ای با بالاترین درجه، که همان معماری پایا و جاویدان است، معرفت وجودی معمار نیز با بنا و اثر خود مرتبط شود.اهداف پژوهش:بررسی رابطه میان معناشناسی هویتی و آرایه های جهان بینی اسلامی است.بررسی معناشناسی هویتی از منظر معماری اسلامی.سؤالات پژوهش:چه رابطه ای میان معنا شناسی هویتی و آرایه های متأثر از جهان بینی اسلامی در معماری وجود دارد؟معناشناسی هویتی از منظر معماری اسلامی چیست؟
تأثیر ساختار اقتصادی خانواده بر ساختار فضایی مسکن (مطالعه موردی شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات گسترده اقتصادی در ایران که با انقلاب صنعتی شدت یافت، ساختار اقتصادی خانواده را متحول نموده است و با تغییر جایگاه، روابط و نیازهای افراد خانواده، زمینه ساز تغییر در سازمان فضایی مسکن شده است این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که با تغییر ساختار اقتصادی خانواده، ساختار فضایی خانه در شهر یزد چه تغییراتی را پشت سر گذاشته است؟ در این راستا، نمونه هایی از الگوهای غالب مسکن سه دوره یزد به صورت هدفمند انتخاب شد. روش این پژوهش نظریه زمینه ای است و تحلیل نتایج از طریق کدگذاری داده های به دست آمده از مصاحبه ها انجام شده است. برای گردآوری داده ها نیز از پرسش نامه های عمیق نیمه ساختار یافته و مصاحبه های باز همراه با مشاهدات آزاد و مشارکتی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهند که خانواده پس از تحولات ساختار اقتصادی، دچار تغییراتی در عملکرد خود، پیوند اعضا و ساختار قدرت شده است. این موارد در مقیاس خانواده، خود را به صورت تغییر جایگاه مرد، زن و فرزند، کاهش محوریت جمع، افزایش محوریت فرد و تغییر عملکرد خانه نشان داده است و تأثیر آن ها در سازمان دهی فضاها، به صورت حذف سلسله مراتب سنی و جنسی در سازماندهی فضاها، محوریت فرد در سازماندهی فضاها، کاهش سیالیت فضاها، و تغییر کیفیات مورد نظر ساکنان از فضاها، نمود یافته است.
بررسی رفتار و میزان حد نهایی پایداری قوس های ایرانی پنج وهفت کند و شبدری کند براثر رانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
47 - 62
حوزههای تخصصی:
یکی از مسئله های حوزه طراحی و حفاظت سازه های طاقی، ناپایداری طاق براثر باز شدن پای آن به سمت بیرون در صفحه قوس طاق است. در راستای بررسی دقیق تر این مسئله در طاق های ساخته شده از قوس های ایرانیِ شبدری کند و پنج و هفت کند، این نوشتار بر این پرسش متمرکز است که حد نهایی پایداری این قوس ها براثر باز شدن دهانه، برای نسبت ضخامت به دهانه های مختلف به چه میزان است و در فرایند تسلیم اولیه تا فروریختگی چه رویدادهایی در این قوس ها اتفاق خواهد افتاد. پژوهش در چهارچوب نظریه مومسان و به صورت تحلیل در حالت حد نهایی انجام می شود. ابزار تحلیل خط رانش است که بر روی قوس های یادشده با نسبت ضخامت به دهانه های متفاوت پیاده می شود. پاسخ تحلیلی با پاسخ حاصل از اعمال حرکت پایه بر روی مدل های فیزیکی، مقایسه و اعتبارسنجی می شوند. ضمن استخراج حد نهایی پایداری قوس ها برای نسبت ضخامت به دهانه های مختلف، نتایج نشان می دهند در لحظه آغاز حرکت، قوس های مورد نظر به یک مکانیسم چهارمیله ای تبدیل می شوند. در ادامه، با بسته شدن یکی از ترک ها، قوس مانند مکانیسم لنگ-لغزنده حرکت کرده و در طول حرکت پای قوس، محل ترک ها تغییر می کند که این تغییر بر کاهش حد نهایی پایداری این قوس ها تأثیر جدی دارد. همچنین، مقایسه پاسخ حاصل از دو فرض حرکت متقارن و نامتقارن ترک ها با یکدیگر نشان می دهد که فرض اول برای تحلیل ایمن است. اضافه بر آن، با افزایش دهانه قوس، رانش قوس افزایش می یابد که نشان از اثر تخریبی فزاینده رانش در طول زمان دارد. در برخی موارد بررسی شده، رانش قوس در زمان فروریختن به بیش از پنج برابر رانش اولیه می رسد.
تأثیر تغییر مسیرهای تجاری دوره صفویه بر دگرگونی ساختار کاروان سراهای مرکز و جنوب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ آذر ۱۴۰۳ شماره ۱۳۸
29 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:کاروان سراهای دوره صفویه از ابتدا تا اواخر این سلسله، دست خوش تغییرات چشم گیری در گونه شناسی و ساختار معماری خود شده اند. این تغییرات گونه شناختی، تحت تأثیر عوامل مختلفی بوده است که شناسایی و بررسی این عوامل تأثیرگذار مهم است. هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی تغییرات اجزای مختلف گونه معماری کاروان سرا در دوره صفویه با توجه به تغییر مسافت و حجم تجارت در مسیرهای تجاری منتهی به مقاصد زمینی به دریایی است. حال سؤال پژوهش این است که تغییر مسیرهای تجاری در دوره صفویه، منجربه چه تغییراتی در گونه شناسی و ساختار کاروان سراهای این دوره شده است؟روش پژوهش: این پژوهش با تکیه بر نظریه گونه شناسی تکاملی و به شیوه توصیفی- تحلیلی و با کمک مجموعه داده های کمی و کیفی، تأثیر تغییر مکان مسیرهای تجاری کاروانی در دوره صفویه را بر تغییر مشخصات کالبدی 15 کاروان سرای مهم احداث شده در مسیرهای مزبور که با توجه به امکان بررسی متغیرهای گوناگون هدفمند انتخاب شده اند را بررسی کرده است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که تغییر حجم تردد و تجارت از مسیرهای زمینی پیشین جاده ابریشم به مسیرهای منتهی به بنادر به عنوان پایانه های تجارت دریایی، بر ساختار و گونه کاروان سراهای احداث شده در این مسیرها تأثیر گذاشته است. برخلاف ساختار متداول کاروان سراهای مسیر تجارت زمینی جاده ابریشم که ساختار و حجم آ ن ها متناسب با اقامت طولانی مدت کاروان های بزرگ بوده است، کاروان سراهای مسیرهای دریایی، دارای پلان ساده تر و متناسب با اقامت های کوتاه مدت و حجم مال التجاره بالاتر ساخته شده اند.
مطالعه تطبیقی ویژگی های فنی و بصری جواهرسازی در جیقه های دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، موجود در خزانه جواهرات ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جواهرسازی از جمله صنایع ظریفه ای است که در عصر قاجار، مورد توجه ویژه پادشاهان بوده و در زمینه های مختلف، آثار متنوعی داشته است. از آن جمله می توان به جیقه های سلطنتی اشاره کرد که از مهم ترین جواهرات درباری و زینت بخش تاج شاهان به شمار می رفته و به عنوان جواهری معنادار، بیانگر اقتدار، شکوه و قدرت سلطنت حاکمان بوده است. به دلیل جایگاه ویژه جیقه ها و تنوع آن ها در دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه، به نظر می رسد کیفیت فرمی و فنون اجرایی و شیوه های تزئینی مورد استفاده در این آثار، هویت دوگانه ای را از این هنر- صنعت به نمایش می گذارند که مطالعه آن ها می تواند به شناخت بیشتر سنت جواهرسازی عصر قاجار بیانجامد. هدف این پژوهش مطالعه ویژگی های فنی و بصری جواهرسازی در جیقه های منصوب به دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه است. پرسش های پژوهش این است: 1- چه ویژگی های فنی و بصری در جیقه های درباری دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار مشهود است؟ 2- وجوه تشابه و تفارق این ویژگی ها در جیقه های دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه چگونه بوده است؟ روش تحقیق از نظر هدف، توسعه ای و کاربردی و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است و اطلاعات آن بر اساس منابع کتابخانه ای-اسنادی با تمرکز بر گنجینه جواهرات درباری دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه موجود در خزانه جواهرات ملی کشور ایران گردآوری شده است. نتایج تحقیق بیانگر این هستند که جیقه های دربار فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه، از خصوصیات فنی و بصری مشترکی برخوردار هستند از جمله استفاده از فلزات گران بهایی مانند طلا و نقره که با روش های تزیینی مرصع کاری و میناکاری آراسته شده اند. همچنین، جیقه های درباری در عصر این دو حاکم در کاربرد تناسبات و نقوش انتزاعی و واقع گرایانه با هم تفاوت دارند.
نگرش پایدار از نتیجه بر رویه؛ تجربه طراحی فضاهای شهری بر اساس مشارکت اجتماعی در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
21 - 36
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: به دنبال افزایش سریع جمعیت شهرها، مسائل اجتماعی بسیاری در شهرهای بزرگ پدید آمده که منجر به توجه به مفاهیم توسعه پایدار شده است. کلید موفقیت در احیای پایداری اجتماعی فضاهای شهری، حمایت از طرح هایی است که به لحاظ شرایط محلی، بسیج کننده مهارت و دانش محلی است. به علاوه فراوانی و تراکم نامتجانس شهرها، همبستگی، تعامل و توجه افراد نسبت به یکدیگر را کاهش داده است. امروزه تغییر نگاه از تجویزی به مشارکتی و از توجه به راه حل های معمارمحور (متمرکز) به شیوه های حل مسئله با تأکید بر ابتکارات جامعه است. لذا بایستی از نقش تجویزی معمار به معنای سازنده و هدایت کننده کل امور اجتماع به سوی نقشی به عنوان یکی از شرکای مهم اجتماعی گام برداشت.هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش طراحی مشارکتی (شارت) به خلق فضایی شهری بپردازد و از این طریق امکان برقراری تعاملات اجتماعی را تسهیل کند و در راستای پایداری اجتماعی حرکت کند. روش پژوهش: این پژوهش دارای ماهیتی کاربردی است که به منظور آشنایی با ادبیات ناظر بر پژوهش از یک روش ترکیبی مبتنی بر راهبرد کیفی با تکیه بر تحقیقات میدانی براساس مدل «کارگاه طراحی یا شارت» شکل گرفته است.نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه مدل فرایند «کارگاه طراحی شارت» از طریق طراحی یک فضای شهری واقع در محدوده خیابان مطهری شمالی شیراز پرداخته است. این فرایند طی یک پیش کارگاه، چهار کارگاه اصلی و یک جلسه میانی و غیررسمی انجام شده و به طراحی فضای مذکور منتهی شده است. نتایج پژوهش، ضرورت وجود پیش کارگاه برای نظم کارگاه های اصلی و ایجاد دستور کار لازم جهت جلوگیری از انحراف جلسه و دور شدن از اهداف اصلی کار را توصیه می کند. حضور طراحان حرفه ای در نقش رهبر در کارگاه با توانایی طراحی و ترسیم به عنوان مهم ترین ارکان اصلی تشکیل جلسات کارگاه، از دیگر دستاوردهای این پژوهش است. ارائه راه حل های تکمیلی جهت اصلاح و بهبود فرایندهای طراحی مشارکتی از نتایج نهایی این پژوهش است.
مطالع تحلیلی تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۲۱-۱۲
حوزههای تخصصی:
هندسه در معماری به عنوان یک ابزار برای ایجاد تنوع و حرکت در طراحی ها استفاده می شود. منابر چوبی یکی از عناصر ویژه آثار دوران اسلامی ایران است که خلاقیت ها، نوآوری ها و زیبایی های هنر کار با چوب را به نمایش می گذارند. مسجد جامع اصفهان با داشتن چندین منبر چوبی که در دوران متفاوتی ساخته شده دارای ارزش ویژه ای در مطالعه تزیینات منبرهای تاریخی است. از این جمله می توان به منبر محراب الجایتو اشاره کرد که در شبستان الجایتو مسجد جامع اصفهان قرار دارد. در پژوهش پیش رو نویسندگان سعی در تحلیل ساختار تزیینات چوبی این منبر دارند. سؤالات این پژوهش عبارتند از: 1. تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه شاخصه و ویژگی هایی است؟ 2. منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه نوآوری هایی براساس ویژگی های فنی و هنری است؟ اهداف پژوهش شامل تحلیل هندسی، شناخت هندسه گره ها و بررسی ویژگی های فیزیکی و ظاهری منبر محراب الجایتو و نوآوری های آن براساس ویژگی های فنی و هنری این اثر هنری است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، منبر مسجد جامع اصفهان را مطالعه و اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی را به صورت کیفی تجزبه و تحلیل کرده است. یافته های این مقاله نشان می دهد منبر مسجد جامع اصفهان با گره های هشت وطبل، ده تند، ده کند و شل و هشت و چهارلنگه تزیین شده است. در انتها، این تزیینات گره چینی به صورت دقیق ترسیم و ارائه شده است. تحلیل هندسی گره های کارشده در منبر مسجد جامع اصفهان نقش مهمی در شناخت تزیینات هندسی دوره تاریخی خود ایفا می کنند. این تحلیل می تواند به درک بهتری از نحوه ساخت و طراحی سازه های چوبی در گذشته بیانجامد و به حفظ تزیینات چوبی تاریخی کمک کند.
بررسی تأثیر درک ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی با نقش میانجی طبیعت و کیفیت مبلمان (مورد مطالعه: دبیرستان دخترانه سمیه س تهران)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر درک ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان در دبیرستان های دخترانه، با تمرکز بر نقش میانجی طبیعت و کیفیت مبلمان می پردازد. فضاهای باز در مدارس نقشی حیاتی در رشد و توسعه همه جانبه دانش آموزان ایفا می کنند، اما تأثیر دقیق ابعاد کالبدی این فضاها بر تعاملات اجتماعی، به ویژه در دبیرستان های دخترانه، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف اصلی این مطالعه، درک چگونگی تأثیرگذاری ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان و بررسی نقش میانجی عناصر طبیعی و کیفیت مبلمان در این رابطه است. این پژوهش با استفاده از روش مطالعه موردی و با تمرکز بر دبیرستان دخترانه سمیه (س) تهران انجام شده است. داده ها از طریق پرسشنامه، مشاهدات میدانی و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با دانش آموزان و کادر آموزشی جمع آوری شده و با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که درک مناسب از ابعاد کالبدی فضاهای باز، تأثیر مثبت و معناداری بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان دارد. همچنین، حضور عناصر طبیعی و کیفیت مطلوب مبلمان به عنوان عوامل میانجی، این تأثیر را تقویت می کنند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که طراحی هوشمندانه فضاهای باز با توجه به ابعاد کالبدی، همراه با افزودن عناصر طبیعی و مبلمان با کیفیت، می تواند به طور قابل توجهی تعاملات اجتماعی و تجربیات یادگیری دانش آموزان را بهبود بخشد. این مطالعه پیشنهاداتی عملی برای طراحان، مدیران مدارس و سیاست گذاران آموزشی ارائه می دهد تا با بهره گیری از این یافته ها، محیط های آموزشی مطلوب تری برای دانش آموزان دختر فراهم آورند. این پژوهش همچنین بر اهمیت توجه به نیازهای خاص دانش آموزان دختر در طراحی فضاهای آموزشی تأکید می کند و زمینه را برای تحقیقات بیشتر در این حوزه فراهم می آورد.
تحلیلی بر تفاوت های ساختاری بازار قدیمی شهر سنندج با بازارهای ایرانی
منبع:
اندیشه راهبردی شهرسازی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴
98 - 116
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از ویژگی شهرهای ایرانی در دوره اسلامی وجود عناصر مسجد، بازار و محله و ارگ حکومتی بود. عنصر بازار به عنوان شالوده شهر در برگیرنده ویژگی های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی در فضایی واحد بود. بازار در گذر زمان در امتداد مهم ترین گذرهای شهر به صورت تدریجی شکل گرفته و گسترش می یافت. بازار قدیمی سنندج، که هم زمان با شکل گیری شهر و متأثر از اندیشه های شهرسازی مکتب اصفهان، به صورت یک باره ساخته شد، دارای تفاوت های ساختاری با سایر بازارهای ایرانی در دوره اسلامی است.
هدف پژوهش: پژوهش حاضر بر آن است تا ویژگی های ساختاری بازار قدیمی شهر سنندج را با سایر بازارهای ایرانی مقایسه کند، تفاوت ها را آشکار نماید و به تفسیر و تشریح و علل و عوامل اثرگذار در ایجاد این تفاوت و تمایزها بپردازد.
روش شناسی: این نوشتار به دلیل اتکا به داده های کیفی و روش های تفسیری متن، به لحاظ روش شناسی در گروه پژوهش های کیفی قرار می گیرد و روش اصلی تحلیل داده ها در آن، از نوع تحلیل محتوای کیفی هدایت شده است. تحلیل محتوا و کدگذاری براساس مفاهیم و مضامین برگرفته از مطالعات و پژوهش های مرتبط انتخاب شده و براساس آن به دسته بندی مؤلفه های شکل دهنده ساختار بازار پرداخته شده است.
یافته ها و بحث: یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار بازار قدیمی شهر سنندج از نظر مؤلفه های نحوه استقرار فضایی- کالبدی، ساختار شکلی و پیوستگی و اتصال فضایی با عناصر اصلی شهر (محلات، ارگ حکومتی و مسجد) با سایر بازارهای ایرانی دارای تفاوت است.
نتیجه گیری: ویژگی های ساختاری و کالبدی بازار قدیمی سنندج تا حد زیادی نشأت گرفته از نقش سیاسی و نظامی شهر و ساختار شهر قلعه ای سنندج بوده و در طراحی و استقرار بازار، صرفاً بر بعد کالبدی با محوریت و مرکزیت قلعه حکومتی تأکید شده و بعد کارکردی شامل عملکردهای تجاری، اجتماعی، ارتباطی، فرهنگی و مذهبی در اولویت بنیان گذاران آن نبوده است.
خوانش بینامتنی سنت های فرهنگ عامه در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا با تأکید بر نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
55 - 75
حوزههای تخصصی:
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان ها در یک جامعه و فرهنگ عامه شامل آداب ورسوم و باورهایی است که در دوره های مختلف شکل گرفته و خاستگاه هنر، ادبیات، فرهنگ و در یک کلمه هویت یک ملت است؛ بنابراین دریافت، فهم و معرفی فرهنگ عامه در هر دوره و بررسی بازتاب آن در آثار به جامانده، ضروری می نماید. آنچه خوانش بینا فرهنگی نامیده می شود نیز در پی کشف این معناست که پیش متن های درون فرهنگی یا برون فرهنگی یک متن چیست و درواقع آن متن بازتاب چه وجوه فرهنگی و از این نظر، وامدار کدام پیش متن هاست. در پژوهش حاضر بازشناسی وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر شاهزاده ابراهیم میرزای صفوی در نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا و پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی این وجوه موردبررسی قرارگرفته است. ازآنجاکه امکان بررسی تمام نگاره ها، به دلیل حجم زیاد اطلاعات حاصل از خوانش وجود ندارد، نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق» از این نسخه انتخاب و بررسی شد. پرسش های اصلی پژوهش عبارت اند از 1. در خوانش اولیه نگاره منتخب، چه وجوهی از فرهنگ عامه و روش زندگی مردمان آن روزگار مشهود است؟ ۲. پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی وجوه فرهنگ عامه منعکس در این نگاره چیست؟ روش تحقیق تطبیقی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای- اسنادی است و در تجزیه وتحلیل داده ها بر مبنای نظریات نسل اول و دوم بینامتنیت، رولان بارت و مایکل ریفاتر، به تبیین پیش متن های درون فرهنگی و برون فرهنگی آثار مکتب مشهد پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان داد خوانش اولیه نگاره منتخب، بسیاری از وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر ابراهیم میرزای صفوی را در قالب سنت های مادی، رفتاری و گفتاری آشکار می سازد که با بررسی پیش متن های احتمالی تصویری و کلامی هر یک در خوانش ثانویه متن می توان گفت بسیاری از آن ها درون فرهنگی و برگرفته از فرهنگ عامه مردم خراسان در این دوره است.
ارزیابی لرزه ای و اثربخشی تکنیک های استحکام بخشی سازه مطالعه موردی: دودکش صنعتی کارخانه چرم خسروی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارخانه چرم خسروی تبریز به عنوان نماد ورود صنعت و مدرنیته به ایران دارای اهمیت تاریخی بسیاری است. این کارخانه پس از احیاء به بخش جدایی ناپذیر از محوطه دانشگاه هنر اسلامی تبریز تبدیل شد. محور اصلی این تحقیق دودکشی واقع در این مجموعه هست که در دوره پهلوی اول ساخته شده است. این پژوهش بر رفتار دینامیکی این دودکش صنعتی که سازه ای بلند و باریک بوده و در برابر نیروهای لرزه ای آسیب پذیر است، تمرکز دارد. همچنین با توجه به قرار گرفتن شهر تبریز در منطقه پر خطر لرزه ای، اهمیت مطالعه این بنا بیش از پیش احساس می شود. در این مقاله، تکنیک استحکام بخشی اجرا شده که شامل نصب حلقه های فلزی در اطراف دودکش است، به طور کامل بررسی می گردد. در ابتدا با استفاده از آزمایش دینامیکی مودال، رفتار و اثربخشی این تکنیک استحکام بخشی تحلیل شد. این آزمایش در دو مرحله یک بار با وجود حلقه ها و در مرحله بعدی بدون وجود حلقه ها انجام گرفت. همچنین اثربخشی حلقه ها با مدل المان محدود و آنالیز پوش اُور (Pushover) نیز بررسی و نتایج حاصل از جای گذاری های مختلف حلقه ها با یکدیگر مقایسه شدند. بر اساس نتایج آزمایش و تغییرات فرکانس مشاهده شده و نیز نتایج آنالیز پوش اور، مشهود است که این تکنیک استحکام بخشی به بهبود مطلوب در عملکرد سازه دست نیافته است.
واکاوی نقش عناصر منظر شهری بر خلق مکان سوم: مروری بر ادبیات تحقیق
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
143 - 158
حوزههای تخصصی:
منظر خیابان و اجزا آن، از جمله عواملی است که هر روزه در تعامل با کاربران قرار دارد. عناصر محیطی تاثیر مستقیم بر ادراک، نگرش کاربران از محیط، و نوع فعالیت آنان دارند. از دیگر سو، عناصر محیطی در خلق مکان سوم موثر باشند. از آنجا که مکان های سوم، نقشی موثر بر کیفیت زندگی شهری دارند؛ بررسی عوامل موثر بر خلق آنان حائز اهمیت است. چراکه از این طریق می توان انتظار ایجاد بستر های مطلوب برای زندگی شهری را داشت. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی شناسایی تاثیر عناصر منظر شهری بر خلق مکان سوم گام برمی دارد. در پی پاسخ به سوال اصلی تحقیق، از رویکرد کیفی، و تحلیل محتوا متون استفاده شده است. مبتنی بر یافته های پژوهش، عناصر منظر شهری از طریق سه مرحله کلیدی در خلق مکان سوم نقش آفرینی می کنند: نخست، تحریک بصری از طریق طراحی جذاب (مانند پوشش گیاهی و تنوع بصری) کاربران را به تعامل با محیط ترغیب می کند. دوم، تسهیل تعاملات اجتماعی با ایجاد فضاهای ایمن و دسترس پذیر، ارتباطات میان افراد را تقویت می نماید. در نهایت، این عناصر با ایجاد حس تعلق و هویت، فضا را به مکان سوم ماندگار در ذهن کاربران تبدیل می کنند. نتایج این تحقیق می تواند راهگشا طراحان و برنامه ریزان در حوزه منظر شهری باشد. بکارگیری یافته های تحقیق حاضر، می تواند گامی موثر به سوی شهر هایی در پی بهبود شرایط روانی شهروندان باشد.
چالش های پیش رو در بررسی ریتم شعرهای کودکانه (مطالعه موردی: متل های کودکانه و اشعار کودک شاعران معاصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ آبان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
5 - 12
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: وزن و ریتم در اشعار کودکانه، محل تأمل جدی پژوهشگران است تا آن جا که این تکثر برداشت ها در شعرهای کودک معاصر نیز بازتاب دارند.هدف پژوهش: هدف پژوهش بررسی جنبه های ریتمیک شعرهای کودکانه و دلایل اختلاف آراء در مورد اشعار کودکانه است. برخی شعرهای کودکانه را عروضی و برخی هجایی می دانند. روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی-کیفی، توصیفی- تحلیلی است و با به کارگیری منابع کتابخانه ای در گام نخست، به دلایل تکثر آراء و چالش های پیش رو می پردازد و در گام دوم، مدل های ریتمیک مرسوم در اشعار کودکانه را مشخص می کند. ارائه مدل ها، مبتنی بر بررسی 300 شعر کودکانه از شاعران معاصر و نیز متل های کودکانه مکتوب است.نتیجه گیری: منشاء تفاوت آراء را می توان نخست در ناهمگونی جامعه آماری اشعار دانست که همه از یک قاعده پیروی نمی کنند. دوم، درنظر نگرفتن ماهیت زبان عامیانه و عدم تفاوت محسوس در هجای بلند و کوتاه. سوم، عدم درنظر گرفتن تفاوت مقادیر عملی و نظری یعنی تفاوت بین خوانش گویش وارن و مقادیر قابل انتظار در نظریه ها دانست.
مقایسه تطبیقی واحدهای همسایگی در بافت قدیم فشم و جدید میگون نو مبتنی بر اصول شهرسازی اسلامی و دوران مدرن غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واحدهای همسایگی در گذر زمان دستخوش تغییرات و تحولات مهمی شده اند؛ با این وجود، هنوز به عنوان یکی از مهم ترین بسترها جهت تعاملات اجتماعی، ارتباطات و ارتقاء هویت جمعی محسوب می شوند. پژوهش حاضر در راستای بررسی ویژگی های واحدهای همسایگی در بافت قدیم فشم و جدید میگون نو و تطابق آن با ویژگی های شهرسازی اسلامی و دوره مدرن غرب انجام پذیرفته است. این پژوهش از نوع پیمایشی و با رویکردی توصیفی- تحلیلی با هدف کاربردی تنظیم شده و اطلاعات به صورت میدانی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به دست آمده است. جامعه آماری، تمامی ساکنان بالای 18 سال بافت قدیم شهر فشم و بافت جدید میگون نو را تشکیل می دهد که با استفاده از فرمول کوکران در سطح اطمینان 95 درصد و با فاصله اطمینان 7 درصد، حجم نمونه برای بافت قدیم شهر فشم معادل 182 و حجم نمونه برای میگون نو 196 نفر محاسبه شده است؛ که برای اطمینان بیشتر در هر دو محدوده، تعداد 200 نفر به صورت تصادفی مورد پرسش گری قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات حاصل از پیمایش اجتماعی، از آمارهای استنباطی (میانگین های آماری) و برای وزن دهی به شاخص ها از روش پنل متخصصان و کارشناسان بهره گرفته شده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که بافت قدیم فشم از منظر شاخص های سنجشی این پژوهش امتیاز 42/2 -حاصل از مجموع میانگین های آماری 31 شاخص بررسی شده در این پژوهش برای این بافت- و بافت جدید میگون نو امتیاز 58/2 -حاصل از مجموع میانگین-های آماری 31 شاخص بررسی شده در این پژوهش برای این بافت- را کسب نموده است. از این نظر، بافت جدید میگون نو در قیاس با بافت قدیم فشم از منظر شاخص های سنجشی این پژوهش، بیشتر در تطابق با اصول دوره مدرن غرب گام برمی دارد (80.56 درصد) و بافت قدیم فشم تقریباً هویت گذشته خود را حفظ کرده (76.01 درصد) است و با ویژگی های شهرسازی اسلامی مطابقت بیشتری دارد.
تحلیل فرایند ارتباطی موزه های هنر معاصر هوشمند با مخاطب «با تأکید بر فناوری واقعیت افزوده (AR)»
حوزههای تخصصی:
موزه ها امروزه با برنامه ها، وفاداری بازدیدکنندگان، تنوع و جذابیت برای عموم و نیز کیفیت ارزیابی می شوند. در فرایند ارتباط با بازدیدکننده، ابعاد گوناگون زیبایی شناسی، یادآوری، تجربه منحصربه فرد حین بازدید حائز اهمیت است. در نتیجه تحولات تکنولوژیک سال های اخیر، در زمینه موزه ها نیز ویژگی های فناورانه به عنوان مزیت رقابتی در جهت مرتفع ساختن اهداف و آرمان های موزه ها مطرح می شوند. در این راستا هدف پژوهش حاضر تحلیل فرایند ارتباطی موزه های هنر معاصر هوشمند با مخاطب براساس نظریه ارتباطی یاکوبسن و تبیین راهکارهایی برای ارتقای مقوله ارتباط و به تبع آن تأثیرگذاری مطلوب تر است. پرسشی که در این پژوهش مطرح می شود این است که در جهت رشد و اعتلای هر یک از کارکردهای شش گانه نظریه ارتباطی یاکوبسن و پاسخگویی به نیازهای موزه های هنر معاصر، چه تدابیری را می توان اتخاذ نمود. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای از طریق فیش برداری است. تجزیه وتحلیل داده ها کیفی است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد در جهت رشد و اعتلای هر کدام از نقش های شش گانه نظریه یاکوبسن و پاسخگویی به اعم نیازهای فرایند ارتباط، تدابیری را می توان به کار بست که بدین شرح است: 1. پیاده سازی زیرساخت فناوری های جدید در کنار نمایشگاه ها، برنامه ها و تجربه ها؛ 2. تلاش درجهت ایجاد ویژگی های تعاملی و به کارگیری بازدیدکننده به عنوان عنصر فعال در حین بازدید؛ 3. لحاظ زمینه های اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیکی در محیط برنامه مبتنی بر واقعیت افزوده؛ 4. توجه به جنبه سرگرمی و جذابیت بصری چون محتوای رسانه ای گرافیکی، انیمیشن و ویدئو در طراحی و اجرای AR؛ 5. تقویت و جایگزینی حس های از دست رفته خصوصاً برای اقشار خاص؛ 6. رفع نیازهای بستر اینترنت، سخت افزار، نیروی انسانی متخصص و پژوهش های عملیاتی در حوزه واقعیت افزوده.